Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
14989 - Telegram Web
Telegram Web
شب ِهشت محرمت،
بشه شب جون دادنم.
2
-ما را کسی نخواست تو هم گر نخواستی 
در گوش‌مان بگو که بمیریم گوشه‌ای...

#لیلة‌الجمعه
ایران ِحسین‌بن‌علی‌-ع را عشق‌است.
در روضه‌ی تو برای دقایقی
به حال خود گریستم، ببخش..
💔5
در عجبم از جونی که شب ِهشتم، در نمیاد..
💔3
امشب به جای نسخه برایم کفن بپیچ.
💔3
جوونیم فدا جوونت‌.
2
به احترام دل ِخانوم حضرت زهرا-س
شب جمعه از آقا علی ِاکبر چیزی ننوشتم.
سکینه اما حرفی از خودش نمیزند،
تکیه‌گاه همه‌ی حرف‌هایش پدرش بود!
اشک میریخت و آرام زمزمه میکرد:
میوه‌ی دل پدرم، پشت و پناه پدرم، مونس پدرم، دلخوشی پدرم..
إرحم غربتنا یا علی اکبر.
1
تو میخواستی کربلا باشی چه کنی لیلا؟
که برای علی اکبر مادری کنی؟
گریبان چاک دهی، به سینه بکوبی؟
که وقت رفتن از مهر مادری سرشارش کنی؟
ببین لیلا تو میخواستی چکنی که زینب نکرد؟
به اشکِ چشم تمامی مادران سوگند،
که تو هم اگر در کربلا بودی باز همه میگفتند: مادر این جوان زینب'س' است..
حسین ع را چه کسی باید التیام میداد؟
برای این دل‌کندن،
به حسین چه کسی باید دل میداد؟
کدام کلام بود که بتواند حسین را به این دل کندن ترغیب کند؟
یا لااقل تحمل بخشد؟
1
یادت هست لیلا!
یکی از این شب ها را که گفتم؟
به گمانم امام'ع' دل از علی اکبر نکنده بود!
به دیگران میگفت: دل بکنید و رهایش کنید، اما هنوز خودش دل نکنده بود..
اگر علی اکبر این همه وقت تا مرز شهادت رفت و برگشت،
اگر از علی اکبر به قاعده دو انسان خون رفت و همچنان ایستاده ماند،
همه از سر همین پیوندی بود که هنوز از دو سمت نگسسته بود.
پدر نه، امام زمان دل به کسی بسته باشد و او بتواند از حیطه زمین بگریزد؟! نمی‌شود.
و این بود که نمیشد..
کمی‌روبه‌رویم‌بمان‌تا‌،تماشا‌کنم‌قامتت‌را
که‌تا‌لااقل‌إن‌یکادی‌بخوانم‌‌برآن‌قد‌و‌بالا..
1
پدر به علی اکبر گفت:
که پیش رویم، مقابل چشمانم راه برو..!
و او راه رفت.
چه می‌گویم؟ راه نرفت.
ماه را دیده ای که در آسمان چگونه راه میرود؟ چطور بگویم؟
طاووس خیلی کم دارد.
اصلا گمان نکن که سرو، پای راه رفتن داشته باشد!
نه، پای راه رفتن نه، قصد خرامیدن داشته باشد‌...
و حسین سر بر آسمان بلند کرد
و گفت شاهد باشد خدای من...!
جوانی را به میدان می‌فرستم
که شبیه ترین خلق به پیامبر توست در صورت ،
در سیرت، در کردار ،در گفتار و رفتار..
تو شاهدی خدای من که ما هر بار برای پیامبر دلتنگ میشدیم،
هر بار جای خالی پیامبر، جانمان را به لب می رساند
به او نگاه می کردیم...
2
ثم نظر الیه یأس منه و أرخی علیه‌السلام و عینه و بکی..
اللهم أشهد فقد برز الیهم غلام،
أشبه الناس، خُلقا و خَلقا و منطقا برسولک..
و اشتقنا الی نبیک نظرنا الیه..
بار ها در کوچه پس کوچه های این رابطه،
گیج و منگ و گم میشدم..
می‌ماندم کدام یک از این دو مرادند و کدام یک مرید؟!
مراد حسین است یا علی اکبر.
پسر قد و قامتش که بلند میشود،
عصای وقت پیری پدر میشود!
سکینه میگویند، صدای یا ابتاه علیک من السلام علی که بلند شد،
دیدم پدر که بلند شد، هنوز قدمی پیش نرفته چنان با صورت زمین می‌افتد که خاک را خجل میکند...
رکاب اسب را گم کرد، هرچه میرفت گویا نمیرسید، حیران دستش را بر خاک تکیه داد..
اینبار کشان کشان بر روی زانوانش پیش رفت..
عجیب نیست!
آخر عصایش را شکسته بودند..
باشه دنیا میفتم از پا،
باشه دنیا، دشمنا کنن تماشا
باشه دنیا، پسرم شد إربا إربا...
💔1
2025/07/13 11:30:15
Back to Top
HTML Embed Code: