برگی از تاریخ انار
دوستِ سندپژوهِ من دکتر محسن اسدی زیدآبادی لطف کرده- به مناسبت اینکه همسرم اهل انار است- تصویر سندی مربوط به انار را به او هدیه کرده است. این سند در تاریخ ۱۲۸۸ قمری نوشته شده و قاعدتاً باید از طرف مرتضی قلیخانِ وکیل الملک، حاکم کرمان در این زمان صادر شده باشد. شِمش و کرمانشاهان و زینالدین مذکور در سند هم نام سه محل بین انار و یزد هستند که کاروانسرا و چاپارخانه داشتهاند. اسماعیلخان هم که در حاشیهٔ سند ازو نام برده شده باید اسماعیل خان پسر ابراهیم خان ظهیرالدولهٔ قاجار باشد که در همین سالها حاکم رفسنجان و با راهزنان درگیر بوده است. انار به خاطر اینکه در مسیر قافلهها و پیکها به سمت یزد و تهران بوده همواره معرض طمع راهزنان بوده.
متن سند:
[عالیشأنِ عزّتنشان آقامهدی نایب امور انار را مرقوم میشود که عالیشأن صادقبیگ نایب با چهل نفر سرباز تیرانداز رشید از فوجِ قدیمِ کرمان و بقدرِ کفاف قورخانه با آنها روانه نموده و التزام گرفته شد که در شِمش و کرمانشاهان منزل گرفته مواظبت داشته باشند، هر قافله و چاپار که از انار شما روانه میکنید و به شمش میرسانید، منزل بمنزل همراهی نمایند تا به زینالدین و هکذا از آنطرف با قافله و چاپار تا انار بیایند که اگر خدای نخواسته به کسی؛ از دزدانِ فارسی ضرر وارد آید در خاک کرمانشاهان و شِمش؛ از صادقبیگ مؤاخذه خواهد شد.
فی ۲۴ شهر شعبان المعظم سنهٔ ۱۲۸۸
وکیل الملک]
در حاشیه:
[آقا مهدی
جیرهٔ سربازان را آرد خواهند کرد. شما مال کرایه بگیرید بدهید به کرمانشاهان و شِمش، بسربازان ماه بماه برسانند آنجا، وجه کرایه را در اینجا با مقرب الخاقان، مخدومی اسماعیل خان محسوب میداریم.
فی ۲۴ شهر شعبان]
@sirjanname
دوستِ سندپژوهِ من دکتر محسن اسدی زیدآبادی لطف کرده- به مناسبت اینکه همسرم اهل انار است- تصویر سندی مربوط به انار را به او هدیه کرده است. این سند در تاریخ ۱۲۸۸ قمری نوشته شده و قاعدتاً باید از طرف مرتضی قلیخانِ وکیل الملک، حاکم کرمان در این زمان صادر شده باشد. شِمش و کرمانشاهان و زینالدین مذکور در سند هم نام سه محل بین انار و یزد هستند که کاروانسرا و چاپارخانه داشتهاند. اسماعیلخان هم که در حاشیهٔ سند ازو نام برده شده باید اسماعیل خان پسر ابراهیم خان ظهیرالدولهٔ قاجار باشد که در همین سالها حاکم رفسنجان و با راهزنان درگیر بوده است. انار به خاطر اینکه در مسیر قافلهها و پیکها به سمت یزد و تهران بوده همواره معرض طمع راهزنان بوده.
متن سند:
[عالیشأنِ عزّتنشان آقامهدی نایب امور انار را مرقوم میشود که عالیشأن صادقبیگ نایب با چهل نفر سرباز تیرانداز رشید از فوجِ قدیمِ کرمان و بقدرِ کفاف قورخانه با آنها روانه نموده و التزام گرفته شد که در شِمش و کرمانشاهان منزل گرفته مواظبت داشته باشند، هر قافله و چاپار که از انار شما روانه میکنید و به شمش میرسانید، منزل بمنزل همراهی نمایند تا به زینالدین و هکذا از آنطرف با قافله و چاپار تا انار بیایند که اگر خدای نخواسته به کسی؛ از دزدانِ فارسی ضرر وارد آید در خاک کرمانشاهان و شِمش؛ از صادقبیگ مؤاخذه خواهد شد.
فی ۲۴ شهر شعبان المعظم سنهٔ ۱۲۸۸
وکیل الملک]
در حاشیه:
[آقا مهدی
جیرهٔ سربازان را آرد خواهند کرد. شما مال کرایه بگیرید بدهید به کرمانشاهان و شِمش، بسربازان ماه بماه برسانند آنجا، وجه کرایه را در اینجا با مقرب الخاقان، مخدومی اسماعیل خان محسوب میداریم.
فی ۲۴ شهر شعبان]
@sirjanname
سندی از ناامنی راههای کرمان به یزد
دوست تاریخ پژوه من دکتر محسن اسدی زیدآبادی لطف فرموده سندی دیگر فرستادهاند که حدوداً ۵۰ روز پیش از سند پیشین (با عنوان برگی از تاریخ انار) نوشته شده است. این نامه را هم مرتضی قلیخانِ وکیلالمک، حاکم کرمان نوشته است. سند بسیار مهمی است که نشان دهنده ناامنی راههای کرمان به یزد در آن سالهاست. ناامنی شدیدی که محدود به راههای کاروانی هم نبود. دهات و شهرها هم مثل راهها معروض غارت بودند. جای استاد باستانی پاریزی خالی که این نامه را در مقدمهٔ کتاب پیغمبر دزدان چاپ کند و شرح دهد که آن نادرهٔ تاریخ ایران یعنی نبیالسارقین در این شرایط بوده که آن نامههای شگرف را به سران ایلات و حاکمان بلاد و عالمان سواد مینوشته است.
متن نامه:
عالیشأنانِ عزتنشان حمداللهسلطان و لطفعلیبیگ شهزاد، مأمورین فارس را مرقوم میگردد که نوشتجات شما را مقربالخاقان مخدومی اسماعیلخان فرستادهبود. بعد از ملاحظه محقق گردید که جناب عمدة الأمراء العظام سرکار والی کمال التفات را فرمودهاند و هر تقویت در کار شما لازم بوده مضایقه ننمودهاند. بجهت نظم امور ولایت قاتلهای مرحوم آقا محمدشریف اناری را به قصاص و سیاست رسانیده، بهجت وصول و ایصال اموال مسروقه نیز هر حکم خواستهاید گرفتهاید، از چهار بلوک هم بجهت گوشمال و گرفتاری خورشید و سایر طایفه آن مرقوم فرمودهاند بشما تفنگچی بدهند. چون مدت مأموریت شما طول کشیده و دانستهاید که بیش از پانصد تومان تنخواه از دزدها بوصول نمیرسد و تنخواه تجار را رعایای بلوک فسا بقیمتهای خیلی نازل از دزدها خریده و بعوض هر ذرع شلهٔ گُلی( نوعی پارچهٔ سرخرنگ) بیست سیر ذرّت دادهاند، لهذا مرخص هستید پانصد تومان تنخواه را بگیرید با خود بیاورید، صاحبان اموال و تجار یزد و کرمان به قسمت ببرند. درباب هشتاد رأس الاغهای قافلهٔ سیرجانی و سیزده رأس الاغ و تنخواه خواجه محمد باقر پاریزی و سایر، مقربالخاقان مخدومی اسماعیلخان هرچه بنویسد برحسب دستورالعمل معزّی إلیه رفتار نمائید.
تحریراً فی غُرّه شهر رجب المرجب سنهٔ ۱۲۸۸
در حاشیه:
یحتمل صاحب آن چهارده بار قماش از یزد بفارس بیاید، اگر آمده است شما همان تنخواه مجوسها را بگیرید، آن چهارده بار قماش را صاحبش که بآنجا آمده بگذراند و اگر نیامده تنخواه را گرفته بیائید.
شهر رجب سنهٔ ۱۲۸۸ وکیل الملک
@sirjanname
دوست تاریخ پژوه من دکتر محسن اسدی زیدآبادی لطف فرموده سندی دیگر فرستادهاند که حدوداً ۵۰ روز پیش از سند پیشین (با عنوان برگی از تاریخ انار) نوشته شده است. این نامه را هم مرتضی قلیخانِ وکیلالمک، حاکم کرمان نوشته است. سند بسیار مهمی است که نشان دهنده ناامنی راههای کرمان به یزد در آن سالهاست. ناامنی شدیدی که محدود به راههای کاروانی هم نبود. دهات و شهرها هم مثل راهها معروض غارت بودند. جای استاد باستانی پاریزی خالی که این نامه را در مقدمهٔ کتاب پیغمبر دزدان چاپ کند و شرح دهد که آن نادرهٔ تاریخ ایران یعنی نبیالسارقین در این شرایط بوده که آن نامههای شگرف را به سران ایلات و حاکمان بلاد و عالمان سواد مینوشته است.
متن نامه:
عالیشأنانِ عزتنشان حمداللهسلطان و لطفعلیبیگ شهزاد، مأمورین فارس را مرقوم میگردد که نوشتجات شما را مقربالخاقان مخدومی اسماعیلخان فرستادهبود. بعد از ملاحظه محقق گردید که جناب عمدة الأمراء العظام سرکار والی کمال التفات را فرمودهاند و هر تقویت در کار شما لازم بوده مضایقه ننمودهاند. بجهت نظم امور ولایت قاتلهای مرحوم آقا محمدشریف اناری را به قصاص و سیاست رسانیده، بهجت وصول و ایصال اموال مسروقه نیز هر حکم خواستهاید گرفتهاید، از چهار بلوک هم بجهت گوشمال و گرفتاری خورشید و سایر طایفه آن مرقوم فرمودهاند بشما تفنگچی بدهند. چون مدت مأموریت شما طول کشیده و دانستهاید که بیش از پانصد تومان تنخواه از دزدها بوصول نمیرسد و تنخواه تجار را رعایای بلوک فسا بقیمتهای خیلی نازل از دزدها خریده و بعوض هر ذرع شلهٔ گُلی( نوعی پارچهٔ سرخرنگ) بیست سیر ذرّت دادهاند، لهذا مرخص هستید پانصد تومان تنخواه را بگیرید با خود بیاورید، صاحبان اموال و تجار یزد و کرمان به قسمت ببرند. درباب هشتاد رأس الاغهای قافلهٔ سیرجانی و سیزده رأس الاغ و تنخواه خواجه محمد باقر پاریزی و سایر، مقربالخاقان مخدومی اسماعیلخان هرچه بنویسد برحسب دستورالعمل معزّی إلیه رفتار نمائید.
تحریراً فی غُرّه شهر رجب المرجب سنهٔ ۱۲۸۸
در حاشیه:
یحتمل صاحب آن چهارده بار قماش از یزد بفارس بیاید، اگر آمده است شما همان تنخواه مجوسها را بگیرید، آن چهارده بار قماش را صاحبش که بآنجا آمده بگذراند و اگر نیامده تنخواه را گرفته بیائید.
شهر رجب سنهٔ ۱۲۸۸ وکیل الملک
@sirjanname
Forwarded from سیرجان نامه
Forwarded from سیرجان نامه
برای امنیت و آسایش مردم رفسنجان و نوق و پاریز
مرتضی قلیخانِ سرتیپ، وکیل الملک ثانی (حاکم کرمان از ۱۲۸۵ تا ۱۲۹۵ هـ.) پسر محمد اسماعیلخان نوری وکیلالملک (حاکم کرمان از ۱۲۷۷ تا ۱۲۸۴ هـ.) است.
وکیل الملک ثانی در این حکم، انتظام امور «بلوکات رفسنجان و نوقات و پاریز» و نظم ولایت و آسودگی رعایا و امنیت راهها و رفع تعدی و تحمیلات ظالمانه به مردم را به اسماعیلخان پسر ابراهیمخان ظهیرالدولهٔ قاجار محول کردهاست.
تاریخ حکم ۴ ربیع الثانی ۱۲۸۹ هـ.است.
✓با تشکر از دکتر محسن اسدی زیدآبادی برای ارسال تصویر سند.
@sirjanname
مرتضی قلیخانِ سرتیپ، وکیل الملک ثانی (حاکم کرمان از ۱۲۸۵ تا ۱۲۹۵ هـ.) پسر محمد اسماعیلخان نوری وکیلالملک (حاکم کرمان از ۱۲۷۷ تا ۱۲۸۴ هـ.) است.
وکیل الملک ثانی در این حکم، انتظام امور «بلوکات رفسنجان و نوقات و پاریز» و نظم ولایت و آسودگی رعایا و امنیت راهها و رفع تعدی و تحمیلات ظالمانه به مردم را به اسماعیلخان پسر ابراهیمخان ظهیرالدولهٔ قاجار محول کردهاست.
تاریخ حکم ۴ ربیع الثانی ۱۲۸۹ هـ.است.
✓با تشکر از دکتر محسن اسدی زیدآبادی برای ارسال تصویر سند.
@sirjanname
Forwarded from خانه تو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❓آیا می دانید در استان پهناور کرمان، شهری وجود دارد که روزگاری از شیراز، بزرگتر و پیشرفته تر بوده و مردمان آن در صنایع چوبی، زبانزد خاص و عام بودند؟!
✅ دکتر محسن پورمختار، دانشیار دانشگاه ولیعصر رفسنجان، به نیکی در این باره داد سخن داده است.
🈴 *خانه تو؛ شبکه شکوه دیار کریمان*
💚 لینک ورود به "خانه تو" در واتساپ :
https://chat.whatsapp.com/Huep9VHowFt1xxlTJCuule
❤️ لینک ورود به "خانه تو" در اینستاگرام :
https://instagram.com/khaneheto
🧡 لینک ورود به "خانه تو" در ایتا :
https://eitaa.com/khaneheto
💙 لینک ورود به "خانه تو" در شبکه های اجتماعی دیگر:
www.khaneheto.com
✅ دکتر محسن پورمختار، دانشیار دانشگاه ولیعصر رفسنجان، به نیکی در این باره داد سخن داده است.
🈴 *خانه تو؛ شبکه شکوه دیار کریمان*
💚 لینک ورود به "خانه تو" در واتساپ :
https://chat.whatsapp.com/Huep9VHowFt1xxlTJCuule
❤️ لینک ورود به "خانه تو" در اینستاگرام :
https://instagram.com/khaneheto
🧡 لینک ورود به "خانه تو" در ایتا :
https://eitaa.com/khaneheto
💙 لینک ورود به "خانه تو" در شبکه های اجتماعی دیگر:
www.khaneheto.com
معلمِ خوشخیال
در شروع هر ترم با شور و شوق برای هر درسی آماده میشوم. منابع مختلف را میبینم. از این کتاب به آن کتاب منتقل میشوم. جواب هر سؤال احتمالی را پیدا میکنم...
اما معمولاً در اولین جلسه کلاس متوجه میشوم که باز هم خوشخیالی کردهام. دغدغه دانشجویان از لونی دیگر است. با زیرکی سعی میکنند که این درس را با پایینترین هزینه و بالاترین نمره بگذرانند. خودِ درس هیچ اهمیتی ندارد. ذوقی نشان نمیدهند. سرخوردهام میکنند!
آخر ترم با خودم عهد میکنم که ترم بعد را بیهیجان و بیشور و شوقی آغاز کنم، درسم را بی هیچ احساسی بدهم و بروم. اما با شروع ترم بعد همهچیز از یادم میرود. و این داستان بیش از بیست سال است که تکرار میشود.
........................
قصیده ادیب پیشاوری در ستایش تاریخ بیهقی را آماده کردهام که سرِ کلاس بخوانم. از بس ابیاتی از آن را تکرار کردهام، حفظشان شدهام.
فردا تاریخ بیهقی دارم!
@mohsenpourmokhtar
در شروع هر ترم با شور و شوق برای هر درسی آماده میشوم. منابع مختلف را میبینم. از این کتاب به آن کتاب منتقل میشوم. جواب هر سؤال احتمالی را پیدا میکنم...
اما معمولاً در اولین جلسه کلاس متوجه میشوم که باز هم خوشخیالی کردهام. دغدغه دانشجویان از لونی دیگر است. با زیرکی سعی میکنند که این درس را با پایینترین هزینه و بالاترین نمره بگذرانند. خودِ درس هیچ اهمیتی ندارد. ذوقی نشان نمیدهند. سرخوردهام میکنند!
آخر ترم با خودم عهد میکنم که ترم بعد را بیهیجان و بیشور و شوقی آغاز کنم، درسم را بی هیچ احساسی بدهم و بروم. اما با شروع ترم بعد همهچیز از یادم میرود. و این داستان بیش از بیست سال است که تکرار میشود.
........................
قصیده ادیب پیشاوری در ستایش تاریخ بیهقی را آماده کردهام که سرِ کلاس بخوانم. از بس ابیاتی از آن را تکرار کردهام، حفظشان شدهام.
فردا تاریخ بیهقی دارم!
@mohsenpourmokhtar
Forwarded from خانه تو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔆 پاسخی به یک اشتباه بزرگ تاریخی که توسط افراد ناآگاه به فرهنگعامه سیرجان، القا شده است.
🈴 *خانه تو؛ شبکه شکوه دیار کریمان*
💚 لینک ورود به "خانه تو" در واتساپ :
https://chat.whatsapp.com/Huep9VHowFt1xxlTJCuule
❤️ لینک ورود به "خانه تو" در اینستاگرام :
https://instagram.com/khaneheto
🧡 لینک ورود به "خانه تو" در ایتا :
https://eitaa.com/khaneheto
💙 لینک ورود به "خانه تو" در شبکه های اجتماعی دیگر:
www.khaneheto.com
🈴 *خانه تو؛ شبکه شکوه دیار کریمان*
💚 لینک ورود به "خانه تو" در واتساپ :
https://chat.whatsapp.com/Huep9VHowFt1xxlTJCuule
❤️ لینک ورود به "خانه تو" در اینستاگرام :
https://instagram.com/khaneheto
🧡 لینک ورود به "خانه تو" در ایتا :
https://eitaa.com/khaneheto
💙 لینک ورود به "خانه تو" در شبکه های اجتماعی دیگر:
www.khaneheto.com
فخرالدولهٔ قاجار
فخرالدوله دختر ناصرالدین شاه قاجار بود. دختر محبوب شاهبابا. فخرالدوله زیبا بود. وجیه و عفیف و با شخصیت بود. نویسنده بود. شاعر بود. خوشنویس بود. نقاش بود. موسیقیدان بود. پیکرهساز بود. تیرانداز و شکارافکن و اسبتاز بود. فخرالدوله کدبانو هم بود. داستان امیرارسلان نامدار که نقیبالممالک شیرازی برای ناصرالدین شاه تعریف کرده، نگارش قلم فخرالدوله است. فخرالدوله در زندگی خانوادگی هم بختیار بود. شوهرش مجدالدوله، پسر داییناصرالدین شاه بود. مجدالدوله هم ایلخانی قاجار بود و هم صاحبمنصب دربار و هم در هنرهای مردانه سرآمد روزگار. فخرالدوله و مجدالدوله همدیگر را دوست داشتند، رفیق بودند.
هرچه لازمه سعادت بود خدا به فخرالدوله داده بود.
فخرالدوله اما در جوانی بیمار شد. دو سالی نالان بود و نهایتاً در ۱۴ فروردین ۱۲۷۲ شمسی در دهمین سالگرد ازدواجش در سن ۳۳ سالگی درگذشت. در بستر بیماری این ابیات را برای سنگ قبر خود سرود:
دریغ از انقلاب آسمانی
نمانَد هیچکس را کامرانی
مرو بر سفرهٔ گردون که این دون
پشیمان میشود از میزبانی
صفای غنچهٔ گلزار خوش بود
نبودی گر ز پس بادِ خزانی
مرا از فخر، فخرالدوله گفتند
گلی بودم ز باغ خسروانی
پدر بُد ناصرالدین شاه قاجار
که بُد زیبندهٔ تاج کیانی
مرا اندر سفرها و حضرها
همی میپرورید از مهربانی
بُدم خوشدل که میگفتند خلقی
که این خانم ندارد هیچ ثانی
بناگه در هزار و سیصد و نه
بلا اولاد، در سن جوانی
ز صیاد اجل خوردم یکی تیر
تپان گشتم به خاک ناتوانی
حدود ۱۶ سالی پس از وفات فخرالدوله، یادگارهای قلمی و هنری او که در خانهٔ خواهرش فروغ الدوله نگهداری میشد، در غوغای استبداد صغیر تاراج شد و هر ورقش به دست قزاقی و سربازی افتاد.
# برای اطلاعات بیشتر←فخرالدوله، نویسنده کتاب امیر ارسلان، نوشتهٔ استاد روانشاد مظفر بختیار در کتاب بختیارنامه از انتشارات موقوفات افشار.
@mohsenpourmokhtar
فخرالدوله دختر ناصرالدین شاه قاجار بود. دختر محبوب شاهبابا. فخرالدوله زیبا بود. وجیه و عفیف و با شخصیت بود. نویسنده بود. شاعر بود. خوشنویس بود. نقاش بود. موسیقیدان بود. پیکرهساز بود. تیرانداز و شکارافکن و اسبتاز بود. فخرالدوله کدبانو هم بود. داستان امیرارسلان نامدار که نقیبالممالک شیرازی برای ناصرالدین شاه تعریف کرده، نگارش قلم فخرالدوله است. فخرالدوله در زندگی خانوادگی هم بختیار بود. شوهرش مجدالدوله، پسر داییناصرالدین شاه بود. مجدالدوله هم ایلخانی قاجار بود و هم صاحبمنصب دربار و هم در هنرهای مردانه سرآمد روزگار. فخرالدوله و مجدالدوله همدیگر را دوست داشتند، رفیق بودند.
هرچه لازمه سعادت بود خدا به فخرالدوله داده بود.
فخرالدوله اما در جوانی بیمار شد. دو سالی نالان بود و نهایتاً در ۱۴ فروردین ۱۲۷۲ شمسی در دهمین سالگرد ازدواجش در سن ۳۳ سالگی درگذشت. در بستر بیماری این ابیات را برای سنگ قبر خود سرود:
دریغ از انقلاب آسمانی
نمانَد هیچکس را کامرانی
مرو بر سفرهٔ گردون که این دون
پشیمان میشود از میزبانی
صفای غنچهٔ گلزار خوش بود
نبودی گر ز پس بادِ خزانی
مرا از فخر، فخرالدوله گفتند
گلی بودم ز باغ خسروانی
پدر بُد ناصرالدین شاه قاجار
که بُد زیبندهٔ تاج کیانی
مرا اندر سفرها و حضرها
همی میپرورید از مهربانی
بُدم خوشدل که میگفتند خلقی
که این خانم ندارد هیچ ثانی
بناگه در هزار و سیصد و نه
بلا اولاد، در سن جوانی
ز صیاد اجل خوردم یکی تیر
تپان گشتم به خاک ناتوانی
حدود ۱۶ سالی پس از وفات فخرالدوله، یادگارهای قلمی و هنری او که در خانهٔ خواهرش فروغ الدوله نگهداری میشد، در غوغای استبداد صغیر تاراج شد و هر ورقش به دست قزاقی و سربازی افتاد.
# برای اطلاعات بیشتر←فخرالدوله، نویسنده کتاب امیر ارسلان، نوشتهٔ استاد روانشاد مظفر بختیار در کتاب بختیارنامه از انتشارات موقوفات افشار.
@mohsenpourmokhtar
Forwarded from شرح دفتر نخست مثنوی معراج اندیشه
سلام بر دوستان عزیز
امروز عصر قبل از آغاز کلاس مثنوی عرض کردم که این روزها یک مصراع شاهنامه از زبان پیران ویسه زبان حال من است:
همیشه گرفتارم اندر پزشک
و بعد عرض کردم که این مصراع از یکی از درخشانترین مواضیع شاهنامه است و سخن روانشاد شاهرخ مسکوب را در باره این قطعه عرض کردم.
اینک آن قطعه شاهنامه را که چند سال پیش خواندهام و توضیحاتی درباره آن داده، تقدیم دوستان عزیز میکنم.
امروز عصر قبل از آغاز کلاس مثنوی عرض کردم که این روزها یک مصراع شاهنامه از زبان پیران ویسه زبان حال من است:
همیشه گرفتارم اندر پزشک
و بعد عرض کردم که این مصراع از یکی از درخشانترین مواضیع شاهنامه است و سخن روانشاد شاهرخ مسکوب را در باره این قطعه عرض کردم.
اینک آن قطعه شاهنامه را که چند سال پیش خواندهام و توضیحاتی درباره آن داده، تقدیم دوستان عزیز میکنم.
Forwarded from شرح دفتر نخست مثنوی معراج اندیشه
🔸 گفتوگوی پیران و رستم را- در نخستین دیدار پس از مرگ سیاوش- خواندم و روحم سربلند شد.
چه شاهکاری!
چه پیرانی!
به به!
این زبان بدبختی ایرانی بودن را جبران میکند.
📖 شاهرخ مسکوب، پژوهشگران معاصر ایران، هوشنگ اتحاد، ج ۱۲ ص ۵۳۸.
@mohsenpourmokhtar
چه شاهکاری!
چه پیرانی!
به به!
این زبان بدبختی ایرانی بودن را جبران میکند.
📖 شاهرخ مسکوب، پژوهشگران معاصر ایران، هوشنگ اتحاد، ج ۱۲ ص ۵۳۸.
@mohsenpourmokhtar
Forwarded from راوی | شعر و نثر (صوتی)
شرح مقدمات روایت ۲۵۴ راوی.m4a
6.4 MB
شماره ۲۵۴ (مقدمه)
شاهنامه
گفتار اندر آمدن پیران ویسه به نزدیک رستم
[شرح مقدماتی روایت شماره ۲۵۴]
راوی: محسن پورمختار @sirjanname
منبع:
نک. روایت شماره ۲۵۴
@rawi_matn
شاهنامه
گفتار اندر آمدن پیران ویسه به نزدیک رستم
[شرح مقدماتی روایت شماره ۲۵۴]
راوی: محسن پورمختار @sirjanname
منبع:
نک. روایت شماره ۲۵۴
@rawi_matn
Forwarded from راوی | شعر و نثر (صوتی)
شاهنامه،_آمدن_پیران_به_نزدیک_رستم.m4a
8.5 MB
شماره ۲۵۴
شاهنامه
گفتار اندر آمدن پیران ویسه به نزدیک رستم
راوی: محسن پورمختار @sirjanname
منبع:
شاهنامه، تصحیح خالقی مطلق (۱۳۹۳) چاپ سخن، ج ۱ ص ۵۸۲ - ۵۸۵.
@rawi_matn
شاهنامه
گفتار اندر آمدن پیران ویسه به نزدیک رستم
راوی: محسن پورمختار @sirjanname
منبع:
شاهنامه، تصحیح خالقی مطلق (۱۳۹۳) چاپ سخن، ج ۱ ص ۵۸۲ - ۵۸۵.
@rawi_matn
Audio
شاهنامه و هویّت ایرانی
در گفتاری کوتاه برای دانشجویان دانشکدهٔ ایرانشناسی دانشگاه ولیعصر رفسنجان.
۱۴۰۱/۰۲/۱۱
@mohsenpourmokhtar
در گفتاری کوتاه برای دانشجویان دانشکدهٔ ایرانشناسی دانشگاه ولیعصر رفسنجان.
۱۴۰۱/۰۲/۱۱
@mohsenpourmokhtar
Forwarded from نشان
📗📙 دو کتاب جزیرهٔ تنهایی
در دوران دانشجویی، از چند تن از استادان بزرگ این سؤال را پرسیدم:
[ اگر فرضاً قرار باشد برای یک سال در جزیرهای تنها باشید و فقط اجازه بردن دو کتاب را با خود داشته باشید، کدام دو کتاب را با خود خواهید برد؟ ]
و اینک جواب آن کتابخوانان و کتابشناسان برجسته:
1⃣ استاد ایرج افشار:
شاهنامه / دیوان حافظ
2⃣ استاد محمدعلی اسلامی ندوشن:
شاهنامه / دیوان حافظ
3⃣ استاد شفیعی کدکنی:
شاهنامه / مثنوی.
(دیوان حافظ را هم تقلّبی میبرم)
4⃣ استاد پورنامداریان:
غزلیات شمس / دیوان حافظ.
@mohsenpourmokhtar
در دوران دانشجویی، از چند تن از استادان بزرگ این سؤال را پرسیدم:
[ اگر فرضاً قرار باشد برای یک سال در جزیرهای تنها باشید و فقط اجازه بردن دو کتاب را با خود داشته باشید، کدام دو کتاب را با خود خواهید برد؟ ]
و اینک جواب آن کتابخوانان و کتابشناسان برجسته:
1⃣ استاد ایرج افشار:
شاهنامه / دیوان حافظ
2⃣ استاد محمدعلی اسلامی ندوشن:
شاهنامه / دیوان حافظ
3⃣ استاد شفیعی کدکنی:
شاهنامه / مثنوی.
(دیوان حافظ را هم تقلّبی میبرم)
4⃣ استاد پورنامداریان:
غزلیات شمس / دیوان حافظ.
@mohsenpourmokhtar
Audio
■ پوشهٔ شنیداری «بوف کور را چگونه باید خواند؟»
■ محسن احمدوندی
■ کوچه کتاب کرمانشاه
■ شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲
📗شعر، فرهنگ و ادبیات
@mohsenahmadvandi
■ محسن احمدوندی
■ کوچه کتاب کرمانشاه
■ شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲
📗شعر، فرهنگ و ادبیات
@mohsenahmadvandi