Telegram Web
دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری
#نقدها 🔹در ستایش وطن یا بازتعریف آن؟ 🔹 پاسخی به یادداشت «سینه‌زنی برای ایران» از محسن‌حسام مظاهری هاجر قربانی (انسان‌شناس) [قسمت ۱ از ۲] محسن‌حسام مظاهری در یادداشتی با عنوان «سینه‌زنی برای ایران» با نگاهی اصلاح‌گرایانه به امکان پیوند دوباره‌ی…
#نقدها


🔹در ستایش وطن یا بازتعریف آن؟ 🔹
پاسخی به یادداشت «سینه‌زنی برای ایران» از محسن‌حسام مظاهری


هاجر قربانی (انسان‌شناس)


[قسمت ۲ و آخر]



۳. از نگاه مطالعات قوم‌موسیقی‌شناسی، ترانه‌ی «ای ایران» در مد ماژور ساخته شده؛ مدهایی با بار عاطفی باشکوه، رسمی و ملی که برای سرودها و تصنیف‌های میهنی مناسب است. این ساختار در نوحه‌ی اخیر، بدون هیچ بازآرایی، در کنار مهمترین زمان سوگواری شیعی یعنی محرم قرار گرفته و به‌جای تلفیق، نوعی تضاد عاطفی و شنیداری پدید آورده است. شنونده با ملودی‌ای روبه‌روست که در حافظه‌ی جمعی با حس وطن‌دوستی رمزگذاری شده، اما اکنون در خدمت متنی آیینی و مذهبی قرار گرفته است. در حالیکه باید به این توجه داشت که موسیقی سوگ در سنت شیعی ایران، عمدتاً در مدهایی چون همایون، بیات ترک، افشاری و بیات اصفهان اجرا می‌شود که بار حزن‌آلود، قابلیت القای اندوه، خشوع و عاطفه‌ی جمعیِ سوگوارانه را القا میکنند: برای مثال: «نوحه مهم باز این چه شورش است ». در این اجرا اما، استفاده از مد ماژور(بی‌آن‌که متناسب با منطق عاطفی آیین بازآرایی شود) نه تنها باعث ابهام در

موقعیت مناسکی می‌شود، بلکه کارکرد موسیقایی ملودی را نیز دگرگون می‌کند. ملودی‌ای که برای وحدت ملی و شکوه عمومی ساخته شده بود، اکنون در جایگاه سوگ دینی قرار گرفته است (بدون آن‌که ابزارهای شنیداری مناسک سوگ را با خود همراه کند). این در حالی‌ست که در تجربه‌های گذشته، نمونه‌هایی از تولید موسیقی در خدمت به امر ملی و مذهبی به‌صورت خودجوش و از پایین شکل گرفته‌اند؛ به‌ویژه در دوران جنگ ایران و عراق، آثاری مانند کاروان شهید اثر محمدرضا لطفی یا شهیدان خدایی ساخته‌ی هوشنگ کامکا، نشان می‌دهند که تلفیق ملیت و معنویت آیینی زمانی معنا‌دار می‌شود که از بطن جامعه برخیزد، نه آنکه از سوی ساختار رسمی تحمیل شود.

با این‌حال، ارزش دیدگاه مظاهری در آن است که به‌درستی به خطرات حذف امر ملی و غلبه‌ی بی‌رویه‌ی زبان آیینی رسمی در مناسک اشاره می‌کند. اما به زعم من پیشنهاد تلفیق ایران و آیین، اگر به‌جای مشارکت مردمی و خلق مناسک از پایین، به بازتعریف جامعه در چارچوب مناسک  از بالا (مرکز ترویج ایدیولوژی سیستم سیاسی) منتهی شود، خود می‌تواند معنای وطن را استحاله کند. نه هر ذکری از نام ایران در مداحی، نشانه‌ی بازگشت به مردم است، و نه هر تلفیقی از نوحه و سرود ملی، لزوماً پاسخی به بحران مشروعیت مناسک.

@mohsenhesammazaheri
از سلسه نشست‌های خوب "زیارت در جهان"
با ارائه‌ی مینو میرشاه‌ولد

@mohsenhesammazaheri
شب‌های عاشوراپژوهی ۴

با هدف پیوند میان پژوهش‌های عاشورایی و مجالس حسینی، «موسسه‌ی فرهنگی آیه» با همراهی «دبیرخانه‌ی دوسالانه‌ی کتاب عاشورا» برای چهارمین سال برنامه‌ای را با محوریت کتاب‌ها و پژوهش‌های برتر عاشورایی و با عنوان «شب‌های عاشوراپژوهی» برگزار می‌کنند.


شب اول، چهارشنبه ۱۱ تیر:
کتاب «بازتاب تفکر عثمانی در قیام کربلا»
دکتر محمدرضا هدایت‌پناه

شب دوم، پنجشنبه ۱۲ تیر:
کتاب «تبیین جایگاه کوفیان در فرایند نهضت امام حسین(ع)»
دکتر حسین قاضی‌خانی

شب‌های سوم و چهارم، جمعه و شنبه ۱۳ و ۱۴ تیر:
کتاب «حقیقت عاشورا»
استاد محمد اسفندیاری

شب پنجم، یکشنبه ۱۵ تیر:
کتاب «رویکردهای ایرانی به واقعه‌ی عاشورا»
دکتر علی مهجور


بخش ثابت هر پنج شب:
تحلیل تاریخی واقعه‌ی عاشورا
دکتر سعید طاووسی مسرور


مرثیه‌خوان: حسین شیروانی


اصفهان ـ خیابان شیخ مفید ـ خانه حکمت (تکیه‌ی میرفندرسکی)
۱۱ تا ۱۵ تیر ۱۴۰۴
ساعت ۲۰:۴۵


موسسه‌ی فرهنگی آیه
دبیرخانه‌ی دوسالانه‌ی کتاب عاشورا

@ashoorabooks

🔹 تاملی درباره مداحی حاج محمود کریمی

''ایران حرم است''و ''ایران حسین''

شب اول محرم‌ مداحی‌ای از حاج محمود کریمی مداح معروف تهران منتشر شد که تلفیقی از اثر هنری محمد نوری با عنوان ''ایران'' است که در ساختاری حماسی برای هویت ملی ایرانیان اجرا شده، اما کریمی آن را با ساختارهای مداحی و نوحه بازخوانی کرده است، البته در تلفیقی خلاقانه و زیبا. استقبال بسیاری از این کار در برخی کانال‌های خاص و شبکه‌های اجتماعی مجازی شده است. هرچند این استقبال بیشتر در فضای رسانه‌های سیاسی و کنشگران آن مطرح است. تحلیل‌هایی نیز برای آن توسط محققانی از جمله محسن حسام مظاهری نوشته شده و در نوشتارش به این اشاره کرده که: «یکی از نقدهای وارد به روند توسعه‌ی شتابنده‌ی نهاد دین در دو دهه‌ی اخیر، به‌ویژه در گفتار رسمی و حکمرانی، غیبت امر ملی (نه شعارهای ایدئولوژیک سیاسی) و تقویت سویه‌های هویتی (فرقه‌ای) بوده است؛ روندی که مصداق آن را در شیعی‌شدنِ مضاعف ادبیات رسمی، افزایش المان‌های شیعی در عرصه‌ی عمومی و تورم مناسک شیعی می‌توان سراغ گرفت. این روند ... بسیار مستعد است که مناسک مذهبی را، به‌جای ابزاری در خدمت جامعه، به مقوله‌ای ضداجتماعی و آسیب‌زننده به جامعه‌ی ایرانی مبدل سازد. جنگ 12‌روزه، تلنگری است که اهمیت و حساسیت این موضوع را آشکار می‌کند. راه درست، بازگرداندن مسیر سیاستگذاری مناسک به سمت جامعه و منافع آن است». (کانال تلگرامی محسن حسام مظاهری). البته باید این قیدهای تذکر آقای مظاهری را در حیطه گفتمان‌های آیینی حاکمیتی و سیاسی در نظر گرفت. دین مردمی آنگونه که در فضاهای غیرسیاسی شهر و روستای ایرانی جاری است، چندان متاثر از این مقوله‌بندی‌های اقای مظاهری نیست. از سوی دیگر، موافقان درون گفتمانی و همسو با محمود کریمی این امر را نه تنها بدیع ندانسته‌اند، بلکه برای آن ریشه‌هایی در ساختارهای نهادی تشیع ایرانی هم ترسیم کرده‌اند. برخی دیگر هم آن را صرفا یک استراتژی موقعیتی از سوی مداحان حاکمیتی دانسته‌اند.

لزوم فهم تاریخی و پیچیده از ابداع آیینی در جامعه

به نظر می‌رسد نباید تحلیلی تک‌بعدی و محدود از این رویداد داشت. آنچه که محمود کریمی انجام داد دلالت‌ها و معانی مهمی را در درون خودش دارد؛ اما باید قلمرو و محدوده‌های این معانی و بسترهای صدق و باورپذیری آن را بهتر و دقیق‌تر از سایر فضاهای آیینی جامعه ایرانی مورد بازاندیشی و بازیابی قرار داد.

از منظر انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی، اصولا نمی‌توان آیین‌ها و روایت‌های مقدس درون آنها را صرفا برای بیان حقیقتی یا واقعیتی در گذشته و در تاریخ به فهم در آورد. تاریخ قدسی اصولا فراتر از تاریخ دنیوی عمل می‌کند. صورت‌بندی آیینی و محتوای روایی آن (روایت‌های مقدس)، عمیقا بازنمای شرایط فعلی مومنان و برای موجه‌سازی حیات امروزی مومنان با ارجاع به روایت‌های مقدس در گذشته است. این روایت‌ها همچون سوزن‌بانان، مسیرهای معنایی زندگی و دلالت‌های ضمنی و آشکار این مسیرها را در زندگی مومنان امکان‌پذیر می‌کنند؛ اما طی مسیر و نحوه آن سطح دیگری از واقعیت جاری جامعه و متاثر از کنش‌های عملی مومنان است. به عبارت دیگر آنچه که در آیین‌ها و روایت‌های مقدس مورد توجه قرار می‌گیرد، تلاشی برای معنابخشی به حیات جاری جامعه از دریچه الگوها و ساختارهای پنهان در این روایت‌های مقدس است. لذا هر گروه بر حسب موقعیت و بستر اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و مهم‌تر از دغدغه‌ها و ضرورت‌های پیش رویش این روایت‌ها را مورد بازخوانی و بازاندیشی قرار می‌دهد. به همین سبب هم فرم روایت‌ها و مهم‌تر از همه، محتوای تفسیری آنها همیشه به شرایط زندگی مومنان و حال و هوای اجتماعی و فرهنگی انها و به ضرورت‌ها و مقتضیات کلیدی زندگی انها بستگی دارد. از این منظر برای فهم اجرای مداحی اخیر محمود کریمی چند تفکیک تحلیلی لازم است:

تفکیک اول به تمایز میان نفس ابداع آیینی و ایده نواورانه با مقوله فراگیری و جذابیت ان و زمینه زنجیره دسترسی به ان در یک جامعه مرتبط است. اینکه یک ابداع آیینی چرا و چگونه و با چه دلالت‌هایی رخ می‌دهد یک بحث است، و اینکه جامعه چگونه و چرا از آن استقبال می‌کند یا نمی‌کند، بحثی دیگر است. هر ابداعی هرچقدر هم با شکوه باشد، صرف بدیع بودنش ضامن بقایش یا حتی ضامن پذیرشش نیست.

تفکیک دوم را باید بین هسته سخت آیین و پوسته‌های تاریخی آن قایل شد. به عبارت دیگر باید بین صورت‌بندی ساختاری و تاریخی یک آیین و روایت‌های مقدس (که می‌توان آن را هسته سخت فرم و محتوای آیین‌ها دانست) و شرایط و بسترهای عاجل و جاری اجرایی آن در زمانه و زمینه مشخص تمایز قایل شد.

تفکیک سوم هم بین فراوانی بازنمایانه و رسانه‌ای یک پدیده است با فراوانی جمعیت‌شناختی و واقعی ان در بدنه جامعه و گروه‌های اجتماعی.
@J_Rahmani59
Forwarded from تقریرات
🔶اسلام یا ایران؛ مسأله این است؟

✍🏻علی‌اشرف فتحی

در جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1967 اتکا بر ایده «ملی‌گرایی عربی» به عنوان راه رهایی‌بخش رهبران عرب حاضر در جنگ مطرح شد. عبدالناصر به عنوان رهبر و نماد مهم ناسیونالیسم عربی، در این جنگ متحمل شکست سختی شد و تا مرز استعفا نیز پیش رفت. او پس از این جنگ، چندان عمرش کفاف نداد و از دنیا رفت، اما در سندی صوتی مربوط به اواخر حیات او که به ‌تازگی منتشر شد، صراحتا از تمایل برای پایان تخاصم با اسرائیل سخن گفته است. پس از او جانشین و همراهش انور سادات نیز در سال 1973 یک ماه در جنگ با اسرائیل بود و به نتیجه خاصی نرسید و آغازگر فرایند صلح اعراب و اسرائیل شد. بنابر این، اندیشه ملی‌گرایی عربی در کمتر از دو دهه نشان داد که توانایی رویارویی با اسرائیل را ندارد.
شکست پان‌عربیسم در جنگ با اسرائیل، راه را برای جریان‌های اسلامی هموار کرد و آنان سردمدار ستیز با اسرائیل و دیگر نمادهای سلطه غرب در منطقه شدند. حدود نیم قرن است که تقابل جریان‌های مذهبی منطقه با اسرائیل ادامه دارد و اکنون به نقطه اوج خود رسیده است.
حال پرسش این است که چرا در چنین نقطه حساسی، دوباره باید به ناسیونالیسم و اهمیت «ملت» و «ملیت» رجعت کرد. یکی از پرابلماتیک‌های جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل، تاکید همین جریان‌های مذهبی بر اهمیت «ایران» است، در حالی که در دهه نخست جمهوری اسلامی، اندیشه «ملی‌گرایی» متهم به دین‌ستیزی و غرب‌زدگی می‌شد و نمادهای ملیت و جریان‌های ملی، به عنوان «دیگری» و «غیر خودی» در نظام سیاسی شمرده می‌شدند. نقطه نمادین این حساسیت، حذف مضامین ملی‌گرایانه از دومین سرود رسمی جمهوری اسلامی در ابتدای دهه هفتاد است. در اولین سرود رسمی جمهوری اسلامی که در دهه شصت مورد استفاده قرار می‌گرفت، مضامینی چون «پاینده بادا ایران» به چشم می‌خورد که رگه‌ای تلطیف‌شده از ایده مدرن ملیت و ناسیونالیسم بود. اما دومین سرود رسمی جمهوری اسلامی که پس از پایان جنگ با عراق تصویب شد، خالی از چنین رگه‌هایی بود. برخی مقامات نیز در تبیین ارزش‌های زمان جنگ که در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی به عنوان موضوع اختلاف بدل شده بود، از تقدم اسلام بر ایران در وصایای شهدای جنگ سخن می‌گفتند.
افزایش خطر حمله آمریکا پس از 11 سپتامبر و شروع دور جدید تحریم‌ها، تدریجا بر اهمیت انسجام بر اساس ملت و ملیت ایرانی افزود. هاشمی رفسنجانی در میانه دهه هشتاد صریحا اعلام کرد که برای مقابله با تهدیدهای آمریکا باید «ایران» را محور اتفاق همه نیروها قرار دهیم. اما در این دوره، هاشمی رفسنجانی مرجعیت خود را بین نیروهای اصولگرا و حزب‌اللهی از دست داده بود و همین سخن او نیز با واکنش‌ منفی این طیف مواجه شد.
اکنون در فضای متاثر از جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل، همین نیروها بر نمادهای ملی تاکید می‌کنند، مجسمه آرش کمانگیر ساخته می‌شود، قهرمانان ملی شاهنامه در رسانه ملی مطرح می‌شوند، سازمان سینمایی وابسته به سپاه در صدد ساخت فیلمی درباره رستم و سهراب است و مداح شاخص این طیف نیز یک ترانه ملی‌گرایانه را دست‌مایه نوحه‌خوانی محرم قرار می‌دهد.
واقعیت آن است که اندیشه وفاق میان دین و ملیت، دغدغه جدیدی در جامعه ما نیست. نخستین بار در عصر مشروطه ما با این موضوع مواجه شدیم که به جای دوگانه مسلمان و کافر، از دوگانه ایرانی و غیر ایرانی می‌توان سخن گفت. بعدها حتی در جنگ با عراق نیز اگرچه صدام به عنوان نماد کفر مطرح می‌شد و جنگ با او نیز جنگ اسلام و کفر دانسته می‌شد، اما همزمان گفته می‌شد که مرزهای ملی و خلیج فارس اهمیت دارد.
اکنون که گروهی در این اندیشه افتاده‌اند که دوباره از «ملت» و «ملیت» برای ایجاد انسجام استفاده کنند، ضروری است که تجربه ملی‌گرایان عرب در دهه‌های شصت و هفتاد میلادی را در نظر بگیرند و به دلایل شکست کاربست ملی‌گرایی در جنگ آنان با اسرائیل توجه کنند. اتکا بر ملی‌گرایی به تنهایی نمی‌تواند عامل رهایی‌بخش در جنگ‌ها باشد، به‌ویژه آنکه این اتکا از سر اضطرار و بدون توجه به اقتضائات مفهوم مدرن ملت-دولت و نیز بدون اعتنا به واقعیت‌های منطقه‌ای و جهانی باشد.

🔸این یادداشت به سفارش یکی از روزنامه‌های دولتی نوشته شد، ولی امکان انتشار نیافت.
@taqriraat
Forwarded from مواجید
مخاطراتِ بالقوهٔ امتزاج امر ملی و امر مذهبی
مهدی نوریان

محمود کریمی، از مداحان معروف تهران، در مراسم شب اول محرم امسال، به‌فراخورِ دورهٔ پساجنگ (جنگ ۱۲روزه با اسرائیل)، نوحه‌ای خواند برمبنای ملودی ترانهٔ آشنای «ایران» از محمد نوری؛ نوحه‌ای که کلیپ آن مورد استقبال قرار گرفت و در فضای مجازی دست‌به‌دست شد/می‌شود و بارها نیز از صداوسیما نیز پخش شد/می‌شود. در فضای علوم اجتماعی و انسانی نیز، تاجایی‌که من دیدم، یادداشت‌هایی دربارهٔ آن نوشته شد. محسن‌حسام مظاهری درقالب یادداشتی باعنوان «سینه‌زنی برای «ایران»: درباب نسبت مناسک مذهبی و امر ملی»، یکی از اولین واکنش‌ها را داشت. مظاهری—که او را با مفهوم «تورم مناسکی شیعی» در نقد شیعی‌شدنِ مضاعف عرصهٔ عمومی می‌شناسیم—در این یادداشت از این اتفاق، به شرط آنکه موقتی و معطوف به دورهٔ مذکور نباشد و تداوم داشته باشد، ابراز خرسندی می‌کند و آن را به فال نیک می‌گیرد، چراکه می‌تواند موجب «احیا/ تقویت جایگاه امر ملی و مفهوم «ایران» در مناسک مذهبی» شود. در یادداشتی دیگر که در پاسخ به یادداشت مظاهری نوشته شده است، هاجر قربانی، به این اتفاق، آنقدرها هم خوش‌بین نیست و معتقد است که این نه امتزاج امر ملی و مذهبی، بلکه نوعی بازتعریفِ امر ملی‌ست درقالبِ چارچوب مناسک رسمی شیعی. به‌نظر می‌رسد نقد قربانی به مظاهری این است که محمود کریمی درواقع ادبیات رسمی شیعی را نمایندگی می‌کند و امتزاج امر ملی و امر مذهبی (که علی‌الظاهر از نظر او نیز امر پسندیده‌ای‌ست) در این نوحه دارد اصطلاحاً از بالا رخ می‌دهد نه از پایین و توسط فرهنگ مردم؛ موضوعی که جبار رحمانی نیز در بخشی از یادداشت خود در نقد یادداشت مظاهری، بدان می‌پردازد.

مسئلهٔ من اما چیز دیگری‌ست و مربوط می‌شود به نوعی نگرانی؛ نگرانی از دست‌وپاپیداکردنِ محتوایی مخاطره‌آمیز که اتفاقاً محصولِ امتزاجِ امر ملی و امر مذهبی‌ست! من نه‌تنها به این اتفاق خوش‌بین نیستم، بلکه به آن به‌دیدهٔ تردید می‌نگرم و با شک بدان نگرانم. در این نگاه نیز وامدار نظریات روان‌شناسی توده از گوستاو لوبون و زیگموند فروید گرفته تا—به‌ویژه—ویلهلم رایش و اریک هوفر هستم. از این منظر، امتزاج هویت‌های ملی و مذهبی می‌تواند فضایی ناپایا و بی‌ثبات را برای ظهور کردارهای هویت‌گرایانه، اقتدارگرایانه، برتری‌جویانه، و درنهایت فاشیستی مهیا کند. مرادم از دست‌وپاپیداکردنِ محتوایی مخاطره‌آمیز همین بود؛ یعنی انرژیِ روانیِ جاری در دستگاهِ روانِ جمعیِ جماعتی که دربه‌در به‌دنبالِ این است که ازطریق فرم/صورتی ظاهر شده و تخلیه شود، ای بسا می‌تواند صورتی بیابد مخاطره‌آمیز و نابودگر! هوفر در مؤمنِ راستین این‌طور استدلال می‌کند که وقتی افراد، هویت ملی خویش را با باورهای مذهبی درهم می‌آمیزند، خود را در وضعیتی روانی می‌یابند که در آن از «دیگریِ» خود، انسانیت‌زدایی می‌کنند؛ وضعیتی که می‌تواند منجر به قربانی‌سازی و خشونت شود. وفاداریِ پرتب‌وتاب و شورمندانهٔ این جماعت به یک آرمان جمعیِ برساخته، ای بسا بر انسانیت سایه افکنده و افراد را بر آن دارد تا معیارهای اخلاقی خویش را به نفع گروه، فدا کنند. رایش در روان‌شناسیِ توده‌ایِ فاشیسم، به چگونگی بهره‌کشیِ جنبش‌های توده‌ای از نیازهای روان‌شناختیِ افراد به نفعِ احساسِ تعلق و اقتدار، سخن می‌گوید؛ اینکه چطور هیجانات، در راستای تقویت هم‌نوایی ازیک‌سو و سرکوبِ دیگری ازسوی دیگر، دست‌کاری می‌شوند.

براین‌اساس، به‌نظر می‌رسد آنچه در امتزاج امر ملی و امر مذهبی اهمیت دارد توجه به سازوکار این امتزاج است؛ اینکه مفصل‌بندیِ این‌دو به چه شکلی و در چه شرایط و زمینه‌ای رخ می‌دهد و چه پیامدهایی دارد؛ آیا در نتیجهٔ این مفصل‌بندی، شاهد سرکوبِ تکثر، نابودیِ اقلیت‌ها، فرایند دیگری‌سازی، دوگانه‌سازی، برتری‌طلبی، خودحق‌پنداری، کردارهای خودشیفته‌وار، شکل‌گیریِ جنبش‌های توده‌وار، کردارهای خشونت‌آمیز، قربانی‌سازی، به‌حاشیه‌رانیِ اقلیت‌ها، و این‌دست مسائل هستیم یا نه؟! پرواضح است که پاسخ به این پرسش، خودْ مستلزم تحقیق و پژوهشی ژرف است و من پیشاپیش چنین داعیه‌ای را دربارهٔ «جامعهٔ» ایرانی ندارم، هرچند توجه‌ به آن را بسیار لازم و ضروری می‌دانم.
—————
@mavaajid
🔸نهاد دین و ملیت به یکدیگر نیاز دارند🔸

مصاحبه‌ای کوتاهم با روزنامه‌ی ایران
در حاشیه‌ی یادداشت «سینه‌زنی برای ایران»


▪️جنابعالی از ضرورت احیا و بازتولید امر ملی در «مناسک دینی» گفتید. اما این امر پیچیده است. این اتفاق چطور ممکن خواهد بود؟
▫️یک نکته مهم این است که مناسک دینی ویژگی بازتابی دارند، به این معنی که بازتاب‌دهنده دغدغه‌ها، نظام مسائل و منافع جامعه در هر دوره‌اند. به بیان دیگر، مناسک در هر دوره تاریخی آیینه‌ای از وضعیت اجتماعی همان دوره هستند. این بازتاب بویژه در بخش‌هایی از جامعه که تعلقات مذهبی قوی‌تری دارند واضح‌تر دیده می‌شود. در هر دوره، نهادهای حاکمیت، روحانیت و سایر کنشگرانی که در شکل‌گیری فضای مذهبی و فرهنگ دینی اثرگذارند، نقش مهمی در این زمینه دارند. هرچه «امر ملی» در میان این گروه‌های اثرگذار و بدنه دینداران بیشتر مطرح باشد، بازتاب آن را در مناسک دینی نیز مشاهده می‌کنیم. در دیگر عرصه‌ها نیز چنین است. در دو سه دهه اخیر، شاهد تحولاتی در گفتمان دینی بوده‌ایم. به این معنی که گفتمان «اسلام ایران» به‌تدریج جای خود را به گفتمان «اسلام اسلام» و حتی «شیعه شیعه» داد. توسعه مناسک دینی، بویژه در دو دهه اخیر با شتاب چشمگیری همراه بود و با تقویت سویه‌های مذهبی شیعی همراه شده است. همچنین به‌مرور، گفتمان شیعی غلیظ‌تر، مناسک مذهبی پررنگ‌تر و تمایزات هویتی برجسته‌تر شده‌اند. این تحولات در مناسک نیز بازتاب یافته و منجر به رشد مناسکی شد که به‌صورت انحصاری شیعی هستند. تریبون‌ها و گفتارهایی که صرفاً ادبیات شیعی را دنبال می‌کنند، نیز تقویت شده‌اند. برپایه چنین پیشینه‌ای، برای احیا و بازسازی مناسک مذهبی با محوریت امر ملی، ابتدا باید این تحول در جامعه، بویژه در میان جامعه مذهبی و نیروهای اثرگذار در فرهنگ دینی رخ دهد. تا زمانی که مسأله ملی، هویت ملی و ایرانیت، در میان روحانیت، نمایندگان گفتمان دینی و حاملان این گفتمان موضوعیت نیابد، نمی‌توان انتظار بازتاب آن را در مناسک دینی داشت. به همان میزان که این مفاهیم در جامعه غایب باشند، انعکاس آنها نیز در مناسک دیده نخواهد شد. بنابراین، این فرآیند پیچیده از خود مناسک آغاز نمی‌شود، بلکه مناسک، نتیجه تحولاتی هستند که در جامعه و گفتمان دینی رخ می‌دهند.

▪️شواهد تاریخی پیوند میان دو عنصر ملت و مذهب یا ملت و اسلام، در تاریخ ایران چه بوده است؟
▫️نمونه‌های تاریخی فراوانی داریم. از دوران صفویه به این طرف، بجز چند مقطع کوتاه، گفتمان مسلط در ایران، پیوند نهاد سلطنت و دیانت بوده است. این دو، مقوم و پشتیبان همدیگر بودند. شاهان ایرانی از صفویه به بعد، حتی در دوره پهلوی خودشان را شاه مملکت شیعه معرفی می‌کردند که حافظ منافع شیعیان است. در امتداد چنین پیوندی، عنصر وطن و ملیت هم با باور دینی پیوستگی یافته‌است که تبلور آن را در مقوله تشیع ایرانی می‌بینیم. به همین جهت است که در ادوار مختلف و مواقعی که کشور نیاز به بسیج اجتماعی دارد،‌ادبیات دینی متناسب تولید شده و مناسک این نقش را برعهده می‌گیرند. از جنگ چالدران گرفته تا جنگ‌های ایران و روس و نمونه نزدیک‌تر جنبش مشروطه. عنصر میهن در مناسک و ادبیات مذهبی و منبرها مشهود و پررنگ است. اما با پیروزی انقلاب اسلامی، پیوند دیانت و سلطنت طبعا شکسته می‌شود و ادبیاتی به عنوان گفتمان مذهبی رسمی حاکم می‌شود که مبتنی بر اسلام سیاسی است که یکی از ویژگی‌هایش جهان‌گرایی و فراملی‌گرایی، یا به تعبیر دیگر امت‌گرایی است. گفتمانی که کمتر به عنصر ملیت توجه نشان می‌دهد. به همین جهت در دهه‌های اخیر با غیبت امر ملی در ادبیات مذهبی و مناسکی مواجه بوده‌ایم.

▪️اگر امر ملی و امر دینی در مغایرت یا در تضاد باهم تعریف شوند، پیامد آن برای هر دو حوزه چه خواهد بود؟
▫️ببینید! علی رغم تحولات گسترده و عمیقی که جامعه ایرانی در این چند دهه تجربه کرده و نیز تحولاتی که نهاد دین جامعه ایران تجربه کرده است، اما همچنان شواهد و پژوهش‌ها نشان می‌دهند که عنصر دین، عنصری اثرگذار در جامعه است و نمی‌شود بدون توجه به نهاد دین از امر دینی سخن گفت. در چنین جامعه‌ای نه نهاد دین مستغنی از امر ملی و ملیت است و نه می‌توانیم بدون توجه به موقعیت و مسائل نهاد دینی، امر ملی را به طور کامل محقق کنیم. در چنین شرایطی اگر در توازن و تعادل میان این دو نهاد اختلال ایجاد شود، آسیب این امر متوجه هر دو خواهد بود. به عبارت دیگر، هم نهاد دینی به ملیت نیاز دارد و هم ملیت برای دوام و قوام خود نیازمند نهاد دینی است. این موضوعی است که تجربه تاریخی ما آن را تأیید می‌کند.


منتشرشده در روزنامه‌ی ایران. ۷ تیر ۱۴۰۴. ص۳

متن کامل:
https://irannewspaper.ir/8774/3/125663


@mohsenhesammazaheri
دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری pinned «🔸سینه‌زنی برای "ایران"🔸 (درباب نسبت مناسک مذهبی و امر ملی) در طول تاریخ ایران اسلامی، نمونه‌های موفق امتزاج و هم‌افزایی امر ملی و امر دینی (مذهبی) کم نبوده‌اند. مقاطعی که منافع ملی و منافع دینی تعاملی سازنده داشته و به‌جای رقابت و تعارض، در نسبتی متعادل…»
دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری
🔸سینه‌زنی برای "ایران"🔸 (درباب نسبت مناسک مذهبی و امر ملی) در طول تاریخ ایران اسلامی، نمونه‌های موفق امتزاج و هم‌افزایی امر ملی و امر دینی (مذهبی) کم نبوده‌اند. مقاطعی که منافع ملی و منافع دینی تعاملی سازنده داشته و به‌جای رقابت و تعارض، در نسبتی متعادل…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یادداشت سینه‌زنی برای ایران

پیوست ۲:
نمونه‌ای دیگر از بازخوانی تصنیف‌های ملی در نوحه‌خوانی مجالس عزاداری امسال

برازجان
مسجد دلگشا
بازخوانی تصنیف ایران اثر سالار عقیلی
شب سوم محرم ۱۴۰۴

نکته‌ی مهم درباره‌ی این مورد، اجرای آن در یکی از شهرهای دور از مرکز و مداحی غیرسلبریتی و محلی است که شائبه سفارشی‌بودن ندارد.

@mohsenhesammazaheri
دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری
🔸سینه‌زنی برای "ایران"🔸 (درباب نسبت مناسک مذهبی و امر ملی) در طول تاریخ ایران اسلامی، نمونه‌های موفق امتزاج و هم‌افزایی امر ملی و امر دینی (مذهبی) کم نبوده‌اند. مقاطعی که منافع ملی و منافع دینی تعاملی سازنده داشته و به‌جای رقابت و تعارض، در نسبتی متعادل…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یادداشت سینه‌زنی برای ایران

پیوست ۴:
نمونه‌ای از نوحه‌های ملی
در محرم ۱۴۰۴
هیئت بعثت یزد


هیئت‌های یزدی ازجمله همین هیئت‌ بعثت در استفاده از مضامین ملی و نیز اجتماعی - انتقادی در نوحه‌ها پیشگام بوده و در سال‌های گذشته نیز نمونه‌های بسیاری از این قبیل نوحه‌ها را اجرا کرده‌اند.

(پیشتر درباره‌ی پدیده‌ی نوحه‌های اجتماعی در یزد نوشته‌ام و در آرشیو کانال موجود است.)
@mohsenhesammazaheri
​​
🔹 هیات به مثابه نهاد مدنی

هیات‌های عزاداری یکی از مهمترین اشکال جماعت‌های آیینی در ساحت شیعی جامعه ایران هستند. هیات‌های عزاداری که در امتداد سنت‌ها و جماعت های آیینی پیشین در بستر جامعه مدرن شهری ایرانی شکل گرفتند، بخشی از خلاقیت بدنه مذهبی شهرنشین ایرانی در مواجهه با جهان جدید و نوینی بود که مسائل و دغدغه‌های متفاوتی را در عرصه‌های دینی و اجتماعی پیش روی اجتماع مومنان قرار می‌دهد. از این منظر هیات‌های عزاداری در اوایل قرن چهاردهم هجری در بستر جامعه شهری شکل گرفتند و به دلیل نقش و کارکرد مهم و مفیدی که داشتند،‌ به سرعت نیز توسعه یافتند. از این منظر می‌توان هیات‌های عزاداری را به مثابه نهادهای مدنی در جامعه ایرانی فهمید. نهادهایی که بواسطه مردم و با سازکارهای جدید و مدرن و در جهان جدید ایرانی شکل گرفتند. هیات‌ها تلفیقی بودند از سنت‌های مذهبی مردم و اقتضائات زندگی جدید شهری. به همین دلیل می‌توان هیات‌های عزاداری را بخشی از نوآوری‌های اجتماعی در جامعه ایرانی دانست. هرچند در ابتدا هیات‌های عزاداری حول دغدغه‌ها و نیازهای دینی و هویتی شکل گرفتند، اما به به تدریج توانستند کارکردهای دیگری در عرصه‌های اجتماعی و خدمات اجتماعی و فرهنگی را نیز بر عهده بگیرند.

نقشی که هیات‌های عزاداری برای تجمیع نیروی اجتماعی در راستای رفع یک نیاز،‌ یک مشکل، یک امر سازنده مثبت جدید و … داشتند،‌ به تدریج منجر به توسعه اهمیت آنها شد. اما در دهه‌های اخیر هیات‌های عزاداری متاثر از چندعامل تحولات زیادی به خود دیدند:

۱- توسعه شهرنشینی و سبک زندگی شهری از خلال برنامه‌های توسعه در ایران،‌ منجر به گسترش الگوی هیاتی به روستاهای ایران هم شد.

۲- از سوی دیگر ارتقای موقعیت مداحان از دهه ۱۳۷۰ به اینسو و اهیمت یافتن نقش آنها در مناسبات قدرت،‌ منجر به برتری یافتن سبک سازماندهی هیاتی در جامعه ایرانی نسبت به سایر الگوها و سبک‌های سازماندهی جماعت های مذهبی شد.

۳- مهمترین و اصلی ترین تحولی که زمینه بسط جماعت هیاتی شد، گسترش و تحول بخش جوان در هرم جمعیتی ایرانیان است. موج وسیع جوانان از دهه هفتاد و تغییر سبک زندگی و ذائقه مذهبی و فرهنگی و هنری آنها، منجر به آن شد به دلیل عدم پاسخگویی کافی از سوی نهادهای سنتی دینی،‌ آنها به فرم‌های سیال‌تر و نو تری از سازماندهی جماعت‌های آیینی پناه ببرند.

۴- از خلال همین گرایش و زمینه بود که سبک‌های جدید عزاداری و کنشگران مداحی جدید از جواد ذاکر به اینسو شکل گرفتند که هرچند در ابتدا مورد طرد قرار گرفتند،‌ اما این تغییر اجتماعی ذائقه دینداری به حدی وسیع بود که به تدریج مداحان رسمی نیز بدان متمایل شدند و سبک جدید مداحی و عزاداری به شکل غالب هیات‌ها بدل شد.

۵- قدرت رسانه‌ای هیات‌های پایتخت، عملا منجر به سیطره و بسط الگوهای آنها به سایر مناطق کشور و تضعیف سبک‌های محلی و منطقه‌ای عزاداری و شکل‌های محلی هیات در سایر مناطق شد. هرچند در دهه نود تمایلات خاص‌گرایانه برای ارائه الگوهای محلی هیات‌ها در مقابل الگوهای تهرانی آن، منجر به ایجاد تکثری گسترده در سبک هیاتی شد.
@J_Rahmani59
با حسین برای وطن سینه بزن
حاشیه‌ای بر فرخندگیِ عزاداری‌های ملی اخیر پس از تجاوز اسرائیل

دو سال پیش در بحبوحهٔ جنبش «زن زندگی آزادی» سخنرانی‌ای داشتم با عنوان «عاشورا در کشاکش جامعهٔ دوقطبی». به خوبی به یاد دارم که در آن مقطع و ضمن التهاب‌های درونی و هم تلقینی از بیرونِ کشور، صداهای مسمومی بلند شده بود که تلاش می‌کرد مبارزهٔ سیاسی را به سمت تقابل با آیین‌های کهنی چون محرم هم بکشاند. در آن سخنرانی تلاش کردم که بگویم محرم قرن‌هاست که عنصری از عناصر ملی ایرانی شده است و امام حسین فراتر از مرزهای عقیدتی. تلاش کردم نشان دهم که بدنهٔ جامعهٔ ایران به رغم‌ این هیاهوهای مخرب و ستیزهای بی‌وجه، از عاشورا الهام می‌گیرد و قرن‌هاست که این پدیدهٔ درونی‌شده را بیرون از دوقطبی‌های کاذب ملیت-مذهب می‌فهمد. به همین دلیل هم دشمنیِ کور با این آیین ملی-دینی به‌نام مبارزهٔ سیاسی، آدرس غلط و کوششی رسواست.*

برخلاف فضاسازی‌های رسانه‌ای، وضعیت جامعهٔ امروز ایران با دوسال پیش شباهت‌ها و تفاوت‌‌های بسیار کرده است. تغییر احوال اجتماعی پس از تجاوز اسرائیل و تحمیل جنگ دوازده‌روزه و آتش‌بس متزلزل و ضرورت همبستگیِ ملی، بر عمق این تغییر افزوده است. موضوع این گفتار تشریح این تفاوت‌ها نیست و من هم مدعی نیستم که جامعه از حقوق و مطالبات به‌حق خود در حوزهٔ آزادی‌های اجتماعی دست کشیده است. حتی ساختار سیاسی نیز تا حدی در رویه‌های خود تجدیدنظر کرده و دست تندورها را بسته و واقعیت‌های اجتماعی‌ را در حوزهٔ پوشش عرفی پذیرفته است. ماحصل این نزدیکیِ دوطرفه، شکل‌گیری همبستگی اجتماعی در برابر متجاوز، به‌رغم اختلاف‌‌ها و انتقادهاست. اوج این فضا محتواهای تولیدیِ رنگارنگ از سوی جوانان و زنانی بود که به پوشش سر ملتزم نبودند، در عین حال در برابر اسرائیل رجز می‌خواندند و شعر می‌سرودند. اوجش تصویرگری شهیدان زنی بود که در تلقی پیشین «بی‌حجاب» خوانده می‌شدند.**

به سر سخن برگردم. این روزها شاهد مراسم‌های عزاداری و سینه‌زنی‌‌های ملی هستیم که پیش‌تر نمونهٔ آن را کمتر دیده بودیم. در این مراسم‌ها ظرفیت شگرف عاشورا به خدمت اهداف ملی و میهنی درآمده و ایرانیان حسین‌وار از ایران می‌خوانند و از آن در برابر مهاجم دفاع می‌‌کنند. از «خطهٔ ایران عزیز»، از وطنی که «در روح و جان» می‌ماند، از جانی که در راه وطن «کِی ارزشی دارد»، از شوق زنده‌ماندنی که «به شادی [ایران] خورده پیوند»، از ایران که «همه جان و تنه». از هیئت‌های مستقل یزدی تا محمود کریمی تا مصطفی راغب. از یزد تا تهران تا برازجان. اگر سال‌‌های گذشته، محافظه‌‌کاران و اصول‌گرایان اشاره‌های ملی را از سوی هیئات یزدی شماتت می‌کردند و بی‌ارتباط با عزاداریِ عاشورا، حال خودشان دست به کار شده‌اند و «خانهٔ ایران» را «حرم» می‌نامند و می‌خوانند. حال همان‌ها بی‌پروا از وطن می‌گویند و ناگفته آن را بر امت اولویت می‌دهند. برداشتن این گام‌ها اگر هیجانی و سطحی نباشد، فرخنده است و برخاسته از همان ظرفیت بی‌مانندِ عاشورا که مورداشارهٔ بسیاری، از جمله این حقیر، در سخنرانیِ دو سال پیش بود.

عزاداری‌های عاشوراییِ ملیِ اخیر از جهتی دیگر نیز بسیار مبارک است. این آیین‌ها پادزهر دیگری بر دوقطبیِ کاذبِ ملت/مذهب شده. وقتی روحیهٔ ملی زیباتر و جمعی‌تر از همه‌جا، در آیین عاشورا و بر مشق حسین‌‌بن‌علی، گرم می‌شود، تبلیغات مسموم بدخواهان از کار می‌افتد. دیگر نمی‌توان ندید که ایران بر تارک آیین‌های عاشوراست و گفتمان ملی بیش از همه از سوی عزاداران دینی برپا داشته می‌شود. فردای این گردهمایی، فردایی دیگری است. فردایی است که عزادار حسین‌بن‌علی، به‌تدریج به ایرانیِ متفاوت و متکثر نه با دیدِ دشمنی، نه با دید تهدید، نه با دیدِ امنیتی، نه با دید داغ و درفش، که از سر مدارا و دوستی و همزیستی و هم‌«وطنی» می‌نگرد. ایرانیِ وطن‌خواه نیز با دیندارانی که پیش‌تر شاید مخرج مشترک چندانی با آنان حس نمی‌‌کرده، به منزلهٔ ایرانیانِ وطن‌شناس و وطن‌دوست می‌‌‌نگرد و پاره‌ای تبعیض‌ها و دلخوری‌های پیشین را با این تفاهم تازه کمرنگ می‌‌کند.

نمونه‌هایی از این مراسم‌ها:
۱ ۲ ۳ ۴

پ.نوشت:
*در این زمینه کتاب خواندنیِ دوست محقق گرامی، علی مهجور، با عنوان «رویکردهای ایرانی به واقعه عاشورا» را توصیه می‌کنم.
** یادداشت «شهدای بی‌حجاب» جواد درویش در این زمینه خواندنی است.

#یادداشت
@Hamesh1
Forwarded from مؤسسهٔ رحمان
عاشورا؛ آینۀ تکثر و تنوع جامعۀ ایرانی


فرهنگ شیعی از آن دسته فرهنگ‌های دینی است که «مناسک» در آن جایگاه فوق‌العاده‌ای دارد. یک دلیل آن کارکرد هویتی مناسک است. شیعیان در طول تاریخ و از طریق مناسک اختصاصی و مذهبی، هویتی خاص برای خود شکل داده‌اند؛ مناسکی که به بیانی در حفاظت از «خود» به عنوان «اقلیت» ایجاد شدند و این رویه‌ای است که هر جامعۀ در اقلیتی برای حفظ خود، برای جلوگیری از انحلال در جامعۀ اکثریت و برای مقابله با تهدیدهایی که موجودیت آن جامعه را هدف گرفته‌اند، در پیش می‌گیرد. یعنی برای حفاظت از خود سازوکارهایی برای ایجاد تمایز خلق می‌کند.

🔻ادامه متن را از این لینک یا اسلایدها بخوانید.

@rahmaninstitute
2025/07/07 06:00:13
Back to Top
HTML Embed Code: