Jean_Paul_Sartre_Critique_of_Dialectical_Reason_2_Verso_1991.pdf
13.3 MB
Jean-Paul Sartre - Critique of Dialectical Reason. 2-Verso (1991).pdf
Joseph_S_Catalano_A_Commentary_on_Jean_Paul_Satre's_Critique_of.pdf
9.2 MB
Joseph S. Catalano - A Commentary on Jean-Paul Satre's Critique of Dialectical Reason-University of Chicago Press (1987).pdf
Forwarded from مدرسه علوم انسانی [جیوگی]
⏳ فقط تا فردا فرصت دارید!
اگر بخواهیم فلسفه را جدی آغاز کنیم،
به یک روایت منسجم از سیر اندیشه نیاز داریم، نه روایتهایی تکهتکه و پراکنده.
▶️ ویدیوبوک «درآمدی بر تاریخ فلسفه» در ۱۴ اپیزود ۲۵ دقیقهای، ما را با سیر اندیشه از یونان باستان تا دوره پستمدرن همراه میکند، با صدایی روشن، زبانی روان، و ساختاری تالیفشده.
🎁 خبر خوب اینکه با تهیه این دوره تا فردا، یک کد تخفیف اختصاصی برای بستههای «متفکران شرق» و «متفکران غرب» نیز دریافت خواهید کرد تا سیر آموزشی خود را تکمیل کنید.
🛎 توجه کنید که این تخفیف فقط و فقط تا فردا شب معتبر است و تمدید نخواهد شد.
🔻اگر به دنبال ورود به جهان فلسفه هستید، فرصت را از دست ندهید و همین حالا این ویدیوبوک را از سایت [جیوگی] تهیه کنید:
🌐https://jivegi.school/products/History-of-Philosophy
@jivegionline
اگر بخواهیم فلسفه را جدی آغاز کنیم،
به یک روایت منسجم از سیر اندیشه نیاز داریم، نه روایتهایی تکهتکه و پراکنده.
▶️ ویدیوبوک «درآمدی بر تاریخ فلسفه» در ۱۴ اپیزود ۲۵ دقیقهای، ما را با سیر اندیشه از یونان باستان تا دوره پستمدرن همراه میکند، با صدایی روشن، زبانی روان، و ساختاری تالیفشده.
🎁 خبر خوب اینکه با تهیه این دوره تا فردا، یک کد تخفیف اختصاصی برای بستههای «متفکران شرق» و «متفکران غرب» نیز دریافت خواهید کرد تا سیر آموزشی خود را تکمیل کنید.
🛎 توجه کنید که این تخفیف فقط و فقط تا فردا شب معتبر است و تمدید نخواهد شد.
🔻اگر به دنبال ورود به جهان فلسفه هستید، فرصت را از دست ندهید و همین حالا این ویدیوبوک را از سایت [جیوگی] تهیه کنید:
🌐https://jivegi.school/products/History-of-Philosophy
@jivegionline
Forwarded from انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات
🔴 انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات باهمکاری وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات برگزار می کنند:
🌐همایش ملی هوش مصنوعی ارتباطات انسان - ماشین و آینده آن
🔶پنل چهاردهم: هوش مصنوعی و هویت
💠سخنرانان:
➖محمد جواد بادین فکر، دانشجوی دکتری دانشگاه امام صادق (ع) | دبیر پنل
➖دکتر عبدالله بیچرانلو| عضو هیات علمی دانشگاه تهران
➖دکتر سبحان رضایی| مدیر موسسه نگاه شرق میانه
➖دکتر میلاد دخانچی| ، پژوهشگر، بنیان گذار مدرسه علوم انسانی جیوگی
🔹زمان برگزاری :شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴ - از ساعت ۱۷ تا ۱۸
📍مکان برگزاری : دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، سالن شریعتی
🆔 @irancsca
🌐همایش ملی هوش مصنوعی ارتباطات انسان - ماشین و آینده آن
🔶پنل چهاردهم: هوش مصنوعی و هویت
💠سخنرانان:
➖محمد جواد بادین فکر، دانشجوی دکتری دانشگاه امام صادق (ع) | دبیر پنل
➖دکتر عبدالله بیچرانلو| عضو هیات علمی دانشگاه تهران
➖دکتر سبحان رضایی| مدیر موسسه نگاه شرق میانه
➖دکتر میلاد دخانچی| ، پژوهشگر، بنیان گذار مدرسه علوم انسانی جیوگی
🔹زمان برگزاری :شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴ - از ساعت ۱۷ تا ۱۸
📍مکان برگزاری : دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، سالن شریعتی
🆔 @irancsca
Audio
❇️ در این سخنرانی میلاد دخانچی به رابطه بین هوش مصنوعی و هویت پرداختهاست. در این گفتار دخانچی ابتدا نشان میدهد که هویت نتیجه رفت و برگشت تکرار (وحدت) و تفاوت (کثرت) است و بعد استدلال میکند که هوش مصنوعی بیش از اینکه در سمت ایجاد کثرت ایستاده باشد در خدمت وحدت، همسان سازی و یکپارچگی سیاسی و فرهنگی در عصر نئولیبرالیسم است. بعد هم با اشاره به مفهوم پرولتاریزه شدن شناختی (cognitive proletarianization) دخانچی اصرار میکند که اتکا بیش از حد ما به هوش مصنوعی میتواند به "حماقت" ما بینجامد. او معتقد است به جای استفاده از هوش مصنوعی باید از یک بدن باهوش سخن بگوییم و در این موقعیت بیش از پیش بیلدونگ یا همان پرورش موضوعیت پیدا کرده است.
@miladdokhanchi
@miladdokhanchi
Audio
در این پادکست و در قالب یک مونولوگ، میلاد دخانچی به بازخوانی پرسشهای پسااسلامیسم پرداخته است. سوسیالیسم یا لیبرالیسم، حکومت دینی یا سکولار و ایدئالیسم و پراگماتیسم از جمله دوگانههای مورد بررسی در این گفتار است. این صوت مدخلی است برای تفصیل بحث پسااسلامیسم و ادامه گفتگو در محافل دانشگاهی و حوزوی.
@miladdokhanchi
@postislamism
@miladdokhanchi
@postislamism
Audio
Audio Editor
در این جستار شفاهی، میلاد دخانچی ذیل پرداختن به توقیف سریال سووشون، از چالش شریعت-طریقت و وحدت-کثرت و همچنین چرایی «اجتماعی نشدن طریقت» سخن میگوید. این جستار، امتداد جستار قبلی یعنی «حرف حساب پسااسلامیسم» به حساب میآید.
@miladdokhanchi
@miladdokhanchi
ميلاد دخانچی
Photo
🔺۱۰ پرسش پیش روی ما:
۱) نسبت همکاری صهیونیستها و آمریکا در این پروژه چیست؟
آیا این پروژه ابتکار صهیونیستها بوده و آمریکاییها در میانه راه از آن بهرهبرداری کردهاند، یا از ابتدا یک طرح مشترک و هماهنگ بین دو طرف بوده است؟ اگر پاسخ آری است سوال بعدی مطرح میشود:
۲) زمانبندی و برنامهریزی این پروژه چگونه بوده است؟
آیا این عملیات از ماهها پیش برنامهریزی شده و صرفاً با مذاکرات ایران همزمان شده، یا بهصورت فوری و متناسب با روزهای پایانی مذاکرات طراحی و اجرا شده است؟
۳) رابطه افشای اسناد هستهای رژیم صهیونیستی با این حمله چیست؟
چند روز پیش ایران به اسناد مهمی درباره مراکز هستهای رژیم صهیونیستی دست یافت. آیا این افشاگری با حمله اخیر ارتباط مستقیم دارد؟ اگر بله، این ارتباط چگونه قابل تحلیل است؟
۴) آیا زمان مناسبی برای رونمایی از توانمندیهای نظامی ایران است؟
اگر پاسخ مثبت است، هزینههای داخلی و بینالمللی چنین اقدامی چیست؟ و اگر خیر، چرا باید این اقدام به زمان دیگری موکول شود؟
۵) هدف ایران در مقابلهبهمثل چیست؟
آیا هدف اصلی ایجاد بازدارندگی روانی است؟ یا نشان دادن قدرت برای متعادلکردن موازنه مذاکرات؟ یا یک اقدام نظامی-انقلابی با رویکرد موعودگرایانه؟ ابژکتیو دقیق ایران در این مواجهه چیست؟
۶) آیا پاسخ ایران در چارچوب پیشبینیهای دشمن قرار میگیرد؟
آیا نیروی متخاصم، بر اساس تئوری بازیها، پاسخ ایران را مدل کرده است؟ یا ایران پاسخی خارج از چارچوبهای متعارف و نمادین خواهد داد؟
۷) نقش نفوذ داخلی در اجرای این پروژه و راهحلهای آینده چیست؟
این عملیات بدون نفوذ و خرابکاری داخلی امکانپذیر نبوده است. آیا پس از فروکش کردن بحران، علاوه بر راهکارهای امنیتی و سیاسی، راهحلهای اجتماعی و فرهنگی نیز مورد توجه قرار خواهد گرفت؟ آیا رابطه روشنی بین امنیت و فرهنگ در سیاستگذاریها ترسیم خواهد شد؟
۸) نقش نخبگان و اقشار میانی در این فضا چیست؟
نخبگان فکری و اجتماعی ایران در این شرایط چگونه تحلیل میکنند؟ چه نقش تاریخی برای خود متصورند؟ آیا ظرفیت تأثیرگذاری در این میدان را دارند و میتوانند در راستای حل مسأله که غایت آن امنیت داخلی و صلح منطقه ای توام با اقتدار است قدم بردارند؟ چگونه میتوان از دانش پدیدارشناسی برای فهم این موقعیت استفاده کرد؟
۹) آیا این پروژه نقطه عطفی در روابط منطقهای و جهانی است؟
آیا این حمله یک گسست در روابط خاورمیانه، تعامل جهان اسلام با غرب، و سیاست خارجی ایران محسوب میشود، یا صرفاً ادامه روندهای گذشته است؟ نسبت این رویداد با انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ چیست؟
۱۰) آیا این تهدید به فرصتی برای همبستگی ملی تبدیل خواهد شد؟
واضح است که این عملیات علاوه بر اهداف ملموس، به دنبال تحقیر روانی ملت ایران بوده است. آیا این تهاجم میتواند به عاملی برای انسجام فراجناحی و تقویت هویت ملی منجر شود؟ یا جامعه ایرانی را دچار شکاف و تردید بیشتر خواهد کرد؟ آیا ما خواهیم توانست این تهدید را به یک فرصت ملی برای ساخت و توسعه کشور بدل کنیم؟
⛔️هدف از طرح و تامل درباره این پرسشها ایجاد فضایی برای فکر کردن و راهبری جامعه و نخبگان برای اتخاذ مواضع صحیح در موقعیت بحرانی است.
در کنار ایران ایستاده ایم. ✌️
۱) نسبت همکاری صهیونیستها و آمریکا در این پروژه چیست؟
آیا این پروژه ابتکار صهیونیستها بوده و آمریکاییها در میانه راه از آن بهرهبرداری کردهاند، یا از ابتدا یک طرح مشترک و هماهنگ بین دو طرف بوده است؟ اگر پاسخ آری است سوال بعدی مطرح میشود:
۲) زمانبندی و برنامهریزی این پروژه چگونه بوده است؟
آیا این عملیات از ماهها پیش برنامهریزی شده و صرفاً با مذاکرات ایران همزمان شده، یا بهصورت فوری و متناسب با روزهای پایانی مذاکرات طراحی و اجرا شده است؟
۳) رابطه افشای اسناد هستهای رژیم صهیونیستی با این حمله چیست؟
چند روز پیش ایران به اسناد مهمی درباره مراکز هستهای رژیم صهیونیستی دست یافت. آیا این افشاگری با حمله اخیر ارتباط مستقیم دارد؟ اگر بله، این ارتباط چگونه قابل تحلیل است؟
۴) آیا زمان مناسبی برای رونمایی از توانمندیهای نظامی ایران است؟
اگر پاسخ مثبت است، هزینههای داخلی و بینالمللی چنین اقدامی چیست؟ و اگر خیر، چرا باید این اقدام به زمان دیگری موکول شود؟
۵) هدف ایران در مقابلهبهمثل چیست؟
آیا هدف اصلی ایجاد بازدارندگی روانی است؟ یا نشان دادن قدرت برای متعادلکردن موازنه مذاکرات؟ یا یک اقدام نظامی-انقلابی با رویکرد موعودگرایانه؟ ابژکتیو دقیق ایران در این مواجهه چیست؟
۶) آیا پاسخ ایران در چارچوب پیشبینیهای دشمن قرار میگیرد؟
آیا نیروی متخاصم، بر اساس تئوری بازیها، پاسخ ایران را مدل کرده است؟ یا ایران پاسخی خارج از چارچوبهای متعارف و نمادین خواهد داد؟
۷) نقش نفوذ داخلی در اجرای این پروژه و راهحلهای آینده چیست؟
این عملیات بدون نفوذ و خرابکاری داخلی امکانپذیر نبوده است. آیا پس از فروکش کردن بحران، علاوه بر راهکارهای امنیتی و سیاسی، راهحلهای اجتماعی و فرهنگی نیز مورد توجه قرار خواهد گرفت؟ آیا رابطه روشنی بین امنیت و فرهنگ در سیاستگذاریها ترسیم خواهد شد؟
۸) نقش نخبگان و اقشار میانی در این فضا چیست؟
نخبگان فکری و اجتماعی ایران در این شرایط چگونه تحلیل میکنند؟ چه نقش تاریخی برای خود متصورند؟ آیا ظرفیت تأثیرگذاری در این میدان را دارند و میتوانند در راستای حل مسأله که غایت آن امنیت داخلی و صلح منطقه ای توام با اقتدار است قدم بردارند؟ چگونه میتوان از دانش پدیدارشناسی برای فهم این موقعیت استفاده کرد؟
۹) آیا این پروژه نقطه عطفی در روابط منطقهای و جهانی است؟
آیا این حمله یک گسست در روابط خاورمیانه، تعامل جهان اسلام با غرب، و سیاست خارجی ایران محسوب میشود، یا صرفاً ادامه روندهای گذشته است؟ نسبت این رویداد با انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ چیست؟
۱۰) آیا این تهدید به فرصتی برای همبستگی ملی تبدیل خواهد شد؟
واضح است که این عملیات علاوه بر اهداف ملموس، به دنبال تحقیر روانی ملت ایران بوده است. آیا این تهاجم میتواند به عاملی برای انسجام فراجناحی و تقویت هویت ملی منجر شود؟ یا جامعه ایرانی را دچار شکاف و تردید بیشتر خواهد کرد؟ آیا ما خواهیم توانست این تهدید را به یک فرصت ملی برای ساخت و توسعه کشور بدل کنیم؟
⛔️هدف از طرح و تامل درباره این پرسشها ایجاد فضایی برای فکر کردن و راهبری جامعه و نخبگان برای اتخاذ مواضع صحیح در موقعیت بحرانی است.
در کنار ایران ایستاده ایم. ✌️
🔴 فوری
علاقمند هستیم در قامت یک برنامه یوتوبی به تولید محتوی به زبان انگلیسی در واکنش به اتفاقات جاری بپردازیم. برای این کار به مهمانان مسلط به زبان انگلیسی، مجوز تصویربرداری در شهر و چنانچه ممکن بود حمایت مالی نیاز داریم.
چنانچه علاقمند به همکاری هستید به تلگرام زیر پیام دهید.
@Jivedebate
علاقمند هستیم در قامت یک برنامه یوتوبی به تولید محتوی به زبان انگلیسی در واکنش به اتفاقات جاری بپردازیم. برای این کار به مهمانان مسلط به زبان انگلیسی، مجوز تصویربرداری در شهر و چنانچه ممکن بود حمایت مالی نیاز داریم.
چنانچه علاقمند به همکاری هستید به تلگرام زیر پیام دهید.
@Jivedebate
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️بزرگترین اشتباه ترامپ به روایت میلاد دخانچی!
+ برای مشاهده ویدئوهای بیشتر به کانال زیر مراجعه کنید:
@postislamism
▫️همچنین این ویدئو را میتوانید در فضای یوتیوب مشاهده کرده و به اشتراک بگذارید.
+ برای مشاهده ویدئوهای بیشتر به کانال زیر مراجعه کنید:
@postislamism
▫️همچنین این ویدئو را میتوانید در فضای یوتیوب مشاهده کرده و به اشتراک بگذارید.
ميلاد دخانچی
Audio Editor
Audio
🔰 در سومین #جستارـشفاهی پسااسلامیسم میلاد دخانچی به تاثیرات جنگ و حمله اسرائیل به ایران بر پژوه دولتسازی در ایران پرداخته است.
@miladdokhanchi
@miladdokhanchi
Forwarded from پسااسلامیسم
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔺ایران یا اسلام؟ کدامیک؟
واقعیت این است که ایران معاصر در انتخاب بین «ایران» و «اسلام» بهعنوان دال مرکزی فرهنگی و تمدنی، دچار تزلزل بوده و همچنان است. همچنان این سوال وجود دارد که بالاخره کدامیک: ایران یا اسلام؟ ایرانگرایان همواره گفتمان اسلامگرایی را بهانهای برای نقد قرار دادهاند، با این ادعا که اسلامگرایی به «ایران» بیتوجه است و در رؤیای امتگرایی خود غرق شده که نمونه بارز آن، انتقادهای متعددی است که به علی شریعتی وارد شده؛ از سوی دیگر، اسلامگرایان خود را مدافعان اصلی ایران معرفی میکنند با این مضمون که آخر روز آنکه پشت دستگاه پدافند با انگیزه های مذهبی مینشیند است که از ایران دفاع میکند نه فلان روشنفکر ایران گرای ساکن لس آنجلس. این تقابل معرفتی، نهتنها در حلقههای فکری، که در جنگ ایران با اسرائیل نیز بیش از پیش نمایان شده است. اما سؤال همچنان پابرجاست : بالاخره کدامیک؟ ایران یا اسلام؟ این مجادله کجا به پایان میرسد و چگونه؟
واقعیت این است که دال مرکزی مادی ما «ایران» است و دال مرکزی ذهنی ما «اسلام». این دو، نهفقط در دوره مدرن، بلکه در دورههای کلاسیک نیز شاکله دولتسازی ایران را شکل دادهاند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که این دو را بهصورت جامعتر صورتبندی کنیم. آری، ایران یا ملیت، دال مرکزی مادی ما، و اسلام، دال مرکزی ذهنی ماست. اما این دقیقاً به چه معناست؟
ایران، دال مادی ما
منظور از «مادی» آن چیزی است که قابللمس است، چیزی که میتوان با حواس پنجگانه آن را درک کرد و تجربه کرد: خاک، زیرساختهای تکنولوژیک، مردم، مرزهای زمینی و هوایی، و غیره. در این حوزه، دال مرکزی ما «ایران» است، همراه با تمام گفتمانهای تاریخی و اسطورهایاش، از کوروش و شاهنامه گرفته تا تقلاهای محمد مصدق و حتی خدمات رضا شاه به کشور. نهتنها باید این دال مادی را بدون لکنت پذیرفت، بلکه باید برای ترویج آن و گفتمانهای مرتبط با آن تلاش کرد. وقتی خاک ایران مورد تجاوز قرار میگیرد، آنچه تخیل سیاسی ایرانی را برمیانگیزد، اقوام را متحد میکند و گفتمانهای سیاسی گوناگون را همسو میسازد، «ایران» است، نه اسلام. حتی در ماجرای قانون اساسی مدینه، بهنظر میرسد اسلام برای قبایل عرب، بیش از آنکه کارکردی اعتقادی داشته باشد، نقش یک دال ناسیونالیستی را ایفا میکرد؛ اعراب، اسلام را بهمثابه محور ناسیونالیسم عربی خود میدیدند، نه صرفاً یک نظام اعتقادی.
اما این گفتمان ایرانگرایی خطراتی نیز دارد: در پس آن نه تنها نژادپرستی یا شووینیسم پنهان است، مانند هر گفتمان مادی مبتنی بر خون و نژاد فاقد منشور اخلاقی نیرومندی برای تنظیم روابط انسانی است و در ایجاد بازدارندگی مادی در صحنه عمل، با محدودیتهای گفتمانی مواجه است. جنگ کنونی نیز در بستر تاریخ تحولات جهانی، نهتنها جنگ اسرائیل علیه ایران، بلکه نزاعی میان مسیحیت و یهودیت با جهان اسلام بوده و هست. این واقعیت را نمیتوان انکار کرد. البته، حمله به اسلام، برخلاف حمله مادی به ایران، حملهای ذهنی است؛ همان چیزی که هانتینگتون آن را «برخورد تمدنها» نامید. استعمار غربی از یکسو بهدنبال مهار خودمختاری ما در سطح دولت-ملت است و از سوی دیگر، به کنترل مردمان و منابع خاورمیانه، که عمدتاً مسلماناند، میپردازد. سادهانگارانه است اگر تصور کنیم نزاع مسیحیت-یهودیت با جهان اسلام بهیکباره فراموش شده است. حتی اگر برای ما اینگونه نباشد، بخشی از انگیزههای طرف مقابل در پیشبرد این جنگ، خشنود کردن خدایی است که به آن ایمان دارند! یعنی نمی توان انکار کرد که در برنامه ترور حسن نصرالله، نتنیاهو انگیزه های الهیاتی ندارد! اینجا است که اسلامگرایی، نه بهمثابه یک جریان سیاسی، بلکه بهعنوان لایهای از هویت چندپاره ما، سر برمیآورد.
اسلام، دال ذهنی ما
اجازه دهید مثالی بزنم. اگر در دانشگاه کویینز کانادا شخصی به منافع ملی ایران توهین کند، بیدرنگ با او مواجهه میکنم. اما اگر همین شخص به کشوری مانند ارمنستان توهین کند، انگیزهای برای مداخله ندارم. بااینحال، اگر یک دانشجوی سنی اماراتی یا فلسطینی بهخاطر اعتقادات مذهبی یا مواضع سیاسیاش مورد تبعیض قرار گیرد، حساسیت من نوعی به عنوان یک ایرانی مسلمان برانگیخته میشود. این همان لایه هویتی است که از آن بهعنوان «اسلامگرایی» یاد میکنیم.
منظور از اسلامگرایی در اینجا، نه استیت گرایی متکلمانه، گشت ارشاد یا ایجاد مانع برای حقوق زنان، بلکه لایهای هویتی است که «دیگری»اش نه ایرانیت، بلکه صهیونیسم، مسیحیت مسلح، خداناباوری سلطهجو، بیاحترامی به کرامت انسانی و مانعتراشی برای شکوفایی استعدادهای بشری است. اسلامگرایی همچنین به منافع فرهنگی مشترک میان مسلمانان اشاره دارد: آداب و رسومی مانند ماه رمضان و محرم، مناسکی چون حج و اربعین، و خاطره مشترک زندگی در خاورمیانه.
ادامه در قسمت دوم
واقعیت این است که ایران معاصر در انتخاب بین «ایران» و «اسلام» بهعنوان دال مرکزی فرهنگی و تمدنی، دچار تزلزل بوده و همچنان است. همچنان این سوال وجود دارد که بالاخره کدامیک: ایران یا اسلام؟ ایرانگرایان همواره گفتمان اسلامگرایی را بهانهای برای نقد قرار دادهاند، با این ادعا که اسلامگرایی به «ایران» بیتوجه است و در رؤیای امتگرایی خود غرق شده که نمونه بارز آن، انتقادهای متعددی است که به علی شریعتی وارد شده؛ از سوی دیگر، اسلامگرایان خود را مدافعان اصلی ایران معرفی میکنند با این مضمون که آخر روز آنکه پشت دستگاه پدافند با انگیزه های مذهبی مینشیند است که از ایران دفاع میکند نه فلان روشنفکر ایران گرای ساکن لس آنجلس. این تقابل معرفتی، نهتنها در حلقههای فکری، که در جنگ ایران با اسرائیل نیز بیش از پیش نمایان شده است. اما سؤال همچنان پابرجاست : بالاخره کدامیک؟ ایران یا اسلام؟ این مجادله کجا به پایان میرسد و چگونه؟
واقعیت این است که دال مرکزی مادی ما «ایران» است و دال مرکزی ذهنی ما «اسلام». این دو، نهفقط در دوره مدرن، بلکه در دورههای کلاسیک نیز شاکله دولتسازی ایران را شکل دادهاند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که این دو را بهصورت جامعتر صورتبندی کنیم. آری، ایران یا ملیت، دال مرکزی مادی ما، و اسلام، دال مرکزی ذهنی ماست. اما این دقیقاً به چه معناست؟
ایران، دال مادی ما
منظور از «مادی» آن چیزی است که قابللمس است، چیزی که میتوان با حواس پنجگانه آن را درک کرد و تجربه کرد: خاک، زیرساختهای تکنولوژیک، مردم، مرزهای زمینی و هوایی، و غیره. در این حوزه، دال مرکزی ما «ایران» است، همراه با تمام گفتمانهای تاریخی و اسطورهایاش، از کوروش و شاهنامه گرفته تا تقلاهای محمد مصدق و حتی خدمات رضا شاه به کشور. نهتنها باید این دال مادی را بدون لکنت پذیرفت، بلکه باید برای ترویج آن و گفتمانهای مرتبط با آن تلاش کرد. وقتی خاک ایران مورد تجاوز قرار میگیرد، آنچه تخیل سیاسی ایرانی را برمیانگیزد، اقوام را متحد میکند و گفتمانهای سیاسی گوناگون را همسو میسازد، «ایران» است، نه اسلام. حتی در ماجرای قانون اساسی مدینه، بهنظر میرسد اسلام برای قبایل عرب، بیش از آنکه کارکردی اعتقادی داشته باشد، نقش یک دال ناسیونالیستی را ایفا میکرد؛ اعراب، اسلام را بهمثابه محور ناسیونالیسم عربی خود میدیدند، نه صرفاً یک نظام اعتقادی.
اما این گفتمان ایرانگرایی خطراتی نیز دارد: در پس آن نه تنها نژادپرستی یا شووینیسم پنهان است، مانند هر گفتمان مادی مبتنی بر خون و نژاد فاقد منشور اخلاقی نیرومندی برای تنظیم روابط انسانی است و در ایجاد بازدارندگی مادی در صحنه عمل، با محدودیتهای گفتمانی مواجه است. جنگ کنونی نیز در بستر تاریخ تحولات جهانی، نهتنها جنگ اسرائیل علیه ایران، بلکه نزاعی میان مسیحیت و یهودیت با جهان اسلام بوده و هست. این واقعیت را نمیتوان انکار کرد. البته، حمله به اسلام، برخلاف حمله مادی به ایران، حملهای ذهنی است؛ همان چیزی که هانتینگتون آن را «برخورد تمدنها» نامید. استعمار غربی از یکسو بهدنبال مهار خودمختاری ما در سطح دولت-ملت است و از سوی دیگر، به کنترل مردمان و منابع خاورمیانه، که عمدتاً مسلماناند، میپردازد. سادهانگارانه است اگر تصور کنیم نزاع مسیحیت-یهودیت با جهان اسلام بهیکباره فراموش شده است. حتی اگر برای ما اینگونه نباشد، بخشی از انگیزههای طرف مقابل در پیشبرد این جنگ، خشنود کردن خدایی است که به آن ایمان دارند! یعنی نمی توان انکار کرد که در برنامه ترور حسن نصرالله، نتنیاهو انگیزه های الهیاتی ندارد! اینجا است که اسلامگرایی، نه بهمثابه یک جریان سیاسی، بلکه بهعنوان لایهای از هویت چندپاره ما، سر برمیآورد.
اسلام، دال ذهنی ما
اجازه دهید مثالی بزنم. اگر در دانشگاه کویینز کانادا شخصی به منافع ملی ایران توهین کند، بیدرنگ با او مواجهه میکنم. اما اگر همین شخص به کشوری مانند ارمنستان توهین کند، انگیزهای برای مداخله ندارم. بااینحال، اگر یک دانشجوی سنی اماراتی یا فلسطینی بهخاطر اعتقادات مذهبی یا مواضع سیاسیاش مورد تبعیض قرار گیرد، حساسیت من نوعی به عنوان یک ایرانی مسلمان برانگیخته میشود. این همان لایه هویتی است که از آن بهعنوان «اسلامگرایی» یاد میکنیم.
منظور از اسلامگرایی در اینجا، نه استیت گرایی متکلمانه، گشت ارشاد یا ایجاد مانع برای حقوق زنان، بلکه لایهای هویتی است که «دیگری»اش نه ایرانیت، بلکه صهیونیسم، مسیحیت مسلح، خداناباوری سلطهجو، بیاحترامی به کرامت انسانی و مانعتراشی برای شکوفایی استعدادهای بشری است. اسلامگرایی همچنین به منافع فرهنگی مشترک میان مسلمانان اشاره دارد: آداب و رسومی مانند ماه رمضان و محرم، مناسکی چون حج و اربعین، و خاطره مشترک زندگی در خاورمیانه.
ادامه در قسمت دوم
🔺ایران یا اسلام ؟ کدام یک؟
قسمت دوم
در حقیقت، اسلامگرایی بهدنبال رفع سلطه، چه داخلی و چه خارجی، و خلق سوژهای مبارز است که از مواجهه با مرگ نمیهراسد.
اسلامگرایی، مکمل ایرانگرایی
اسلامگرایی یا همان امتگرایی، نفی دولت-ملت نیست، بلکه رفع و ارتقای آن است. اسلامگرایی یادآوری میکند که در عین حفظ تنوع اقوام و قومیتها در قالب دولت-ملتهای متکثر و پیگیری منافع و آداب و رسوم خاص خود، در مواجهه با دشمن خارجی میتوان و باید این تکثر را به وحدت تبدیل کرد. در حقیقت، ملیگرایی تضمینکننده کثرت ماست و اسلامگرایی ایده وحدت ما را نمایندگی میکند. ملیگرایی، ایران را بهعنوان یک واحد تمدنی-فرهنگی متمایز میکند، در حالی که اسلامگرایی، با حفظ هویتهای متکثر، بر نقاط مشترک مادی و معنوی جهان اسلام تمرکز دارد. این یعنی برای کارکرد اسلامگرایی، ابتدا باید ملیگرایی کار کند و برای کارکرد ملیگرایی، اسلامگرایی ضروری است.
اما همانطور که در بحث پسااسلامیسم مطرح شده، اسلامگرایی در داخل، که وظیفهاش نفی اشکال مختلف سلطه و دفاع از شکوفایی استعدادهای انسانی است، پس از انقلاب به محاق رفت. استیتگرایان متکلم بخشی از این گفتمان را مصادره کردند و این مصادره، نهتنها اسلامگرایی را از کارکرد انداخت، بلکه کارآمدی دولت مدرن را نیز به خطر انداخت. آنچه امروز تحت عنوان «امتگرایی» مورد نقد قرار میگیرد، در واقع اسلامگرایی یا امتگرایی به معنای دقیق کلمه نیست، بلکه استیتگرایی متکلمانه است که دستاوردهای نمادین آن تا امروز گشت ارشاد، مناسک حکومتی خیابانی و محروم کردن غیرمؤمنان از خدمت به کشور بوده است. این استیتگرایی متکلمانه و تا حدی فقاهتی، هم اسلامگرایی را از نفس انداخت و هم ملیگرایی را تضعیف کرد، چرا که فقه، اساساً یک گفتمان حقوقی صرف است و از پرسشهای ناظر به ارادههای انسانی منقطع است.
در جنگ اخیر نیز دیدیم که ایران نهتنها نتوانست بر اساس منافع دولت-ملت (دال مرکزی مادی) روابط استراتژیک حسنهای با کشورهای مسلمان برقرار کند، بلکه حتی از ظرفیت گفتمان اسلامگرایی (دال مرکزی ذهنی) برای ایجاد روابط فرهنگی با جریانهای اجتماعی جوامع مسلمان بهره ببرد. اگر در این جنگ، جهان اسلام نقش چندانی در دفاع از ایران ایفا نکرد، دلیلش همین تذبذب معرفتی بین ایران و اسلام، رها کردن پروژه اسلامگرایی و ناکامی پروژه ملیگرایی است.
نماد استیتگرایی فقاهتی در تاریخ معاصر ما افرادی مانند آقای علمالهدی، امام جمعه مشهد، هستند. در مقابل، نماد ملیگرایی، محمد مصدق، و نماد امتگرایی، امام موسی صدر است. اما در روایت مسلط کنونی، نه مصدق و نه موسی صدر در مرکز گفتمان قرار دارند، بلکه گفتمانهایی مانند صدیقی و علمالهدی بر همهچیز سایه افکندهاند و هم ایرانگرایی و هم اسلامگرایی را به حاشیه راندهاند. اگر ایران بهعنوان دال مرکزی مادی و اسلام بهعنوان دال مرکزی ذهنی درست کار میکردند، نهتنها در ایجاد اتحاد ملی درون کشور با چالشهای کمتری مواجه بودیم، بلکه اسلام میتوانست روحیه نوعدوستی و تعاون را تقویت کند، به زندگی در بحران معنا ببخشد و کشورهای مسلمان را در سطح مادی و معنوی با ایران همراه سازد. این امر قطعاً معادلات دشمن خارجی را پیچیدهتر میکرد.
احیای اسلامگرایی و ایرانگرایی
اکنون لحظه احیای اسلامگرایی (پسااسلامیسم) است که لازمهاش، همانطور که گفته شد، تقویت ایرانگرایی و پررنگ کردن ارکان ملی است. اسلام و ایران باید در خدمت متقابل یکدیگر باشند. حذف یکی به نفع دیگری، تنها به سود دشمن است. اسلامگرایی میداند که بدون یک ایران قوی (چه از نظر اجتماعی و چه نظامی)، وحدتبخشی به جهان اسلام در سطح بینالمللی ممکن نیست. ایرانگرایی نیز آگاه است که بدون معنویتی رهاییبخش و فراگیر، خطر فاشیسم همواره در کمین است.
سؤال پایانی: ایران یا اسلام؟
در لحظه بحران، اگر ناچار به انتخاب بین ایران و اسلام باشیم، پاسخ قطعاً ایران است، چرا که بدون امر مادی، امر ذهنی ممکن نیست. ابتدا باید ایرانی باشد، بدنی تنومند و قدرتمند وجود داشته باشد تا اسلام، بهعنوان عقیده و ذهن، بتواند بهمثابه روح در تاریخ تجسم یابد و در نزاع قابیلها و هابیلهای عالم، در مسیر خونخواهی هابیل و وارث او، حسین (ع)، گام بردارد. البته میتوان حب وطن را نیز از ایمان دانست که آن صورت این دو گانه کلا خطاست، همانگونه که در شخصیتی مانند مصطفی چمران این دوگانه اساسا رنگ میبازد. آیا چمران یک ایران دوست است یا اسلام گرا؟
بنابراین ایجاد دوگانه ایران گرایی و امت گرایی نه تنها خطاست بلکه از منظر راهبردی و البته علمی و تاریخی غلط است. مشکلات گشت ارشاد و رتوریک احمد خاتمی و آقای علم الهدی را به حساب علی شریعتی و امام موسی صدر فاکتور نکنید. این دوگانه در خدمت دشمن است. معیار چمران است.
پایان.
@miladdokhanchi
قسمت دوم
در حقیقت، اسلامگرایی بهدنبال رفع سلطه، چه داخلی و چه خارجی، و خلق سوژهای مبارز است که از مواجهه با مرگ نمیهراسد.
اسلامگرایی، مکمل ایرانگرایی
اسلامگرایی یا همان امتگرایی، نفی دولت-ملت نیست، بلکه رفع و ارتقای آن است. اسلامگرایی یادآوری میکند که در عین حفظ تنوع اقوام و قومیتها در قالب دولت-ملتهای متکثر و پیگیری منافع و آداب و رسوم خاص خود، در مواجهه با دشمن خارجی میتوان و باید این تکثر را به وحدت تبدیل کرد. در حقیقت، ملیگرایی تضمینکننده کثرت ماست و اسلامگرایی ایده وحدت ما را نمایندگی میکند. ملیگرایی، ایران را بهعنوان یک واحد تمدنی-فرهنگی متمایز میکند، در حالی که اسلامگرایی، با حفظ هویتهای متکثر، بر نقاط مشترک مادی و معنوی جهان اسلام تمرکز دارد. این یعنی برای کارکرد اسلامگرایی، ابتدا باید ملیگرایی کار کند و برای کارکرد ملیگرایی، اسلامگرایی ضروری است.
اما همانطور که در بحث پسااسلامیسم مطرح شده، اسلامگرایی در داخل، که وظیفهاش نفی اشکال مختلف سلطه و دفاع از شکوفایی استعدادهای انسانی است، پس از انقلاب به محاق رفت. استیتگرایان متکلم بخشی از این گفتمان را مصادره کردند و این مصادره، نهتنها اسلامگرایی را از کارکرد انداخت، بلکه کارآمدی دولت مدرن را نیز به خطر انداخت. آنچه امروز تحت عنوان «امتگرایی» مورد نقد قرار میگیرد، در واقع اسلامگرایی یا امتگرایی به معنای دقیق کلمه نیست، بلکه استیتگرایی متکلمانه است که دستاوردهای نمادین آن تا امروز گشت ارشاد، مناسک حکومتی خیابانی و محروم کردن غیرمؤمنان از خدمت به کشور بوده است. این استیتگرایی متکلمانه و تا حدی فقاهتی، هم اسلامگرایی را از نفس انداخت و هم ملیگرایی را تضعیف کرد، چرا که فقه، اساساً یک گفتمان حقوقی صرف است و از پرسشهای ناظر به ارادههای انسانی منقطع است.
در جنگ اخیر نیز دیدیم که ایران نهتنها نتوانست بر اساس منافع دولت-ملت (دال مرکزی مادی) روابط استراتژیک حسنهای با کشورهای مسلمان برقرار کند، بلکه حتی از ظرفیت گفتمان اسلامگرایی (دال مرکزی ذهنی) برای ایجاد روابط فرهنگی با جریانهای اجتماعی جوامع مسلمان بهره ببرد. اگر در این جنگ، جهان اسلام نقش چندانی در دفاع از ایران ایفا نکرد، دلیلش همین تذبذب معرفتی بین ایران و اسلام، رها کردن پروژه اسلامگرایی و ناکامی پروژه ملیگرایی است.
نماد استیتگرایی فقاهتی در تاریخ معاصر ما افرادی مانند آقای علمالهدی، امام جمعه مشهد، هستند. در مقابل، نماد ملیگرایی، محمد مصدق، و نماد امتگرایی، امام موسی صدر است. اما در روایت مسلط کنونی، نه مصدق و نه موسی صدر در مرکز گفتمان قرار دارند، بلکه گفتمانهایی مانند صدیقی و علمالهدی بر همهچیز سایه افکندهاند و هم ایرانگرایی و هم اسلامگرایی را به حاشیه راندهاند. اگر ایران بهعنوان دال مرکزی مادی و اسلام بهعنوان دال مرکزی ذهنی درست کار میکردند، نهتنها در ایجاد اتحاد ملی درون کشور با چالشهای کمتری مواجه بودیم، بلکه اسلام میتوانست روحیه نوعدوستی و تعاون را تقویت کند، به زندگی در بحران معنا ببخشد و کشورهای مسلمان را در سطح مادی و معنوی با ایران همراه سازد. این امر قطعاً معادلات دشمن خارجی را پیچیدهتر میکرد.
احیای اسلامگرایی و ایرانگرایی
اکنون لحظه احیای اسلامگرایی (پسااسلامیسم) است که لازمهاش، همانطور که گفته شد، تقویت ایرانگرایی و پررنگ کردن ارکان ملی است. اسلام و ایران باید در خدمت متقابل یکدیگر باشند. حذف یکی به نفع دیگری، تنها به سود دشمن است. اسلامگرایی میداند که بدون یک ایران قوی (چه از نظر اجتماعی و چه نظامی)، وحدتبخشی به جهان اسلام در سطح بینالمللی ممکن نیست. ایرانگرایی نیز آگاه است که بدون معنویتی رهاییبخش و فراگیر، خطر فاشیسم همواره در کمین است.
سؤال پایانی: ایران یا اسلام؟
در لحظه بحران، اگر ناچار به انتخاب بین ایران و اسلام باشیم، پاسخ قطعاً ایران است، چرا که بدون امر مادی، امر ذهنی ممکن نیست. ابتدا باید ایرانی باشد، بدنی تنومند و قدرتمند وجود داشته باشد تا اسلام، بهعنوان عقیده و ذهن، بتواند بهمثابه روح در تاریخ تجسم یابد و در نزاع قابیلها و هابیلهای عالم، در مسیر خونخواهی هابیل و وارث او، حسین (ع)، گام بردارد. البته میتوان حب وطن را نیز از ایمان دانست که آن صورت این دو گانه کلا خطاست، همانگونه که در شخصیتی مانند مصطفی چمران این دوگانه اساسا رنگ میبازد. آیا چمران یک ایران دوست است یا اسلام گرا؟
بنابراین ایجاد دوگانه ایران گرایی و امت گرایی نه تنها خطاست بلکه از منظر راهبردی و البته علمی و تاریخی غلط است. مشکلات گشت ارشاد و رتوریک احمد خاتمی و آقای علم الهدی را به حساب علی شریعتی و امام موسی صدر فاکتور نکنید. این دوگانه در خدمت دشمن است. معیار چمران است.
پایان.
@miladdokhanchi
Audio
درباره «ذهنیت جنگی»
در این پادکست به اهمیت اتخاذ ذهنیت جنگی برای مواجهه شدن با موقعیت کنونی ایران امروز اشاره میشود.
@miladdokhanchi
در این پادکست به اهمیت اتخاذ ذهنیت جنگی برای مواجهه شدن با موقعیت کنونی ایران امروز اشاره میشود.
@miladdokhanchi