Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
84 - Telegram Web
Telegram Web
سلام استاد
چند شب پیش خواب دیدم
اسمان و زمین تاریک شده
هواپیماهای غول پیکر دارن بمباران میکنن
از دور گنبد و‌گلدسته ی امام رضا معلوم میشد از هر طرف اب بصورت دریای متلاطم در جوش و خروش بود از یک طرف رودخانه سرریز کرده بود
مردم نمیدونستن کجا پناه ببرن
من داشتم مکان های امن تر رو بهشون نشون میدادم همه عزیزانم منو ترک کرده بودند تنها شده بودم ولی ترسی نداشتم
داشتم لیستی تهیه میکردم که ببینم هر نفر از مردم چه چیزی برای غذا میخوان
حتی همسرم چند لحظه کنارم اومدن و من گفتم خدا روشکر تو این اوضاع اومد کنارم
ولی تا مشغول نوشتن لیست شدم اوهم رفته بود
استاد من سمنان زندگی میکنم ضمنا وقتی از خواب بیدار شدم ساعت ۳.۳۰نیمه بود. سه شب قبل عید فطر خواب دیدم
از همه راهنماییهاتون ممنونم سپاسگزارم
میدونم و‌میفهمم داره اتفاقاتی میافته وسعی دارم ادم درستی بشم ولی هنوز وحدت جهان رو نتونستم درک کنم ونتونستم روشن بین بشم
کمکم کنین 🌹🙏

@natayej_khodshenasi
سلام استاد
حدودا یه ماه پیش خواب دیدم یه جایی بودیم که مردم همه آشفته بودن رو زمین ، همه درد داشتن و درگیر بودن و هر نقطه ای چندتا چندتا کنار هم نشسته بودند
حس انتقال به بعد پنجم خیلی شدت گرفته بود و حس میکردیم که هر لحظه ممکنه رخ بده

بعد تو افق یهو نورهای رنگی پخش شد و گل میبارید از آسمون
همه شاد شدند که رها شدن از شرایط سخت
خیلی عالی بود میپریدن هوا و میرقصیدند


چند بار دیگه هم خواب دیدم که تو اسمون سفینه های فضایی اومدن و زیبا بودن ، من گوشیم رو اوردم که ازشون عکس بگیرم
بعد یک سفینه دیدم که شکل عقرب داشت و ازش حشرات موذی پخش میشدن رو زمین
فهمیدم که این سفینه از فرازمینی های منفی هست و مراقب بودم برخورد نداشته باشم

یبار دیگم خواب دیدم تو یه مسیری بودم ، اسمون رو نگاه کردم دیدم یه عالمه رنگین کمان بود ، زیبا بود و خونه رفتم میخاستم به داداشم نشون بدم دیدم یه چیزی داره انگا رو اسمون راه میره بعد دیدم اطراف ،تو هوا یه موجودات ابی رنگی معلق هستند و اومدن پشت پنجره خونمون یه حسی میگفت قصد آسیب رسوندن ندارند

@natayej_khodshenasi
سلام استاد تقریبا سه ماهی میشه که عضو کانالتون شدم تو این مدت سعی کردم از گناهام تاجایی که میتونم فاصله بگیرم و بتونم معنا و مفهوم مطالبتون رو بهتر درک کنم و سعی کنم بنده ی خوبی برای خدا باشم من خیلی ارادت خاصی به امام زمان دارم و خیلی دوست دارم که ان شالله خدا یاریم کنه زمان ظهور ایشون رو درک کنم و در کنار امامون باشم ازتون ممنونم چون از وقتی با کانال شما آشنا شدم دوباره برگشتم به سمت خدا هرچند که لغزش های زیادی دارم هنوز ولی منو امیدوار کردین.. ولی از وقتی تصمیم به خودشناسی گرفتم اوایل تا همین چندوقت پیش خیلی احساس یاس و ناامیدی و پوچی داشتم ولی الان چند روزه بهترشدم واین چرخه هی تکرار میشه دلیلشو نمیدونم امیدوارم خیرباشه درمورد خواب هم خواب بچه رو خیلی میبینم که تقریبا شش ماهه بود البته خواب این بچه شش ماهه رو چند سال قبل هم میدیدم ولی تقریباسه هفته پیش توی خواب این بچه بزرگ شده بود وبه دوسال میرسید ولی بعد اون دیگه خواب بچه ندیدم ولی خواب هایی مثل بالا رفتن از بلندی رو جدیدا به جاش میبینم.به هرحال امیدوارم خیر ببینید که دریچه ی جدیدی از نگرش و این زندگی رو به رومون باز کردین.

@natayej_khodshenasi
خواب دیدم یه بت بود که همه بت ها از اون شروع شد
براش رگ ساختن ،برای همه بت ها رگ ساخته شد

رگش قرمز نبود رنگ عوض میشد
رفتیم یه مغازه اسباب بازی فروشی،دیدم همه جا از اون بت هاست
ازش خوشم اومد یه دونه ش را خریدم
داشتیم میرفتیم خواستم یه رگش را بشکونم ببینم چیه
یه دفعه یه صدای وحشتناک از پشت اومد مثل شکستن شیشه
برگشتیم دیدیم ،دیدم ادم بود وهمه حیوونا توش بود
دنبالمون افتاد
انگار روی ریل بودیم
هر چی قطار بهش میخورد نمی مرد وحشتناک تر میشد
بت اصلی شکست
همون موقع نصف مردم جهان مردن
همراه اون ادمه
اونجا متوجه شدم بت شکست
و همه به خورد زمین رفت

@natayej_khodshenasi
آخرای ماه رمضون بود تقریبا خواب دیدم همه خونه مادر بزرگم جمعیم بعد من رفتم داخل حیاط همش به آسمون نگاه میکردم انگار منتظر یه چیزی بودم یهو با یه نور هفت رنگ تو آسمان نوشته شد اللهم عجل لولیک الفرج
بعد دوباره نوشته شد اللهم صل علی محمد و آل محمد
بعد من به مادر بزرگم و بقیه گفتم بیاین نیگا تو آسمون چی نوشته میشه انگار اونا نمیدیدن اولش تو همین حین یهو اون نوشته ها رفتن آز آسمون یه موجودات عجیب و وحشتناکی اومدن پایین انگار دیو بودن و یه سری حیوانات وحشی اومدن رو زمین
بعد حالت طبقه طبقه داشت یه سری از آدما تو یه طبقه بودن که اون موجودات بودن یه سری به جایی بودن که یه تمساحهای بزرگی اذیتشون میکردن تو هر طبقه ای یه سری موجودات بودن که اون آدما رو عذاب میدادان و خیلی از آشناهام جز اونا بودن من بین اینا میچرخیدم و وحشت میکردم از اینکه اونا دارن عذاب میکشن
یه جوری پله پله بود از بالا به پایین سخت تر بود عذابشون انگار بعد هر کی آدم بدتری بود پایین تر بود ،انقد وحشتناک بود که وقتی از خواب بیدار شدم سر درد داشتم

فرداش باز خواب دیدم یه جا هستیم بعد یهو یه عده آدم بد با یه سری موجودات همدست شدن و خواستن به من و یه سری آدم دیگه آسیب بزنن بعد ما رو اسیر کردن انگار ما با یه موجوداتی که شیبه مار بودن قفل شده بودیم و نمیتونستیم تکون بخوریم بعد من میگفتم لا اله الا الله اون موجوده از وسط دو نصف میشد و میوفتاد ولی هر چی به دوستام میگفتم بگید لااله الا الله تا این موجودات از بین برن و فرار کنین نمیگفتن ولی من همش میگفتم این ذکر و و هر بار یکیشون از بین میرفت و بالاخره من آزاد شدم و فرار کردم ولی اونا موندن
فک کنم این ذکر مخصوصم بود که باید همیشه تکرارش کنم اره استاد؟
چون تا اون موقع نمیدونستم ذکرم چیه همش میخواستم ولی چیزی نمیدیدم

@natayej_khodshenasi
استاد من شب بیست و سوم بعد از مراسم شب قدر وقتی خواستم بخوابم اون شب یه حس عجیبی داشتم خوابمم نمیبرد تو یه حالتی که هم خواب باشی هم بیدار یه موجود عجیب و غریبی دیدم که بهم گفت امام زمان (ع) ظهور میکنند و همه ش احساس میکردم کسی داخل اتاقم هست.

و دوباره چند شب پیش خواب زلزله دیدم که فرداش دقیقا چند تا شهر لرزیدن و اعلام آماده باش به مردم دادن

@natayej_khodshenasi
من حدود دوماه پیش یک خوابی دیدم که یه بلبشویی تو جهان شده بود و همه حیرون بودن و مضطرب
همه توانایی اینو داشتیم که تو یک آن بریم به کرات دیگه یا کهکشانهای دیگه
و همه پریشون دنبال الله می‌گشتیم

@natayej_khodshenasi
سلام
سگ بنده در روزهای اول ماه رمضون دچار زخم قرنیه شد و بدلیل اینکه نذاشت درمان با قطره براش انجام بدم زخم چشمش عمیق شد و در عرض دوروز کارش به بیمارستان کشید
پلکش رو بستن و گفتن ممکنه کار به تخلیه چشم بکشه چون شدت آسیب زیاد هستش
اون شب من بسیار گریه کردم و به خدا گفتم میدونم این امتحان من هست(چون به تازگی ایگوهام رو به ترتیب شدت روی کاغذ نوشته بودم و سوزونده بودم و....)
اما میدونم تو خودت در این امتحان کمکم میکنی و همون شب خواب دیدم آبشار کوچکی هست که به صورت آبنما هست و آیه هایی قرآنی روی اون هست
مادربزرگم که سیده هستن ایستاده بودن جلو و لیوان لیوان از اون آب پر میکردن و به همه میدادند
به من که رسید لیوانها تموم شد
یکنفر به ایشون اطلاع دادن و ایشون لیوان آب خودشونو به من دادن و من خوردم
صبح که از خواب بیدار شدم مطمئن شدم که سگم چشمش شفا پیدا میکنه و علیرغم اینکه هر روز میگفتن چشمش تخلیه میشه بعد از چهار روز چشمش رو باز کردیم و شکر خدا خوب شد
البته هنوز باید تا دو ماه قطره استفاده کنه اما خوب کار به تخلیه نکشید🙏🏻🙏🏻🙏🏻

@natayej_khodshenasi
اولین خوابم این بود یه خانومی تو خواب بهم گفت امام زمان داره ظهور میکنه خودتو آماده کن برا ظهور وگفت خواسته هات بنویس تا بدم بهشون
دومین خواب این بود آسمون رعد وبرق بود بارون ب شدت میبارید حیوونا روزمین تلوتلو میخوردن ودر حال جون دادن بودن وتوی آسمون یه صدای قشنگی داشت آواز میخوند تا همه آروم بشن
سومیش هم خواب دیدم شهرمون بهم ریخته بود دوتا جوون روزمین دیدم که خودشون میکشیدن ونمیتونستن راه برن وجلو تر چرخ موتور ودوچرخه وماشینا رو دیدم برای خودشون سرگردونن تو شهر ویه عده آدم شورشی حمله میکردن ب ماشینا وهمه جا رو تخریب میکردن کلا نظم زمین از بین رفته بود
یه خواب دیگم دیدم یه عده آدمو دیدم در حال عذاب کشیدن بودن ودردشون خودشون نمیفهمیدن چیه بعد تو خواب بهم گفتن اینا ب امام زمانشون ظلم کردن وظهور به تاخیر انداختن
یه خواب دیگم دیدم یه عده آدم بودیم بهمون میگفتن برید از تو زمین یه تیکه کاغذایی پیدا کنید بیارید بچسبونید اینجا شبیه پازل بود ومن رفتم از تو گل وکثافتا این کاغذارو پیدا کردم وخیلی موجودات ترسناک ووحشتناکی مارو تعقیب میکردن نذارن این کاغذا رو ب مقصد برسونیم وما از دستشون فرار میکردیم وقتی کاغذا رو اوردیم وشکل رو تکمیل کردیم دیدیم کلمه" اللهم عجل لولیک الفرج "شد واین پازل دوسه تا تیکه دیگه کم داشت

@natayej_khodshenasi
سلام من حدود 6ماهی هست همیشه خواب قیامت میبینم شاید ماهی 2 بار میبینم فکر میکردم چون بهش فک میکنم میبینم ولی الان دیدم خیلی از مردم هم از این خواب ها دیدن

بعضی وقت خواب میبینم قیامت شده و کل زمین آب گرفته و با فامیل و اقوام سوار کشتی میشیم تا خودمون نجات بدیدم



یکبار خواب دیدم موجودات فضایی داره به زمین حمله میکنن و زمین میخوان تصاحب کنن


یکبار خواب دیدم کل دنیا گردو غبار دود سیاهه و همه مردم فرار میکنن و جیغ میزنن


یکبار خواب دیدم همه فامیل یکجا جمع شدیم و یک دفعه زلزله شدیدی میاد همه جیغ میزنن من با خودم گفتم من نمی‌ترسم من یک ساله دارم رو خودم کار میکنم الان مراقبه میکنم نترسم و درخواب مراقبه کردم

ادامش این بود که بعد از زلزله صدایی اومد و گفت این که چیزی نبود 7تا اتفاق بدتر هم میخواد بیوفته

تو همین خواب یک هواپیما بود که آدم مهم و معروف داخلش بودن و داشتن از ایران میرفتن چون ایران زلزله بود ولی جلوی چشممون هواپیماشون سقوط کردن


بعد من گفتم این ها که آدم مذهبی به نظر می‌رسیدن و مومن بودن

و صدایی گفت چه ربطی داره هیچکس نمیتونه فرار کنه اونها باید میمردن

..............

@natayej_khodshenasi
سلام من خواب دیدم ک از اول زلزله اومد چون توو این مدت زلزله یکم بیشتر شده تو خواب حس کردم چیز مهمی نیست اما بلافاصله از آسمون با ارتفاع خیلی زیاد سنگ هایی درشت رو زمین میبارید و بعضی از سنگ ها هم آتشین بودن همه سرگردان فرار میکردن منم اولش ترسیده بودم اما ی نفر اومد منو بغل کرد و چشمامو بست و دائم بهم میگفت به تو آسیبی نمیرسه لازم نیست بترسی و از آسمون هزاران سنگ میبارید اما هیچکدوم بمن نمیخورد!
منم از اول سال 99با خودشناسی و کانال آشنا شدم خواستم بگم زندگیم 99درصد تغییر کرد
@natayej_khodshenasi
یه شب خواب دیدم توی دانشگاه با دوستام داریم میریم سمت جایی توی محوطه دانشگاه یهو یه صداهای خیلی بلندوعجیب وغریبی میومد ازبیرون دانشگاه درحالیکه. داخل همه چی عادی بود.به دوستام گفتم شمابرید من برم ببینم این صداهاچیه رفتم بیرون اماهمه جا مه بود وهیچی دیده نمیشد صداهاکم شد من داشتم اطرافو نگاه میکردم یهو یه دستی اومدسمت صورتم کف دست به صورتم نزدیک شد من نمیدیدم این دست مال کیه فقط دست رو میدیدم کف دست خیلی نزدیک صورتم شد بعدیهو صدایی گفت ظهورامام زمان از فاصله این دست به صورتت نزدیکتره..ومن ازخواب پریدم
یکبارم خواب دیدم یه اقایی که فک میکنم امام زمان بود توی کوچه ما اومده بود در تک تک خونه ها رومیزد وبهشون شیرنی میداد به خونه مارسید من رفتم در رو بازکردم بهم یه ظرف بلوری پایه دارکوچیک داد وگفت اینونگه دار لازمت میشه.

@natayej_khodshenasi
سلام مجدد
واقعا نمیدونم چطور ازتون تشکرکنم
اینکه شما فرمودین الهامات ونشانه ها بیشتردرخواب به شما الهام میشه البته من خوابهای زیادی میدیدم ومیبینم ولی الان با راهنمایی های شما بااگاهی بیشتر
خصوصا درمورد اینکه فرمودین هرشخصی ذکر مخصوص خودش رو داره هم ذهنم درگیربود خم اینکه دعا میکردم خداوند به نحوی به اون ذکر آگاه بشم
پنجشنبه نزدیک به اذان ظهر داشتم فایلهای شما رونگاه میکردم البته ما آپارتمان نشین هستیم وچشمم به بیرون بود درتراس بازبود اکثرا من براپرنده ها دونه میریزم ولی اگه حس کنن پرواز میکنن ومیرن
بله داشتم فایلهای شما رونگاه میکردم دیدم ی کبوتر پرکشید وارد سالن شد اول رفت پشت مبل ولی بعدخیلی آروم وراحت قدم زنان چند بارطول و عرض مبل سه نفره رفتوبرگشت باآرامش ونوک شو تکون میداد منم داشتم بالذت نگاه میکردم شکرگزار ی میکردم ازخداوند که چطور این پرنده ی زیبا و دوستداشتنی چطور اومده وقدم میزنه بعدم همین طور که اومد رفت کناردروپرکشیدورفت تازه متوجه شدم که خداوند ذکرمو باچه نشانه ی زیبا وبه طور زنده به من نشون دادکبوتریاکریم نمیدونید چه حال خوبی داشتم وچقدرگریه کردم چقدردعاتون کردم.

@natayej_khodshenasi
استاد بزرگوار من نوعی به عنوان یک مسافر در جاده ی خودشناسی به شدت به شدت آسیب دیده ام، من از راه دراز آمده ام خسته اما هنوز کنجکاو و مشتاق برای یافتن سوال من کیستم. خانواده، مدرسه، دانشگاه، جامعه، دولت و حتی آنچه که امروز همگان به اسم دین میشناسیم همه و همه از لحظه ایی که چشم باز کردم، به من ترس، استرس، ناکافی بودن، عذاب وجدان، گناهکار بودن و... بسیاری دیگر از عوامل منفی رو القا کردن. نه تنها من بلکه خیلی از هم نسلهای من و حتی نسلهای بعدی در ناامنی بزرگ شدیم و این رو تجربه کردیم که انگاری دیگران با حقارت دادن به ما اوج میگیرند و حالشون خوب میشه. از حذر داده شدن ، از تحقیر شدن، از اینکه ترسانده بشیم خسته هستیم. دنبال مفهومی از خالق هستیم که به ما عزت بده... ما رو به عشق، امید و امنیت فراخوان کنه. استاد بزرگوار این مطالب رو از این جهت خدمتتون عرض میکنم که مطمئنم این پیام باید به دست شما برسه: من در این تجربه ی زمینی ام مدتها بود که تعریف سنتی خدا در مذهب رو ( حداقل اون چیزی که به دست من رسیده بود رو نمیتونستم دیگه قبول کنم) خدایی که روح من رو اقناع میکرد میبایست وسعت وجودی بیشتری میداشت.

میباست عالی رتبه تر میبود. هاج و واج بود ( اما همچنان امیدوارم تا چنین وجود عظیمتری یک تعریف قابل درک زمینی به من ارائه بده، یادم میاد اون روزا حکایتم شده بود حکایت حضرت ابراهیم که به هر سو، خورشید و ماه و... نظر میکرد تا ببینه واقعا خدایی که روحش رو اقناع میکنه چه تعریف داره، توی اون روزا خالی خالی بود، چشمه ی اشکم خشکیده بود و کاملا هراسون بود ، با احساس گناه زیاد مثل بچه ایی که کار بد میکنه و جرات نداره بره خونه...خیلی روزهای سختی بود این همه گفتم که به اینجا برسم:
ی روز ی فایل صوتی گوش میدادم ی کشیش بود که به زبان انگلیسی داشت از مهر و محبت خدا میگفت:
گفت که " تو نور چشمی خدا هستی"
و من شاید بهتون بگم بعد از دو سه سال انقدر گریه کردم انقدر گریه کردم از ذوقم و از احساس خوبم و اونجا شد سرآغاز اینکه همت کنم تا خانه تکانی کنم وجودم رو برای جاری شدن رحمت الهی ....
من تجربه معلمی دارم با آدمهای ۱۰ تا۵۰ ساله و به عینه دیدم که آدمها خیلی آسیب دیده اند، عزت نفسشون خرد و خاک شیر شده و خیلی هراسون هستم. توی این سالها متوجه شدم که برای تحقق پتانسیل آدمها، اول باید عزتشون در درگاه خداوند رو به یادشون بیاریم، و اونوقت معجزه عروج شروع میشه.
من مطالبتون رو پیگیری میکنم و اگر پیامی توی کانال شما اومده باشه، اول کانال شما رو چک میکنم و بعد بقیه کانالها.... بنظرم اومد که این مطلب خدمت بگم که به امید خدا هموارتر به سوی نور حرکت کنیم.

@natayej_khodshenasi
سلام ، من اولین فایل از سری دوم خودشناسی رو که دیدم ، قبل از باز کردن گفتم این فقط برای من ساخته شده و واقعا هم همین طور بود ، از مرداد ماه سال گذشته وارد کانال شدم و فایل ها رو گوش دادم ، خیلی روی خودم کار کردم ولی همش برمیگشتم سر خانه اول ، آرام آرام بهتر شدم و چند قدم جلو رفتم ، شب عید برای خودم توبه نامه نوشتم ، تعهداتم رو همه نوشتم ، و گفتم حالا که پیشرفت کردم باید محکم تر برم جلو ، از شب سوم عید حمله های عصبی و استرس شدید داشتم به مدت یک ماه ، اوایل خیلی می ترسیدم ولی بعد حضور در لحظه رو تمرین کردم ذهنم رو خاموش میکردم تا اینکه اون حالات بهتر شد ، بعد حدود دو هفته ای میشه که دچار بیماری خیلییی خطرناکی شدم ، جالب اینکه اصلا نترسیدم و همون شب اول خواب دیدم شخصی بهم گفت تو شفا پیدا کردی ، و الان اصلا بهش فکر نمیکنم و حتی گفتم خدایا اگر صلاح تو در این هست که با این بیماری بمیرم من هیچ حرفی ندارم ، حالا منتظر مراحل بعدی هستم ، خواستم بگم خیلی فایل های جالبی هست و من واقعا درس میگیرم ازشون ، ازتون سپاسگزارم بابت همشون

@natayej_khodshenasi
ســلــام ..فــایــلــهای شــمــا بــی نــظــیــرن
بــنــده بــابــت مــشــڪــلــی ڪــه داشــتــم چــنــدیــن ســال قــبــل بــرای رهایــی ایــن مــشــڪــل شــروع بــه خــودشــنــاســی ڪــردم ..و دیــدن زنــدگــی از بــعــد مــعــنــوی فــوق الــعــاده زیــبــاســتــ.. تــنــها هدفــم در زنــدگــی رســیــدن بــه مــعــنــویــت و روحــانــیــت بــالــاســت
بــه عــقــیــده ی مــن هیــچ لــذتــی بــالــاتــر از ایــن وجــود نــدارد
فــایــلــهای شــمــا آگــاهی جــدیــدی و رشــد روحــانــی بــیــشــتــری بــرای مــن دارد و تــجــربــیــات زیــبــای روحــانــی ڪــه قــابــل وصــف نــیــســت
مــتــمــرڪــز بــودن روی خــودم بــاعــث شــده شــنــاخــت بــیــشــتــری روی خــودم داشــتــه بــاشــم
از ایــن بــابــت از خــالــق بــی همــتــای خــودم ســپــاســگــزارم ڪــه مــرا در ایــن مــســیــر زیــبــا و لــذت بــخــش قــرار داده 🙏🙏
از شــمــا هم ســپــاســگــزارمــ🙏🙏🙏
فــایــلــهای خــودشــنــاســی فــوق الــعــاده زیــبــا و دیــدنــی هســتــن
ڪــه بــرای هر شــخــصــی ڪــه بــا تــمــرڪــز ایــن فــایــلــها را بــبــیــنــد تــحــولــی عــظــیــم بــرایــش خــواهد داشــتــ

بــرای شــمــا آرزوی مــوفــقــیــت بــیــشــتــر و ســلــامــتــی آرزومــنــدمــ🙏

@natayej_khodshenasi
2025/02/22 17:56:48
Back to Top
HTML Embed Code: