Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
💠برگ برنده‌ی لیبرالیسم💠

#مدرنیته و #لیبرالیسم با هر رقیبی آماده مذاکره و همزیستی و با هر شرایط پیش بینی نشده‌ای آماده‌ی توان آزمایی‌اند.
مشروط بر این‌که اصول و ارکانی چون
امنیت ، رفاه ، پیشرفت ، آزادی ، تعادل و .. مورد انکار یا تهدید قرار نگیرد.
به تعبیر دیگر قدرت لیبرالیسم و مدرنیته ، ناشی از حقیقت یا حقانیت شان (در معانی کلاسیک این واژه ها) نیست ، بلکه ناشی از تطابق کلی آنها با نیازهای انسان و تلاش در جهت برآوردن بهتر و بیشتر نیازها و نیز انعطاف کافی در برخورد با تحولات است.

مقدمه
#در_دفاع_از_سیاست 📚
#دکتر_مردیها


#سازگاری
#عملگرایی

@mghlte | عصر روشنگری

https://www.tgoop.com/JAAMEbaaz/396
#هابز گفت وقتی انسان کاری می‌کند که به نظر می‌رسد خیرخواهانه و دیگر دوستانه است این ظاهر مطلب است ، در باطن عمیق ترین دیگر-دوستی ها و فداکاری ها چیزی نیست جز خود-دوستی و خودخواهیِ تغییر شکل یافته ، مثلا انگیزه‌ی کسی که بخشش می کند این است که نیکنام شود و دیگران او را بستایند غرور و خودخواهی او ارضا شود.

#کاوش_در_مبانی_اخلاق 📚
#دیوید_هیوم
مقدمه‌ی مترجم #دکتر_مردیها

پی‌نوشت ادمین:

۱-انگیزه‌های خود دوستانه‌ و لذت‌جویانه‌ی دیگری را نیز می‌توان برای اعمالِ ظاهرا دیگر-دوستانه در نظر گرفت.
نظام پاداش مغز انسان می‌تواند به صرف مشاهده‌ی شادی دیگران بکار بیفتد ، یا با این تصور که « عمل من - هرچند لذتی را از من سلب کرد - رضای خالق جهان را در پی دارد.» می‌تواند احساس خشنودی و رضایتی را باعث شود که از لذت ِ سلب شده ، پاداش بزرگتری برای مغز و قسمت خودخواه روانِ آدمی محسوب شود.

۲- هابز در قرن ۱۷ و هیوم در قرن ۱۸ می‌زیست.
امروزه #اخلاق_تکاملی تبیین دقیق تر و بهتری از اخلاق و ایثار و ..‌. ارائه می‌دهد.
دکتر مردیها ادعا می‌کند : کاوش تجربی ما رو به این گزاره میرساند که « در همه‌ی اعمال دیگر دوستانه هم ، خودخواهی هست» و نمی‌توان برای این گزاره مثال نقضی یافت.
این ادعا چنانکه گفته شد به هیچ وجه بیراه نیست و چه بسا همسویی هایی با کاوش های زیستی و تکاملیِ اخلاق دارد ، در عین حال می‌توان از دید #معرفت_شناسی آن را نقد کرد که گزاره‌ی
« در همه‌ی رفتارهای ایثارگرانه هم ، خودخواهی هست » بصورت دقیق کلمه ابطال‌پذیر=سنجش‌پذیر و لذا تجربی و علمی نیست .

ولی این گزاره ، فرض مفیدی بوده که خصوصا در عالم سیاست به درد غربی‌ها خورده و می‌تواند به درد ما هم بخورد
یعنی اگر ما هم فرض کنیم
«هر آدمی - حتی اگر سابقه‌ی خوبی داشته باشد- غریزه‌ی خودخواهی دارد »
به راحتی تن به #استبداد نمی‌دهیم و
#منافع_ملی ، رفاه ، آزادی ها و لذات شخصی افراد جامعه ، فدای هوا و هوس یک #پیرمرد_لجباز نمی‌شود.

این که نمی‌شود برای گزاره‌ای مثال نقض یافت شاید به این علت باشد که گزاره از معرفت‌بخشی تهی است ، اما باید توجه کرد که تبیین‌های دیگر از اخلاق و فلسفه های اخلاق دیگر ( مانند اخلاق مطلق گرای کانت یا اخلاق مسیحی یا #فضیلت_گرایی آشکارا با واقعیات زندگی بشر در تعارض‌ند ، یعنی نه این‌که نسبت به #فایده_گرایی لیبرال معرفت‌بخش‌تر باشند ، بلکه آشکارا باطل هستند. )

#ابطال_گرایی
#فلسفه_اخلاق
#فایده_گرایی
#اصل_لذت
#دوپامین
#تجربه_گرایی_منطقی
#لیبرالیسم
#مدرنیسم

@JAAMEbaaz | فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری

▪️تعریف زیستی اخلاق
▪️ فایده گرایی ، فلسفه‌ی اخلاق زندگی مدار
▪️نقد اخلاق مسیحی
▪️نقد اخلاق کانت
🔮فلسفه های روانگردان

( در دفاع از فلسفه تحلیلی درایران)

🌀این نام کتابی از #دکتر_مردیها ست که در واقع دفاع از فلسفه های تحلیلی وتجربی ونقدی بر فلسفه های قاره ای وعرفانی وپست مدرن است که درضدیت با عقل متعارف مشهورند.!!!
وازقضای روزگار ،ایران معاصر قبله امال انان است.
ودرایران بیش از زادگاهشان قرب میبینند وبرصدر مینشینند.
ومردیها دراین کتاب سعی دار تا راز ان غفلت واین برصدر نشستن و وبیان فلسفه های قاره ای را بعنوان قرصهای روانگردان برای ما ایرانیان بیان نماید.
مردیها، در مقدمه کتابش میگوید:
فلسفه های روانگردان نه نام فقط یک مقاله، که نام ونیت تمام کتاب است.ازانکه در تمامی این موضوعات ومسایل ومصائب،رد پای جریان فکری/سیاسی چپ تحت عناوین مختلف از ریشه های مارکسیسم ارتودوکس تا شاخه های چپ نو تا ساختارگرایی وساختاررشکنی ونیز روایاتی از مطالعات فرهنگی ومحیط زیست گرایی کاملا آشکار است.
مردیها در همین مقدمه ودر مورد پوزیتیویسم میگوید.
پوزیتیویسم وتجربه گرایی که همچون نیای شان مدرنیته همواره در پی اصلاح ورفع نواقص خود بوده اند.
البته چندان امیدوار کننده نیست وسرمایه هنگفتی برای رسوخ درعلم به ما نشان نمیدهند .میل ِانسان بسیارفراتر ازامکانات اوست.
قدری ازاین محدودیتهای روح‌را شاید بتوان با تخیل خلاق درهنر جبران نمود.
.اما باشناخت عرفانی ومتافیزیک
اگر بخواهد( عرفان ومتافیزیک) پشتوانه سیاست ورفتار اجتماعی باشد فساد وخطر ان بسیار است.
اگر واژه زمانی لیبرال( درایران) همچون اهانت بکار میرفت واینک‌فقط کمی از ثقل آن کاسته شده است.اما کماکان پوزیتیویست هموز ازان سنگینی وارده کمر راست نکرده.وهنوز هرجا حرف دقیق و روشن وبا میزان ومکیال زده شود خریدار ندارد.!!
.وحرفی که خاصیت الاستیک ( ارتجاع پذیر بودن)ان چندان نباشد که به هرچیزی صدق کند, واصل صدق وکذب را بی اعتبار کند خوار وذلیل شمرده می‌شود.....
.این خصوصیت با علم پوزیتیویست یک قسم هم محصول این است که فراگیری ان دشوار است ومعرکه گیری با ان کار اسان نیست!!!
. وکم‌ نیستند کسانی که وارونه این بینش را میپسندند!!؟! ومعرکه گیران را برروشن اندیشان ارجح میدهند وحیرت را بر دلیل بر چشم می‌مالند.
علم وتجربه اموزی پیچیده اند وساده سازی انان میتواند مشکل سازباشد .
اما چون راه دیگری نیست.چاره دیگر ی هم نیست.وبدیلی هم درکار نیست.به همین دلیل باید هم نگاه تجربی را بزرگ داشت وهم از محاسبه وارجاع به واقعیت دفاع نمود هرچند که درحل برخی مسایل لنگ ولونگ باشد.
تنها بدیل ،کشفیات موجود در مواجید عرفانی است که صحت صدور و انتساب به ان شدیدا در معرض شک وبلکه انکار است .
وازاین مهمتر هرگز هیچ کشف روشن وکارامدی صورت نداده....... چیزی که با نگاه با نگاه اثباتی قابل اثبات نیست،غالبا پندارهایی است که برای رفوع سوراخ‌های سترگ علم ومیانبرزدن در مسابقه شناخت بافته شده است.
روشنتر بگویم.کیمیاگری انقلاب پرولتاریایی وعرفان وفلسفه آلمانی همه دلبری اشان همچون ان لطیفه بزرگ دوغ ودریا است.که اگر بشود خیلی میشود.اما همه مشکل این است که نمیشود...!!!!
اقبال ساده دلانه وشورمندانه درصد قابل توجهی از دانشجویان و اساتید( علوم انسانی ) ونیز روزنامه نگاران وروشنفکران به انواع این ترفندها که اسم کثیر ولی مسمای واحد دارند.وجدی گرفتن ان بسیار نگران کننده است.گرچه شور و آرمانخواهانه و آرزوهای بلند نظرانه انان را یک چند شفا میدهد اما،ماندن دراین مستی و مستوری غبثناک است و خمار بعد ازان تعبناک.....اری وقت که میبینیم برای توسعه وتمدن ‌از مایشگاه وریاضیات ومدیریت ومهار لازم است لابد باید دریابیم که ان افادات بیش تر باد بروت است که نفربن بطن جائع را در پی دارد...
وقتی برخی زیان های زبان آوریهای تهی ‌مایه یا تنگ مایه کسانی چون مارکس و نیچه و هایدگر و اینهمه مصائب به بار آورد.شاید بی راه نباشد اگر برای اندکی از آن انحرافات و برای بخود آوردن بعضی ،از زبان امثال هیوم و میل ،قدری به سمت سلقمه های ولتر و راسل انحراف کنیم.!!!!

حسن

#فلسفه_تحلیلی
#عرفان
#فلسفه_قاره_ای
#مدرنیسم
#نقل_و_منقل
#تجربه_گرایی_منطقی

@cafe_andishe95
@mghlte | عصر روشنگری
@persian_organon | ایران‌چراغانی‌دانش
@ZIRsigari_kohn | چرندیات‌پست‌مدرن

https://www.tgoop.com/persian_organon/659
از رنجی که می بریم

رابطه با #آمریکا یا هر کشور دیگری می تواند مطابق منافع ملی یا مخاف آن باشد ،
اما مواجهه با هر کشوری اگر خارج از عرف شناخته شده دیلماتیک صورت پذیرد ،  گرفتن حق توحش را برای آنان آسانتر می سازد./#دکتر_مردیها

#خودشیفتگی_قبیله_گرایانه
#قبیله_گرایی

@JAAMEbaaz | فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری

۲۴ سال پیش در جام ۹۸، تیم فوتبال ایران مقابل امریکا قرار گرفت. به دلایلی علاقه‌ای به دیدن بازی نداشتم. با توجه به شناختی که از حکومت داشتم اصلا حس خوبی هم نسبت به برد احتمالی تیم ایران نداشتم. از قضا آن شب جایی بودم که جمعی مشتاقانه به تماشا نشسته بودند. رفتم گوشه‌ای خوابیدم و پتو را هم روی سرم کشیدم تا حتی صدای گزارشگر را هم نشنوم. ولی صدا بلند بود و شور تماشاگران هم. خوابم نبرد و تقریبا تمام حوادث بازی را از لای منافذ پتو دریافت کردم.

تا اینجای ماجرا که گویی نوعی کمدی بود و خالی

تلویزیون به‌محض پایان بازی، سرود .... امریکا امریکا ننگ به نیرنگ تو ... را پخش کرد.
همان نیمه شب نشستم و یادداشتی به عنوان سرمقاله نوشتم.‌ با غمی خردکننده: "از رنجی که می‌بریم"

▪️ادامه
▪️سیاست خارجی لیبرال
Audio
لیبرال‌دموکراسی و جهانی شدن
#دکتر_مردیها

خلقت به ما خمیر نداده. چوب خشک هایی داده تلاش بدون دقت برای صاف کردنش به شکسته شدن منجر می‌شه .
#امپریالیسم قدرت متراکم لیبرال
نگرانی مشروعیت در کشورهای غیر لیبرالی ، جو را پلیسی می‌کند .
جهانی شدن و برداشتن/ کمرنگ سازی مرزها ، ضامن امنیت جهان


#در_دفاع_از_سیاست
#فلسفه_سیاسی
#لیبرالیسم
#لیبرال_محافظه_کار
#عملگرایی
#گلوبالیسم
#تئوری_توطئه
#غرب_ستیزی

@JAAMEbaaz | جامعه بازودشمنان آن
@mghlte | عصر روشنگری

▪️ هم‌بستگی اعتقاد به تئوری توطئه و اختلال روانی
▪️دیوی که از غرب ساخته ایم
▪️ سپاسگزار باشید که در قرن ۲۱ زندگی می‌کنید
▪️چرا غرب ستیزی/لیبرال ستیزی جذاب ست ؟!
▪️ عواقب جهانی سازی اقتصاد
▪️ گلوبالیسم و پوپولیسم راست
Audio
"انتظارات ساده انگارانه از دولت نداشته باشیم".

#دکتر_مردیها



#در_دفاع_از_سیاست
#فلسفه_سیاسی
#لیبرالیسم
#لیبرال_محافظه_کار
#عملگرایی

@JAAMEbaaz | جامعه بازودشمنان آن
@mghlte | عصر روشنگری
در حضرت مثنوی ( آثار دکتر مردیها )
اپیکوریان (۱) #دکتر_مردیها مقصران نارضایتی های ما که از چشم ما دور مانده‌اند. #فلسفه_زندگی #درباره_رنج #در_دفاع_سیاست #فرض_عامل_هوشمند #تئوری_توطئه #اصالت_روانشناسی #نیت_خوانی #مکانیسم_دفاعی #فرافکنی @SHARRomid | برهان شر @mghlte | عصر روشنگری ▪️امید…
« ایران فعلی رو ( با این حکومت اوباش بصورت فرضی ) بذارید کنار که سوء تفاهم نشه ...

منشا رنجهای انسان حساس بودنش و ناسازگاری عاطفی با محیطه
هم چنین خیلی از ظلم ها رو ما آدمهای عادی به همدیگه می کنیم ، خواهر و برادر و والد و فرزند و رفیق

ولی اونا رو نمیتونیم کاریش بکنیم
دنبال مقصری میگردیم که لا اقل بتونیم فحشش بدیم و خالی بشیم ( فرض عامل هوشمند)

برا همین میگیم مرگ بر حکومت
مرگ بر سرمایه دار

چپ ها هم وعده‌ی پیروزی میدن

پیروزی در اصل همون رییس شدن خودشونه

این مثه همون جمع شدن مگس دور زخمه .»

#دکتر_مردیها


https://www.tgoop.com/mghlte/11857
⭕️سیاست مدار و امتحانات پیش روی

#دکتر_مردیها جایی گفتند:
نمی‌شه از سیاستمدار انتظار داشت هیچ به فکر منافع خودش نباشه
انتظاری که از سیاستمدار میشه داشت و واقع گرایانه و ممکن الوصوله اینه:
سیاستمدار منافع خودش رو در جهت منافع مردم تعریف کنه ...

یه پیشفرض خیلی غلط عوام اینه: بهترین راه کسب ثروت ، قدرته و مثلا اگر طرف مخالف خاندان پهلوی باشه یه همچین گمون هایی به ذهنش میاد :
رضاشاه طماع و پول‌پرست بود ، انگلیسی ها تطمیعش کردند و به قدرت رسوندنش و اونم به خواست‌ش رسید چون در قدرت می‌تونست اموال مردم رو تصاحب کنه ...

رضاشاه رو مثال زدم چون یکی از معدود افرادیه که قبل از به قدرت رسیدن ثروت نداشت و بعدش ثروت مند شد ، چنین مثال هایی حداقل تو سران درجه یک کشور خودمون کمه .
ولی حتی در مورد این استثنا می‌دونیم که رضاشاه هرچند پس از سَلطه بر کشور حرص مال اندوزی زیادی نشون داد ،
ولکن با کمترین تحقیق و انصاف میشه متوجه شد که انگیزه مالی رضاشاه برای حرکت روی نردبان قدرت تقریبا صفر بود.
رضاشاه آدم فوق العاده با عرضه ای بود و اگر وارد - بقول امروزی ها - بخش خصوصی می‌شد قطعا یه کارآفرین یا تاجر موفق می‌تونست بشه.

حقیقت اینه که انگیزه‌ی تصاحب کرسی های قدرت تقریبا بصورت کامل خود قدرته یا
یا چیزهایی مثل دیده شدن
خیلی شخص باید احمق باشه که برای کسب ثروت یا لذت هایی مثل داشتن حرمسرا خودشو با گرگهای گرسنه‌ی این عرصه تو ستیز بندازه .

شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج‌ست .
کلاهی دلکش‌ست اما .... به ترک سر نمی‌ارزد .
#حافظ

و باز یک حقیقت دیگه اینه که به یک تعبیر :
انگیزه‌ی شخصی اصلی بالارفتن از پله‌ های سیاست - حداقل برای سیاستمداران خوشنام تر مثل #دکتر_مصدق - خوشنامیه

ولی داشتن آبرو و نام نیک ( بعنوان یک لذت شخصی) گاهی با #منافع_ملی در تعارض میفته ... اونجاست که سیاستمدارانِ خوبتر مثل دکتر مصدق هم پاشون می‌لغزه ...

#دکتر_صدیقی سیاستمدار خوشنام - ای که اتفاقا خودش مصداق کسیه که حاضر شد نامش رو برای منافع ملی در خطر ننگ بندازه - می‌گه : داشتیم از دیوار خانه‌ی معظم له ( دکتر مصدق) که تحت محاصره بود و مدام بهش شلیک میشد وارد باغ همسایه می‌شدیم ، عرض کردم : خیلی بد شد کار باینجا کشید ، گفت : نه اتفاقا خوب شد ، ما که بهرحال باید می‌رفتیم کنار ، اینجوری می‌گیم : « اجنبی با کودتا ما رو بر کنار کرد »

نتیجه این که در این امتحان هم یا باید بگیم دکتر مصدق هم مردود شد یا بگیم : دکتر مصدق ارفاق و تک ماده قبول شد...
/ #کارشناس_مغز_زالو

#واپسین_شطحیات_ادمین
#مردان_ملی

@Rfekri | نخبگان ملت
@mghlte | عصر روشنگری

▪️پدر پوپولیستم نفتی ( دکتر موسی غنی نژاد )
▪️پاسخ امینی به دکتر غنی نژاد
▪️ کودتا به روایت دکتر صدیقی
▪️مصدق و پیچیدگی های نفتی
در گذشته سیاست از زور شروع می‌کرد و سپس به تزویر می رسید ، در اعصار اخیر تر این سیر تا حدودی وارونه شده است یعنی از تزویر شروع می‌کند و سپس به زور می رسد .

این هم البته هست که در گذشته زور عریان و هویت دلبخواه آن آشکار بود ، اما اینک بیشتر در لفافه‌‌ی نظم و قانون و ضرورت و مصلحت جمعی پوشیده است ، به عبارتی بنابر مشهور : سیاست مدرن و سیاست پیش مدرن از حیث ماهیت ناراست و نادرست ش ، تفاوت چندانی با هم ندارند ، نهایت اینکه در سیاست مدرن تزویر نسبت به زور جای بیشتری به خود اختصاص داده است.


#در_دفاع_از_سیاست 📚
#دکتر_مردیها

#فلسفه_سیاسی
#ماکیاولی

@JAAMEbaaz | فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری


https://www.tgoop.com/JAAMEbaaz/1147
خلاصه ی کتاب

💠چرا روشنفکران لیبرالیسم رادوست ندارند💠
رمون #بوزن

ترجمه #دکتر_مردیها

طبق تفسیر بوزن ، #لیبرالیسم ، جامعه را مجموعه افراد عضو آن می‌داند که هر یک در پی بیشینه‌سازی رفاه خود هستند و براساس قواعدی منصفانه و بری از تبعیض (البته تا جایی که امکان دارد و نه به‌صورت مطلق) در ساحتی جمعی زندگی می‌کنند. دولت نیز، در تلقی لیبرالی، از جنس قرارداد و مبتنی بر حقوق است و کارکرد و گستره محدودی دارد.
تعریف لیبرالی از انسان و روان‌شناسی او نیز، آدمی را موجودی عقلانی و در چنبره امیال و منافع خود می‌پندارد که برای اعمال خود، دلیل دارد و چاره‌جو و چاره‌ساز است. به نظر «بودُن» این تعاریف از انسان، دولت و جامعه در قرن هجدهم، غالب بودند، اما در قرن‌های نوزدهم و بیستم تحت تأثیر ایده‌های رقیب به محاق رفتند؛ به‌نحوی که الگوی مارکسیستی، نابرابری‌های اجتماعی را دستمایه تئوری‌هایی بر مبنای تضاد آشتی‌ناپذیر طبقاتی کرد؛ دولت لیبرال را در خدمت سرمایه‌دارها قلمداد کرد و به گسترش ایده دولت-خدایگان با وظایف و کارکردهای گسترده کمک کرد و روان‌شناسی اعماق فروید که مبتنی بر ناخودآگاه بود در همراهی با الگوهای رفتارگرایی پوزیتیویستی که نقش محیط را در کنش افراد پر رنگ می‌کرد، روان‌شناسی علت‌گرایی را موجب شدند که نتیجه منطقی آن، وداع با فرد و عقلانیت مندرج در افعال او بود.
به نظر «بودُن» اگرچه مارکسیسم و روان‌کاوی و پوزیتیویسم اینک دیگر چندان‌های‌وهویی ندارند؛ اما در طول قرن بیستم بسیاری از جنبش‌های فکری نظیر ساختارگرایی، برساخت‌گرایی، فرهنگ‌باوری و جنبش‌های ضد استعمار و ضد جهانی‌شدن و شمال/جنوب از همان الگوهای توضیحی استفاده کردند که مرده‌ریگ #مارکسیسم بود و بر ابتنای واقعیت امور بر توطئه، شک، توهم و ساختارهای رازآمیخته و تحت تأثیر قدرت‌های مسلط تأکید می‌کرد.
نتیجه چنین رفتاری نوعی سلب مسئولیت از فرد آدمی و اختیارات او در ساختن دنیا بر اساس عقل خود بود. این نظریات ضدلیبرالی، فرد را محصول فرهنگ، جبر اجتماعی، ناخودآگاه و ... می‌دانستند، آگاهی برآمده از عقل فردی و عقل سلیم مدنظر لیبرالیسم را به تأسی از نیچه و مارکس توهم و آگاهی کاذب می‌پنداشتند، عقل را نوکر هیجان و عاطفه و کم‌اثر معرفی می‌کردند و روی‌هم‌رفته تصویری از جامعه و فرد ارائه می‌دادند که طی آن، وضعیت افراد برآمده از تلاش و عقلانیت آنان در نیل به اهداف شخصی‌شان نبود، بلکه یکسره وابسته به نیروهایی فرافردیِ فرهنگی، اجتماعی و روانی بود که در ید اختیار آدمی نیستند.
به زبانی ساده و برای نمونه، یعنی جرم نتیجه رفتار غیرقانونی فرد نیست، بلکه محصول جامعه است و نباید آدمی را مجرم دانست و تنبیه کرد، بلکه باید به جای سیاست تأدیب، سیاست پیشگیری را پی گرفت. یا نمی‌توان میان فرهنگ‌ها مقایسه کرد، زیرا فرهنگ، اساس طبیعت بنی‌بشر است و هر فرهنگی قواعد و هنجارهای خاص خودش را دارد و باید آن را بر اساس ارزش‌های درونی خودش سنجید؛ به زبانی محترمانه یعنی هیچ حقیقت فرافرهنگی وجود ندارد.
نویسنده می‌گوید علت شیوع و عرضه عقاید لیبرال‌ستیز به دو نکته برمی‌گردد:
1- این جنبش‌ها راه‌های جدیدی برای جست‌وجو در انسان و جهان پیشنهاد داده‌اند و
2ـ پاسخی به تقاضاهایی می‌دهند که بدشان نمی‌آید برای مشکلات بدخیم راه‌حل‌های راحت‌الحلقوم بدهند.

«بودُن» منکر این نیست که در این نظریات لیبرال‌ستیز نیز رگه‌هایی از حقانیت وجود دارد، اما شلوغ‌بازی آنها را بیشتر تلاشی برای دیده‌شدن و محبوبیت و نیز تلاش برای حمایت از جنبش‌های خاص سیاسی می‌داند و از همین منظر آنان را نه مساعی علمی مبتنی بر خلق دانش، بلکه متکی بر آنچه ماکس #وبر اخلاق ایمان و اعتقاد می‌نامد و با منطق فعالیت علمی منافات دارد، می‌داند. البته او نیز منکر وجود مصائب و مشکلات نیست، اما راه‌حل‌های «اجی‌مجی‌لاترجی» ‌گونه‌ای را که با انداختن گناه بر دوش دولت و طبقه سرمایه‌دار، به جای حل مسأله، صورت مسأله را پاک می‌کنند و به نام احساسات و عواطف و وجدان معذب انسانی، «قول فهم راستین علت و رفع ریشه‌ای معلول» (ص 90 ) را می‌دهند و بدین‌سان از معدن نارضایتی مردمان، به نفع خود، رأی و شهرت و ثروت استخراج می‌کنند؛ نادرست و اساساً حرف مفت قلمداد می‌کند.

@mardihamorteza
@JAAMEbaaz | فلسفه‌ی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری

ادامه 👇🏻
https://www.tgoop.com/JAAMEbaaz/122
⚠️چگونه عقاید لیبرال‌ستیز رواج و رونق می‌گیرند؟


به زعم بودُن ، در بحث از دانشگاه انبوه، اوضاع تا نیمه قرن۲۰ نوعی اجماع میان دانشگاهیان پیرامون تعاریف انسان و دولت و جامعه وجود داشت، اما از دهه 1960، این اندیشه که «تولید دانش چفت‌و‌بست‌دار کارکرد ممتاز دانشگاه ست، هم در خصوص علوم‌انسانی و هم علم به‌طور کلی، شروع کرد به آب‌رفتن.»و نتیجه، طلاق علوم‌انسانی و لیبرالیسم بود. این علوم شدند ملک طلق روشنفکرانی که عینیت علمی را توهم‌ می‌پنداشتند و لیبرالیسم شد مسأله اقتصاددانان.
تالی فاسد این عقاید نسبی‌گرایانه، برخلاف انتظار کسانی که گمان می‌کنند نسبیت‌گرایی با تسامح و #مدارا ربط مستقیم دارد ، روا نداری و بی‌تسامحی بود، زیرا نخستین دستاورد دانشگاه انبوه ورود افرادی به حوزه علوم‌انسانی بود «که معیارشان کارچاق‌کنی نظریه‌ها بود برای مقاصد سیاسی و عملی و مبارزاتی و ایدئولوژیک»(ص 144) و نتیجه شد افت کیفیت نظام آموزشی و حاشیه‌نشینی نظریه‌های دشواریاب و شیوع نظریه‌های ساده و تازه که کارشان شناخت امور نبود، بلکه افشاگری و محکومیت قدرت‌های پیدا و پنهان بود.
#فایرابند در کتاب « #علیه_روش » شعار داد «همه چیز مُجاز است.»
البته نسبیت در دانش، از آن سو با قطعیت در اخلاق همراه بود❗️
آن‌ هم اخلاق ایمان و اعتقاد به ارزش مساوات و برابری و ابراز ارادت به یک «راه پاکیزه سیاسی» که یعنی تحقیقات دانشگاهی تنها هنگامی علمی تلقی می‌شوند که به حمایت از جهان سوم، طبقه سوم، حاشیه‌نشینان و فرهنگ‌های بومی و اقلیت‌های نژادی و جنسی و قومیتی راه ببرند.
⛔️همه اینها یعنی وداع با آن سنت لیبرال که با چندلایه دیدن امور، مدارا با ادله مخالف، احترام به روحیه نقد، پافشاری بر بررسی دلایل و تأسیس علم عینی ( جدایی ارزش-واقعیت ) تشخص پیدا می‌کرد.
«بودُن» جذابیت سادگی و ایراد سخنانی همه ‌فهم را نیز که پیچیدگی اموری چند مجهولی را به‌طرزی صریح به قطب‌بندی‌های دوگانه تقلیل دهد، در رواج عقاید لیبرال‌ستیز مؤثر می‌داند و در ضمن به این نکته نیز اشاره می‌کند که در بسیاری از موارد به نقدهای روشنفکران پاسخ‌هایی درخور نیز داده شده است، اما در جو غالب و متأثر از فضایی که بیشتر از نظریات «درستکار» (علمی) به نظریات «کاردرستی» که تنها برای حامیانش فایده دارد، این نقدها نیز عموماً ناشنیده باقی می‌مانند.
«بودُن» تأسف می‌خورد که بسیاری از سیاستمداران نیز در کشورهای غربی بیشتر از آنکه به عقل سلیم مراجعه کنند، عقل‌شان را سپرده‌اند به سخنان روشنفکران و تأکیدات مؤکد آنان درباره عوارض فسادآور نظم لیبرالی؛ حال ‌آنکه گاه فراموش می‌شود که
اولاً تلاش برای ریشه‌کنی برخی از این عوارض، خود به مصیبت‌های فجیع‌تری منجر می‌شود و
ثانیاً خود سنت لیبرالی پیشگام طرح و حل این مصائب بوده است و
ثالثاً نمی‌توان به بهانه این عیوب، به نظم نادرست گذشته بازگشت.
برای نمونه
نابرابری‌ها اولاً لزوماً زاییده نظام بازار و توطئه سرمایه‌داران نیستند،
ثانیاً همواره نامشروع نیستند و
ثالثاً بسیاری از آنها نتیجه سیاست‌های غیرلیبرالی نظیر سیاست‌های حمایتی‌اند.

فردا؟
«بودُن» در بخش سوم با عنوان «فردا؟» ، در حکم نتیجه‌گیری به چند نکته کلیدی اشاره می‌کند:
1⃣ لیبرالیسم شانه‌ به ‌شانه افسون‌زدایی کوشیده است علم را جایگزین جادو‌ و ‌جنبل کند. لیبرالیسم طرح‌های آرمانشهری را کنار گذاشته ، اما این به معنای نبود برنامه برای پیشرفت نیست. شاهد مثال، دنیای معاصر در مقایسه با گذشته‌های غیرلیبرالی‌ست.
2⃣ لیبرالیسم، شاه‌کلیدی برای گشودن همه قفل‌های عالم ندارد و از قدرت الهی نیز بی‌نصیب ست که به ‌فوریت بتواند مشکلات را کن‌فیکون کند، اما مخالفین آن جز حدیث آرزومندی که سر می‌دهند و دل می‌برند، با نق‌زدن‌های بدون برنامه خود تنها به افزایش مشکلات کمک می‌کنند. برای نمونه با انداختن تقصیر نابرابری شمال/جنوب به گردن کشورهای شمال، آب به آسیاب حکومت‌های مستبد بعضی کشورهای جنوب می‌ریزند و عملاً باعث افزایش نابرابری می‌شوند.

3⃣ گرچه نشانه‌های امیدوارکننده‌ای دیده می‌شود که اندیشه‌های ضدلیبرالی خود را اندکی جمع‌و‌جور می‌کنند و واقع‌بینی، عملگرایی، پیچیده‌ دیدن امور و شک در راه‌حل‌های فوری ‌و ‌فوتی رو به افزایش‌ست؛ اما سکه نزاع لیبرالیسم با روشنفکران همچنان در حال چرخ خوردن‌ست و نتیجه آن بستگی به کلی متغیر دارد که البته هیچ فکر لیبرالی قادر به پیشگویی عاقبت درهم‌ کنش آنها نیست. اگر بنا به نظر #دورکیم و #وبر باشد «آینده مال فکر و فیصله‌هایی‌ست که رگ‌ و ‌پی‌شان توی گوشت و استخوان لیبرالیسم دویده است.»
#چرندیات_پست_مدرن
#نسبی_گرایی
#مردیها
#لیبرالیسم
#جامعه_باز_و_دشمنان_آن

@JAAMEbaaz | فلسفه‌ی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری


https://www.tgoop.com/mghlte/2049
⭕️باید اسطوره مصدق را شکست

#دکتر_مردیها

در محضر یکی از دوستان بودم
گفتند که قرارست یکی از پژوهشگران حوزة مسائل سیاسی ایران (قبل از انقلاب) که کتابی هم در مورد شورشیان آرمانخواه چپ نوشته است بیاید.خواستم عذر بخواهم و برخیزم. گفتند:ایشان خیلی هم چپ نیست و خودش منتقد چریکهای چپ بوده.
نشستم.
آمدند و گفتگوهائی پیش آمد و بحث به ۲۸ مرداد رسید.
من البته طرف اصلی بحث نبودم.
نه علاقه‌ای به مناظره دارم نه اعتقادی به آن و نه هیچوقت زیر بار پذیرش آن رفته‌ام.
ولی وقتی حضور داشتم و بحث درگرفت تحمل شنیدن بعضی حرف‌ها برایم آسان نبود.
سخنانشان با کلیشة مشهور در این مورد تفاوتی نداشت:
شاه با همدستی سازمان سی آی ای کودتا کرد و در یک حرکت غیرقانونی نخست وزیر...

شمه‌ای از عقایدم را گفتم چشم‌هایشان گرد شد.
گفتند خدا را شکر که کسی حرف‌های شما را قبول ندارد.
گفتم بله نداشتند.
حدود پانزده سال پیش که برای اول بار حرف‌هایم را در باره بیست هشت مرداد و ماجرای مصدق گفتم ، برای بسیاری حیرت‌آور بود اما بعد‌ها بعضی دیگر از محققان و روشنفکران هم جرأت کردند در این زمینه اشاراتی داشته باشند و اینک حجم قابل توجهی از جوانان علاقمند به خوبی دریافته‌اند قضیه از چه قرار بوده.
گفتند: نه ، همین ماه آینده در لندن سمیناری در این زمینه هست که اکابر دانشگاهی از سراسر جهان می‌ایند. فقط یک نفر از سخنرانان هست که بر این ایدة مستطاب مصدقیه إن قلتی دارد که او هم در مقابل هجوم ما همه نابود خواهد شد، بخصوص که جثه‌اش هم کوچک است.
در این مورد فقط سکوت کردم.

در مقابل انتقاد من مبنی بر اینکه
مصدق بدون درک درستی از دنیای سیاست و مصالح ملت روی چیزی پافشاری کرد که نه درست بود نه اصلاً شدنی
ایشان گفت : شدن یا نشدنش مهم نیست مهم این بود که او مقاومت کند تا ما سمبل شویم برای مقاومت در ویتنام و فلسطین.
گفتم : پس بی‌دلیل نبود امریکائی‌ها هم هرچه راه حل جلوی پای مصدق گذاشتند ایشان از قبولش امتناع کرد گویا فقط می‌خواست قهرمان بشود.
بعد از حق ملت ایران در ماجرای نفت صحبت کردند و وقتی من گفتم
صرفِ بودنِ نفت زیر پای ما آنقدر حق ایجاد نمی‌کرد ، وقتی نه کشف نه استخراج نه تصفیه نه فروش و نه هیچ چیز دیگرش در توان ایرانیان نبود، پس بهتر بود بر سر سهمی بیشتر مصالحه می‌شد، ایشان فرمودند : من این حرف‌ها را نمی‌فهمم، من دوست ندارم زیر بار زور بروم.
من گفتم : حق در میان قوانین و هم واقعیتهای قدرت معلوم می‌شود؛ مصدق این را نفهمید و شکست خورد.
وانگهی شما که اینقدر دوست دارید زیر بار زور نروید چرا الان مبارزه نمی‌کنید. از صحنة زیر بار زور تشریف برده‌اید در دامن امپریالیسم از او حقوق بگیرید و با خود او مبارزه کنید و هی بگوئید مک‌کارتی مک‌کارتی.؟❗️
گفتند : شاه کودتا کرد. گفتم : مصدق زود‌تر کودتا کرده بود.
گفتند : شاه قدرت‌طلب بود و قانون را قبول نداشت.
گفتم : مصدق هم همینطور ، دلیلش بستن مجلس.
گفتند :مصدق با زیرکی کوشید با امریکائیان مذاکره کند ولی حزب توده راست می‌گفت که نباید این کار را می‌کرد.
گفتم : مصدق با حزب توده فاصله‌ای به اندازة مو داشت و عقلش نرسید که نمی‌تواند امریکا را علیه انگلیس با خودش متحد کند.
گفت: آخر چه انتظاری دارید وقتی سی آی ا هفتاد نفر از اعضای مجلس را خریده بود تا علیه مصدق وارد عمل شوند.
گفتم (به فرض صحت این مدعا!) مصدق اگر هوش سیاسی داشت می‌فهمید که جائی که مجلسی که گویا پشتیبان اصلی او است اینطوری است، لابد کارتهای زیادی برای بازی‌ای به آن بزرگی در دست ندارد.
گفتند: مجلس چیست ، مردم.
مصدق مستظهر به پشتیبانی مردم بود.
گفتم : بود ولی نه دیگر وقتی که با لجاج کشور را به بن‌بست کشاند و معیشت مردم را هم در تنگنا انداخت. تن‌هایش گذاشتند. بگذریم که از «مردم» خصوصاً در آن زمان زیاد نگوئید: خشم مهار نشده‌ای که برخی با برخی فوت و فن‌ها می‌توانند بخشی از آن‌ها را به میدان بیاورند.
گفتند: نتیجه بیست و هشت مرداد شد بیست و دو بهمن.
گفتم : بله اگر مصدق پیروز شده بود شاید اصلاً نیازی به انقلاب پنجاه و هفت نبود.
این سی سال را سی سال زود‌تر شروع کرده بودیم.
گفتند : شما می‌توانید کمی معتدل‌تر از این حرف بزنید.
گفتم : پنجاه سال شما با اسطوره‌سازی، از یک آدم متوسط ناموفق یک ابرقهرمان ساختید و چه خطایا و چه مصائبی که نیافریدید. بگذارید ما هم کمی با روشهای خود شما این اسطوره را بشکنیم بعداً که بی‌حساب شدیم آنوقت من هم نرم‌تر سخن خواهم گفت.
گفتند: من شما را نمی‌شناسم و این حرف‌ها را هم تا به حال نشنیده‌ام.
نگفتم جالب ست که پژوهشگر مسائل سیاسی و تاریخی ایران هستید و اسمی از من نشنیده‌اید،
ولی گفتم مطمئنم در آینده باز هم بیشتر ازین حرف‌ها خواهید شنید.

#عملگرایی #عوامگرایی #عقده_نفت #دکتر_مصدق

@Rfekri |نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
Audio
دفاع از عقلانیت📚
#دکتر_مردیها

مقدمه

سبقت برجنون و عقل ستیزی در دهه اول انقلاب
نتایج آموزش تمرین تعقل
عقل برفرهنگ مقدمست
فرهنگ غرب ،فرهنگ اخلاق اجتماعی ست.
منفعت طلبی اصلی ترین غریزه انسانی،در غیاب محاسبه چگونه عمل می‌کند؟!
آموزش ، زمینه ساز اعتبار و اتصال مجموعه های جماعتی ( نژاد،قوم ،قبیله ،مذهب) به نفع مجموعه های اجتماعی که براساس قرارداد محقق میشود ( دولت ملی،جامعه بین المللی)
سیاست پر دوران صباوت عقل شکل گرفته و بومی و وحشی‌ست.
دموکراسی، تدبیری احتیاط آمیز برای محدود کردن خطرات بی حد و حصر غریزه قدرت خواهی و تضمینی برای دوام بیشتر و هزینه کمتر قدرت سیاسی
ارتباط قشر متوسط و دموکراسی
دموکراسی به معنای شیوه نمایندگی و ظرفیت ابطال پذیری حکومت توسعه سیاسی به معنای ایجاد تعادل بین میان بیشترین اقتدار دولت و بیشترین حضور ملت، نیازمند ورودبه ساحت غریزه محاسبه گر
ایمان و آرمان جای خالی عقل را پرنمیکند

#کتاب_صوتی
#لیبرالیسم
#قبیله_گرایی
#فلسفه_سیاسی
#علوم_انسانی
#عصرروشنگری
#قرون_وسطای_اسلامی
#نقل_و_منقل
#انقلاب_اسلامی
#انقلابیگری

@JAAMEbaaz | فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
لیبرالیسم تنها گزینه ممکن است و جوامع حتی آن‌هایی که هویت خود را در تنازع با این ایده تعریف کرده‌اند دیر یا زود ناگزیر از سلام یا تسلیم‌اند.
رمز برتری آن بیش از اینکه در حقیقت یا حقانیتش باشد در تطابق کلی آن با نیازهای انسان و انعطاف کافی در برخورد با تحولات است

تعظیم و تکریم سیاست ، قدرت و دولت لزوماً در تعارض با لیبرالیسم نیست.

#در_دفاع_از_سیاست 📖
#دکتر_مردیها

#لیبرالیسم_محافظه_کار
#فلسفه_سیاسی

@JAAMEbaaz | فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
Audio
#در_دفاع_از_عقلانیت📚
#دکتر_مردیها

مقدمه

سبقت برجنون و عقل ستیزی در دهه اول انقلاب
نتایج آموزش تمرین تعقل
عقل برفرهنگ مقدمست
فرهنگ غرب ،فرهنگ اخلاق اجتماعی ست.
منفعت طلبی اصلی ترین غریزه انسانی،در غیاب محاسبه چگونه عمل می‌کند؟!
آموزش ، زمینه ساز اعتبار و اتصال مجموعه های جماعتی ( نژاد،قوم ،قبیله ،مذهب) به نفع مجموعه های اجتماعی که براساس قرارداد محقق میشود ( دولت ملی،جامعه بین المللی)
سیاست پر دوران صباوت عقل شکل گرفته و بومی و وحشی‌ست.
دموکراسی، تدبیری احتیاط آمیز برای محدود کردن خطرات بی حد و حصر غریزه قدرت خواهی و تضمینی برای دوام بیشتر و هزینه کمتر قدرت سیاسی
ارتباط قشر متوسط و دموکراسی
دموکراسی به معنای شیوه نمایندگی و ظرفیت ابطال پذیری حکومت توسعه سیاسی به معنای ایجاد تعادل بین میان بیشترین اقتدار دولت و بیشترین حضور ملت، نیازمند ورودبه ساحت غریزه محاسبه گر
ایمان و آرمان جای خالی عقل را پرنمیکند

#کتاب_صوتی
#لیبرالیسم
#قبیله_گرایی
#فلسفه_سیاسی
#علوم_انسانی
#عصرروشنگری
#قرون_وسطای_اسلامی
#نقل_و_منقل
#انقلاب_اسلامی
#انقلابیگری

@JAAMEbaaz | فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
هیچ دلیل قانع کننده ای وجود ندارد که که اثبات کند اهل سیاست بدتر از دیگرانند.
بلکه برعکس دلایلی وجود دارد که برتری آنان را هم نشان می‌دهد .
اولاً سیاسیون و حکومتیان چون مدیران جامعه هستند تمامی گروه‌ها و اصناف و لایه‌های اجتماع ناگزیر تحت حمایت و هدایت آنان عمل می‌کنند و لذا اگر سیاست نباشد فعالیت هیچ گروه دیگری شانس زیادی برای به ثمر نشستن ندارد.
ثانیا سیاسیون و حکومتیان - گرچه از این حیث که انسانند - معدل تمایلات ماکیاولیستی آنان با دیگران علی الاصول برابر است - اما ازین جهت که بیش از دیگران زیر ذره بین نقد قرار دارند ، مجبورند با ملاحظه‌ی بیشتری عمل کنند و چون حتی در حکومت های بسته ، احتمال ماندن اعمال آنان کمتر از سایر گروه‌هاست ناگزیرند خصوصیات روباهی و شیری کمتری ( ان هم ) با هزینه بیشتر اِعمال کنند .
یعنی سیاستمداران عملاً کمتر از دیگران ماکیاولیست ( اپورتونیست) ند

#در_دفاع_از_سیاست 📚
#دکتر_مردیها 🖌

#لیبرالیسم_محافظه_کار
#فلسفه_سیاسی
#فلسفه_اخلاق
#آنارشیسم


@masnavi_mardiha | آثار دکتر مردیها
@JAAMEbaaz | فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی
2025/01/14 02:41:50
Back to Top
HTML Embed Code: