Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
15029 - Telegram Web
Telegram Web
یا لیت شعری أکما أخبَروا بِأن عباسا قطیع الیمین...
Forwarded from مُحِب
اما کیست این سردار؟!
که از میان چهار هزار سوار ِنیزه دار عبور کرده است،
و خود را به آب رسانده است،
بی آنکه آب در دلش تکان بخورد،
این عباس ِعلی است.
عباس فرزند علی‌بن‌أبی‌طالب..
💔3
از آن سو، حسین-ع هم نمیتواند از عباس-ع دل بکند،
به میدان رفتن عباس را رضایت دهد.
عباس برای حسین فقط یک سردار نیست،
یک فرمانده نیست،
یک پرچمدار هم نیست،
یک برادر هم نیست،
عباس عمود خیمه‌ی لشگر حسین است.
نه.
عباس عمود خیمه‌ی وجود حسین است.
اگر عباس بشکند،
خیمه وجود حسین فرو می‌ریزد،
اگر عباس بشکند،
پشت حسین میشکند.
و اگر عباس بیفتد،
حسین از پا می‌افتد.
عباس بقیة الله جبهه‌ی حسین است..
💔3
اَلاُن اِنْکَسَرَ ظَهْری..
💔5
اکنون تیر از همه سو باریدن گرفته است،
اما عباس با حائل کردن جوارح خود،
از کتف و بازو و پا و پهلو و پشت،
تیرها را به جان میخرد و
مشک را همچنان در امان نگه میدارد و بر بال های قلب خویش آن را پیش میبرد..
💔3
نیزه‌زار آمده‌ام یا تو پر از نیزه شدی؟
تیر باران که شدی، یاد حسن افتادم
..
💔4
ده ها تیر بر بدن عباس نشسته‌‌است
و خون چون زرهی سرخ تمام بدنش را پوشانده‌است.
اما عباس انگار هیچ زخمی را بر خویش احساس نمیکند!
چرا که مشک همچنان..
اما نه!
ناگهان تیری بر قلب مشک می‌نشیند،
جگر عباس را به آتش میکشد.
تیر بر مشک نه که بر قلب امید ِعباس می‌نشیند و عباس در خود فرو میشکند و مچاله میشود...
💔4
فَوَقَفَ العباس متحیرا..
💔3
مشک ِامیدم دریده شد و آب آرزوهایم هدر رفت،
درست در لحظه‌ای که می‌بایست هستی‌ام را در دست هایم بریزم و از معشوقه خود دفاع کنم،
دست هایم از کار افتاد..
من شعله متراکمی بودم،
که میتوانستم تمام جبهه دشمن را به آتش بکشم و خاکستر کنم،
اما در نطفه اتفاق شکستم و در عنفوان اشتعال فرو نشستم..
💔5
یک مشک، از قبیله‌ی ما یک عمو گرفت.
💔4
خانوم گفت:
بشیر همه رو گفتی،
حالا بگو ببینم آب‌ رو رسوند به خیمه یا نه؟!
-خانوم مشک‌شو هم زدن...
💔6
امام‌عباس-ع
مُحب
خوشبحال زنان ِعرب
دلشان از عالم و آدم هم که بگیرد در چشم برهم زدنی
چادرشان را می‌اندازند بر روی سر و هروله کنان میروند، ضریح قمر عشیره را میگیرند و سفره دلشان را باز میکنند..
و نگویم که چه حاجت ها میگیرند
ولی من؟
من فقط کنج حرم‌ ِعباس شده تمام حاجتم...
💔2
چون حضرت‌آقا دوسداشتن:
-ما را بکشید زنده تر میگردیم.
-دو دمه.
انگار اومد بر قلب ِمن فرود...
یحتمل حالا صدای اذان علی‌ اکبر-ع میون خیمه ها پیچیده..
9
آجرک الله یا صاحب الزمان-عج في مصیبت جدک حسین-علیه‌السلام..
3
2025/07/14 19:56:24
Back to Top
HTML Embed Code: