شبه علم (۲)
#عرفان_کسرایی ✍
زبان و ادبیات شبهعلم
دنیای شبهعلم لبریز است از کلمات پر طمطراق و پرطنین علمی. گاهی مروجان شبهعلم به قدری در استفاده از کلمات علمی پیچیده و فنی افراط میکنند که هر کسی ممکن است به تردید بیفتد. شبه علم گاهی آنقدر آب را گلآلود میکند که نمیتوان تشخیص داد با یک ادعای شگرف و فوقالعاده طرفیم یا یک ادعای بیاساس. در ماجرای آلن سوکال که به نیرنگ سوکال یا ماجرای سوکال مشهور است داستان جالبی اتفاق افتاد که بی ارتباط با موضوع بحث ما نیست. آلن سوکال برای شماره ۴۶ و ۴۷ بهار و تابستان ۱۹۹۶ یک نشریه مطالعات فرهنگی آمریکا به نام سوشال تکست کاملا عامدانه یک مقاله مهمل و بی سر و ته با عنوان دهان پرکن „تخطی از حدود، به سوی تاویلی متحول کننده از گرانش کوانتومی“ ارسال کرد. بر خلاف انتظار و در نهایت تعجب مقالهی سوکال در نشریه پذیرفته و در صفحات ۲۱۷ تا ۲۵۲ منتشر شد. سوکال در مقالهی خود چنان آسمان و ریسمان به هم بافته بود و از کلمات و واژگان درهم و مغشوش استفاده کره بود که هیات تحریریه سوشیال تکست حتی متوجه بی سروته بودن مقاله او نشد و تصور کرد با یک مقاله عمیق و پیچیده مواجه شده است. سوکال در مقاله خود کلماتی مثل علم پساکوانتومی را به دیالکتیک گرایی ربط داده بود. هرمنوتیک نسبیت عام کلاسیک را با توپولوژی دیفرانسیلی مخلوط کرده و از دل این معجون، نتایج مغالطه آلود و بی سر و تهی هم گرفته بود. او پس از انتشار این مقاله، نقشه خود را بر ملا کرد و اعلام کرد که قصد داشته نشان دهد چگونه فضاهای روشنفکری تحت تاثیر زرق و برق ادعاهای توخالی قرار میگیرند. ادعاهای پوچی که با روکش کلمات علم مدرن پوشانده شده اند و طنین شان مخاطب ناآگاه را مرعوب میکند.
یکی از راههای تشخیص علم از شبه علم این است که تشخیص دهیم سخن چه کسی پر محتوا و عمیق است و چه کسی تظاهر میکند که سخن عمیق و ژرف میگوید.
مروجان شبهعلم قصد دارند دیدگاههای خود را مورد تایید علم نشان دهند. ممکن است کتابی بنویسند به نام “اسرار کوانتومی موفقیت” یا “اندیشه کوانتومی مولانا” و “روانشناسی کوانتومی” تا شما تصور کنید با یک موضوع عمیق علمی طرفید.
@persian_organon | ایوانچراغانیدانش
@mghlte | عصر روشنگری
ادامه
https://www.tgoop.com/persian_organon/100
#عرفان_کسرایی ✍
زبان و ادبیات شبهعلم
دنیای شبهعلم لبریز است از کلمات پر طمطراق و پرطنین علمی. گاهی مروجان شبهعلم به قدری در استفاده از کلمات علمی پیچیده و فنی افراط میکنند که هر کسی ممکن است به تردید بیفتد. شبه علم گاهی آنقدر آب را گلآلود میکند که نمیتوان تشخیص داد با یک ادعای شگرف و فوقالعاده طرفیم یا یک ادعای بیاساس. در ماجرای آلن سوکال که به نیرنگ سوکال یا ماجرای سوکال مشهور است داستان جالبی اتفاق افتاد که بی ارتباط با موضوع بحث ما نیست. آلن سوکال برای شماره ۴۶ و ۴۷ بهار و تابستان ۱۹۹۶ یک نشریه مطالعات فرهنگی آمریکا به نام سوشال تکست کاملا عامدانه یک مقاله مهمل و بی سر و ته با عنوان دهان پرکن „تخطی از حدود، به سوی تاویلی متحول کننده از گرانش کوانتومی“ ارسال کرد. بر خلاف انتظار و در نهایت تعجب مقالهی سوکال در نشریه پذیرفته و در صفحات ۲۱۷ تا ۲۵۲ منتشر شد. سوکال در مقالهی خود چنان آسمان و ریسمان به هم بافته بود و از کلمات و واژگان درهم و مغشوش استفاده کره بود که هیات تحریریه سوشیال تکست حتی متوجه بی سروته بودن مقاله او نشد و تصور کرد با یک مقاله عمیق و پیچیده مواجه شده است. سوکال در مقاله خود کلماتی مثل علم پساکوانتومی را به دیالکتیک گرایی ربط داده بود. هرمنوتیک نسبیت عام کلاسیک را با توپولوژی دیفرانسیلی مخلوط کرده و از دل این معجون، نتایج مغالطه آلود و بی سر و تهی هم گرفته بود. او پس از انتشار این مقاله، نقشه خود را بر ملا کرد و اعلام کرد که قصد داشته نشان دهد چگونه فضاهای روشنفکری تحت تاثیر زرق و برق ادعاهای توخالی قرار میگیرند. ادعاهای پوچی که با روکش کلمات علم مدرن پوشانده شده اند و طنین شان مخاطب ناآگاه را مرعوب میکند.
یکی از راههای تشخیص علم از شبه علم این است که تشخیص دهیم سخن چه کسی پر محتوا و عمیق است و چه کسی تظاهر میکند که سخن عمیق و ژرف میگوید.
مروجان شبهعلم قصد دارند دیدگاههای خود را مورد تایید علم نشان دهند. ممکن است کتابی بنویسند به نام “اسرار کوانتومی موفقیت” یا “اندیشه کوانتومی مولانا” و “روانشناسی کوانتومی” تا شما تصور کنید با یک موضوع عمیق علمی طرفید.
@persian_organon | ایوانچراغانیدانش
@mghlte | عصر روشنگری
ادامه
https://www.tgoop.com/persian_organon/100
با من می گویید: «تاب آوردنِ زندگی دشوار است.»
پس گردنفَرازی ات در بامداد و اُفتادگی ات در شامگاه چی ست؟
تابآوردنِ زندگی دشوار است: امّا خود را چنین نازپروده منمای!
ما همه نرینه و مادینه خرانِ خوش خط و خالِ بارکش ایم!
ما را چه نسبت است با غنچهای که از نشستنِ ژالهای بر تناش بر خویش می لرزد؟
درباره ی خواندن و نوشتن
#چنین_گفت_زرتشت
#نیچه
#فلسفه_زندگی
#سازگاری
#روانشناسی_تکاملی
#روانشناسی
www.tgoop.com/mghlte/2509
@SHARRomid | فلسفهی زندگی
پس گردنفَرازی ات در بامداد و اُفتادگی ات در شامگاه چی ست؟
تابآوردنِ زندگی دشوار است: امّا خود را چنین نازپروده منمای!
ما همه نرینه و مادینه خرانِ خوش خط و خالِ بارکش ایم!
ما را چه نسبت است با غنچهای که از نشستنِ ژالهای بر تناش بر خویش می لرزد؟
درباره ی خواندن و نوشتن
#چنین_گفت_زرتشت
#نیچه
#فلسفه_زندگی
#سازگاری
#روانشناسی_تکاملی
#روانشناسی
www.tgoop.com/mghlte/2509
@SHARRomid | فلسفهی زندگی
Telegram
مجلهی اینترنتی عصر روشنگری
طبیعت مجموعه ای از نابرابریها است.
#عدالت اسم رمز حسادت به برخورداران است.
#دکتر_مردیها
#آرزواندیشی
#ارتجاع_سرخ
#تقسیم_فقر
#سوسیالیسم
#مالکیت_خصوصی
#لیبرالیسم
#تولیدثروت
#فلسفه_اقتصاد
#چرندیات_پست_مدرن
#تفکرنقاد
▪️ادامه ...
سخنرانی ۴ ارزش اصیل ( عدالت…
#عدالت اسم رمز حسادت به برخورداران است.
#دکتر_مردیها
#آرزواندیشی
#ارتجاع_سرخ
#تقسیم_فقر
#سوسیالیسم
#مالکیت_خصوصی
#لیبرالیسم
#تولیدثروت
#فلسفه_اقتصاد
#چرندیات_پست_مدرن
#تفکرنقاد
▪️ادامه ...
سخنرانی ۴ ارزش اصیل ( عدالت…
☄️حکومت مطلقه؛ مایه شرارت
حكومت مطلقه نه تنها شرارت را مهار نمي كند، بلكه با بهره برداري از دين و دانش به شكل سازمان يافته به آن كمك مي كند. اگرچه در اين حكومت ممكن است قانون و داوري وجود داشته باشد تا مردم به آن توسل جويند، ولي اين تا زمانی است كه با منافع فرمانروا ناسازگار نباشد و گرنه هيچ قانوني وجود ندارد و فرد مخالف متهم به اغتشاش و انقلاب و محكوم به مرگ می شود.
حکومت مطلقه از راه واگذاري قدرت به يك فرد به دليل اعتماد به پرهيزگاري و صلاحيت وي شكل مي گيرد، ولي به مرور زمان مجموعه اي از آداب و رسوم تقدس مي يابند و فرد ناصالحي جانشين او مي شود كه خود را از قانون مستثني مي داند و تازماني كه قدرت قانون گذاري به همگان بازنگردد ناامني ادامه مي يابد.
رساله درباره حکومت
#جان_لاک
وحدت استبداد و هرج و مرج :
www.tgoop.com/mghlte/4335
#فلسفه_سیاسی
#مدارا
#تفکیک_قوا
#لیبرالیسم
#استبداد
#آزادی_بیان
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
آزادی و مالکیت خصوصی:
www.tgoop.com/Anglosphere2/248
حكومت مطلقه نه تنها شرارت را مهار نمي كند، بلكه با بهره برداري از دين و دانش به شكل سازمان يافته به آن كمك مي كند. اگرچه در اين حكومت ممكن است قانون و داوري وجود داشته باشد تا مردم به آن توسل جويند، ولي اين تا زمانی است كه با منافع فرمانروا ناسازگار نباشد و گرنه هيچ قانوني وجود ندارد و فرد مخالف متهم به اغتشاش و انقلاب و محكوم به مرگ می شود.
حکومت مطلقه از راه واگذاري قدرت به يك فرد به دليل اعتماد به پرهيزگاري و صلاحيت وي شكل مي گيرد، ولي به مرور زمان مجموعه اي از آداب و رسوم تقدس مي يابند و فرد ناصالحي جانشين او مي شود كه خود را از قانون مستثني مي داند و تازماني كه قدرت قانون گذاري به همگان بازنگردد ناامني ادامه مي يابد.
رساله درباره حکومت
#جان_لاک
وحدت استبداد و هرج و مرج :
www.tgoop.com/mghlte/4335
#فلسفه_سیاسی
#مدارا
#تفکیک_قوا
#لیبرالیسم
#استبداد
#آزادی_بیان
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
آزادی و مالکیت خصوصی:
www.tgoop.com/Anglosphere2/248
سالها پیش ...
پایگاه بسیج یه چیزای جذابی داشت :
اسلحه
موتورسیکلت ( که اون موقع ها هرکسی نداشتند.)
و اواخر داشت کامپیوتر هم اضافه میشد.
البته کسری خدمت هم چند سالی بود باعث جذابیت بود.
قبلتر ها که مثلا دایی های نسل ما تو دهات می رفتن و عضو بسیج میشدن ، کود شیمیایی هم میگرفتن که ما ازین فیض بهره نبردیم.
یهو گفتن که برنامه عوض شده.
دیگه سلاح نمیدن یه پایگاه بسیج
و بجای نگهبانی و گشتزنی برای برقراری امنیت معابر ، قراره کار فرهنگی انجام بشه.
نتیجه:
پایگاه های بسیج ترکید.
اون دورهمی هایی که هم ما داشتیم
و یه گشتی میدادیم بعد می نشستیم گپ و گفت
یا یکی اسلحه بدست بغل درب پایگاه وا میساد دو نفر هم بغلش آتیش روشن میکردن
و صحبت
و مثلا فرمانده-حاجیِ ناحیه میومد یه سر می زد و دست تفقدی به سر ما می کشید و می رفت
هم جمع شد ...
چرا ؟!
چون اون طرح ( که گویا شهرستان ما اولین شهری که بود اجراش شده بود ) هیچ فکر و طرح و برنامه ای پشتش نبود .
از خدا پنهون نیست
از شما هم پنهون نباشه
مشکل لزوما از برنامه ریزان طرح نبود.
اون بنده خدا ها نشسته بودند فکر کرده بودند که : این چه کاریه ؟
ساعت ۱۱-۱۲ شب یه ماشین پر از اسلحه تو شهر می چرخونیم
دوباره صبح می ریم جمع میکنیم.
دیگه مثه گذشته لازم نیست.
سردار قالیباف مون رفته نیروی انتظامی و مملکت امن و امونه
این کار هم بهرحال ریسک داره.
چه کنیم؟ ما که فرهنگ غنی جبهه داریم بیایم کار فرهنگی کنیم
خصوصا برای اینکه دیگه امثال خاتمی ها رای نیارن
از جزییات بگذریم.
من این داستان رو نگفتم که اخبار و اسرار سری بسیج - که مدتی برای وقت گذرونی یا ارضای احساس تعلق می رفتم - رو لو بدم .
قصدم این بود بگم که
دوستان در این موضوع ، مثل خیلی جاهای دیگه به یه نکته ای عنایت ندارند.
اون جنابان که امروز دیگه بعضا از سپاه بازنشسته شدن
بعضیا در سوریه و ... به فیض شهادت نائل اومدن و
الان تندرو ترین هاشون هنوز در مناصب هستند و بالاتر هم رفتن
نمیدونستن
و الانم نمیدونن
اگه باهاشون ارتباط دارید بهشون بگید که:
شما و کلا ما مسلمانان یا خاورمیانه ای ها
ضعف مون یا بهتر بگم عقب موندگی مون از عقب موندگی فرهنگی و اخلاقی و فکری نشات گرفته.
رک بخوام بگم:
ما چیزی در عرصهی فرهنگی برای عرضه نداریم.
مناجات و نصیحت و شعار و جهاد + سنگسار+ مقداری چاخان و دروغ و تبلیغ و خدعَه + کشکیات ملاصدرا و شیخ اشراق و فلسفه اسکولاستیک بوعلی و درمان با فضلهی موش و شاش شتر
اگر میخواست جواب بده و کمک کنه جلوی جهان غرب بایستیم
اون شکست های تحقیر آمیز جلوی روسیه اتفاق نمی افتاد. ( دکتر زیباکلام در کتاب سنت و مدرنیته اشاره می کنه که یکی از علل شکست ها ی تحقیر آمیز در جنگ های روسیه ، پیشرفته بودن روس ها در پزشکی بود چون مجروحان شون بعد مدت کوتاهی میتونستن به میدون برگردن ولی ما ... )
شما میگید آخوندزاده و تالبوف و ... فراماسونر و منحرف و جاسوس بودن.
خب اون همه علمای اعلام تو حوزه ها که بلا نسبت خر خر نبودند.
از اسلام هم مطلع تر از من و شما و حضرت امام بودند که بی اطلاع تر نبودن
ولی بعضیا خودشون افتادن دنبال چیزهایی که میشه به نوعی به فرهنگ ربطش داد
مثل مشروطه که فرهنگ سیاسی غرب بود.
اما اتفاقی که افتاد در این سالها
فراموشی عقب افتادگی فرهنگی بود
علت این فراموشی چی بوده بماند ...
برگردیم سر قصه مون ...
وقتی اون طرح باصطلاح فرهنگی در پایگاه ها اجرا شد ، بی محتوایی خودشو نشون داد.
قرار بود تو اون ۵-۶ ساعتی که جوونا میومدن تا حاضری بخورن و کارت فعال بگیرن بجای گشت زنی و چرخ زدن تو کوچه ها کار فرهنگی انجام بشه ؟!
ولی چه کاری ؟!
هیچی
هیچ برنامه ای نبود و نمی تونست باشه.
دوستانی که سربازی شون در سپاه بوده اینطور روایت میکنن که خلاصه برنامه کاری این بود که
مقلا از ۸ ساعت حضور در پادگان ، یکساعت کاری وجود داشت اونم حضور در جلسهی عقیدتی بود
که حرفهای عقیدتی هم کم و بیش مشخصه چیه .
ولی هرچی هست
تکراریه ، شعاریه ،حرف مفته
محتوا نداره ، جذابیت نداره
و ...
نه به درد دنیای هیچ سرباز و پاسداری خورده نه به درد آخرت شون
تصویر ضمیمه ، #دکتر_مردیها در جبههی نبرد حق علیه باطل
#کارشناس_مغز_زالو ✍
@lEECHbrain | جهان و تأملات فیلَهسوف
@Anglosphere2 | سنت و مدرنیته
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
پایگاه بسیج یه چیزای جذابی داشت :
اسلحه
موتورسیکلت ( که اون موقع ها هرکسی نداشتند.)
و اواخر داشت کامپیوتر هم اضافه میشد.
البته کسری خدمت هم چند سالی بود باعث جذابیت بود.
قبلتر ها که مثلا دایی های نسل ما تو دهات می رفتن و عضو بسیج میشدن ، کود شیمیایی هم میگرفتن که ما ازین فیض بهره نبردیم.
یهو گفتن که برنامه عوض شده.
دیگه سلاح نمیدن یه پایگاه بسیج
و بجای نگهبانی و گشتزنی برای برقراری امنیت معابر ، قراره کار فرهنگی انجام بشه.
نتیجه:
پایگاه های بسیج ترکید.
اون دورهمی هایی که هم ما داشتیم
و یه گشتی میدادیم بعد می نشستیم گپ و گفت
یا یکی اسلحه بدست بغل درب پایگاه وا میساد دو نفر هم بغلش آتیش روشن میکردن
و صحبت
و مثلا فرمانده-حاجیِ ناحیه میومد یه سر می زد و دست تفقدی به سر ما می کشید و می رفت
هم جمع شد ...
چرا ؟!
چون اون طرح ( که گویا شهرستان ما اولین شهری که بود اجراش شده بود ) هیچ فکر و طرح و برنامه ای پشتش نبود .
از خدا پنهون نیست
از شما هم پنهون نباشه
مشکل لزوما از برنامه ریزان طرح نبود.
