Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
اولین عکس X-Ray در ارتوپدی در 1896

رابرت جونز (یکی از پایه‌گذاران ارتوپدی نوین) یک سال بعد از این‌که رونتگن کشف اشعۀ مرموزش (=X) را در روزنامۀ Frankfurter Zeitungnewspaper در آلمان منتشر کرد، از طریق همین روزنامه با این فناوری آشنا شد و یک سال بعد تجهیزاتش را خریداری کرد و به محل طبابتش در لیورپول آورد.

در این متن که در ژورنال Lancet در 1896 چاپ شده است، ذکر شده که بیمار برای گرفتن این تصویر حدود 2 ساعت زیر دستگاه صبر کرده است!

متن و تصویر پیوست‌شده از :
Jones, R. and Lodge, O., 1896. The Discovery of a Bullet Lost In The Wrist By Means of The Roentgen Rays. The Lancet, 147(3782), pp.476-477.

پیدا کردن این مقاله، بهانه‌ای شد تا در نوشتۀ بعدی مقاله‌ای از Bjorn Hofmann را دربارۀ جوانب چالش‌برانگیز به‌کارگیری فناوری معرفی کنم.

رابرت جونز که ظاهراً نسبت به فناوری در حوزۀ ارتوپدی بدبین بوده، می‌نویسد:
«اسفناک است که تصور کنم دانشجوی [پزشکی] آموزش می‌بیند تا بدون اینکه خودش را به زحمت بیندازد تا شکستگی‌ها را خودش تشخیص دهد، عاجزانه در انتظار ظاهر شدن عکسِ بی‌کیفیتِ اشعۀ ایکس بنشیند.»(+)
واگویه‌های اخلاق
اولین عکس X-Ray در ارتوپدی در 1896 رابرت جونز (یکی از پایه‌گذاران ارتوپدی نوین) یک سال بعد از این‌که رونتگن کشف اشعۀ مرموزش (=X) را در روزنامۀ Frankfurter Zeitungnewspaper در آلمان منتشر کرد، از طریق همین روزنامه با این فناوری آشنا شد و یک سال بعد تجهیزاتش…
فناوریِ بیش‌ازحد
(لطفا پیش از حرکت به سمت دانشگاه نسل سوم بخوانید)

حالا که دانشگاه‌های علوم پزشکی یک‌به‌یک وارد رقابتِ «ارتباط با صنعت» و ارزش‌آفرینی و تاسیس مراکز رشد و در یک کلام «دانشگاه نسل سوم» می‌شوند، خواندن مقالۀ 2015 بیون هافمن (Bjorn Hofmann) در BMJ با عنوان Too Much Technology تامل‌برانگیز است.
⚠️در این مقالۀ سه‌صفحه‌ای، ادعاها و ارجاع‌های فراوانی (67 ارجاع) آمده است که ذکر تمامشان در اینجا ممکن نبود؛ برای ریزنگری لطفاً به مقاله سر بزنید.

• بیش‌تشخیصی/Overdiagnosis، بیش‌درمانی/Overtreatment و طبی‌سازی/Medicalisation همگی نشان از زیاده‌رویِ ما در استفاده از فناوری است. این پدیده‌ها نشان می‌دهد که فناوری که «وسیلۀ» علاج و شفابخشی بوده، حالا خود آسیب می‌رساند و به‌خودیِ‌خود به «هدف» تبدیل شده است.

• هافمن خوب یا سودمند بودن فناوری را نفی نمی‌کند؛ مثلاً می‌گوید که «بی‌شک فناوری پزشکی، محور تسکین رنج و بهبود سلامت بوده است» و «فناوری در تحول پزشکی از 2400 بیماری در کتاب سووَژ در 1793 به بیش از 40 هزار بیماری در ICD-10 نقش کلیدی داشته است».
یا در ادامه او جایگزینی V/Q Scan را با CT Angio در تشخیص آمبولی ریه مثال می‌زند؛ این جایگزینی تشخیص آمبولی ریه را از 1996 تا 2006، 80% بالاتر برد و موجب شد تا جان‌های بیشتری حفظ شوند. اما او معتقد است که به‌کارگیریِ بی‌فکر و منطق از فناوری نه‌تنها نتایج را بهبود نمی‌دهد، بلکه حتی ممکن است آسیب‌زا باشد.

• اما همین توسعه و محبوبیت فناوری در پزشکی، «هزینه‌ها را تا دو برابر افزایش داده است» و حتی در جوانبی به فرد، جامعه یا حتی «اعتماد به نظام سلامت» آسیب رسانده است.

• او در شکل 1، چرخه‌ای را ترسیم می‌کند که فناوری (بدون تاثیرگذاریِ واقعیِ بیشتر) به‌مرور در جامعه تثبیت و قدرتمند می‌شود:
فناوری رشد می‌کند > موارد جزئی‌تر/خفیف‌تر/بی‌علامت مشخص می‌شوند > این موارد (که قبلاً بی‌تشخیص و بی‌درمان رها می‌شدند) درمان می‌شوند > احتمالاً درمان مواردِ خفیف‌تر، نتایج بالینیِ بهتری دارد > میانگین موفقیتِ کلی یک فناوری بالاتر می‌رود > فناوری محبوب‌تر می‌شود > تقاضا بیشتر می‌شود > فناوری بیشتر رشد می‌کند

• «عرضۀ فناوری، تقاضا می‌زاید» و این تقاضا بدون شواهد کافی و حتی گاه با شواهد ضدشان همچنان استفاده می‌شوند. اما چرا؟
- از سوی پزشکان، تصور این است که high tech به معنای high importance است و حتی با پرستیژ بالاتر مرتبط است (نوشتۀ پیشین کانال).
- از سوی رسانه‌ها و عوام، تصور این است که «هر چه جدیدتر، بهتر»، «هر چه پیچیده‌تر، دقیق‌تر» و حتی «هر چه بیشتر، بهتر». در نتیجه پزشکی که زیاد دارو و آزمایش ننویسد، نامراقب و نادان است (روایت‌های هر روزۀ همکارانِ در طرح را به یاد بیاورید).
- از سوی فناوری، حتی خود فناوری هم می‌تواند محرکِ توسعۀ خودش باشد. در گذشته، مهارت صنعتگران (و دانشمندان) تحت نظارت پزشک و در جهت خواسته‌های او استفاده می‌شد، اما امروز فناوری خودش بیماری می‌سازد و خودش درمانشان می‌کند. گویا طب، پیرو و فرمانبردارِ فناوری شده است.

• فناوری ماهیت و معنای بیماری را در سه سطح تغییر می‌دهد:
1. فناوری، مرزبندی‌های جدیدی برای بیماری‌های کنونی می‌سازد؛ مثل زمانی که فلوسایتومتری یا توالی‌یابی ژنتیکی دسته‌بندی‌های جدیدی به یک بیماری می‌افزاید.
2. فناوری، دانشمان را در بیماری‌های کنونی جهت می‌دهد و باز می‌سازد؛ اگر قبلاً MI بر اساس فعالیت الکتریکی قلب تشخیص داده می‌شد، حالا تروپونین ارزش تشخیصی بالاتری برایمان پیدا کرده است.
3. فناوری، بیماری نو می‌سازد: چرا که موارد جدیدی را سنجش‌پذیر و قابل‌دستکاری می‌کند و هر چه را بشود شمرد، دید یا تغییر داد، تبدیل به بیماری می‌شود. مثل هایپرکلسترولمی یا HTN.

اما پیشنهاد هافمن چیست؟ و چه باید کرد؟
نخست) از شر کلیشه‌های «جدیدتر/بیشتر، بهتر است» خلاص شویم. دوم) بدانیم همانطور که فناوری عاملیت و آزادی عمل انسان را گسترش می‌دهد، به فعالیت انسان سمت‌وسو می‌دهد و قاب‌بندی تفکراتمان را در جهت خاصی محدود می‌کند. سوم) بدانیم که فناوری، برخلاف تصور رایج، اصلاً یک امر خنثی نیست، بلکه ارزش‌مدار/Value-laden است.
Too much technology
By Bjørn Hofmann
BMJ - 2015
جدول 1: عواملِ محرکِ به‌کارگیریِ فناوری در مراقبت سلامت
شکل 1: چرخۀ توانمند شدنِ فناوری در جامعه
گواتر و نقاش‌های رنسانس

هوتن اشرافیان (+)، جراح و استاد امپریال کالج لندن، که علایق پژوهشی‌اش از تاریخ و فلسفه تا هوش مصنوعی و رباتیک و تلاقی‌شان با جراحی گسترده است، اخیراً در دو نوشتۀ جداگانه در بخش Endo&Art در ژورنال Endocrinological Investigation به سراغ دو نقاش دورۀ رنسانس رفته است:
Rogier van der Weyden و Jan Gossaert

او نشان می‌دهد که این دو نقاش در چند نقاشیِ خود، علائم گواتر را در چهره و اندام سوژه‌هایشان به تصویر کشیده‌اند؛ مثلاً
• گردن سوژه‌ها بزرگ‌تر از حد معمول است (شاید به علت پرکاریِ ناشی از کمبود ید)؛
• برخی علامت Hertoghe را در ابروها دارند (ریزش بخش خارجی ابروها)؛
• برخی پتوز چشم و برخی دیگر اریتم صورت دارند.

البته دکتر اشرافیان اشاره می‌کند که ممکن است این بزرگ‌نمایی‌ها، مربوط به سبک نقاشی خاص آن دوران باشد. اما اگر چنین احتمالی را کنار بگذاریم، می‌شود برخی از مسائل مرتبط با سلامتی از دل این نقاشی‌ها بیرون کشید.

○ پیش‌تر در کانال، مقاله‌ای را از ژورنال JAMA معرفی کرده بودم که توجهمان را به علامت ورید ژوگولار خارجی برجسته در مجسمه داوود نبی جلب می‌کرد : علامت داوود
ناکامل بودنِ نظریات اخلاقی؛
آیا نظریات اخلاقی، ناقص‌ و بی‌استفاده‌اند؟

• «هیچ‌یک از شاخه‌های پیامدگروی یا وظیفه‌گروی نمی‌توانند به تک‌تک تعارض‌های اخلاقیِ کنونی پاسخ دهند و این ناتوانی شاید به پای ناکامل بودنِ این نظریات نوشته شود؛
اما ناکامل بودنِ این نظریات نه به علت نقص آن‌ها، بلکه به علت پیچیدگی و تراژدیِ زیستِ اخلاقی است...»

• «هر یک از نظریات، دیدگاهی ارزشمند نسبت به اخلاق را ارائه می‌دهند که باید از هر کدامشان چیزی آموخت...»

• «برخلاف باور سنتی و رایج، وظیفۀ نظریۀ اخلاقی، تجویز و توجیه یک نظام اخلاقی عمومی نیست. بلکه نظریۀ اخلاقی باید با نگاهی نقادانه هنجارها و اَعمال اخلاقیِ واقعی را، در عمل، تحلیل کند...»

- سه بخش از کتاب «اصول اخلاق زیست‌پزشکی»؛ تام بوشام، جیمز چیلدرس
Critique of the ‘‘tragic case’’ method in ethics education
By J Liaschenko, N Y Oguz, D Brunnquell
Journal of Medical Ethics - BMJ - 2005

بعدازظهر است؛ قرار است کلاس اخلاق پزشکی پس از صرف ناهار برای اینترن‌ها برگزار شود. بخشی از اینترن‌های حاضر، کشیکِ شب گذشته‌شان را با تنها دو-سه ساعت خواب سپری کرده‌اند.
استاد اخلاق پزشکی در اولین صحنه پس از ورودش با لشکری از خستگان مواجه می‌شود که احتمالاً اکثرشان حتی در هنگام هشیاری کامل هم علاقه‌ای به موضوعات علوم انسانی ندارند.
اصلی‌ترین چالش استاد این است: حفظ توجه دانشجویان.

راهکار استاد اغلب این است که یک کیسِ تراژیک و مرگ‌وزندگی مطرح کند؛ شاید بتواند برخی از حضار را هشیار نگه دارد.

مقاله‌ای که در ادامه می‌آید، این مدلِ تدریس را نقد می‌کند.
واگویه‌های اخلاق
Critique of the ‘‘tragic case’’ method in ethics education By J Liaschenko, N Y Oguz, D Brunnquell Journal of Medical Ethics - BMJ - 2005 بعدازظهر است؛ قرار است کلاس اخلاق پزشکی پس از صرف ناهار برای اینترن‌ها برگزار شود. بخشی از اینترن‌های حاضر، کشیکِ شب…
اخلاق پزشکی غالباً با چنین شیوه‌ای تدریس می‌شود: بازسازی یک موقعیت مرگ‌وزندگی همراه با یک چالش اخلاقیِ آشکار.

می‌گویند «Clinical is Ethical»؛ یعنی هر تصمیم بالینی، جنبه‌ای از اخلاق را در خودش پنهان دارد و این دو در هم تنیده‌اند.
ویچ در کتاب Basics of Bioethics اشاره می‌کند که این جنبۀ اخلاقی در بسیاری از تصمیم‌های روزمره پنهان باقی می‌ماند و ما بی‌چالش و به‌سادگی تصمیممان را می‌گیریم. مثلاً در تجویز آنتی‌بیوتیک برای بیمار سپتیک علاوه بر جوانبِ علمی، جوانب اخلاقی هم درگیرند، اما ما در «تجویز آنتی‌بیوتیک برای سپسیس» تقریباً هیچ‌وقت دچار شکِ اخلاقی نمی‌شویم.
ولی هنگامی که موقعیت اندکی پیچیده‌تر می‌شود، تازه به وجود بُعدِ اخلاقیِ موقعیت پی می‌بریم.

نویسندگان این مقاله گرچه شیوۀ ارائۀ کیسِ تراژیک را به عنوان یکی از شیوه‌های آموزش می‌پذیرند، اما ایراداتی در آن می‌بینند که تامل‌برانگیز است:

• این شیوۀ تدریس به دانشجو القا می‌کند که اخلاق، محدود به شرایط استثنائی و نادر است.
شرایط بحران و تراژدی، جا را برای کنشگری اخلاقی تنگ می‌کند و صرفاً رفتارهای قهرمانانه و غیرواقعی از ما می‌طلبند.

• هنگامی که برای کیس‌ تراژیک به دنبال پاسخ می‌گردیم، تصورمان این است که این موقعیت برای کسی «غیر از ما» اتفاق می‌افتد؛ شاید بتوانیم مهندس‌وار از چند اصل اخلاقی استفاده کنیم و پاسخی بیابیم. اما چنین رویکردی ظرایفِ زیست اخلاقیِ روزمره را نادیده می‌گیرد.

• رویکرد غالب در اخلاق پزشکی، رویکرد اصل‌محور است. اصل/Principle قطعاً بی‌ربط و بلااستفاده نیست، اما نمی‌شود کلِ زیست اخلاقی‌مان را در چهار اصل معروف اخلاق پزشکی خلاصه کنیم.

• چیدنِ کل دانش اخلاقی پزشکیِ دانشجو بر پایۀ چهار اصل اخلاق پزشکی، به او این اطمینان را می‌دهد که می‌تواند به‌سادگی حتی در سخت‌ترین شرایط تصمیم بگیرد و هیچ‌گاه تسلیم نشود.
در حالی که وقتی وارد دنیای واقعیِ «مراقبت از اشخاص آسیب‌پذیر» و ارتباط چندجانبه با همکار، همراه بیمار و مسئولینِ بیمارستان می‌شود درمی‌یابد که طبابتِ اخلاقی احتمالاً چیزی بیش از چهار اصل اخلاقی است.

• ما در کیس‌های تراژیک، بالاخره به پاسخ می‌رسیم. سپس همانند تئاتر، صحنه جمع می‌شود و انگار تصمیم‌های ما لحظه‌ای و مقطعی بوده‌اند و پس از آنکه بحران حل می‌شود، همه چیز به روال کاملاً عادیِ پیش از بحران برمی‌گردد.

• همه می‌دانیم که زیستِ اخلاقیِ واقعی این‌گونه نیست. پیامدهای هر تصمیم ما تا مدت‌ها کِش می‌آیند و جایی به شکل فرسودگی اخلاقی یا Moral Residue گریبانمان را می‌گیرند.

• به طور خلاصه، تدریس اخلاق پزشکی با کمک «داستان‌های ژانر وحشت» شاید اثری ماندگار بر شنوندگان داشته باشد، اما تصویر ناکامل و بافتارزدایی‌شده‌ای/Decontextualiesed از زیست اخلاقی ترسیم می‌کند.

🌐 دسترسی به این مقاله آزاد است و می‌توانید از اینجا بیابیدش.
امروز، بیستم شهریور، در محضر اساتیدم از پایان‌نامۀ پزشکی عمومی‌ام دفاع کردم.

📄 موضوع پایان‌نامه‌ام «شناسایی، مقایسه و رتبه‌بندی چالش‌های اخلاقی در پاندمی کووید-19 در بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی ایران» بود.

👥اساتید راهنما دکتر فروزنده (مدیر گروه اخلاق پزشکی دانشگاه ایران) و دکتر سعیدی طهرانی (معاون پژوهشی گروه اخلاق) بودند.
👥اساتید داور دکتر بیرودیان (دبیر کمیتۀ اخلاق پژوهش وزارت بهداشت) و دکتر خلج‌زاده (دبیر کمیتۀ اخلاق بالینی دانشگاه ایران) بودند.

و این افتخار را داشتم که دوست و استادم، دکتر نمازی (رئیس موزۀ ملیِ تاریخ پزشکی و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران) هم در جلسه حاضر بودند.

مشروح‌تر درباره این مطالعه:

مطالعه در چهار فاز مطالعۀ کتابخانه‌ای + مطالعۀ کیفی با مصاحبه‌های عمیقِ نیمه‌ساختاریافته + دو فاز مطالعۀ کمیِ پرسش‌نامه‌ای انجام شد.

در مطالعه به سراغ کمیته‌های اخلاق بالینی رفتیم؛ کمیته‌هایی که باید مرجع رسیدگی به چالش‌های اخلاقی بیمارستان باشند.

از دلِ 10 مصاحبه‌ای که با دبیران کمیته‌ها و متخصصان اخلاق زیستی انجام شد، نکات ارزشمندی استخراج شد که در پست بعدی به چند مورد خاص‌ترشان اشاره می‌کنم.
واگویه‌های اخلاق
امروز، بیستم شهریور، در محضر اساتیدم از پایان‌نامۀ پزشکی عمومی‌ام دفاع کردم. 📄 موضوع پایان‌نامه‌ام «شناسایی، مقایسه و رتبه‌بندی چالش‌های اخلاقی در پاندمی کووید-19 در بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی ایران» بود. 👥اساتید راهنما دکتر فروزنده (مدیر گروه اخلاق…
چند خط دربارۀ Clinical Ethics Committee
در متون علمی، برای این کمیته‌ها سه وظیفۀ اصلی عنوان شده: آموزش، سیاست‌گذاری و ارائۀ مشاورۀ اخلاقی.
در هر بیمارستان، کمیته با توجه به ترکیب اعضا و نیازهای بیمارستان این وظایف را کمابیش انجام می‌دهد.
اولین نمونۀ چنین کمیته‌ای در ۱۹۷۶ در آمریکا به وجود آمد (در پروندۀ کارن آن کوئینلن) و در ۱۹۹۷ بیش از ۹۰٪ بیمارستان‌های آمریکا از خدمات این کمیته‌ها استفاده می‌کردند.

و اما چالش‌ها...

• «اینکه کسی را برای پرس‌وجو دربارۀ مسئلۀ اخلاقیِ پیش‌آمده به کمیتۀ اخلاق دعوت کنند، خوشایند بالینگرها نیست». جالب است که در مطالعۀ کِلی و همکاران (+) هم به همین دغدغه اشاره شده بود و بالینگران دعوت به کمیتۀ اخلاق را نوعی توهین تلقی می‌کردند.

• چه در ایران و چه در آمریکا، کمیته‌های اخلاق بالینی با کمبود نیروی متخصص مواجه‌اند. مثلاً فاکس و همکاران در ۲۰۲۲ در مطالعه‌ای که احتمالاً گسترده‌ترین مطالعه بر کمیته‌های اخلاق بالینی آمریکا از حیث تعداد بیمارستان‌ها (=۴۸۶) باشد، دریافته‌‌اند که تنها هشت درصد مسئولان کمیته‌ها تخصص/فلوشیپ اخلاق دارند.
در مطالعۀ ما هم چند دبیر به این کمبود اشاره کردند.

• متاسفانه موضوعاتی که در برخی از بیمارستان‌هایمان به کمیته وارد می‌شوند، نامرتبط با اخلاق‌اند. مثلاً از شکایات مربوط به هتلینگ، تغذیۀ و موکت کف یک اتاق تا حل‌وفصل دعوای میان کارکنان بیمارستان.
مثلاً یکی از دبیران اذعان می‌کرد که در جلسات ابتداییِ کمیته، حتی خود او نیز اهداف و علت تشکیل کمیته را نمی‌دانسته است!

• نظم برگزاری جلسات در بسیاری از بیمارستان‌های مورد مطالعه‌مان خوب نبود؛ مثلاً یکی از دبیران دربارۀ اوایل پاندمی کووید-۱۹ به ما گفت: «حتی فرصت اینکه ما بخواهیم یک جلسه کمیته اخلاق تشکیل بدهیم و چالش‌ها را بررسی کنیم [نبود].»

• اخلاق و اخلاق‌دانان هنوز هم در بیمارستان‌ها اقتدار ندارند. علت این مسئله هم متعدد است:
- پزشکان معتقدند که اخلاق‌دانان درک درستی از موقعیت بالینی ندارند.
- مرز شفافی میان اخلاق پزشکی و طب قانونی نیست و گاه تنش‌هایی میان متخصصین این دو حوزه در می‌گیرد.
- ظاهراً همگان خود را اخلاقی می‌دانند و نیازی به کمک از اخلاق‌دانان نمی‌بینند. (اصلاً می‌توان کسی را یافت که علناً خودش را غیراخلاقی بداند؟!)

نهایتاً می‌شود نتیجه گرفت کمیته‌های اخلاق بالینی (حداقل در جامعۀ موردمطالعۀ ما) از درون و بیرون با چالش روبه‌رو است و برای اثبات جایگاهش و البته کسب توان عملکردی در بیمارستان راه درازی در پیش دارد.
واگویه‌های اخلاق
وقتی از سلامتی فاصله می‌گیریم، دچار چه می‌شویم؟ Illness؟ Sickness؟ یا Disease؟ • بیون هافمن¹ در سال ۲۰۰۲ در ژورنال Medicine & Philosophy مقاله‌ای منتشر کرد و چکیدۀ ایده‌اش این بود که مفهوم بیماری آنقدر پیچیده و چندلایه است که صرفاً نمی‌شود آن را در یک کلمۀ…
پیش‌تر درباره مقاله‌ بیون هافمن و تقسیم‌بندی سه‌گانه Disease-Illness-Sickness (+) و نقش فناوری در ابداع بیماری‌ها (+) نوشته بودم.

در این چند خط از کتاب انسان‌شناسی بیماری¹ اشاره می‌شود که آفریقایی‌ها، پرفشاری خون را بیماریِ سفیدپوستان یا شهرنشینان می‌دانند و این مسئله چه ارتباطی با آن سه‌گانه بیماری‌ها دارد.


¹ انسان‌شناسی بیماری؛ علیرضا خدامی، انتشارات انسان‌شناسی، ۱۴۰۰
سخنرانی "نقش فلسفه و اخلاق در مرزهای پزشکی"

امروز جناب آقای دکتر حمیدرضا نمازی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران و رئیس موزه ملی تاریخ پزشکی، در دو بخش جداگانه از ساعت ۱۰ تا ۱۳:۳۰ در دانشگاه تبریز سخنرانی خواهند داشت.

۱. تاملی فلسفی بر نسبت سلامت و بیماری (۱۱:۳۰ - ۱۰)
۲. الگوهای حل مساله در اخلاق پزشکی (۱۳:۳۰ - ۱۲)

🌐می‌توانید از طریق این لینک به‌صورت مجازی در این جلسه شرکت کنید:
vc.tbzmed.ac.ir/rezaedu
درباره بدن

• بدن از یک جامعه به جامعه دیگر فرق می‌کند.

• برخی بدن‌ها بی‌فایده‌اند؛ بدن‌های سالمندان غیرمولد، کارگران استثمارشده و کسانی که به ابتدایی‌ترین مراقبت‌های اساسی و درمانی دسترسی ندارند و به حال خود و "تقدیر بیولوژیک‌"شان رها شده‌اند.

• در برخی جوامع بدن از پوست و استخوان تشکیل شده است و از قوانین آناتومیک و فیزیولوژیک تبعیت می‌کند، اما در جاهای دیگر این‌گونه نیست.

• در فرهنگ مردمان کاناک (بومیان جنوب غربی اقیانوس آرام) بدن شبکه پیچیده‌ای از انواع و اقسام گیاهان است.
پزشکی چینی بدن را توده انبوهی از انرژی می‌داند که انسان را چونان یک عالم خُرد به جهانی که آن را در بر گرفته است، پیوند‌ می‌زند.
در جای دیگر پاره‌ای از کیهان است که با بوهای محیط پیوندی تنگاتنگ دارد.

• بدن، ساختاری نمادین است.

• ورود فلسفه‌ها و تکنیک‌هایی مانند یوگا، مدل‌های انرژی‌بنیان به پزشکی یا روان‌درمانی یا رونق دوباره پزشکی‌های فولکلوریک، همگی گویای مدل‌های متضاد از بدن‌ انسان‌اند.

- از کتاب انسان‌شناسی بیماری، خدامی، ۱۴۰۰
- تصویر مجسمه‌ای از بهمن محصص، ۱۳۵۳
دربارۀ درد و رنج

• در کرم‌خوردگی دندان، فقط پیوند میان انسان و بدن نیست که به هم می‌خورد؛ درد از این فراتر است و رفتارها و اندیشه‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد. درد تمامیت رابطه با جهان را درگیر می‌کند.

• درد ِدندان صرفاً در خود دندان نیست، بلکه در زندگی است و همه فعالیت‌های شخص را دگرگون می‌کند، حتی فعالیت‌هایی را که به آن دلبستگی عاطفی دارد.

• فرد بیش از این‌که از درد خود رنج بکشد، از معنایی که درد برایش دارد رنجور است.


- «در میانۀ درد و رنج؛ رویکردی انسان‌شناختی»
از کتاب انسان‌شناسی بیماری؛ علیرضا خدامی، انتشارات انسان‌شناسی، ۱۴۰۰
- تصویر «دندانپزشک سنتی ایرانی» از آرشیو Wellcome Collection
انگارۀ رو-به‌-بهبودِ جراحان

By Heather J. Logghe et al.
AMA Journal of Ethics - 2018

اولین تصویری که با شنیدن کلمه "جراح" به ذهنمان می‌آید احتمالاً یک مردِ سفیدپوست، قدبلند و هیکل‌مند، عبوس و کم‌صبر است که احتمالاً به محض عصبانیت بر سر همکارانش فریاد می‌کشد یا وسایل را پرت می‌کند.

این استریوتایپی (یا تفکر قالبی‌ای) است که در طول تاریخ دربارۀ جراحان در ذهن عوام و حتی حرفه‌مندان سلامت شکل گرفته است.

این مقاله نشان می‌دهد که ورود خانم‌ها، رنگین پوستان و اقلیت‌های نژادی و حتی افرادی با خلق‌وخوی آرام‌تر به حوزۀ جراحی (یا رنگارنگ شدن رشته‌های جراحی) به‌مرور این استریوتایپ را تغییر خواهد داد و احتمالاً این بر کیفیت روابط و مراقبت از بیماران هم اثر خواهد گذاشت.
انگارۀ رو-به‌-بهبودِ جراحان

By Heather J. Logghe et al.
AMA Journal of Ethics - 2018

• این مقاله بیشتر به پیامدهای منفی استریوتایپ می‌پردازد:

° استریوتایپ‌ها در ذهن بیماران و حرفه‌مندان، توقع و انتظاری نسبت به رفتار جراحان می‌سازند.
مثلاً یک جراح زن روایت می‌کرد که با پرستار اشتباه گرفته شده است یا در روایتی دیگر، بیمار از یک جراح رنگین‌پوست خواسته بود تا ظروف کثیف غذایش را جمع‌وجور کند.

° از یک سو، استریوتایپ‌ها به جراحان اجازه می‌دهند که بی‌واهمه رفتاری خشن و غیراخلاقی نسبت به همکارانشان بروز دهند.
° از سوی دیگر، استریوتایپ‌ها به بیماران و همکارانِ جراح القا می‌کنند که باید رفتاری منفعلانه و غیرانتقادی به رفتارهای جراح داشته باشند.

° استریوتایپ‌ها ورود خانم‌ها یا غیرسفیدپوستان را به حوزه جراحی دشوار می‌کنند.
تا سال ۲۰۱۵ حدود ۸۱ درصد جراحان عمومی آمریکا، مَرد بودند.

°استریوتایپ‌ها گفتمان یا مسیر تاریخ را تغییر می‌دهند. چه بسیار زنان و رنگین‌پوستانی که نقش پررنگی در پیشرفت جراحی داشته‌اند، اما هیچ نامی از آن‌ها در تاریخ نمانده است.
(سریال The Knick این مسئله را به صورت داستان‌وار به‌زیبایی نشان می‌دهد)

• درپایان نویسندگان نتیجه می‌گیرند که تنوع‌بخشی و رنگارنگ شدن رشته‌های جراحی، مراقبت و همدلی را در میان همکاران و بیماران بیشتر می‌کند و احتمالاً بازتاب این رنگارنگی در شبکه‌های اجتماعی هم می‌تواند به تغییر استریوتایپ جراحان در ذهن عوام کمک کند.

🌐 دسترسی به این مقاله آزاد است و می‌توانید از اینجا بیابیدش.
Moral Aggregation/انباشت اخلاقی


نوشتۀ Katrina Hutchinson در AJoB
در مقاله:
Systems, Wrongs, and Moral Aggregation

• در انباشت اخلاقی، «افعال کوچک و نامرتبطی که فرد/گروه هر کدام در نقاط مختلفی از ساختار انجامش می‌دهند نهایتاً در نقطه‌ای به هم می‌رسند (هم‌گرا می‌شوند) و آسیبی می‌زنند که مقدار این آسیب از مجموع آسیب‌های تک‌تک آن فعل‌های کوچک بیشتر خواهد بود».

• به این مفهوم «سرکوب بدون سرکوبگر» هم می‌گویند، زیرا هر کسی رفتاری غیراخلاقی اما ریز و بخشودنی انجام می‌دهد، اما انباشته شدن این خُرده بی‌اخلاقی‌ها به شری بزرگ می‌انجامد.

• ظاهراً در بسیاری از موقعیت‌ها، ساختار هم شرایط را برای افزایش خُرده بی‌اخلاقی‌ها فراهم می‌کند؛ «دقیقاً مانند جنگلی که در آتش می‌سوزد و گرمای آتش به بیشتر شعله‌کشیدن و گسترش فاجعه کمک می‌کند»
Systems, Wrongs, and Moral Aggregation.pdf
588.5 KB
Systems, Wrongs, and Moral Aggregation

By Katrina Hutchison
American Journal of Bioethics - 2023
2025/03/17 10:17:44
Back to Top
HTML Embed Code: