نقش رویا در روانکاوی
چگونه تحلیل رویاها میتواند به بینش و خودآگاهی شما کمک کند.
رویاها چه معنایی دارند؟
تا به حال فکر کردهاید چرا بعضی رویاها (خوابها) همیشه تکرار میشوند؟ آیا آنها تصادفی هستند یا چیزی در آنها نهفته است؟
آیا رویاها دریچهای به ناخودآگاه هستند؟
در روانکاوی، رویاها صرفاً تصاویر بیمعنی نیستند آنها پنجرههایی به درون افکار و امیال عمیق هستند.
خواب دیدن مکرر از دست دادن قطار ممکن است نمایانگر ترس شما در از دست دادن فرصتهای زندگی باشد.
فروید رویاها را (شاهراهی به ناخودآگاه )نامید. در روانکاوی، رویاها پر از نمادهایی هستند که احساسات و تعارضات پنهانی را فاش میکنند.
دیدن خواب پرواز کردن میتواند نشاندهنده تمایل شما به آزادی یا فرار از فشارهای زندگی باشد.
این نمادها چه چیزهایی به ما میگویند؟
با تحلیل نمادهای موجود در رویاها، میتوانید تعارضات درونی که حتی از آنها آگاه نیستید را کشف کنید.
دیدن خواب تعقیب شدن میتواند نشان دهد که شما در زندگی از چیزی فرار میکنید، مانند یک تصمیم سخت یا یک مشکل احساسی.
رویاها میتوانند تحقق آرزوها یا تعارضات حلنشده باشند.
گاهی رویاها تمایلاتی را نشان میدهند که نمیتوانیم در دنیای واقعی برآورده کنیم. در مواقع دیگر، آنها تعارضاتی که با آنها دستوپنجه نرم میکنیم را آشکار میکنند.
خواب بازگشت به مدرسه ممکن است نشاندهنده اضطراب شما در مورد عملکرد کنونیتان یا احساس کمبود اعتماد به نفس باشد.
چگونه تحلیل رویاها به خودآگاهی منجر میشود؟
با بررسی رویاهایتان میتوانید درک عمیقتری از خود، احساسات و روابطتان پیدا کنید.
خواب دیدن مشاجره با یکی از عزیزان میتواند نشاندهنده تنشهای حلنشده در آن رابطه باشد.
ناخودآگاه شما سعی دارد چه چیزی به شما بگوید؟
رویاها اغلب راهی هستند که ناخودآگاه ما برای بیان چیزهایی که از مواجهه با آنها در بیداری ترس داریم یا نسبت به آنها ناآگاهیم، استفاده میکند.
خواب از دست دادن دندانها ممکن است منعکسکننده ترس از دست دادن کنترل یا قدرت در یک زمینه خاص زندگی باشد.
تحلیل رویا به معنای تفسیر کلمه به کلمه نیست.
هدف پیشبینی آینده یا تعبیر جزئیات کوچک نیست، بلکه درک جریانهای احساسی پشت رویا است.
خواب افتادن به معنای پیشبینی خطر نیست، بلکه ممکن است نشاندهنده احساس ناامنی یا ترس از شکست باشد.
چگونه میتوانییم درک بیشتری از رویاهای خود داشته باشیم؟
در یک دفترچه رویاهای خود را یادداشت کنید، هر خوابی که به یاد میآورید را به محض بیدار شدن یادداشت کنید. این کار باید سریع بعد از بیدار شدن انجام شود، چون ویژگی رویا فراموش شدن آن است. با گذشت زمان، الگوها و موضوعات تکرای خود را نشان میدهند.
ممکن است متوجه شوید که مکرراً خواب گم شدن میبینید که میتواند نشاندهنده احساس بیهدف بودن در زندگی بیداری باشد.
منبع پیج دکتر مهدی قاسمی
#آقای #درمانگر #مرکز #مشاوره #مهردلسا #مشاوره #حضوری #آنلاین #کارگاه آموزشی Anxiety
09109367383
چگونه تحلیل رویاها میتواند به بینش و خودآگاهی شما کمک کند.
رویاها چه معنایی دارند؟
تا به حال فکر کردهاید چرا بعضی رویاها (خوابها) همیشه تکرار میشوند؟ آیا آنها تصادفی هستند یا چیزی در آنها نهفته است؟
آیا رویاها دریچهای به ناخودآگاه هستند؟
در روانکاوی، رویاها صرفاً تصاویر بیمعنی نیستند آنها پنجرههایی به درون افکار و امیال عمیق هستند.
خواب دیدن مکرر از دست دادن قطار ممکن است نمایانگر ترس شما در از دست دادن فرصتهای زندگی باشد.
فروید رویاها را (شاهراهی به ناخودآگاه )نامید. در روانکاوی، رویاها پر از نمادهایی هستند که احساسات و تعارضات پنهانی را فاش میکنند.
دیدن خواب پرواز کردن میتواند نشاندهنده تمایل شما به آزادی یا فرار از فشارهای زندگی باشد.
این نمادها چه چیزهایی به ما میگویند؟
با تحلیل نمادهای موجود در رویاها، میتوانید تعارضات درونی که حتی از آنها آگاه نیستید را کشف کنید.
دیدن خواب تعقیب شدن میتواند نشان دهد که شما در زندگی از چیزی فرار میکنید، مانند یک تصمیم سخت یا یک مشکل احساسی.
رویاها میتوانند تحقق آرزوها یا تعارضات حلنشده باشند.
گاهی رویاها تمایلاتی را نشان میدهند که نمیتوانیم در دنیای واقعی برآورده کنیم. در مواقع دیگر، آنها تعارضاتی که با آنها دستوپنجه نرم میکنیم را آشکار میکنند.
خواب بازگشت به مدرسه ممکن است نشاندهنده اضطراب شما در مورد عملکرد کنونیتان یا احساس کمبود اعتماد به نفس باشد.
چگونه تحلیل رویاها به خودآگاهی منجر میشود؟
با بررسی رویاهایتان میتوانید درک عمیقتری از خود، احساسات و روابطتان پیدا کنید.
خواب دیدن مشاجره با یکی از عزیزان میتواند نشاندهنده تنشهای حلنشده در آن رابطه باشد.
ناخودآگاه شما سعی دارد چه چیزی به شما بگوید؟
رویاها اغلب راهی هستند که ناخودآگاه ما برای بیان چیزهایی که از مواجهه با آنها در بیداری ترس داریم یا نسبت به آنها ناآگاهیم، استفاده میکند.
خواب از دست دادن دندانها ممکن است منعکسکننده ترس از دست دادن کنترل یا قدرت در یک زمینه خاص زندگی باشد.
تحلیل رویا به معنای تفسیر کلمه به کلمه نیست.
هدف پیشبینی آینده یا تعبیر جزئیات کوچک نیست، بلکه درک جریانهای احساسی پشت رویا است.
خواب افتادن به معنای پیشبینی خطر نیست، بلکه ممکن است نشاندهنده احساس ناامنی یا ترس از شکست باشد.
چگونه میتوانییم درک بیشتری از رویاهای خود داشته باشیم؟
در یک دفترچه رویاهای خود را یادداشت کنید، هر خوابی که به یاد میآورید را به محض بیدار شدن یادداشت کنید. این کار باید سریع بعد از بیدار شدن انجام شود، چون ویژگی رویا فراموش شدن آن است. با گذشت زمان، الگوها و موضوعات تکرای خود را نشان میدهند.
ممکن است متوجه شوید که مکرراً خواب گم شدن میبینید که میتواند نشاندهنده احساس بیهدف بودن در زندگی بیداری باشد.
منبع پیج دکتر مهدی قاسمی
#آقای #درمانگر #مرکز #مشاوره #مهردلسا #مشاوره #حضوری #آنلاین #کارگاه آموزشی Anxiety
09109367383
➗♾ ➕ ➖ ➗ ✖ ♾
متنی بی نهایت زیبا از زنده یاد خانم پرفسور مریم میرزاخانی که ارزش بارها خواندن و تأمل دارد!
عشق ریاضی 😍
کلمه ریاضی به فارسی یعنی ورزش!
یعنی راه و اعداد ، یعنی وسیله نقلیه!
یعنی پیداکردن راه حلهای درست مسائل زندگی!
ریاضی؛ اعداد،علامتها و بنوعی الفبا و حرفهای هدف مند دارد!
عشق با ریاضی یعنی ورزیدگی و مهندسی دقیق اعداد!
👌 یک مطلب فوق العاده، که شاید ساعتی به آن فکر کردن ارزشش را داشته باشد، حروف الفبای انگلیسی و معادل عددی آن در زیر آمده است، مثلا حرف A معادل عدد 1 میباشد و B عدد 2 و... :
A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26
پس این حروف و اعداد بالا با هم برابر می باشند!
حالا با معادل عددی کلمات انگلیسی برای هر کدام از موارد زیر بررسی و ارزیابی میکنیم که آیا برای رسیدن به خوشحالی و موفقیت تنها "تلاش سخت" کافی است؟ پس مینویسیم:
تلاش سخت که انگلیسی آن میشود
Hard work =
H + a + r + d + w + o + r + k
اعداد معادل آنرا مینویسیم و جمع میکنیم:
8 + 1 + 18 + 4 + 23 + 15 + 18 + 11= 98%
میبینیم که 100 نشد، موضوع دیگری را امتحان میکنیم:
آیا "دانش" ما را 100% به موفقیت می رساند و خوشحال میکند؟
Knowledge = دانش
K + n + o + w + l + e + d + g + e
11+14 + 15 + 23 + 12 + 5 + 4 + 7 + 5 = 96%
باز هم 100 نشد، حالا ببینیم "عشق" چطور؟
Love = عشق
L + o + v + e
12 + 15 + 22 + 5 = 54%
خیلی از ما فکر می کردیم که این موارد مثل تلاش و کوشش فراوان یا دانش یا عشق موجب موفقیت و خوشحالی ما میشوند و ازمهم ترینها باشند، اما دیدیم که نه نیستند!
پس چه چیزی میتوان 100% را بسازد، "پول" ؟
Money = پول
M + o + n + e + y
13 + 15 + 14 + 5 + 25 = 72%
باز هم میبینم که کافی نیست، پس برای رسیدن به اوج خوشبختی و موفقیت چه باید کرد؟
بله؛ *" نگرش "* !
باید نگرش مان را به جهان هستی و زندگی تغییر بدیم و بهبود ببخشیم!
پس مینویسیم نگرش:
Attitude = نگرش
A + t + t + i + t + u + d + e
1 + 20 + 20 + 9 + 20 + 21 + 4 + 5 = 100%
آری، اگر نگرش و نگاه مان همراه با معرفت،محبت، صداقت،شجاعت، ایمان، مثبت اندیشی و با ریاضی (ورزش) باشد، زندگی 100% زیباتر و موجب توفیق و سعادت ما می شود!
🕯️به یاد و پاس پروفسور مریم میرزا خانی نشر دهیم .
#آقای #درمانگر #مرکز #مشاوره #مهردلسا #مشاوره #حضوری #آنلاین #کارگاه آموزشی Anxiety
09109367383
💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐
متنی بی نهایت زیبا از زنده یاد خانم پرفسور مریم میرزاخانی که ارزش بارها خواندن و تأمل دارد!
عشق ریاضی 😍
کلمه ریاضی به فارسی یعنی ورزش!
یعنی راه و اعداد ، یعنی وسیله نقلیه!
یعنی پیداکردن راه حلهای درست مسائل زندگی!
ریاضی؛ اعداد،علامتها و بنوعی الفبا و حرفهای هدف مند دارد!
عشق با ریاضی یعنی ورزیدگی و مهندسی دقیق اعداد!
👌 یک مطلب فوق العاده، که شاید ساعتی به آن فکر کردن ارزشش را داشته باشد، حروف الفبای انگلیسی و معادل عددی آن در زیر آمده است، مثلا حرف A معادل عدد 1 میباشد و B عدد 2 و... :
A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26
پس این حروف و اعداد بالا با هم برابر می باشند!
حالا با معادل عددی کلمات انگلیسی برای هر کدام از موارد زیر بررسی و ارزیابی میکنیم که آیا برای رسیدن به خوشحالی و موفقیت تنها "تلاش سخت" کافی است؟ پس مینویسیم:
تلاش سخت که انگلیسی آن میشود
Hard work =
H + a + r + d + w + o + r + k
اعداد معادل آنرا مینویسیم و جمع میکنیم:
8 + 1 + 18 + 4 + 23 + 15 + 18 + 11= 98%
میبینیم که 100 نشد، موضوع دیگری را امتحان میکنیم:
آیا "دانش" ما را 100% به موفقیت می رساند و خوشحال میکند؟
Knowledge = دانش
K + n + o + w + l + e + d + g + e
11+14 + 15 + 23 + 12 + 5 + 4 + 7 + 5 = 96%
باز هم 100 نشد، حالا ببینیم "عشق" چطور؟
Love = عشق
L + o + v + e
12 + 15 + 22 + 5 = 54%
خیلی از ما فکر می کردیم که این موارد مثل تلاش و کوشش فراوان یا دانش یا عشق موجب موفقیت و خوشحالی ما میشوند و ازمهم ترینها باشند، اما دیدیم که نه نیستند!
پس چه چیزی میتوان 100% را بسازد، "پول" ؟
Money = پول
M + o + n + e + y
13 + 15 + 14 + 5 + 25 = 72%
باز هم میبینم که کافی نیست، پس برای رسیدن به اوج خوشبختی و موفقیت چه باید کرد؟
بله؛ *" نگرش "* !
باید نگرش مان را به جهان هستی و زندگی تغییر بدیم و بهبود ببخشیم!
پس مینویسیم نگرش:
Attitude = نگرش
A + t + t + i + t + u + d + e
1 + 20 + 20 + 9 + 20 + 21 + 4 + 5 = 100%
آری، اگر نگرش و نگاه مان همراه با معرفت،محبت، صداقت،شجاعت، ایمان، مثبت اندیشی و با ریاضی (ورزش) باشد، زندگی 100% زیباتر و موجب توفیق و سعادت ما می شود!
🕯️به یاد و پاس پروفسور مریم میرزا خانی نشر دهیم .
#آقای #درمانگر #مرکز #مشاوره #مهردلسا #مشاوره #حضوری #آنلاین #کارگاه آموزشی Anxiety
09109367383
💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐
.
▫️پذیرش خود؟ واقعاً؟
پذیرشِ خود، ایده رهاییبخش امّا بسیار گنگ و چالشبرانگیزی است: "بله، خیلی خوب است که خودم را بپذیرم و به اینهمه جنگ بیهوده در درون و بیرونم پایان بدهم. خیلی خوب است که با خودم کنار بیایم و مدام خودم را قضاوت نکنم، مقایسه نکنم، هُل ندهم و بیقدر نکنم. امّا نمیشود. اگر قرار باشد خودم را بپذیرم، یعنی باید تنبلیها، ناتوانیها، ضعیف بودنها و "همین بودن"هایم را هم بپذیرم؟ پس چه کسی رشد کند؟ چه کسی خودش را اصلاح کند؟ چه کسی موفقتر بشود؟ یعنی بپذیرم اینم و راضی باشم؟ نه، رهاییبخشیاش به پای دشواری و ناکامکنندگیاش نمیرسد".
همین است که میگویم ایده پذیرش خود بسیار گنگ و چالشبرانگیز است. امّا قصه چیست؟ پذیرش خود یعنی چه و آیا نهایتش به همینجایی میرسد که در بالا گفتم؟ ایدهای میشود نپذیرفتنی و صرفاً قابل توصیه به دیگران تا بعد از ناکامیها کمتر دردشان بگیرد؟ نه، اینطور نیست. پذیرش خود، ایده بیفایدهای نیست ولی ایدهای هم نیست که هر کسی و در هر زمانی توان فهم و کنار آمدن با آن را داشته باشد.
پذیرش خود یعنی من نقاط ضعف و قوتی دارم اما بد یا فاجعه نیستم. یعنی در هر مقطع همه تلاشم را میکنم امّا نمیتوانم از خودم جلو بزنم و کسی بشوم غیر از آنی که در این مقطع میتوانم باشم. یعنی من هرچند در کودکی آسیب دیدهام، امّا فقط میتوانم آگاهی کسب کنم و کمک بگیرم تا رشد کنم، امّا نمیتوانم طوری زندگی کنم که انگار هیچ کدام از آنها اتفاق نیفتاده. پذیرش خود یعنی سوال کردن به جای قضاوت کردن. اگر میگویم تنبلی کردم، یعنی چه؟ چیزی را نمیخواستم ولی داشتم خودم را هُل میدادم و روانم پس میزد؟ اگر بعداً فهمیدم جایی خطا کردم، یعنی از قبل هم بدون تجربه میتوانستم تشخیص بدهم و ندادم؟ پذیرش خود یعنی من میتوانم تغییر کنم امّا این آدمِ در مسیر هرقدر کُند و باخطا میرود خوب است، همه آنی است که اکنون تن و روان و شرایطم میکشد که باشم و قطبنمایم هرچه که هست بهترین مسیری را که ظرفیت پذیرشاش را دارم به من نشان میدهد. بعداً شاید بیشتر فهمیدم و خودم را اصلاح کردم. پذیرش خود یعنی در مسیر بودن امّا این آدمِ در مسیر را همهتوان یا همهدان ندانستن و به او و تاریخچه و رنجها و محدودیتهایش احترام گذاشتن. و این ایدهای است که کار میکند.
پانوشت: گاهی فکر میکنم تنها زمانی که آدم خودش را به این معنا میپذیرد امکان اصلاح و تغییر برایش فراهم میشود.
منبع: پیج محمود مقدسی
#آقای #درمانگر #مرکز #مشاوره #مهردلسا #مشاوره #حضوری #آنلاین #کارگاه آموزشی Anxiety
09109367383
▫️پذیرش خود؟ واقعاً؟
پذیرشِ خود، ایده رهاییبخش امّا بسیار گنگ و چالشبرانگیزی است: "بله، خیلی خوب است که خودم را بپذیرم و به اینهمه جنگ بیهوده در درون و بیرونم پایان بدهم. خیلی خوب است که با خودم کنار بیایم و مدام خودم را قضاوت نکنم، مقایسه نکنم، هُل ندهم و بیقدر نکنم. امّا نمیشود. اگر قرار باشد خودم را بپذیرم، یعنی باید تنبلیها، ناتوانیها، ضعیف بودنها و "همین بودن"هایم را هم بپذیرم؟ پس چه کسی رشد کند؟ چه کسی خودش را اصلاح کند؟ چه کسی موفقتر بشود؟ یعنی بپذیرم اینم و راضی باشم؟ نه، رهاییبخشیاش به پای دشواری و ناکامکنندگیاش نمیرسد".
همین است که میگویم ایده پذیرش خود بسیار گنگ و چالشبرانگیز است. امّا قصه چیست؟ پذیرش خود یعنی چه و آیا نهایتش به همینجایی میرسد که در بالا گفتم؟ ایدهای میشود نپذیرفتنی و صرفاً قابل توصیه به دیگران تا بعد از ناکامیها کمتر دردشان بگیرد؟ نه، اینطور نیست. پذیرش خود، ایده بیفایدهای نیست ولی ایدهای هم نیست که هر کسی و در هر زمانی توان فهم و کنار آمدن با آن را داشته باشد.
پذیرش خود یعنی من نقاط ضعف و قوتی دارم اما بد یا فاجعه نیستم. یعنی در هر مقطع همه تلاشم را میکنم امّا نمیتوانم از خودم جلو بزنم و کسی بشوم غیر از آنی که در این مقطع میتوانم باشم. یعنی من هرچند در کودکی آسیب دیدهام، امّا فقط میتوانم آگاهی کسب کنم و کمک بگیرم تا رشد کنم، امّا نمیتوانم طوری زندگی کنم که انگار هیچ کدام از آنها اتفاق نیفتاده. پذیرش خود یعنی سوال کردن به جای قضاوت کردن. اگر میگویم تنبلی کردم، یعنی چه؟ چیزی را نمیخواستم ولی داشتم خودم را هُل میدادم و روانم پس میزد؟ اگر بعداً فهمیدم جایی خطا کردم، یعنی از قبل هم بدون تجربه میتوانستم تشخیص بدهم و ندادم؟ پذیرش خود یعنی من میتوانم تغییر کنم امّا این آدمِ در مسیر هرقدر کُند و باخطا میرود خوب است، همه آنی است که اکنون تن و روان و شرایطم میکشد که باشم و قطبنمایم هرچه که هست بهترین مسیری را که ظرفیت پذیرشاش را دارم به من نشان میدهد. بعداً شاید بیشتر فهمیدم و خودم را اصلاح کردم. پذیرش خود یعنی در مسیر بودن امّا این آدمِ در مسیر را همهتوان یا همهدان ندانستن و به او و تاریخچه و رنجها و محدودیتهایش احترام گذاشتن. و این ایدهای است که کار میکند.
پانوشت: گاهی فکر میکنم تنها زمانی که آدم خودش را به این معنا میپذیرد امکان اصلاح و تغییر برایش فراهم میشود.
منبع: پیج محمود مقدسی
#آقای #درمانگر #مرکز #مشاوره #مهردلسا #مشاوره #حضوری #آنلاین #کارگاه آموزشی Anxiety
09109367383
.
▫️هنرمندان و عاشقان کاشفان جهاناند
شاید این جمله معروف را شنیده باشید که: "هیچ کس به مِه حاضر بر فراز رودخانه تِیمز توجه نکرده بود تا وقتی ترنر آن را نقاشی کرد". خیلی وقتها فکر میکنم این جهان پر از چیزهایی است که ما نمیبینیم یا میبینیم و به آنها توجّه نمیکنیم یا حتی توجّه میکنیم امّا شگفتانگیزیشان را نمیفهمیم.
ما به چشمهایی نیاز داریم که جزئیاتِ زیبا، پیچیده و حیرتآورِ جهان را ببینند و برای ما روایت کنند. تازه آنوقت است که گویی پردهای از جلوی چشمانمان کنار میرود و در همان صحنههای همیشگی، تصاویر چشمنواز و خیالانگیزی میبینیم. ما مدیون نگاه هنرمندانیم. آنها جهان را از سادگی، زمختی و یکدستیاش خارج میکنند. آنها مفسّران جهان میشوند؛ راهنمایانی برای دوباره و چندباره پیدا شدن در جغرافیایی ظاهراً آشنا. آنها آشناییزدایی میکنند و آشنایمان میکنند.
میخواهم به آنها عاشقان را هم اضافه کنم. عاشقان، زیباییهای معشوقهایشان را برای ما آشکار میکنند. ما هر روز از کنار آدمهای زیادی عبور میکنیم و در مهمانی و محل کار، آدمهای زیادی را میبینیم؛ آدمهایی مثل خودمان، معمولی و گاه سرگشته و خسته. امّا زمانی که کسی آنها را عاشقانه میبیند و روایت میکند، چشمهایمان را باز میکند به زیباییِ دلنشینِ همین آدمهای ظاهراً روزمرّه. روایتِ عاشق، پردهای را از پیش چشمانمان کنار میزند و زیباییهای نادیده معشوقش را به ما یا حتی خودِ او نشان میدهد. ما مدیون هنرمندان و عاشقانیم. آنها اگر نبوند دنیای ما پر از اتفاقات عادی میبود؛ خیلی تهیتر، دلگیرتر و بیرنگتر از آنچه اکنون هست.
R.TheWorldasISee
#آقای #درمانگر #مرکز #مشاوره #مهردلسا #مشاوره #حضوری #آنلاین #کارگاه آموزشی ANXIETY
09109367383
▫️هنرمندان و عاشقان کاشفان جهاناند
شاید این جمله معروف را شنیده باشید که: "هیچ کس به مِه حاضر بر فراز رودخانه تِیمز توجه نکرده بود تا وقتی ترنر آن را نقاشی کرد". خیلی وقتها فکر میکنم این جهان پر از چیزهایی است که ما نمیبینیم یا میبینیم و به آنها توجّه نمیکنیم یا حتی توجّه میکنیم امّا شگفتانگیزیشان را نمیفهمیم.
ما به چشمهایی نیاز داریم که جزئیاتِ زیبا، پیچیده و حیرتآورِ جهان را ببینند و برای ما روایت کنند. تازه آنوقت است که گویی پردهای از جلوی چشمانمان کنار میرود و در همان صحنههای همیشگی، تصاویر چشمنواز و خیالانگیزی میبینیم. ما مدیون نگاه هنرمندانیم. آنها جهان را از سادگی، زمختی و یکدستیاش خارج میکنند. آنها مفسّران جهان میشوند؛ راهنمایانی برای دوباره و چندباره پیدا شدن در جغرافیایی ظاهراً آشنا. آنها آشناییزدایی میکنند و آشنایمان میکنند.
میخواهم به آنها عاشقان را هم اضافه کنم. عاشقان، زیباییهای معشوقهایشان را برای ما آشکار میکنند. ما هر روز از کنار آدمهای زیادی عبور میکنیم و در مهمانی و محل کار، آدمهای زیادی را میبینیم؛ آدمهایی مثل خودمان، معمولی و گاه سرگشته و خسته. امّا زمانی که کسی آنها را عاشقانه میبیند و روایت میکند، چشمهایمان را باز میکند به زیباییِ دلنشینِ همین آدمهای ظاهراً روزمرّه. روایتِ عاشق، پردهای را از پیش چشمانمان کنار میزند و زیباییهای نادیده معشوقش را به ما یا حتی خودِ او نشان میدهد. ما مدیون هنرمندان و عاشقانیم. آنها اگر نبوند دنیای ما پر از اتفاقات عادی میبود؛ خیلی تهیتر، دلگیرتر و بیرنگتر از آنچه اکنون هست.
R.TheWorldasISee
#آقای #درمانگر #مرکز #مشاوره #مهردلسا #مشاوره #حضوری #آنلاین #کارگاه آموزشی ANXIETY
09109367383
فاحشه های واقعی !!
یکی از عجیبترین و البته مهمترین داستانهای کوتاه جهان، داستانی است به نام Boule de suif نوشته گیدو موپاسانِ فرانسوی که در فارسی به تُپُلی ترجمه شده است. تُپُلی روایتِ اولویتِ غریزه بقا و پیشی گرفتنِ آن از تمام اخلاقیات ساخته بشر در مواقعی است که منافع و امنیتِ آدمیزاد به خطر میافتند. داستان در خلال یکی از جنگهای پروس ( آلمان ) و فرانسه در قرن نوزدهم اتفاق میافتد. ده تن از اهالی یکی از شهرهای مرزی فرانسه برای فرار از نیروهای اشغالگر پروس تصمیم میگیرند سوار یک کالسکه شوند. یک فاحشه که نام اصلی او Elisabeth Rousset است، یک کُنتِ، یک زوج مغازه دار از طبقه متوسط، یک کارخانه دار ثروتمند و همسرش، یک روشنفکرِ جمهوری خواه، دو زنِ راهبه و چند بورژوای دیگر که سبب میشوند کالسکه یک جهان کوچک از جامعه فرانسه را تشکیل بدهد...
الیزابت که برخلاف باقی مهمانها شخصیتی رُک و غیر نمایشی دارد نه به نظرات سیاسی باقی حاضران در کالسکه گوش میدهد و نه محافظه کار و محاسبه گر است. برخلاف بقیه که پس از پیمودن چند ساعت از راه گرسنگی را سرکوب میکنند و آذوقه هایشان را رو نمیکنند، تُپُلی ( الیزابت ) سبد غدایش را باز میکند و به بقیه هم تعارف میکند... مهمانها که در بدو ورود و به دلیل دانستنِ شغلِ تُپلی با اکراه و انزجار به او نگاه میگردند و از همسفر بودن با او احساس حقارت میکردند دست رد به غذاهای خوشمزه تُپُلی نمیزنند... در این میان کالسکه به دلیل هوای بد و مه گرفتگی وارد نواحی تحت اشغال آلمانیها میشود و اعضای کالسکه که به یک مسافرخانه مراجعه میکنند متوجه حضور نظامیان پروس در آنجا میشوند... افسر آلمانی تمام اعضای کالسکه را در مسافرخانه بازداشت میکند و پس از دو روز که فرانسویها جویای دلیل میشوند افسر آلمانی به آنها میگوید شرط آزادی شان این است که تُپلی بپذیرد یک شب با او بخوابد...
فرانسویها که ابتدا از شنیدن این درخواستِ بیشرمانه خشمگین شده بودند، رفته رفته از غرور و مقاوت الیزابت برای نخوابیدن با افسر آلمانی به ستوه میآیند. موپاسان در این داستان به طرز شگفت انگیزی وابسته بودنِ اخلاق به شرایط را نشان میدهد... تمام کسانی که تا چند ساعت پیش فاحشهگی را زشت میدانستند و لافِ مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن میزدند، همه دست به یکی میکنند تا تُپُلی را وادار به قحبگی کنند... روشنفکر و ثروتمند و راهبه و تاجر، از توجیهات مذهبی تا تئوریهای سیاسی و تجاری استفاده میکنند تا دختر بینوا از غرورِ شخصی و حسّ میهن پرستی خودش دست بردارد... صحنههای پایانیِ داستان یک تراژدی محض است. تُپُلی برخلاف غرور و خواست قلبی برای خیر جمعی با افسر آلمانی خوابیده، کالسکه در حال حرکت است و افرادی که در روز روشن برای تُپُلی دیوثی کردهاند حالا آذوقههایشان را در آوردهاند و میخورند. تُپُلی گرسنه و غمگین در گوشه کالسکه نشسته است و به جماعتی نگاه میکند که دوباره بر سر میهن و غرور و آزادی و خدا و پاکدامنی دارند حرف میزنند. هیچکس به الیزابت نگاه نمیکند ولی گی دو موپاسان او را در تاریخ ادبیات جهان جاودانه میکند. دختری مهربان و پاک که بین فاحشههای واقعی نشسته است...
#آقای #درمانگر #مرکز #مشاوره #مهردلسا
09109367383
یکی از عجیبترین و البته مهمترین داستانهای کوتاه جهان، داستانی است به نام Boule de suif نوشته گیدو موپاسانِ فرانسوی که در فارسی به تُپُلی ترجمه شده است. تُپُلی روایتِ اولویتِ غریزه بقا و پیشی گرفتنِ آن از تمام اخلاقیات ساخته بشر در مواقعی است که منافع و امنیتِ آدمیزاد به خطر میافتند. داستان در خلال یکی از جنگهای پروس ( آلمان ) و فرانسه در قرن نوزدهم اتفاق میافتد. ده تن از اهالی یکی از شهرهای مرزی فرانسه برای فرار از نیروهای اشغالگر پروس تصمیم میگیرند سوار یک کالسکه شوند. یک فاحشه که نام اصلی او Elisabeth Rousset است، یک کُنتِ، یک زوج مغازه دار از طبقه متوسط، یک کارخانه دار ثروتمند و همسرش، یک روشنفکرِ جمهوری خواه، دو زنِ راهبه و چند بورژوای دیگر که سبب میشوند کالسکه یک جهان کوچک از جامعه فرانسه را تشکیل بدهد...
الیزابت که برخلاف باقی مهمانها شخصیتی رُک و غیر نمایشی دارد نه به نظرات سیاسی باقی حاضران در کالسکه گوش میدهد و نه محافظه کار و محاسبه گر است. برخلاف بقیه که پس از پیمودن چند ساعت از راه گرسنگی را سرکوب میکنند و آذوقه هایشان را رو نمیکنند، تُپُلی ( الیزابت ) سبد غدایش را باز میکند و به بقیه هم تعارف میکند... مهمانها که در بدو ورود و به دلیل دانستنِ شغلِ تُپلی با اکراه و انزجار به او نگاه میگردند و از همسفر بودن با او احساس حقارت میکردند دست رد به غذاهای خوشمزه تُپُلی نمیزنند... در این میان کالسکه به دلیل هوای بد و مه گرفتگی وارد نواحی تحت اشغال آلمانیها میشود و اعضای کالسکه که به یک مسافرخانه مراجعه میکنند متوجه حضور نظامیان پروس در آنجا میشوند... افسر آلمانی تمام اعضای کالسکه را در مسافرخانه بازداشت میکند و پس از دو روز که فرانسویها جویای دلیل میشوند افسر آلمانی به آنها میگوید شرط آزادی شان این است که تُپلی بپذیرد یک شب با او بخوابد...
فرانسویها که ابتدا از شنیدن این درخواستِ بیشرمانه خشمگین شده بودند، رفته رفته از غرور و مقاوت الیزابت برای نخوابیدن با افسر آلمانی به ستوه میآیند. موپاسان در این داستان به طرز شگفت انگیزی وابسته بودنِ اخلاق به شرایط را نشان میدهد... تمام کسانی که تا چند ساعت پیش فاحشهگی را زشت میدانستند و لافِ مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن میزدند، همه دست به یکی میکنند تا تُپُلی را وادار به قحبگی کنند... روشنفکر و ثروتمند و راهبه و تاجر، از توجیهات مذهبی تا تئوریهای سیاسی و تجاری استفاده میکنند تا دختر بینوا از غرورِ شخصی و حسّ میهن پرستی خودش دست بردارد... صحنههای پایانیِ داستان یک تراژدی محض است. تُپُلی برخلاف غرور و خواست قلبی برای خیر جمعی با افسر آلمانی خوابیده، کالسکه در حال حرکت است و افرادی که در روز روشن برای تُپُلی دیوثی کردهاند حالا آذوقههایشان را در آوردهاند و میخورند. تُپُلی گرسنه و غمگین در گوشه کالسکه نشسته است و به جماعتی نگاه میکند که دوباره بر سر میهن و غرور و آزادی و خدا و پاکدامنی دارند حرف میزنند. هیچکس به الیزابت نگاه نمیکند ولی گی دو موپاسان او را در تاریخ ادبیات جهان جاودانه میکند. دختری مهربان و پاک که بین فاحشههای واقعی نشسته است...
#آقای #درمانگر #مرکز #مشاوره #مهردلسا
09109367383
🔴شاید شما هم این تجربه رو داشتهاید که با یکی از دوستان یا شریک زندگیتون ساعتها درباره مشکلاتتون با هم صحبت کنید.
🔻اما بعد از اون گفتگو، به جای اینکه حالتون بهتر شه، بدتر میشه. چون حالا علاوه بر غصه خودتون، غصه مشکلات دوستتون هم رو دوشتون گذاشته شده.
✅ به این نوع گفتگوها میگیم:
نشخوار فکری مشترک یا Co-rumination
یعنی زمانی که به جای پیدا کردن راهحل، بارها و بارها مشکلات رو با هم دیگه مرور میکنیم و در آخر صرفاً خشم و غممون بهم ابراز میشه.
✅ در نگاه اول، نشخوار فکری مشترک ممکنه نشون دهنده صمیمیت به نظر بیاد، ولی واقعیت اینه که این نوع مکالمات اغلب باعث میشه احساسات منفی تقویت بشن و حتی استرس و اضطراب بیشتری رو تجربه کنیم.
به نظر شما به جای گیر کردن در نشخوار فکری مشترک، چه روشهایی میتونه به حل مسئله و رشد شخصی کمک کنه؟
✅ نشخوار فکری مشترک یعنی اشتراکگذاری بیشازحد افکار منفی و نگرانیها با دیگران، که میتواند ما را در چرخهای از غم و اضطراب گرفتار کند. با تقویت مهارتهای گفتگو و خودآگاهی، میتوانیم از این چرخه مخرب فاصله بگیریم و روابط سالمتری بسازیم.
R.vianclinics
#آقای #درمانگر #مرکز #مشاوره #مهردلسا
09109367383
🔻اما بعد از اون گفتگو، به جای اینکه حالتون بهتر شه، بدتر میشه. چون حالا علاوه بر غصه خودتون، غصه مشکلات دوستتون هم رو دوشتون گذاشته شده.
✅ به این نوع گفتگوها میگیم:
نشخوار فکری مشترک یا Co-rumination
یعنی زمانی که به جای پیدا کردن راهحل، بارها و بارها مشکلات رو با هم دیگه مرور میکنیم و در آخر صرفاً خشم و غممون بهم ابراز میشه.
✅ در نگاه اول، نشخوار فکری مشترک ممکنه نشون دهنده صمیمیت به نظر بیاد، ولی واقعیت اینه که این نوع مکالمات اغلب باعث میشه احساسات منفی تقویت بشن و حتی استرس و اضطراب بیشتری رو تجربه کنیم.
به نظر شما به جای گیر کردن در نشخوار فکری مشترک، چه روشهایی میتونه به حل مسئله و رشد شخصی کمک کنه؟
✅ نشخوار فکری مشترک یعنی اشتراکگذاری بیشازحد افکار منفی و نگرانیها با دیگران، که میتواند ما را در چرخهای از غم و اضطراب گرفتار کند. با تقویت مهارتهای گفتگو و خودآگاهی، میتوانیم از این چرخه مخرب فاصله بگیریم و روابط سالمتری بسازیم.
R.vianclinics
#آقای #درمانگر #مرکز #مشاوره #مهردلسا
09109367383
.
▫️روانشناسی، فلسفه زندگی نمیدهد
روانشناسی، فلسفه زندگی نمیدهد. ارزش تعیین نمیکند. درست و غلط اخلاقی از دلش بیرون نمیآید. باید و نبایدش الزامآور نیست. نمیگوید این هدف یا آن هدف را دنبال کن. نمیگوید حق نداری این کار یا آن کار را بکنی. نمیگوید این مسیر را نرو. نمیگوید اگر فهمیدی فلان کار چه بلایی به سرت میآورد، حق نداری دنبالش کنی. رواندرمانی هم همین است. رواندرمانگر هم نمیتواند به جای آدم تصمیم بگیرد و بگوید چون شواهد نشان میدهند این کار خوب است، پس باید این کار را بکنی. اصلاً چطور از دل شواهد بیرون میآید که من "باید" این کار را بکنم یا نکنم؟
روانشناسی علمی توصیفی است و نه هنجاری، رواندرمانی هم حرفهای توصیفی و تحلیلی است و نه تجویزی. اینها نهایتاً میگویند این مسیر را بروی فلان نتیجه را میدهد یا فلان انگیزه یا نیاز پشت این یا آن انتخابت هست که خوب است آن را ببینی. رواندرمانگر همراه آدم میشود در مسیر، نور میاندازد، قوت قلب میدهد، تحلیل میکند، مراقبت میکند، امن میکند، اما نمیتواند (نباید) فلسفه زندگیاش را به کسی تحمیل کند. در قلمرو ارزشها، هدفها و خواستنها، او هم یک آدم است با نظام ارزشی خاص خودش. بقیهاش با خودِ من است و نه او. اینکه من فلسفه زندگیام را از کجا میآورم، به تربیت، گذشته، فیزیولوژی، فرهنگ و محیطم بر میگردد یا ممکن است در فلسفه و اخلاق و دین به دنبالش باشم.
هیج روانشناس یا رواندرمانگری نمیتواند بگوید اگر فلان کار را بکنی احمقی. میلِ آدم است دیگر. دلم میخواهد اصلاً خودم را پرت کنم توی چاه. نهایتش رواندرمانگر میتواند تصویر را برای من شفاف کند که ببینم چه کار میکنم. شاید دلم خواست طنابی هم به خودم ببیندم که اگر لازم بود بتوانم از چاه بیرون بیایم یا غذایی با خودم ببرم که ته چاه تلف نشوم. همین. قصه اراده و میل و ارزش، از کارِ توصیفی روانشناس و رواندرمانگر بیرون نمیآید.
R.TheWorldasISee
#آقای #درمانگر #مرکز #مشاوره #مهردلسا #مشاوره #حضوری #آنلاین #برگزاری #کارگاه #روانشناسی
09109367383
▫️روانشناسی، فلسفه زندگی نمیدهد
روانشناسی، فلسفه زندگی نمیدهد. ارزش تعیین نمیکند. درست و غلط اخلاقی از دلش بیرون نمیآید. باید و نبایدش الزامآور نیست. نمیگوید این هدف یا آن هدف را دنبال کن. نمیگوید حق نداری این کار یا آن کار را بکنی. نمیگوید این مسیر را نرو. نمیگوید اگر فهمیدی فلان کار چه بلایی به سرت میآورد، حق نداری دنبالش کنی. رواندرمانی هم همین است. رواندرمانگر هم نمیتواند به جای آدم تصمیم بگیرد و بگوید چون شواهد نشان میدهند این کار خوب است، پس باید این کار را بکنی. اصلاً چطور از دل شواهد بیرون میآید که من "باید" این کار را بکنم یا نکنم؟
روانشناسی علمی توصیفی است و نه هنجاری، رواندرمانی هم حرفهای توصیفی و تحلیلی است و نه تجویزی. اینها نهایتاً میگویند این مسیر را بروی فلان نتیجه را میدهد یا فلان انگیزه یا نیاز پشت این یا آن انتخابت هست که خوب است آن را ببینی. رواندرمانگر همراه آدم میشود در مسیر، نور میاندازد، قوت قلب میدهد، تحلیل میکند، مراقبت میکند، امن میکند، اما نمیتواند (نباید) فلسفه زندگیاش را به کسی تحمیل کند. در قلمرو ارزشها، هدفها و خواستنها، او هم یک آدم است با نظام ارزشی خاص خودش. بقیهاش با خودِ من است و نه او. اینکه من فلسفه زندگیام را از کجا میآورم، به تربیت، گذشته، فیزیولوژی، فرهنگ و محیطم بر میگردد یا ممکن است در فلسفه و اخلاق و دین به دنبالش باشم.
هیج روانشناس یا رواندرمانگری نمیتواند بگوید اگر فلان کار را بکنی احمقی. میلِ آدم است دیگر. دلم میخواهد اصلاً خودم را پرت کنم توی چاه. نهایتش رواندرمانگر میتواند تصویر را برای من شفاف کند که ببینم چه کار میکنم. شاید دلم خواست طنابی هم به خودم ببیندم که اگر لازم بود بتوانم از چاه بیرون بیایم یا غذایی با خودم ببرم که ته چاه تلف نشوم. همین. قصه اراده و میل و ارزش، از کارِ توصیفی روانشناس و رواندرمانگر بیرون نمیآید.
R.TheWorldasISee
#آقای #درمانگر #مرکز #مشاوره #مهردلسا #مشاوره #حضوری #آنلاین #برگزاری #کارگاه #روانشناسی
09109367383
❤️دوست دارم
جادههای بیپایان را
باغهای بزرگ را
رودخانههای خروشان را
و همه فیلمهایی که در آنها
زندانیان موفق به فرار میشوند
دلتنگ رهاییام
دلتنگ نوشیدن خورشید
بوسیدن خاک
لمس آب
در من، یک محکوم به حبس ابد
با ذرهبینی در دست
نقشههای فرار را مرور میکند!
#رسول_یونان
#آقای #درمانگر #مرکز #مشاوره #مهردلسا #مشاوره #حضوری #آنلاین #برگزاری #کارگاه #روانشناسی
09109367383
جادههای بیپایان را
باغهای بزرگ را
رودخانههای خروشان را
و همه فیلمهایی که در آنها
زندانیان موفق به فرار میشوند
دلتنگ رهاییام
دلتنگ نوشیدن خورشید
بوسیدن خاک
لمس آب
در من، یک محکوم به حبس ابد
با ذرهبینی در دست
نقشههای فرار را مرور میکند!
#رسول_یونان
#آقای #درمانگر #مرکز #مشاوره #مهردلسا #مشاوره #حضوری #آنلاین #برگزاری #کارگاه #روانشناسی
09109367383