🔹: مصطفی سالاری با حکم وزیر تعاون رسما مدیرعامل تامین اجتماعی شد
🔹: دکتر احمد میدری امروز رسما دکتر مصطفی سالاری را به عنوان مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی منصوب کرد. سالاری قریب به یکماه است که پیشتر با حکم وزیر سرپرستی سازمان تامین اجتماعی را بر عهده داشته و با طی فرایند قانونی امروز حکم انتصاب به عنوان مدیرعامل را دریافت کرده است. طبق گزارش های واصله وی در این مدت ارزیابی های مفصلی از عملکرد معاونان داشته است و احتمالا؛ تغییرات مدیریتی و انتصابات مورد نظر وی در ستاد مرکزی به سرعت صورت خواهد گرفت.
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6464
🔹: دکتر احمد میدری امروز رسما دکتر مصطفی سالاری را به عنوان مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی منصوب کرد. سالاری قریب به یکماه است که پیشتر با حکم وزیر سرپرستی سازمان تامین اجتماعی را بر عهده داشته و با طی فرایند قانونی امروز حکم انتصاب به عنوان مدیرعامل را دریافت کرده است. طبق گزارش های واصله وی در این مدت ارزیابی های مفصلی از عملکرد معاونان داشته است و احتمالا؛ تغییرات مدیریتی و انتصابات مورد نظر وی در ستاد مرکزی به سرعت صورت خواهد گرفت.
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6464
👍27❤3👏2👎1
مطلبی چندی پیش از کانال"محمد علی شهابی" در مورد حمایت از تیم میدری و سالاری و.. با حفظ اصول خبرنگاری و استقلال رای و نقد و شفافیت خواندم که از ته دل آرزو کردم که روزی رسانه های کشور چنین بی دوربایستی بر مدیران بتازند و جا دارد بابت گزارش های اخیرشان در مورد موسسه عالی پژوهش سازمان تامین اجتماعی و انتشارات علمی و فرهنگی با تمام وجود تشکر کنم.
با این وجود و با اینکه به شخصه معتقد به مدیریت با تصمیم گیری سریع و قاطع و بدون ملاحظه ولو کوتاه مدت هستم و مدیران سریع را بیشتر دوست دارم اما به دوستان عزیز توصیه می کنم که موارد زیر را به ذهن بسپارند:
۱_آرمان گرایی ممکن است خسارات زیادی به بار آورده و عرصه را برای رشد پوپولیست ها باز کند
۲_اگر هدف از نقد کارکرد اپوزیسیون نیست که قطعا در بین این عزیزان داخل نشین مستقل نظیر علی اکبر اعلمی و محمد علی شهابی و راغفر و رنانی و.. نقد مطلقا با نیت خیرخواهی است باید بر اساس ملاحظه ظرفیت های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و از همه مهمتر کارکرد ساختار باشد چه آنکه
_قوانین کشور هرگز اجازه به کارگیری نخبگان را در یک رقابت صحیح نمی دهد
_قوانین کشور اجازه تمییز در پرداخت بین یک نخبه و یک پخمه را نمی دهد
_بازی سیاسیون در مجلس و دولت گاها در حد محلی هم نیست چه برسد به سطح ملی و با اهداف ملی فاصله بسیاری دارد
_قوم گرایی و تبارگرایی در کشور ریشه چندهزار ساله دارد بطوریکه فاجعه را انجا می توان لمس کرد که بعضا نخبکان یک قوم در دنیایی که مرزها در حال فرو ریختن است درخواست رسمی سهم خواهی قومی می کنند.
_قوانین کشور تکالیف دولت را بر عهده مردم گذاشته است بطور مثال هزینه ماندکاری پزشکان در مناطق محروم و یا تمام وقتی اساتید که وظیفه ذاتی دولت بر اساس قانون اساسی است بر عهده بیمه ها گذاشته شده تا با حق بیمه کارگران پرداخت شود.
_نظام ارزش یابی و کنترل و مساله یابی و خط مشی گذاری در کشور به بغایت و نهایت تا بخواهید از بدیهیات علمی فاصله داشته که گویی جهاد مقدسی علیه عقلانیت شکل گرفته است.
_تصمیمات نه تنها به رای و نظر مردم گذاشته نمی شود که حتی در سازمان های سیاسی هم به نقد و بررسی کارشناسان گذاشته نمی شود.
ـ_ساختار به شدت خلاقیت گریز و ضد نوآوری است.
_اختیارات مدیران هیچ تناسبی با وظایف نداشته و به همین جهت مدیران صرفا مجری بخشنامه ها هستند.
_استقلال قوا در حد شوخی اجرا شده و نمایندگان مجلس حتی به ظاهر هم دستورات شخص اول کشور را در عدم دخالت در عزل و نصب های دولت رعایت نمی کنند که البته انهم ریشه در نظام انتخابات و سطح کارکرد مجلس و دولت دارد.
همه اینها یک طرف و نکته مهم اینکه به دلیل فقدان یک سیستم دقیق کنترل و ارزیابی؛ قضاوت ها نسبت به عملکرد مدیران شخصی و غیر سیستمی است.
لذا توصیه می کنم و پیشنهاد می کنم که با رویکرد فلسفی و پدیدار شناسی به موضوعات نگاه شود و دلایل از مدیران ارشد پرسیده شود و در صورت عدم پاسخگویی نشر داده شود. زیرا پوپولیست ها منتظرند تا ذهن عوام را اشغال کنند کاری که چندبار موفق شدند و کیان کشور را به خطر انداختند.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6465
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍19❤2👏1
بی ناموس پدرت است!*
🖊دکتر مجتبی لشکربلوکی
ببخشید که عنوان این نوشته بی ادبانه است اما اگر جلو بروید متوجه می شوید که داستان چیست. امروز می خواهم راجع به چالشی بنویسم که خودم مبتلا به آن هستم. اول نوشته کوتاهی را با هم مرور کنیم که باعث شد به این مساله توجه کنم.
در شبکه های اجتماعی کسی نوشته بود: توهین، فرصت تأمل و تعامل رو از آدمها میگیره. وقتی به کسی میگویید «بی ناموس! ۲+۲ میشود ۴» نمیگوید بله مطلب درستی است و حق با شماست! خواهد گفت: بیناموس پدرت است!
این جمله مرا به فکر فرو برد که حرف حق اگر با لحن نابحق گفته شود نتیجه عکس دارد. ما و از جمله خود من چقدر ناتوانیم که با هم محترمانه مخالفت کنیم، مودبانه نقد کنیم و با متانت تعامل کنیم. این مشکل فراگیر است، حتی در بین خبرگان و نخبگان ما.
به یک نمونه واقعی توجه کنید: دو تن از اساتید دانشگاه این فرصت را پیدا کردند که با یکی از مدیران ارشد کشور گفتگویی اختصاصی و طولانی داشته باشند فرصتی که برای همه حتی نخبگان به این راحتی فراهم نمی شود، در همان ابتدای جلسه جمله ای که گفتند چنین بود: «شما حرف بی ربطی زدید». آن هم با لحنی بد و از بالا به پایین.
هیچ اشکالی ندارد که شما یک مدیر ارشد کشور را شجاعانه و جسورانه نقد کنید این نشانه استقلال و آزادمنشی شماست اما اینکه نمی توانید آن را به شیوه ای موثر منتقل کنید نشانه چیز دیگری است.
تحلیل و تجویز کاربردی:
بارها و بارها شنیده ایم که باید هنر گفتگو را بیاموزیم. اما می دانیم که گفتگو که همیشه گل و بلبل نیست. در بیشتر موارد، من یک باور دارم و شما باوری دیگر. چگونه با هم مخالفت کنیم و همدیگر را نقد کنیم که کار به جای باریک نکشد و تیتری که در بالا خواندیم را تجربه نکنیم؟
همه ما باید این مهارت را بیاموزیم: مهارت مخالفت محترمانه. برای شروع این ۶ نکته را تمرین کنیم.
🔹 جملات را با تو شروع نکنیم! جملاتی که بدون فاعل آغاز می شود یا با من آغاز می شود راهی برای تمرکز بر خود ایده است، نه شخصی که می خواهیم با او مخالفت کنیم. جملاتی مانند «اینجوری به نظر می رسه که یا من اینجوری برداشت می کنم که ...» خیلی کمتر حساسیت برانگیزند به جای آنکه بگوییم «تو/شما گفتی که ...».
🔹 مخالفت های خود را حتی الامکان (یعنی اگه شد) در جمع نگویید. بازخوردهای منفی در حضور جمع تقابل برانگیزند و افراد احساس می کنند که به جای آنکه ایده یا عملکرد آنان را نقد کنید، دارید ترور شخصیت می کنید.
🔹 به جای مخالفت صریح ابتدا ابراز تردید کنید: با طرح سوالات هوشمندانه در خصوص نظراتی که با آن ها مخالف هستید ابراز تردید کنید و سعی کنید به گونه ای این کار را انجام دهید که دیگران را به سمت تردید ببرید و سپس مخالفت خود را اعلام کنید. مثلا اینگونه آغاز کنید: در مورد این ایده یک سری چیزها هست که من نمی دونم و در موردش تردید دارم ....
🔹 مسیر را به سمت راه حل جایگزین کج کنید: به جای اینکه مستقیم یک ایده را نقد کنید، بگویید که در کنار ایده شما، می توانیم ایده دیگری را نیز مطرح کنیم یا از منظر دیگری به آن نگاه کنیم. اینگونه مسیر بحث به جای تقابل به سمت تعامل می رود.
🔹 دیگران را احمق تصور نکنید. مثلا کتابی وجود دارد به نام هنر کنار آمدن با احمقها! خب کسی که این کتاب را می خوانند، تصور می کنند که بالاخره هر کسی می تواند یک احمق بالقوه باشد و آنگاه خود به خود نگاهش به وی از بالا به پایین و غیرمحترمانه خواهد شد.
🔹 جای فرار بگذارید. یک مشکل رایج این است که افراد ایده را مساوی خودشان می گیرند و اگر ایده نقد شد احساس می کنند که شخصیت شان، شعورشان، باهوشی شان و خبرگی شان زیر سوال رفته است. چه باید کرد؟ ایده تان را مساوی شخصیت تان نگیرید. همان ابتدا که ایده خود را مطرح میکنید برای خودتان جای فرار بگذارید. بگویید که این یک ایده ناقص است که فعلا به آن معتقد هستید و اصلا مطرح کرده اید که در معرض نقد و تکمیل قرار بگیرد. خودتان هم به این ایده نقدهایی دارید و در مورد آن تردیدهایی دارید به این ترتیب از این به بعد هر کسی شما را نقد کرد می توانید نقدها را بشنوید و سپس ایده خود را بهبود دهید و ایده کامل تر را ارایه کنید. شما همیشه راه فراری برای بازگشت از ایده و پس گرفتن ایده دارید. در ضمن چون گفته اید که خودتان هم در مورد ایده حرف ها و نقدهایی دارید، با زیرسوال رفتن ایده، زیر سوال نمی روید.
🔹 خلاصه آنکه اگر بیاموزیم چگونه مودبانه دیگران را نقد کنیم و چگونه محترمانه با دیگران مخالفت کنیم، آنگاه کار به تقابل و خصومت کشیده نمی شود. باید تمرین کنیم اول از همه، خودم! توسعه یعنی حل مسایل جمعی.
حل مسایل کشور یا سازمان مدیون کسانی است که می توانند با هم محترمانه مخالفت کنند و به یک جمع بندی متفاوت از موضع اولیه شان برسند.
منبع: گاهنامه مدیر
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6466
🖊دکتر مجتبی لشکربلوکی
ببخشید که عنوان این نوشته بی ادبانه است اما اگر جلو بروید متوجه می شوید که داستان چیست. امروز می خواهم راجع به چالشی بنویسم که خودم مبتلا به آن هستم. اول نوشته کوتاهی را با هم مرور کنیم که باعث شد به این مساله توجه کنم.
در شبکه های اجتماعی کسی نوشته بود: توهین، فرصت تأمل و تعامل رو از آدمها میگیره. وقتی به کسی میگویید «بی ناموس! ۲+۲ میشود ۴» نمیگوید بله مطلب درستی است و حق با شماست! خواهد گفت: بیناموس پدرت است!
این جمله مرا به فکر فرو برد که حرف حق اگر با لحن نابحق گفته شود نتیجه عکس دارد. ما و از جمله خود من چقدر ناتوانیم که با هم محترمانه مخالفت کنیم، مودبانه نقد کنیم و با متانت تعامل کنیم. این مشکل فراگیر است، حتی در بین خبرگان و نخبگان ما.
به یک نمونه واقعی توجه کنید: دو تن از اساتید دانشگاه این فرصت را پیدا کردند که با یکی از مدیران ارشد کشور گفتگویی اختصاصی و طولانی داشته باشند فرصتی که برای همه حتی نخبگان به این راحتی فراهم نمی شود، در همان ابتدای جلسه جمله ای که گفتند چنین بود: «شما حرف بی ربطی زدید». آن هم با لحنی بد و از بالا به پایین.
هیچ اشکالی ندارد که شما یک مدیر ارشد کشور را شجاعانه و جسورانه نقد کنید این نشانه استقلال و آزادمنشی شماست اما اینکه نمی توانید آن را به شیوه ای موثر منتقل کنید نشانه چیز دیگری است.
تحلیل و تجویز کاربردی:
بارها و بارها شنیده ایم که باید هنر گفتگو را بیاموزیم. اما می دانیم که گفتگو که همیشه گل و بلبل نیست. در بیشتر موارد، من یک باور دارم و شما باوری دیگر. چگونه با هم مخالفت کنیم و همدیگر را نقد کنیم که کار به جای باریک نکشد و تیتری که در بالا خواندیم را تجربه نکنیم؟
همه ما باید این مهارت را بیاموزیم: مهارت مخالفت محترمانه. برای شروع این ۶ نکته را تمرین کنیم.
حل مسایل کشور یا سازمان مدیون کسانی است که می توانند با هم محترمانه مخالفت کنند و به یک جمع بندی متفاوت از موضع اولیه شان برسند.
منبع: گاهنامه مدیر
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6466
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍30❤7👏6👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تکان دهنده تر از آنچه بخواهید تصور کنید؟
تنها ظرف شش سال آینده دنیا کلا زیر و رو خواهد شد و هوش مصنوعی قادر خواهد بود خود را بازنویسی کند؛ ظرف شش سال اینده شما با ربات های مصنوعی مواجه خواهید شد که تا ۹٠ درصد بهترین فیزیکدان و بهترین شیمیدان و بهترین مهندس الکترونیک و بهترین مهندس.. اطلاعات خواهد داشت در حالی که هیچ بشری قادر به داشتن چنین توانایی هایی در خود به یکجا ندارد.
این سخنان اریک اشمیت مدیرعامل سابق گوکل است و او تاکید میکند به هیچ عنوان آنها برای پذیرش چنین شرایطی آماده نیستند.
پ. نوشت: اگر آنها با ان صنعت و نظام آموزش عالی و سیستم اینترنت و... اماده نیستند پس ما.. ما به راستی چه باید بکنیم؟!؟ که فعلا در خم فیلترینگ گرفتاریم؟ قبلا گفتم که فقط تصمیمات شجاعانه در حکمرانی فقط همین
اینستاگرام ما:
http://Instagram.com/mehdiesfandyar5
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6467
تنها ظرف شش سال آینده دنیا کلا زیر و رو خواهد شد و هوش مصنوعی قادر خواهد بود خود را بازنویسی کند؛ ظرف شش سال اینده شما با ربات های مصنوعی مواجه خواهید شد که تا ۹٠ درصد بهترین فیزیکدان و بهترین شیمیدان و بهترین مهندس الکترونیک و بهترین مهندس.. اطلاعات خواهد داشت در حالی که هیچ بشری قادر به داشتن چنین توانایی هایی در خود به یکجا ندارد.
این سخنان اریک اشمیت مدیرعامل سابق گوکل است و او تاکید میکند به هیچ عنوان آنها برای پذیرش چنین شرایطی آماده نیستند.
پ. نوشت: اگر آنها با ان صنعت و نظام آموزش عالی و سیستم اینترنت و... اماده نیستند پس ما.. ما به راستی چه باید بکنیم؟!؟ که فعلا در خم فیلترینگ گرفتاریم؟ قبلا گفتم که فقط تصمیمات شجاعانه در حکمرانی فقط همین
اینستاگرام ما:
http://Instagram.com/mehdiesfandyar5
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6467
👍27❤4😱4
ترامپ رئیس جمهور امریکا شد.
بر اساس گزارش نیویورک تایمز و رسانه های مختلف ترامپ پیروز قطعی انتخابات امریکاست.
خوب آنچه که نمی خواستیم شد و براساس گزارش هایی غیر رسمی اما با پیش بینی بالای ۹٠ درصد ترامپ با حدود ۳۵٠ رای الکترال؛ برنده قطعی است و از سویی کنترل سنا را نیز جمهوری خواهان در دست گرفتند.
اینستاگرام:
http://Instagram.com/mehdiesfandyar5
کانال "نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6468
بر اساس گزارش نیویورک تایمز و رسانه های مختلف ترامپ پیروز قطعی انتخابات امریکاست.
خوب آنچه که نمی خواستیم شد و براساس گزارش هایی غیر رسمی اما با پیش بینی بالای ۹٠ درصد ترامپ با حدود ۳۵٠ رای الکترال؛ برنده قطعی است و از سویی کنترل سنا را نیز جمهوری خواهان در دست گرفتند.
اینستاگرام:
http://Instagram.com/mehdiesfandyar5
کانال "نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6468
❤17👍12
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز پرستار بر پرستاران گرامی مبارک باد.
چقدر کسل کننده است وقتی هر سال جمعی از مسئولان شرمسار اجرای قانون در روز پرستار دور هم جمع می شوند؛ روز پرستار امروز را بخاطر کسالت شرکت نکردم اما واقعیت این است که پرستاری شغلی به شدت فرسایشی است که نه از سوی مردم خیلی درک شده و نه متولیان نظام سلامت و دخلش هم با کف خرج های این روزهای مملکت جور در نمی آید؛ مساله و مسائل پرستاران در دو بخش قابل بررسی است:
۱_بخشی که مثل همه ایرانیان گرفتار تحریم و تورم و ناکارامدی؛ آنها هم گرفتارند.
۲_بخشی که متاثر از ساختار نظام سلامت است.
تجربه نشان داده است که با این ساختار تصمیم گیری در نظام سلامت ما حتی اگر تحریم ها و... نباشند؛ اراده کافی برای بهبود شرایط پرستاران نیست؛ خوب نگاه کنیم با نفت صددلاری و درآمدهای افسانه ای هم مساله پرستاران حل نشده است حالا که دولت میراث دار دلار هفتاد تومنی و انبوهی لاز قطعنامه ها و تنگناهاست.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6469
چقدر کسل کننده است وقتی هر سال جمعی از مسئولان شرمسار اجرای قانون در روز پرستار دور هم جمع می شوند؛ روز پرستار امروز را بخاطر کسالت شرکت نکردم اما واقعیت این است که پرستاری شغلی به شدت فرسایشی است که نه از سوی مردم خیلی درک شده و نه متولیان نظام سلامت و دخلش هم با کف خرج های این روزهای مملکت جور در نمی آید؛ مساله و مسائل پرستاران در دو بخش قابل بررسی است:
۱_بخشی که مثل همه ایرانیان گرفتار تحریم و تورم و ناکارامدی؛ آنها هم گرفتارند.
۲_بخشی که متاثر از ساختار نظام سلامت است.
تجربه نشان داده است که با این ساختار تصمیم گیری در نظام سلامت ما حتی اگر تحریم ها و... نباشند؛ اراده کافی برای بهبود شرایط پرستاران نیست؛ خوب نگاه کنیم با نفت صددلاری و درآمدهای افسانه ای هم مساله پرستاران حل نشده است حالا که دولت میراث دار دلار هفتاد تومنی و انبوهی لاز قطعنامه ها و تنگناهاست.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6469
👍22❤12🔥1🤔1
نامه سرگشاده پرفسور علویان به وزیر بهداشت
جناب آقای دکتر ظفرقندی وزیر محترم بهداشت درمان و آموزش پزشکی
با سلام و احترام این اولین نامه اینجاب به حضرتعالی در دوران وزارت است و ضمن قدردانی از قبول این مسئولیت خطیر برایتان آرزوی موفقیت در بهبود و اعتلای نظام سلامت کشور دارم.
در روزهای اخیر اخبار نگران کننده ای در باره مرگ ناخواسته تعدادی از بیماران دیالیزی به دلیل مشکلات در کیفیت و تأمین داروهای مورد نیاز منتشر شده است که باعث واکنش های فراوان و نگرانی های عمیق در میان مردم و جامعه پزشکی شده است از آنجایی که تجربه های گذشته نشان داده است که برخوردهای پنهان کارانه و عدم شفافیت می تواند به بی اعتمادی عمومی و آسیبهای بیشتر منجر شود، ضروری است این بار با شفافیت کامل؛ مسئولیت پذیری و جدبت به این موضوع پرداخته شود.
برای درک بهتر اهمیت، شفافیت و برخورد قاطع با چنین مواردی، مروری بر تجربه های گذشته میتواند مفید باشد. در سالهای ۱۳۷۵و۱۳۷۶ هنگامی که برای نخستین بار آزمایش تشخیص هپاتیت سی در دسترس قرار گرفت ما در درمانگاه هپاتیت انتقال خون ایران که در آن زمان تنها مرکز تخصصی کشور بود.
این آزمایش را برای بیماران هموفیلی انجام دادیم و با کمال تاسف متوجه شدیم که بیش از پنجاه درصد از این بیماران به ویروس هپاتیت سی آلوده شدند اما به جای رسیدگی؛ این مشکل بی پاسخ باقی ماند و با تشکیل دادگاه ها و پرونده های متعدد آسیب های مالی و اعتباری بزرگی به نظام سلامت وارد شد. بنده در سرانجام در سال 1384 سمت معاونت سلامت و با مشورت وزیر وقت تصمیم به پذیرش رسمی مسئولیت این موضوع گرفتیم. در نتیجه با عذرخواهیی رسمی از بیماران پرداخت دیه به آنها انجام شد و خدمات لازم در دولتهای بعدی برای جبران این مسئله ادامه یافت خوشبختانه اکنون میتوانیم با افتخار بگوییم هپاتیت سی در میان این بیماران درمان شده است.
با توجه به این تجربه درخواست های زیر از حضرتعالی به منظور مدیریت بهتر حادثه اخیر و بازسازی اعتماد عمومی مطرح می شود:
۱_ پاسخگویی مسئولین مرتبط:
حادثه اخیر در دوره وزارت قبلی افتاده وزیر وقت و معاون محترم فعلی غذا و دارو از منصوبان وزیر قبلی است باید نسبت به عملکرد و نظارت در حوزه دارو پاسخگو باشد. شفافسازی این موضوع و معرفی مسئولین واقعی می تواند از سردرگمی در میان مردم و کادر درمانی جلوگیری کند.
۲_تعیین آمار دقیق جان باختگان و دلایل آن:
درخواست میشود به طور شفاف تعداد بیماران دیالیزی
فوت شده به علت این حادثه اعلام شود تا جامعه و کادر درمان از عباد دقیق آن مطلع شود.
۳_ جبران خسارت و دیه به خانواده های داغدار:
پیشنهاد می شود بررسی های لازم جهت پرداخت دیه و جبران خسارت به خانواده های جانباختگان صورت گیرد. تدوین دستور العملی شفاف در این زمینه ضمن نشان دادن مسئولیت پذیری وزارت بهداشت می تواند به حمایت مادی و روانی از خانواده های آسیب دیده کمک کند.
۴_ تأمین و تضمین کیفیت داروهای دیالیز و اصلاحات در زنجیره تأمین دارو:
با توجه به اهمیت داروهای دیالیز و تأثیر آنها بر حیات بیماران لازم است نظام نظارت و کنترل این مسئله می تواند با بهبود کنترل ها و افزایش دقیق در نظارت به کاهش حوادث مشابه کمک کند.
۵_ بررسی و برخورد با تخلفات احتمالی. چنانچه در این حادثه سهل انگاری تخلفات یا قصوری از سوی هر یک از افراد یا نهادهای مرتبط صورت گرفته باشد، تقاضا می شود که به طور شفاف و بدون اغماض اعلام و برخورد قاطع شود.
۶_ اطلاع رسانی دقیق و مستمر به جامعه و کادر درمان در راستای جلوگیری از شایعات و سوء تفاهم ها: اطلاع رسانی شفاف و منظم به کادر درمان و جامعه امری ضروری است. این اقدام از طریق کانال های رسمی به بازسازی اعتماد عمومی و ارامش خاطر بیماران و خانواده هایشان کمک می کند.
انتطار می رود که با پیگیری قاطع و دقیق؛ اقدامات لازم برای پیشگیری از تکرار چنین حوادثی در آینده صورت گیرد. این مساله
علاوه بر تأمین سلامت بیماران گامی در جهت حفظ اعتبار و اعتماد نظام سلامت کشور خواهد بود؛ در پایان موفقیت حضرتعالی را در این عرصه حساس از خداوند متعال مسئلت دارم.
دکتر سید موید علویان
استاد بازنشسته دانشگاه
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6470
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍29❤7👏2🔥1🤔1
خیال خامی" به نام تصور توسعه
اول بگذارید بنالم از حافظه معیوب ما ایرانی ها؛ از خوش باوری ها و از نگاه های بسیار سطحی و...
سیستم اداری ما به تمام معنا در اداره کشور پوکیده است و در همه ابعاد از نظارت تا اجرا و قانون گذاری می لنگد. برای اصلاح آن خشم مقدس یا وضو و نیت کافی نیست؛ بلکه اندیشه و علم می خواهد.
در این جامعه خسته و به شدت بی حوصله از وعده و وعید فردا ها... اشکال اساسی در فلسفه است. فرقی ندارد چپ و راست و اصولگرا یا اصلاح طلب؛ داستان این است که سطح اعتماد به تصمیم گیری های مدیران به گونه ای است که جرات بیان انتخاب ها و تصمیمات قبل از ابلاغ وجود ندارد.
با هر فریادی و هر ادعایی هم افراد بر راس کار بنشینند و هر لباسی بر تن کنند بازهم به درجاتی به الودگی صنقی و حزبی و قومی و... آلوده اند و بازهم به درجاتی قائل به زیرپاگذاشتن اصول هستند.
ریشه تمام این انحرافات در عدم داشتن بینش فلسفی نسبت به مسایل است.
سیستم بروکراسی ما شب و روز در حال گسترش است و نه بخاطر خدمت به مردم بلکه برای جایگاه سازی_جایگاه معلم_جایگاه رئیس_جایگاه مدیر~جایگاه ناظر_جایگاه... تنها جایگاهی که عملا وجود خارجی ندارد جایگاه مردم است. ما از بیست سال پیش تاکنون به شدت با منابع مردم که باید خرج توسعه می شد جایگاه سازی کردیم و چنان کلاف سردرگمی ایجاد کردیم که بعضا به این فکر می کنم که اصلا گشودنی است؟!
در واقع قدرت دادیم و اختیار دادیم اما خروجی هیچ اهمیتی برای ما نداشته و در این فرهنگ مشتاق استیلا؛ تولید قدرت برای استیلا اولین مطلوبیت سیستم هاست. مالی بر اداری و اداری بر مالی و مجری بر ناظر و ناظر بر مجری و.. در یک کلام اعداف سازمانی بیش از حد به تمسخر گرفته شده و جالب است که اسمش را هم گذاشتیم تعارض دوایر؟! تا آن را مطلوب و علمی جلوه دهیم. فرایند تصمیم گیری در این دنیای سریع و شتابان در کشور ما به حدی کند است که اگر بحث های اجتماعی؛ سیاسی و اقتصادی را کنار بگذریم هیچ نخبه ای قادر به تحمل این حصار تنگ و سخت و بی روح نیست؛ نحوه مواجهه با انتخاب و انتصاب و همراهی با مدیران در کشور ما به گونه ای است که کف اعتماد به مدیران در عمل وجود ندارد به همین خاطر ده ها اهرم کنترل گر قرار دادیم که البته انها هم بر اساس اهداف سازمانی کنترل نمی کنند بلکه کنترل ها دقیقا بر اساس بی اعتمادی است.
و درد انجاست که کارکرد ساختار ها و سازمان ها هم از شکل تخصصی خارج شده و وقتی به ساختارها نگاه می کنید متوجه می شوید که از تمام دستگاه ها همه نوع کارکرد از سیاسی و فرهنگی و هنری و.. خواسته اند؟!؟
قضاوت ها تا بخواهید شخصی و زبان فحاشی و توهین به جای نقد بیشتر طرفدار دارد و ذائقه ها را شیرین میکند.
بهترین مدیران ما نقطه ای (در پستو و تنهایی فکر می کنند و تصمیم می گیرند) تصمیم می گیرند و قادر نیستند تصمیمات خود را به بوته نقد کارشناسان بگذارند؛ خطر آنجا بیشتر مشاهده می شود که باید ها و نباید ها و حتما و قطعا در زبان و گفتار و رفتار مدیران نقطه ای جای ادبیات شاید و ممکن است را که ادبیات علمی است می گیرد و اینها مصیبتهایی است که موجب سرخوردگی جامعه می شود.
در این شرایط بهترین اقتصاددانان و بهترین سیاست مداران و.. وقتی گزینه ای را انتخاب می کنند گمان می کنی که از کوه موش زاییده شده است. زیرا انان نیز الوده به مصلحت و اتمسفر همین فضای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی هستند. از انتخاب هایشان در حالی دو شفله ها و پیرها و افراد دارای تعارض منافع در می آید که گویی اصلا یادشان رفته است که تمام عمر فریاد زدند که راه علاج دردهای مملکت درمان تعارض منافع و منع دوشغله ها و توجه به دانش و... هست.
اینجا دیگر عجیب نیست اگر قانون وضع شود برای قانونی شدن یک تخلف برای به صدر نشاندن یک ادم نامربوط... تا این انگاره های ضد فرهنگی در ما وجود دارد و تا نگاه فلسفی به مسائل دوخته نشود تصور توسعه خیال خامی بیش نیست.
مهدی اسفندیار
کانال "نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
اول بگذارید بنالم از حافظه معیوب ما ایرانی ها؛ از خوش باوری ها و از نگاه های بسیار سطحی و...
سیستم اداری ما به تمام معنا در اداره کشور پوکیده است و در همه ابعاد از نظارت تا اجرا و قانون گذاری می لنگد. برای اصلاح آن خشم مقدس یا وضو و نیت کافی نیست؛ بلکه اندیشه و علم می خواهد.
در این جامعه خسته و به شدت بی حوصله از وعده و وعید فردا ها... اشکال اساسی در فلسفه است. فرقی ندارد چپ و راست و اصولگرا یا اصلاح طلب؛ داستان این است که سطح اعتماد به تصمیم گیری های مدیران به گونه ای است که جرات بیان انتخاب ها و تصمیمات قبل از ابلاغ وجود ندارد.
با هر فریادی و هر ادعایی هم افراد بر راس کار بنشینند و هر لباسی بر تن کنند بازهم به درجاتی به الودگی صنقی و حزبی و قومی و... آلوده اند و بازهم به درجاتی قائل به زیرپاگذاشتن اصول هستند.
ریشه تمام این انحرافات در عدم داشتن بینش فلسفی نسبت به مسایل است.
سیستم بروکراسی ما شب و روز در حال گسترش است و نه بخاطر خدمت به مردم بلکه برای جایگاه سازی_جایگاه معلم_جایگاه رئیس_جایگاه مدیر~جایگاه ناظر_جایگاه... تنها جایگاهی که عملا وجود خارجی ندارد جایگاه مردم است. ما از بیست سال پیش تاکنون به شدت با منابع مردم که باید خرج توسعه می شد جایگاه سازی کردیم و چنان کلاف سردرگمی ایجاد کردیم که بعضا به این فکر می کنم که اصلا گشودنی است؟!
در واقع قدرت دادیم و اختیار دادیم اما خروجی هیچ اهمیتی برای ما نداشته و در این فرهنگ مشتاق استیلا؛ تولید قدرت برای استیلا اولین مطلوبیت سیستم هاست. مالی بر اداری و اداری بر مالی و مجری بر ناظر و ناظر بر مجری و.. در یک کلام اعداف سازمانی بیش از حد به تمسخر گرفته شده و جالب است که اسمش را هم گذاشتیم تعارض دوایر؟! تا آن را مطلوب و علمی جلوه دهیم. فرایند تصمیم گیری در این دنیای سریع و شتابان در کشور ما به حدی کند است که اگر بحث های اجتماعی؛ سیاسی و اقتصادی را کنار بگذریم هیچ نخبه ای قادر به تحمل این حصار تنگ و سخت و بی روح نیست؛ نحوه مواجهه با انتخاب و انتصاب و همراهی با مدیران در کشور ما به گونه ای است که کف اعتماد به مدیران در عمل وجود ندارد به همین خاطر ده ها اهرم کنترل گر قرار دادیم که البته انها هم بر اساس اهداف سازمانی کنترل نمی کنند بلکه کنترل ها دقیقا بر اساس بی اعتمادی است.
و درد انجاست که کارکرد ساختار ها و سازمان ها هم از شکل تخصصی خارج شده و وقتی به ساختارها نگاه می کنید متوجه می شوید که از تمام دستگاه ها همه نوع کارکرد از سیاسی و فرهنگی و هنری و.. خواسته اند؟!؟
قضاوت ها تا بخواهید شخصی و زبان فحاشی و توهین به جای نقد بیشتر طرفدار دارد و ذائقه ها را شیرین میکند.
بهترین مدیران ما نقطه ای (در پستو و تنهایی فکر می کنند و تصمیم می گیرند) تصمیم می گیرند و قادر نیستند تصمیمات خود را به بوته نقد کارشناسان بگذارند؛ خطر آنجا بیشتر مشاهده می شود که باید ها و نباید ها و حتما و قطعا در زبان و گفتار و رفتار مدیران نقطه ای جای ادبیات شاید و ممکن است را که ادبیات علمی است می گیرد و اینها مصیبتهایی است که موجب سرخوردگی جامعه می شود.
در این شرایط بهترین اقتصاددانان و بهترین سیاست مداران و.. وقتی گزینه ای را انتخاب می کنند گمان می کنی که از کوه موش زاییده شده است. زیرا انان نیز الوده به مصلحت و اتمسفر همین فضای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی هستند. از انتخاب هایشان در حالی دو شفله ها و پیرها و افراد دارای تعارض منافع در می آید که گویی اصلا یادشان رفته است که تمام عمر فریاد زدند که راه علاج دردهای مملکت درمان تعارض منافع و منع دوشغله ها و توجه به دانش و... هست.
اینجا دیگر عجیب نیست اگر قانون وضع شود برای قانونی شدن یک تخلف برای به صدر نشاندن یک ادم نامربوط... تا این انگاره های ضد فرهنگی در ما وجود دارد و تا نگاه فلسفی به مسائل دوخته نشود تصور توسعه خیال خامی بیش نیست.
مهدی اسفندیار
کانال "نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
👍23👏5❤3🤔1
خدا به ما رحم کند؛ ماجرای مازوت سوزی دورنمای خیلی چیزهاست.
شیوه های تصمیم گیری و تصمیم سازی و اجرا در کشور بسیار بسیار از کف عقلانیت فاصله گرفته است؛ آنچه در مورد جلوگیری از مازوت سوزی و خفه کردن ایرانیان در این روزها می شنویم از موارد نادری است که شاید گفت بر اساس شیوه کاربرد ریاضی در تحقیق در عملیات به دست آمده است و این سیاست با همه تلخی آن درست و حتی جای تقدیر دارد که شهامت شفاف سازی پذیرفته شده است.
آری تلخ است که مهد انرژی دنیا مجبور است در خاموشی به سر ببرد اما همین خاموشی هم نعمت بزرگی است به نسبت مرگ دست جمعی.
بسیاری از دوستان گمان می کنند که راقم این گفتار از اندیشه های اصولی خود دست بر داشته است اما واقعیت اینطور نیست و من طرفدار حکومت دینی هستم منتهی معتقدم که حکومت چه لاییک باشد و چه غیرلاییک و دینی برای گذران امور خود نمی تواند از عقلانیت فاصله بگیرد. یعنی شما به مقصد استانبول یا مکه بروید در استفاده از ابزارها نمی توانید از ابزاری جز هواپیما استفاده کنید. متاسفانه باید بگویم ما در سیاست داخلی و اقتصاد و رفاه و... گونه ای تصمیم گرفته ایم که گویی هر کدام از این حوزه ها در کشوری جداگانه نوشته و اجرا می شود و قبول نکردیم که بدیهی ترین کار در سیاست گذاری تصمیم گیری مبتنی بر جامع نگری و هماهنگی بین سازمانی و بین بخشی است.
بزرگترین معضل کشور در شرایط کنونی تعدد مراکز تصمیم گیری است که هم در درون و هم در برون سازمان ها حرکت و پیشرفت را کند کرده است. این تعدد ویرانگر متاسفانه نه در سطح کشور که در سطوح دستگاه ها هم نفوذ پیدا کرده است و تصمیم گیری ها در نهایت به گونه ای است که رافع هیچ نیازی نیست. اینکه وضعیت ارزش پول ملی در سقوط آزاد گرفتار شده و اینکه بر خلاف همه ادعاهای صورت گرفته در جدایی اقتصاد از نفت تحریم به خوبی عیان کرد که ما بدون نفت هیچیم؛بیانگر این واقعیت است که فرجام سیاست هایی که عقلانیت و خرد جمعی و اصول اساسی شیوه های تصمیم گیری را کنار می گذارد با دعا و آرزو به نیکی ختم نخواهد شد.
یکی از معضلات دیگر ایران کنونی این است که تصمیم گیران اصلا متوجه این مطلب نیستند که پیشرفت اساسا با قیاس معنی پیدا می کند.
در برنامه بیست ساله این غفلت به خوبی به چشم می خورد؛ برنامه ریزان به گونه ای صحبت از رسیدن ایران به قدرت بلامنازعه خاورمیانه کردند که تو گویی کشورهای همسایه چراغ توسعه و برنامه ریزی را خاموش کردند و چشم به ربودن گوی سبقت توسط ایران دوختند؟؟
اما این فقدان جامع نگری که منبعث از مدیران نقطه ای (مدیرانی که در تنهایی فکر می کنند و تصمیم می گیرند ولو با بهترین نیت) هم در سطح کلان و هم در سطح خرد موجب شده است که فرصت ها یکی پس از دیگری از کشور سلب شود؛ ساختارهای کنونی سازمان های دولتی به خوبی نشان می دهد که این ساختارها نه بر اساس اصول علمی و یا هدف رفع نیاز عامه که غالبا بر اساس نگرش استیلا شکل گرفته است؛ در واقع مجاری قانون گذار و قضاوتی و دارای قدرت تغییر بدون در نظر گرفتن اهداف تشکیل سازمان ها اقدام به تغییر مناسبات اختیار و قدرت کردند؛ نبود سیستم ارزیابی و کنترل از یک سو و جهل مدیران ارشد در مورد لزوم بازنگری؛ (البته شاید ترس از سرزنش افکار عمومی) موجب توزیع نامتوازن قدرت شده که این بدترین ضربه به یک سازمان است زیرا اگر توزبع قدرت به درستی صورت گیرد باعث افزایش توان مدیریتی کل سازمان می شود اما واگذاری قدرت به شکل نامتوازن مثل این می ماند که به دست ها دو برابر پا قدرت بدهیم شاید در دفاع در جایی این کار منطقی اما رکود و کرختی نتیجه این تصمیم است.
امروزه مدیران در ایران یا اصلا فرصت ریسک ندارند یا اگر هم داشته باشند با عواقب ویرانگری مواجه می شوند.
حالا این چرخ لنگ لنگان می چرخد اما روزیکه منابع ته بکشد و اقتصاد نتواند منابع لازم در قالب بودجه های دولتی یا اعتبارات بانکی یا عوارض و حتی رشوه و منابع غیرقانونی را تامین کند و نتواند هزینه های این کم کاری ها و کج اندیشی ها در سیاست ورزی را جبران کند انگاه خاموشی ها اجتناب ناپذیر است اینبار چراغ خدمت یک به یک خاموش می شود و آن روز باید خدا به ما رحم کند.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6473
شیوه های تصمیم گیری و تصمیم سازی و اجرا در کشور بسیار بسیار از کف عقلانیت فاصله گرفته است؛ آنچه در مورد جلوگیری از مازوت سوزی و خفه کردن ایرانیان در این روزها می شنویم از موارد نادری است که شاید گفت بر اساس شیوه کاربرد ریاضی در تحقیق در عملیات به دست آمده است و این سیاست با همه تلخی آن درست و حتی جای تقدیر دارد که شهامت شفاف سازی پذیرفته شده است.
آری تلخ است که مهد انرژی دنیا مجبور است در خاموشی به سر ببرد اما همین خاموشی هم نعمت بزرگی است به نسبت مرگ دست جمعی.
بسیاری از دوستان گمان می کنند که راقم این گفتار از اندیشه های اصولی خود دست بر داشته است اما واقعیت اینطور نیست و من طرفدار حکومت دینی هستم منتهی معتقدم که حکومت چه لاییک باشد و چه غیرلاییک و دینی برای گذران امور خود نمی تواند از عقلانیت فاصله بگیرد. یعنی شما به مقصد استانبول یا مکه بروید در استفاده از ابزارها نمی توانید از ابزاری جز هواپیما استفاده کنید. متاسفانه باید بگویم ما در سیاست داخلی و اقتصاد و رفاه و... گونه ای تصمیم گرفته ایم که گویی هر کدام از این حوزه ها در کشوری جداگانه نوشته و اجرا می شود و قبول نکردیم که بدیهی ترین کار در سیاست گذاری تصمیم گیری مبتنی بر جامع نگری و هماهنگی بین سازمانی و بین بخشی است.
بزرگترین معضل کشور در شرایط کنونی تعدد مراکز تصمیم گیری است که هم در درون و هم در برون سازمان ها حرکت و پیشرفت را کند کرده است. این تعدد ویرانگر متاسفانه نه در سطح کشور که در سطوح دستگاه ها هم نفوذ پیدا کرده است و تصمیم گیری ها در نهایت به گونه ای است که رافع هیچ نیازی نیست. اینکه وضعیت ارزش پول ملی در سقوط آزاد گرفتار شده و اینکه بر خلاف همه ادعاهای صورت گرفته در جدایی اقتصاد از نفت تحریم به خوبی عیان کرد که ما بدون نفت هیچیم؛بیانگر این واقعیت است که فرجام سیاست هایی که عقلانیت و خرد جمعی و اصول اساسی شیوه های تصمیم گیری را کنار می گذارد با دعا و آرزو به نیکی ختم نخواهد شد.
یکی از معضلات دیگر ایران کنونی این است که تصمیم گیران اصلا متوجه این مطلب نیستند که پیشرفت اساسا با قیاس معنی پیدا می کند.
در برنامه بیست ساله این غفلت به خوبی به چشم می خورد؛ برنامه ریزان به گونه ای صحبت از رسیدن ایران به قدرت بلامنازعه خاورمیانه کردند که تو گویی کشورهای همسایه چراغ توسعه و برنامه ریزی را خاموش کردند و چشم به ربودن گوی سبقت توسط ایران دوختند؟؟
اما این فقدان جامع نگری که منبعث از مدیران نقطه ای (مدیرانی که در تنهایی فکر می کنند و تصمیم می گیرند ولو با بهترین نیت) هم در سطح کلان و هم در سطح خرد موجب شده است که فرصت ها یکی پس از دیگری از کشور سلب شود؛ ساختارهای کنونی سازمان های دولتی به خوبی نشان می دهد که این ساختارها نه بر اساس اصول علمی و یا هدف رفع نیاز عامه که غالبا بر اساس نگرش استیلا شکل گرفته است؛ در واقع مجاری قانون گذار و قضاوتی و دارای قدرت تغییر بدون در نظر گرفتن اهداف تشکیل سازمان ها اقدام به تغییر مناسبات اختیار و قدرت کردند؛ نبود سیستم ارزیابی و کنترل از یک سو و جهل مدیران ارشد در مورد لزوم بازنگری؛ (البته شاید ترس از سرزنش افکار عمومی) موجب توزیع نامتوازن قدرت شده که این بدترین ضربه به یک سازمان است زیرا اگر توزبع قدرت به درستی صورت گیرد باعث افزایش توان مدیریتی کل سازمان می شود اما واگذاری قدرت به شکل نامتوازن مثل این می ماند که به دست ها دو برابر پا قدرت بدهیم شاید در دفاع در جایی این کار منطقی اما رکود و کرختی نتیجه این تصمیم است.
امروزه مدیران در ایران یا اصلا فرصت ریسک ندارند یا اگر هم داشته باشند با عواقب ویرانگری مواجه می شوند.
حالا این چرخ لنگ لنگان می چرخد اما روزیکه منابع ته بکشد و اقتصاد نتواند منابع لازم در قالب بودجه های دولتی یا اعتبارات بانکی یا عوارض و حتی رشوه و منابع غیرقانونی را تامین کند و نتواند هزینه های این کم کاری ها و کج اندیشی ها در سیاست ورزی را جبران کند انگاه خاموشی ها اجتناب ناپذیر است اینبار چراغ خدمت یک به یک خاموش می شود و آن روز باید خدا به ما رحم کند.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6473
👍24❤1🤔1
صبر کنید اندکی صبر کنید..
چند روزی است که به انتقادهای برخی از دوستان در مورد انتصابات در حوزه وزارت تعاون و... نگاه می کنم با انکه معتقدم اخبار بسیار خوبی از انتصابات در برخی جاها مثل شرکت ملی نفتکش ایران و معاونت های وزارت تعاون و ارتباطات و... به گوش می رسد و به درستی این تغییرات صورت گرفته و دوستان را متوجه این مطلب می کنم که اساسا انتخاب میدری یک فرصت برای سیستم برنامه ریزی و اجرای "نظام جمهوری اسلامی" است. اگرچه در ارزیابی عملکرد هنوز زود است.
معتقدم که آرمان گرایی اگرچه مطلوب است و باید در گوشه ذهن همه منتقدان باشد تا نقد جان بگیرد اما دور از ذهن ما نباشد که
۱_گفتمان پاسخگویی هنوز در کشور ما شکل نگرفته است چه برسد به خود پاسخگویی
۲_مراقبت کنیم تا انتظارات از همه عزیزان در حدی نباشد که گویی یک سیستم مدرن و نوین تصمیم گیری با ظرفیت های عجیب و بکر علمی بر مسند قرار گرفته است معتقدم حتی بهترین و باارزش ترین و علمی ترین و نوآورترین مدیران ما به خاطر زیست در اتمفسر سیاسی ایران به درجاتی از بومی گرایی _آشناسالاری_حزب سالاری و تصمیمات نقطه ای آلوده اند و اصلا فرهنگ سازمانی حاکم بر اداره کشور و تعاریف قدرت الزاماتی تولید کرده که یک آشنای کارنابلد بهتر از یک متخصص کاربلد است همینکه مدیرانی سرکار بیایند که آشنایان کار بلد را استفاده کنند باید کلاه خود را به آسمان بیاندازیم.
۳_ توجه کنیم که بافت قدرت نظام سیاسی ایران به گونه ای است که بخشی نگری در آن الزامی است وگرنه حیثیت سیاسی مدیران تاراج می شود؛ بطور مثال همه می دانیم منابع کشور ثابت است اگر از بودجه حقوق بازنشستگان در دولت کسر شود و به منابع درمانی اضافه شود؛ در حالیکه تصمیم در دولت گرفته شده است اما به یک وزیر که بودجه اش کم شده لعنت و به دیگری که بودجه بیشتر گرفته است مرحبا می فرستند؛ هنوز مانده تا حتی در سطح وزیر هم نگرش بخشی حذف شود و رقابت بر سر دریافت منابع بیشتر بدون ذره ای توجه به سرنوشت بخش دیگر و یا کشاندن دعواهای درون دولت و بین وزارتخانه ها به جامعه دقیقا نشان می دهد که انتظارات خود را باید از دولتمردان کم کنیم.
۴_ذاتا دنیای سیاست دنیای اخلاق نیست و شما با تفکری مواجه هستید که معتقد است تاریخ را فاتحان می نویسند و لذا به شخصه معتقدم؛ نباید از سیاست مداران توقع رفتار عین گفتار داشت که اگر چنین بود وارد سیاست نمی شدند. آنچه برای من اهمیت دارد؛ میان داری اجتماعی است کاری که گاها از آن خسته می شوم زیرا دنیای سیاست خیلی اخلاقی نیست؛ این سیاست بی اخلاق در جایی خطرناک تر می شود که به عناصری مثل اعتماد و صداقت و... به عنوان شکاف های ضعف می نگرند. حالا اینجا صبوری کردن دشوار است؛ تحمل صبر بر منافع ملی بیشتر یا تذکر این نکته که "خودتی"؟!
به اعتقاد من باید اساس را بر برایندها گذاشت نه خط ها و آرمان ها... چاره ای نیست باید پذیرفت که هنوز فاصله داریم تا انتخاب های علمی و روشمند و درست و تحسین برانگیز و رسیدن به نقطه انطباق مطلق حرف و عمل؛ برای درک این مطلب توصیه می کنم به نهاد آموزش و پرورش و دانشگاه و کانون های فرهنگ ساز از فرهنگ تجارت تا انتخابات نگاه کنیم و.. نه اصلا به رانندگی نگاه کنیم؛ فکر می کنم کمی از آرمان های خود دست می کشیم و می فهمیم این دولتمردان از مریخ نیامدند.
صبر کنید کمی تامل کنید؛ اصلا ساده تر بگوییم اینکه ده ها دستگاه با ده ها نوع پرداخت داریم؛اینکه در یک سازمان یا وزارتخانه سیستم پرداخت فردی به فردی و از گروهی به گروه دیگر تفاوت های فاحش دارد اینکه معلم در نازل ترین اشل حقوقی به سر می برد؛ فکر می کنید ریشه در چه چیزی جز فرهنگ دارد؟! اینها را می فهمم اما... معتقدم مساله فرهنگ با زیر میز زدن و دشنام و لعن و تفرین حل نمی شود؛ جامعه ما بالاخره راه خود را پیدا می کند به گذشته نگاه کنیم متوجه می شویم بسیاری از مسائل فرهنگی ما حل شده است؛ اگرچه جان ها و نسل ها هزینه شده اند.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6474
چند روزی است که به انتقادهای برخی از دوستان در مورد انتصابات در حوزه وزارت تعاون و... نگاه می کنم با انکه معتقدم اخبار بسیار خوبی از انتصابات در برخی جاها مثل شرکت ملی نفتکش ایران و معاونت های وزارت تعاون و ارتباطات و... به گوش می رسد و به درستی این تغییرات صورت گرفته و دوستان را متوجه این مطلب می کنم که اساسا انتخاب میدری یک فرصت برای سیستم برنامه ریزی و اجرای "نظام جمهوری اسلامی" است. اگرچه در ارزیابی عملکرد هنوز زود است.
معتقدم که آرمان گرایی اگرچه مطلوب است و باید در گوشه ذهن همه منتقدان باشد تا نقد جان بگیرد اما دور از ذهن ما نباشد که
۱_گفتمان پاسخگویی هنوز در کشور ما شکل نگرفته است چه برسد به خود پاسخگویی
۲_مراقبت کنیم تا انتظارات از همه عزیزان در حدی نباشد که گویی یک سیستم مدرن و نوین تصمیم گیری با ظرفیت های عجیب و بکر علمی بر مسند قرار گرفته است معتقدم حتی بهترین و باارزش ترین و علمی ترین و نوآورترین مدیران ما به خاطر زیست در اتمفسر سیاسی ایران به درجاتی از بومی گرایی _آشناسالاری_حزب سالاری و تصمیمات نقطه ای آلوده اند و اصلا فرهنگ سازمانی حاکم بر اداره کشور و تعاریف قدرت الزاماتی تولید کرده که یک آشنای کارنابلد بهتر از یک متخصص کاربلد است همینکه مدیرانی سرکار بیایند که آشنایان کار بلد را استفاده کنند باید کلاه خود را به آسمان بیاندازیم.
۳_ توجه کنیم که بافت قدرت نظام سیاسی ایران به گونه ای است که بخشی نگری در آن الزامی است وگرنه حیثیت سیاسی مدیران تاراج می شود؛ بطور مثال همه می دانیم منابع کشور ثابت است اگر از بودجه حقوق بازنشستگان در دولت کسر شود و به منابع درمانی اضافه شود؛ در حالیکه تصمیم در دولت گرفته شده است اما به یک وزیر که بودجه اش کم شده لعنت و به دیگری که بودجه بیشتر گرفته است مرحبا می فرستند؛ هنوز مانده تا حتی در سطح وزیر هم نگرش بخشی حذف شود و رقابت بر سر دریافت منابع بیشتر بدون ذره ای توجه به سرنوشت بخش دیگر و یا کشاندن دعواهای درون دولت و بین وزارتخانه ها به جامعه دقیقا نشان می دهد که انتظارات خود را باید از دولتمردان کم کنیم.
۴_ذاتا دنیای سیاست دنیای اخلاق نیست و شما با تفکری مواجه هستید که معتقد است تاریخ را فاتحان می نویسند و لذا به شخصه معتقدم؛ نباید از سیاست مداران توقع رفتار عین گفتار داشت که اگر چنین بود وارد سیاست نمی شدند. آنچه برای من اهمیت دارد؛ میان داری اجتماعی است کاری که گاها از آن خسته می شوم زیرا دنیای سیاست خیلی اخلاقی نیست؛ این سیاست بی اخلاق در جایی خطرناک تر می شود که به عناصری مثل اعتماد و صداقت و... به عنوان شکاف های ضعف می نگرند. حالا اینجا صبوری کردن دشوار است؛ تحمل صبر بر منافع ملی بیشتر یا تذکر این نکته که "خودتی"؟!
به اعتقاد من باید اساس را بر برایندها گذاشت نه خط ها و آرمان ها... چاره ای نیست باید پذیرفت که هنوز فاصله داریم تا انتخاب های علمی و روشمند و درست و تحسین برانگیز و رسیدن به نقطه انطباق مطلق حرف و عمل؛ برای درک این مطلب توصیه می کنم به نهاد آموزش و پرورش و دانشگاه و کانون های فرهنگ ساز از فرهنگ تجارت تا انتخابات نگاه کنیم و.. نه اصلا به رانندگی نگاه کنیم؛ فکر می کنم کمی از آرمان های خود دست می کشیم و می فهمیم این دولتمردان از مریخ نیامدند.
صبر کنید کمی تامل کنید؛ اصلا ساده تر بگوییم اینکه ده ها دستگاه با ده ها نوع پرداخت داریم؛اینکه در یک سازمان یا وزارتخانه سیستم پرداخت فردی به فردی و از گروهی به گروه دیگر تفاوت های فاحش دارد اینکه معلم در نازل ترین اشل حقوقی به سر می برد؛ فکر می کنید ریشه در چه چیزی جز فرهنگ دارد؟! اینها را می فهمم اما... معتقدم مساله فرهنگ با زیر میز زدن و دشنام و لعن و تفرین حل نمی شود؛ جامعه ما بالاخره راه خود را پیدا می کند به گذشته نگاه کنیم متوجه می شویم بسیاری از مسائل فرهنگی ما حل شده است؛ اگرچه جان ها و نسل ها هزینه شده اند.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6474
👍25❤1🔥1🤔1
حکایت عجیبی در بخش درمان کشور در جریان است؛ قتل و ضرب و شتم کادر درمان و دستور ویژه مقامات قضایی و انتظامی و نامه وزیر بهداشت و سازمان نظام پزشکی!؟؟
به راستی کارکرد کمیسیون های قضایی؛ بهداشت؛ امنیت ملی در بازنگری قوانین و بازدارنده بودن جرم چگونه است که به این راحتی کارکنان سازمان های خدمات عمومی مورد ضرب و شتم و قتل قرار می گیرند و.... مگر کشور نهاد قانون گذاری ندارد؟! اگرچه حتی با سخت ترین قوانین هم امکان وقوع جرم وجود دارد اما پر واضح است که ضرب و جرح کادر درمان مساله ای بغرنج و فراگیر است که به دلایل نامعلوم هرگز در اولویت سیاست گذاران قرار نگرفته است.
آیا کمیسیون بهداشت و مرکز پژوهش های مجلس زحمت یک پروژه مطالعاتی در مورد ریشه های فرهنگی و اجتماعی و حقوقی خشونت علیه کادر درمان را کشیده اند؟! که این مشکل به دلیل کمبود پزشک یا نقص در فرایند گرفتن خدمت یا ضعف دانش عمومی در مواجه با اورژانس یا چیز دیگری است. اگرچه در پایان نامه هایی این بحت مطالعه شده است اما به نظر می رسد که این مطالعات کفاف تبدیل شدن موضوع به سیاست گذاری را نمی دهد.
نتیجه این غفلت بزرگ قانون گذاران و مجریان منجر به از دست رفتن بهترین و ارزشمند ترین فرزندان این مملکت شده و معتقدم در هر دو سو یعنی قاتل و مقتول خسارت غیر قابل جبران است.
در این میان معتقدم سرمایه های اجتماعی جامعه و افراد مرجع می توانند تا حدودی جور کم کاری نهادهای فرهنگ ساز کشور را بکشند و جامعه را بیش از پیش متوجه این نکته کنند که پزشکان و پهلوانان و علما از ستون های اجتماعی این دیار کهن هستند و این مساله را بسط بدهند که قتل یک متخصص ممکن است به قتل غیر مستقیم ده ها و صدها نفر به دلیل فقدان حضور پزشک منجر شود بماند که من به روشنی می بینم که پزشکان ما در سایه وحشت ترور جرات پذیرش ریسک را که یکی از مهمترین نیازهای یک درمانگر برای نجات جان مردم است تا حدودی از دست دادند که عواقب آن غیرقابل جبران است.
امیدوارم جناب آقای دکتر ظفرقندی طبق روال این دو ماهه اخیر که پیگیری های جدی مطالبات صنفی جامعه پزشکی را در دستور کار اصلی خود قرار دادند؛ بحث اصلاح قوانین و حمایت قانونی از کارکنان دولت در برابر خشونت عریان و کور را نیز در پیشانی برنامه های خود قرار دهند و مساله را در حد پیام تسلیت و نامه خاتمه ندهند و از متخصصین علوم انسانی برای حل مشکل کمک بگیرند.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6475
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👏21👍5❤2🤔1
چند کلامی با جناب آقای دکتر رئیس زاده ریاست نظام پزسکی کشور
بعد از قتل فجیع و مظلومانه دکتر مسعود داوری؛ که من او را شهید خدمت و مظلومی که به دست جهل و درخت انتقام کور بر امده از جهل می دانم؛ دکتر محمد رئیس زاده حملاتی به نویسندگان و خبرنگاران و.. منتقدان جامعه پزشکی کرد که بی سابقه ترین نوع حملات توسط ریاست جامعه پزشکی کشور از نظر من ارزیابی شد.
بخشی از این سخنان درست بود زیرا رسانه های ما خصوصاً رسانه ملی و یا رسانه هایی که از بودجه دولتی استفاده می کنند در حوزه جامعه پزشکی دو خطای راهبردی را مرتکب شدند
۱_تمییز جامعه پزشکی و سیستم پزشکی را این رسانه ها به درستی قائل نشدند
۲_متوجه کارکرد سیستم و سیاست گذاران و تصمیمات کلان و... بر کارکرد جامعه پزشکی و عوارض آن نشدند و فقط با اشاره به عوارض پیدا شده بر جامعه پزشکی تاختند.
اما این مساله به هیچ عنوان نباید مستمسکی قرار گیرد تا بگوییم مقصر رسانه ها هستند این نگاه آقای دکتر رئیس زاده عمق ضعف دانشی ایشان را در مسائل علوم انسانی و ارتباطی نشان می دهد مگر اینکه بگوییم تحت تاثیر جو غالب مراسم احساساتی شدند و صحبت کردند.
باید خدمت اقای دکتر رئیس زاده عرض کنم جامعه رسانه ای ما هم تحت تاثیر سیاست های ناصحیح به شدت دچار اختلال در عملکرد و سو رفتار است که هم از ابعاد معیشت و هم حرفه ای گری دچار مشکل اند که اصلا قابل انکار نیست اما اگر توقع دارید که در برابر انبوه پیام های مردم مستاصل که لنگ نان شب هستند و توان تامین زیر میزی را ندارند و گرفتار این شهر و آن شهر هستند تا بخاطر توزیع نابرابر امکانات؛خدمتی که برای جان حیاتی ولو یک خدمت عادی باشد را بگیرند سکوت کنند و این صداها را منعکس نکنند باید گفت که اصلا شناختی از کارکرد رسانه ندارید.
فرمودید که مقصر تهران نشینان هستند؛ مگر جنابعالی از کجای مملکت به جز جمع تهران نشینان تشریف آوردید؟!
آقای دکتر رئیس زاده عزیز _برادر گرامی؛ یک سیاست گذار با لعن و تکفیر و تخریب هیچ راهی به سوی ابادی و اصلاح بر نداشته است از شما می خواهم که عمیقا به موارد زیر دقت بفرمایید:
۱_ناعادلانه ترین مالیات بر کارکنان بخش مظلوم دولتی که با نازلترین تعرفه کار می کنند.
۲_فقدان پرونده الکترونیک سلامت و فقدان راهنماهای بالینی و هدر رفت شدید منابع دولت و مردم و بیمه ها
۳_کمبود و نقص در توزیع نیروی انسانی که با توجه به احداث و گسترش مراکز درمانی و ایجاد نیازهای جدید شکل گرفته است.
۴_کاهش قدرت اقتصادی کشور و مردم و کاهش توان بیمه ها و آزادسازی قیمت ها و کاهش یارانه ها
۵_فقدان رسانه های اختصاصی و تحلیل گر
۶_بی توجهی به سرمایه های اجتماعی
۷_کاهش اعتماد عمومی به توانایی ساختارها و سیستم ها در حل مسائل عمومی
۸_ناتوانی یا نارسایی ساختارهای فرهتگی (رسانه _آموزش و پرورش و تریبون های رسمی)
۹_تعارض منافع و عدم رغبت به حل مسائل یاد شده در فوق
را دلایل اصلی مرگ این متخصص عزیز می دانم؛ اگر باور دارید که از خود بپرسید سهم جنابعالی و وزیر بهداشت و کمیسیون بهداشت و دولت و رسانه ها (قانون گذار_مجری_محکمه _رسانه _نخبگان) در پیدایش شرایطی که منجر به از دست رفتن این مرد بزرگ شد چه بوده؟از خود بپرسید که چه باید می کردید که نکردید.
حالا اگر به عنوان نماینده جامعه پزشکی که بسیاری از آنها اهل رسانه هستند و شب و روز سیاست های فرهنگی و اقتصادی و نظامی و صنعتی و... را نقد می کنند معتقدید که علت اصلی نه اشکالات سیستمی بلکه رسانه ها هستند؛ چیزی جز بیان اختلاف نظری عمیق با شما ندارم و امیدوارم که مشکلات جامعه پزشکی با این سخنرانی جنابعالی حل شود و از همه مهمتر انشاءالله به زودی طرحی تصویب شود که ریشه هرچه رسانه و قلم و منتقد و اصلا یک کلام ریشه بیان در مملکت کنده شود تا انشاالله مشکلات نظام سلامت و سیاست و فرهنگ و اجتماع و..... حل گردد؛ البته کم نیستند باورمندانی که معتقدند ریشه مشکلات مملکت تلکرام و رسانه ها و اینترنت و هرچه پدیده جدید است و همراهان زیادی برای گفتمان خود پیدا خواهید کرد؛ البته که در آن جمع باید تحمل کنید هم نشینی با کسانی را که طب نوین ما را نفس شیطان و نجس می دانند؛ اما خوب شاید بیارزد که کنار باورمندان به درمان مرض قلب با ادرار شتر بنشینید اما صدای رسانه های منتقد را به همت هم خاموش کنید.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6476
بعد از قتل فجیع و مظلومانه دکتر مسعود داوری؛ که من او را شهید خدمت و مظلومی که به دست جهل و درخت انتقام کور بر امده از جهل می دانم؛ دکتر محمد رئیس زاده حملاتی به نویسندگان و خبرنگاران و.. منتقدان جامعه پزشکی کرد که بی سابقه ترین نوع حملات توسط ریاست جامعه پزشکی کشور از نظر من ارزیابی شد.
بخشی از این سخنان درست بود زیرا رسانه های ما خصوصاً رسانه ملی و یا رسانه هایی که از بودجه دولتی استفاده می کنند در حوزه جامعه پزشکی دو خطای راهبردی را مرتکب شدند
۱_تمییز جامعه پزشکی و سیستم پزشکی را این رسانه ها به درستی قائل نشدند
۲_متوجه کارکرد سیستم و سیاست گذاران و تصمیمات کلان و... بر کارکرد جامعه پزشکی و عوارض آن نشدند و فقط با اشاره به عوارض پیدا شده بر جامعه پزشکی تاختند.
اما این مساله به هیچ عنوان نباید مستمسکی قرار گیرد تا بگوییم مقصر رسانه ها هستند این نگاه آقای دکتر رئیس زاده عمق ضعف دانشی ایشان را در مسائل علوم انسانی و ارتباطی نشان می دهد مگر اینکه بگوییم تحت تاثیر جو غالب مراسم احساساتی شدند و صحبت کردند.
باید خدمت اقای دکتر رئیس زاده عرض کنم جامعه رسانه ای ما هم تحت تاثیر سیاست های ناصحیح به شدت دچار اختلال در عملکرد و سو رفتار است که هم از ابعاد معیشت و هم حرفه ای گری دچار مشکل اند که اصلا قابل انکار نیست اما اگر توقع دارید که در برابر انبوه پیام های مردم مستاصل که لنگ نان شب هستند و توان تامین زیر میزی را ندارند و گرفتار این شهر و آن شهر هستند تا بخاطر توزیع نابرابر امکانات؛خدمتی که برای جان حیاتی ولو یک خدمت عادی باشد را بگیرند سکوت کنند و این صداها را منعکس نکنند باید گفت که اصلا شناختی از کارکرد رسانه ندارید.
فرمودید که مقصر تهران نشینان هستند؛ مگر جنابعالی از کجای مملکت به جز جمع تهران نشینان تشریف آوردید؟!
آقای دکتر رئیس زاده عزیز _برادر گرامی؛ یک سیاست گذار با لعن و تکفیر و تخریب هیچ راهی به سوی ابادی و اصلاح بر نداشته است از شما می خواهم که عمیقا به موارد زیر دقت بفرمایید:
۱_ناعادلانه ترین مالیات بر کارکنان بخش مظلوم دولتی که با نازلترین تعرفه کار می کنند.
۲_فقدان پرونده الکترونیک سلامت و فقدان راهنماهای بالینی و هدر رفت شدید منابع دولت و مردم و بیمه ها
۳_کمبود و نقص در توزیع نیروی انسانی که با توجه به احداث و گسترش مراکز درمانی و ایجاد نیازهای جدید شکل گرفته است.
۴_کاهش قدرت اقتصادی کشور و مردم و کاهش توان بیمه ها و آزادسازی قیمت ها و کاهش یارانه ها
۵_فقدان رسانه های اختصاصی و تحلیل گر
۶_بی توجهی به سرمایه های اجتماعی
۷_کاهش اعتماد عمومی به توانایی ساختارها و سیستم ها در حل مسائل عمومی
۸_ناتوانی یا نارسایی ساختارهای فرهتگی (رسانه _آموزش و پرورش و تریبون های رسمی)
۹_تعارض منافع و عدم رغبت به حل مسائل یاد شده در فوق
را دلایل اصلی مرگ این متخصص عزیز می دانم؛ اگر باور دارید که از خود بپرسید سهم جنابعالی و وزیر بهداشت و کمیسیون بهداشت و دولت و رسانه ها (قانون گذار_مجری_محکمه _رسانه _نخبگان) در پیدایش شرایطی که منجر به از دست رفتن این مرد بزرگ شد چه بوده؟از خود بپرسید که چه باید می کردید که نکردید.
حالا اگر به عنوان نماینده جامعه پزشکی که بسیاری از آنها اهل رسانه هستند و شب و روز سیاست های فرهنگی و اقتصادی و نظامی و صنعتی و... را نقد می کنند معتقدید که علت اصلی نه اشکالات سیستمی بلکه رسانه ها هستند؛ چیزی جز بیان اختلاف نظری عمیق با شما ندارم و امیدوارم که مشکلات جامعه پزشکی با این سخنرانی جنابعالی حل شود و از همه مهمتر انشاءالله به زودی طرحی تصویب شود که ریشه هرچه رسانه و قلم و منتقد و اصلا یک کلام ریشه بیان در مملکت کنده شود تا انشاالله مشکلات نظام سلامت و سیاست و فرهنگ و اجتماع و..... حل گردد؛ البته کم نیستند باورمندانی که معتقدند ریشه مشکلات مملکت تلکرام و رسانه ها و اینترنت و هرچه پدیده جدید است و همراهان زیادی برای گفتمان خود پیدا خواهید کرد؛ البته که در آن جمع باید تحمل کنید هم نشینی با کسانی را که طب نوین ما را نفس شیطان و نجس می دانند؛ اما خوب شاید بیارزد که کنار باورمندان به درمان مرض قلب با ادرار شتر بنشینید اما صدای رسانه های منتقد را به همت هم خاموش کنید.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6476
👍26👎1🤔1
✳️ برخی از معاونان و مدیران جدید تامین اجتماعی منصوب شدند:
1⃣شهرام غفاری؛ معاونت درمان
2⃣عمران نعیمی؛ معاونت توسعه
3⃣ابراهیم جواهری؛ معاونت پارلمانی
4⃣قائم موهبتی؛ معاونت امور استانها
5⃣ داریوش پناهی زاده؛ درمان غیرمستقیم
6⃣ ابراهیم کشاورز؛ مدیرکل وصول و درآمد
7⃣بنفشه محمودیان؛ مدیرکل مستمریها
🔷هیچکدام از اعضای هیئتمدیره نهایی نشده و احتمالا در ترکیب افرادی که در روزهای اخیر مطرح بودند، تغییرات اساسی انجام شود؛
منبع: کانال محمد علی شهابی
پ. نوشت: با توجه به اینکه برخی از احکام را نداشتم از یک مرجع معتبر که نخواست نامش فاش شود؛ استعلام کردم انتصابات کاملا درست است؛ این انتصابات تلفیقی از تجربه و دانش بود و به اعتقاد من حداقل در بخش درمان و پارلمانی و مدیرکل وصول و مستمری ها؛درمان غیرمستقیم که افراد کاملا ازمون پس داده نشسته اند که اگرچه به قطع کمی سر و صدای ذینفعان پشت پرده ممکن است بلند شود اما معتقدم برایند بضاعت و دارایی در حوزه منابع انسانی همین افراد بودند که حالا ممکن است گزینه هایی با اندک اختلاف امتیاری هم بودند؛ به اعتقاد بنده سالاری درست و جسورانه اقدام کرد. امیدوارم امیدوارم که تیم جدید با تمرکز بر اهداف سازمانی کارهای مثبت و سریع را در دستور کار قرار دهد؛ وضعیت معیشت کارکنان (خصوصا بیمه ای ها و اداری ها هرچند درمان هم زیر تورم شکسته است و بازنشستگان...) به گونه ای عجیب نگران کننده است.
@nabeavamfaribi
1⃣شهرام غفاری؛ معاونت درمان
2⃣عمران نعیمی؛ معاونت توسعه
3⃣ابراهیم جواهری؛ معاونت پارلمانی
4⃣قائم موهبتی؛ معاونت امور استانها
5⃣ داریوش پناهی زاده؛ درمان غیرمستقیم
6⃣ ابراهیم کشاورز؛ مدیرکل وصول و درآمد
7⃣بنفشه محمودیان؛ مدیرکل مستمریها
🔷هیچکدام از اعضای هیئتمدیره نهایی نشده و احتمالا در ترکیب افرادی که در روزهای اخیر مطرح بودند، تغییرات اساسی انجام شود؛
منبع: کانال محمد علی شهابی
پ. نوشت: با توجه به اینکه برخی از احکام را نداشتم از یک مرجع معتبر که نخواست نامش فاش شود؛ استعلام کردم انتصابات کاملا درست است؛ این انتصابات تلفیقی از تجربه و دانش بود و به اعتقاد من حداقل در بخش درمان و پارلمانی و مدیرکل وصول و مستمری ها؛درمان غیرمستقیم که افراد کاملا ازمون پس داده نشسته اند که اگرچه به قطع کمی سر و صدای ذینفعان پشت پرده ممکن است بلند شود اما معتقدم برایند بضاعت و دارایی در حوزه منابع انسانی همین افراد بودند که حالا ممکن است گزینه هایی با اندک اختلاف امتیاری هم بودند؛ به اعتقاد بنده سالاری درست و جسورانه اقدام کرد. امیدوارم امیدوارم که تیم جدید با تمرکز بر اهداف سازمانی کارهای مثبت و سریع را در دستور کار قرار دهد؛ وضعیت معیشت کارکنان (خصوصا بیمه ای ها و اداری ها هرچند درمان هم زیر تورم شکسته است و بازنشستگان...) به گونه ای عجیب نگران کننده است.
@nabeavamfaribi
👍36❤3👎2🤨2🤔1
پتروشیمی امیر کبیر و ظهور مجدد دایه ها در رسانه ها..
امروز خبری در فضای مجازی در مورد انتصاب مدیرعامل پتروشیمی امیرکبیر درج شد که فحوای کلام تکان دهنده است از سالاری تا میدری و ربیعی و... را کشاندند وسط گود...در مورد متن قضاوت نمی کنم اما عبارت "سالاری مدیرعامل پرحاشیه" به خوبی بیان گر فضای ذهنی نگارنده است چه انکه حداقل سبقه سالاری در دوره قبل هم نشان می دهد به تنها چیزی که فکر نمی کند حاشیه است.
اما این مطلب برای من حکم باز شدن دریچه انبوه خاطرات تلخی است که در این سال ها با آن مواجه شدم.
وقتی سالاری کلید نسخه نویسی الکترونیک را زد؛ انبوهی از حملات رسانه ای شروع شد و در همان زمان با یکی از وزرای اسبق بهداشت صحبت کردم که بهم گفت مافیا اجازه نمی دهد که این پروژه انجام شود و.. از در و دیوار سنگ بود که بر سر تامین اجتماعی ریخت حتی از بیمه شدگان مصاحبه می گرفتند که سامانه قطع است و چه و چنین و چنان تا کاری را متوقف کنند که دست کم اکنون جلوی پنج هزار میلیارد تومان هدر رفت منابع را گرفته و این پول برای درمان هزینه می شود.
سال ۹۸ خبری را در مورد مقاومت یکی از مدیران عامل بازنشسته شرکت های تابعه شستا منتشر کردم که اینبار یکی از کانال های خبری بزرگ با تلفن من تماس گرفت و درخواست حذف خبر را داشت و پیشنهاد ملاقات با آن بنده خدا را داد؟!؟
سال ۹۲ یکی از روزنامه ها تماس گرفت و در خواست مصاحبه ای در مورد تکلیف تحقیق و تفحص از مجلس را داشت که من نماینده بخش درمان آن بودم؛ مصاحبه هرگز منتشر نشد و بعدها متوجه شدم ابزار فشاری برای گرفتن صندلی در مدیریت های عامل یا هیئت مدیره ها بود.
در قاطبه موارد موضوع ادم ها هستند و مدیریت ها و بحث اصلا روی شاخص ها نیست؛ کسی به پرتفوی شرکت و ضرر و زیان و زیان انباشته و افزایش سرمایه و دارایی و.. کاری ندارد مهم فقط آن ادمی است که مطلوب جریانی است.
خوب دقت کنیم می بینیم کسی دلش به حال متناسب سازی حقوق بازنشستگان نمی سوزد کسی دلش به حال سهم یارانه بیمه شدگان از بودجه دولتی نمی سوزد کسی دلش به حال قوانین مخربی که علیه ما تصویب می شود و مثل زلزله ده ریشتری کیان سازمان را به خطر می اندازد نمی سوزد؛ مساله فقط آن ادمی است که باید فلان پست را بگیرد.. فقط همین.. ما می مانیم و زخم هایی که هر روز عمیق تر می شود و در تنگنای تورم و هزار مصیبت دیگر منگنه می شویم.البته که سو مدیریت وجود دارد در همین حوزه ارتباطات ما می توانیم صدها صفحه از نخبگان و دلسوختگانی را با تامین اجتماعی همراه کنیم که اگر به درستی اگاهی یابند و از روندهای ما اعتماد حاصل کنند بدون هیچ چشم داشتی چون حصاری محکم سازمان را در برابر حملات چنگیز وار مافیای فساد محافظت خواهند کرد.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6478
امروز خبری در فضای مجازی در مورد انتصاب مدیرعامل پتروشیمی امیرکبیر درج شد که فحوای کلام تکان دهنده است از سالاری تا میدری و ربیعی و... را کشاندند وسط گود...در مورد متن قضاوت نمی کنم اما عبارت "سالاری مدیرعامل پرحاشیه" به خوبی بیان گر فضای ذهنی نگارنده است چه انکه حداقل سبقه سالاری در دوره قبل هم نشان می دهد به تنها چیزی که فکر نمی کند حاشیه است.
اما این مطلب برای من حکم باز شدن دریچه انبوه خاطرات تلخی است که در این سال ها با آن مواجه شدم.
وقتی سالاری کلید نسخه نویسی الکترونیک را زد؛ انبوهی از حملات رسانه ای شروع شد و در همان زمان با یکی از وزرای اسبق بهداشت صحبت کردم که بهم گفت مافیا اجازه نمی دهد که این پروژه انجام شود و.. از در و دیوار سنگ بود که بر سر تامین اجتماعی ریخت حتی از بیمه شدگان مصاحبه می گرفتند که سامانه قطع است و چه و چنین و چنان تا کاری را متوقف کنند که دست کم اکنون جلوی پنج هزار میلیارد تومان هدر رفت منابع را گرفته و این پول برای درمان هزینه می شود.
سال ۹۸ خبری را در مورد مقاومت یکی از مدیران عامل بازنشسته شرکت های تابعه شستا منتشر کردم که اینبار یکی از کانال های خبری بزرگ با تلفن من تماس گرفت و درخواست حذف خبر را داشت و پیشنهاد ملاقات با آن بنده خدا را داد؟!؟
سال ۹۲ یکی از روزنامه ها تماس گرفت و در خواست مصاحبه ای در مورد تکلیف تحقیق و تفحص از مجلس را داشت که من نماینده بخش درمان آن بودم؛ مصاحبه هرگز منتشر نشد و بعدها متوجه شدم ابزار فشاری برای گرفتن صندلی در مدیریت های عامل یا هیئت مدیره ها بود.
در قاطبه موارد موضوع ادم ها هستند و مدیریت ها و بحث اصلا روی شاخص ها نیست؛ کسی به پرتفوی شرکت و ضرر و زیان و زیان انباشته و افزایش سرمایه و دارایی و.. کاری ندارد مهم فقط آن ادمی است که مطلوب جریانی است.
خوب دقت کنیم می بینیم کسی دلش به حال متناسب سازی حقوق بازنشستگان نمی سوزد کسی دلش به حال سهم یارانه بیمه شدگان از بودجه دولتی نمی سوزد کسی دلش به حال قوانین مخربی که علیه ما تصویب می شود و مثل زلزله ده ریشتری کیان سازمان را به خطر می اندازد نمی سوزد؛ مساله فقط آن ادمی است که باید فلان پست را بگیرد.. فقط همین.. ما می مانیم و زخم هایی که هر روز عمیق تر می شود و در تنگنای تورم و هزار مصیبت دیگر منگنه می شویم.البته که سو مدیریت وجود دارد در همین حوزه ارتباطات ما می توانیم صدها صفحه از نخبگان و دلسوختگانی را با تامین اجتماعی همراه کنیم که اگر به درستی اگاهی یابند و از روندهای ما اعتماد حاصل کنند بدون هیچ چشم داشتی چون حصاری محکم سازمان را در برابر حملات چنگیز وار مافیای فساد محافظت خواهند کرد.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6478
👍34❤2🤔2👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدیو حرف های مهمی دارد
اوکراین بیخ گوش و همسایه روسیه است که این ابرقدرت پوشالی با اقتصاد نفتی و غیرصنعتی که هیچ چیزی در اقتصاد جهانی ندارد را با سلاح های پنجاه سال پیش اروپا و امریکا دو سال است که خسته کرده.. او به ایندپندنت می گوید که رهبران روسیه ضعیف تر از ان هستند که با استفاده از سلاح هسته ای خودکشی کنند.
آنوقت در ایران کسانی دنبال اتحاد با کشور روسیه هستند که تمام توان نظامی و اقتصادی خودش را برای نابودی ایران در طول تاریخ انجام داده...
کانال "نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
اوکراین بیخ گوش و همسایه روسیه است که این ابرقدرت پوشالی با اقتصاد نفتی و غیرصنعتی که هیچ چیزی در اقتصاد جهانی ندارد را با سلاح های پنجاه سال پیش اروپا و امریکا دو سال است که خسته کرده.. او به ایندپندنت می گوید که رهبران روسیه ضعیف تر از ان هستند که با استفاده از سلاح هسته ای خودکشی کنند.
آنوقت در ایران کسانی دنبال اتحاد با کشور روسیه هستند که تمام توان نظامی و اقتصادی خودش را برای نابودی ایران در طول تاریخ انجام داده...
کانال "نه به عوام فریبی"
@nabeavamfaribi
👍32👏5❤1
مملکت را باید با همین پفیوزها ساخت؟
در دنیا دانشگاه مبدا تحولات بزرگ در تمام سطوح اقتصادی و اجتماعی و پزشکی و صنعت و... است؛ می توان به جرات گفت که آمریکای کنونی و حتی اروپای کنونی هم نتیجه اندیشمندان علوم انسانی بر امده از دانشگاه هاست.
اما دانشگاه در ایران اگرچه منشا تحولات بسیاری شد اما در مقایسه با دانشگاه های غربی می توان گفت که از نظر قدمت بسیار نوپا و از نظر اهمیت هم آن اهمیت غرب را نیافت و انحراف تا بدانجا پیش رفت که دانشگاه تبدیل به ابزار تولید مدرک برای نظام بروکراسی فرسوده و خلاقیت گریز ایران شد. مدرک گرایی توسعه یافت و اما ضعف شدید رشته های علوم انسانی در دانشگاه های ایران سبب شد که دانشگاه هم به امراض خاصی مبتلا شوند که برای اصلاح انها نیاز به دانشگاه باشد.
دانشگاه قرار بود انسان تربیت کند اما دچار بی توجهی به علوم انسانی شد که متاسفانه نه دانشگاه دانشگاه ماند و نه انسان ان انسانی شد که برای توسعه کشور لازم است. مدیران تربیت یافته به کف مهارت گفتگو و پاسخگویی و صداقت نرسیده اند و نه تنها مدیر که این دانشگاه ها اگر پزشک هم تربیت کنند شاید بتواند سر یک انسان را به انسانی دیگر پیوند بزند اما نمی تواند با همان انسان دو کلام گفتگوی مناسب داشته باشد.
از این مملکت وقتی یک اقتصاددان برتر تربیت می شود آنهم با دغدغه مسئولیت اجتماعی؛ اصلا تعجب نکنید اگر یک مهندس را برای بنگاه اقتصادی معرفی کند یا پزشک دارای تعارض منافع را برای مسئولیت دولتی؛ اینجا اصلا تعجب نکنید اگر یک متخصص اقتصادی یا علوم مدیریت با تز شایسته سالاری و نخبه گرایی و تحول؛ به جای اعمال دانش مکتسبه در حوزه کاری خود؛ رفقای گرمابه را بر مسند بنشیند. در واقع شارلاتانیزم و جر زنی و خلاف گویی و باند و باند بازی و.. گله گرایی و رفیق بازی و نابود کردن نخبگان چنان در فرهنگ ما رسوخ یافته است که حالا حالا ها طول می کشد تا این جامعه گرفتار قضاوت شخصی و این نخبگان گرفتار افات فرهنگی و سیاسی؛ کمری راست کنند و به واقع پاسخ بدهند که
پس ایران چه؟!
بزرگترین اشتباه این است که وقتی آلبوم عکس های تاریخی را از قجر با آن عبا و قبا و چرک و چروک به عصر کنونی با کت و شلوار و ادکلن ورق می زنیم فکر کنیم که مدرن شدیم اتفاقا ما در خیلی جاها همان اخلاقیات و جوانمردی و.. را هم از دست دادیم و نسبت به آینده این مملکت ادم های بی رگ و بی تفاوت تربیت کردیم و نتیجه ان آب الوده و هوای آلوده و فساد بانکی و اختلاف طبقاتی و باندسالاری و.. هزار کثافطی شد که در قجر هم نمود نداشت و در ابعاد فرهنگی مفهوم مسئولیت جای خود را به قدرت داد و سوابق خدمت جای خود را به دو خط سابقه و سنوات سوابق داد.
این مطالب را از آن رو نوشتم که عرض کنم ارمان گرا نیستم و میدانم مملکت را باید با خیلی از همین پفیوزهایی ساخت که دندانپزشک است اما حاضر نیست دهان یک بیمار را معاینه کند دنبال کرسی مدیریت است؛ مدیریت خوانده اما یک خلاقیت از او در نمی آید.
نماز اول وقت می خواند اما غیبت از دهانش نمی افتد؛اقتصاد اسلامی خوانده و بهره بانکی را مباح می کند و سیاست خوانده اما خیانت می کند و شرع را از بر است و همیشه تک ماده مصلحت را برای تامین منفعت بلد است... آری مملکت را باید با صبر و حوصله و خون دل خوردن ساخت با حضور همین پفیوزها...
پ. نوشت: پفیوز به کسی در لغت گفته می شود که به خود می نازد بدون اینکه شایسته باشد
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6480
در دنیا دانشگاه مبدا تحولات بزرگ در تمام سطوح اقتصادی و اجتماعی و پزشکی و صنعت و... است؛ می توان به جرات گفت که آمریکای کنونی و حتی اروپای کنونی هم نتیجه اندیشمندان علوم انسانی بر امده از دانشگاه هاست.
اما دانشگاه در ایران اگرچه منشا تحولات بسیاری شد اما در مقایسه با دانشگاه های غربی می توان گفت که از نظر قدمت بسیار نوپا و از نظر اهمیت هم آن اهمیت غرب را نیافت و انحراف تا بدانجا پیش رفت که دانشگاه تبدیل به ابزار تولید مدرک برای نظام بروکراسی فرسوده و خلاقیت گریز ایران شد. مدرک گرایی توسعه یافت و اما ضعف شدید رشته های علوم انسانی در دانشگاه های ایران سبب شد که دانشگاه هم به امراض خاصی مبتلا شوند که برای اصلاح انها نیاز به دانشگاه باشد.
دانشگاه قرار بود انسان تربیت کند اما دچار بی توجهی به علوم انسانی شد که متاسفانه نه دانشگاه دانشگاه ماند و نه انسان ان انسانی شد که برای توسعه کشور لازم است. مدیران تربیت یافته به کف مهارت گفتگو و پاسخگویی و صداقت نرسیده اند و نه تنها مدیر که این دانشگاه ها اگر پزشک هم تربیت کنند شاید بتواند سر یک انسان را به انسانی دیگر پیوند بزند اما نمی تواند با همان انسان دو کلام گفتگوی مناسب داشته باشد.
از این مملکت وقتی یک اقتصاددان برتر تربیت می شود آنهم با دغدغه مسئولیت اجتماعی؛ اصلا تعجب نکنید اگر یک مهندس را برای بنگاه اقتصادی معرفی کند یا پزشک دارای تعارض منافع را برای مسئولیت دولتی؛ اینجا اصلا تعجب نکنید اگر یک متخصص اقتصادی یا علوم مدیریت با تز شایسته سالاری و نخبه گرایی و تحول؛ به جای اعمال دانش مکتسبه در حوزه کاری خود؛ رفقای گرمابه را بر مسند بنشیند. در واقع شارلاتانیزم و جر زنی و خلاف گویی و باند و باند بازی و.. گله گرایی و رفیق بازی و نابود کردن نخبگان چنان در فرهنگ ما رسوخ یافته است که حالا حالا ها طول می کشد تا این جامعه گرفتار قضاوت شخصی و این نخبگان گرفتار افات فرهنگی و سیاسی؛ کمری راست کنند و به واقع پاسخ بدهند که
پس ایران چه؟!
بزرگترین اشتباه این است که وقتی آلبوم عکس های تاریخی را از قجر با آن عبا و قبا و چرک و چروک به عصر کنونی با کت و شلوار و ادکلن ورق می زنیم فکر کنیم که مدرن شدیم اتفاقا ما در خیلی جاها همان اخلاقیات و جوانمردی و.. را هم از دست دادیم و نسبت به آینده این مملکت ادم های بی رگ و بی تفاوت تربیت کردیم و نتیجه ان آب الوده و هوای آلوده و فساد بانکی و اختلاف طبقاتی و باندسالاری و.. هزار کثافطی شد که در قجر هم نمود نداشت و در ابعاد فرهنگی مفهوم مسئولیت جای خود را به قدرت داد و سوابق خدمت جای خود را به دو خط سابقه و سنوات سوابق داد.
این مطالب را از آن رو نوشتم که عرض کنم ارمان گرا نیستم و میدانم مملکت را باید با خیلی از همین پفیوزهایی ساخت که دندانپزشک است اما حاضر نیست دهان یک بیمار را معاینه کند دنبال کرسی مدیریت است؛ مدیریت خوانده اما یک خلاقیت از او در نمی آید.
نماز اول وقت می خواند اما غیبت از دهانش نمی افتد؛اقتصاد اسلامی خوانده و بهره بانکی را مباح می کند و سیاست خوانده اما خیانت می کند و شرع را از بر است و همیشه تک ماده مصلحت را برای تامین منفعت بلد است... آری مملکت را باید با صبر و حوصله و خون دل خوردن ساخت با حضور همین پفیوزها...
پ. نوشت: پفیوز به کسی در لغت گفته می شود که به خود می نازد بدون اینکه شایسته باشد
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6480
👍30👏5❤🔥4
حرمت جامعه پزشکی کجا شکست؟!
چند روز پیش که قتل دردمندانه دکتر داوودی متخصص قلب عواطف یک ملت را جریحه دار کرد؛ این پرسش پیش آمد که چرا قتل یک متخصص رخ داده است؟!
متاسفانه متاسفانه مساله ابدا به درستی واکاوی نشد و انگشت اتهام به طرف رسانه ها و.. رفت در حالیکه قتل فقط متوجه جامعه پزشکی نیست.
علما و حکما و پهلوانان و امرا از ستون های اجتماعی مملکت ما بوده اند و جامعه ایرانی را منسجم و پویا در برابر مخاطرات نگه داشته اند و می ببینیم که قتل متوجه همه این گروه ها است. در واقع اعتماد عمومی کاهش یافته و جامعه به شدت به طرف ابتذال روی اورده است.
ارزش هایی چون جوانمردی؛ صداقت؛ وفا به عهد؛ هم دردی و... رو به افول نهاده و ما در حکمرانی آن ظرفیت لازم برای تعامل با نخبگان را نداریم و خیلی اوقات هم انها را مزاحم یافتیم. همه اینها در ابعاد کلان به ما آسیب زده است.
اما در این میان جامعه پزشکی به شدت زخمی و آزرده خاطر است؛ بی عدالتی در پرداخت ها؛ کم شدن قدرت خرید و مهاجرت و مالیات و وجود رابطه مالی بین بیمار و پزشک و درگیری های صنفی؛ تبلیغات مخرب در حوزه پزشکی؛ پدیده تقسیم پول و سرخوردکی بابت عدم توانایی در اجرای برنامه ها و پیدایش شبه علم پزشکی( که آن را معلول اقتصاد بیمار و ضعف قوانین می دانم) و بی توجهی به علوم انسانی در اداره نظام سلامت( که قدرت تجزیه و تحلیل تهدیدها و فرصت ها را گرغته است) و.. ده ها مولفه دیگر سبب شده تا جامعه پزشکی ما نیز برای یک فعالیت روان و بی دغدغه در حوزه سلامت دچار مشکلات عدیده ای گردد که در کنار مولفه های مخرب دیگر چون کارکرد معیوب رسانه ها و دستگاه های فرهنگی و ضعف بنیادین سیاست گذاران این مشکلات تشدید شده است.
معتقدم که سیستم های پزشکی دولتی و عمومی غیردولتی در شرایط موجود برای تولید نارضایتی در جامعه کفایت می کنند. به اعتقاد من وقتی پزشک ناچار شود که ساعتی ۱۳ بیمار را ویزیت کند و یا در یک روز ده ها جراحی انجام دهد که حتی نام بیارانش را به یاد نیاورد؛ حتی اکر بهتربن پزشک مملکت باشد باز هم نمی تواند استاندارد ارایه خدمت را رعایت کند و طبیعتا تولید نارضایتی خواهد زیرا هیچ کس از بیماران نمی داند که چه استاندارد مزخرفی برای کار پزشکان نوشته شده است مردم صرفا یک پزشک بی حوصله و خسته را می بینند که می خواهد بدون پاسخگویی به سوالات آنها تایم ویزیت را کوتاه کند و آنها را از اتاق بیرون کند.
این سیستم درمانی بزرگترین تهدید برای حرمت جامعه پزشکی است زیرا در همه پارامتر ها اعم از طبابت_اخلاق پزشکی _رعایت حقوق بیمار_دسترسی عادلانه به امکانات_سازماندهی _رفتار دریافت کننده خدمت و تامین مالی دارای مشکلات اساسی است.
مهدی اسفندبار
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6483
چند روز پیش که قتل دردمندانه دکتر داوودی متخصص قلب عواطف یک ملت را جریحه دار کرد؛ این پرسش پیش آمد که چرا قتل یک متخصص رخ داده است؟!
متاسفانه متاسفانه مساله ابدا به درستی واکاوی نشد و انگشت اتهام به طرف رسانه ها و.. رفت در حالیکه قتل فقط متوجه جامعه پزشکی نیست.
علما و حکما و پهلوانان و امرا از ستون های اجتماعی مملکت ما بوده اند و جامعه ایرانی را منسجم و پویا در برابر مخاطرات نگه داشته اند و می ببینیم که قتل متوجه همه این گروه ها است. در واقع اعتماد عمومی کاهش یافته و جامعه به شدت به طرف ابتذال روی اورده است.
ارزش هایی چون جوانمردی؛ صداقت؛ وفا به عهد؛ هم دردی و... رو به افول نهاده و ما در حکمرانی آن ظرفیت لازم برای تعامل با نخبگان را نداریم و خیلی اوقات هم انها را مزاحم یافتیم. همه اینها در ابعاد کلان به ما آسیب زده است.
اما در این میان جامعه پزشکی به شدت زخمی و آزرده خاطر است؛ بی عدالتی در پرداخت ها؛ کم شدن قدرت خرید و مهاجرت و مالیات و وجود رابطه مالی بین بیمار و پزشک و درگیری های صنفی؛ تبلیغات مخرب در حوزه پزشکی؛ پدیده تقسیم پول و سرخوردکی بابت عدم توانایی در اجرای برنامه ها و پیدایش شبه علم پزشکی( که آن را معلول اقتصاد بیمار و ضعف قوانین می دانم) و بی توجهی به علوم انسانی در اداره نظام سلامت( که قدرت تجزیه و تحلیل تهدیدها و فرصت ها را گرغته است) و.. ده ها مولفه دیگر سبب شده تا جامعه پزشکی ما نیز برای یک فعالیت روان و بی دغدغه در حوزه سلامت دچار مشکلات عدیده ای گردد که در کنار مولفه های مخرب دیگر چون کارکرد معیوب رسانه ها و دستگاه های فرهنگی و ضعف بنیادین سیاست گذاران این مشکلات تشدید شده است.
معتقدم که سیستم های پزشکی دولتی و عمومی غیردولتی در شرایط موجود برای تولید نارضایتی در جامعه کفایت می کنند. به اعتقاد من وقتی پزشک ناچار شود که ساعتی ۱۳ بیمار را ویزیت کند و یا در یک روز ده ها جراحی انجام دهد که حتی نام بیارانش را به یاد نیاورد؛ حتی اکر بهتربن پزشک مملکت باشد باز هم نمی تواند استاندارد ارایه خدمت را رعایت کند و طبیعتا تولید نارضایتی خواهد زیرا هیچ کس از بیماران نمی داند که چه استاندارد مزخرفی برای کار پزشکان نوشته شده است مردم صرفا یک پزشک بی حوصله و خسته را می بینند که می خواهد بدون پاسخگویی به سوالات آنها تایم ویزیت را کوتاه کند و آنها را از اتاق بیرون کند.
این سیستم درمانی بزرگترین تهدید برای حرمت جامعه پزشکی است زیرا در همه پارامتر ها اعم از طبابت_اخلاق پزشکی _رعایت حقوق بیمار_دسترسی عادلانه به امکانات_سازماندهی _رفتار دریافت کننده خدمت و تامین مالی دارای مشکلات اساسی است.
مهدی اسفندبار
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6483
👍16🔥1
خاویر میلی Javier Milei رئیسجمهور آرژانتین
وی به نتایجی دست یافت که اقتصاددانان جهان آن را غیرممکن میدانستند...
در یک مصاحبه دو ساعتِ توضیح میدهد که چگونه در مدت ۶ ماه بیش از ۳۰۰۰ قانون را حذف کرد
و چرا ایلان ماسک به دنبال استفاده از تجارب وی است
وقتی او به قدرت رسید، آرژانتین در آستانه فروپاشی قرار داشت.
کشور با تورم پیشبینیشده 17,000 درصدی مواجه بود.
نخبگان سیاسی و اقتصادی میگفتند اصلاحات اقتصاد را نابود خواهد کرد.
اما میلی یک برنامه متفاوت داشت:
«من از دولت متنفرم. از سوسیالیسم بیزارم. از خشونت نفرت دارم.»
راهحل او چه بود؟ استفاده از یک ارهبرقی برای بریدن بروکراسی.
رسانهها او را "El Loco" (دیوانه) نامیدند.
نخبگان میگفتند که او شکست خواهد خورد.
در اولین ماه ریاستجمهوریاش:
50,000 شغل دولتی را حذف کرد.
نیمی از تمام وزارتخانهها را منحل کرد.
هزاران مقررات را لغو کرد.
نتایج همه را شگفتزده کرد:
تورم از 17,000% به 2.4% کاهش یافت.
برای اولین بار در 123 سال اخیر مازاد بودجه به دست آمد.
اقتصاد دوباره رشد خود را آغاز کرد.
بزرگترین تغییر:
مردم میگفتند بروکراسی «خیلی بزرگ است که قابل حذف باشد.»
او در 30 روز خلاف این را ثابت کرد.
حالا یک انقلاب بزرگتر در راه است
ایلان ماسک و Doge چندین دیدار با میلی داشته اند
میخواهند از شیوه ارژانتین برای امریکا هم استفاده کنند.
توصیه میلی به DOGE ساده بود:
«یکراست بروید سر اصل مطلب. آن را تا حد نهایی پیش ببرید.»
«هوشیار بمانید. هرگونه امتیاز ویژه را حذف کنید.»
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6484
وی به نتایجی دست یافت که اقتصاددانان جهان آن را غیرممکن میدانستند...
در یک مصاحبه دو ساعتِ توضیح میدهد که چگونه در مدت ۶ ماه بیش از ۳۰۰۰ قانون را حذف کرد
و چرا ایلان ماسک به دنبال استفاده از تجارب وی است
وقتی او به قدرت رسید، آرژانتین در آستانه فروپاشی قرار داشت.
کشور با تورم پیشبینیشده 17,000 درصدی مواجه بود.
نخبگان سیاسی و اقتصادی میگفتند اصلاحات اقتصاد را نابود خواهد کرد.
اما میلی یک برنامه متفاوت داشت:
«من از دولت متنفرم. از سوسیالیسم بیزارم. از خشونت نفرت دارم.»
راهحل او چه بود؟ استفاده از یک ارهبرقی برای بریدن بروکراسی.
رسانهها او را "El Loco" (دیوانه) نامیدند.
نخبگان میگفتند که او شکست خواهد خورد.
در اولین ماه ریاستجمهوریاش:
50,000 شغل دولتی را حذف کرد.
نیمی از تمام وزارتخانهها را منحل کرد.
هزاران مقررات را لغو کرد.
نتایج همه را شگفتزده کرد:
تورم از 17,000% به 2.4% کاهش یافت.
برای اولین بار در 123 سال اخیر مازاد بودجه به دست آمد.
اقتصاد دوباره رشد خود را آغاز کرد.
بزرگترین تغییر:
مردم میگفتند بروکراسی «خیلی بزرگ است که قابل حذف باشد.»
او در 30 روز خلاف این را ثابت کرد.
حالا یک انقلاب بزرگتر در راه است
ایلان ماسک و Doge چندین دیدار با میلی داشته اند
میخواهند از شیوه ارژانتین برای امریکا هم استفاده کنند.
توصیه میلی به DOGE ساده بود:
«یکراست بروید سر اصل مطلب. آن را تا حد نهایی پیش ببرید.»
«هوشیار بمانید. هرگونه امتیاز ویژه را حذف کنید.»
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6484
👏19❤14👍9
چرا شکست می خوریم؛ تا ثریا می رود این دیدار کج؟!
یکی از بزرگترین تحریف های تاریخی در مورد پیشرفت این است که می گویند فلان رئیس جمهور یا فلان فرد با تغییر سبک مدیریت، اصلاحات اینچنینی در فلان کشور ایجاد کرد. در حالیکه مدیریت ها مولود نگرش های جدید فلسفی در علوم انسانی هستند. شکست ما در اجرای برنامه های توسعه ای بیشتر از هرچیزی ناشی از نگرش های بنیادین ما به حکمرانی دارد و گمان می کنیم که بدون تغییر نگاه فلسفی به مسائل چیزی را حل کنیم ریشه تمام شکست ها در اجرای برنامه های توسعه در ایران دقیقا به این مطلب بر می گردد که برنامه نویسان گمان می کنتد بر اساس مدل های توسعه در غرب و شرق می توانند به توفیقات قابل ملاحظه ای برسند و نکته قابل ملاحظه تر اشتباه فاحش برنامه ریزانی است که گمان می کنند می توانند دانشگاه و صنعت و بهداشت و درمان و... را از غرب بیاورند و آن را ایرانی یا بومی کنند.
درست مثل اینکه شما خودروی بنز را بیاورید ایران و بخواهید آن را بومی کنید؟!؟ یا مثلا معادلات مربوط به فیزیک حرکت را تغییر دهید و مثلا یک مصرع از حافظ را پشت معادلات سرعت قید کنید؟!؟
ما در درجه اول باید بفهمیم که خودروی بنز یا نظام بیمه بازنشستگی و راه آهن و صنعت هواپیمایی و.. محصول یک نگرش علوم انسانی است که خروجی آن کالا یا سازمان جدید سیاسی است. حالا اگر شما بخواهید سازمان جدید سیاسی ایجاد کنید شدنی است اما باید آن نگرش را داشته باشید. حالا برخی مدعیان معتقدند که نگرش جدید و نو دارند اما می خواهند این نگرش را با ساختار غربی پیش ببرند. بماند که نه صاحبان نگرش نوین قادر به اثبات کارایی نگرش خود هستند و نه مسئولیت آن را می پذیرند و در نهایت می گویند نشد با نفهمیدید یا نگذاشتند؟!؟
یک فهم کج از مسائل در میان اندیشمندان علوم انسانی ( اندیشمندان میدان دار یعنی دارای قدرت) ما وجود دارد که متعلق به خودشان است و احدی را قادر به فهم آن نیست چه برسد به اینکه مدیران و نخبگان طراحی سازمان ها بتوانند این فهم کج را درک کنند و بر اساس آن سازمان ها را به عنوان ابزار پیاده سازی آن مفهوم طراحی کنند. مضحک ماجرا اینجاست که کسانی عهده دار نظریه پردازی در مورد سازمان های سیاسی می شوند که به مفاهیمی چون پاسخگویی و مسئولیت سیاسی و اجتماعی و.. قائل نیستند و مضحک تر اینکه با وجود این عدم قائل بودن می خواهند سازمان سیاسی تولید کنند یا اداره کنند در حالیکه فلسفه ایجاد سازمان سیاسی رفع نیاز عامه است نه اشتغال کارمندان.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6485
یکی از بزرگترین تحریف های تاریخی در مورد پیشرفت این است که می گویند فلان رئیس جمهور یا فلان فرد با تغییر سبک مدیریت، اصلاحات اینچنینی در فلان کشور ایجاد کرد. در حالیکه مدیریت ها مولود نگرش های جدید فلسفی در علوم انسانی هستند. شکست ما در اجرای برنامه های توسعه ای بیشتر از هرچیزی ناشی از نگرش های بنیادین ما به حکمرانی دارد و گمان می کنیم که بدون تغییر نگاه فلسفی به مسائل چیزی را حل کنیم ریشه تمام شکست ها در اجرای برنامه های توسعه در ایران دقیقا به این مطلب بر می گردد که برنامه نویسان گمان می کنتد بر اساس مدل های توسعه در غرب و شرق می توانند به توفیقات قابل ملاحظه ای برسند و نکته قابل ملاحظه تر اشتباه فاحش برنامه ریزانی است که گمان می کنند می توانند دانشگاه و صنعت و بهداشت و درمان و... را از غرب بیاورند و آن را ایرانی یا بومی کنند.
درست مثل اینکه شما خودروی بنز را بیاورید ایران و بخواهید آن را بومی کنید؟!؟ یا مثلا معادلات مربوط به فیزیک حرکت را تغییر دهید و مثلا یک مصرع از حافظ را پشت معادلات سرعت قید کنید؟!؟
ما در درجه اول باید بفهمیم که خودروی بنز یا نظام بیمه بازنشستگی و راه آهن و صنعت هواپیمایی و.. محصول یک نگرش علوم انسانی است که خروجی آن کالا یا سازمان جدید سیاسی است. حالا اگر شما بخواهید سازمان جدید سیاسی ایجاد کنید شدنی است اما باید آن نگرش را داشته باشید. حالا برخی مدعیان معتقدند که نگرش جدید و نو دارند اما می خواهند این نگرش را با ساختار غربی پیش ببرند. بماند که نه صاحبان نگرش نوین قادر به اثبات کارایی نگرش خود هستند و نه مسئولیت آن را می پذیرند و در نهایت می گویند نشد با نفهمیدید یا نگذاشتند؟!؟
یک فهم کج از مسائل در میان اندیشمندان علوم انسانی ( اندیشمندان میدان دار یعنی دارای قدرت) ما وجود دارد که متعلق به خودشان است و احدی را قادر به فهم آن نیست چه برسد به اینکه مدیران و نخبگان طراحی سازمان ها بتوانند این فهم کج را درک کنند و بر اساس آن سازمان ها را به عنوان ابزار پیاده سازی آن مفهوم طراحی کنند. مضحک ماجرا اینجاست که کسانی عهده دار نظریه پردازی در مورد سازمان های سیاسی می شوند که به مفاهیمی چون پاسخگویی و مسئولیت سیاسی و اجتماعی و.. قائل نیستند و مضحک تر اینکه با وجود این عدم قائل بودن می خواهند سازمان سیاسی تولید کنند یا اداره کنند در حالیکه فلسفه ایجاد سازمان سیاسی رفع نیاز عامه است نه اشتغال کارمندان.
مهدی اسفندیار
کانال"نه به عوام فریبی"
https://www.tgoop.com/nabeavamfaribi/6485
👍22❤3👏3