Modern Cogitation
سلام بنظرتان علت این ایلوژن چیست؟ @modern_cogitation
سلام و درود
سپاس از دوستان برای اظهار نظر در مورد این ایلوزن
راستش هنوز بدرستی علت این نوع ایلوزیون شناخته نشده است ولی تئوریهایی برای ان پیشنهاد شده
یکی از این مکانیسمها face adaptation after effect است
ازمایشاتی ثابت کرده اند که درک ما از چهره ها تحت تاثیر یا تحت bias چهره دیده شده قبلی است
نمونه ای از ان به این صورت است که اگه مدتی به یک صورت distoted یا مختل شده نگاه کنید و سپس به یک چهره نرمال ، این چهره تغییری در جهت عکس تغییر در چهره اول نشان می دهد هم از جهت ابعاد فیزیکی و هم از جهت emtion که در اثر اداپتاسیون نورونی در سطوح بالاتر پروسس مغزی است
مکانیسم دیگر شاید کمبود اطلاعات باشد
از انجایی که تصاویر با سرعت و پی در پی در محیط شبکیه نمایش داده می شود ، بعلت کمبود سلولهای مخروطی اطلاعات کمی به مغز ارسال می شود و مغز در تشخیص مستقل بودن چهره ها دچار اشکال شده ، اطلاعات حال و گذشته را سرهم بندی کرده چهره های کاریکاتوری خلق میکند (ایلوزیون)
دلیل سوم شاید مکان تجزیه و تحلیل اطلاعات محیط شبکیه در مغز باشد که با مکان سنترال شبکیه متفاوت است
اطلاعت مرکز شبکیه کمتر دچار تغییر و ایلوزیون می شوند چون منطبق بودن انها با واقعیت بسیار مهم است ولی مغز این صداقت را برای اطلاعات محیط شبکیه ندارد چون محیط پرازدحامی است و مغز کمی سرهم بندی می کند
محیط شبکیه و نیز نواحی مرتبطه در مغز ، برای تشخیص حرکت و flicking اختصاصی شده اند چون پاسخ سلول استوانه ای سریعتر از سلول مخروطی است و از انجایی که محیط بینایی شلوغ و پلوغ است تحت تاثیر visual crowding efect ،تشخیص یک تارگت در ضمینه ایتم های متفاوت هم جوار مختل می شود
به مرکز شکل پایین نگاه کنید کودک بین دو فلش قرمز ناپدید میشود
و چون تصاویر در محیط شبکیه نمایش داده میشود با این مکانیسم سرهم بندی کاریکاتورها بوجود می ایند
پاسخ دکتر شفیعیان فوق تخصص جراح چشم
@modern_cogitation
سپاس از دوستان برای اظهار نظر در مورد این ایلوزن
راستش هنوز بدرستی علت این نوع ایلوزیون شناخته نشده است ولی تئوریهایی برای ان پیشنهاد شده
یکی از این مکانیسمها face adaptation after effect است
ازمایشاتی ثابت کرده اند که درک ما از چهره ها تحت تاثیر یا تحت bias چهره دیده شده قبلی است
نمونه ای از ان به این صورت است که اگه مدتی به یک صورت distoted یا مختل شده نگاه کنید و سپس به یک چهره نرمال ، این چهره تغییری در جهت عکس تغییر در چهره اول نشان می دهد هم از جهت ابعاد فیزیکی و هم از جهت emtion که در اثر اداپتاسیون نورونی در سطوح بالاتر پروسس مغزی است
مکانیسم دیگر شاید کمبود اطلاعات باشد
از انجایی که تصاویر با سرعت و پی در پی در محیط شبکیه نمایش داده می شود ، بعلت کمبود سلولهای مخروطی اطلاعات کمی به مغز ارسال می شود و مغز در تشخیص مستقل بودن چهره ها دچار اشکال شده ، اطلاعات حال و گذشته را سرهم بندی کرده چهره های کاریکاتوری خلق میکند (ایلوزیون)
دلیل سوم شاید مکان تجزیه و تحلیل اطلاعات محیط شبکیه در مغز باشد که با مکان سنترال شبکیه متفاوت است
اطلاعت مرکز شبکیه کمتر دچار تغییر و ایلوزیون می شوند چون منطبق بودن انها با واقعیت بسیار مهم است ولی مغز این صداقت را برای اطلاعات محیط شبکیه ندارد چون محیط پرازدحامی است و مغز کمی سرهم بندی می کند
محیط شبکیه و نیز نواحی مرتبطه در مغز ، برای تشخیص حرکت و flicking اختصاصی شده اند چون پاسخ سلول استوانه ای سریعتر از سلول مخروطی است و از انجایی که محیط بینایی شلوغ و پلوغ است تحت تاثیر visual crowding efect ،تشخیص یک تارگت در ضمینه ایتم های متفاوت هم جوار مختل می شود
به مرکز شکل پایین نگاه کنید کودک بین دو فلش قرمز ناپدید میشود
و چون تصاویر در محیط شبکیه نمایش داده میشود با این مکانیسم سرهم بندی کاریکاتورها بوجود می ایند
پاسخ دکتر شفیعیان فوق تخصص جراح چشم
@modern_cogitation
چرا «تجربه فردی» در نشان دادن «اثربخشی درمان» بی اعتبار است؟
کیارش آرامش @Modern_Cogitaion
موضوع جلسه :
چرا «تجربه فردی» در نشان دادن «اثربخشی درمان» بی اعتبار است؟
ارائه دهنده: دکتر کیارش آرامش، پزشک و متخصص اخلاق در مراقبت های سلامت، عضو هیات علمی و مدیر موسسه اخلاق زیستی دانشگاه پنوست (PennWest)
برگزار شده در گروه Modern Cogitation
@modern_cogitation
https://www.tgoop.com/+fBqB6q5jv3xmYzY0
چرا «تجربه فردی» در نشان دادن «اثربخشی درمان» بی اعتبار است؟
ارائه دهنده: دکتر کیارش آرامش، پزشک و متخصص اخلاق در مراقبت های سلامت، عضو هیات علمی و مدیر موسسه اخلاق زیستی دانشگاه پنوست (PennWest)
برگزار شده در گروه Modern Cogitation
@modern_cogitation
https://www.tgoop.com/+fBqB6q5jv3xmYzY0
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
𝑅𝑒𝑔𝑎𝑙𝑒𝑐𝑢𝑠 𝑟𝑢𝑠𝑠𝑒𝑙𝑙𝑖𝑖 – a rare species of oarfish – was never caught on camera anywhere on Australia’s East Coast until 2022.
یک گونه نادر از ماهی به نام Regalecus russellii اشاره دارد که نوعی ماهی نوار ماهی (oarfish) است. این گونه نادر تا سال 2022 هرگز در هیچ کجای سواحل شرقی استرالیا به دوربین نیفتاده بود. به عبارت دیگر، تا آن زمان هیچ عکسی از این ماهی در آن منطقه ثبت نشده بود.
@modern_cogitation
یک گونه نادر از ماهی به نام Regalecus russellii اشاره دارد که نوعی ماهی نوار ماهی (oarfish) است. این گونه نادر تا سال 2022 هرگز در هیچ کجای سواحل شرقی استرالیا به دوربین نیفتاده بود. به عبارت دیگر، تا آن زمان هیچ عکسی از این ماهی در آن منطقه ثبت نشده بود.
@modern_cogitation
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما چگونه رنگ ها را می بینیم؟
سه نوع گیرنده رنگ در چشم شما وجود دارد: قرمز، آبی و سبز.اما چگونه ما می توانم شهر فرنگی شگفت انگیزی ازرنگهای دیگر که جهان ما را تشکیل می دهند را ببینیم؟کولم کلهِر توضیح می دهد که چگونه انسان می تواند همه چیز را ازرنگ قرمز یاقوتی تا رنگ سبز زمردی را ببینید.
TED.com
@modern_cogitation
سه نوع گیرنده رنگ در چشم شما وجود دارد: قرمز، آبی و سبز.اما چگونه ما می توانم شهر فرنگی شگفت انگیزی ازرنگهای دیگر که جهان ما را تشکیل می دهند را ببینیم؟کولم کلهِر توضیح می دهد که چگونه انسان می تواند همه چیز را ازرنگ قرمز یاقوتی تا رنگ سبز زمردی را ببینید.
TED.com
@modern_cogitation
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنران: (دکتر سامان حیدری گوران) موسسه پیش از تاریخ دانشگاه کلن آلمان
موضوع ارائه: تحقیقی تازه برای سازی جغرافیای تماس جوامع نئاندرتال و انسان هومو ساپینس
زمان :چهارشنبه ٢۵ سپتامبر، ۴ مهرماه
برگزار شده در گروه: Modern Cogitation
@modern_cogitation
@modern_cogitation_archive
موضوع ارائه: تحقیقی تازه برای سازی جغرافیای تماس جوامع نئاندرتال و انسان هومو ساپینس
زمان :چهارشنبه ٢۵ سپتامبر، ۴ مهرماه
برگزار شده در گروه: Modern Cogitation
@modern_cogitation
@modern_cogitation_archive
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کرمهای مخملی موجوداتی باستانی هستند، نه کرمهای واقعی، و متعلق به گروه خودشان، Onychophora هستند. آنها با شلیک لجن چسبنده شکار می کنند تا طعمه را بی حرکت کنند و بافت های داخلی آنها را مصرف کنند.
فسیل کرم های مخملی دریایی از کانادا و چین به 505 تا 520 میلیون سال قبل باز می گردد. مطالعات مولکولی نشان می دهد که آنها در حدود 400 میلیون سال پیش به خشکی منتقل شده اند و طرح بدن مدرن آنها در 300 میلیون سال پیش توسعه یافته است.
@modern_cogitation
فسیل کرم های مخملی دریایی از کانادا و چین به 505 تا 520 میلیون سال قبل باز می گردد. مطالعات مولکولی نشان می دهد که آنها در حدود 400 میلیون سال پیش به خشکی منتقل شده اند و طرح بدن مدرن آنها در 300 میلیون سال پیش توسعه یافته است.
@modern_cogitation
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Thomas Medicus' sculptures are made from segments of painted and hand-cut glass presenting a different image depending on which angle the observer views the rotating sculpture.
مجسمههای توماس مدیکوس از بخشهایی از شیشههای رنگشده و برشخورده ساخته شدهاند که بسته به زاویهای که ناظر مجسمه چرخان را میبیند، تصویر متفاوتی را ارائه میدهد.
#هنر
@modern_cogitation
مجسمههای توماس مدیکوس از بخشهایی از شیشههای رنگشده و برشخورده ساخته شدهاند که بسته به زاویهای که ناظر مجسمه چرخان را میبیند، تصویر متفاوتی را ارائه میدهد.
#هنر
@modern_cogitation
Modern Cogitation
Photo
🔺آیا انسانهای اولیه زندگی در علفزارهای باز را به جنگل ترجیح دادند؟
قسمت اول...
بدیهی است در تاریخ تکامل، انسانها از درختها بیرون آمدند و به سرزمینهای بازتر مثل ساواناهای علفی رفتند. علفزارهای باز زیستگاههای مطلوبتری برای انسانتبارهایی چون ما بودند. در عوض، جنگلهای گرمسیری متراکم بهعنوان قلمروهای نامطلوب و خشنی برای زندگی انسان ماقبل تاریخی محسوب میشدند.
بیایید کار را با غار تابون در جزیرهی پالاوان در جنوب غرب فیلیپین شروع کنیم. این غار یکی از غارهای مجموعهای شامل بیش از ۲۰۰ غار است که با آرایش لانهزنبوری در ساحل قرار گرفتهاند. غار تابون از دههی ۱۹۶۰ میلادی هدف حفاریها بوده است و اولین نقطه برای شناسایی انسانهای ماقبل تاریخی فیلیپین به شمار میرود. گونهی ما حداقل از ۴۰ هزار سال پیش در این منطقه زندگی میکرد. پژوهشگرها به رهبری هرمین زائوفلر از دانشگاه دیلیمان فیلیپین در شهر کوئیزون با بررسی مجدد شواهد بهدستآمده از غار تابون به دنبال دادههای بیشتری از انسانهای این منطقه رفتند.
گروه زائوفلر مقادیر انبوهی از فضولات پرندگان و خفاشهای داخل غار تابون را بررسی کردند. این حیوانات حشراتی را میخورند که خود از گیاهان محیط اطراف تغذیه میکردند. ایزوتوپهای کربن موجود در فضولات، خصوصیات گیاهان جنگلی را دارند نه علفها؛ بدین معنا که میتوان گفت که این محیط در اصل جنگل بارانی گرمسیری بوده است. این یافتهها همراستا با شواهدی از گردههای درختهایی مثل مانگرو و درخت دماسبی بودند. پژوهشگرها همچنین ابزارهای سنگی بهدستآمده از غار تابون را بررسی کردند. از میان ۴۱ ابزار که با دقت بررسی شدند، ۲۳ عدد از آنها نشانههایی از برش و آمادهسازی گیاهان را در خود داشتند. به نظر میرسید تعدادی از این ابزار برای بریدن گیاهان سخت مثل بامبو و جداسازی ساقههای بلند آنها به کار میرفتند. آن انسانها احتمالا اشیایی مثل سبد، طناب و بست هم میساختند.
ابزارهای سنگی که تیم زائوفلر بررسی کرد، در لایههایی با قدمت بین ۳۹ هزار تا ۳۰ هزار سال پیش کشف شدند. این یافتهها به مدتها پیش از گسترش کشاورزی اشاره دارند، بنابراین انسانهای این دوره به گروه شکارچی گردآورنده تعلق داشتهاند. واضح است این انسانها در زندگی در جنگلهای بارانی به مدت هزاران سال موفق بودند. این یافتهها منطبق با سناریوی «جنگلهای بارانی برای انسانها بد است» نبودند. در واقع، بیشتر با مجموعهای از شواهد سازگار هستند که نشان میدهند انسانها و خویشاوندان انسانتبار ما اغلب در جنگلهای انبوه زندگی میکردند.
ادامه دارد…
@modern_cogitation
قسمت اول...
بدیهی است در تاریخ تکامل، انسانها از درختها بیرون آمدند و به سرزمینهای بازتر مثل ساواناهای علفی رفتند. علفزارهای باز زیستگاههای مطلوبتری برای انسانتبارهایی چون ما بودند. در عوض، جنگلهای گرمسیری متراکم بهعنوان قلمروهای نامطلوب و خشنی برای زندگی انسان ماقبل تاریخی محسوب میشدند.
بیایید کار را با غار تابون در جزیرهی پالاوان در جنوب غرب فیلیپین شروع کنیم. این غار یکی از غارهای مجموعهای شامل بیش از ۲۰۰ غار است که با آرایش لانهزنبوری در ساحل قرار گرفتهاند. غار تابون از دههی ۱۹۶۰ میلادی هدف حفاریها بوده است و اولین نقطه برای شناسایی انسانهای ماقبل تاریخی فیلیپین به شمار میرود. گونهی ما حداقل از ۴۰ هزار سال پیش در این منطقه زندگی میکرد. پژوهشگرها به رهبری هرمین زائوفلر از دانشگاه دیلیمان فیلیپین در شهر کوئیزون با بررسی مجدد شواهد بهدستآمده از غار تابون به دنبال دادههای بیشتری از انسانهای این منطقه رفتند.
گروه زائوفلر مقادیر انبوهی از فضولات پرندگان و خفاشهای داخل غار تابون را بررسی کردند. این حیوانات حشراتی را میخورند که خود از گیاهان محیط اطراف تغذیه میکردند. ایزوتوپهای کربن موجود در فضولات، خصوصیات گیاهان جنگلی را دارند نه علفها؛ بدین معنا که میتوان گفت که این محیط در اصل جنگل بارانی گرمسیری بوده است. این یافتهها همراستا با شواهدی از گردههای درختهایی مثل مانگرو و درخت دماسبی بودند. پژوهشگرها همچنین ابزارهای سنگی بهدستآمده از غار تابون را بررسی کردند. از میان ۴۱ ابزار که با دقت بررسی شدند، ۲۳ عدد از آنها نشانههایی از برش و آمادهسازی گیاهان را در خود داشتند. به نظر میرسید تعدادی از این ابزار برای بریدن گیاهان سخت مثل بامبو و جداسازی ساقههای بلند آنها به کار میرفتند. آن انسانها احتمالا اشیایی مثل سبد، طناب و بست هم میساختند.
ابزارهای سنگی که تیم زائوفلر بررسی کرد، در لایههایی با قدمت بین ۳۹ هزار تا ۳۰ هزار سال پیش کشف شدند. این یافتهها به مدتها پیش از گسترش کشاورزی اشاره دارند، بنابراین انسانهای این دوره به گروه شکارچی گردآورنده تعلق داشتهاند. واضح است این انسانها در زندگی در جنگلهای بارانی به مدت هزاران سال موفق بودند. این یافتهها منطبق با سناریوی «جنگلهای بارانی برای انسانها بد است» نبودند. در واقع، بیشتر با مجموعهای از شواهد سازگار هستند که نشان میدهند انسانها و خویشاوندان انسانتبار ما اغلب در جنگلهای انبوه زندگی میکردند.
ادامه دارد…
@modern_cogitation
4_5830185158178767901.pdf
6 MB
جلسه پرسش و پاسخ در خصوص کتاب 《زیست شناسی مغز و اخلاقیات》و با حضور نویسنده کتاب، دکتر تقی کیمیایی اسدی خواهیم داشت. توصیه میشود قبل از حضور در جلسه کتاب را مطالعه بفرمایید.
سوالات را به این آیدی بفرستین
@Amir02a
https://www.tgoop.com/+fBqB6q5jv3xmYzY0
سوالات را به این آیدی بفرستین
@Amir02a
https://www.tgoop.com/+fBqB6q5jv3xmYzY0
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دو دانشمند آمریکایی به خاطر پژوهش در زمینه میکرو آر ان ای برنده نوبل پزشکی شدند
@modern_cogitation
@modern_cogitation
Modern Cogitation
Photo
🔺آیا انسانهای اولیه زندگی در علفزارهای باز را به جنگل ترجیح دادند؟
قسمت دوم...
برخی از قویترین شواهد دربارهی زندگی انسانها در جنگلهای بارانی در دورهٔ انقلاب کشاورزی از آمازون بهدست آمدهاند. طی چند هزار سال گذشته، این جنگل بارانی انبوه مملو از سکونتگاههای پراکندهای بود که در آنها کشت گیاهان متعدد و پرورش حیوانات رواج داشت.
براساس تخمین ها، بیش از ۱۰ هزار سایت باستانشناسی کشفنشده فقط در آمازون وجود دارد. ساکنان آمازون در مناطق پرسازهی ساختهشده از گِل و نه سنگ زندگی میکردند؛ اما دست به قطع درختان جنگل نزدند یا محل زندگی خود را بهطور کامل به سبک زندگی کشاورزی تبدیل نکردند. به زبان سادهتر انسانها درختها را رها نکردند. از قضا تنها عاملی که ممکن است بتواند باعث خروج بومیان آمازون از محل زندگی خود شود، تغییرات اقلیمی است که میتواند آمازون را به نقطهی بیبازگشت برساند و بخشهایی از آن را به ساوانا تبدیل کند.
مسئله اینجاست که باستانشناسها زمان زیادی را صرف جنگلهای بارانی نکردهاند. یکی از دلایل این مسئله، شرایط بد رطوبت برای حفظ بقایای زیستی است. مهمتر از هر چیز، سنگ اغلب اوقات در جنگلهای بارانی کمیاب است، بنابراین افرادی که در این مناطق زندگی میکردند اشیای خود را از مواد دیگری مثل بامبو میساختند که ساکنین غار تابون هم زیاد از آن استفاده میکردند. در واقع پژوهش زائوفلر فرضیهای به نام بامبو را تقویت میکند که براساس آن مردم ماقبلتاریخ در جنوب شرق آسیا، به ابداع ابزارهای سنگی پیچیده نیازی نداشتند؛ زیرا میتوانستند از بامبو چیزهای زیادی بسازند. بااینحال در دههی گذشته، برخی پژوهشگرها جستجوی سایتهای مجاور جنگلهای بارانی را شروع کردند و علائمی از زیستگاههای انسانی را یافتند. یکی از مناطق کلیدی، «پانگا یا سعیدی»، غاری در کنیا است. این غار شواهدی از انسانهای ۷۸ هزار سال پیش را در خود دارد که در منطقهای ترکیبی از جنگلهای بارانی و علفزار زندگی میکردند. براساس برخی نشانهها، ساکنین این منطقه تور و دیگر ابزارهای بیدوام را برای شکار حیوانات کوچک میساختند.
هابیتها (Homo floresiensis) در جزیرهی فلورس به مدت صدها هزار سال تا حدود ۵۰ هزار سال پیش زندگی میکردند. فلورس در آن زمان جنگلی انبوه بود، در نتیجه بدیهی است که این گونهی انسانتبار با آن محیط سازگاری داشت. همچنین گونهی کوچک انسان لوزونی (Homo Luzonensis) از لوزون فیلیپین حداقل ۱۳۴ هزار سال پیش در جنگلهای انبوه این منطقه زندگی میکرد.
ادامه دارد...
@modern_cogitation
قسمت دوم...
برخی از قویترین شواهد دربارهی زندگی انسانها در جنگلهای بارانی در دورهٔ انقلاب کشاورزی از آمازون بهدست آمدهاند. طی چند هزار سال گذشته، این جنگل بارانی انبوه مملو از سکونتگاههای پراکندهای بود که در آنها کشت گیاهان متعدد و پرورش حیوانات رواج داشت.
براساس تخمین ها، بیش از ۱۰ هزار سایت باستانشناسی کشفنشده فقط در آمازون وجود دارد. ساکنان آمازون در مناطق پرسازهی ساختهشده از گِل و نه سنگ زندگی میکردند؛ اما دست به قطع درختان جنگل نزدند یا محل زندگی خود را بهطور کامل به سبک زندگی کشاورزی تبدیل نکردند. به زبان سادهتر انسانها درختها را رها نکردند. از قضا تنها عاملی که ممکن است بتواند باعث خروج بومیان آمازون از محل زندگی خود شود، تغییرات اقلیمی است که میتواند آمازون را به نقطهی بیبازگشت برساند و بخشهایی از آن را به ساوانا تبدیل کند.
مسئله اینجاست که باستانشناسها زمان زیادی را صرف جنگلهای بارانی نکردهاند. یکی از دلایل این مسئله، شرایط بد رطوبت برای حفظ بقایای زیستی است. مهمتر از هر چیز، سنگ اغلب اوقات در جنگلهای بارانی کمیاب است، بنابراین افرادی که در این مناطق زندگی میکردند اشیای خود را از مواد دیگری مثل بامبو میساختند که ساکنین غار تابون هم زیاد از آن استفاده میکردند. در واقع پژوهش زائوفلر فرضیهای به نام بامبو را تقویت میکند که براساس آن مردم ماقبلتاریخ در جنوب شرق آسیا، به ابداع ابزارهای سنگی پیچیده نیازی نداشتند؛ زیرا میتوانستند از بامبو چیزهای زیادی بسازند. بااینحال در دههی گذشته، برخی پژوهشگرها جستجوی سایتهای مجاور جنگلهای بارانی را شروع کردند و علائمی از زیستگاههای انسانی را یافتند. یکی از مناطق کلیدی، «پانگا یا سعیدی»، غاری در کنیا است. این غار شواهدی از انسانهای ۷۸ هزار سال پیش را در خود دارد که در منطقهای ترکیبی از جنگلهای بارانی و علفزار زندگی میکردند. براساس برخی نشانهها، ساکنین این منطقه تور و دیگر ابزارهای بیدوام را برای شکار حیوانات کوچک میساختند.
هابیتها (Homo floresiensis) در جزیرهی فلورس به مدت صدها هزار سال تا حدود ۵۰ هزار سال پیش زندگی میکردند. فلورس در آن زمان جنگلی انبوه بود، در نتیجه بدیهی است که این گونهی انسانتبار با آن محیط سازگاری داشت. همچنین گونهی کوچک انسان لوزونی (Homo Luzonensis) از لوزون فیلیپین حداقل ۱۳۴ هزار سال پیش در جنگلهای انبوه این منطقه زندگی میکرد.
ادامه دارد...
@modern_cogitation
Modern Cogitation
Photo
🔺آیا انسانهای اولیه زندگی در علفزارهای باز را به جنگل ترجیح دادند؟
قسمت سوم...
نزدیکترین خویشاوندان زندهی ما زمان زیادی را داخل و اطراف درختها سپری میکنند. شامپانزهها، گوریلها و اورانگوتانها همه با زندگی در سایهی درختها به تکامل رسیدهاند و بازوهای بلند و دیگر ویژگیهای به آنها امکان میدهد در میان شاخهها جستوخیز کنند و از آنها آویزان شوند. در مقابل، انسانها و نزدیکترین خویشاوندان منقرضشدهشان مثل نئاندرتالها بیشتر با راهرفتن بهصورت عمودی روی زمین سازگار شدهاند. ما میتوانیم از درخت بالا برویم اما در این کار به اندازهی شامپانزهها خوب نیستیم، همانطور که آنها در دوی استقامت به اندازهی ما خوب نیستند.
تمام مقایسههای فوق یک معنی ساده دارند: در طول تکامل انسانتبارها، ما کمتر با زندگی در درختها و بیشتر با راهرفتن بهصورت عمودی روی زمین سازگار شدیم. ما از نسل یک میمون انساننمای ناشناخته هستیم که شاید ۷ میلیون سال پیش میزیست و جد مشترک ما و شامپانزههای کنونی بود. احتمالا این میمون اجدادی با زندگی در درختها به تکامل رسیده بود.
پرسش اینجاست که دقیقا چه زمان و چرا انسان از درختها بیرون آمد؟ نظریهای کلاسیک که به تدریج در قرن بیستم پدید آمد، فرضیهی ساوانا نامیده میشود. این فرضیه کاملا ساده است. برخی از میمونهای انساننما جنگلها را ترک کردند و به سمت ساواناها حرکت کردند و به این ترتیب فشار تکاملی باعث راه رفتن به حالت عمودی به جای مدل راهرفتن میمونها شد. فرضیهی ساوانا در چند دههی اخیر هدف انتقادهای زیادی بوده است. بریجیت سنوت در پژوهشی در سال ۲۰۱۵ مینویسد فرضیهی معروف ساوانا دیگر پذیرفتنی نیست. سنوت کاشف یک انسانتبار ۶ میلیون ساله به نام اررین (Orrorin) است که به نظر میرسید با وجود زندگی در محیط جنگلی، روی دوپا راه میرفته است. گونههای جدیدتر مثل آردیپیتکوس رامیدوس نیز از ۴٫۴ میلیون سال پیش به صورت عمودی راه میرفتند و در عین حال در میان درختان زندگی میکردند.
با اینحال، پژوهشگرهایی وجود دارند که از فرضیهی ساوانا دفاع میکنند. مانوئل دومینگز رودریگو از دانشگاه کامپلوتنس مادرید اسپانیا در مقالهای در سال ۲۰۱۴ با عنوان «آیا فرضیهی ساوانا مفهومی مرده برای توجه ظهور اولین انسانتبارها است؟» به دفاع از این فرضیه پرداخت و نتیجه گرفت که پاسخ به این پرسش «خیر» است...
ادامه دارد...
@modern_cogitation
قسمت سوم...
نزدیکترین خویشاوندان زندهی ما زمان زیادی را داخل و اطراف درختها سپری میکنند. شامپانزهها، گوریلها و اورانگوتانها همه با زندگی در سایهی درختها به تکامل رسیدهاند و بازوهای بلند و دیگر ویژگیهای به آنها امکان میدهد در میان شاخهها جستوخیز کنند و از آنها آویزان شوند. در مقابل، انسانها و نزدیکترین خویشاوندان منقرضشدهشان مثل نئاندرتالها بیشتر با راهرفتن بهصورت عمودی روی زمین سازگار شدهاند. ما میتوانیم از درخت بالا برویم اما در این کار به اندازهی شامپانزهها خوب نیستیم، همانطور که آنها در دوی استقامت به اندازهی ما خوب نیستند.
تمام مقایسههای فوق یک معنی ساده دارند: در طول تکامل انسانتبارها، ما کمتر با زندگی در درختها و بیشتر با راهرفتن بهصورت عمودی روی زمین سازگار شدیم. ما از نسل یک میمون انساننمای ناشناخته هستیم که شاید ۷ میلیون سال پیش میزیست و جد مشترک ما و شامپانزههای کنونی بود. احتمالا این میمون اجدادی با زندگی در درختها به تکامل رسیده بود.
پرسش اینجاست که دقیقا چه زمان و چرا انسان از درختها بیرون آمد؟ نظریهای کلاسیک که به تدریج در قرن بیستم پدید آمد، فرضیهی ساوانا نامیده میشود. این فرضیه کاملا ساده است. برخی از میمونهای انساننما جنگلها را ترک کردند و به سمت ساواناها حرکت کردند و به این ترتیب فشار تکاملی باعث راه رفتن به حالت عمودی به جای مدل راهرفتن میمونها شد. فرضیهی ساوانا در چند دههی اخیر هدف انتقادهای زیادی بوده است. بریجیت سنوت در پژوهشی در سال ۲۰۱۵ مینویسد فرضیهی معروف ساوانا دیگر پذیرفتنی نیست. سنوت کاشف یک انسانتبار ۶ میلیون ساله به نام اررین (Orrorin) است که به نظر میرسید با وجود زندگی در محیط جنگلی، روی دوپا راه میرفته است. گونههای جدیدتر مثل آردیپیتکوس رامیدوس نیز از ۴٫۴ میلیون سال پیش به صورت عمودی راه میرفتند و در عین حال در میان درختان زندگی میکردند.
با اینحال، پژوهشگرهایی وجود دارند که از فرضیهی ساوانا دفاع میکنند. مانوئل دومینگز رودریگو از دانشگاه کامپلوتنس مادرید اسپانیا در مقالهای در سال ۲۰۱۴ با عنوان «آیا فرضیهی ساوانا مفهومی مرده برای توجه ظهور اولین انسانتبارها است؟» به دفاع از این فرضیه پرداخت و نتیجه گرفت که پاسخ به این پرسش «خیر» است...
ادامه دارد...
@modern_cogitation
Modern Cogitation
Photo
🔺آیا انسانهای اولیه زندگی در علفزارهای باز را به جنگل ترجیح دادند؟
قسمت چهارم و پایانی...
استدلال دومینیگ رودریگو این است که در واقع دو نسخه از فرضیهی ساوانا وجود دارد: یک نسخه، ساوانا را علفزار میپندارد، در حالی که نسخهای دیگر محیطی ترکیبی از علفزار و جنگل را درنظر میگیرد. او میگوید فرضیهی علفزار محض دیگر پذیرفتنی نیست، اما فرضیهی زیستگاه ترکیبی دارای پشتوانه است.
مقالهای در سال ۲۰۲۰ فرضیههای فوق را تأیید کرد. پژوهشگرها در این بررسی تلاش کردند تغییر زیستگاههای آفریقایی را با تخمین سن تکاملی گونههای مختلف درختهای ساوانا بازسازی کنند. براساس یافتههای این پژوهش، ساواناها بین ۱۵ تا ۱۰ میلیون سال پیش در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری گسترش یافتند و درنهایت حدود سه میلیون سال پیش به آفریقای جنوبی رسیدند. از این پژوهش میتوان به دو نتیجه رسید. در وهلهی اول، ساواناها در حین کاهش جنگلهای انبوه گسترش یافتهاند که همین مسئله احتمالا باعث شده میمونهای انساننما و انسانتبارها به علفزارها روی بیاورند. از سوی دیگر، زمانبندیها منطبق نیستند، برای مثال هیچ مدرک مناسبی از دوپا بودن تا ۶ میلیون سال پیش کشف نشده است؛ اما چرا انقدر دیر؟ آنهم وقتی که ساواناها ۹ میلیون سال قبلتر گسترش یافتند؟ از سویی تا ۲ میلیون سال پیش هیچ انسانتباری کشف نشده که در علفزارهای باز زندگی کرده باشد.
پاسخ به ابهامات فوق میتواند این باشد که اجداد ما از همان محیط درختی و نه از روی زمین، راهرفتن به صورت عمودی را آغاز کردند، . این فرضیه بحثبرانگیز است، اما در ۲۰ سال گذشته، شواهد رو به افزایش در حمایت از آن یافت شده است. شواهد اولیه از اورانگوتانها به دست آمد که میتوانند در راستای شاخهها به صورت عمودی و با دستها برای ایجاد تکیهگاه راه بروند؛ اما اورانگوتانها نزدیکترین خویشاوند ما نیستند.
بااینحال در سال ۲۰۲۲، ریانا دروموند کلارک و همکارانش شامپانزههایی را بررسی کردند که در زیستگاه ترکیبی درهی ایسا در تاسمانی زندگی میکردند. آنها متوجه شدند که شامپانزهها اغلب اوقات در درختها به صورت دو پا راه میروند. به عبارتی، دوپا بودن با گذر زمان روی زمین صاف رواج نیافته، بلکه عکس این مسئله صحیح است. دروموند کلارک که حالا در مؤسسهی انسانشناسی تکاملی لایپزیک آلمان فعالیت دارد، به دنبال بازگرداندن درختها به داستان تکامل انسان است. شاید به همین دلیل است که ما انسانها حس عمیقی به جنگلها و پارکهای جنگلی داریم و در اطراف درختها به آرامش میرسیم!
پایان
@modern_cogitation
قسمت چهارم و پایانی...
استدلال دومینیگ رودریگو این است که در واقع دو نسخه از فرضیهی ساوانا وجود دارد: یک نسخه، ساوانا را علفزار میپندارد، در حالی که نسخهای دیگر محیطی ترکیبی از علفزار و جنگل را درنظر میگیرد. او میگوید فرضیهی علفزار محض دیگر پذیرفتنی نیست، اما فرضیهی زیستگاه ترکیبی دارای پشتوانه است.
مقالهای در سال ۲۰۲۰ فرضیههای فوق را تأیید کرد. پژوهشگرها در این بررسی تلاش کردند تغییر زیستگاههای آفریقایی را با تخمین سن تکاملی گونههای مختلف درختهای ساوانا بازسازی کنند. براساس یافتههای این پژوهش، ساواناها بین ۱۵ تا ۱۰ میلیون سال پیش در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری گسترش یافتند و درنهایت حدود سه میلیون سال پیش به آفریقای جنوبی رسیدند. از این پژوهش میتوان به دو نتیجه رسید. در وهلهی اول، ساواناها در حین کاهش جنگلهای انبوه گسترش یافتهاند که همین مسئله احتمالا باعث شده میمونهای انساننما و انسانتبارها به علفزارها روی بیاورند. از سوی دیگر، زمانبندیها منطبق نیستند، برای مثال هیچ مدرک مناسبی از دوپا بودن تا ۶ میلیون سال پیش کشف نشده است؛ اما چرا انقدر دیر؟ آنهم وقتی که ساواناها ۹ میلیون سال قبلتر گسترش یافتند؟ از سویی تا ۲ میلیون سال پیش هیچ انسانتباری کشف نشده که در علفزارهای باز زندگی کرده باشد.
پاسخ به ابهامات فوق میتواند این باشد که اجداد ما از همان محیط درختی و نه از روی زمین، راهرفتن به صورت عمودی را آغاز کردند، . این فرضیه بحثبرانگیز است، اما در ۲۰ سال گذشته، شواهد رو به افزایش در حمایت از آن یافت شده است. شواهد اولیه از اورانگوتانها به دست آمد که میتوانند در راستای شاخهها به صورت عمودی و با دستها برای ایجاد تکیهگاه راه بروند؛ اما اورانگوتانها نزدیکترین خویشاوند ما نیستند.
بااینحال در سال ۲۰۲۲، ریانا دروموند کلارک و همکارانش شامپانزههایی را بررسی کردند که در زیستگاه ترکیبی درهی ایسا در تاسمانی زندگی میکردند. آنها متوجه شدند که شامپانزهها اغلب اوقات در درختها به صورت دو پا راه میروند. به عبارتی، دوپا بودن با گذر زمان روی زمین صاف رواج نیافته، بلکه عکس این مسئله صحیح است. دروموند کلارک که حالا در مؤسسهی انسانشناسی تکاملی لایپزیک آلمان فعالیت دارد، به دنبال بازگرداندن درختها به داستان تکامل انسان است. شاید به همین دلیل است که ما انسانها حس عمیقی به جنگلها و پارکهای جنگلی داریم و در اطراف درختها به آرامش میرسیم!
پایان
@modern_cogitation