Telegram Web
به خانه ما دست درازی نکنید

مجتبی نجفی

ایران،کیک نیست که تقسیمش کنید، خانه اجدادی است. این خاک از آن مردمانش است نه حاکمانش. جزایر سه گانه، ملک مشاع همه ایرانیان است چرا که نقطه نقطه این خاک، از آن ایرانیان است‌. فرقی ندارد خارج باشی یا داخل، شمال یا جنوب، غرب یا شرق، هر جا که ایرانی باشد خانه ای دارد به نام ایران. چرا که ایران یک ایده است، فرهنگ است و ادبیات و شعرش، مرزها را جابجا می‌کند و نمادهایش، ایرانی را در هر نقطه جهان به هم وصل می‌کند. خاک، یک نماد است و سلب خاک از ما یعنی کشتن ایران، نادیده انگاشتن ایرانی، توهین به یک تمدن با قدمتی چند هزارساله.

اینکه حکومت حاکم بر ایران، فاسد است، دلیلی برای دست اندازی به خاک ایران نیست. اینکه سیاست خارجی جمهوری اسلامی به جای اینکه در خدمت توسعه ایران باشد، مایه رنج ایرانیان شده، دلیلی بر دست اندازی به این خاک نیست. اینکه بخشی از مخالفان نظام حاکم، ذلیل و گدا صفت اند، دلیلی بر نگاه چپ به این خاک نیست، ما « خانه» مان را دوست داریم و اگر جنبشی علیه نظام استبدادی بوده، و‌خونهایی که بر خیابانهای ایران ریخته شده نه در راستای تخریب خانه که آبادی اش بوده؛ نه برای فصل کردن که برای وصل کردن بوده. پس حق بدهید به مردمی که در راه مبارزه با استبداد و برای محافظت از این خانه، دهه هاست در قالب جنبش و نافرمانی علیه نظام استبدادی ایستاده اند، تعدی به این خاک پرگوهر را نپذیرند.

امروز در سایه بی‌کفایتی جمهوری اسلامی و دشمنی اش با اکثریت بزرگی از ایرانیان، جزایر سه گانه اسباب امتیاز گیری و فشار از شرق و غرب شده. وضعیت بسیار اسفناک است،به واسطه سیاست خارجی غلط، تنهایی راهبردی داریم. در میان جنگ ها محاصره شده ایم بدون اینکه اکثریت مردم ایران علاقه ای داشته باشند. برای همین از اوکراین تا خاورمیانه بسیاری از ما ایرانیان خواستار صلح و دوستی اند. امروز ایران هیچ متحدی ندارد و یکپارچگی سرزمینی اش هم در معرض تهدید است. در اوج بحرانها، حاکم بی کفایت هنوز با موی زنان مبارزه می‌کند. اما تاریخ ما پر از برخاستن از خاکستر ققنوسهاست. ایران، خانه ماست. هم مستقلش می‌خواهیم، هم آزاد. به خانه ما دست درازی نکنید.
https://www.tgoop.com/modjtabanajafifrance/2388
"وفاق ملی»؛ درباره حرمت کلمات و مصرف کلمات

مجتبی نجفی

فراخواندن #الهه_محمدی و #نیلوفر_حامدی به زندان در حالی که به صراحت گفته بودند مشمول به اصطلاح «عفو» شده اند، تایید لایحه ضدزن حجاب و عفاف در شورای نگهبان، تشدید شرایط حصر کروبی بعد از اینکه گفت بدون موسوی رفع حصر نمی خواهد، تداوم فیلترینگ و محرومیت اساتید و دانشجویان ...همه یک واقعیت تلخ را عیان می‌کنند: ساختار سیاسی در برابر تغییر، متصلب شده و حتی در آستانه جنگ احتمالی، دست از مقابله با مردم بر نمی‌دارد. برای همین، مصرف کردن کلماتی مانند « وفاق ملی»  در ساختاری که ظرفیت تغییرات راهبردی را از دست داده، ظلم به قدرت کلمات است.

کلمات حرمت دارند و هم « وفاق» و هم «ملی» از دایره ذهنی حکومت خارج است چرا که شما وقتی از « ملی» حرف می‌زنید،نمی توانید شهروند ایرانی را نادیده بگیرید اما ساختار سیاسی با مفهوم « شهروند» دشمنی دارد.

وفاق ملی از پایین به بالا شکل می‌گیرد و حاکم در یک برنامه مدون به شهروندان از گرایش های مختلف نمایندگی سیاسی می‌دهد و به عبارتی دست به «اصلاحات ساختاری» می زند تا از حجم مخالفت ها بکاهد و به سوی موافقت ها گام بردارد. آیا نشانه ای از چنین رویکردی در این ساختار دیده شده؟ حاشا و کلا.

آنچه که پزشکیان و اطرافیانش درباره «وفاق ملی» می‌گویند، خرج کردن کلماتی است که در موقعیتشان نیستند و دورهمی جناح های سیاسی درون ساختار نه وفاق که تقسیم غنیمت است. کدام ساختار سیاسی حتی در وضعیت جنگی چنین تصمیم‌هایی اتخاذ می کند؟ ساختاری که قدرت تصمیم گیری برای تغییرات راهبردی در بزنگاههای دشوار را از دست داده و حتی با وجود خطر جدی جنگ، از جنگیدن با مردم خود دست بر نمی‌دارد. چگونه این ساختار قرار است با «ملت» که درون خود این واژه، تکثری از سوژه های گوناگون نهفته شده، آشتی کند؟

آنچه که حاکمیت از وفاق ملی می‌خواهد نه اصل «همه با هم» که « همه با من » است، به عبارتی تایید کن و برده شو. تحقق وفاق ملی، جسارت می‌خواهد و این جسارت در حکومت غایب است چون حاکم از واژگان وحدت در کثرت، شهروند، توسعه هراس دارد و در این وضعیت هراس گونه، هم می‌خواهد چرخ امور بچرخد و هم می خواهد بر پایه های ایدئولوژی فرقه گرایانه اش بایستد و  جمع  این دو یعنی تداوم سرکوب و حل بحرانهای چندبعدی، ناممکن است؛ در نتیجه « وفاق ملی» قبایی بسیار گشاد بر تن ساختاری بسیار تنگ و محدود است.
https://www.tgoop.com/modjtabanajafifrance/2390
نه به دیکتاتوری، آری به جنگ نیست

مجتبی نجفی

و باز هم قربانی این جنگ بی حاصل، دو تن از سربازان وطن بودند: سرگرد جهاندیده و استوار شاهرخی فر. و باز هم ارتش ایران در دفاع از مرزهای ملی جان داد، ارتشی که از بدو انقلاب تحقیر و همیشه نادیده انگاشته شد. این دو سرباز وطن در حالی جان باختند که صداوسیما و بسیاری از ارزشی ها در حال لوده بازی برای «اندک انگاری» حمله دیشب هستند که تعرضی به مرزهای ملی بود‌ هر چند که پاسخی هماهنگ شده و با اطلاع قبلی برای کنترل تنش بود‌. آنها می‌خندند در حالی که جان‌های عزیزی پرکشیدند.

امیدوارم این زدوخورد پینگ پنگی تهران و تل آویو، پایان یابد که این جنگ، جنگ «ملی» نیست. اتلاف منابع کشور در یک بازی بی پایان است. « ونزوئلایی شدن » ایران، ایده ای بود که سالیان پیش مطرح شد؛ از تورم افسارگسیخته تا کاهش ارزش پول ملی تا صف های طولانی برای اندکی غذا. آخر این مسیر همین است: نابودی زیرساختهای ملی و استهلاک ایران. حالا جمعی جاهل در پوزیسیون و اپوزیسیون از دل جنگ، یکی به دنبال شکوه و افتخار است و یکی به دنبال رهایی، اما از دل این بازی پینگ پنگی، آنچه که باقی خواهد ماند، شکستن کمر ملت و ویرانی کشور خواهد بود.

جنگ، کابوس است و سیاست خارجی جمهوری اسلامی، علیه توسعه ایران بوده. سیاست خارجی باید کشور را از فضای جنگی دور نگه دارد، بر یک سیاست داخلی مبتنی بر انسجام ملی با رعایت حداکثری اصل تکثر تکیه کند نه اینکه حاصل تصمیم گیری پیرمردی با سرداران سپاه و یک حلقه محدود از مشاورانش باشد. پس در این رابطه ما نیازمند یک تغییر ساختاری در راهبردها هستیم چرا که فضای جنگی منابع ملی ما را نابود کرده. نه به دیکتاتوری آری به جنگ نیست چرا که نه تنها قبح شکستن حریم هوایی و عبور هواپیماها یا موشک‌های بیگانه از کشور، علیه امنیت ملی است، بلکه در ساختار ایران، فضای جنگی تقویت کننده دیکتاتوری است.

روان سربازان وطن، شهیدان دفاع از مرزهای ملی شاد. از جان برکفان دفاع از ایران علیه حمله متفقین در سال سیصد و بیست گرفته تا مدافعان خرمشهر تا سرگرد جهاندیده و استوار شاهرخی فر.
ارتش فدای ملت
ملت پناه ارتش.
#نه_به_جنگ
#نه_به_دیکتاتوری

https://www.tgoop.com/modjtabanajafifrance/2394
Forwarded from پارَند - Paarand
جنگ علیه جنبش‌های مدنی، در خدمت استبداد و ناامنی

«در کوله سربازان خارجی، دموکراسی یافت نمی شود».
عده ای در نقد این گزاره می گویند، چرا آلمان پس از جنگ جهانی از نازیسم رهایی یافت و دموکراسی شد؟چرا ژاپن بعد از بمباران اتمی و تسلیم توسعه یافته و دموکراتیک شد؟ این پرسش از اساس خطاست؛ چرا که به دام « کانتکست پریشی» گرفتار شده.
ایران کجا؟ آلمان کجا؟ خاورمیانه کجا؟ اروپا کجا؟ شرایط ما چه نسبتی با شرایط ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم دارد؟ آلمان و ژاپن سالهای هزار و نهصد و چهل کجا؟ ایران سالهای دوهزار و بیست کجا؟
نتیجه نسخه « جنگ» را باید در سرنوشت افغانستانی دید که فتح شد و دموکراسی لرزانی در آن مستقر شد، اما در نهایت به طالبان هدیه شد. سرنگون شده، بدون مزاحمت بازگشت.
سوای انبوه کشته های پس از فتح عراق در حمله بوش، آیا کشوری که هر قوم و مذهبی بر اسب مراد خود سوار شده را می‌توان دموکراسی نامید؟
جنگ، عراق با ثبات هدیه نداد، اگر دخالت‌های قدرتهای غربی و همسایه ها نبود، امروز پرچم داعش جای پرچم عراق بود.
« جنگ» در خاورمیانه اگر محدود باشد، تقویت کننده دیکتاتوری است، چرا که دیکتاتوری، بر فضای امنیتی سوار می‌شود و دموکراسی‌خواهی را بیشتر و شدیدتر سرکوب می‌کند. اگر جنگ فراگیر باشد و به سقوط منجر شود، هیچ تضمینی برای ممانعت از بازتولید استبداد نیست‌. ضمن اینکه دموکراسی بر بستر « ثبات» رشد می‌کند، و جنگ حامل ناامنی و جولان ترور خواهد شد.
در نتیجه وقتی در مذمت « جنگ طلبی» می گوییم، متناسب با شرایط ایران حرف می‌زنیم و کلی سخن نمی‌گوییم.
جنگ یا استبداد را تقویت می‌کند یا ناامنی و بی ثباتی را. برای همین، « جنگ طلبی»، علیه جنبش های مدنی دموکراسی‌خواه، تقویت کننده استبداد است یا مولد هرج و مرج و بی ثباتی.

@paarandiran

https://www.instagram.com/paarandiran

https://www.tgoop.com/paarandiran/135
عصیان یا بی عفتی؟

مجتبی نجفی

حکومت تمام ساحت های خصوصی و عمومی شهروند را تسخیر کرده. شبح جنگ بر کشور سایه فکنده. تورم، تهدید و تحدید آرامش شهروند به خصوص زن را سلب کرده. این وسواس حکومت دینی علیه بدن زن است‌‌.

در نظر حکومت بدن زن باید در تسخیر باشد؛ چرا که تابوست، مثل بمبی بر آسایش نگاهبانان خودخوانده دین است. ماهیت حکومت دینی به سوی کنترل تمامیت خواهانه سوژه است. برای همین می‌گویند به اجبار شما را به بهشت می‌فرستیم. حتی برای شیوه مستراح رفتن هم برنامه دارد. دین و دنیا را توامان می‌خواهد آباد کند اما هر دو را از مومن می‌ستاند. مومن اصیل در حکومت دینی آسایش ندارد چرا که اگر تفسیر مومنانه از دین بر نفی بندهای بندگی بنا شده،حکومت دینی تنها و تنها، بندگی می‌خواهد. دشمنی اش با مفهوم شهروندی در همین نفی بندگی است. شهروند منتقد، هیچگاه بنده نمی‌شود برای همین اساس حکومت دینی علیه شهروندمداری است.

بارها به صاحبان ایده گشت ارشاد هشدار داده شد در نبرد با زنان، بازنده اید. این نبرد از خانه ها به خیابان کشانده شد. دعوا با گشت ارشاد، صورت نهایی‌ تنش مابین نسل‌های پساانقلابی با معتقدان به تنظیم کردن رفتار شهروند از خانه تا خیابان است. در هر دو دعوا، جمهوری اسلامی و پدرسالاران بازنده شدند.

زمانی شلوار جین و آستین کوتاه محرومیت از شغل و دانشگاه همراه داشت، نگهداری دستگاه ویدیو جرم و ماهواره دیدن گناه کبیره بود. همه را جمهوری اسلامی باخت. در میدان آزار زنان که بدتر هم باخت. در گذشته، بدحجابی را سیئه بزرگ می‌دانست حالا با التماس، تنبیه، کتک و تهدید به مقابله با بی حجابی برخاسته. اگر ادامه دهد عریان شدن به عنوان کنش اعتراضی نشر می یابد. حالا یکی می‌خواهد نامش را توطئه علیه رفع فیلترینگ بنامد و یکی می‌خواهد آنرا توطئه اسراییلی، فرقی نمی کند، جامعه را از اعتراض نمی‌شود بازداشت، چرا که این شکل اعتراض چه قبول داشته باشیم چه خیر، نه بر انگاره های جنسی که اتفاقا بر گزاره ضدجنسیتی بنا شده. اعتراضی است علیه سیستم تمامیت خواه و مردسالاری که به خاطر ناتوانی در کنترل لذایذ جنسی و تعرض به بدن زن، می‌خواهد زن همیشه در محدودیت باشد تا خودش آسایش و آرامش داشته باشد. یک نگاه کاملا خودخواهانه تحت لوای دروغین حفظ عفت زنانه. از این نظر، حرکت خانم در عریان شدن در اعتراض به دخالت در نوع پوشش، عصیان رادیکال علیه نظم ظالمانه است.

جامعه را نمی‌شود به بند بست، با نگاه مکانیکی نمی‌شود از فوران خشم جلوگیری کرد. این درسی است که حکومت نمی‌تواند بگیرد چون متصلب شده، در برابر هر تغییری مقاوم.
https://www.tgoop.com/modjtabanajafifrance/2398
Forwarded from پارَند - Paarand
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در نظر هانا آرنت، آزادی صرفا انتخاب بین چند گزینه جایگزین نیست، آزادی امکان شگفتی آفرینی و واژگونی روزمرّه و عصیان علیه عادی بودن است. چرا که هر تولد انسان، حامل یک قدرت شگفتی آفرینی است و انسانها به همان اندازه که متفاوت و متکثر هستند، منحصر به فرد و یگانه اند. پس هر انسان، می تواند خالق امری بدیع باشد، خالق ابتکار و نوآوری. عصیانی علیه نظم ظالمانه موجود و طلیعه ای بر نظمی نو.

@paarandiran

https://instagram.com/paarandiran
در اهمیت نوشیدن جام زهر

مجتبی نجفی

او بازگشت، چون پوپولیسم نرفته بود، در غیاب او نه تنها کمرنگ نشده بود که بسیاری از نقاط جهان را آلوده کرد. پوپولیستها، ساده سازی می‌کنند و راه حل ندارند، بر بحرانها سوار می‌شوند، خودمانی حرف می‌زنند. وقتی خانم ترامپ از او خواسته بود حرفهای چیپ نزند، حرفی زد که راز موفقیت پوپولیستهاست: مردم دوست دارند.

پوپولیست، رگ خواب مخاطبش را می‌داند، آنچه را می‌گوید که آنها دوست دارند. لازم ببیند دروغ هم می گوید، راستی آزمایی بعدش، چندان مهم نیست از جمله اینکه مهاجران اهل هائیتی گوشت گربه و سگ آمریکایی‌های اصیل را می‌خورند. تکذیب شد، اما برای پوپولیست اهمیتی ندارد، مهم این است حرفی را زده که در بازار خریدار دارد. آمریکایی ضدمهاجر، کالایش را می‌خرد. حالا یک عده هم ناراضی باشند. مهم رای موافق هاست.

ترامپ خالق پوپولیسم نیست، او مولود پوپولیسم است. پوپولیسم محصول بحران دموکراسی هاست. با شکست ترامپ هم از بین نمی‌رفت چرا که ریشه دوانده، راهنمای عمل سیاستمدارانی شده که از بحران ها استفاده می‌کنند و ماهرانه بر اسب قدرت با حمایت توده ای می‌نشینند. راه حل مبارزه با پوپولیسم نه حذف ترامپ که حل بحران دموکراسی هاست که نه تنها تخفیف نیافته که عمیق تر هم شده.

با ترامپ ایران ما نیز روزهای بسیار خطرناکی را خواهد گذراند. به خصوص اینکه سیاست « نه جنگ نه مذاکره» رهبر جمهوری اسلامی شکست خورده و اکنون « یا جنگ یا توافق» روی میز است.

ترامپ اینبار با توپ پر آمده. همه میدان های سیاست داخلی آمریکا را فتح کرده. رقبایش را ناک اوت کرده. اعتماد به نفس دارد. از آمدن او هم پوتین، هم نتانیاهو خوشحال ترین، زلنسکی و برخی رهبران اروپایی غمناک ترین اند. جمهوری اسلامی هم در وضعیت دشواری قرار خواهد گرفت. با قاتل سلیمانی یا باید توافق کند یا تحریم‌های شدید، حمایت لجستیک از بمباران تاسیسات اتمی توسط نتانیاهو و شاید جنگی سخت ویرانگر با اسراییل را بپذیرد. شانس توافق با ترامپ کم است اما دومی از حکومت دیکتاتور بر می آید که در برابر تغییر متصلب شده. خطر اصلی، استهلاک ایران و سوخته شدن سرزمینی است که حقش این حکومت نیست. بازنده اصلی سناریوی دوم، پیش از هر چیز مردم، جامعه مدنی تحت سرکوب و دموکراسی‌خواهانی اند که تغییر پایدار می خواهند نه تخریب و ویرانی.

واقعیت این است ترامپ را نمی‌شود کاری کرد، باید صدای ضدیت با جنگ را بالا برد و از نوشیدن جام زهر دفاع کرد. مهم ایران است و مردمی که نباید قحطی زده شوند یا قربانی بمب و موشک. اینکه آمریکا چنین است و اسراییل چنان، مسأله ثانوی است، ایران نباید سرزمین سوخته شود.
https://www.tgoop.com/modjtabanajafifrance/2401
«بن سلمان سازان، مشغول کارند»

مجتبی نجفی

زنگها به صدا در آمده، پروژه رونمایی از « مجتبی» به عنوان منجی ملت ایران در مراحل آخر است. مصاحبه اخیر پالیزدار که زمانی به خاطر افشای فساد سیستماتیک بازداشت شد و امروز هم بر حقانیت حرفهایش تاکید می‌کند خود نشانه ای دیگر از سیاستی است که در پی معرفی « بن سلمان » ایرانی است: مبارزه با مفسدان، تامین آزادیهای اجتماعی، تامین حداقلی از آزادیهای سیاسی. اینها محورهای اصلی طرفداران ایده بن سلمان سازی مجتبی هستند. به عبارتی طرفداران این ایده پسر را برای پاک کردن چهره پدر علم کرده و در دورانی که « جانشینی» بحث تعیین کننده مناسبات داخلی ایران شده در فکر معرفی آقازاده به عنوان اصلاحگری منجی در شرایط ویژه هستند. به خصوص اینکه در داخل اپوزیسیون منسجمی نیست و در خارج، بسیاری از گروههای اپوزیسیونی با فاند و رانت آلوده شده یا ملتمسانه از ترامپ و نتانیاهو گدایی توجه می‌کنند. از اینرو طرفداران ایده بن سلمان سازی، فرصت را مغتنم شمرده اند برای جانشینی فرزند رهبر فرتوت، پیر و لجوج، مجتبای جوان را علم کنند.

تصویری که پالیزدار در مصاحبه اش ارایه کرد، تازه نبود، حکومتی غرق در فساد مستعد سوزاندن ایران و مردمش. این پیش بینی سالها پیش مطرح شد که این فساد چون سرطان، بدن بیمار را از پای در خواهد آورد. و حالا بیمار نزار می‌خواهد جراح معرفی و تصویر پسر مصمم برای جمع کردن فاجعه پدر را به بیرون ارایه دهد، برای همین پالیزدار در مصاحبه اش مدام به آقا مجتبی رجوع می‌کرد و از او به عنوان تنها روزنه امید برای حل بحران یاد می‌کرد.

در سالهای اخیر بخش مغلوب نیروهای امنیتی برای مبارزه با فساد فراگیر به افشای اسناد از طریق تیپ هایی مانند پالیزدار روی آورده اند، این همان نکته ای است که پالیزدار بر آن مهر تایید زد. اینها امیدوارند با افشاگری از سرعت فساد فراگیر بکاهند و با مرگ یا بازنشستگی پیرمرد لجوج، هوایی تازه در ساختار پوسیده نظام بدمند‌. اما مسأله واقعا پیچیده است. مجتبی خود بخشی از مسأله بوده و حالا چگونه می‌تواند راه حل مسأله شود؟

اولین بار نام او در نامه کروبی معترض به تقلب انتخابات هشتاد و چهار به علی خامنه ای رسانه ای شد زیرا او بیت رهبری و سپاه را برای پیروزی احمدی نژاد بسیج کرده بود. کروبی از لفظ « اقازاده» استفاده کرده بود و رهبر در پاسخ به کروبی فرزندش را « آقا» خطاب کرده بود. بعد مجتبی از سوژه های اصلی معترضان در جنبش سبز شد« مجتبی بمیری رهبری را رو نبینی». یکی از منظورهای میرحسین موسوی در جمله معروف اش« تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نمی شوم»ممانعت از موروثی کردن قدرت بود.

چرا که مجتبی و سپاه از گردانندگان اصلی کودتای تقلبی هشتاد و هشت بودند و حالا بخشی از مسأله دیروز خود را در قامت راه حل امروز، تصویرسازی می‌کند.
مجتبی برای منجی شدن، مشکلات ساختاری دارد: نه ایران، عربستان است، نه او بن سلمان، نه مردم ایران، مردم عربستان. مقایسه های اینچنینی، به شدت ساده ساز مسأله های پیچیده اند. شاید هدف خامنه ای، نجات فرزندش از خشم مردم تحقیر شده باشد و شاید مجتبی هم گمان می‌کند با رهبری اصلاحات ساختاری، بین میراث سیاه پدر و ملت تشنه ثبات، نان، آزادی، آشتی برقرار می‌کند و خود را جاودانه می‌کند.

هر چه هست تحقق این ایده دشوار است. اینجا ایران، کشوری است که آینه ای از انواع و اقسام جنبش‌ها و انقلاب بوده. دوران  تحمیل مدلهای از بالا به پایین، حکومت ژن برتر گذشته. ایران را شهروندان صاحب رای و اختیار اداره خواهند کرد و هر دولتی باید به رای ملت باشد و دوران فرزند پاپا بودن به منزله سند مشروعیت گذشته؛  از اینرو در این شرایط، بن سلمان سازان که در رسانه ها گاه و بیگاه، موهبت‌های پادشاه سعودی را به سر مردمی می‌زنند که زمانی بنیانگذار نخستین پارلمان در خاورمیانه بودند، زیباترین جنبش های مدنی را خلق کرده اند، خواسته یا ناخواسته در همین مسیر اند: تصویرسازی از مجتبی به مثابه منجی.
https://www.tgoop.com/modjtabanajafifrance/2403
زنده باد زندگی

مجتبی نجفی

خبر خودکشی « کیانوش سنجری» فعال سیاسی حیرت آور بود. او خواست به تداوم حبس زندانیان سیاسی اعتراض کند. خبر آنقدر شوک آور است که سخت است درباره آن نوشت و من فردی را که خود را به کشتن می‌دهد مذمت نمی‌کنم اما خودکشی را آری. بسیاری از ما وضعیتهایی را تجربه می‌کنیم که افق آینده تیره شده، خودکشی هم می‌تواند اعتراضی باشد به این تیرگی. در این سالها هم در خارج از مرزها و هم داخل بودند کسانی که اعلام کردند خسته ایم و رنجور و در اعتراض به این رنجوری و نظام مستبد سیاسی به حیات تن خود پایان دادند. انسانها ظرفیت های متفاوتی دارند و نمی‌شود جای آنها توصیه کرد اما می‌شود بر اهمیت زندگی و حتی زنده بودن در عصر تاریکی تاکید کرد.

اگر اشتفن تسوایک و همسرش لوت آلتمن که از نازیسم هیتلری به انگلستان و برزیل پناهده شدند، صبر بیشتری داشتند نظاره گر خرد شدن استخوانهای نازیسم بودند. واقعیت این است دیکتاتوری از محو بدن و ذهن ما لذت می‌برد و بودن ما در یک گفتمان همبستگی برای دیکتاتوری آزاردهنده است. پس در روزگاری که افقها تیره شده و فضای امنیتی جنگی چشم انداز آینده را تیره تر می‌کند، اندیشیدن به تاب آوری در بحرانهای چند لایه خود مهم ترین کنش سیاسی است. پیش شرط آن نه دادن امید واهی که پذیرش واقعیت سخت است.

در کوران جنبش زن، زندگی آزادی رسانه های بی مسیولیت آنچنان بر طبل سقوط زودهنگام می‌زدند که گویی قرار است پاسگاه فلان دهکده سقوط کند نه یک نظام سیاسی مجهز به پول نفت و سیستم حامی پروری که بخشی از جامعه را ابزار سرکوب کرده به جای اینکه شهروند آزاد شوند.

پس در این دوران تیرگی با وضعیت جنگی خاورمیانه،تشدید احتمالی تحریمها و متصلب شدن ساختار سیاسی در برابر هر تغییر معنادار، فضا مستعد خودکشی های بیشتری خواهد شد و راه حل مقابله با آن، همبستگی بیشتر شهروندان است چرا که مقابله با افسردگی یا ناامیدی فقط راهکار فردی ندارد بخش مهمی از آن در با هم بودن های جمعی است.

در این تیرگی افق هر جمعی ولو کوچک، حتی با اهداف ساده و کوتاه مدت، خود تداوم امید به زندگی است. زندگی را حتی می‌شود در آوار جنگ جست نه اینکه پس زد. یک لحظه از زندگی هم غنیمت است و استفاده از آن سیلی به صورت دیکتاتوری است. و مبارزه با افسردگی خود مقابله با تمامیت خواهی است چرا نظام‌های تمامیت خواه طبق خوانش آرنتی، می‌خواهند ما بی جا، بی شور، در انزوا و قطعه ای از ماشین سرکوب باشیم پس در این شرایط نفس گیر، از تهدید و تحریم ، تا حبس و اعدام باز هم باید بر مهم ترین ضلع جنبش اخیر تاکید کرد: زندگی. تلاش برای آزادی، وجهی از زندگی است؛ زنده باد زندگی.
https://www.tgoop.com/modjtabanajafifrance/2407
2024/11/16 04:22:14
Back to Top
HTML Embed Code: