Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
Forwarded from تالار آینه
🟣 با خانه‌یِ نیم‌دار می‌باید ساخت!

گر گُل نبُوَد، به خار می‌باید ساخت
یعنی که به روزگار می‌باید ساخت
از تَنگیِ جا شکْوه نمی‌باید کرد
با خانه‌یِ نیم‌دار می‌باید ساخت!

#حسن_غیور_کرمانی ( سده‌ی ۱۲)

(با من دَر و دیوار به آواز آید / گُزیده‌ی هشتصد سال رُباعیِ اقلیمِ کِرمان، سَیِّد علیِ میراَفضَلی، چ: ۱، رفسنجان: نشرِ مِسین، ۱۴۰۱، ص ۱۶۹).



* یادآوَری:

در کاربُردِ این تَعبیرِ "نیم‌دار" / "نیمدار"، نکته‌ی نَغزی هَست که توجّه بدان بَرکَران از لُطف نیست.

از یک‌سو، "نیم‌دار" / "نیمدار"، به معنایِ مُستَعمَل و کارکَرده و شَیءِ رو به کُهنگی و فَرسودگی است. از دیگرسو، خودِ واژه‌ی "دار" (البتّه در زبانِ عَرَبی) به معنایِ خانه است و بالطَّبع و بالتَّبَع، خانه‌یِ "نیم‌دار"، خانه‌ای است که کامِل نیست و فَقَط نصفِ خانه است!

#سور_سخن
@talar_ayne
Forwarded from جوشِ دریا
«جز مُفت‌خوری، مُفتیِ ما کارش نیست
بی علمْ، قضاوت کند و عارش نیست
آن خر که بُوَد کتاب بارش، دگری‌ست
یاران! خرِ ما کتاب هم بارش نیست…
»

#فؤاد_کرمانی
#بامن‌درودیواربه‌آواز‌آید:
گزیده‌ی هشت‌صد سال رباعیِ اقلیمِ کرمان،
به کوشش و گزینشِ #سید_علی_میرافضلی، رفسنجان: مسین، ۱۴۰۱، چاپِ ۱،صفحه‌ی ۲۰۰

جوش‌ دریا
https://b2n.ir/a21901
#معرفی_کتاب
تازه‌های کتابخانه تخصصی ادبیات، با پی‌دی‌اف برخی صفحات:
با من در و دیوار به آواز آید: گزیده هشتصد سال رباعی اقلیم کرمان
به کوشش و گزینش: سیدعلی میرافضلی
رفسنجان: مسین
سال ۱۴۰۱
@eliteraturebook
با من در و دیوار به آواز آید
حسین مسرّت


با من در و دیوار به آواز آید؛ گزیدۀ هشتصد سال رباعی اقلیم کرمان، به کوشش و گزینش: سیدعلی میرافضلی، رفسنجان: مسین، ۱۴۰۱، رقعی، ۳۲۸ ص.
‏..
سیدعلی میرافضلی (رفسنجان، ۱۳۴۸) از سخنوران کرمانیِ یزد تبار، به باور من و بسیاری دیگر ، «میر رباعی» کنونی ایران است . وی که خود سخنوری تواناست و بیشتر اشعارش کوته سروده است ، سال ها وقتش را در بررسی پیشینۀ رباعی و رباعی سرایان ایران گذاشته و با شناختی که در این چهار دهه در عرصۀ رباعی- این نامدار ترین و اصیل ترین گونۀ شعر فارسی - پیدا کرده، اکنون به یکی از رباعی شناسان نامدار ایرانی بدل گشته که گفتارهای فراوان و کتاب های خوبی را در این زمینه با نام های : «رباعیّات خیّام در منابع کهن» (تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۲)؛ گوشۀ تماشا ، رباعی از نیما تا امروز (تهران: کازرونیّه، ۱۳۸۶)؛ رباعیّات فکری مشهدی (تهران : کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی)، مونس الاحباب ، مجموعه رباعیّات مروارید کرمانی، متخلص به بیانی (تهران: کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی،۱۳۹۰ ) ؛ در آستانۀ تازه شدن ،۱۰۰ رباعی امروز ( مشهد: سپیده باوران، ۱۳۹۱ ) ؛ به همین کوتاهی ،از رباعی تا شعر کوتاه (کرمان: نشر نون، ۱۳۹۲)؛جنگ رباعی ، بازیابی و تصحیح رباعیّات کهن پارسی (تهران: سخن، ۱۳۹۴)؛ و کتاب چهار خطّی ،کند وکاوی در تاریخ رباعی فارسی ( تهران: سخن، ۱۳۹۷) نگارش و تالیف و تصحیح کرده و به ویژه در عرصۀ خیّام شناسی سخنش معیار است که با نگارش کتابی با نام: «رباعیّات خیّام و خیّامانه های پارسی»(تهران: سخن، ۱۳۹۹) عرصه را برای شناخت بیشتر خیّام برای خیّام پژوهان گسترده است. او تبحری ویژه در شناخت رباعی های سرگردان دارد. (رباعیاتی که سرایندۀ آن روشن نیست یا به چند تن منسوب است). کانال تلگرامی چهارخطی او در نزد اهل قلم و ادب، نامی و مرجعی آشناست.

اکنون با آن پشتوانۀ غنی، دست به کار گردآوری و ساماندهی چهارانه هایی از دیار کریمان (کرمان) شده و با گزینش و وسواسی در خور(برخی از سخنوران تنها یک رباعی از آنان آمده است) ، «گزیدۀ هشتصد سال رباعی اقلیم کرمان» را در دسترسی رباعی پژوهان به ویژه اهالی کرمان نهاده است.او در آغاز، گزارشی از پیشینۀ رباعی در کرمان را آورده، آنگاه به رباعیّات سرگردان کرمان پرداخته ، سپس بیان داشته که این مجموعه در بردارندۀ ۵۲۳ رباعی از ۷۰ سخنور استان کرمان از سدۀ ششم قمری تا حدود سال ۱۳۴۰ قمری (۱۳۰۰ش) است و گفته که بررسی رباعی سدۀ گذشته کرمان (۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰ش) نیازمند بررسی بیشتر است و شاید در آینده بدان پرداخت که امیداواریم بپردازد تا این سلسله کامل شود.
وی ترتیب رباعی ها را به گونۀ تاریخی آورده تا به گفتۀ خودش، روند رباعی در کرمان را نشان دهد .آنگاه در پایان کتاب، چندین بخش ، فهرست و نمایه برای این کتاب سامان داده است که برغنای آن افزوده است مانند: یادداشت ها (گزارشی مستند از هر رباعی و انتساب آن به سخنوران دیگر)؛ دربارۀ شاعران این مجموعه (زندگی نامۀ کوتاه و سودمند هر شاعر به ترتیب الفبا)؛ فهرست رباعیّات (همراه با نام سخنور) ؛ نمایۀ نام ها و کتابنامه.

وی به غیر از آنچه در آغاز و در زمینۀ رباعی آمد، صاحب نزدیک به صد گفتار به ویژه در زمینۀ رباعی (در نشریات مهمّی چون:نامۀ بهارستان، گزارش میراث، ادبیّات و زبان ها، آینۀ میراث و نشر دانش ) و بیست کتاب در زمینۀ شعر و ادب است که نامور ترین آن: تصحیح کتاب خلاصة الاشعار و زبدة الافکار (بخش یزد و کرمان ) اثر: میرتقی الدّین کاشانی (تهران : میراث مکتوب، ۱۳۹۵) و شاعران قدیم کرمان (تهران: کازرونیه، ۱۳۸۶) است. نخستین دفتر شعر او با نام «تقویم برگ‌های خزان» در سال ۱۳۷۳ چاپ شد و پس از آن چندین دفتر از اشعارش به ترتیب با نام های: «گنجشک ناتمام»،«دارم به ساعت مچی‌ام فکر می‌کنم»،«تمام ناتمامی‌ها»،«خواب گنجشک‌ها»، «آهسته خوانی» ، «مرا می‌نویسی»، «کارنامۀ تبر»،«روزهایی که جز شب» و «گزیده شعر سید علی میرافضلی» چاپ شده است.
‏..

«نشر مسین»
https://www.tgoop.com/mesinpub
📸 گزارش تصویری

🔰 قصهٔ اربابِ معرفت
🔸ویژه‌برنامهٔ روز بزرگداشتِ حافظ

> امروز بیستم مهرماه، روز بزرگداشت «حافظ»، شاعر بلندآوازهٔ ایران است. ویژه‌برنامهٔ «قصهٔ اربابِ معرفت»، دیشب با سخنرانی دکتر پورمختار، شعرخوانی شاعران رفسنجان، رونمایی کتاب‌های شعر «خندهٔ هق‌هق» اثر حمید نیک‌نفس و «کجاوهٔ باران» اثر سیدابوالفضل ریاضی و اجرای گروه موسیقی صبا، به کوشش روابط عمومی مجتمع مس سرچشمه و موسسهٔ فرهنگی هنری نوشت‌آهنگ، در مجموعهٔ خجسته رفسنجان برگزار شد.

جان‌پرور است قصهٔ اربابِ معرفت
رمزی برو بپرس، حدیثی بیا بگو

#مس_حامی_فرهنگ_و_هنر

@mesnews

[روابط عمومی مجتمع مس سرچشمه رفسنجان]
Forwarded from خوشه‌گاه
صوفی! به زمانه مردِ هشیار نه‌ای
در وادیِ عشق، مَحرمِ کار نه‌ای
ای زاهدِ شب‌خیز! چو نرگس همه شب
چشمت باز است، لیک بیدار نه‌ای!

(#محمدعلی_صوفی. با من در و دیوار به آواز آید: گزیده‌ی هشتصد سال رباعیِ اقلیمِ کرمان. به کوشش و گزینشِ #سید_علی_میرافضلی. رفسنجان: مسین. ۱۴۰۱. چاپِ ۱. صفحه‌ی ١۵۶.)

خوشه‌گاه
Forwarded from یاد نوشت / محمد لطیف‌کار (Mohammad Latifkar)
خاموشی دکتر ریاضی
دکتر سید ابوالفضل ریاضی امروز چهارشنبه اول فروردین‌ماه به سفر ابدی رفت. روحش شاد و یادش گرامی باد که نازنین مردی با علم و فرهنگ و هنر بود.
خاطرم هست نهمین شب فرهنگی مفرغ که در تیرماه سال نود و هفت در رفسنجان برگزار شد به تجلیل از این دکتر داروساز و فعال فرهنگی اختصاص داشت. این برنامه را موسسه فرهنگی مفرغ با حمایت مجتمع مس سرچشمه برگزار کرد. چه برنامه‌ی باشکوهی بود و چه استقبال خوبی شد.
اسفندماه سال گذشته هم نشر مسین با مدیریت جناب سیدعلی میرافضلی، بخشی از آثار دکتر ریاضی را در کتابی با عنوان «کجاوة باران» منتشر کرد.
+ چند بیت از «عشق آشنا»، از شعرهای این مجموعه را به یاد آن روانشاد در این‌جا به اشتراک می‌گذارم.

ای غم عشق! آشنای منی
همچنان سایه در قفای منی

در جهان دو رنگی و تزویر
یار یک رنگ و با صفای منی

خلوت و جلوت و حضور و غیاب
بی‌تو نبود که پا به پای منی

محرم سینه‌ای و مرهم دل
گرچه دردی، ولی دوای منی
...

+ سه عکس از دکتر ریاضی را که در مراسم شب فرهنگی مفرغ گرفته‌ام، به یادگار می‌گذارم. امروز چهارشنبه اول فروردین‌ماه هزار و چهارصد و سه.
نشر مسین منتشر کرد

هادربون
(فرهنگ گویش شفاهی مردم رفسنجان)،
به کوشش حسن رجبی بهجت،
رفسنجان، نشر مسین، ۱۴۰۳، ۱۴۴ صفحه
‏..

هادِربُون، در فرهنگ مردم رفسنجان به معنی نگهبان باغ و کشتزار است. کتاب هادربون استاد حسن رجبی بهجت به این قصد فراهم آمده که از کشتزار فرهنگ گویش مردم رفسنجان، در عصر جهانی‌سازی و مرکزگرایی، نگهبانی کند. بسیاری از لغات و اصطلاحات مردم رفسنجان و مناطق اطراف که ریشه در فرهنگ و ادب کهن این مرز و بوم دارد و سرشار از غنا و خلاقیت است، در حال فراموشی است.
حسن رجبی بهجت، شاعر و پژوهشگر و دبیر بازنشستۀ ادبیات، در سال‌های متمادی، مواد و مصالح این کتاب را گردآوری کرده و بخشی از آن را در این اثر عرضه داشته است. در انتهای کتاب، از سروده‌های مؤلف، ۳۷ دوبیتی که دربردارندۀ لغات خاص این حوزۀ جغرافیایی است، جای گرفته است. سبک و سیاق این دوبیتی‌ها، یادآور ترانه‌های کهن مردم جنوب شرق ایران است.
این کتاب علاوه بر گویشوران این خطه، برای دوستداران و پژوهشگران فرهنگ عامه و زبان‌ها و گویش‌های ایرانی نیز سودمند خواهد بود.
‌‏..

«نشر مسین»
https://www.tgoop.com/mesinpub
نشر مسین منتشر کرد

کوچک‌ترین خانۀ خشتی دنیا
(خُرده خاطرات)
محمود دُرکی،
رفسنجان، نشر مسین، ۱۴۰۳، 192 صفحه
‏..
دم دمای غروب، سی چهل‌تا کفتر چاهی با چادر شب گرفتیم و بین خودمان تقسیم کردیم. تا رسیدم خانه، بیشتر بچه ملایی‌ها رفته بودند؛ تنها چشم‌های سبز صدیقه، در تاریک روشن غروب می‌درخشید. سبزی چشمانش همه وجودت را می‌بلعید و تو جز سبزینه نمی‌دیدی. نگاه خیس و بارانی‌اش جان از دست و پایم برد. دستان سپید و لطیفش را جلو آورد و با صدای گرم و مخملی‌اش گفت: «تو دلت می‌آد این بی‌زبون‌ها را بکشی؟» کیسه را به آرامی از دستم گرفت، نگاه غم‌زده و سرزنشگرش جان از دست و پایم گریزاند. رام رام بره‌ای زیر نوازش‌های شیرین مادرش. کیسه را در دستانش گذاشتم به رغبت و خاموش ایستادم به تماشایش. گفت: «تو مهربونی، می‌دانستم دلت نمی‌آید این بی‌زبون‌ها را بکشی. تو خیلی مهربونی...». نبودم، شدم یک آن. دهانه کیسه را گشود و همۀ کبوترهای وحشی را رها کرد.
‏..

«نشر مسین»
https://www.tgoop.com/mesinpub
2024/11/15 01:57:29
Back to Top
HTML Embed Code: