یانوش: آینده همه چیز را درست خواهد کرد. همه چیز را تغییر خواهد داد."
کافکا تبسم کنان انگشت نشان دست راستش را بر سینه اش گذاشت.
"حالا دیگر آینده اینجاست، در سینهی من است. و تنها تغییر ممکن، مرئی شدن زخمهای پنهان است."
گفتگو با کافکا
گوستاو یانوش
http://Telegram.me/masoudriyahii
کافکا تبسم کنان انگشت نشان دست راستش را بر سینه اش گذاشت.
"حالا دیگر آینده اینجاست، در سینهی من است. و تنها تغییر ممکن، مرئی شدن زخمهای پنهان است."
گفتگو با کافکا
گوستاو یانوش
http://Telegram.me/masoudriyahii
میلیونها نفر در آرزوی جاودانگی هستند؛ در حالیکه نمیدانند با عصرِ بارانیِ روز تعطیل خود چه کنند.
خشم در آسمان/ سوزان ارتز
© Homo sapiens, 1961. by Antoni Rząsa
http://Telegram.me/masoudriyahii
خشم در آسمان/ سوزان ارتز
© Homo sapiens, 1961. by Antoni Rząsa
http://Telegram.me/masoudriyahii
مسعود ریاحی | masoud.riyahi
Video
[ابتدا ویدئو را تماشا کنید]
#مسعود_ریاحی
انتهای کمدی
تامی کوپر، کمدین انگلیسی، سال ۱۹۸۴، هنگام نمایش، واقعا سکته قلبی میکند و لحظاتی بعد واقعا میمیرد؛ ولی تماشاگران گمان میکنند که این بخشی از نمایش است و خندهها را ادامه میدهند...
زمین خوردنش و دفرمگی بدن و صورتش، اینبار نه برای خاستگاه کمدی، بلکه واقعیست.
سورن #کیرکگارد، فیلسوف دانمارکی، جهان را در یک استعارهای چنین توصیف میکند:
"یک نمایش #تئاتر که اتاق پشت صحنهاش آتش گرفته؛ دلقکی رویِ صحنه میآید تا دیگران را خبر کند. تماشاچیان خیال میکنند که این هم یک شوخی است و دلقک را تشویق میکنند. دلقک دوباره هشدار میدهد، ولی تشویق بالاتر میگیرد."
کیرکگارد میگوید، این همان پایانیاست که من برایِ جهان تصور میکنم، یک تشویقِ همگانی از سویِ رندانی که ایمان دارند، این جهان یک شوخی است.
و حال در نمایش تامی کوپر، اوضاع به طرز رعبآوری، کمیکتر از هر زمانی میشود؛ اینبار نه اینکه دلقک از آتش گرفتن جایی خبر بدهد، بلکه خود، آتش میگیرد و تماشاگران، آن سوختن را تماشا میکنند و میخندند و دست میزنند و به لحظات پایانی #زندگی کمدین نگاه میکنند. #نمایش_کمدی به مرحلهی جدیدِ بدون بازگشتی وارد میشود که دیگر قابل تفکیک با واقعیت نیست. اینجا امکان تمایز نمایش و واقعیت از میان میرود و کمدی به انتهای خود میرسد؛ و شاید این پرسش مهم را طرح میکند که آیا همهی ما تماشاگران، در حال تماشای یک نمایش کمدی بزرگِ هستیم که تماشاگرانش امکان تشخیص و تفکیک #نمایش و واقعه را ازدست دادهاند؟
آیا آنکه سقوط میکند، آیا آنکه خبر از حادثه و رخداد میدهد، دلقکیاست که هرچند واقعا حقیقت را میگوید، باید رندانه به آن خندید؟
پایان نمایشهای کمدی یونانی آریستوفان، معمولا مطابق انتظارات متداول مخاطب رخ میداد، ولی پایان نمایشهای بکت، کاملا برعکس، معمولا غیر قابل پیشبینی و غریب، چراکه کمدی بکتی، در انتها گویی نشان میداد که تنها چیز عجیب این است که فکر کنیم همهچیز جدیاست. بکت این جدیت و این فکر را نیز فرو میپاشد، چیزی شبیه پایان این نمایش.
آیا ما، نه تماشاگران، بلکه بازیگرانِ این #کمدی بزرگ نیستیم؟
همانا که انتهای کمدی، به تراژدی ختم میشود...
http://Telegram.me/masoudriyahii
#مسعود_ریاحی
انتهای کمدی
تامی کوپر، کمدین انگلیسی، سال ۱۹۸۴، هنگام نمایش، واقعا سکته قلبی میکند و لحظاتی بعد واقعا میمیرد؛ ولی تماشاگران گمان میکنند که این بخشی از نمایش است و خندهها را ادامه میدهند...
زمین خوردنش و دفرمگی بدن و صورتش، اینبار نه برای خاستگاه کمدی، بلکه واقعیست.
سورن #کیرکگارد، فیلسوف دانمارکی، جهان را در یک استعارهای چنین توصیف میکند:
"یک نمایش #تئاتر که اتاق پشت صحنهاش آتش گرفته؛ دلقکی رویِ صحنه میآید تا دیگران را خبر کند. تماشاچیان خیال میکنند که این هم یک شوخی است و دلقک را تشویق میکنند. دلقک دوباره هشدار میدهد، ولی تشویق بالاتر میگیرد."
کیرکگارد میگوید، این همان پایانیاست که من برایِ جهان تصور میکنم، یک تشویقِ همگانی از سویِ رندانی که ایمان دارند، این جهان یک شوخی است.
و حال در نمایش تامی کوپر، اوضاع به طرز رعبآوری، کمیکتر از هر زمانی میشود؛ اینبار نه اینکه دلقک از آتش گرفتن جایی خبر بدهد، بلکه خود، آتش میگیرد و تماشاگران، آن سوختن را تماشا میکنند و میخندند و دست میزنند و به لحظات پایانی #زندگی کمدین نگاه میکنند. #نمایش_کمدی به مرحلهی جدیدِ بدون بازگشتی وارد میشود که دیگر قابل تفکیک با واقعیت نیست. اینجا امکان تمایز نمایش و واقعیت از میان میرود و کمدی به انتهای خود میرسد؛ و شاید این پرسش مهم را طرح میکند که آیا همهی ما تماشاگران، در حال تماشای یک نمایش کمدی بزرگِ هستیم که تماشاگرانش امکان تشخیص و تفکیک #نمایش و واقعه را ازدست دادهاند؟
آیا آنکه سقوط میکند، آیا آنکه خبر از حادثه و رخداد میدهد، دلقکیاست که هرچند واقعا حقیقت را میگوید، باید رندانه به آن خندید؟
پایان نمایشهای کمدی یونانی آریستوفان، معمولا مطابق انتظارات متداول مخاطب رخ میداد، ولی پایان نمایشهای بکت، کاملا برعکس، معمولا غیر قابل پیشبینی و غریب، چراکه کمدی بکتی، در انتها گویی نشان میداد که تنها چیز عجیب این است که فکر کنیم همهچیز جدیاست. بکت این جدیت و این فکر را نیز فرو میپاشد، چیزی شبیه پایان این نمایش.
آیا ما، نه تماشاگران، بلکه بازیگرانِ این #کمدی بزرگ نیستیم؟
همانا که انتهای کمدی، به تراژدی ختم میشود...
http://Telegram.me/masoudriyahii
ادبیات برای آنانی که به آنچه دارند، خرسندند، برای آنانی که از زندگی - بدان گونه که هست - راضیاند، چیزی ندارد که بگوید. ادبیات، خوراک جانهای ناخرسند و عاصی است. زبان رسای ناسازگاران و پناهگاه کسانی است که به آنچه دارند، خرسند نیستند. انسان به ادبیات پناه میآورد تا ناشادمان و ناکامل نباشد. ادبیات، تنها به گونۀ گذرا، این ناخشنودیها را تسکین میدهد، اما در لحظههای جادویی و در همین لحظات گذرای تعلق حیات، توهم ادبی ما را از جا میکند و به جایی فراتر از تاریخ میبرد و ما بدل به شهروندان سرزمین بیزمان میشویم ـ نامیرا میشویم
_ ماریو بارگاس یوسا، چرا ادبیات؟
http://Telegram.me/masoudriyahii
_ ماریو بارگاس یوسا، چرا ادبیات؟
http://Telegram.me/masoudriyahii
کارگاه نویسندگی(آنلاین)
با تاکید بر«تجربه زیسته» و «نسبت نوشتن با دستگاه روان»
تابستان ۱۴۰۳ [هشتمین دوره]
سطحها :
ترم ١:
شرکت در این ترم، پیشنیاز نویسندگی لازم ندارد.
در این دوره علاوه بر طرح مباحث مبانی و عناصر دراماتیک داستان، تلاش خواهد شد تا هنرجو با توجه به«تجربه زیسته» خودش، توان و امکان اندیشیدن و نوشتن را پیدا کند. مباحث و تمرینهای کارگاه پیوند مستقیمی با مباحث روانشناختی خواهد داشت. برای فهم و توضیح نحوه کار«روان» و تجارب گذشته و اکنون از رویکردهایی چون روانکاوی و مایندفولنس(Mindfulness)یاری خواهیم گرفت.
ترم ٢:
این ترم مناسب کسانیاست که سابقه نوشتن دارند(دو نمونه اثر داستانی جهت بررسی ارسال کنید)
طول دوره: ١٠جلسه، ٢ساعته؛ هفتهای ١جلسه
برای ثبتنام یا کسب اطلاعات به این شماره در واتساپ پیام دهید(فایل صوتی توضیحات تکمیلی برایتان ارسال میشود)
٠٩٩٢٣٢۴٢٢٨٢
یا تلگرام :
@kargahnevisandegi
جلسات در«googlemeet» برگزار خواهند شد
ساعت و روز با توافق اعضاست ولی روزهای پیشنهادی اینهاست:
شنبه و یکشنبه و دوشنبه
15-17
16-18
20-22
شروع از هفته دوم شهریور
http://Telegram.me/masoudriyahii
با تاکید بر«تجربه زیسته» و «نسبت نوشتن با دستگاه روان»
تابستان ۱۴۰۳ [هشتمین دوره]
سطحها :
ترم ١:
شرکت در این ترم، پیشنیاز نویسندگی لازم ندارد.
در این دوره علاوه بر طرح مباحث مبانی و عناصر دراماتیک داستان، تلاش خواهد شد تا هنرجو با توجه به«تجربه زیسته» خودش، توان و امکان اندیشیدن و نوشتن را پیدا کند. مباحث و تمرینهای کارگاه پیوند مستقیمی با مباحث روانشناختی خواهد داشت. برای فهم و توضیح نحوه کار«روان» و تجارب گذشته و اکنون از رویکردهایی چون روانکاوی و مایندفولنس(Mindfulness)یاری خواهیم گرفت.
ترم ٢:
این ترم مناسب کسانیاست که سابقه نوشتن دارند(دو نمونه اثر داستانی جهت بررسی ارسال کنید)
طول دوره: ١٠جلسه، ٢ساعته؛ هفتهای ١جلسه
برای ثبتنام یا کسب اطلاعات به این شماره در واتساپ پیام دهید(فایل صوتی توضیحات تکمیلی برایتان ارسال میشود)
٠٩٩٢٣٢۴٢٢٨٢
یا تلگرام :
@kargahnevisandegi
جلسات در«googlemeet» برگزار خواهند شد
ساعت و روز با توافق اعضاست ولی روزهای پیشنهادی اینهاست:
شنبه و یکشنبه و دوشنبه
15-17
16-18
20-22
شروع از هفته دوم شهریور
http://Telegram.me/masoudriyahii
پیکرم، به لرزه افتادهای؟
اگر میدانستی تو را به کجا میبرم بیشتر میلرزیدی.
حکمت شادان، نیچه؛ نقل قولی از «تورن» ژنرال بیباک ارتش لویی چهاردهم
http://Telegram.me/masoudriyahii
اگر میدانستی تو را به کجا میبرم بیشتر میلرزیدی.
حکمت شادان، نیچه؛ نقل قولی از «تورن» ژنرال بیباک ارتش لویی چهاردهم
http://Telegram.me/masoudriyahii
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
فلورنتین بلاکوآ؛ شخصیت محبوب بکت در «کمدی الهی» دانته. روحی کسل که در یک گوشه از برزخ زیر یک صخره چمباتمه زده. نه سخنی میگوید و نه کاری میکند. (در سرود چهارم برزخ)
Virgil and Dante meet Belacqua, Holkham manuscript at the Bodleian
http://Telegram.me/masoudriyahii
Virgil and Dante meet Belacqua, Holkham manuscript at the Bodleian
http://Telegram.me/masoudriyahii
جهان نهیلیستی و نتایج زیبایی شناختی آن
@bankema کانال بایگانی
صحبتهای آرش حیدری، با موضوع "جهان نهیلیستی و نتایج زیبایی شناختی آن" در مهرماه ۱۴۰۳
http://radioava.ir
http://radioava.ir
سخنان غمانگیز بگو،
اندوهی که بر زبان نیاید
در دلِ آشفته نجوا میکند تا در هم شکندش.
ویلیام شکسپیر
مکبث
[ساز و آواز محلی خراسان، عبدالعزیز احمدی]
http://Telegram.me/masoudriyahii
اندوهی که بر زبان نیاید
در دلِ آشفته نجوا میکند تا در هم شکندش.
ویلیام شکسپیر
مکبث
[ساز و آواز محلی خراسان، عبدالعزیز احمدی]
http://Telegram.me/masoudriyahii
To Leave
ShamRain
«میدانم چرا هیچگاه یادِ من نیستی. من زخمی بر روحت به یادگار نگذاشتم که با هر تلنگری یادِ من بیفتی، انسان به زخمها بیشتر میاندیشد تا مرهمها.»
• ایوان کلیما، روحِ پراگ ۱۹۹۴
http://Telegram.me/masoudriyahii
• ایوان کلیما، روحِ پراگ ۱۹۹۴
http://Telegram.me/masoudriyahii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مسعود_ریاحی: جامعه برای حفظ نظم مطلوبش، نیاز دارد تا آنانی را که مطابق نظمش نیستند، مجنون و بزهکار و بیمار و... بنامد و آنها را در جایی پنهان کند، در تيمارستان و زندان و...
آدمی نیز نیاز دارد تا برای حفظ تصویر مطلوب از خودش، تمایلات و آرزوهای خوداگاه و ناخودآگاهی را پنهان کند، میل های نامطلوبش را به دیگری نسبت دهد تا خود را تمیز و پاکیزه بنامد.
تونی مونتانا، شخصیت فیلم صورت زخمی، از کوبا به آمریکا میگریزد تا شاید زندگی روی بهترش را نشانش دهد.
او چون شهروند درجه پایینی است، آرام آرام تبدیل به گانگستر و ماشین کشتار میشود؛ سیاستمداران و سرمایهداران، برای کشتن کسی که فساد سیستماتیک شان را افشا میکرد، به تونی روی می آورند.
تونی گانگستری است که قرارست به پنهان ماندن کثافت و رذالت چهره آنها، کمک کند. آنها آدمکشی را به مهاجران برون سپاری میکنند تا پای خودشان کمتر گیر باشد.
همین است که اینجا، رو به ثروتمندان حاضر در رستوران، میگوید: شما خوب نیستید، فقط بلدید چطور پنهان کنید.
تونی، صادق و کله خر است؛ شروری معصوم، تیزهوشی احمق که راست میگوید، حتی وقتی دروغ میگوید.
http://Telegram.me/masoudriyahii
آدمی نیز نیاز دارد تا برای حفظ تصویر مطلوب از خودش، تمایلات و آرزوهای خوداگاه و ناخودآگاهی را پنهان کند، میل های نامطلوبش را به دیگری نسبت دهد تا خود را تمیز و پاکیزه بنامد.
تونی مونتانا، شخصیت فیلم صورت زخمی، از کوبا به آمریکا میگریزد تا شاید زندگی روی بهترش را نشانش دهد.
او چون شهروند درجه پایینی است، آرام آرام تبدیل به گانگستر و ماشین کشتار میشود؛ سیاستمداران و سرمایهداران، برای کشتن کسی که فساد سیستماتیک شان را افشا میکرد، به تونی روی می آورند.
تونی گانگستری است که قرارست به پنهان ماندن کثافت و رذالت چهره آنها، کمک کند. آنها آدمکشی را به مهاجران برون سپاری میکنند تا پای خودشان کمتر گیر باشد.
همین است که اینجا، رو به ثروتمندان حاضر در رستوران، میگوید: شما خوب نیستید، فقط بلدید چطور پنهان کنید.
تونی، صادق و کله خر است؛ شروری معصوم، تیزهوشی احمق که راست میگوید، حتی وقتی دروغ میگوید.
http://Telegram.me/masoudriyahii