اون بنده خدا ها نشسته بودند فکر کرده بودند که : این چه کاریه ؟
ساعت ۱۱-۱۲ شب یه ماشین پر از اسلحه تو شهر می چرخونیم
دوباره صبح می ریم جمع میکنیم.
دیگه مثه گذشته لازم نیست.
سردار قالیباف مون رفته نیروی انتظامی و مملکت امن و امونه
این کار هم بهرحال ریسک داره.
چه کنیم؟ ما که فرهنگ غنی جبهه داریم بیایم کار فرهنگی کنیم
خصوصا برای اینکه دیگه امثال خاتمی ها رای نیارن
از جزییات بگذریم.
من این داستان رو نگفتم که اخبار و اسرار سری بسیج - که مدتی برای وقت گذرونی یا ارضای احساس تعلق می رفتم - رو لو بدم .
قصدم این بود بگم که
دوستان در این موضوع ، مثل خیلی جاهای دیگه به یه نکته ای عنایت ندارند.
اون جنابان که امروز دیگه بعضا از سپاه بازنشسته شدن
بعضیا در سوریه و ... به فیض شهادت نائل اومدن و
الان تندرو ترین هاشون هنوز در مناصب هستند و بالاتر هم رفتن
نمیدونستن
و الانم نمیدونن
اگه باهاشون ارتباط دارید بهشون بگید که:
شما و کلا ما مسلمانان یا خاورمیانه ای ها
ضعف مون یا بهتر بگم عقب موندگی مون از عقب موندگی فرهنگی و اخلاقی و فکری نشات گرفته.
رک بخوام بگم:
ما چیزی در عرصهی فرهنگی برای عرضه نداریم.
مناجات و نصیحت و شعار و جهاد + سنگسار+ مقداری چاخان و دروغ و تبلیغ و خدعَه + کشکیات ملاصدرا و شیخ اشراق و فلسفه اسکولاستیک بوعلی و درمان با فضلهی موش و شاش شتر
اگر میخواست جواب بده و کمک کنه جلوی جهان غرب بایستیم
اون شکست های تحقیر آمیز جلوی روسیه اتفاق نمی افتاد. ( دکتر زیباکلام در کتاب سنت و مدرنیته اشاره می کنه که یکی از علل شکست ها ی تحقیر آمیز در جنگ های روسیه ، پیشرفته بودن روس ها در پزشکی بود چون مجروحان شون بعد مدت کوتاهی میتونستن به میدون برگردن ولی ما ... )
شما میگید آخوندزاده و تالبوف و ... فراماسونر و منحرف و جاسوس بودن.
خب اون همه علمای اعلام تو حوزه ها که بلا نسبت خر خر نبودند.
از اسلام هم مطلع تر از من و شما و حضرت امام بودند که بی اطلاع تر نبودن
ولی بعضیا خودشون افتادن دنبال چیزهایی که میشه به نوعی به فرهنگ ربطش داد
مثل مشروطه که فرهنگ سیاسی غرب بود.
اما اتفاقی که افتاد در این سالها
فراموشی عقب افتادگی فرهنگی بود
علت این فراموشی چی بوده بماند ...
برگردیم سر قصه مون ...
وقتی اون طرح باصطلاح فرهنگی در پایگاه ها اجرا شد ، بی محتوایی خودشو نشون داد.
قرار بود تو اون ۵-۶ ساعتی که جوونا میومدن تا حاضری بخورن و کارت فعال بگیرن بجای گشت زنی و چرخ زدن تو کوچه ها کار فرهنگی انجام بشه ؟!
ولی چه کاری ؟!
هیچی
هیچ برنامه ای نبود و نمی تونست باشه.
دوستانی که سربازی شون در سپاه بوده اینطور روایت میکنن که خلاصه برنامه کاری این بود که
مقلا از ۸ ساعت حضور در پادگان ، یکساعت کاری وجود داشت اونم حضور در جلسهی عقیدتی بود
که حرفهای عقیدتی هم کم و بیش مشخصه چیه .
ولی هرچی هست
تکراریه ، شعاریه ،حرف مفته
محتوا نداره ، جذابیت نداره
و ...
نه به درد دنیای هیچ سرباز و پاسداری خورده نه به درد آخرت شون
تصویر ضمیمه ، #دکتر_مردیها در جبههی نبرد حق علیه باطل
#کارشناس_مغز_زالو ✍
@lEECHbrain | جهان و تأملات فیلَهسوف
@Anglosphere2 | سنت و مدرنیته
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
تردید دربارهی ۲۸ مرداد ۳۲: آیا کودتا بود؟ آیا به زیان ایرانیان بود؟
#دکتر_مردیها
برشی از کتاب منتشر نشده «غلطواره فکر سياسی در ایران»، ۱۳۸۰، به قلم سید مرتضی مردیها، دانشیار گروه فلسفهٔ دانشگاه علامه طباطبایی، به نقل از کانال تلگرامی او در پی میآید:
اساساً مسلم نیست که حوادث ۲۸ مرداد ۳۲ را بتوان به درستی کودتا خواند، یا اینکه اگر هم کودتا بوده، در مجموع، حادثۀ بدی بوده باشد. مسلم نیست که این «کودتا» امریکایی بوده و به دست سازمان سیا انجام شده باشد. مسلم نیست که در جایگزینی شاه به جای مصدق، ملت ایران مغبون شده باشد. مسلم نیست که باز شدن پای امریکا به ایران پس از کودتا به زیان ایرانیان بوده باشد. اگر عکس این موارد مسلم نباشد. البته مدعایی تا این حد مخالف قول مشهور، میتواند خشمبرانگیز باشد، اما به گمان من در این باره، استثنائاً، به وجدان عامه بیش میتوان اعتماد کرد تا به گفتار مسلط روشنفکری. و گرچه عامه هم به شدت از گفتار مذکور متأثرند، اما در پس زدن موانعِ دید، توفیق بیشتری داشتهاند.
ممکن است گفته شود مأمور ارشد سی آی اِی خودش شرح ماجرا را گفته و کلیپ آن مشهور است، پاسخ این است که کمکی در این زمینه صورت گرفت، ولی شواهدی هست که کمک مالی ناچیزی بود و ترغیبی، ولی نه ابدا در حدی که بشود گفت تمام یا عمده کار طراحی و اجرا با عوامل سی آی ای بوده باشد. مأمور ذیربط بعدها برای بزرگجلوه دادن خودش در آن مساهمتِ ناچیز بزرگنمایی کرده بود.
ممکن است گفته شود امریکا خود به خطای خود اعتراف کرده است، چگونه ممکن است ما ذمه آنان را بری کنیم، پاسخ این است که، حزب دمکرات امریکا، با تحفههایی چون کارتر، خودش منشأ و مدافع برخی از این ژستهای روشنفکرانه بوده است، و بسیاری از نظرات این حزب بیشتر نظر روشنفکران چپگرای امریکایی است تا موضع کلان و عمومی مملکت امریکا. اینها میتوانند امریکا و دولت آن را از باب این گونه کنشها مورد انتقاد قرار دهند؛ ولی این به معنای اعتراف امریکا به خطا نیست، نظر بعضی از امریکاییان است. از این گذشته، چه بسا، اعتراف مذکور بیش از یک استمالت مصلحتآمیز به منظور بهبود روابط با ملتی نبوده باشد، که نزدیک نیمقرن بوده هر مشکل و مسألهای را به «کودتا» نسبت میدادهاند
شاه بنای آن داشت که برنامۀ توسعه کشور را در کانون توجه و تلاش قرار دهد و مصدق در سودای استقلال بود. ساختن قهرمانی از مصدق، در تقابل با شاه، خطای سیاسی بزرگ سهربع قرن گذشته است. آنچه مصدق را به يك شخصيت بزرگ شبه اسطورهاى تبديل كرد، گرايشی بود كه همهچيز را در مقابله با بیگانه و نجات از استعمار (در معنای هرگونه ارتباط با خارجیان) مىديد؛ یعنی همان چیزی که جریان روشنفکری چپگرا تبلیغ میکرده و در این سه دهه معلوم شد چقدر خطا است. (بگذریم از سلطنتستیزی برخی نخبگان که آن هم مد روز شده بود.) به دست گرفتن زمام امور نفت، به عنوان مهمترين منبع ثروت ما، كار شکوهمندی به نظر میآمد، اما نه انتخاب سیاسی زیرکانهای بود، نه حتی کار اخلاقی و قانونی. فارغ از حماسهگرایی، منافع همهجانبه کشور را در بر نداشت؛ مخالفت شاه با مصدق هم، بیشتر از این حیث بود که شاه او را مانع برنامهٔ توسعه خود میدید، نه اين كه شاه مخالف استقلال ايران بوده باشد و از نظر حفظ منافع انگليس یا امریکا با مصدق مخالفت كرده باشد.
برخوردهای شاه با آمريكا و انگلستان در اواخر دهۀ چهل و اوايل دهۀ پنجاه بر سر كنسرسيوم و قيمت نفت به خوبى استقلالطلبى مثبت شاه و حمايت او از منافع ایران را نشان میدهد. شاه به موازات اين كه از بحران اقتصادى اوايل دهۀ چهل عبور كرد و قيمت نفت هم اندك اندك فزونى گرفت، اعتماد به نفس پيدا كرد و توانست قدرى از تكيه به آمريكا و غرب فاصله بگيرد. براى نشان دادن اینکه دوستی او با غرب به منظور توسعه صنعتی است، وقتی سستی آنها را دید، به شوروی سفر كرد و قرارداد وارد كردن ذوبآهن را امضا كرد و نشان داد كه با زيركى تمام قادر است از توازن قوا ميان شوروى و غرب بهره ببرد.
مطالب مربوط به
#تاریخ_معاصر
#نفت
#پهلوی و
#مش_ممد_مصدق
www.tgoop.com/JAAMEbaaz/4082
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
#دکتر_مردیها
برشی از کتاب منتشر نشده «غلطواره فکر سياسی در ایران»، ۱۳۸۰، به قلم سید مرتضی مردیها، دانشیار گروه فلسفهٔ دانشگاه علامه طباطبایی، به نقل از کانال تلگرامی او در پی میآید:
اساساً مسلم نیست که حوادث ۲۸ مرداد ۳۲ را بتوان به درستی کودتا خواند، یا اینکه اگر هم کودتا بوده، در مجموع، حادثۀ بدی بوده باشد. مسلم نیست که این «کودتا» امریکایی بوده و به دست سازمان سیا انجام شده باشد. مسلم نیست که در جایگزینی شاه به جای مصدق، ملت ایران مغبون شده باشد. مسلم نیست که باز شدن پای امریکا به ایران پس از کودتا به زیان ایرانیان بوده باشد. اگر عکس این موارد مسلم نباشد. البته مدعایی تا این حد مخالف قول مشهور، میتواند خشمبرانگیز باشد، اما به گمان من در این باره، استثنائاً، به وجدان عامه بیش میتوان اعتماد کرد تا به گفتار مسلط روشنفکری. و گرچه عامه هم به شدت از گفتار مذکور متأثرند، اما در پس زدن موانعِ دید، توفیق بیشتری داشتهاند.
ممکن است گفته شود مأمور ارشد سی آی اِی خودش شرح ماجرا را گفته و کلیپ آن مشهور است، پاسخ این است که کمکی در این زمینه صورت گرفت، ولی شواهدی هست که کمک مالی ناچیزی بود و ترغیبی، ولی نه ابدا در حدی که بشود گفت تمام یا عمده کار طراحی و اجرا با عوامل سی آی ای بوده باشد. مأمور ذیربط بعدها برای بزرگجلوه دادن خودش در آن مساهمتِ ناچیز بزرگنمایی کرده بود.
ممکن است گفته شود امریکا خود به خطای خود اعتراف کرده است، چگونه ممکن است ما ذمه آنان را بری کنیم، پاسخ این است که، حزب دمکرات امریکا، با تحفههایی چون کارتر، خودش منشأ و مدافع برخی از این ژستهای روشنفکرانه بوده است، و بسیاری از نظرات این حزب بیشتر نظر روشنفکران چپگرای امریکایی است تا موضع کلان و عمومی مملکت امریکا. اینها میتوانند امریکا و دولت آن را از باب این گونه کنشها مورد انتقاد قرار دهند؛ ولی این به معنای اعتراف امریکا به خطا نیست، نظر بعضی از امریکاییان است. از این گذشته، چه بسا، اعتراف مذکور بیش از یک استمالت مصلحتآمیز به منظور بهبود روابط با ملتی نبوده باشد، که نزدیک نیمقرن بوده هر مشکل و مسألهای را به «کودتا» نسبت میدادهاند
شاه بنای آن داشت که برنامۀ توسعه کشور را در کانون توجه و تلاش قرار دهد و مصدق در سودای استقلال بود. ساختن قهرمانی از مصدق، در تقابل با شاه، خطای سیاسی بزرگ سهربع قرن گذشته است. آنچه مصدق را به يك شخصيت بزرگ شبه اسطورهاى تبديل كرد، گرايشی بود كه همهچيز را در مقابله با بیگانه و نجات از استعمار (در معنای هرگونه ارتباط با خارجیان) مىديد؛ یعنی همان چیزی که جریان روشنفکری چپگرا تبلیغ میکرده و در این سه دهه معلوم شد چقدر خطا است. (بگذریم از سلطنتستیزی برخی نخبگان که آن هم مد روز شده بود.) به دست گرفتن زمام امور نفت، به عنوان مهمترين منبع ثروت ما، كار شکوهمندی به نظر میآمد، اما نه انتخاب سیاسی زیرکانهای بود، نه حتی کار اخلاقی و قانونی. فارغ از حماسهگرایی، منافع همهجانبه کشور را در بر نداشت؛ مخالفت شاه با مصدق هم، بیشتر از این حیث بود که شاه او را مانع برنامهٔ توسعه خود میدید، نه اين كه شاه مخالف استقلال ايران بوده باشد و از نظر حفظ منافع انگليس یا امریکا با مصدق مخالفت كرده باشد.
برخوردهای شاه با آمريكا و انگلستان در اواخر دهۀ چهل و اوايل دهۀ پنجاه بر سر كنسرسيوم و قيمت نفت به خوبى استقلالطلبى مثبت شاه و حمايت او از منافع ایران را نشان میدهد. شاه به موازات اين كه از بحران اقتصادى اوايل دهۀ چهل عبور كرد و قيمت نفت هم اندك اندك فزونى گرفت، اعتماد به نفس پيدا كرد و توانست قدرى از تكيه به آمريكا و غرب فاصله بگيرد. براى نشان دادن اینکه دوستی او با غرب به منظور توسعه صنعتی است، وقتی سستی آنها را دید، به شوروی سفر كرد و قرارداد وارد كردن ذوبآهن را امضا كرد و نشان داد كه با زيركى تمام قادر است از توازن قوا ميان شوروى و غرب بهره ببرد.
مطالب مربوط به
#تاریخ_معاصر
#نفت
#پهلوی و
#مش_ممد_مصدق
www.tgoop.com/JAAMEbaaz/4082
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
لس آنجلسو رها کن
فکری به حال ما کن
اینگونه نباشد که :
دو ماه قبل هواداران بشار شمشیر بدست به خیابان آمدند حالا شمشیر معلوم نیست کجایشان رفته تکرار شود
و بعضی ها سرگرم ایراد گرفتن از کشورهای دیگر باشند.
به والله ما غافلیم
فکری به حال ما کن
اینگونه نباشد که :
دو ماه قبل هواداران بشار شمشیر بدست به خیابان آمدند حالا شمشیر معلوم نیست کجایشان رفته تکرار شود
و بعضی ها سرگرم ایراد گرفتن از کشورهای دیگر باشند.
به والله ما غافلیم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سرقت روزانه ۷۰ هزار لیتر بنزین هواپیما با یک روش عجیب در بندرعباس
☹️رئیس کل دادگستری استان هرمزگان از کشف یک انشعاب دو کیلومتری خط لوله سوخت هواپیما موسوم به ATK، در بندرعباس خبر داد.
☹️نتایج حاصل از بازرسی تجهیزات کشف شده و همچنین ارزیابی ها نشان میدهد که سارقین مدت زیادی از این خط لوله استفاده کردهاند این انشعاب غیرمجاز ظرفیت برداشت حدود ۷۰ هزار لیتر در شبانه روز داشته است.
☹️ طبق نظر کارشناسان ارزش خود لوله غیرمجاز حدود ۴ ملیارد تومان است و ظاهرا سارقان دانش فنی و اطلاعات لازم در اختیار داشتهاند.
☹️رئیس کل دادگستری استان هرمزگان از کشف یک انشعاب دو کیلومتری خط لوله سوخت هواپیما موسوم به ATK، در بندرعباس خبر داد.
☹️نتایج حاصل از بازرسی تجهیزات کشف شده و همچنین ارزیابی ها نشان میدهد که سارقین مدت زیادی از این خط لوله استفاده کردهاند این انشعاب غیرمجاز ظرفیت برداشت حدود ۷۰ هزار لیتر در شبانه روز داشته است.
☹️ طبق نظر کارشناسان ارزش خود لوله غیرمجاز حدود ۴ ملیارد تومان است و ظاهرا سارقان دانش فنی و اطلاعات لازم در اختیار داشتهاند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 تمثیل غار افلاطون
نارضایتی از نادانی
دشمنی با آگاهی
واقعیت چیست؟
دانش چیست؟
معنی زندگی چیست؟
@persian_organon | ایوانچراغانیدانش
@mghlte | عصر روشنگری
@moghaletat2 | آرشیو مغالطات
نارضایتی از نادانی
دشمنی با آگاهی
واقعیت چیست؟
دانش چیست؟
معنی زندگی چیست؟
@persian_organon | ایوانچراغانیدانش
@mghlte | عصر روشنگری
@moghaletat2 | آرشیو مغالطات
دِکارْت و شک دکارتی
🔰رنه دکارت (زادهٔ ۱۵۹۶ در فرانسه — درگذشتهٔ ۱۶۵۰ در سوئد) ریاضیدان
و فیلسوف فرانسوی معروف عصر روشنگری است.
🔰دکارت از دانشمندان و فیلسوفان بزرگ تاریخ بهحساب میآید.
او قانون شکست نور را در علم فیزیک کشف کرد وهندسهٔ تحلیلی را در ریاضیات و هندسه بنا نهاد
مسائل اصلی دکارت واصل کوگیتو
دکارت در آغاز با دو مسئلهٔ اساسی روبرو بود:
1⃣معرفت یقینی
🔰دکارت در آغاز جوانی بسیار دلبسته ریاضیات بود. این به آن خاطر بود که میدید ریاضیات دارای نظامی کاملاً یقینی است. در حالی که سایر رشتههای علمی و مخصوصاً فلسفه اینگونه نیست. فکر او بیشتر از هر چیزی متوجه فلسفه بود، زیرا فلسفه را بنیاد معرفت بشری میدانست و اگر فلسفه به یقین نمیرسید، به هیچ دانشی نمیشد اعتماد کرد.
🔰در آن زمان بسیاری از اندیشمندان به شکاکیت مطلق فلسفی گرویدهبودند و میگفتند: در هیچ موضوعی نمیتوان به یقین رسید. دکارت این امر را قبول نداشت و میخواست به هر صورتی که شده، یقین را در فلسفه و دانش داخل کند.
به همین خاطر به این فکر افتاد تا فلسفه و تمام دانشهای انسانی را به روشی ویژه با هم درآمیزد و طوری آن را بنا کند که مانند ریاضیات کاملاً یقینی باشد.
🔰شک دکارتی شکی است که بنای فلسفه دکارت بر آن نهاده شده و تأثیرات زیادی در تاریخ و اندیشه غرب ایفا نموده و به ویژه در نوع نگرش فلاسفه و نیز تحول در رنسانس مؤثر بودهاست.
🔰از مهمترین مطالبی که دکارت تلاش کردهاست با استفاده از روش شک خود اثبات برساند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
وجود خود یا خودآگاهی
وجود جهان خارج
وجود صانع یا خداوند
2⃣وجود خود یا خودآگاهی
🔰دکارت در ابتدا برای دستیابی به معرفت یقینی، از خود پرسید: آیا اصل بنیادینی وجود دارد تا بتوانیم تمام دانش و فلسفه را بر آن بنا کنیم و نتوان در آن شک کرد؟
راهی که برای این مقصود به نظر دکارت میرسید، این بود که به همه چیز شک کند. او میخواست همه چیز را از اول شروع کند و به همین خاطر لازم میدانست که در همه دانستههای خود (اعم از محسوسات و معقولات و شنیدهها) تجدیدنظر نماید.
🔰بدین ترتیب شک معروف خود را که بعدها به روش شک دکارتی معروف شد آغاز کرد. او این شک را به همه چیز تسری داد؛ تا جایی که در وجود جهان خارج نیز شک کرد و گفت:
از کجا معلوم که من در خواب نباشم؟
شاید اینطور که من حس میکنم یا فکر مینمایم یا به من گفتهاند، نباشد و همه اینها مانند آنچه در عالم خواب بر من حاضر میشود، خیالات محض باشد. اصلاً شاید شیطانِ پلیدی در حال فریب دادن من است و جهان را به این صورت برای من نمایش میدهد؟
دکارت به این صورت به همه چیز شک کرد و هیچ پایه مطمئنی را باقی نگذاشت؛
✅اما سرانجام به اصل تردید ناپذیری که به دنبالش بود، رسید. این اصل این بود که:
من میتوانم در همه چیز شک کنم، اما در این واقعیت که شک میکنم، نمیتوانم تردیدی داشته باشم
؛ بنابراین شک کردن من امری است یقینی؛ و از آنجا که شک، یک نحوه از حالات اندیشه و فکر است، پس واقعیت این است که من میاندیشم. چون شک میکنم، پس فکر دارم و چون میاندیشم، پس کسی هستم که میاندیشم.
بدین ترتیب یک اصل تردید ناپذیر کشف شد که به هیچ وجه نمیشد در آن تردید کرد. دکارت این اصل را به این صورت بیان کرد:
میاندیشم، پس هستم. (اصل کوگیتو)
🔰دکارت به هدف خود رسیده بود و فلسفهاش را بر اساس همین اصل بنیادین بنا کرد. وی پس از ۱۳ سال تفکر بر روی این موضوع آن را فهمید.
3⃣وجود جهان خارج
دکارت بقیه فلسفهاش را بر پایهٔ این اصل، یعنی وجود خود بنا کرد.
او گفت:
🔰من در عالم خارج اموری را ادراک میکنم که مادی نیستند و بنا بر این با عقل ادراک شدهاند نه با حس؛ مانند امتداد (عرض، طول و عمق). هر شئ مادی امتداد دارد. چنین صفاتی که با عقل ادراک میشوند، به اندازه این واقعیت که من وجود دارم، روشن و بدیهی هستند. پس این امور هم یقینی هستند.
🔰در ادامه دکارت در اثبات اینکه جهان خارج وجود دارد و خواب و خیال نیست، از تصور موجود کامل یعنی خدا کمک میگیرد. به این صورت که:
وقتی عقل چیزی را بهطور واضح و متمایز شناخت، این شناخت باید ضرورتاً درست باشد؛ چرا که خداوند نه مرا فریب میدهد و نیز روا نمیدارد که من دربارهٔ جهان و چیستی آن فریب بخورم. فریبکاری از عجز و نقص سرچشمه میگیرد.
🔰بنا بر این هرچه را با عقل خود درک کنیم، حتماً صحیح است و یکی از اموری را که با عقل مییابیم، وجود واقعی جهان خارج میباشد.
🔰بهطور خلاصه تمام تصورات در انسان باید معلول چیزی در خارج باشد. پس جهان خارج به عنوان علت تصورات، اثبات میشود.
ادامه . . .
#دکارت
#عقلانیت_تجربه_گرایانه
@persian_organon | ایوانچراغانیدانش
@mghlte | عصر روشنگری
@moghaletat2 | آرشیو مغالطات
🔰رنه دکارت (زادهٔ ۱۵۹۶ در فرانسه — درگذشتهٔ ۱۶۵۰ در سوئد) ریاضیدان
و فیلسوف فرانسوی معروف عصر روشنگری است.
🔰دکارت از دانشمندان و فیلسوفان بزرگ تاریخ بهحساب میآید.
او قانون شکست نور را در علم فیزیک کشف کرد وهندسهٔ تحلیلی را در ریاضیات و هندسه بنا نهاد
مسائل اصلی دکارت واصل کوگیتو
دکارت در آغاز با دو مسئلهٔ اساسی روبرو بود:
1⃣معرفت یقینی
🔰دکارت در آغاز جوانی بسیار دلبسته ریاضیات بود. این به آن خاطر بود که میدید ریاضیات دارای نظامی کاملاً یقینی است. در حالی که سایر رشتههای علمی و مخصوصاً فلسفه اینگونه نیست. فکر او بیشتر از هر چیزی متوجه فلسفه بود، زیرا فلسفه را بنیاد معرفت بشری میدانست و اگر فلسفه به یقین نمیرسید، به هیچ دانشی نمیشد اعتماد کرد.
🔰در آن زمان بسیاری از اندیشمندان به شکاکیت مطلق فلسفی گرویدهبودند و میگفتند: در هیچ موضوعی نمیتوان به یقین رسید. دکارت این امر را قبول نداشت و میخواست به هر صورتی که شده، یقین را در فلسفه و دانش داخل کند.
به همین خاطر به این فکر افتاد تا فلسفه و تمام دانشهای انسانی را به روشی ویژه با هم درآمیزد و طوری آن را بنا کند که مانند ریاضیات کاملاً یقینی باشد.
🔰شک دکارتی شکی است که بنای فلسفه دکارت بر آن نهاده شده و تأثیرات زیادی در تاریخ و اندیشه غرب ایفا نموده و به ویژه در نوع نگرش فلاسفه و نیز تحول در رنسانس مؤثر بودهاست.
🔰از مهمترین مطالبی که دکارت تلاش کردهاست با استفاده از روش شک خود اثبات برساند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
وجود خود یا خودآگاهی
وجود جهان خارج
وجود صانع یا خداوند
2⃣وجود خود یا خودآگاهی
🔰دکارت در ابتدا برای دستیابی به معرفت یقینی، از خود پرسید: آیا اصل بنیادینی وجود دارد تا بتوانیم تمام دانش و فلسفه را بر آن بنا کنیم و نتوان در آن شک کرد؟
راهی که برای این مقصود به نظر دکارت میرسید، این بود که به همه چیز شک کند. او میخواست همه چیز را از اول شروع کند و به همین خاطر لازم میدانست که در همه دانستههای خود (اعم از محسوسات و معقولات و شنیدهها) تجدیدنظر نماید.
🔰بدین ترتیب شک معروف خود را که بعدها به روش شک دکارتی معروف شد آغاز کرد. او این شک را به همه چیز تسری داد؛ تا جایی که در وجود جهان خارج نیز شک کرد و گفت:
از کجا معلوم که من در خواب نباشم؟
شاید اینطور که من حس میکنم یا فکر مینمایم یا به من گفتهاند، نباشد و همه اینها مانند آنچه در عالم خواب بر من حاضر میشود، خیالات محض باشد. اصلاً شاید شیطانِ پلیدی در حال فریب دادن من است و جهان را به این صورت برای من نمایش میدهد؟
دکارت به این صورت به همه چیز شک کرد و هیچ پایه مطمئنی را باقی نگذاشت؛
✅اما سرانجام به اصل تردید ناپذیری که به دنبالش بود، رسید. این اصل این بود که:
من میتوانم در همه چیز شک کنم، اما در این واقعیت که شک میکنم، نمیتوانم تردیدی داشته باشم
؛ بنابراین شک کردن من امری است یقینی؛ و از آنجا که شک، یک نحوه از حالات اندیشه و فکر است، پس واقعیت این است که من میاندیشم. چون شک میکنم، پس فکر دارم و چون میاندیشم، پس کسی هستم که میاندیشم.
بدین ترتیب یک اصل تردید ناپذیر کشف شد که به هیچ وجه نمیشد در آن تردید کرد. دکارت این اصل را به این صورت بیان کرد:
میاندیشم، پس هستم. (اصل کوگیتو)
🔰دکارت به هدف خود رسیده بود و فلسفهاش را بر اساس همین اصل بنیادین بنا کرد. وی پس از ۱۳ سال تفکر بر روی این موضوع آن را فهمید.
3⃣وجود جهان خارج
دکارت بقیه فلسفهاش را بر پایهٔ این اصل، یعنی وجود خود بنا کرد.
او گفت:
🔰من در عالم خارج اموری را ادراک میکنم که مادی نیستند و بنا بر این با عقل ادراک شدهاند نه با حس؛ مانند امتداد (عرض، طول و عمق). هر شئ مادی امتداد دارد. چنین صفاتی که با عقل ادراک میشوند، به اندازه این واقعیت که من وجود دارم، روشن و بدیهی هستند. پس این امور هم یقینی هستند.
🔰در ادامه دکارت در اثبات اینکه جهان خارج وجود دارد و خواب و خیال نیست، از تصور موجود کامل یعنی خدا کمک میگیرد. به این صورت که:
وقتی عقل چیزی را بهطور واضح و متمایز شناخت، این شناخت باید ضرورتاً درست باشد؛ چرا که خداوند نه مرا فریب میدهد و نیز روا نمیدارد که من دربارهٔ جهان و چیستی آن فریب بخورم. فریبکاری از عجز و نقص سرچشمه میگیرد.
🔰بنا بر این هرچه را با عقل خود درک کنیم، حتماً صحیح است و یکی از اموری را که با عقل مییابیم، وجود واقعی جهان خارج میباشد.
🔰بهطور خلاصه تمام تصورات در انسان باید معلول چیزی در خارج باشد. پس جهان خارج به عنوان علت تصورات، اثبات میشود.
ادامه . . .
#دکارت
#عقلانیت_تجربه_گرایانه
@persian_organon | ایوانچراغانیدانش
@mghlte | عصر روشنگری
@moghaletat2 | آرشیو مغالطات
دکارت و دینداران
🔰دکارت به چندین دلیل مورد نفرت شدید مسیحیان و فیلسوفان مسیحی زمان خود بود و بسیاری از بقیهٔ مسیحیان به او اکراه شدیدی داشتند زیرا:
جریان فلسفی در تمام کشورها و سرزمینها بسته بود و اصول کاملاً مشخص بود.
هدف فلسفه خواه اسلامی،یهودی یا مسیحی اثبات اصول از قبل تعیین شده بود مثل اثبات وجود خدا یا معاد.
فقط در تاریخ روشها تغییر میکرد. میتوان این روشهای جدید را نوآورانه دانست ، اما به هیچ عنوان این مطالب بدیع و جدید نبودند.
بنا بر اصلی نانوشته در تمام فلسفههای دینی که تنها روش فکر محسوب میشدند، تفکر آزاد و شک کردن ممنوع بود یا بهشدت کراهت داشت. گرچه هیچیک از مکتبهای فلسفی این را اقرار نمیکردند، که ما فکر را محدود فرض میکنیم مانند فلسفه مدرسی در مسیحیت یا فلسفه اشراق در اسلام
زیرا این فرض آشکارا جزماندیشانه بود و تأثیری منفی بر فیلسوفان بعدی میگذاشت.
🔰دکارت برای نخستین بار به همه چیز شک افراطی کرد، از جمله مستقیماً به دانش پیشینیان و مسیحیت و خدا و این نوع فکر برای نخستین بار در جهان مسیحیت اتفاق افتاد (آن موقع اروپا به جامعه اروپایی یا جامعه غربی معروف نبود و به جهان مسیحیت مشهور بود همانطور که چیزی به نام خاورمیانه نداشت و این منطقه جزو بلاد اسلامی بودند).
🔰دکارت میدانست اگر جانب احتیاط را رعایت نکند به دردسر شدیدی خواهد افتاد. به همین دلیل اقدامات زیادی انجام داد که میتوان به این موارد اشاره کرد:
دکارت پس از محاکمهٔ گالیله در ۱۶۳۳ بسیار ترسید و چون از غوغای مذهبی پرهیز میکرد کتاب عالم که در آن به فلسفه و از جمله فرضیهٔ زمین مرکزی اشاره کرده بود و تکمیل هم شده یود را منتشر نکرد.
او در عوض چهار سال بعد کتاب مشهور گفتار در روش درست بهکاربردن عقل را منتشر کرد که در نهایت محافظهکاری نوشته شد.
محافظهکاری دکارت در اثر گفتار در روش درست بهکاربردن عقل
1⃣ دکارت بارها سعی کرده عقلانیت را به نفع الهیات معتدل کند یعنی تا جایی که ممکن است در آستانه تحمل مسیحیان از گفتههای عقلانی خود عقبنشینی کند مثل اثبات وجود خدا در فلسفه دکارت.
2⃣لحن دکارت مومنانه و با نهایت ادب به مسیحیت نوشته و هنگام بحث در بارهٔ شک؛ او نسبت به همه چیز سعی کرده این شک را دستوری یا مصلحتی نشان دهد.
3⃣سعی کردهاست حمایت پادشاهی از اروپا را به خود جلب کند، تا در صورت حمله احتمالی از طرف پاپ کسی از او حمایت کند، مثل جردانو برونو که حمایت پادشاه فرانسه او را تا مدتها از مرگ رهایی داد.
✅برای اثبات این مسئله دکارت در آخرین جمله کتابش میگوید:
من این امر را را اقرار میکنم هر چند میدانم که در دنیا مایه اعتبار من نمیشود (منظور علم طب بوده که مایه اعتبارش نمیشود) ولیکن من آرزومند اعتبارات نیستم و همواره نسبت به کسانی که از عنایت ایشان بتوانم بدون مزاحمت اشخاص از فرصت و مجال خود استفاده کنم بیشتر سپاسگزار خواهم بود تا آن که محترمترین مشاغل بر روی زمین را به من پیشنهاد کنند.
🔰محمدعلی فروغی در بارهٔ این جمله میگوید: از احتیاطها و التماسهایی که میکند میتوان استنباط نمود که احوال مردم آن زمان چگونه بوده و کسی که میخواستهاست با استقلال فکر سخن گوید چه مشکلاتی در پیش داشتهاست.
🔰او در نهایت تا حدی به هدف خود رسیدهاست. او اول مورد حمایت شاهدخت الیزابت که از پدر به خاندان سلطنتی آلمان و از مادر به پادشاه انگلستان میرسید، بود.
دکارت برای این که پشتبانش را از دست ندهد، به پند گرفتن از او تظاهر میکرد، با او مکاتبه میکرد، او را میستود و کتابی به نام رساله در انفعالات نفسانی را برایش نوشت؛ و بعد دختر ملکه سوئد به نام کریستین که بعدها کریستینا ملکه سوئد میشود که به نظر میرسد به دلیل حسادات با شاهدخت الیزابت دکارت را به سوئد دعوت میکند تا به او فلسفه تدریس کند ولی سرانجام، دکارت خوشحال از این که مقامی بالاتر از او حمایت میکند، به سوئد میرود و به دلیل سرمای سوئد ذاتالریه میگیرد در کشمکش بین دو شاهزاده میمیرد.
همه اینها وضعیت بسیار بد اندیشه را حتی در مسیحیت روزگار رنسانس نشان میدهد.
رنه دکارت، نویسنده: دانیل گاربر، ترجمه: بهنام خداپناه
آشنایی با دکارت، نویسنده: پل استراترن، ترجمه: هومن اعرابی، نشر مرکز
#دکارت
#تفکرنقاد
#عقلانیت_تجربه_گرایانه
@persian_organon | ایوانچراغانیدانش
@mghlte | عصر روشنگری
@moghaletat2 | آرشیو مغالطات
🔰دکارت به چندین دلیل مورد نفرت شدید مسیحیان و فیلسوفان مسیحی زمان خود بود و بسیاری از بقیهٔ مسیحیان به او اکراه شدیدی داشتند زیرا:
جریان فلسفی در تمام کشورها و سرزمینها بسته بود و اصول کاملاً مشخص بود.
هدف فلسفه خواه اسلامی،یهودی یا مسیحی اثبات اصول از قبل تعیین شده بود مثل اثبات وجود خدا یا معاد.
فقط در تاریخ روشها تغییر میکرد. میتوان این روشهای جدید را نوآورانه دانست ، اما به هیچ عنوان این مطالب بدیع و جدید نبودند.
بنا بر اصلی نانوشته در تمام فلسفههای دینی که تنها روش فکر محسوب میشدند، تفکر آزاد و شک کردن ممنوع بود یا بهشدت کراهت داشت. گرچه هیچیک از مکتبهای فلسفی این را اقرار نمیکردند، که ما فکر را محدود فرض میکنیم مانند فلسفه مدرسی در مسیحیت یا فلسفه اشراق در اسلام
زیرا این فرض آشکارا جزماندیشانه بود و تأثیری منفی بر فیلسوفان بعدی میگذاشت.
🔰دکارت برای نخستین بار به همه چیز شک افراطی کرد، از جمله مستقیماً به دانش پیشینیان و مسیحیت و خدا و این نوع فکر برای نخستین بار در جهان مسیحیت اتفاق افتاد (آن موقع اروپا به جامعه اروپایی یا جامعه غربی معروف نبود و به جهان مسیحیت مشهور بود همانطور که چیزی به نام خاورمیانه نداشت و این منطقه جزو بلاد اسلامی بودند).
🔰دکارت میدانست اگر جانب احتیاط را رعایت نکند به دردسر شدیدی خواهد افتاد. به همین دلیل اقدامات زیادی انجام داد که میتوان به این موارد اشاره کرد:
دکارت پس از محاکمهٔ گالیله در ۱۶۳۳ بسیار ترسید و چون از غوغای مذهبی پرهیز میکرد کتاب عالم که در آن به فلسفه و از جمله فرضیهٔ زمین مرکزی اشاره کرده بود و تکمیل هم شده یود را منتشر نکرد.
او در عوض چهار سال بعد کتاب مشهور گفتار در روش درست بهکاربردن عقل را منتشر کرد که در نهایت محافظهکاری نوشته شد.
محافظهکاری دکارت در اثر گفتار در روش درست بهکاربردن عقل
1⃣ دکارت بارها سعی کرده عقلانیت را به نفع الهیات معتدل کند یعنی تا جایی که ممکن است در آستانه تحمل مسیحیان از گفتههای عقلانی خود عقبنشینی کند مثل اثبات وجود خدا در فلسفه دکارت.
2⃣لحن دکارت مومنانه و با نهایت ادب به مسیحیت نوشته و هنگام بحث در بارهٔ شک؛ او نسبت به همه چیز سعی کرده این شک را دستوری یا مصلحتی نشان دهد.
3⃣سعی کردهاست حمایت پادشاهی از اروپا را به خود جلب کند، تا در صورت حمله احتمالی از طرف پاپ کسی از او حمایت کند، مثل جردانو برونو که حمایت پادشاه فرانسه او را تا مدتها از مرگ رهایی داد.
✅برای اثبات این مسئله دکارت در آخرین جمله کتابش میگوید:
من این امر را را اقرار میکنم هر چند میدانم که در دنیا مایه اعتبار من نمیشود (منظور علم طب بوده که مایه اعتبارش نمیشود) ولیکن من آرزومند اعتبارات نیستم و همواره نسبت به کسانی که از عنایت ایشان بتوانم بدون مزاحمت اشخاص از فرصت و مجال خود استفاده کنم بیشتر سپاسگزار خواهم بود تا آن که محترمترین مشاغل بر روی زمین را به من پیشنهاد کنند.
🔰محمدعلی فروغی در بارهٔ این جمله میگوید: از احتیاطها و التماسهایی که میکند میتوان استنباط نمود که احوال مردم آن زمان چگونه بوده و کسی که میخواستهاست با استقلال فکر سخن گوید چه مشکلاتی در پیش داشتهاست.
🔰او در نهایت تا حدی به هدف خود رسیدهاست. او اول مورد حمایت شاهدخت الیزابت که از پدر به خاندان سلطنتی آلمان و از مادر به پادشاه انگلستان میرسید، بود.
دکارت برای این که پشتبانش را از دست ندهد، به پند گرفتن از او تظاهر میکرد، با او مکاتبه میکرد، او را میستود و کتابی به نام رساله در انفعالات نفسانی را برایش نوشت؛ و بعد دختر ملکه سوئد به نام کریستین که بعدها کریستینا ملکه سوئد میشود که به نظر میرسد به دلیل حسادات با شاهدخت الیزابت دکارت را به سوئد دعوت میکند تا به او فلسفه تدریس کند ولی سرانجام، دکارت خوشحال از این که مقامی بالاتر از او حمایت میکند، به سوئد میرود و به دلیل سرمای سوئد ذاتالریه میگیرد در کشمکش بین دو شاهزاده میمیرد.
همه اینها وضعیت بسیار بد اندیشه را حتی در مسیحیت روزگار رنسانس نشان میدهد.
رنه دکارت، نویسنده: دانیل گاربر، ترجمه: بهنام خداپناه
آشنایی با دکارت، نویسنده: پل استراترن، ترجمه: هومن اعرابی، نشر مرکز
#دکارت
#تفکرنقاد
#عقلانیت_تجربه_گرایانه
@persian_organon | ایوانچراغانیدانش
@mghlte | عصر روشنگری
@moghaletat2 | آرشیو مغالطات
💢مواظب باشیم ؛ کمونیست بودن ما بخاطر گرسنه بودن ما نباشه!💢
جملهای منصوب به #مارکس هست که میگه: «مراقب باشیم مارکسیست بودنمان به دلیل گشنه بودنمان نباشه.» این جمله از هرکس که باشد، حکایت از واقعیتی تلخ دارد.
افراد زیادی هستند که فقط و فقط براساس موقعیت فردی و منافع شخصی خودشون داوری و تصمیمگیری میکنند. این افراد که عموماً افراطی و تندرو هستند در دورهای هوادار سینهچاک نظر و عقیدهای میشوند اما به محض تغییر شرایطشون؛ افکار و باورهای قبلی را کنار گذشته و اهداف و ارزشهای جدیدی پیدا میکنند.
در دوران دانشجویی و در خوابگاه دانشگاه تهران که بودیم یک دوست داشتیم که خیلی ذوب در مارکس و مارکسیسم بود. سخن از «پول» و « #مالکیت_خصوصی » و «سرمایهداری» براش حکم کفریات را داشت و معتقد بود آمریکا گوشهای از جهنم روی زمین است. کوچکترین تفاوتی روحش را آزار میداد و با قدرت تمام جلوی آن میایستاد. آنقدر عاشق مساوات و عدالت بود که اگر میخواستیم صبح جمعه دسته جمعی بریم کوه، بیانه میداد که همه برای صبحانه فقط میتوانند نان و سیب زمینی و تخم مرغ بیارند. وای به حال کسی که میخواست از نان و کره و مربا یا پنیر و گردو دفاع کنه! معتقد بود نباید هیچ تفاوت و تبعیضی درکار باشه، فقط سیب زمینی و تخم مرغ، والسلام ختم کلام.
چند سال بعد از فارغ التحصیلی، دوباره این دوست قدیمی رو دیدم. در شرکتی خصوصی جایگاه بسیار خوبی پیدا کرده بود و حقوقش حداقل سه برابر حقوق کارمندی من بود. از عقاید براتون بگم؛ مارکس و مارکسیسم رو بوسیده بود و بطور کلی گذاشته بود کنار. دانشجوی پابرهنهای که هزینه بلیط اتوبوس را نداشت، حالا که شاسی بلند سوار میشد فهمیده بود؛ ای بابا « #فریدمن » و « #نوزیک » عجب اندیشمندان بزرگی بودند و ما مسخرشون میکردیم. کدوم گوسالهای قبول میکنه که درآمد و مزایای پزشک جراح با پرستار ساده برابر باشه که من بخوام از حقوق کارگر شرکت در برابر کارفرمای زحمتکش دفاع کنم.
چندباری که به جمع دانشجویان رفتم از این «مارکسیستهای گشنه» زیاد دیدم. رگ غیرتشان دربرابر سخنان لیبرالیستی و کاپیتالیستی من بالا میزد، اما در پشت این برآمدگی بیشتر گرسنگی و ناامیدی میدیدم تا باور قلبی و همیشگی به عدالت.
روی دیگر این سکه که البته شیادتر و فریبکارترند؛ روشنفکران و اساتید دانشگاهی هستند که از صبح تا شب در نقد #سرمایه_داری و نئولیبرالیسم فک میزنند، اما
❌مسیر زندگیشان را بر این اساس تعریف کردهاند که چگونه از پایین خیابان ولی عصر بروند بالای آن.
✍نظام بهرامی کمیل
#ارتجاع_سرخ
#فلسفه_اقتصاد
#لیبرالیسم
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
جملهای منصوب به #مارکس هست که میگه: «مراقب باشیم مارکسیست بودنمان به دلیل گشنه بودنمان نباشه.» این جمله از هرکس که باشد، حکایت از واقعیتی تلخ دارد.
افراد زیادی هستند که فقط و فقط براساس موقعیت فردی و منافع شخصی خودشون داوری و تصمیمگیری میکنند. این افراد که عموماً افراطی و تندرو هستند در دورهای هوادار سینهچاک نظر و عقیدهای میشوند اما به محض تغییر شرایطشون؛ افکار و باورهای قبلی را کنار گذشته و اهداف و ارزشهای جدیدی پیدا میکنند.
در دوران دانشجویی و در خوابگاه دانشگاه تهران که بودیم یک دوست داشتیم که خیلی ذوب در مارکس و مارکسیسم بود. سخن از «پول» و « #مالکیت_خصوصی » و «سرمایهداری» براش حکم کفریات را داشت و معتقد بود آمریکا گوشهای از جهنم روی زمین است. کوچکترین تفاوتی روحش را آزار میداد و با قدرت تمام جلوی آن میایستاد. آنقدر عاشق مساوات و عدالت بود که اگر میخواستیم صبح جمعه دسته جمعی بریم کوه، بیانه میداد که همه برای صبحانه فقط میتوانند نان و سیب زمینی و تخم مرغ بیارند. وای به حال کسی که میخواست از نان و کره و مربا یا پنیر و گردو دفاع کنه! معتقد بود نباید هیچ تفاوت و تبعیضی درکار باشه، فقط سیب زمینی و تخم مرغ، والسلام ختم کلام.
چند سال بعد از فارغ التحصیلی، دوباره این دوست قدیمی رو دیدم. در شرکتی خصوصی جایگاه بسیار خوبی پیدا کرده بود و حقوقش حداقل سه برابر حقوق کارمندی من بود. از عقاید براتون بگم؛ مارکس و مارکسیسم رو بوسیده بود و بطور کلی گذاشته بود کنار. دانشجوی پابرهنهای که هزینه بلیط اتوبوس را نداشت، حالا که شاسی بلند سوار میشد فهمیده بود؛ ای بابا « #فریدمن » و « #نوزیک » عجب اندیشمندان بزرگی بودند و ما مسخرشون میکردیم. کدوم گوسالهای قبول میکنه که درآمد و مزایای پزشک جراح با پرستار ساده برابر باشه که من بخوام از حقوق کارگر شرکت در برابر کارفرمای زحمتکش دفاع کنم.
چندباری که به جمع دانشجویان رفتم از این «مارکسیستهای گشنه» زیاد دیدم. رگ غیرتشان دربرابر سخنان لیبرالیستی و کاپیتالیستی من بالا میزد، اما در پشت این برآمدگی بیشتر گرسنگی و ناامیدی میدیدم تا باور قلبی و همیشگی به عدالت.
روی دیگر این سکه که البته شیادتر و فریبکارترند؛ روشنفکران و اساتید دانشگاهی هستند که از صبح تا شب در نقد #سرمایه_داری و نئولیبرالیسم فک میزنند، اما
❌مسیر زندگیشان را بر این اساس تعریف کردهاند که چگونه از پایین خیابان ولی عصر بروند بالای آن.
✍نظام بهرامی کمیل
#ارتجاع_سرخ
#فلسفه_اقتصاد
#لیبرالیسم
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
تا قوای نظامی ایران ( دستگاه چاپ ) پول دارد ما هم پول داریم.
شهید حسن نصرالله
تا پول داریم ، آدم میخریم.
تا وقتی آدم بخریم ، به بقای خودمون ادامه میدیدم.
حتی اگر آمریکا حمله زمینی بکند
مثل طالبان
🔰ملِت ایران
از نمد #ترامپ برای شما کلاهی در نمیاد
جز #تورم که نتیجهی مستقیم تحریم و چاپ پوله
#دلخوش_به_این_مقدار_نباشید
تورم ونزوئلا رو بیینید
و عاقبتش رو
فکر دیگه ای بکنید.
اگر گمون میکنید من گولم
ببینید دوره قبل ترامپ رو
آوردهی ترامپ برای شما چه بود؟
حتی اگر فرض کنیم حکومت هم ضعیف شده باشه
شما بیشتر ضعیف شدید یا حکومت ؟!
بدانید ترامپیسم
یکی از معدود راههای نجات حکومته
چه بسا تنها اتفاقی که میتونست
-ولو اندکی- به بقای حکومت کند همین ترامپ بود
☢بزرگترین و طولانی ترین اعتراضات خیابانی سالهای اخیر کی اتفاق افتاد؟!
سال ۸۸ هشت ماه
سال ۱۴۰۱ حدود ۴ ماه
زمان بوش و ترامپ بود؟!
نبود
اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸ هم هیچ ربطی به ترامپ نداشت
در مجموع تنها آشوب هایی کوری بودند با کشته های فراوان
بدون ثمری برای ملت
نا امید بشید
بهترین اتفاق نا امیدی از ترامپه
مثل ناامیدی از #پهلوی
@Nviolence2 | اوضاع گردون
شهید حسن نصرالله
تا پول داریم ، آدم میخریم.
تا وقتی آدم بخریم ، به بقای خودمون ادامه میدیدم.
حتی اگر آمریکا حمله زمینی بکند
مثل طالبان
🔰ملِت ایران
از نمد #ترامپ برای شما کلاهی در نمیاد
جز #تورم که نتیجهی مستقیم تحریم و چاپ پوله
#دلخوش_به_این_مقدار_نباشید
تورم ونزوئلا رو بیینید
و عاقبتش رو
فکر دیگه ای بکنید.
اگر گمون میکنید من گولم
ببینید دوره قبل ترامپ رو
آوردهی ترامپ برای شما چه بود؟
حتی اگر فرض کنیم حکومت هم ضعیف شده باشه
شما بیشتر ضعیف شدید یا حکومت ؟!
بدانید ترامپیسم
یکی از معدود راههای نجات حکومته
چه بسا تنها اتفاقی که میتونست
-ولو اندکی- به بقای حکومت کند همین ترامپ بود
☢بزرگترین و طولانی ترین اعتراضات خیابانی سالهای اخیر کی اتفاق افتاد؟!
سال ۸۸ هشت ماه
سال ۱۴۰۱ حدود ۴ ماه
زمان بوش و ترامپ بود؟!
نبود
اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸ هم هیچ ربطی به ترامپ نداشت
در مجموع تنها آشوب هایی کوری بودند با کشته های فراوان
بدون ثمری برای ملت
نا امید بشید
بهترین اتفاق نا امیدی از ترامپه
مثل ناامیدی از #پهلوی
@Nviolence2 | اوضاع گردون
🔘خطاب به دوستی که گفت از رنج مگو
در باب رنج روانشناختی
دختر خانمی تو سن ازدواجه
خواستگارهایی هم داره
کم و بیش مناسب
به همه میگه: نه ...
چرا ؟
چون با دیگران مقایسه میکنه.
مثلا با شوهر دختر خاله ش
گیر هم داده که مثلا قدش بلند باشه
مثه شوهر دخترخالهش
فرضا خودش هم اگاهه که
ممکنه هیچوقت چنین خواستگاری نداشته باشه
یا داشته باشه و بقیه چیزهاش بیش از حد بد باشه ، مثلا لاط و لوط باشه.
از طرفی بهرحال خانم ها دوران طلایی دارن.
از یه سنی بگذره - همه چیز براشون تموم نمیشه ولی - حق انتخاب هاشون محدود میشه .
باین نکته هم اگاهه
و این آگاهی جز اضطراب براش سودی نداشته.
قبلا یه غم داشت ( خواستگار قد بلند)
الان دو غم داره:
موندن و تنهایی در سنین بالا
هر دو اضطراب هم - اگر نگیم بیهوده ست - منشا دورنی داره .
ممکنه این ماجرا کم کم پیش بره
با دو تا محرک دیگه قاطی بشه
و شخص رو افسرده کنه و کلا از کار و زندگی بیفته.
اگه کار باینجا برسه ، دارو درمانی موثر و لازم و مفیده
ولی اصل ماجرا به قوت خودش باقی هم خواهد ماند.
پیشنهاد شما چیه ؟
✅ نکته
فرض بگیرید
بدونیم که این خانم مشکلش خواستگار قد بلند نیست و در صورت پیدا شدن خواستگار یا ازدواج با پسر قد بلند هم حالش خوب نشه ( که در مواردی مشابه که علاقه به قد بلند ناشی از ـ بقول هلاکویی- بیماری و گرفتاری هست ) با پیدا شدن شخص هم مشکل حل نمیشه .
#طرح_بحث
@SHARRomid | فلسفهی زندگی
@Me_and_therapist | ماجراهای من و تراپیستم
💬گپ برای بحث :
www.tgoop.com/+8wPENkQNyI8yOWY8
◽️ فعلا داروی بزن روشن شو نداریم:
در باب رنج روانشناختی
دختر خانمی تو سن ازدواجه
خواستگارهایی هم داره
کم و بیش مناسب
به همه میگه: نه ...
چرا ؟
چون با دیگران مقایسه میکنه.
مثلا با شوهر دختر خاله ش
گیر هم داده که مثلا قدش بلند باشه
مثه شوهر دخترخالهش
فرضا خودش هم اگاهه که
ممکنه هیچوقت چنین خواستگاری نداشته باشه
یا داشته باشه و بقیه چیزهاش بیش از حد بد باشه ، مثلا لاط و لوط باشه.
از طرفی بهرحال خانم ها دوران طلایی دارن.
از یه سنی بگذره - همه چیز براشون تموم نمیشه ولی - حق انتخاب هاشون محدود میشه .
باین نکته هم اگاهه
و این آگاهی جز اضطراب براش سودی نداشته.
قبلا یه غم داشت ( خواستگار قد بلند)
الان دو غم داره:
موندن و تنهایی در سنین بالا
هر دو اضطراب هم - اگر نگیم بیهوده ست - منشا دورنی داره .
ممکنه این ماجرا کم کم پیش بره
با دو تا محرک دیگه قاطی بشه
و شخص رو افسرده کنه و کلا از کار و زندگی بیفته.
اگه کار باینجا برسه ، دارو درمانی موثر و لازم و مفیده
ولی اصل ماجرا به قوت خودش باقی هم خواهد ماند.
پیشنهاد شما چیه ؟
✅ نکته
فرض بگیرید
بدونیم که این خانم مشکلش خواستگار قد بلند نیست و در صورت پیدا شدن خواستگار یا ازدواج با پسر قد بلند هم حالش خوب نشه ( که در مواردی مشابه که علاقه به قد بلند ناشی از ـ بقول هلاکویی- بیماری و گرفتاری هست ) با پیدا شدن شخص هم مشکل حل نمیشه .
#طرح_بحث
@SHARRomid | فلسفهی زندگی
@Me_and_therapist | ماجراهای من و تراپیستم
💬گپ برای بحث :
www.tgoop.com/+8wPENkQNyI8yOWY8
◽️ فعلا داروی بزن روشن شو نداریم:
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥هشدار پلیس درباره افزایش پیامهای حاوی لینک آلوده در پیامرسانهای داخلی