Telegram Web
از چشم‌هایتان طوری استفاده کنید که گویی فردا دچار نابینایی خواهید شد و همین شیوه را می‌توان برای سایر حواس به کار گرفت. صداهای موسیقی، آواز پرنده و نغمه‌های پرشور ارکستر را بشنوید؛ چنان که گویی فردا دچار ناشنوایی خواهید شد. هر چیزی را که می‌خواهید لمس کنید، گویی که فردا حس لامسه خود را از دست خواهید داد. عطر گل ها را بو کنید و مزه غذاها را با هر لقمه بچشید، چنان که گویی فردا هرگز نمی‌توانید بو کنید یا هر چیزی را بچشید.
از هر حس بیش‌ترین استفاده را ببرید.


📗 سه روز برای دیدن
✍🏽 #هلن_کلر
هر انسانی یک‌ بار برای رسیدن به یک‌ نفر دیر می‌کند و پس از آن برای رسیدن به کسان دیگر عجله‌ای نمی‌کند !

در کنار ساحل قدم می‌زدم و می‌خواستم به جایی دیگر بروم که درخشش چیزی از فاصله دور توجهم را به خود جلب کرد ؛ جلوتر رفتم تا به شیء درخشان رسیدم، نگاه کردم دیدم یه قوطی نوشابه است !

با خودم فکر کردم در زندگی چند بار چیزهای بی‌ارزش من را فریب داده و من را از مسیر اصلی خودم غافل کرده است و وقتی به آن رسیدم دیدم که چقدر بیهوده بوده است ...

ولی آیا اگر به سمت آن شیء بی ارزش نمی‌رفتم، واقعا می‌فهمیدم که بی ارزش است یا سال‌ها حسرت آن را می‌خوردم !


✍🏽 #پائولو_کوئیلو
از كلمه "عادت" بدم می‌آيد. چشمم را آزار میدهد و روح درمانده‌ام را و مرا به وحشت و اضطراب می‌اندازد. اصلاً از اين كلمه خجالت می‌كشم.

انسان برای تسليم شدن به تكرار، به دنيا نيامده است. حتی مغلوبِ تكرارِ خوب‌ترين چيزها نبايد شد، چرا كه آنچه تكرار می‌شود، بدون تفكر تكرار می‌شود، ممكن نيست خوب باشد. چیزی نفرت‌انگیزتر از عادت به آنچه که دوست داریم نیست.


✍🏽 #نادر_ابراهيمی
📗 فردا شکل امروز نیست
اونجایی که تصمیم درست رو میگیری ولی قرار نیست خوشحال باشی جایی هست که قراره زندگیت زیرورو بشه.
من فکر میکنم موقعیت‌هایی در زندگی پیش می‌آید که انسان باید سکان کشتی خود را
به دست جریان سرنوشت بسپارد،
درست مثل اینکه قدرت مقابله
در برابر امواج آن را ندارد.

در این صورت ممکن است خیلی زود متوجه شود
که جریان آب رودخانه، به نفع او بوده است ...
این موقعیت را تنها خود او درک میکند
ممکن است شخص دیگری صحنه را ببیند
و فکر کند که کشتی در حال غرق شدن است،
غافل از اینکه هرگز آن کشتی چنین
ناخدای استوار و محکمی نداشته است...!


📗 دخمه
✍🏽 #ژوزه_ساراماگو
داستایفسکی یه جا میگه:

اصلا غمگین و ناامید نیستم. هرجا که باشی زندگی، زندگی است، زندگی درون ماست نه بیرون ما.
آن جا تنها نخواهم بود. انسان بودن میان دیگر آدمیان و انسان ماندن، نومید نشدن و سقوط نکردن در مصیبت هایی که ممکن است سرت بیاید، زندگی یعنی همین، کار زندگی همین است.
زندگی ما چیه؟ یا داریم به گذشته نگاه می‌کنیم یا نگران آینده‌ایم و زندگی‌مون تو این خلاصه شده. همین ...

پس زمان حال چی؟ ما واقعا از چی می‌ترسیم؟ از نبودن می‌ترسیم؟ دیگه از چی؟ این که بانک ورشکسته بشه. مریض می‌شم. زنم تو یه هواپیما در حال پرواز می‌میره. بورس سهام ورشکست می‌شه. خونه مسکونیم می‌سوزه. کدوم یکی از این اتفاقات می‌افته؟ هیچ کدوم. ولی ما به هر حال نگرانیم. معنی‌اش اینه که احساس امنیت نمی‌کنیم.

چه جوری می‌تونم احساس امنیت کنم؟ باید ثروت بی‌حسابی جمع کنم؟ نه. و ثروت بی‌حساب یعنی چی؟ این جوری فکر کردن یه نوع مریضیه. تله‌اس. حد و حسابی وجود نداره. فقط طمع وجود داره...!


📗 گلن گری گلن راس
✍🏽 #دیوید_مامت
من چندتا قانون درست و حسابی و واقعی در مورد عشق و ازدواج بلدم:
اگر به دیگری احترام نگذاری،
مشکل پیدا می‌کنی.
اگر توافق و مصالحه بلد نباشی،
مشکل پیدا می‌کنی.
اگر بلد نباشی آزادانه از آن‌چه که بین شما اتفاق می‌افتد،
راحت حرف بزنی، مشکل پیدا می‌کنی
و اگر ارزش گذاری‌هایتان یکسان و مشترک نباشد،
مشکل پیدا میکنید.
ارزش هایتان باید مشابه باشند!

#سه_شنبه_ها_با_موری
#میچ_آلبوم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با یک محصول جدید و شگفت‌انگیز آشنا بشین: ماکسی رول!
🦸‍♂️ این ابرقهرمان همه‌فن‌حریف برای ساده‌تر کردن زندگی شما طراحی شده.

✔️ قدرت جذب فوق‌العاده
✔️ دو لایه مقاوم و بادوام
✔️ ابعاد بزرگتر برای مصرف بیشتر

ماکسی رول برای هر موقعیتی کنار شماست؛ از آشپزخونه گرفته تا هرجای دیگه‌ای که به تمیزی و راحتی نیاز دارین!

این ابر قهرمان رو می‌توانید از لینک زیر تهیه کنید 👇🏻👇🏻👇🏻
https://bitly.cx/Qlean-FullTime-MaxiRoll
.
یک‌ جرعه‌ کتاب

گفت: این روزها کمی افسرده به نظر می‌رسی
گفتم: واقعاً؟
گفت: حتماً نیمه شب‌ها زیادی فکر می‌کنی. من فکر کردن‌های نیمه شب را کنار گذاشته‌ام
گفتم: چه طور توانستی این کار را بکنی؟
او گفت: هر وقت افسردگی به سراغم می‌آید، شروع به تمیز کردن خانه می‌کنم. حتی اگر دو یا سه صبح باشد. ظرف‌ها را می‌شویم، اجاق را گردگیری می‌کنم، زمین را جارو می‌کشم، دستمال سفره‌ها را سفیدکننده می‌اندازم، کشوهای میزم را منظم می‌کنم و هر لباسی را که جلوی چشم باشد، اتو می‌کشم. آن‌قدر این کار را می‌کنم تا خسته شوم، بعد چیزی می‌نوشم و می‌خوابم. صبح بیدار می‌شوم و وقتی جوراب‌هایم را می‌پوشم، حتی یادم نمی‌آید شب قبل به چه فکر می‌کردم

بار دیگر به اتاق نگاهی انداختم. اتاق مثل همیشه تمیز و مرتب بود

گفت: آدم‌ها در ساعت سه صبح به هر جور چیزی فکر می‌کنند. همه ما همینطور هستیم.

#کجاممکن‌است_پیدایش‌کنم
#هاروکی_موراکامی
2025/07/02 12:11:40
Back to Top
HTML Embed Code: