This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹 کنکاش در زندگی دیگران میتواند برکت را به طور کامل از بین ببرد!
فراوانی و برکت در زندگی با شکرگزاری
#علی_مقدم
#کتابخوانی_معنوی
@spiritual_mind
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan
فراوانی و برکت در زندگی با شکرگزاری
#علی_مقدم
#کتابخوانی_معنوی
@spiritual_mind
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan
#غزل
شماره ۳۵
#حضرت_مولانا
ای یار ما، دلدار ما، ای عالم اسرار ما
ای یوسف دیدار ما، ای رونق بازار ما
نک بر دمِ امسال ما، خوش عاشق آمد پارِ ما
ما مفلسانیم و تویی، صد گنج و صد دینار ما
ما کاهلانیم و تویی، صد حج و صد پیکار ما
ما خفتگانیم و تویی، صد دولت بیدار ما
ما خستگانیم و تویی، صد مرهم بیمار ما
ما بس خرابیم و تویی، هم از کرم معمار ما
من دوش گفتم عشق را ای خسرو عَیّار ما
سر درمکش، منکر مشو، تو بُردهای دستار ما
واپس جوابم داد او، نی از تو است این کار ما؟
چون هرچه گویی وا دهد، همچون صدا کُهسار ما
من گفتمش خود ما کُهیم و این صدا گفتار ما
زیرا که کُه را اختیاری ، نَبُوَد ای مختار ما
پار: پارسال
مفلس: گدا و فقیر
کاهل: تنبل و سست
پیکار: مبارزه و رزم
دولت: سعادت
دولت بیدار: بخت مساعد و پیروز
خستگان: زخمیها (خسته: زخمی)
مرهم: درمان، دارویی که بر زخم گذارند
دستار: سربند،
بردهای دستار ما کنایه از اینکه تمام دارایی ما را بردهای.
واپس جوابم باز داد: با خودستایی پاسخ مرا داد.
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
https://www.tgoop.com/masnavijan
شماره ۳۵
#حضرت_مولانا
ای یار ما، دلدار ما، ای عالم اسرار ما
ای یوسف دیدار ما، ای رونق بازار ما
نک بر دمِ امسال ما، خوش عاشق آمد پارِ ما
ما مفلسانیم و تویی، صد گنج و صد دینار ما
ما کاهلانیم و تویی، صد حج و صد پیکار ما
ما خفتگانیم و تویی، صد دولت بیدار ما
ما خستگانیم و تویی، صد مرهم بیمار ما
ما بس خرابیم و تویی، هم از کرم معمار ما
من دوش گفتم عشق را ای خسرو عَیّار ما
سر درمکش، منکر مشو، تو بُردهای دستار ما
واپس جوابم داد او، نی از تو است این کار ما؟
چون هرچه گویی وا دهد، همچون صدا کُهسار ما
من گفتمش خود ما کُهیم و این صدا گفتار ما
زیرا که کُه را اختیاری ، نَبُوَد ای مختار ما
پار: پارسال
مفلس: گدا و فقیر
کاهل: تنبل و سست
پیکار: مبارزه و رزم
دولت: سعادت
دولت بیدار: بخت مساعد و پیروز
خستگان: زخمیها (خسته: زخمی)
مرهم: درمان، دارویی که بر زخم گذارند
دستار: سربند،
بردهای دستار ما کنایه از اینکه تمام دارایی ما را بردهای.
واپس جوابم باز داد: با خودستایی پاسخ مرا داد.
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
https://www.tgoop.com/masnavijan
Telegram
کانال شرح مثنویِ جان
شرح ابیات مثنوی
منابع:
شرح دکتر کاظم دزفولیان
شرح دکتر محمد استعلامی
شرح مثنوی فروزانفر
شرح مرحوم زرین کوب
شرح سیدجعفر شهیدی
شرح حکیم سبزواری
شرح صوتی استاد پور مختار
شرح صوتی آقای علی مقدم
و ...
جمع آوری کننده مطالب: فاطمه قوی نیت
@Fghave
منابع:
شرح دکتر کاظم دزفولیان
شرح دکتر محمد استعلامی
شرح مثنوی فروزانفر
شرح مرحوم زرین کوب
شرح سیدجعفر شهیدی
شرح حکیم سبزواری
شرح صوتی استاد پور مختار
شرح صوتی آقای علی مقدم
و ...
جمع آوری کننده مطالب: فاطمه قوی نیت
@Fghave
محرمان بیهوش
علامه مروجی سبزواری
محرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست
#علامه_مروجی_سبزواری
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan
مر زبان را مشتری جز گوش نیست
#علامه_مروجی_سبزواری
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan
به دیدارم بیا هر شب
در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها
دلم تنگ است.
#اخوان_ثالث
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan
در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها
دلم تنگ است.
#اخوان_ثالث
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan
#تولیدن_شیر_از_دیر_آمدن_خرگوش
همچو آن خرگوش کهاو بر شیر زد
روح او کی بود اندر خورد قد
شیر میگفت از سر تیزی و خشم
کهاز ره گوشم عدو بر بست چشم
مکرهای جبریانم بسته کرد
تیغ چوبینشان تَنَم را خَسته کرد
زین سپس من نشنوم آن دَمدَمه
بانگ دیوان است و غولان آن همه
بردران ای دل تو ایشان را مهایست
پوستشان برکن کهشان جز پوست نیست
پوست چهبود گفتههای رنگ رنگ
چون زره بر آب کش نبود درنگ
این سخن چون پوست و معنی مغز دان
این سخن چون نقش و معنی همچو جان
پوست باشد مغز بد را عیبپوش
مغز نیکو را ز غیرت غیبپوش
چون قلم از باد بُد، دفتر ز آب
هرچه بنویسی فنا گردد شتاب
نقش آب است ار وفا جویی از آن
باز گردی دستهای خود گزان
باد در مردم هوا و آرزوست
چون هوا بگذاشتی پیغام هوست
خوش بود پیغامهای کردگار
کهاو ز سر تا پای باشد پایدار
خطبهٔ شاهان بگردد و آن کیا
جز کیا و خطبههای انبیا
زانکه بوش پادشاهان از هواست
بارنامهٔ انبیا از کبریاست
از درمها نام شاهان برکنند
نام احمد تا ابد بر میزنند
نام احمد نام جملهٔ انبیاست
چونکه صد آمد نود هم پیش ماست
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون
@masnavijan
همچو آن خرگوش کهاو بر شیر زد
روح او کی بود اندر خورد قد
شیر میگفت از سر تیزی و خشم
کهاز ره گوشم عدو بر بست چشم
مکرهای جبریانم بسته کرد
تیغ چوبینشان تَنَم را خَسته کرد
زین سپس من نشنوم آن دَمدَمه
بانگ دیوان است و غولان آن همه
بردران ای دل تو ایشان را مهایست
پوستشان برکن کهشان جز پوست نیست
پوست چهبود گفتههای رنگ رنگ
چون زره بر آب کش نبود درنگ
این سخن چون پوست و معنی مغز دان
این سخن چون نقش و معنی همچو جان
پوست باشد مغز بد را عیبپوش
مغز نیکو را ز غیرت غیبپوش
چون قلم از باد بُد، دفتر ز آب
هرچه بنویسی فنا گردد شتاب
نقش آب است ار وفا جویی از آن
باز گردی دستهای خود گزان
باد در مردم هوا و آرزوست
چون هوا بگذاشتی پیغام هوست
خوش بود پیغامهای کردگار
کهاو ز سر تا پای باشد پایدار
خطبهٔ شاهان بگردد و آن کیا
جز کیا و خطبههای انبیا
زانکه بوش پادشاهان از هواست
بارنامهٔ انبیا از کبریاست
از درمها نام شاهان برکنند
نام احمد تا ابد بر میزنند
نام احمد نام جملهٔ انبیاست
چونکه صد آمد نود هم پیش ماست
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون
@masnavijan
#تولیدن_شیر_از_دیر_آمدن_خرگوش
🔵همچو آن خرگوش، کهاو بر شیر زد
روحِ او کی بود اندر خوردِ قد؟
تولیدن: با صدای بلند نام کسی را فریاد زدن، رمیدن
بر شیر زد: بر زدن در اصطلاح به معنی شکست دادن و افکندن کسی را از مقام و موقعیتش است. خوار و ناتوان کردن
✅ آیا روح بزرگ آن خرگوش (کوچک) که با شیر به مبارزه پرداخت همردیف جسمش کوچک بود؟ اینگونه نیست بلکه روح او بسیار بزرگتر از جسمش بود.
✅ شیر میگفت از سرِ تیزیّ و خشم
کز رهِ گوشم ، عَدو بر بست چشم
تیزی: خشم و تندخویی
عَدو: دشمن
بر بست چشم: جادو و افسون کرد
✅شیر از روی خشم و تندخویی میگفت: دشمن از راه گوش مرا جادو کرد. یعنی سخنانی گفت که برایم دلنشین بود و با شنیدن آن سخنان مرا افسون کرد.
🔸نکته:
شنیدن سخنانی که فرد میشنود در زندگی و تصمیمگیریهای او اثرگذار است.
مشکلات ایجاد شده برای شیر نتیجه شنیدن سخنان نخجیران و پذیرفتن آن سخنان بود.
شرح بیتهای پیش اینجا
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون
@masnavijan
🔵همچو آن خرگوش، کهاو بر شیر زد
روحِ او کی بود اندر خوردِ قد؟
تولیدن: با صدای بلند نام کسی را فریاد زدن، رمیدن
بر شیر زد: بر زدن در اصطلاح به معنی شکست دادن و افکندن کسی را از مقام و موقعیتش است. خوار و ناتوان کردن
✅ آیا روح بزرگ آن خرگوش (کوچک) که با شیر به مبارزه پرداخت همردیف جسمش کوچک بود؟ اینگونه نیست بلکه روح او بسیار بزرگتر از جسمش بود.
✅ شیر میگفت از سرِ تیزیّ و خشم
کز رهِ گوشم ، عَدو بر بست چشم
تیزی: خشم و تندخویی
عَدو: دشمن
بر بست چشم: جادو و افسون کرد
✅شیر از روی خشم و تندخویی میگفت: دشمن از راه گوش مرا جادو کرد. یعنی سخنانی گفت که برایم دلنشین بود و با شنیدن آن سخنان مرا افسون کرد.
🔸نکته:
شنیدن سخنانی که فرد میشنود در زندگی و تصمیمگیریهای او اثرگذار است.
مشکلات ایجاد شده برای شیر نتیجه شنیدن سخنان نخجیران و پذیرفتن آن سخنان بود.
شرح بیتهای پیش اینجا
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون
@masnavijan
#تولیدن_شیر_از_دیر_آمدن_خرگوش
✅ مکرهایِ جبریانم بسته کرد
تیغِ چوبینشان تَنَم را خسته کرد
جبریان: نخجیران که طرفدار جبر بودند
تیغ چوبین: شمشیر چوبی. دلایل بیپایه نخجیران به شمشیر چوبی تشبیه شده.
خسته: زخمی
بستن: تبانی و توافق در امری. مجازاً فریفتن و گول زدن
✅شیر گفت: حیله و نیرنگ جبریان (نخجیران) مرا فریب داد و شمشیر چوبینِ آنها تنم را زخمی و مجروح کرد.
در مجادله نخجیران و شیر، اگر چه نخجیران تسلیم شدند اما با بیان سخنانی به ظاهر خوب و به نفع شیر، او را ملزم به پذیرش اندیشه جبرگرایانه خود کردند تا جایی که شیر از شکار دست کشد و به امید اینکه نخجیران برای او رزق روزانهاش را بیاورند راضی شد.
🔵زین سپس من نشنوم آن دَمْدَمه
بانگِ دیوان است و غولان، آن همه
غول و دیو: نوعی از شیاطین، اهریمن، موجودی افسانهای که او را با چهرهای مهیب و ترسناک تصور میکردند.
غول و دیو ، نام افراد را صدا میزدند و آنها را در راهها و مسیر رسیدن به مقصد گمراه میکردند.
دیو در زبان فارسی معادل شیطان در زبان عرب است. استعاره از هر سرکشِ مُتمَرِّد خواه انسان باشد و خواه جن. به نقل از #دهخدا
#تهمورث پسر هوشنگ (معروف به دیوبند) در #شاهنامه، پادشاهی است که دیوان را به بند کشید تا جهان را از بدی پاک کند.
دیوان خواندن و نوشتن را به تهمورث آموختند.
دمدمه: مکر و فریب و افسون
✅از این به بعد دیگر، سخنان پُر مکر جبریان را نخواهم شنید، زیرا گفتههای آنها مثل جادوی غولان و دیوان است.
🔵 بَر دَران اى دل تو ايشان را ، مَايست
پوستْشان بَر كَن، كِهشان جز پوست نيست
مَایست: توقف نکن، درنگ نکن
کهشان (کِشان): که ایشان
✅ای دل، درنگ نکن و به آنان حمله کن و آنها را هم زهم بدران و پاره پاره کن که آنان چیزی جز پوست نیستند.
کنایه از اینکه طاهر سخنان آنها زیبا و باطن ان توخالی است.
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون
@masnavijan
✅ مکرهایِ جبریانم بسته کرد
تیغِ چوبینشان تَنَم را خسته کرد
جبریان: نخجیران که طرفدار جبر بودند
تیغ چوبین: شمشیر چوبی. دلایل بیپایه نخجیران به شمشیر چوبی تشبیه شده.
خسته: زخمی
بستن: تبانی و توافق در امری. مجازاً فریفتن و گول زدن
✅شیر گفت: حیله و نیرنگ جبریان (نخجیران) مرا فریب داد و شمشیر چوبینِ آنها تنم را زخمی و مجروح کرد.
در مجادله نخجیران و شیر، اگر چه نخجیران تسلیم شدند اما با بیان سخنانی به ظاهر خوب و به نفع شیر، او را ملزم به پذیرش اندیشه جبرگرایانه خود کردند تا جایی که شیر از شکار دست کشد و به امید اینکه نخجیران برای او رزق روزانهاش را بیاورند راضی شد.
🔵زین سپس من نشنوم آن دَمْدَمه
بانگِ دیوان است و غولان، آن همه
غول و دیو: نوعی از شیاطین، اهریمن، موجودی افسانهای که او را با چهرهای مهیب و ترسناک تصور میکردند.
غول و دیو ، نام افراد را صدا میزدند و آنها را در راهها و مسیر رسیدن به مقصد گمراه میکردند.
دیو در زبان فارسی معادل شیطان در زبان عرب است. استعاره از هر سرکشِ مُتمَرِّد خواه انسان باشد و خواه جن. به نقل از #دهخدا
#تهمورث پسر هوشنگ (معروف به دیوبند) در #شاهنامه، پادشاهی است که دیوان را به بند کشید تا جهان را از بدی پاک کند.
دیوان خواندن و نوشتن را به تهمورث آموختند.
دمدمه: مکر و فریب و افسون
✅از این به بعد دیگر، سخنان پُر مکر جبریان را نخواهم شنید، زیرا گفتههای آنها مثل جادوی غولان و دیوان است.
🔵 بَر دَران اى دل تو ايشان را ، مَايست
پوستْشان بَر كَن، كِهشان جز پوست نيست
مَایست: توقف نکن، درنگ نکن
کهشان (کِشان): که ایشان
✅ای دل، درنگ نکن و به آنان حمله کن و آنها را هم زهم بدران و پاره پاره کن که آنان چیزی جز پوست نیستند.
کنایه از اینکه طاهر سخنان آنها زیبا و باطن ان توخالی است.
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون
@masnavijan
#تولیدن_شیر_از_دیر_آمدن_خرگوش
🔵پوست، چِهبْوَد؟ گفتههای رنگْ رنگ
چون زِرِه بر آب، کِش نَبْوَد درنگ
کِش: که آن
زره بر آب: تصویر دایرهها و حلقههایی که روی آب دیده میشود.
✅پوست چیست؟ سخنان رنگارنگ و جذاب و شنیدنی نخجیران(جبربان) یا هر کسی که با سخنان خوب میخواهد بر دیگران سلطه پیدا کند و فکر و اندیشه آنها را در دست بگیرد و راه تعقل را بر آنها ببندد.
سخنان گوناگون و رنگارنگ مثل دایرههایی است که روی آب نقش میبندد و شبیه زره است اما در واقع زره نیست و به سرعت از بین میرود.
طاهر زیبا دارد اما در باطن چیزی ندارد.
🔵این سخن چون پوست، معنی، مغز دان
این سخن چون نقش و معنی، همچو جان
✅ظاهر این سخن را که با کلمه گفته شده مانند پوست بدان و معنی و باطن این سخن را مغز بدان. در اصل سخن، مثل جسم و معنی مثل روح است
🔵پوست باشد مغزِ بد را عیب پوش
مغزِ نیکو را ز غیرت، غیبْ پوش
✅پوست، پوشانندۀ مغز بد است و عیب مغز را میپوشاند و مغزهای خوب را هم میپوشاند چون نبت به آنها غیرت دارد.
پوست که همان کلمات و گفتار زیبا و رنگارنگ است مثل پوستی، عیب درونی انسان و باطن توخالی او را میپوشاند در حالیکه مغز نیکو و جان متعالی و ارزشمند نیازی به الفاظ و کلمات زیبا ندارد چون خداوند آنان را پوششی مناسب از غیب میدهد زیرا نسبت به آنها غیرت دارد.
انتقاد از افرادی که ظاهر کلامشان زیباست و باطن تو خالی دارند و چیز ارزشمندی برای ارائهدادن ندارند.
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون
@masnavijan
🔵پوست، چِهبْوَد؟ گفتههای رنگْ رنگ
چون زِرِه بر آب، کِش نَبْوَد درنگ
کِش: که آن
زره بر آب: تصویر دایرهها و حلقههایی که روی آب دیده میشود.
✅پوست چیست؟ سخنان رنگارنگ و جذاب و شنیدنی نخجیران(جبربان) یا هر کسی که با سخنان خوب میخواهد بر دیگران سلطه پیدا کند و فکر و اندیشه آنها را در دست بگیرد و راه تعقل را بر آنها ببندد.
سخنان گوناگون و رنگارنگ مثل دایرههایی است که روی آب نقش میبندد و شبیه زره است اما در واقع زره نیست و به سرعت از بین میرود.
طاهر زیبا دارد اما در باطن چیزی ندارد.
🔵این سخن چون پوست، معنی، مغز دان
این سخن چون نقش و معنی، همچو جان
✅ظاهر این سخن را که با کلمه گفته شده مانند پوست بدان و معنی و باطن این سخن را مغز بدان. در اصل سخن، مثل جسم و معنی مثل روح است
🔵پوست باشد مغزِ بد را عیب پوش
مغزِ نیکو را ز غیرت، غیبْ پوش
✅پوست، پوشانندۀ مغز بد است و عیب مغز را میپوشاند و مغزهای خوب را هم میپوشاند چون نبت به آنها غیرت دارد.
پوست که همان کلمات و گفتار زیبا و رنگارنگ است مثل پوستی، عیب درونی انسان و باطن توخالی او را میپوشاند در حالیکه مغز نیکو و جان متعالی و ارزشمند نیازی به الفاظ و کلمات زیبا ندارد چون خداوند آنان را پوششی مناسب از غیب میدهد زیرا نسبت به آنها غیرت دارد.
انتقاد از افرادی که ظاهر کلامشان زیباست و باطن تو خالی دارند و چیز ارزشمندی برای ارائهدادن ندارند.
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون
@masnavijan
#حکایت_مجنون_و_شترش
مولانا تمثیلی در مبارزۀ نفس اماره انسان با روح الهی در دفتر چهارم مثنوی دارد.
روح و جان الهی انسان که همیشه رو به کمال و تعالی است و نفس اماره که انسان را در سطح پایین نگه میدارد:
جان گشاده سوی بالا بالها
تن زده اندر زمین چنگالها
داستان مجنون و شترش که کرهای در شهر دارد. قصد مجنون سفر با شتر و رسیدن به کوی لیلی است ولی شتر طالب بازگشت به پیش کرهاش است.
تا وقتی که مجنون به راه و حرکت در راه توجه داشت، شتر هم مسیر خود را می رفت.
اما وقتی مجنون غرق در فکر لیلی میشد و مهار شتر از دستش رها میشد، شتر به طرف منزل برمیگشت تا به کرهاش برسد:
همچو مجنون در تَنازُع با شتر
گه شتر چربید و گه مجنونِ حُر
میل مجنون پس سوی لیلی روان
میل ناقه ، از پی طفلش روان
وقتی مجنون هوشیار میشد، شتر را به راه منزل لیلی برمیگرداند و پس از مدتی دوباره در فکر لیلی غرق میشد و شتر برمیگشت و این دور باطل تکرار میشد.
در نهایت مجنون چارهای ندید جز اینکه خود را از شتر به زمین بیندازد:
گفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم
ما دو ضد، بس همرهی نالایقیم...
راه نزدیک و بماندم سخت دیر
سیر گشتم زین سواری سیرسیر
سرنگون خود را از اشتر در فکند
گفت سوزیدم ز غم تا چندچند
شتر تشبیهی از نفس انسان است که تمایل به برگشت دارد.
میل جان اندر ترقی و شرف
میل تن در کسب اسباب و علف
شعر کامل این حکایت را اینجا بخوانید.
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون
https://www.tgoop.com/masnavijan
مولانا تمثیلی در مبارزۀ نفس اماره انسان با روح الهی در دفتر چهارم مثنوی دارد.
روح و جان الهی انسان که همیشه رو به کمال و تعالی است و نفس اماره که انسان را در سطح پایین نگه میدارد:
جان گشاده سوی بالا بالها
تن زده اندر زمین چنگالها
داستان مجنون و شترش که کرهای در شهر دارد. قصد مجنون سفر با شتر و رسیدن به کوی لیلی است ولی شتر طالب بازگشت به پیش کرهاش است.
تا وقتی که مجنون به راه و حرکت در راه توجه داشت، شتر هم مسیر خود را می رفت.
اما وقتی مجنون غرق در فکر لیلی میشد و مهار شتر از دستش رها میشد، شتر به طرف منزل برمیگشت تا به کرهاش برسد:
همچو مجنون در تَنازُع با شتر
گه شتر چربید و گه مجنونِ حُر
میل مجنون پس سوی لیلی روان
میل ناقه ، از پی طفلش روان
وقتی مجنون هوشیار میشد، شتر را به راه منزل لیلی برمیگرداند و پس از مدتی دوباره در فکر لیلی غرق میشد و شتر برمیگشت و این دور باطل تکرار میشد.
در نهایت مجنون چارهای ندید جز اینکه خود را از شتر به زمین بیندازد:
گفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم
ما دو ضد، بس همرهی نالایقیم...
راه نزدیک و بماندم سخت دیر
سیر گشتم زین سواری سیرسیر
سرنگون خود را از اشتر در فکند
گفت سوزیدم ز غم تا چندچند
شتر تشبیهی از نفس انسان است که تمایل به برگشت دارد.
میل جان اندر ترقی و شرف
میل تن در کسب اسباب و علف
شعر کامل این حکایت را اینجا بخوانید.
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون
https://www.tgoop.com/masnavijan
Telegram
کانال شرح مثنویِ جان
شرح ابیات مثنوی
منابع:
شرح دکتر کاظم دزفولیان
شرح دکتر محمد استعلامی
شرح مثنوی فروزانفر
شرح مرحوم زرین کوب
شرح سیدجعفر شهیدی
شرح حکیم سبزواری
شرح صوتی استاد پور مختار
شرح صوتی آقای علی مقدم
و ...
جمع آوری کننده مطالب: فاطمه قوی نیت
@Fghave
منابع:
شرح دکتر کاظم دزفولیان
شرح دکتر محمد استعلامی
شرح مثنوی فروزانفر
شرح مرحوم زرین کوب
شرح سیدجعفر شهیدی
شرح حکیم سبزواری
شرح صوتی استاد پور مختار
شرح صوتی آقای علی مقدم
و ...
جمع آوری کننده مطالب: فاطمه قوی نیت
@Fghave
جذب خدا
علامه مروجی سبزواری
پای را بر بست و گفتا گو شوم
در خم چوگانش غلطان میروم...
این سفر زین پس بود جذب خدا
وآن سفر بر ناقه باشد سیر ما
#مولانا
#علامه_مروجی
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
https://www.tgoop.com/masnavijan
در خم چوگانش غلطان میروم...
این سفر زین پس بود جذب خدا
وآن سفر بر ناقه باشد سیر ما
#مولانا
#علامه_مروجی
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
https://www.tgoop.com/masnavijan
#غزل
شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی
به شرط آنکه مَنَت بندهوار در خدمت
بایستم و تو خداوندوار* بنشینی
میان ما و شما عهد، در ازل رفتهاست
هزار سال برآید ، همان نخستینی
چو صبرم از تو مُیَسَّر نمیشود چه کنم؟
به خشم رفتم و باز آمدم به مسکینی
به حکم آنکه مرا هیچ دوست چون تو به دست
نیاید و تو، بِه از من ، هزار بُگزینی
به رنگ و بوی بهار ای فقیر ، قانع باش
چو باغبان نگذارد که سیب و گل ، چینی
تفاوتی نکند گر تُرُش کنی ابرو*
هزار تلخ بگویی ، هنوز شیرینی
لگام* بر سر شیران کند صَلابت* عشق
چنان کشد که شتر را مهار در بینی
ز نیکبختی سعدی است پایبند غمت
زهی* کبوتر مُقبِل* که صید ِ شاهینی
مرا شکیب نمیباشد ای مسلمانان
ز روی خوب، لکم دینکم و لی دینی
#سعدی
خداوندوار: بزرگمنشانه
تُرَش کنی ابرو: اخم کنی
صَلابت: استواری
لُگام: افسار
مهار: افسار و طنابی که شتر را با آن هدایت و کنترل کنند.
زهی: خوشا
مُقبِل: خوشبخت و سعادتمند
شکیب: صبر و بردباری
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan
شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی
به شرط آنکه مَنَت بندهوار در خدمت
بایستم و تو خداوندوار* بنشینی
میان ما و شما عهد، در ازل رفتهاست
هزار سال برآید ، همان نخستینی
چو صبرم از تو مُیَسَّر نمیشود چه کنم؟
به خشم رفتم و باز آمدم به مسکینی
به حکم آنکه مرا هیچ دوست چون تو به دست
نیاید و تو، بِه از من ، هزار بُگزینی
به رنگ و بوی بهار ای فقیر ، قانع باش
چو باغبان نگذارد که سیب و گل ، چینی
تفاوتی نکند گر تُرُش کنی ابرو*
هزار تلخ بگویی ، هنوز شیرینی
لگام* بر سر شیران کند صَلابت* عشق
چنان کشد که شتر را مهار در بینی
ز نیکبختی سعدی است پایبند غمت
زهی* کبوتر مُقبِل* که صید ِ شاهینی
مرا شکیب نمیباشد ای مسلمانان
ز روی خوب، لکم دینکم و لی دینی
#سعدی
خداوندوار: بزرگمنشانه
تُرَش کنی ابرو: اخم کنی
صَلابت: استواری
لُگام: افسار
مهار: افسار و طنابی که شتر را با آن هدایت و کنترل کنند.
زهی: خوشا
مُقبِل: خوشبخت و سعادتمند
شکیب: صبر و بردباری
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan
کاری نداریم ای پدر ، جز خدمت ساقی خود
ای ساقی افزون ده قدح تا وارهیم از نیک و بد
هر آدمی را در جهان، آورد حق در پیشهای
در پیشهی بیپیشگی کردهاست ما را نامزد
#مولانا
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan
ای ساقی افزون ده قدح تا وارهیم از نیک و بد
هر آدمی را در جهان، آورد حق در پیشهای
در پیشهی بیپیشگی کردهاست ما را نامزد
#مولانا
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan
Shamso Zoha
Hesamoddin Seraj
این کیست این این کیست این
این یوسف ثانی است این
خضر است و الیاس این مگر؟
یا آب حیوانی است این؟
امروز مستیم ای پدر
توبه شکستیم ای پدر
از قحط رستیم ای پدر
امسال ارزانی است این
#مولانا
#حسام_الدین_سراج
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan
این یوسف ثانی است این
خضر است و الیاس این مگر؟
یا آب حیوانی است این؟
امروز مستیم ای پدر
توبه شکستیم ای پدر
از قحط رستیم ای پدر
امسال ارزانی است این
#مولانا
#حسام_الدین_سراج
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان مُنزّه* از دغل*(پاک- نیرنگ)
در غَزا* بر پهلوانی دست یافت (رزم)
زود شمشیری بر آورد و شتافت
او خَدو* انداخت در روی علی(آب دهان)
افتخار هر نبیّ و هر ولی
آن خدو انداخت بر رویی که ماه
سجده آرد پیش او در سجدهگاه
در زمان انداخت شمشیرْ آن علی
کرد او اندر غزایش کاهلی*(درنگ و توقف)
گشت حیران آن مبارز، زین عمل
وز نمودن عفو و رحمتْ بیمحل
گفت بر من تیغِ تیز افراشتی
از چه افکندی مرا بگذاشتی؟
آن چه دیدی بهتر از پیکار من؟
تا شدی تو سست در اِشکار من؟
آن چه دیدی که چنین خشمت نشست
تا چنان برقی نمود و باز جست
آن چه دیدی که مرا زان عکسِ دید*(پرتو دیدن)
در دل و جان شعلهای آمد پدید ...
ای علی که جمله عقل و دیدهای
شِمّهای* واگو از آنچه دیدهای(مجازاً اندکی)
تیغ حلمت* جان ما را چاک کرد(شمشیر صبر)
آب علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست
زانکه بیشمشیر کشتن کار اوست
#مولانا
شعر کامل را اینجا بخوانید
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan
شیر حق را دان مُنزّه* از دغل*(پاک- نیرنگ)
در غَزا* بر پهلوانی دست یافت (رزم)
زود شمشیری بر آورد و شتافت
او خَدو* انداخت در روی علی(آب دهان)
افتخار هر نبیّ و هر ولی
آن خدو انداخت بر رویی که ماه
سجده آرد پیش او در سجدهگاه
در زمان انداخت شمشیرْ آن علی
کرد او اندر غزایش کاهلی*(درنگ و توقف)
گشت حیران آن مبارز، زین عمل
وز نمودن عفو و رحمتْ بیمحل
گفت بر من تیغِ تیز افراشتی
از چه افکندی مرا بگذاشتی؟
آن چه دیدی بهتر از پیکار من؟
تا شدی تو سست در اِشکار من؟
آن چه دیدی که چنین خشمت نشست
تا چنان برقی نمود و باز جست
آن چه دیدی که مرا زان عکسِ دید*(پرتو دیدن)
در دل و جان شعلهای آمد پدید ...
ای علی که جمله عقل و دیدهای
شِمّهای* واگو از آنچه دیدهای(مجازاً اندکی)
تیغ حلمت* جان ما را چاک کرد(شمشیر صبر)
آب علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست
زانکه بیشمشیر کشتن کار اوست
#مولانا
شعر کامل را اینجا بخوانید
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan
Leily
#موسیقی_بی_کلام
از لطف تو چون جان شدم
وز خویشتن پنهان شدم
ای هست تو پنهان شده
در هستی پنهان من ...
#مولانا
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan
از لطف تو چون جان شدم
وز خویشتن پنهان شدم
ای هست تو پنهان شده
در هستی پنهان من ...
#مولانا
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan
#تولیدن_شیر_از_دیر_آمدن_خرگوش
🔵چون قلم از باد بُد، دفتر ز آب
هر چه بنویسی، فنا گردد شتاب
✅ در ادامه و در تایید بیتهای پیشین مولانا تمثیلی بیان میکند که انجام کار بیهوده یا تفسیر آیات قرآن طبق میل خود و یا ادعای باطل مدعیان علم و دانش و معنویت، مثل نقاشی کشیدن روی آب است که هیچ دوامی ندارد.
مثلاً اگر قلم از باد باشد و کاغذ از آب، هر چه روی آن بنویسی یا نقش بزنی، بلافاصله از بین میرود. اصلاً نقش بر آب زدن یا نوشتن با باد امکان پذیر نیست.
🔵نقشِ آب است ار وفاجویی از آن
بازگردی، دستهایِ خود گَزان
نقش بر آب زدن: کنایه از کار بیهوده انجام دادن.
دست گَزیدن(گاز گرفتن دست) کنایه از بیان پشیمانی
✅اگر توقع دوام از نقاشی روی آب داشته باشی، پشیمان میشوی. چون وقت و زمان و انرژی خود را صرف میکنی ولی نتیجهای نمیگیری.
🔵 باد در مردم، هوا و آرزوست
چون هوا بگذاشتی، پیغامِ هُوست
✅ باد چیست؟
هواها و آرزوهای دور و دراز انسان مثل باد است که با حرکت خود به نظر میرطد روی آب نقاشی میکشد اما آن نقاشی دوام و نتیجهای ندارد. اگر انسان بتواند این هوا و آرزوی محال را کنار بگذارد، پیام خداوند را خواهد شنید. (هو: خداوند)
شرح بیتهای پیش اینجا
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون
@masnavijan
🔵چون قلم از باد بُد، دفتر ز آب
هر چه بنویسی، فنا گردد شتاب
✅ در ادامه و در تایید بیتهای پیشین مولانا تمثیلی بیان میکند که انجام کار بیهوده یا تفسیر آیات قرآن طبق میل خود و یا ادعای باطل مدعیان علم و دانش و معنویت، مثل نقاشی کشیدن روی آب است که هیچ دوامی ندارد.
مثلاً اگر قلم از باد باشد و کاغذ از آب، هر چه روی آن بنویسی یا نقش بزنی، بلافاصله از بین میرود. اصلاً نقش بر آب زدن یا نوشتن با باد امکان پذیر نیست.
🔵نقشِ آب است ار وفاجویی از آن
بازگردی، دستهایِ خود گَزان
نقش بر آب زدن: کنایه از کار بیهوده انجام دادن.
دست گَزیدن(گاز گرفتن دست) کنایه از بیان پشیمانی
✅اگر توقع دوام از نقاشی روی آب داشته باشی، پشیمان میشوی. چون وقت و زمان و انرژی خود را صرف میکنی ولی نتیجهای نمیگیری.
🔵 باد در مردم، هوا و آرزوست
چون هوا بگذاشتی، پیغامِ هُوست
✅ باد چیست؟
هواها و آرزوهای دور و دراز انسان مثل باد است که با حرکت خود به نظر میرطد روی آب نقاشی میکشد اما آن نقاشی دوام و نتیجهای ندارد. اگر انسان بتواند این هوا و آرزوی محال را کنار بگذارد، پیام خداوند را خواهد شنید. (هو: خداوند)
شرح بیتهای پیش اینجا
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون
@masnavijan
#تولیدن_شیر_از_دیر_آمدن_خرگوش
🔵 خوش بُود پیغامهایِ کردگار
کهاو ز سَر تا پایْ باشد پایدار
✅پیامهای خداوند، خوش و دلنشین است، چون فقط پیامهای خداوند است که دوام و پایداری دارد.
🔵خطبهٔ شاهان بگردد و آن کیا
جز کیا و خطبه های انبیا
بگردد: دگرگون شود، تغییر پیدا کند
کیا (کِی) : بزرگی، پادشاهی
خطبه: کلامی در ستایش خدا و پیامبر، دعا و ثنایی که در روزهای جمعه و بعد از نماز در ستایش خدا و پیامبر و خلیفه و حاکم روز بیان میشد. #دهخدا
✅خطبه و شکوه و شوکت پادشاهان در گذر زمان، تغییر پیدا میکند اما بزرگی و عظمت و نام پیامبران همواره برقرار است.
اشاره به اینکه حکومت پادشاهان، ظاهری و در خطر نابودی است اما نبوت پیامبران، الهی و همیشگی است.
خطبه خواندن (یعنی آوردن نام پادشاه در خطبه نمازهای جمعه و اعیاد) و سکه زدن به نام پادشاه از نشانههای پادشاهی و حکومت بود که با عزل پادشاه و یا مرگ او، خطبه خواندن و سکه زدن به نام پادشاه جدید انجام میشد. #به_نقل_از_فروزانفر
🔵زآنکه بَوْشِ پادشاهان از هواست
بارْنامهٔ انبیا از کبریاست
بَوش: گروه مردم از طبقات و طایفههای مختلف مجازاً قدرت ، کَرّ و فرّ، خودنمایی، شهرت
بارنامه: فرمان و پروانه و اجازه رسیدن به حضور پادشاهان و بزدگان، منت نهادن و مجازاً اسباب بزرگی و عظمت، تفاخر
✅علت اینکه قدرت پادشاهان نابود میشود و نام انبیا ماندگار باقی میماند برای این است که شوکت و قدرت و شهرت پادشاهان متعلق به امور دنیایی و مادی است و دوام و پایداری ندارد، ولی شکوه و عظمت پیامبران، الهی و معنوی و جاودانه است چون از سوی خداست.
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون
@masnavijan
🔵 خوش بُود پیغامهایِ کردگار
کهاو ز سَر تا پایْ باشد پایدار
✅پیامهای خداوند، خوش و دلنشین است، چون فقط پیامهای خداوند است که دوام و پایداری دارد.
🔵خطبهٔ شاهان بگردد و آن کیا
جز کیا و خطبه های انبیا
بگردد: دگرگون شود، تغییر پیدا کند
کیا (کِی) : بزرگی، پادشاهی
خطبه: کلامی در ستایش خدا و پیامبر، دعا و ثنایی که در روزهای جمعه و بعد از نماز در ستایش خدا و پیامبر و خلیفه و حاکم روز بیان میشد. #دهخدا
✅خطبه و شکوه و شوکت پادشاهان در گذر زمان، تغییر پیدا میکند اما بزرگی و عظمت و نام پیامبران همواره برقرار است.
اشاره به اینکه حکومت پادشاهان، ظاهری و در خطر نابودی است اما نبوت پیامبران، الهی و همیشگی است.
خطبه خواندن (یعنی آوردن نام پادشاه در خطبه نمازهای جمعه و اعیاد) و سکه زدن به نام پادشاه از نشانههای پادشاهی و حکومت بود که با عزل پادشاه و یا مرگ او، خطبه خواندن و سکه زدن به نام پادشاه جدید انجام میشد. #به_نقل_از_فروزانفر
🔵زآنکه بَوْشِ پادشاهان از هواست
بارْنامهٔ انبیا از کبریاست
بَوش: گروه مردم از طبقات و طایفههای مختلف مجازاً قدرت ، کَرّ و فرّ، خودنمایی، شهرت
بارنامه: فرمان و پروانه و اجازه رسیدن به حضور پادشاهان و بزدگان، منت نهادن و مجازاً اسباب بزرگی و عظمت، تفاخر
✅علت اینکه قدرت پادشاهان نابود میشود و نام انبیا ماندگار باقی میماند برای این است که شوکت و قدرت و شهرت پادشاهان متعلق به امور دنیایی و مادی است و دوام و پایداری ندارد، ولی شکوه و عظمت پیامبران، الهی و معنوی و جاودانه است چون از سوی خداست.
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون
@masnavijan
#تولیدن_شیر_از_دیر_آمدن_خرگوش
🔵از دِرم ها نامِ شاهان برکَنند
نامِ احمد تا ابد بر میزنند
بَرکَندن: نابود کردن، از ریشه در آوردن، واژگون کردن، با خاک یکسان کردن
برکندن نام: از بین بردن نام
✅ با نابودی حکومت و قدرت پادشاهان، نام آنها هم از بین میرود (و فراموش میشود) در حالی که نام پیامبر اکرم (ص) برای همیشه باقی و پایدار است و همواره نام او را آواز میدهند. (اشاره به آوردن نام پیامبر در اذان و نماز)
در گذشته هر پادشاهی تصویر خود را بر روی سکههای رایج زمان ضرب میکرد.
سکه زدن به نام خود، یکی از لازمههای پادشاهی بود. با سقوط و از بین رفتن یک حکومت یا مرگ آن پادشاه، پادشاه بعدی بود که نام خود را بر سکهها ضرب میکرد.
🔵 نام احمد، نام جمله انبیاست
چونکه صد آمد، نود هم پیش ماست
✅️نام پیامبر اکرم احمد(ص) نام همهٔ پیامبران است. یعنی حقیقت نام پیامبر(ص) جامع تمام نامها و مراتب پیامبران است. (چون دین و آیین پیامبر کاملترین است) مثلاً وقتی عدد صد را داشته باشیم همهٔ اعداد کمتر از صد را نیز داریم.
منظور مولانا این است که سکه ختم نبوت پیامبر، مثل حکومت پادشاهان نیست که با وفات ایشان به پایان برسد بلکه کاملترین است و همه ادیان پیش را نیز در خود دارد مثل عدد صد که شامل همه عددهای دیگر را در خود دارد.
احد در میم احمد گشت ظاهر
در این دور اوّل آمد عین آخر
ز احمد تا احد یک میم فرق است
جهانی اندر آن یک میم غرق است
#گلشن_راز
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون
@masnavijan
🔵از دِرم ها نامِ شاهان برکَنند
نامِ احمد تا ابد بر میزنند
بَرکَندن: نابود کردن، از ریشه در آوردن، واژگون کردن، با خاک یکسان کردن
برکندن نام: از بین بردن نام
✅ با نابودی حکومت و قدرت پادشاهان، نام آنها هم از بین میرود (و فراموش میشود) در حالی که نام پیامبر اکرم (ص) برای همیشه باقی و پایدار است و همواره نام او را آواز میدهند. (اشاره به آوردن نام پیامبر در اذان و نماز)
در گذشته هر پادشاهی تصویر خود را بر روی سکههای رایج زمان ضرب میکرد.
سکه زدن به نام خود، یکی از لازمههای پادشاهی بود. با سقوط و از بین رفتن یک حکومت یا مرگ آن پادشاه، پادشاه بعدی بود که نام خود را بر سکهها ضرب میکرد.
🔵 نام احمد، نام جمله انبیاست
چونکه صد آمد، نود هم پیش ماست
✅️نام پیامبر اکرم احمد(ص) نام همهٔ پیامبران است. یعنی حقیقت نام پیامبر(ص) جامع تمام نامها و مراتب پیامبران است. (چون دین و آیین پیامبر کاملترین است) مثلاً وقتی عدد صد را داشته باشیم همهٔ اعداد کمتر از صد را نیز داریم.
منظور مولانا این است که سکه ختم نبوت پیامبر، مثل حکومت پادشاهان نیست که با وفات ایشان به پایان برسد بلکه کاملترین است و همه ادیان پیش را نیز در خود دارد مثل عدد صد که شامل همه عددهای دیگر را در خود دارد.
احد در میم احمد گشت ظاهر
در این دور اوّل آمد عین آخر
ز احمد تا احد یک میم فرق است
جهانی اندر آن یک میم غرق است
#گلشن_راز
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون
@masnavijan
Telegram
کانال شرح مثنویِ جان
حضرت مولانا با بیان دو کلمه اَحَد و احمد، اشاره به خلقت موجودات دارد.
تمام هستی و موجودات در دایره حرف(م) در کلمه احمد قرار دارند.
#شیخ_محمود_شبستری در گلشن راز میفرماید:
احد در میم احمد گشت ظاهر
درین دور آمد اول عین آخِر
میم احمد اشاره به دایره موجودات…
تمام هستی و موجودات در دایره حرف(م) در کلمه احمد قرار دارند.
#شیخ_محمود_شبستری در گلشن راز میفرماید:
احد در میم احمد گشت ظاهر
درین دور آمد اول عین آخِر
میم احمد اشاره به دایره موجودات…
Forwarded from کانال شرح مثنویِ جان (فاطمه قوی نیت)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#رقص
ای که با زلف و رخِ یار گذاری شب و روز
فرصتت باد که خوش صبحی و شامی داری
#حافظ
#دکتر_الهی_قمشهای
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan
ای که با زلف و رخِ یار گذاری شب و روز
فرصتت باد که خوش صبحی و شامی داری
#حافظ
#دکتر_الهی_قمشهای
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
@masnavijan