Telegram Web
#نکته‌های_نویسندگی

خودتان را متقاعد نکنید که منتظر زمان مناسب برای شروع نوشتن هستید. زمان مناسبی وجود ندارد. فقط شروع به نوشتن کنید. همین!

#جوآن_هریس
@mostafabagherzadeh74
برای شرکت در دورۀ پاییزۀ آموزش نویسندگی هم‌اکنون به آیدی تلگرامی زیر پیغام دهید (اولویت با کسانیست که زودتر نام‌نویسی کنند.)👇
@mostafabagherzadeh1374
@mostafabagherzadeh1374
یک عمر در انتظاری تا بیابی آن را که درکت کند و تو را همان‌گونه که هستی بپذیرد و عاقبت در می‌یابی که او از همان آغاز خودت بوده‌ای!

📗یادداشت‌های مرد فرزانه
#نویسنده: #ریچارد_باخ
@mostafabagherzadeh74
بله، من یک رؤیاپردازم! و به آن افتخار می‌کنم، زیرا به لطف رویاپردازی‌ام است که می‌توانم راه خود را در تاریکی کامل پیدا کنم و سپیده‌دم را قبل از بقیه بشریت ببینم.

#اسکار_وایلد
@mostafabagherzadeh74
بزرگترین دوست و بزرگترین دشمن آدمی ذهن خود اوست. اگر روزی اشتباهی کردی، از دیگران آسیب، نامردی، بی‌شرفی و حقه و گندکاری دیدی، ذهنت مدام تو را سرزنش کرد، ذهنت تو را به افسردگی و فساد دعوت کرد. امیدت را بلعید و بی‌روحیه‌‌بودن را به تو هدیه داد و... . ذهنت بزرگترین دشمن توست؛ اما اگر بدی، فساد، نیرنگ و بی‌شرفی و... دیدی اما ذهنت تو را به عدم سرزنش خود، به درس گرفتن از اشتباه خویش، به اراده، خودباوری، آغاز دوباره و قوی بودن و... دعوت کرد، ذهنت بهترین دوست توست.

#مصطفی_باقرزاده ( #یزداد_آوندگار)
@mostafabagherzadeh74
#نکته‌های_نویسندگی

در فصل اول شخصیت‌های زیادی به خواننده معرفی نکنید. خوانندگان برای شروع یک کتاب شور و شوق زیادی دارند. با فهرستی از اسم‌های مختلف چهار نسلِ مختلفِ یک خانواده، خواننده را بمباران نکنید. برای شروع پنج اسم و شخصیت کافی است.

#جان_گریشام
@mostafabagherzadeh74
هنرمندان بزرگ کسانی‌اند که جرئت می‌کنند و به زیبایی چیزهایی که در نظر دیگران بسیار طبیعی‌اند، دست می‌یابند و مردم بعد از دیدن آن می‌گویند: «چرا قبلاً هیچ‌وقت فکر نمی‌کردیم که این هم زیباست؟»

#آندره_ژید
@mostafabagherzadeh74
من به مخاطبم احترام می‌گذارم؛ نشانه‌اش هم این است که روی کاری که انجام می‌دهم، خصوصاً درمورد زبان و نشانه‌ها و کُدهایی که برای راهنمایی خواننده در متن می‌گذارم. زحمت می‌کشم و یکی از دغدغه‌هایم این است که سطح انتظار خواننده را به کمک شیوه‌های خاص در پرداخت داستان و زبان کمی تغییر بدهیم. دیگر باید از زبان تکراریِ کلیشه‌شده فاصله بگیریم و وجوه دیگری از زبان و ظرفیت‌ها و قابلیت‌های آن را به خواننده بشناسانیم.

#بهناز_علیپور_گسگری
@mostafabagherzadeh74
🔻برای شرکت در دوره‌های پاییزۀ نویسندگی هم‌اکنون به آیدی تلگرامی زیر رجوع کنید👇 (ظرفیت این دوره‌ها محدود و اولویت با کسانیست که زودتر نام‌نویسی کنند.)
@mostafabagherzadeh1374
@mostafabagherzadeh1374
طبیعىست كه آثار مختلف یک نویسنده به علت ریشه داشتن در ناخودآگاه فردى خالق اثر، گاهى بن‌مایه‌هاى موضوعى مشتركى داشته باشند؛ اما هنر نویسنده مى‌تواند نوعى پرهیز از یگانه دیدن باشد، از یك زاویه دیدن. و سعى كند با رفتن به جلد راوى‌هاى مختلف نگاه‌هاى متفاوتى به جهان را تجربه كند و مخاطب اثر را در این تجربه زیباى گوناگون دیدنِ هستى، شریك كند. كار ادبیات شاید یكى اش همین باشد كه به ما كمك كند تا آستانه تحمل خود را در كنار آمدن با دیدگاه‌هاى متفاوت بالا ببریم. كار هنرمند مى‌تواند تلاشى جانفرسا باشد براى رهایى از خود و رسیدن به نگاه دیگرى.

#محمد_کشاورز
@mostafabagherzadeh74
مصطفی باقرزاده(یزداد آوندگار)️️
🔻برای شرکت در دوره‌های پاییزۀ نویسندگی هم‌اکنون به آیدی تلگرامی زیر رجوع کنید👇 (ظرفیت این دوره‌ها محدود و اولویت با کسانیست که زودتر نام‌نویسی کنند.) @mostafabagherzadeh1374 @mostafabagherzadeh1374
چون برای موفقیت در نویسندگی، انگیزه بسیار مهمه، در این دوره علاوه‌بر آموزش تکنیک‌های رمان و داستان، نکاتی دربارۀ انگیزه و خودباوری گفته می‌شه تا هنرجو بهتر بتونه در این زمینه شکوفا بشه و به هدفش برسه.
برای ثبت‌نام به آیدی زیر پیغام دهید👇
@mostafabagherzadeh1374
بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى‌کرد که سنگ گران‌قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد. روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود. بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید، از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد... .
زن خردمند هم بى‌درنگ، سنگ را به او داد. مسافر بسیار شادمان شد و از اینکه شانس به او روى کرده بود، از خوشحالى سر از پا نمى‌شناخت. او مى‌دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر، مى‌تواند راحت زندگى کند؛ ولى چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد تا هرچه زودتر، بانوى خردمند را پیدا کند. 
بالاخره هنگامى که او را یافت، سنگ را پس داد و گفت: «خیلى فکر کردم. مى‌دانم این سنگ چقدر با ارزش است؛ اما آن را به تو پس‌مى‌دهم با این امید که چیزى ارزشمندتر از آن به من بدهى. اگر مى‌توانى، آن محبتى را به من بده که به تو قدرت داد این سنگ را به من بخشید.»
@mostafabagherzadeh74
#نکته‌های_نویسندگی

موضوع این نیست که چه می‌گوییم، موضوع چگونه گفتن است. یک لحظه به همۀ قصه‌های عاشقانه‌ای که تا‌حال خوانده یا دیده‌اید فکر کنید، همان الگوی قصۀ لیلی و مجنون است. رومئو و ژولیت و تایتانیک و شب‌های روشن هم با همین الگو نوشته شده‌اند. غیر از این است که خط اصلی این داستان‌ها ماجرایی کلیشه‌ای و نخ‌نما است؟ یک نفر دیوانه‌­وار شیفتۀ یک نفر دیگر می‌شود و به رغم تمام تلاش‌ها و مصائب موجود در نهایت به معشوقه‌اش یا می‌رسد یا نمی‌رسد.

#ویلیام_کَتر
@mostafabagherzadeh74
#تمرین_نوشتن

دربارۀ جنگلی بنویسید که برگ همۀ درختانش در حال ریختن است؛ اما هنوز برگ‌های یک درخت سبزند.
@mostafabagherzadeh74
آموختن اینکه به چیزهای بی‌اهمیت توجه کنیم، ذات خلاقیت است. این کاری است که شخص نابغه می‌کند.

#مایکل_فولی
@mostafabagherzadeh74
چند جایگزینِ فارسی:

فوقانی: بالایی، زبرین
فاینال: پایانی
تناول: خوردن
تهنیت: شادباش
تکریم: بزرگداشت
تهاتر: پایاپای
بصیرت: بینش
به‌اتفاق: همراه
بسط: گسترش
فارغ‌التحصیل: دانش‌آموخته
لیاقت: شایستگی
مشهور : نامی، نامدار
سمبلیک: نمادین
@mostafabagherzadeh74
2024/09/27 11:38:51
Back to Top
HTML Embed Code: