تا ماه روی دار میرقصد
خون میچکد از خوشهی شعرم
خونخون و خون و خون و خون و خون
میبارد از هر گوشهی شعرم
خون! خون! پرِ خونی! سرِ خونی
پا غرق در خون، پیکر خونی
تقویم چیزی نیست جز خونماه
آبانِ خون! شهریورِ خونی
#مزدک_نظافت
خون میچکد از خوشهی شعرم
خونخون و خون و خون و خون و خون
میبارد از هر گوشهی شعرم
خون! خون! پرِ خونی! سرِ خونی
پا غرق در خون، پیکر خونی
تقویم چیزی نیست جز خونماه
آبانِ خون! شهریورِ خونی
#مزدک_نظافت
Forwarded from Easy German For You
🇩🇪 🇩🇪 🇩🇪 🇩🇪 🇩🇪 🇩🇪 🇩🇪 🇩🇪
به زودی ویدیوهای متنوعی از آموزش زبان آلمانی منتشر میکنم. تلاشم بر آن است که تمام سطحهای یادگیری (a1, a2, b1,b2, & c1) را پوشش دهم. برای هر سطح در قسمت پلیلیست کانال یوتیوب بخشی جداگانه طراحی خواهد شد تا دسترسی به ویدیوهای آن سطح برای زبانآموزان آسانتر باشد.
📚📖✏️
مزدک نظافت
آدرس کانال یوتیوب:
https://www.youtube.com/@mazdaknezafat
#آلمانی #آموزش_آلمانی #آموزش_زبان #آموزش_زبان_آلمانی #آلمانی_با_سریال
#deutsch #deutschlernen #deutsch_lernen
به زودی ویدیوهای متنوعی از آموزش زبان آلمانی منتشر میکنم. تلاشم بر آن است که تمام سطحهای یادگیری (a1, a2, b1,b2, & c1) را پوشش دهم. برای هر سطح در قسمت پلیلیست کانال یوتیوب بخشی جداگانه طراحی خواهد شد تا دسترسی به ویدیوهای آن سطح برای زبانآموزان آسانتر باشد.
📚📖✏️
مزدک نظافت
آدرس کانال یوتیوب:
https://www.youtube.com/@mazdaknezafat
#آلمانی #آموزش_آلمانی #آموزش_زبان #آموزش_زبان_آلمانی #آلمانی_با_سریال
#deutsch #deutschlernen #deutsch_lernen
من لنگرود و خاطرهای عاشقانهام
من: رودسر، دو پای به حالِ گریختن
من ردِ پای ترکیه بینِ ترانهام
من: دست و پا در آتنِ در حالِ ریختن
مزدک نظافت
#بهمن #مزدک_نظافت
#mazdaknezafat
من: رودسر، دو پای به حالِ گریختن
من ردِ پای ترکیه بینِ ترانهام
من: دست و پا در آتنِ در حالِ ریختن
مزدک نظافت
#بهمن #مزدک_نظافت
#mazdaknezafat
مادران خاک کوچه را گشتند
تکهای استخوان درآوردند
حفر کردند هر کجا را، باز
جسدِ بینشان درآوردند
مار از آستین برون آمد
موش سوراخ کرد و خون آمد
گوش کرها درازتر شده بود
لالها هم زبان درآوردند
نان امثال ما که آجر شد
سطح هموار جادهها سُر شد
شکمِ بچههایشان پر شد
خایهمالان که نان درآوردند
بال ققنوس سوخت در آتش
در نیاورد تیر را آرش
برگها ریخت آخر پاییز
جوجهها که کمان درآوردند
آب آرام رفت سربالا
بعد از هرچه آسیاب افتاد!
قورباغه ابوعطا خواند و
راویان داستان درآوردند
با سقوط ستارهها از شر
بر زمین خورد ماه ما با سر
بچهبازان شدند پیغمبر
وَ سر از آسمان درآوردند
پهلوانپنبهشان که ساکت شد
بعد سردارشان که کتلت شد
ناگهان از چراغ جادوشان
چند تا قهرمان درآوردند
قصهی مرگ و دار ما کم بود!
هر کسی شد سوار ما کم بود!
گایش روزگار ما کم بود
که دمار از جهان درآوردند
مزدک نظافت
#مزدک_نظافت
#سردار #پیغمبر #کتلت
تکهای استخوان درآوردند
حفر کردند هر کجا را، باز
جسدِ بینشان درآوردند
مار از آستین برون آمد
موش سوراخ کرد و خون آمد
گوش کرها درازتر شده بود
لالها هم زبان درآوردند
نان امثال ما که آجر شد
سطح هموار جادهها سُر شد
شکمِ بچههایشان پر شد
خایهمالان که نان درآوردند
بال ققنوس سوخت در آتش
در نیاورد تیر را آرش
برگها ریخت آخر پاییز
جوجهها که کمان درآوردند
آب آرام رفت سربالا
بعد از هرچه آسیاب افتاد!
قورباغه ابوعطا خواند و
راویان داستان درآوردند
با سقوط ستارهها از شر
بر زمین خورد ماه ما با سر
بچهبازان شدند پیغمبر
وَ سر از آسمان درآوردند
پهلوانپنبهشان که ساکت شد
بعد سردارشان که کتلت شد
ناگهان از چراغ جادوشان
چند تا قهرمان درآوردند
قصهی مرگ و دار ما کم بود!
هر کسی شد سوار ما کم بود!
گایش روزگار ما کم بود
که دمار از جهان درآوردند
مزدک نظافت
#مزدک_نظافت
#سردار #پیغمبر #کتلت
مرد در نقطهی فروپاشیست
زن دچار عذاب فرسایش
ابر خون گریه میکند دائم
سوزِ باد است و سرخیِ بارش
آب افتاده دست جانیها
خاک در دست چندتا جاکش
پلکها بسته با نخ و سوزن
هر قدم روی تیغ میآید
گوشها را بریدهاند اینجا
از دلِ خواب، جیغ میآید
خبرِ مرگِ دوست پیچیده
بوی قتلِ رفیق میآید
.
.
.
مزدک نظافت
https://www.tgoop.com/mazdaknezafat13
زن دچار عذاب فرسایش
ابر خون گریه میکند دائم
سوزِ باد است و سرخیِ بارش
آب افتاده دست جانیها
خاک در دست چندتا جاکش
پلکها بسته با نخ و سوزن
هر قدم روی تیغ میآید
گوشها را بریدهاند اینجا
از دلِ خواب، جیغ میآید
خبرِ مرگِ دوست پیچیده
بوی قتلِ رفیق میآید
.
.
.
مزدک نظافت
https://www.tgoop.com/mazdaknezafat13
Telegram
Mazdak Nezafat
مزدک نظافت
تا درختان دچار پاییزند
اشکهامان مدام سرریزند
جان فدا میکنم که برخیزند
سینهام را سپر که بگشایید
با شمایانم ای حرامیها
علتِ شورِ تلخکامیها!
با شمایان که مغز میبلعید
با شمایان که مغز میگایید
خار میروید از زمینهاتان
مار بر شانهی جنینهاتان
باز آبستنید و اما حیف
که به غیر از جنون نمیزایید
ما که دندانِ بر جگر بودیم
آسمان بدون پر بودیم
از جگرگوشههای ما چه خبر؟
زیر دندانتان چه میسایید؟!
پیر از نام و ننگتان عاصیست
خردسال از تفنگتان عاصیست
ای دوامِ شما به مویی بند!
زیر خشم زنان نمیپایید!
گرچه ما ذره ذره میمیریم
از شما انتقام میگیریم
زنده زنده به گورمان کردید
زنده زنده به گور میآیید
ای دهانهایتان تعفنزا
ای نفسهایتان همه مسموم
ای نگاه شما گناهی سخت
ای سلام شما وداعی شوم
قاتلان ترانهی شادی
قاتلان نوید آبادی
قاتلانِ همیشهی بوسه
قاتلان ندای آزادی!
روحتان ماه را گرفته اسیر
راهتان میرود به سمت کویر
کوهتان خرمنیست از کاه و
آه ما آتشیست دامنگیر
خشم فواره میزند از چشم
چشم میریزد از درونش خون
خون شده رود در خیابانها
جادهها از جنازهها مدفون
در به در داغ مادران در سر
کو به کو کولبر به هر دره
شرحه شرحه گلوله در سینه
ساق تا ساق، ارّه و ارّه
پنج شلیک! مرگ تضمینی!
سهم ما تیر و تیرباران است
ماهها میروند و میآیند
ماهها میشود که آبان است
شهر در ماتم است و خاکستر
واقعه در سکوت کرده کمین
ماه از پشت دود بیرون زد
شعله از بطن بند بند اوین
شب به شب هی ستاره آویزان
صبح تا صبح لالهی بر دار
تپه تپه جوانهی بیسر
پشته پشته جنازه در نیزار
دشنه از سقف خانه میبارد
وحشت از خواب میزند بیرون
تشنه سیراب میشود آرام
خاک از خونِ جاریِ کارون
...
شک ندارم به روز آزادی!
گرچه این شب بلند و تاریک است
میرسد روز دادخواهی ما
لحظهی انتقام نزدیک است
که خدا/نور باز میرقصد
در شب و روز تیره و تاریک
بر سرِ شهر رنگ میپاشد
قلب رنگینکمان پس از شلیک!
مزدک نظافت
اشکهامان مدام سرریزند
جان فدا میکنم که برخیزند
سینهام را سپر که بگشایید
با شمایانم ای حرامیها
علتِ شورِ تلخکامیها!
با شمایان که مغز میبلعید
با شمایان که مغز میگایید
خار میروید از زمینهاتان
مار بر شانهی جنینهاتان
باز آبستنید و اما حیف
که به غیر از جنون نمیزایید
ما که دندانِ بر جگر بودیم
آسمان بدون پر بودیم
از جگرگوشههای ما چه خبر؟
زیر دندانتان چه میسایید؟!
پیر از نام و ننگتان عاصیست
خردسال از تفنگتان عاصیست
ای دوامِ شما به مویی بند!
زیر خشم زنان نمیپایید!
گرچه ما ذره ذره میمیریم
از شما انتقام میگیریم
زنده زنده به گورمان کردید
زنده زنده به گور میآیید
ای دهانهایتان تعفنزا
ای نفسهایتان همه مسموم
ای نگاه شما گناهی سخت
ای سلام شما وداعی شوم
قاتلان ترانهی شادی
قاتلان نوید آبادی
قاتلانِ همیشهی بوسه
قاتلان ندای آزادی!
روحتان ماه را گرفته اسیر
راهتان میرود به سمت کویر
کوهتان خرمنیست از کاه و
آه ما آتشیست دامنگیر
خشم فواره میزند از چشم
چشم میریزد از درونش خون
خون شده رود در خیابانها
جادهها از جنازهها مدفون
در به در داغ مادران در سر
کو به کو کولبر به هر دره
شرحه شرحه گلوله در سینه
ساق تا ساق، ارّه و ارّه
پنج شلیک! مرگ تضمینی!
سهم ما تیر و تیرباران است
ماهها میروند و میآیند
ماهها میشود که آبان است
شهر در ماتم است و خاکستر
واقعه در سکوت کرده کمین
ماه از پشت دود بیرون زد
شعله از بطن بند بند اوین
شب به شب هی ستاره آویزان
صبح تا صبح لالهی بر دار
تپه تپه جوانهی بیسر
پشته پشته جنازه در نیزار
دشنه از سقف خانه میبارد
وحشت از خواب میزند بیرون
تشنه سیراب میشود آرام
خاک از خونِ جاریِ کارون
...
شک ندارم به روز آزادی!
گرچه این شب بلند و تاریک است
میرسد روز دادخواهی ما
لحظهی انتقام نزدیک است
که خدا/نور باز میرقصد
در شب و روز تیره و تاریک
بر سرِ شهر رنگ میپاشد
قلب رنگینکمان پس از شلیک!
مزدک نظافت
شغل شما هرزگیست، حیله شده کارتان
آخر خوشمزگیست، کتلتِ سردارتان
در جدلِ بُرد و باخت، هر که خفن بود تاخت
از غم ِما طنز ساخت دلقکِ دربارتان
راز مگو فاش شد، مامن اوباش شد
خانهی خفاش شد، تنگی هر غارتان
(زندهی در-رندهایم، جوجهی پرکَندهایم
تخمِ طلا میدهد صاحب ماتحت چرب
مهلت آواز شد، فرصت پرواز شد
باز خبرساز شد کوچ پرستو به غرب)
وای اگر دزد آرد، دوستِ شاطر شود
کرکس مردارخوار مرغ مهاجر شود
آه اگر ارزشی، از قِبَلِ مالشی
باد شکم ول دهد قطعهی فاخر شود
وای اگر مسلمی شق بکند در قنوت
آی اگر خایهمال یکشبه شاعر شود!
(زندهی در-رندهایم، جوجهی پرکَندهایم
تخم طلا میدهد صاحبِ ماتحتِ چرب
مهلت آواز شد، فرصت پرواز شد
باز خبرساز شد کوچ پرستو به غرب)
مزدک نظافت
#mazdaknezafat #مزدک_نظافت
آخر خوشمزگیست، کتلتِ سردارتان
در جدلِ بُرد و باخت، هر که خفن بود تاخت
از غم ِما طنز ساخت دلقکِ دربارتان
راز مگو فاش شد، مامن اوباش شد
خانهی خفاش شد، تنگی هر غارتان
(زندهی در-رندهایم، جوجهی پرکَندهایم
تخمِ طلا میدهد صاحب ماتحت چرب
مهلت آواز شد، فرصت پرواز شد
باز خبرساز شد کوچ پرستو به غرب)
وای اگر دزد آرد، دوستِ شاطر شود
کرکس مردارخوار مرغ مهاجر شود
آه اگر ارزشی، از قِبَلِ مالشی
باد شکم ول دهد قطعهی فاخر شود
وای اگر مسلمی شق بکند در قنوت
آی اگر خایهمال یکشبه شاعر شود!
(زندهی در-رندهایم، جوجهی پرکَندهایم
تخم طلا میدهد صاحبِ ماتحتِ چرب
مهلت آواز شد، فرصت پرواز شد
باز خبرساز شد کوچ پرستو به غرب)
مزدک نظافت
#mazdaknezafat #مزدک_نظافت
Mazdak Nezafat pinned «این خاکِ سرخ قبرِ جوانهای پرپر است تا توی شهر عرعرِ اللهُ اکبر است مزدک نظافت»
Forwarded from Shahin Najafi
YouTube
Shahin Najafi - Dahani Jerideh Az Faryad Live Toronto 2024 دهانی جریده از فریاد - زنده
Lyrics: Mazdak Nezafat
Website: https://www.shahinnajafimusic.com/
Spotify: https://open.spotify.com/artist/1W5u8Bz2yimyuuI8QNYsNO
Apple Music: https://itunes.apple.com/us/artist/401277985
Instagram: https://www.instagram.com/shahinnajafi
Facebook: http…
Website: https://www.shahinnajafimusic.com/
Spotify: https://open.spotify.com/artist/1W5u8Bz2yimyuuI8QNYsNO
Apple Music: https://itunes.apple.com/us/artist/401277985
Instagram: https://www.instagram.com/shahinnajafi
Facebook: http…
Forwarded from Taha Motadel
YouTube
FALSAFEHYE SHAK | TAHA MOTADEL (Music Video) / موزیک ویدیو فلسفه شک طاها معتدل
FALSAFEHYE SHAK | TAHA MOTADEL (Music Video)
.
DIRECTOR & PRODUCER : HAMOON MIRZAEI
LYRICS : MAZDAK NEZAFAT
MUSIC : TAHA MOTADEL
ARRANGEMENT & MIXING : MOHAMMAD MOGHADDAM
.
فلسفه شک | طاها معتدل
شاعر : مزدک نظافت
آهنگساز : طاها معتدل
تنظیم و میکس : محمد مقدم…
.
DIRECTOR & PRODUCER : HAMOON MIRZAEI
LYRICS : MAZDAK NEZAFAT
MUSIC : TAHA MOTADEL
ARRANGEMENT & MIXING : MOHAMMAD MOGHADDAM
.
فلسفه شک | طاها معتدل
شاعر : مزدک نظافت
آهنگساز : طاها معتدل
تنظیم و میکس : محمد مقدم…
دست من نیست! خون سرازیر است
از دو چشم ترانه در این شعر
دست من نیست! آتش افتاده
در دلِ آشیانه در این شعر
..
این منم، بازمانده از آوار
میزنم سر به سینهی دیوار
دائم احساس میشود انگار
جای خالی شانه در این شعر
..
ترس میریزد از خیابانها
مرگ رو میکند به میدانها
میخورد تیر قلب آبانها
میکند هی کمانه در این شعر
..
.
مزدک نظافت
از دو چشم ترانه در این شعر
دست من نیست! آتش افتاده
در دلِ آشیانه در این شعر
..
این منم، بازمانده از آوار
میزنم سر به سینهی دیوار
دائم احساس میشود انگار
جای خالی شانه در این شعر
..
ترس میریزد از خیابانها
مرگ رو میکند به میدانها
میخورد تیر قلب آبانها
میکند هی کمانه در این شعر
..
.
مزدک نظافت
عزیزان علاقمند به شعر و ترانه، با عضویت در کانال یوتیوب «کارگاه شعر میم»، هر روز در کنار هم چیزهای زیادی از مباحث مربوط به شعر، ترانه و به طور کلی ادبیات فارسی یاد خواهیم گرفت.
به دوستان علاقمند دیگر نیز معرفی کنید.
آدرس کانال:
https://youtube.com/@poemim
به دوستان علاقمند دیگر نیز معرفی کنید.
آدرس کانال:
https://youtube.com/@poemim
YouTube
کارگاه شعر میم
کارگاه آموزشی شعر و ترانهی فارسی.
در این کارگاه و در این دورهی آموزشی سعی من بر این است تا مباحث مربوط به شعر و ترانهی فارسی را با زبانی ساده به هنرجو آموزش دهم.
در این کارگاه و در این دورهی آموزشی سعی من بر این است تا مباحث مربوط به شعر و ترانهی فارسی را با زبانی ساده به هنرجو آموزش دهم.
https://youtu.be/2L14t98QM10?si=QPXYRoV9ZjeugRhY
سومین ویدیو از آموزش شعر و ترانه در «کارگاه شعر میم»
سومین ویدیو از آموزش شعر و ترانه در «کارگاه شعر میم»
YouTube
کارگاه شعر میم - آموزش شعر و ترانهی فارسی با مزدک نظافت - ویدیوی شماره ۳
عروض، قافیه، بیان، بدیع، تاریخچهی شعر و وزن و مباحث مربوط به شعر و ترانهی فارسی