Telegram Web
▫️ امپراتوری و انبوهه
▫️ امپراتوری پساامپریالیستی یا گسترش مجدد امپریالیسم؟


5 ژانویه 2025

سمیر امین
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

🔸 مایکل هارت و آنتونیو نگری تصمیم گرفته‌اند نظام جهانی کنونی را «امپراتوری» بنامند. انتخاب این اصطلاح با این قصد است که میان مولفه‌های اصلی و سرشت‌نمای نظام کنونی با مولفه‌هایی که «امپریالیسم» را تعریف می‌کنند تمایز قائل شوند. امپریالیسم در این تعریف به بُعد کاملاً سیاسی خود، یعنی گسترش قدرت صوری یک دولت به فراسوی مرزهای خویش، تقلیل می‌یابد، و بدین وسیله امپریالیسم را با استعمار خلط می‌کند. بنابراین دیگر نه استعمار وجود دارد، نه امپریالیسم. این گزاره‌ی توخالی به گفتمان آمریکایی ایدئولوژیک رایج می‌پردازد که آمریکا بر اساس آنْ، برخلاف کشورهای اروپایی، هرگز آرزوی تشکیل یک امپراتوری استعماری به نفع خود را نداشت و بنابراین هرگز نمی‌توانست «امپریالیست» باشد (و بدین‌سان امروز نیز مانند دیروز امپریالیسم نیست. همان‌طور که بوش به ما یادآوری می‌کند). سنت ماتریالیستی تاریخی واکاوی بسیار متفاوتی از جهان مدرن ارائه می‌کند که بر شناسایی الزامات انباشت سرمایه، به‌ویژه بخش‌های غالب آن متمرکز است. این واکاوی بدین‌سان در سطح جهانیْ کشف سازوکار‌هایی را ممکن می‌سازد که قطبی‌سازی ثروت و قدرت را ایجاد می‌کنند و اقتصاد سیاسی امپریالیسم را برمی‌سازند.

🔸 شکی نیست که تحول سرمایه‌داری و نظام جهانی در طی بیست سال اخیر دگرگونی‌های کیفی را در همه‌ی زمینه‌ها به هم‌راه داشته است. اما پذیرش گفتمان غالب که بر اساس آن انقلاب «علمی و فناوری» به خودی خود، شکل‌هایی از مدیریت اقتصادی و سیاسی کره زمین را تولید خواهد کرد و شیوه‌هایی را «کنار خواهد گذاشت» که با دفاع از «منافع ملی» مرتبط است و به علاوه این تحول «مثبت» خواهد بود، بحث دیگری است. این گفتمان بر اساس ساده‌سازی‌های جدی پیش می‌رود. بخش‌های مسلط سرمایه در واقع در فضای فراملی سرمایه‌داری جهانی فعالیت می‌کنند، اما کنترل این بخش‌ها هم‌چنان در دست گروه‌های مالی به‌شدت «ملی» باقی می‌ماند (یعنی مستقر در آمریکا، بریتانیا یا آلمان، اما نه هنوز در یک «اروپا» که به این صورت در این سطح وجود ندارد). علاوه بر این، بازتولید اقتصادی نظام، امروز مانند دیروز، بدون اجرای موازی «سیاست» که انواع آن را تعدیل می‌کند، تصورناپذیر است. اقتصاد سرمایه‌داری بدون «دولت» وجود ندارد، مگر در ابتذال ایدئولوژیک و توخالی لیبرالیسم. هنوز هیچ دولت فراملی و «جهانی» وجود ندارد. پرسش‌های واقعی، که گفتمان مسلط جهانی‌سازی از آن‌ها طفره می‌رود، به تضادهای بین منطق‌های انباشت جهانی‌شده بخش‌های مسلط سرمایه‌داری مرکزی («گروهه‌فروش‌‌ها») و آن‌هایی که بر «سیاست» نظام حاکم هستند، مرتبط می‌شوند.

🔸 لحظه‌ی کنونی، لحظه‌ی شکست جنبش‌های اجتماعی و سیاسی قدرت‌مندی است که سده‌ی بیستم را شکل دادند (جنبش‌های کارگری، سوسیالیستی و آزادی‌بخش ملی). از دست دادن چشم‌انداز ناشی از هر شکستی به ناآرامی‌های زودگذر و وفور پیشنهادهای شبه‌نظری می‌انجامد که هم آن ناآرامی را مشروعیت می‌بخشند و هم موجب این باور می‌شوند که آن پیشنهادها ابزار «مؤثر»ی برای «تغییر جهان» است (حتی اگر چنین قصدی نداشته باشند)، البته به معنای مثبت کلمه. فقط می‌توان به‌تدریج و با فاصله گرفتن از گذشته، و نه با پیشنهاد «بازسازی» آن، و با ادغام مؤثر واقعیت‌های نوینی که تکامل اجتماعی در تمامی ابعادش تولید کرده، فرمول‌بندی‌های تازه‌ای را که هم منسجم و هم کارآمد باشند، تثبیت کرد؛ بی‌گمان چنین مشارکت‌هایی، که قابل بحث و متنوع‌اند، وجود دارند. من سخنان هارت و نگری را جزو آن‌ها نمی‌دانم...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:


https://wp.me/p9vUft-4vM

#امپریالیسم #سمیر_امین #حسن_مرتضوی #مایکل_هارت #آنتونیو_نگری #انبوهه

👇🏽

🖋@naghd_com
2025/01/08 15:51:19
Back to Top
HTML Embed Code: