Telegram Web
شمایل شعر آینده...

مزدک پنجه‌ای

(این متن را در گروه تحلیل شعر، خطاب به دوستی نوشتم)

ادبیات امروز و آینده نیاز به زیبایی‌شناسی نو دارد. زیبایی‌شناسی‌ای که هنر تعاملی، اینستالیشن (هنر چیدمان)، تاثیر هوش مصنوعی بر روابط هنری و آثار هنری را درک کند و بشناسد. من فکر می‌کنم بیشتر از هر زمان دیگر آنها که دانش‌آموخته فلسفه‌ی هنر هستند، می‌توانند به ادبیات و خاصه شعر کمک کنند. چون مباحث نظری و تکنولوژیکی را کمتر شاعران به اجرا می‌گذارند و درک می‌کنند. شعر آینده صرفآ تبحر در بلاغت و ساخت نیست، مهندسی از نوع غیر کلمه و شعر می‌خواهد. شاید تکنیسین، نه شبیه تکنیسین بزرگ شعر حجم. روش ما در خلق آثار هنری هنوز سنتی است، و مبتنی بر کلمه. در حالی که سایر هنرها دچار تلفیق و تلاقی امکانات یکدیگر هستند. ما هنوز درگیر زیبایی‌شناسی دکارتی هستیم. هنوز برای ما محور، زیبایی‌شناسی و نظرات نیما، رویایی، شاملو و... است. من تلویحا به این بحث در مصاحبه‌ای که روزنامه آرمان با من کرد، پرداخته‌ام و در کتاب اخیرم «ادبیات در وضعیت متاورس - صدای پای دگرگونی در شعر معاصر» دلایل و چرایی ضرورت این تغییر را شرح و بسط داده‌ام. متأسفانه بسیاری از شاعران، در حال اختراع مجدد چرخ هستند. ما فکر می‌کنیم شاعر حتمن باید نظریه یا مانیفست بدهد و تشریح کند. هنوز الگوی رفتاری ما نیما و برخی از شاعران گذشته هست.
بله من خیلی وقت است تغییرات را درک کرده‌ام اما معتقد به تجربه‌ی اجرا و فهم ابزارهای پیش رو در سایر هنرها هستم.
از نظر من شعری در آینده جذاب خواهد بود که مخاطب در آن شعر، تمام پنج حس اصلی و 15 حس فرعی‌اش درگیر شود. به جای تخیل و تصور لمس کند، واقعاً ببوید، بچشد و... با کلمه این امکان میسور نمی‌شود و نیاز به چیزهای دیگری است که تکنولوژی به شما ارایه خواهد کرد. اما این چیزها که گفتم آرزوهای من یا هر مخاطبی می‌تواند باشد که نیاز به مصداق دارد و گرنه صرفآ تخیل است. شاید در متاورس مارک زاکربرگ و رفقا  این توانایی را ایجاد کنند. شاید هم ایلان ماسک و دوستانش.

@mazdakpanjehee
برداشتی از بحث پسا زبان....
مزدک پنجه‌ای

اگر پسا زبان را به عنوان نوعی فراساختار در نظر بگیریم که زبان را به مثابه یک سیستم بسته به چالش می‌کشد، سوال از چیستی آن شاید دچار همین پارادوکس باشد. زبان به مثابه ابزاری برای فهم و تفسیر دنیا، خود محدود به قوانین و ساختارهایی می‌شود که در درونش مستتر است. در نتیجه اگر درست فهمیده باشم، سوال از پسازبان مثل سوال از فراروی زبان است؛ یعنی، شاید بخواهیم از خودِ زبان فراتر برویم اما نمی‌توانیم از چارچوب زبانی که پرسش را طرح می‌کنیم، خارج شویم.
اگر دریدا را درست فهمیده باشم، از نگاه دریدا، فهم زبان و معنا همیشه دچار تعویق است، به این معنا که هرگاه سعی در فهم یک متن یا واژه داریم، با زنجیره‌ای بی‌پایان از تفسیرها مواجه می‌شویم که به معنای نهایی نمی‌رسند. بر این اساس برداشت من از بحث‌های مطروحه این است که شاید پسازبان  تجربه‌ای از این تعویق باشد، یعنی جایی که معناها از طریق زبان هرگز به‌طور کامل فهمیده نمی‌شوند. در واقع شاید بهتر باشد این گونه گفته شود زمانی که زبان نتواند به صورت کافی مفاهیم را منتقل کند یا معناهای ثابت را ایجاد کند، نیاز به مفهومی مانند پسازبان احساس می‌شود.
@mazdakpanjehee
Forwarded from سینا جهاندیده
شعر اساساً هنر کلمه است. هزاران سال است که انسان با کلمه شعر می‌گوید و در آینده باز هم با کلمه شعر خواهد گفت؛ اما هنرهای دیگر می‌توانند به شعر نزدیک شوند چنانکه سینما مدام خود را به شعر نزدیک کرده است با این همه سینما نمی‌تواند شعر باشد. برای اینکه تصویری روشن از آینده‌پژوهی شعر داشته باشیم، می‌توانیم از ژانر رمان در جهان مدرن کمک بگیریم. عده‌ای خاستگاه رمان را حماسه می‌دانند اما واقعیت آن است که رمان هیچ سابقه ای در جهان پیشامدرن ندارد زیرا زاده گسستی است که بین جهان پیشامدرن و مدرن اتفاق افتاده است؛ با این همه می‌توان افسانه، قصه و حکایت را که در جهان پیشامدرن به وفور یافت می‌شد شبیه به رمان دانست.
پس ممکن است در آینده با هوش مصنوعی شاعران کاذب فراوانی تولید شود چنانکه ندانیم شاعر و ناشاعر را از هم تشخیص دهیم اما هرگز ممکن نیست تا تکنولوژی آینده ماهیت شعر را که ریشه در کلمه دارد تغییر دهد.‌
شعر تماما کلمه است. حتی آن نوعی شعری که به جای کلمه از تصویر یا نقاشی کمک می‌گیرد چیزی جز شبه شعر نیست.
اما سوال من این است چرا باید ما فکر کنیم ظاهر شعر بر اثر تکنولوژی آینده تغییر می‌کند مگر از هومر تا الیوت چیز تغییر کرده است که ما انتظار داریم در آینده نزدیک شعری دیگر خواهد آمد؟
اما شعر دیگر خواهد آمد. زیرا تفاوت بسیار است بین شعر هومر تا شعر الیوت. تفاوت بسیار است بین شعر رودکی و براهنی از این نظر قابل پیش بینی نیست که شعر چه تغییراتی خواهد کرد شاید دچار گسست اساسی در فهم و ساختار شود اما هرگز به جای کلمه چیزی جاگزین ابزار شعر نخواهد شد و اگر هم باشد دیگر آن شعر نیست بلکه نامی دیگر دارد.
Forwarded from درنگ
منوچهر آتشی


گلوگاهت را به من بسپار و دهانت را حلالم کن
می‌خواهم آواز زلالی بخوانم برای کهورهای دشتستان
          [در آفتاب می‌روند فصل‌ها، و علف‌ها
          گر می‌گیرند از عطش خویش و شعله
          به هم هدیه می‌دهند]

گیسوانت را به من بسپار
می‌خواهم آواز تابداری بخوانم   که سایه بیفکند بر وطنم
که ببارد
بر دانه‌ای –که مثل دلم–
در عمق این جهنم سوزان پنهان است
          [در آفتاب می‌روند آب‌ها
          در آفتاب می‌نشیند دشت
          و بذرها
          در خاکه‌های خاکستر می‌پوسند]

چشمانت را به من بسپار
می‌خواهم که خیس ببینم گیتی را
و خیس و سبز برویانم آتش را
از گورهای مشتعل سرگردان
          [در آفتاب می‌وزد زمین
          در آفتاب می‌وزد جهان
          و آدمیان
          در آفتاب به مسلخ می‌روند]

قلبت را به من بسپار
می‌خواهم دهل بکوبم

در این ظلمات آفتابی
می‌خواهم دهل بکوبم


‌#منوچهر_آتشی
خانه فرهنگ گیلان:

🔹️ پاسداشت داستان‌نویس گیلانی
     مجید دانش‌آراسته

🔸سخنران‌ها:
محمدرضا پورجعفری- حسن میرعابدینی - کیهان خانجانی

🔹️ پنج‌شنبه | ۲۴ آبان ۱۴۰۳ | ساعت ۱۷

🔸میدان رازی، بلوارشیون فومنی، خیابان سلیمانداراب، سالن پژوهشکده گیلان‌شناسی دانشگاه گیلان.

@kfgil
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
https://www.instagram.com/reel/C_Z0cudoDSs/?igsh=MTlqYnh0d3QzbXUwcw==

هنر و ادبیات نیازمند وضعیت و زیبایی‌شناسی نو است. اگر زبان نقاشی فقط رنگ نباشد و به جای حرکت در ذهن بیننده، سوژه در نقاشی به حرکت درآید، و مخاطب در فضای واقعی اثر قرار گیرد، قدم بگذارد و خود اثر را زیست کند، با چیدمانی تعاملی مواجه خواهیم شد که فقط انتقال مفهوم از طریق حس بینایی صورت نمی‌گیرد.

#ادبیات_در_وضعیت_متاورس
#صدای_پای_دگرگونی_در
#مزدک_پنجه‌ای شعر


@mazdakpanjehee
کورش جوان‌روح در گروهی پرسیده:
جریان غالب در بین شاعران در فضای مجازی این است که خوانده و دیده شوند. تمایل به خواندن و دیدن  متن دیگران در بحرانی‌ترین وضعیت قرار دارد.
انگار خواندن و دیدن متن یکدیگر به یک داد و ستد تجاری می‌ماند. این رابطه‌ی تجاری هر لحظه امکان فروپاشی برای ش متصور است.
متن جای خودش را به روابط می‌دهد و در یک زدوبند عاطفی بیشتر شاعران دم همدیگر را می‌بینند تا متن یکدیگر را....

این وضعیت غیر ادبی چه تحلیل روانی می‌تواند داشته باشد؟


جواب من به او:
کورش جان، شاعر هست بیش از ده هزار تا فالوور در ایسنتاگرام دارد، هر پستش چند صد تا فوروارد و لایک می‌شود اما کتابش 200 نسخه فروش نمی‌رود.

بی‌گمان از این دست روابط باید دست شست و به همین چند نفر که ما را می‌شناسند و ارتباط دارند دل خوش کرد. «جواد دیوانه» در شهر رشت با دوچرخه‌‌ای که رویش باند نصب کرده بازار را شاد می‌کند و می‌چرخد؛ و فیلم‌هایی که از او در فضای مجازی منتشر می‌شود، بیشتر از من و خیلی‌های دیگر مخاطب دارد.

مخاطب مهم نیست، به نظر باید مخاطبِ اثر، خود اثر باشد. شبیه کسی که از بی‌کسی در چاه اشک می‌ریخت، می‌گریست. گویی خود را در چاه، مخاطب می‌یافت. هر کس باید مخاطب خودش باشد، مخاطب اثرش، مخاطب چاهش...
@mazdakpanjehee
Forwarded from Sohrab
سلام و عرض ادب دارم آقای پنجه‌ای عزیز.
در خصوص اینکه فرمودید مخاطب مهم نیست و هر کسی باید مخاطب خودش باشد، می‌خواهم کمی چالش ایجاد کنم در ذهن خودم و شما.
به نظرتان شما شعر یا کتابی را که انتشار می‌دهید برای این انتشار می‌دهید که مخاطب اثرتان خودتان باشید؟ و دیگر مخاطب برای‌تان مهم نیست؟
درود در سوال کورش جوان‌روح بحث تاثیر مخاطب در روند دیده شدن اثر بود، و منظور من، مخاطب به مثابه مخاطب خاص و عام نبوده! بحث روی نقش و انتظار از اوست. برای من، مخاطب به مثابه‌ی یک امکان زیبایی‌شناسانه است. ضمن اینکه مخاطب در لحظه‌ی زایش وجود ندارد. اگر ملاک را مخاطب قرار دهم، آن وقت ذهن می‌پرسد منظورت کدام مخاطب است، مخاطب عام یا مخاطب آشنا به زیبایی شناسی تو؟ برای همین مخاطب همیشه بعد از اثر، ورود می‌کند و مخاطب در آن لحظه (سرایش) مهم نیست. بعد از آن هم اثر متعلق به مخاطب است. نگاه سنتی به مخاطب را باید عوض کرد، مخاطب وقتی در وضعیت اجرا قرار گیرد، خودش جزیی از اثر می‌شود. پا را که درون اجرا و چیدمان گذاشت، تعامل شروع خواهد شد. بنابراین مخاطب خودش مولف است. در نتیجه اینکه مخاطب غیرمولف، مهم نیست.
در فرضی دیگر، رولان بارت در مقاله مشهور خود «مرگ مولف» بیان می‌کند که باید تمرکز از مولف به متن منتقل شود. به‌نظر بارت، وقتی اثر هنری تولید می‌شود، باید از مولف جدا شود و خودِ اثر به‌عنوان موجودی مستقل دیده شود. بر این اساس، من این طور تصور می‌کنم که این نقش را می‌توان به مخاطب هم داد. مخاطب نقش بسیار مهمی در تفسیر اثر دارد. بارت معتقد است که معنا به‌وسیله‌ی مخاطب تولید می‌شود، نه مولف. اینجا باید پرسید کدام مخاطب منظور است! مخاطب عام یا مخاطب حرفه‌ای هنر  و ادبیات. و البته پرسش‌های دیگری که می‌توان مطرح کرد.
خب، می‌بینیم که در این باره سکوت حاکم است. اینجا من گمان خودم را از بحث پیش آمده مطرح کردم، چرا که به نظرم توجه باید به خود اثر معطوف شود. بعد از تولد، خود اثر راهش را خواهد یافت و بی‌نیاز به مولف و مخاطب است. هر چند که قایل باشیم اثر، به عنوان یک شی مصرف می‌شود و این تصرف توسط مخاطبان انجام خواهد گرفت. در واقع برداشت من از مباحث بارت و فوکو این است، مخاطب «مولف» جدید اثر است،  اوست که معنا را به اثر می‌بخشد.
فوکو در مقاله‌ی «مولف چیست؟»  مولف را به‌عنوان یک کارکرد و نه‌به‌عنوان یک فرد خاص مورد توجه قرار می‌گیرد. او بر این باور است که مولف نوعی سازوکار برای محدود کردن معنای متن است. مولف به‌عنوان یک شخص تاریخی و اجتماعی معنا را کنترل می‌کند، اما با این حال، فوکو نیز بر اهمیت نقش مخاطب در زایش معنا تاکید دارد. او به این مسئله می پردازد که چگونه مولف و مخاطب در چارچوب‌های قدرت و دانش تعریف می‌شوند و چگونه این چارچوب‌ها بر تفسیر اثر تأثیر می‌گذارند. اما یک پرسش را بارت و  فوکو پاسخ نداده‌اند، آیا هر متنی قابلیت آن را دارد که مخاطب را دچار مولف بودن کند؟ اگر به خود تعریف آن دو از  متن برگردیم، می‌توان این طور  پاسخ داد، منظور از متن، نه یک متن اداری است بلکه متنی با ساختارهای هنری است، در این صورت چنانچه متنی فاقد عناصر استتیک باشد، به نظر در چرخه و فرایند تولید هنر نقشی نخواهد داشت.
بنابراین با این دیدگاه است که معتقدم، مخاطب دیگر به‌عنوان یک عنصر محض مصرف‌کننده‌ی اثر نیست و شاید چنین است که مخاطب از این منظر مهم نباشد. توجه و تمرکز را به اثر داشته باشیم.

#بارت
#فوکو
#متن
#مخاطب
#مولف
@mazdakpanjehee
آیا هنرمند ملعون است؟

پاسخ آقای سهراب فلاح خوش‌خلق به بحث چرا مخاطب مهم نیست.

سپاس فراوان از پاسخ شما و به‌ویژه شرحی که بطور خلاصه از دیدگاه فوکو و بارت دربارۀ مؤلف و مرگ مؤلف ارائه کردید.
می‌خواهم از منظر جامعه‌شناسی ادبیات و بویژه از دیدگاه پی‌یر بوردیو به این رویکرد شما که نوشتید «... بی‌گمان از این دست روابط باید دست شست و به همین چند نفر که ما را می‌شناسند و ارتباط دارند دل خوش کرد ... مخاطب مهم نیست...» بپردازم.
از دیدگاه بوردیو میدان هنری یا یک میدان ادبی، ظهور تدریجی یک دنیای اقتصادی واژگون‌شده است که در آن، مقبولات سودمحور بازار یا مورد بی‌اعتنایی است یا مورد انکار. خوش‌فروش بودن (بازار داشتن) به خودی‌خود به‌عنوان یک حُسن، تلقی به قبول نمی‌شود و توفیق تجاری چه‌بسا به محکومیت منجر شود. هنرمند ملعون می‌تواند از نفرین‌شدگی در عصر خود، علایمی دال بر برگزیدگی خود در ورای این عصر بیرون بکشد. این نگاه به هنر از ایدۀ هنرمند خالص ابداع شده است. این بی‌توجهی به مقبولات بازار و موفقیت تجاری، به گفتۀ بوردیو باید در حدودی باشد که یک دنیای اجتماعیِ به‌کلی خاص، یک جزیرۀ کوچک میان اقیانوس منافع درست شود که در آن شکست تجاری یک اثر هنری، به‌معنای پیروزی در جهان هنر خالص باشد. با توجه به این دیدگاه می‌توان دریافت که هنرمندان جزو اقشار پایینِ طبقات بالای جامعه هستند، اما چون به لحاظ اقتصادی به لایه‌های بالاییِ این طبقه دسترسی ندارند، دارایی‌های هنری و فرهنگی خویش را برجسته‌تر نشان می‌دهند تا بتوانند با دست‌آویز قرار دادن این دارایی‌های هنری در میدان مبارزه، به جنگ لایه‌های بالایی رفته و کاستیِ فرهنگی و هنری آنها را به رخ آنها بکشند و به نوعی در میدان قدرت، جایگاهی برای خود کسب کنند. در جهان هنری، ضد اقتصادی‌ترین دیوانگی‌ها، معقول به شمار می‌آید؛ چرا که منفعت در نوعی بی‌منفعتی است و بی‌طمعی (آشکارا در پی منافع شخصی نبودن) در دنیای هنری و روابط موجود در آن، پذیرفته است و پاداش خاص خود را دارد.
@mazdakpanjehee
پایان شعر
@bankema کانال بایگانی
یک سخنرانی شنیدنی
از صالح نجفی
از دستش ندهید:

آیا پایان عصر شعر فرارسیده است؟

بهمن ماه ۱۴۰۰

@tabarshenasi_ketab
سه پرسش در باب شعر

مزدک پنجه‌ای

آیا هنگام سرایش شعر همه آنچه در ذهن شاعر است، به نگارش در می‌آید؟ آیا آنچه در ذهن شاعر است، زیباست یا آنچه تبدیل به متن شده است؟ کدام یک اهمیت دارد؟


اصولین معتقدند، لفظ از وضع پدید می‌آید. در واقع دلالت وضع بر معنا، دلالت وضعی است. پس بین لفظ، وضع و معنا ارتباط عمیقی وجود دارد. وضع هم به صورت عمل نوشتار است هم به صورت گفتار.

پل ریکور به عنوان یک پدیدارشناس، معتقد بود : «گفتار با نوشتار، برخی از ویژگی‌های خود را از دست می‌دهد.» (عوامل فهم متن، سیدحمیدرضا حسنی، هرمس1389)

ویلیام کورت ویسمات ( نظریه پرداز) و مونرو بیردزلی (نظریه‌پرداز) در پی نظریه  «مغالطه قصدی» بر این عقیده بودند که قصد و نیت مولف علت غایی شکل گیری متن است.

بر طبق نظریه  «مغالطه قصدی» -جستجوی نیت مؤلف برای فهم معنای یک اثر ادبی اشتباه است- ، مراد از قصد طرح یا نقشه‌ای است که در ذهن مولف وجود دارد. قصد و نیت مولف، با طرز تفکر و نگرش مولف در مورد اثری که پدید آورده، با احساسی که نسبت به آن داشته و به طور کلی با چیزی که او را وادار به نوشتن کرده است، قرابت دارد.

ویسمات و بردزلی معتقدند: شعر به طور تصادفی سروده نمی‌شود.

اما سوال مهم این است که چگونه می‌توان متوجه شد که تمام قصد مولف و شاعر در متن اتفاق افتاده است؟

آنها به این سوال چنین پاسخ داده‌اند: الف: خود متن، تنها گواه است و غیر از آن دلیل دیگری نداریم.

ب: هستی یک متن، بیانگر قصد و نیت نویسنده است.

ج: معنای یک متن یا شعر بر ملاکننده حالت روحی و روانی نویسنده است.

چ: رجوع به پیوست‌های تاریخی، سیاسی، اجتماعی و زندگی‌نامه‌ی نویسنده یا شاعر...

د: شاعر و نویسنده مدام متنش را اصلاح می‌کند، بنابراین رسیدن به مقصود اصلی به نظر کاری عبث و ناممکن است.

اما آنچه نگارنده در پس این گفتار، می‌تواند بر آن اضافه کند، این است:

یک، زبان، با همه ظرفیت‌های خود، نمی‌تواند همیشه عمق احساسات، پیچیدگی افکار یا ظرافت‌های درونی شاعر را به‌طور کامل منتقل کند.

دو، شاعر ممکن است چیزی را حس کند که یافتن واژگان مناسب برای بیان آن دشوار باشد.

سه، شاعر از میان تصاویر، ایده‌ها و احساسات موجود در ذهنش، آن‌هایی را انتخاب می‌کند که بیشترین تأثیر یا زیبایی هنری را دارند. این انتخاب به ناچار باعث حذف بخشی از محتوای ذهنی او می‌شود.
بنابراین به نظر، بسیاری از احساسات یا تصاویر در ذهن شاعر در لایه‌های ناخودآگاه او باقی می‌مانند و به سطح آگاهی کامل نمی‌آیند. این امر می‌تواند باعث شود که آنچه سروده می‌شود، تنها بخش کوچکی از آن چیزی باشد که در ذهن شاعر جریان دارد.
همچنین شاعران گاهی عمداً از بیان مستقیم آنچه در ذهن دارند، خودداری می‌کنند و از رمزها، استعاره‌ها و ایهام استفاده می‌کنند. این فرایند، بخش‌هایی از ذهن شاعر را در پسِ واژگان پنهان می‌کند و به خواننده اجازه می‌دهد تفسیری شخصی از شعر داشته باشد.
البته پل ریکور پیرامون این استدلال، بر نظر دیگری است، او معتقد است: زبان شعر، همچون سایر شکل‌های زبان، وسیله‌ای است که از طریق آن معنای جدید خلق می‌شود؛ اما این معنا همواره محصول نوعی فاصله‌گذاری میان تجربه ذهنی شاعر و متن ادبی است. به این ترتیب، آنچه در ذهن شاعر است، به‌طور مستقیم و کامل به متن منتقل نمی‌شود. زبان شعری از طریق استعاره و تخیل، به جهان جدیدی اشاره می‌کند که دیگر به‌طور مستقیم با ذهنیت اولیه شاعر یکی نیست. این فرآیند را ریکور  «جهان متن» می‌نامد؛ جهانی که ممکن است فراتر از نیّت اولیه شاعر باشد.

با توجه به اینکه شاعر از تخیل و استعاره در شعر بهره می‌برد بنابراین از واقعیتی که در ذهنش حضور دارد، فاصله می‌گیرد. ضمن اینکه واقعیت به تنهایی لخت و عور است و ممکن است زیبا نباشد، بنابراین شاعر برای ایجاد زیبایی، مجبور به قلب حقیقت است. بنابراین ما هیچگاه با اصل واقعیتِ ذهنی شاعر مواجه نمی‌شویم و آنچه به عنوان شعر می‌خوانیم، دریافت ذهنی شاعر، تصور او به عنوان واضع است.

بنابراین در فرایند ریخت‌شناسی اثر به لحاظ موقعیت‌های زیبایی‌شناسانه آنچه در ذهن شاعر است، در فرآیند سرایش اهمیت کمتری دارد و معیار اصلی برای فهم شعر، خودِ متن و تأثیری است که بر مخاطب می‌گذارد، نه قصد و نیت شاعر.
نتیجه اینکه: مهم نیست، شاعر چه چیزی «می‌خواست» بگوید، مهم این است که متن چه چیزی را «می‌گوید».

#پل_ریکور
#مزدک_پنجه‌ای
@mazdakpanjehee
pdf-71.pdf
1.6 MB
گزارش روزنامه اعتماد درباره حال و روز روزنامه‌نگاری ادبی با حضور محمد کشاورز، فرهاد حیدری گوران، علیرضا بهنام، شیما بهره‌مند و بهنام ناصری و به کوشش شبنم کهن‌چی

@mazdakpanjehee
2_5330190079468002600.pdf
2.9 MB
متن گزارش پاسداشت مجید دانش آراسته در خانه‌ی فرهنگ گیلان

#روزنامه_اعتماد
#خانه_فرهنگ_گیلان
@mazdakpanjehee
pdf-73.pdf
3.2 MB
تصویر صفحه‌ی یک روزنامه‌ی اعتماد

گزارش پاسداشت مجید دانش آراسته در خانه‌ی فرهنگ گیلان

#روزنامه_اعتماد
#خانه_فرهنگ_گیلان
@mazdakpanjehee
Audio
فایل صوتی نشست و گفتگو درباره‌ی کتاب «روستاییان و‌مشروطیت ایران»

در این نشست که پس از متن‌خوانی جمعی کتاب «روستاییان و‌مشروطیت ایران» در طی سه جلسه به گردانندگی فاطمه مهدویان و با حضور نویسنده‌ی کتاب سهراب یزدانی و منتقد علیرضا خزائی،‌ به نقد و بررسی کتاب پرداختیم و در حضور مخاطبین آزاد که به شکل حضوری و آنلاین در جلسه حاضر بودند از فرآیند پژوهش، روش تحقیق و مسائلی که پیش رو نهاده شده بود پرسش شد. 

* روستاییان و مشروطیت ایران
نویسنده: سهراب یزدانی
ناشر :نشر ماهی
#نشست_بیدار_مکتوبات
اطلاعات بیشتر 👇
https://www.tgoop.com/bidarcourses/681

@mazdakpanjehee
خبر غیر ادبی اما در ارتباط با آنچه در کتاب ادبیات در متاورس نوشته‌ام.

🚨 مذاکراتی بین رئال مادرید و اپل برای عرضه عینک‌های هوشمند که به هواداران اجازه می‌دهد مسابقات را در خانه تماشا کنند، اما با فناوری‌ای که به او احساس حضور در زمین را می‌دهد.
@mazdakpanjehee
2025/06/28 03:21:40
Back to Top
HTML Embed Code: