Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زاریم در سوگ تو ای سردار زاریم
...

محمدحسین نجفی
شب شعر انتقام سخت - جشنواره عمار

@mhn_najafi
برای محمدامین‌های سرزمینم
در سینه‌ام طوفان و کولاک است
از درد این مردم دلم چاک است

«آیا امید رستگاری نیست؟»
در خانه‌ها در حال پژواک است

می‌خواهد از من کودکم با من
بیرون بیاید؛ خانه غمناک است

دیوارها او را نمی‌فهمند
او کودک است و چُست و چالاک است

می‌گویمش: «چون قصّة دیشب
حتی هوا در بند ضحّاک است

اینجا کنار خواهرت باش و
بیرون نیا، بیرون خطرناک است

تا چند روز دیگر اینجا باش
پشت تمام غصّه‌ها خاک است»


اینها که من می‌گویمش اما
او را ورای هر چه ادراک است

بی‌تابی تاب است در بغضش:
«پس کی هوای پارک‌ها پاک است»
محمدحسین نجفی

@mhn_najafi
بی‌تابی تاب است در بغضش:
«پس کی هوای پارک‌ها پاک است»
محمدحسین نجفی

@mhn_najafi
ممنون دم از سپیده، دم از صبحدم زدی
ممنونم از دمیدن خورشید دم زدی

ممنون دم از امید به آینده ای بعید
- آن روزِ رو سپید که می خواستم - زدی

ممنون که مشق های شب روزگار را
ای صبح در نگاه تو جاری! قلم زدی

در کسوت بهار به پاییزم آمدی
مفهوم فصل ها را، ممنون به هم زدی

ممنونم از تو، از تو که این خاطرات را
در متن بدترین لحظاتم رقم زدی

از پیش من چه زود، چنان رود رد شدی
ممنون که چند ثانیه با من قدم زدی!
محمدحسین نجفی

با تشکر از دوست نازنینم محمدمهدی گرائی عزیز بابت این طرح زیبا

@mhn_najafi
کشاندم با چه رویی خویشتن را تا به اینجا من
به مسجد دعوتم کردی چه کاری داشتی با من؟

ملایک بندگانت را صلا دادند اما حیف
چه شب‌ها تا توام خواندند و جا ماندم چه شب‌ها من

هبا بود و هدر یک سال پیش از این و امشب هم
کتابت می‌شود تقدیر یک سال من اما من ...

سعادت یا شقاوت؛ هان؟! چه تقدیری رقم خورده‌ست
چه راهی را از امشب می‌روم تا صبح فردا من

خدا جاریست در دل‌ها و از این مهر بی‌پایان
تمام مردم امشب توشه می‌گیرند الا من


هواخواه کدامین دیدگاهی؟ نور یا ظلمت؟
پس از این بی‌قرار چیستی ای چشم تردامن!

ببار ای چشم تا امشب نریزی آبرویم را
مبادا او که خوابیده‌ست من باشم مبادا من


شب قدر است قدر خویش را می‌دانی آیا تو؟
شب قدر است قدر خویش را می‌دانم آیا من؟
محمدحسین نجفی

@mhn_najafi
باغ
زمستان رفته و گل بی‌قرار است
زمین سبز است هنگام بهار است

میان بوته‌گل‌ها میهمانی‌ست
قرار شاخه و گل برقرار است

هوا غوغاست از باران نم نم
غذای چشمه آب خوشگوار است

قنات روستا از اول صبح
به راه افتاده و سرگرم کار است

کلاس جوجه‌ای در جیک جیک و
کلاغی گرم مشق قار قار است

خبرهای خوشی امروز در باغ
به دست پستچی در انتشار است

همین بادی که می‌گویند عمری‌ست
رفیق ابرهای آبیار است

خدا جشنی تدارک دیده امشب
شب گل دادن باغ انار است
محمدحسین نجفی
#بهارخواب

@mhn_najafi
این سرنوشت شاد
حس می‌کنم این روزها شادم
چندیست غم رفته ست از یادم

از هفت دولت قدر یک رشته
بندی به پایم نیست، آزادم

از سال‌های کودکی بوده ست
این سرنوشت شاد، همزادم

این بوق و این سرنا و این تنبک
سهم من است از ارث اجدادم

شادم؛ ولی نه، کار من شادیست
کز بوقیان شادی آبادم*
محمدحسین نجفی

* شادی آباد ظاهرا محله ای بوده است به غزنین. گویا طرب آباد دهلی به تقلید از آن به این نام خوانده شده است
تاریخ بیهقی: و همه فقها و اعیان و عامه آنجا رفتند به تهنیت و فوج فوج مطربان شهر و بوقیان شادی آباد به جمله با سازها به خدمت آنجا آمدند.

@mhn_najafi
Forwarded from شهرستان ادب
🔸«ای قرار بیقراران»
(شعری از #محمدحسین_نجفی به مناسبت ایّام محرّم‌الحرام)

🔹آی ای قرار این همه دلتنگ بی‌قرار!

رفتی و مانده‌ایم غریبانه سوگوار

ترکید بی نوازشت از غصّه‌ها دلش

از دخترت رقیّه دمی چشم برمدار

امّید دختران تو را ناامید کرد

وقتی به خیمه آمد آن اسب بی‌سوار

آن دخترانِ بعد تو آتش گرفته دل

بی سینه‌ریز و یاره و خلخال و گوشوار

آتش گرفت خیمه پس از رفتن تو، آه!

آنک خزان زده‌ست شبیخون بدین بهار

بعد از تو در حوالی این لحظه‌های تلخ

گفتم به دختران تو در دود، در غبار:

«هرچند ممکن است در این دشت گم شوید

دارند می‌رسند، علیکُنَّ بالفرار»



ناچار دل به رفتن از این دشت داده‌ام

باید چه کرد با دلم این سال‌ها دچار؟


☑️ @shahrestanadab
دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳
Forwarded from سرزمین شعر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵شعرخوانی محمدحسین نجفی شرکت‌کنندهٔ برنامه سرزمین شعر در شب هفتم‌ رقابت سرزمین شعر
🔹
@sarzaminesher_tv
🔹

مارا در شبکه های اجتماعی با آدرس sarzaminesher دنبال کنید.
شب قدر است قدر خویش را می‌دانی آیا تو؟
شب قدر است قدر خویش را می‌دانم آیا من؟
#محمدحسین_نجفی

@mhn_najafi
برای عمّه ام،
عمّه ای که دیگر نیست

با این منِ تنها نشاندم امشب منِ تنهاترم را
اشک خودم را پاک کردم، دادم تسلّا باورم را

گرد سرم چرخید اتاقم، گرد سرم چرخید اتاقم
گرد سرم چرخید وقتی دیدم پیام خواهرم را

می خواهم امشب بازگردم تا روزهای با تو بودن
لطفی کن و باری رفو کن ای خوب! بال پرپرم را

دردا که از تو دور بودم، با نیستن محشور بودم
شرمنده ام یادم نیامد حتی وداع آخرم را

دور از تو می میرد منِ تو، دور از تو، دور از دیدن تو
بگذار تا بر دامن تو یک بار دیگرتر سرم را ...


امشب برای بار دیگر تا صبح قصد گریه دارم
آخر برای بار دیگر از دست دادم مادرم را
محمدحسین نجفی
Forwarded from سرزمین شعر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سروده محمد حسین نجفی به مناسبت شهادت سید ابراهیم رییسی (شهید جمهور) در سرزمین شعر
کاری از گروه ادب و هنر شبکه چهار
سیما
🔹
@sarzaminesher_tv
🔹

مارا در شبکه‌های اجتماعی با آدرس sarzaminesher دنبال کنید.
تنهای تنها شده («الوتر الموتور»)
تقدیم به تنهایی پیشاهنگ کربلا، مسلم

برای تو، تنهای تنها شده -
بمیرم، نمازت فرادا شده

در این کوفه، این شهر نیرنگ و رنگ
دلت تنگ دیدار مولا شده

شهادت تو را تشنه می‌خواسته
تو را ای هوادار دریا شده!

در آن دم چه با باد گفتی؟ بگو -
تو ای پیکرِ بر بلندا شده!

«به اینجا میا ای حسینِ علی!
در این شهر بادا، مبادا شده

بدین خِطّه باری تو را می‌کِشند
همین نامه‌هایی که امضا شده

تو را می‌کِشند و تو را می‌کُشند
سر کشتنِ توست دعوا شده»


«غریبی، اسیری، غم یار»* هم
چطور این‌همه در دلت جا شده
محمدحسین نجفی

* تضمینم از این ترانه قدیمی‌ست:
سه غم آمد مرا هر سه به یک بار
غریبی و اسیری و غم یار
غریبی و اسیری چاره داره
غم یار و غم یار و غم یار
و چقدر این ترانه قدیمی زبان‌حال اوست که درود خداوند بر او باد

@mhn_najafi
برای «دایی میرزا» که تفسیر و تفصیل مهربانی بود

هرگز نفهمیدم کجایی بود
اما مرامش روستایی بود
رفتارش از رفتن حکایت داشت
این رود، دریا را هوایی بود
از باوفا مردی که او باشد
از او نگفتن بی‌وفایی بود
هرجا - عروسی یا عزا - تنها
بی‌ادعا سرگرم چایی بود
فرهاد بود آری خود فرهاد
کز دار ملک آشنایی بود*
او میرزای کوچک شهرم
اویی که دیگر نیست، دایی بود
محمدحسین نجفی

* بیت آغازین مناظرة خسرو با فرهاد:
نخستین بار گفتش کز کجایی؟
بگفت از دار ملک آشنایی

@mhn_najafi
Forwarded from شهرستان ادب
به نام پدر...

فارغ از هر چه امّا و آیا و زیرا
روح دریایی و رودها را پذیرا
ای که روح تو را کوه‌ها می‌شناسند
دست‌های تو را ریشه‌های کتیرا
ای تو بشکوهِ تا جاودان جاودانه
دوستت دارم ای مرد! کوها! کویرا!
شِکوه‌اش چیست از بی‌کسی؟ آن که دارد
آشناتر از آیینه با خود کسی را
از سرت، صورتت، چشم‌هایت، نگاهت
با توام مهربان! گرد پیری بپیرا

از نمی‌دانم امسال یا سال‌ها پیش
آتشی در من افتاده سوزان و گیرا
در جدال تو با رنج‌ها، مرگ با کیست؟
ای تو جاوید پایا و جان نمیرا!

#محمدحسین_نجفی
#روز_پدر
@shahrestanadab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بی تو

شاعر: محمدحسین نجفی
خواننده: جواد تابش
گروه قوالی «نجم‌الدین»

آلبوم «خواهی آمد»

#بی_تو
#محمدحسین_نجفی

@mhn_najafi
2025/03/09 01:23:11
Back to Top
HTML Embed Code: