Telegram Web
بار-دیگر-زندگی-مؤمنانه-ج.pdf
459.1 KB
🔴سخنرانی محسن کدیور در نقد دیدگاه های مصطفی ملکیان

@naghedChannel
👎5👌2👍1
Audio
🎤کنفرانس صوتی با موضوع  :


《 تأملی در نقد محسن کدیور به مصطفی ملکیان 》
آیا کدیور نظریه تعارض عقلانیت و دینداری را درست فهمیده است؟

👤استاد
حجت الله نیکویی .

📆مورخ ۱۴۰۳/۳/۱۶
{جلسه دوم}


💎
@asre_roshangary
👍5👎1
🔶 از عقلانیت دینی تا عقلانیت فلسفی
🔸در حاشیه مقالۀ دکتر محسن کدیور با عنوان «بار دیگر زندگی مؤمنانه، رفع برخی سوء تفاهم‌ها»
✍🏾 جعفر نکونام 17 خرداد 1403

1️⃣ محل نزاع ملکیان و کدیور
🔸آنچنان که من از نقد آقای دکتر محسن کدیور بر نظریۀ آقای مصطفی ملکیان یعنی تعبدی بودن دین می‌فهمم، این است که آقای ملکیان وجه ممیزۀ دین را تعبدی بودن آن دانسته است؛ به این معنا که دیندار گزاره‌های دینی را بدون چون و چرا و استدلال و به صرف این که به یک شخصیت مقدس منسوب است، می‌پذیرد؛ اما روشنفکر هر گزاره‌ای را تنها به شرطی که مستدل باشد، می‌پذیرد و آقای کدیور در نقد نظریۀ وی اظهار داشته است که:
▪️اولاً، تعبد یعنی انجام عملی به قصد تقرب؛ نه پذیرش چیزی بی‌چون و چرا.
▪️ثانیاً، بسیاری از آموزه‌های دینی اعم از عقاید و اخلاق و احکام غیر عبادی، تعبدی نیستند؛ بلکه تعقلی هستند.

2️⃣ خدشه‌های نظر آقای کدیور
🔸به نظر می‌رسد، نقدهای آقای کدیور مخدوش است؛ زیرا:
▪️اولاً، اظهار این که تعبد به معنای انجام عملی به قصد تقرب به خدا؛ نه پذیرش بی‌چون و چرا، نزاع در لفظ است و هیچ ثمرۀ علمی بر آن مترتب نیست؛ چون، آنچه در بحث علمی اهمیت دارد، این است که هرکسی مصطلح خودش را تعریف کند تا مخاطباش در فهم مقصود او به خطا نرود و آقای ملکیان هم برای همین منظور تعبد و تعقل را در مقابل هم قرار داده است تا میان پذیرش مدعیات از روی دلیل و پذیرش مدعیات به صرف اعتماد به اشخاص تفکیک کرده باشد؛ از این رو، اهمیت ندارد که دیگران تعبد را به چه معنایی به کار می‌برند.
▪️ثانیاً، البته صحیح است که شخص دیندار عقل دارد و عقلش را در امور دینی به کار می‌زند و به زعم خود امور دینی را با استدلال می‌پذیرد؛ اما عقلانیت دینی متکی بر تعبدیات است؛ نه مستقل از تعبدیات؛ لذاست که وقتی که شخص دیندار برای اثبات مدعیات دینی‌اش مثل خدای متشخص سخنگو استدلال می‌کند، فقط یک شخص دیندار دیگر که مثل او بر تعبدیات دینی تکیه دارد، استدلالش را قبول می‌کند؛ اما شخص غیردیندار که بر عقل محض و مستقل از دین تکیه دارد، هرگز استدلالش را قبول نمی‌کند.
▪️ثالثاً، گزاره‌هایی مثل حسن عدالت و قبح ظلم، موافق عقل محض و مستقل از دین‌اند و آنها را همۀ انسان‌ها اعم از دیندار و بی‌دین قبول دارند؛ لذا دینی نامیدن آنها بی‌وجه است؛ چون شاخص هر چیزی به وجه ممیزه آن است؛ نه به وجه مشترک آن با چیزهای دیگر.

3️⃣ تفاوت‌های عقلانیت دینی با عقلانیت فلسفی
🔸ابتدا مناسب است، تصریح کنم که مراد من از عقلانیت فلسفی در اینجا عقلانیت مستقل از دین است که شامل معرفت علمی هم می‌شود و به این ترتیب، مقصود من از عقلانیت دینی، عقلانیت وابسته به دین است.
🔸برخی از مهم‌ترین تفاوت‌های میان عقلانیت دینی با عقلانیت فلسفی، از این قرار است:
▪️اولاً، عقلانیت دینی، فرقه‌ای است؛ یعنی هر پیروان هر دینی، آموزه‌های دینی خود را عقلانی می‌شمارند؛ اما آموزه‌های دینی دیگران را غیر عقلانی می‌خوانند و حتی میان پیروان هر دین نیز فرقه‌ها و حتی اشخاص مختلف هرکدام مدعی‌اند که آموزه‌های پذیرفتۀ خودش عقلانی است و آموزه‌های پذیرفتۀ دیگران، غیر عقلانی است.
▫️در حالی که عقلانیت فلسفی، جهانی است؛ یعنی تمام جمعیت‌ها با هر دین و مذهبی بر روی گزاره‌هایی توافق دارند. البته عقلانیت فلسفی در اینجا شامل تمام مشترکات ملل و ادیان را هم شامل می‌گردد.
▪️ثانیاً، عقلانیت دینی، جزئی است و به جزئیات نظر دارد؛ نظیر این که حق طلاق به مرد اختصاص دارد یا تعداد نگهبانان دوزخ نوزده نفر است.
▫️اما عقلانیت فلسفی فقط شامل قواعدی کلی می‌گردد؛ نظیر قاعدۀ طلایی اخلاق یا قاعدۀ امتناع اجتماع یا ارتفاع نقیضین.
▪️ثالثاً، عقلانیت دینی، منشأ منازعات و انحصارطلبی‌ها و تبعیض‌ها میان ناهمدینان است.
▫️اما عقلانیت فلسفی، رافع منازعات و پذیرای تکثرات دینی و آزادی‌های اجتماعی در محدودۀ عدم تعرض به حقوق ناهمدینان و زندگی مسالمت‌آمیز آنان در کنار همدیگر است.
▪️رابعاً، بشر هرچه از گذشته بیش‌تر فاصله می‌گیرد، عقلانیت دینی‌اش کاسته می‌شود و عقلانیت فلسفی‌اش افزایش می‌یابد.

🔸پروژۀ روشنفکری دینی، فیلسوفانه یا مصلحانه
🔸یادداشت‌های مربوط به روشنفکری دینی

https://www.tgoop.com/dineaqlani
👍8😁1
🔴پرداختن به مسأله‌ی وجه عاطفی فقر و ثروت در سرمایه‌داری در کار مصطفی ملکیان.


ناظر به این پست:
https://www.tgoop.com/mostafamalekian/4606

عنایت چرزیانی

الف) ایده‌ی مرکزی متن آقای ملکیان این است: کاهش شکاف عاطفی بین فقرا و ثروتمندان. در این متن پیشاپیش عواطفی مثل حسد و کینه و خشم و... شَر قلمداد می‌شود بی‌آنکه از منشأ و خاستگاه تولید این عواطف سخنی رفته باشد. علاوه بر این مواجهه‌ای از این دست با عواطف انسانی بی‌‌وفقه ما را به فکر نسخه‌ی بدیل می‌اندازد. نسخه‌ی بدیل: عقلانیتی که بتواند این عواطف را مهار کند و اسب چموش آنها را در پستوی ذهن و بدن حد بزند. چنین رویکردی بیش از اینکه انتقادی باشد در دل تئوری «مصلحت» جای می‌گیرد و عقلانیتی که عاملیت‌ درونی این مصلحت است و می‌بایست عواطف مد نظر را مهار کند در نظام دانشی‌ دسته‌بندی می‌شود که می‌توان با نگاهی به کار فوکو آن را در صورت‌بندی نظام‌های دانش-قدرت جای داد.

به زبانی ساده: یک نظام دانش-قدرت برای مهار عواطفی که می‌تواند بدن و ذهن فقرا را علیه ظلمی که به آنها روا داشته می‌شود بسیج کند.‌ به زبانی دیگر: نظامی از دانش-قدرت که عواطفِ انقلابی فقرا را مهار کند. به این دلیل است که متن آقای ملکیان ذیل تئوری «مصلحت» قرار می‌گیرد.

ب) در قسمت دیگر، ملکیان می‌گوید اینطور نیست که همه‌ی ثروتمندان با ظلم و جور طبقاتی به ثروت رسیده باشند بلکه «بسیاری از آنها کسانی بوده‌اند که مدیریت بر زمان را یاد گرفته‌اند و اتیکت‌ و آداب معاشرت درست را یاد گرفته‌اند و استعدادهای درون‌شان را هدر نداده» آیا ملکیان به این موضوع فکر کرده که فروکاست شکاف اقتصادی تا این سطح و این مرتبه چه آثاری برجای خواهد گذاشت یا نه! ولی قطعا می‌داند که موضوع «ارزش اضافی» «سود و مازاد سود» «نظام بانکی» «رانت» «خصوصی‌سازی ثروت و قدرت» هیچگونه ارتباطی به عرایض ایشان ندارد. تقلیل مسأله‌ی شکاف و نابرابری اقتصادی تا حد شعارهای زردی که در کتاب‌ها‌ی «چگونه‌ پولدار شویم» و «مدیر خوب» به وفور یافت می‌شود، نشان‌دهنده‌ی ضعف شدید ملکیان در تحلیل اقتصادی و اجتماعی مسأله‌ی فقر و ثروت اجتماعی است.

ج) اما در ضربه‌ی نهایی به کالبد فقرا، جناب ملکیان می‌فرماید این درست است که مال‌اندوزی به لحاظ اخلاقی کاری ناپسند است اما اگر همین ثروتمندان کارخانه‌دار نبودند که کارخانه‌ای بنا کنند و کارگران در آن نان بخورند، فقرا از این هم فقیرتر می‌شدند. به شکلی کاملا آشکار جناب ملکیان علت و معلول را در خصوص فقر و ثروت وارونه کرد.‌ به چه نحو؟ شکل واقعی این نسبت اینطور است: کارگران چون در کارخانه کار می‌کنند و صاحبان ابزار تولید نیستند، صاحب سرمایه نیستند(یعنی فقیرند). نه اینکه اول فقیر هستند و سپس در کارخانه کار می‌کنند تا کمی از این فقر رفع شود. به زبانی دیگر: علت فقر انباشت سرمایه توسط کارخانه‌دار است، نه اینکه نخست فقر وجود داشته باشد و سپس از طریق کارخانه رفع شود. چنین خطایی در متن آقای ملکیان اما تنها یک خطای معرفتی و منطقی نیست بلکه برآمده از جنون نهادینه شده در تئوری مصلحت قدرت است.

@naghedChannel
👍10👎6👌3
🔶 ارزیابی ایدۀ تحریم انتخابات به سبب اصلاح‌ناپذیری نظام سیاسی
🔸نقدی بر دیدگاه آقای مصطفی ملکیان در زمینۀ عدم شرکت در انتخابات
✍🏾 جعفر نکونام 30 خرداد 1403

1️⃣ ایدۀ تحریم انتخابات به سبب اصلاح‌ناپذیری نظام سیاسی
🔸آقای مصطفی ملکیان در یک مصاحبه‌ای که قبل از انتخابات جاری صورت گرفته، اظهار داشته است:
من تا سال ۱۴۰۰ همیشه  در انتخابات شرکت می‌کردم و دعوت هم می کردم از دیگران که شرکت کنید؛ چون هنوز احتمال اصلاح‌پذیری رژیم را می‌دادم؛ ولی من دیگر هیچ احتمال اصلاح‌پذیری نمی‌دهم و بنابراین در هیچ انتخاباتی شرکت نخواهم کرد.

2️⃣ مفهوم اصلاح‌ناپذیری نظام سیاسی
🔸دربارۀ اصلاح‌ناپذیری یک نظام سیاسی دو نکته قابل ذکر است:
▪️اولاً، اصلاح یک نظام سیاسی مبتنی بر این پیش‌فرض است که آن نظام سیاسی از لحاظ نظری یا عملی لوازم و نتایج فاسدی دارد.
▪️ثانیاً، اصلاح‌ناپذیری یک نظام سیاسی بر خود آن قابل اطلاق نیست؛ بلکه بر طرفداران آن قابل اطلاق است؛ یعنی این طرفداران نظام سیاسی هستند که اصلاح‌ناپذیرند. بنابراین کسی که از اصلاح‌ناپذیری یک نظام سیاسی سخن می‌گوید، به واقع می‌گوید که طرفداران آن نظام سیاسی نمی‌فهمند که آن باطل و فاسد است و یا می‌فهمند که آن باطل و فاسد است؛ اما نمی‌پذیرند که آن را کنار بگذارند و یک نظام سیاسی صحیحی را به جای آن بیاورند.

3️⃣ شیوۀ فروپاشی یک نظام سیاسی اصلاح‌ناپذیر
🔸بر اساس آنچه آمد، شیوۀ فروپاشی یک نظام سیاسی اصلاح‌ناپذیر روشن می‌شود:
▪️اولاً، نظام سیاسی از سنخ فکر است و تنها چیزی که یک فکر باطل و فاسد را ویران می‌سازد، استدلال قوی بر بطلان و فساد آن است. استدلال کردن بر بطلان و فساد یک فکر یا به این است که نشان داده شود، ادلۀ آن فکر باطل است و یا به این است که نشان داده شود، آن فکر، لوازم و نتایج فاسد و باطلی دارد.
▪️ثانیاً، طرفداران یک فکر باطل و فاسد، مادامی از آن فکر طرفداری می‌کنند که به صحت و درستی آن فکر باور داشته باشند و یا از رهگذر بقای بر آن فکر از منافعی برخوردار گردند. اگر طرفداران یک فکر باطل و فاسد به اشتباه تصور کرده باشند که فکرشان صحیح و سالم است، تنها از طریق گفتگوی منطقی و اخلاقی می‌توان به آنان فهماند که فکرشان باطل و فاسد است؛ نه با قهر کردن و تحریم کردن، و اگر طرفداران یک فکر باطل و فاسد علیرغم این که می‌فهمند، فکرشان باطل و فاسد است، به جهت منافعی که از رهگذر بقا بر آن نصیبشان می‌شود، بر آن فکر ایستادگی می‌کنند، باز هرگز چارۀ کار قهر کردن و تحریم کردن نیست. به طور طبیعی برخورداری عده‌ای از منافع سیاسی وقتی مورد اعتراض واقع می‌شود که به محرومیت دیگران از آن منافع منجر گردد. چارۀ آن نیز هرگز قهر کردن و تحریم کردن نیست؛ بلکه مطالبه کردن حقوق است.

4️⃣ مهم‌ترین اشکال مطرح بر نظام سیاسی ایران
🔸مهم‌ترین اشکالی که بر نظام سیاسی ایران گرفته می‌شود، ایدئولوژیک بودن آن است که به موجب آن، صاحبان ایدئولوژی، ارکان قدرت سیاسی را به انحصار خود درآوردند و در مقام پیشبرد اهداف ایدئولوژیک خویش هستند؛ حال آن که مردم مخالف ایدئولوژیک بودن نظام سیاسی‌اند و از متولیان نظام سیاسی می‌خواهند به جای تلاش برای نیل به اهداف ایدئولوژیک، منافع ملی را دنبال کنند.
🔸معترضان می‌گویند، مردم ایران از نظام سیاسی خود، آسایش و امنیت و رونق اقتصادی و آزادی‌های اجتماعی و توسعۀ علمی و فنی می‌خواهند؛ نه این که در مقام تحمیل ارزش‌های ایدئولوژیک مثل حجاب اجباری بر مردم باشند یا به صدور ایدئولوژی شیعی به کشورهای دیگر اهتمام ورزند و بخواهند حکومت جهانی آخرالزمانی را تمهید نمایند و بر اثر آن، تقابل و تحریم دول خارجی را بر ضد ایران فراهم سازند.

5️⃣ راهکار اصلاح نظام سیاسی ایران
🔸به فرض این که بزرگ‌ترین مشکل نظام سیاسی ایران ایدئولوژیک بودن آن باشد، هرگز چارۀ آن، این نیست که با این نظام سیاسی قهر کنند و انتخابات آن را تحریم نمایند؛ چون قهر سیاسی و عدم شرکت در انتخابات هرگز باعث نمی‌شود، متولیان نظام سیاسی به این نتیجه برسند که ایدئولوژیک بودن نظام سیاسی مخل به منافع ملی و بین المللی است؛ بلکه چارۀ آن، این است که با منطق و اخلاق و گفتگو به ذکر اشکالات و آسیب‌های چنین نظامی مبادرت کنند تا هم متولیان نظام و هم مردمی که حامی آنان‌اند، به نادرستی نظام سیاسی پی ببرند و به اصلاح آن روی بیاورند.
🔸گفتگو را باید پیوسته تا حصول نتیجه ادامه داد ولو آن که دهه‌ها و قرن‌ها طول بکشد. نباید پنهان بماند که هر فکری اگر با شیوۀ منطقی و همراه با اخلاق و گفتگو تغییر نیابد، به طور قطع با شیوۀ خشونت‌ورزی و بداخلاقی و ستیزه‌جویی هرگز تغییر نخواهد یافت.
🔸نیز یک فکر با کشتن یا کنار زدن صاحب آن فکر هرگز از بین نمی‌رود؛ بلکه مادامی که بطلان و فساد آن فکر بر همگان آشکار نگردد، همچنان باقی خواهد ماند.

🔸یادداشت‌های مربوط به انتخابات

https://www.tgoop.com/dineaqlani
👎18👍13
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔶 دو وظیفۀ روشنفکر: تقریر حقیقت و تقلیل مرارت
🔹 مصطفی ملکیان
🔸روشنفکر کسی است که از آخرین دستاوردهای عقل بشری استفاده می‌کند برای دو کار: یکی برای این که حقایق را به گوش همنوعانش برساند و دیگری برای این که درد و رنج همنوعانش را کاهش بدهد. من از این دو تعبیر کرده‌ام، به تقریر حقیقت و تقلیل مرارت.
▪️تقریر حقیقت، یعنی اگر من به حقیقتی رسیدم، این را باید در اختیار همنوعانم بگذارم و بخل نورزم و بگویم: من به گمان خودم به این حقیقت رسیدم، ببینید، شما هم می‌توانید، این حقیقت را تأیید کنید یا نه؟
▪️و تقلیل مرارت یعنی کاستن از درد و رنج‌ زندگی همنوعان.
🔸بنابراین من معتقدم، انگار پزشکی خیلی به روشنفکری شباهت دارد. یک پزشک می‌خواهد یکی از سه تا چیز را به بدنتان بدهد: سلامتی، نیرومندی و زیبایی. روشنفکر هم پزشکی است که می‌خواهد همین سه چیز را به جامعه بدهد؛ یعنی به جامعه سلامتی، نیرومندی و زیبایی بدهد.

https://www.tgoop.com/dineaqlani
👍20👎1
Forwarded from جرعه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️مصطفی ملکیان از تناقضِ "فرد" و "جامعه" سخن می‌گوید🔺

@joreah_journal

www.instagram.com/joreah_journal
👍12
Audio
⭕️سوال ملکیان از حجت الاسلام میرباقری:
بر اساس وجود علم دینی آیا دیوار و سیب زمینی و دیگ اسلامی هم داریم ؟
✔️بخشی از مناظره علم دینی،دانشگاه تهران،دهه80 @mostafamalekian
👍10👎2
🔴باور به «اراده‌ی آزاد»، سدِّ راه «خودشناسی»


این واقعیّت که ما به پیوندهامان با دیگر اذهان و نیروهایِ روانی جاهل‌ ایم_ اذهان و نیروهایی که بر آن‌چه ما «تصمیماتِ» خود می‌خوانیم اثرِ علّی می‌نهند_ به این معنا نیست که این پیوندها وجود ندارند. عقیده به اراده‌یِ آزاد باور به این است که چنین پیوندهایی وجود ندارند؛ و کسی نمی‌کوشد تا به چیزی واقف شود که، به باورِ خودش، وجود ندارد.
پس، با این طرز تلقّی، عقیده به اراده‌یِ آزاد سَدِّ راهِ خودشناسی است، چون ما را جلو می‌گیرد از اینکه در بابِ عللِ میلهامان، اعمال‌ِمان، و به اصطلاح تصمیمات‌ِمان تحقیق کنیم.

(روح اسپینوزا، نیل گراسمن، ترجمه‌ی مصطفی ملکیان، صفحه‌ی ۲۳۵)

@naghedChannel
👍13👎2
Forwarded from مدرسه (علی نجات غلامی)
مدرسه
https://www.youtube.com/watch?v=f6uOgg2f0Ss
مثالی برای دست‌گرمی

مورد فوق را ببینید
نگاهی اجمالی به سخنان این چهار تن در باب سکولاریسم:
سروش: مطلقاً لفاظی و فاقد هرگونه بار فلسفی و درک صحیح است. زیرا بی‌بنیاد در سنت‌های واقعی فکری است. یک کلمه‌سازی با فاکت‌آوری جزئی و رسماً سفسطه به دلایل ایدئولوژیک است.
ملکیان: استدلال فلسفی بسیار قوی، متکی بر سنت فلسفی تحلیلی و اساسی‌ترین بایسته‌های آن. از مبنای قوی‌ترِ پدیدارشناختی قابل نقد و رد است (تمایز صدق ابژکتیو/ باور سوبژکتیو کاملاً در پدیدارشناسی رد می‌شود، مبنای هست و باید یکی است و «برون‌سپاری» احکام اگزیولوژیک در خارج از دایره‌ی علم قابل قبول نیست زیرا سیاست، اخلاق، زیباشناسی و امثالهم را در مقام «علم» ناممکن می کند). اما این یعنی فلسفه‌ای با تمام قوا علیه فلسفه‌ای با تمام قوا.
خلجی: درست اما سطحی، بدون روشن‌سازی مبانی فلسفی و نظام استدلالی و صرفاً ذکر نتایج درست و دچار فاکت‌زدگی.
عبدالکریمی: یک موضع ضدعقل‌انگارانه و ضدفلسفی و توهمی، با رویکرد «آنتروپولوژیستی» اما بدون پذیرش نسبیت حاصل از آن. رویاپردازی‌هایی نوستالوژیک که با کلمات جارگونی رنگ‌آمیزی شده‌اند و سودای بازگشت به جهان خصوصیِ خواب‌زده را دارند.

علی نجات غلامی
👍10🤮8
Forwarded from هم‌میهن
گفتارهایی از مصطفی ملکیان، امیر صائمی و نفیسه آزاد درباره کتاب «پسافاجعه: خشونت و بازساختن خود»

قربانیان تجاوز؛ دوزخیان روی زمین


🔹«پسافاجعه...» که در ایران با ترجمه امیر صائمی و توسط نشر برج منتشر شده است، تلاش برایسون برای یکپارچه‌‌کردن دو بخش از زندگی‌‌اش توصیف شده است؛ او فیلسوفی تحلیلی است، او زنی است که مورد تعرض جنسی قرار گرفته است. آن‌چه در ادامه می‌خوانید گزارشی است از نشست نقد و بررسی این کتاب که با حضور مصطفی ملکیان، امیر صائمی، نفیسه آزاد و بهار کاتوزی، به‌‌همت نشر برج با همکاری کتاب‌سرای راوی و مؤسسه فرهنگی فرزانه برگزار شد.

🔹چهارم ژوئیه‌ ۱۹۹۰ در جنوب فرانسه، وقتی سوزان جی. برایسون، استاد فلسفه در کالج‌ دارتموث و استاد مهمان دانشگاه‌‌های پرینستون، نیویورک و تافتز به پیاده‌‌روی صبحگاهی می‌رفت، مهاجمی از پشت به او حمله کرد، سخت کتکش زد، به او تجاوز کرد، خفه‌‌اش کرد و چون او را مرده پنداشت، همان‌جا رهایش کرد. سوزان زنده ماند، ولی جهانش نابود شد. ‌

#هم‌میهن
#فرهنگ

🔗متن کامل:
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-19331

@hammihanonline
👍6
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به گمانم جناب ملکیان در اینجا دو تلقی از آزادی را باهم خلط می‌کنند: آزادی در ادبیات عرفانی یا بگویید «آزادی از میل»، و آزادی در معنای مدرن لیبرال غربی آن که بالعکس مورد اخیر، بگویید «آزادیِ میل»، است. مگرنه اینکه دعوای روحانیون از قبل از انقلاب تاکنون با آزادی در سیاق ادبیات سیاسی، معطوف به همین آزادی در معنای غربی‌اش بوده!

درحالی‌که در اولی، آزادی نوعی معنای باطنی و رواقی دارد و میل نه تنها غایت نیست بلکه عاملیت خود را در فعل از دست می‌دهد (بیان سقراط که: «اکثر انسانها زنده‌اند تا بخورند، ولی انسان فضیلتمند میخورد تا زنده بماند» در همین راستاست)؛ در دومی، بالعکس میل غایت است و عامل و محرک اصلی در فعل. در این بستر، میل جنسی و آزادی‌های مرتبط با آن، البته از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است، که تابوشکنیهای جوامع غربی در امرجنسی خود گویای این مطلب است.

اینکه روحانیون فاقد نوع نخست از آزادی، یعنی آزادی از میل، هستند بحث دیگری است، اما آزادیِ غربی را عرفانی تلقی کردن به گمانم خلط بزرگی است!


@BeKhodnotes
👍19👎8
Forwarded from خدا و‌دیگر هیچ (R1001)
از مصطفی ملکیان نقل شده که: هیچ چیزی در میان میراث ها، شوم تر از میراث فکری نیست. از هر ارثی که از پدر و مادرتان به شما رسید، استفاده کنید اما افکار، میراث های شومی هستند. هیچ وقت فکر خود را از پدر و مادرتان به ارث نبرید. فکر را خودتان بدست آورید.
با تولد دوباره موافقم و با اندیشه تقلیدی مخالفم اما راه فکر مواجهه عمیق با میراث است نه شوم دانستن آنها.
قبلا نوشته‌ام که: هدایت از صفر شروع نمی‌شود؛ خداوند به هر کس «داده»ای داده است و راه هدایت سبقت گرفتن از طریق این داده هاست نه خلع و دور انداختن آنها. کسانی که معتقدند باید همه چیز را خراب کنیم و به صورت تحقیقی و نه غیرتقلیدی دین خود را انتخاب کنیم، با سنت الهی نوعی بیگانگی دارند. چرا که اسم هادی خداوند همیشه فیاض است و پروردگار در کنار خلقت هر چیز آن را هم هدایت کرده است. کسی که از نو و از صفر شروع کند کفر نعمت کرده است! اساساً هدایت نهایی به معنی شکر هدایت اولیه است. سیر هدایت بخش #ابراهیم_ع از ستاره و‌ماه و ‌ خورشید تا فاطر السماوات و الارض هم همین‌گونه بود.
#مارتین_هیدگر که انسان را #دازاین (وجود درافتاده در جهان) تصور می کرد بر همین نکته تأکید داشت که انسان نمی تواند لوح سفید و نقطه صفر باشد. اما غالب فیلسوفان غربی انسان را سوژه ای می دانستند که می تواند جدا از جهان انتخاب کند. ادعای قدرت انتخاب ناشی از خودبنیاد دانستن عقل و آزادی خواهی است.
آدمها با تولد دوباره والدین تازه ای پیدا می کنند اما خداوند اجازه بی اعتنایی به والدین اول را نمی دهد!

متن کامل یادداشت تاملی در تولد دوباره:
http://estentagh.blog.ir/post/88

@karimireza1001
👍10👎8👌3🤔1
وقتی مصطفی ملکیان با افزایش قیمت بنزین مخالفت می‌کند

استدلال‌های مصطفی ملکیان در مخالفت با افزایش قیمت بنزین هر چقدر قوت و ضعف داشته باشد از این نظر مهم است که او شهروندی است دارای نفوذ اجتماعی و اینکه او قانع نشده و با دلایل مطرح شده توسط رییس‌جمهور و اقتصاددانان همراهی نکرده از جنبه‌های مختلف می‌تواند دارای اهمیت باشد. ممکن است گفته شود مصطفی ملکیان تمایلات چپ‌گرایانه دارد یا گفته شود او برای اظهار نظر در مورد موضوعات اقتصادی صلاحیت ندارد اما من فکر می‌کنم نباید شهروندان را با چنین چماق‌هایی همچون علم و تخصص، مرعوب و برای اظهار و ابراز نظرات محدود کرد. درست است که چپ‌گراها و دولت‌گراها غالباً با افزایش قیمت بنزین مخالفت کرده و می‌کنند اما واقعیت این است که در میان دیگر گرایش‌ها حتی چپ‌ستیزها کم نیستند افرادی که این روزها با افزایش قیمت بنزین مخالفت می‌کنند.

آنچه بر روابط اقتصادی میان حکومت و مردم تحمیل شده به نوعی از کش و واکش تبدیل شده است. دستگاه سیاسی از طریق ایجاد تورم و تحمیل‌ انواع مالیات‌ها و محدودیت‌ها به نفع خود و وابستگانش از جیب مردم می‌کشد و مردم مخصوصاً قشر متوسط تنها منبعی که برای بازپس‌گیری سراغ دارند همین بنزین و انرژی ارزان است. به‌نظر می‌رسد آنچه مهم است تغییر در این رابطه و تغییر در این نوع از اقتصادِ سیاسی است. اقتصادِ سیاسی که بر مبنای غارت و اتلاف شکل گرفته و به مرور تثبیت شده است.

با این وصف، برای ایجاد چنین تغییری در این رابطه اقتصادی سیاسی چه سازوکار جدیدی باید شکل بگیرد؟

در شبهِ پاسخی به این سوال قبلاً با عنوان دولت بنزین‌فروش  یادداشتی نوشته‌ام. در قسمتی از آن یادداشت گفته‌ام:

گره‌ِ کوری که در کلاف پیچیده‌ٔ قیمت‌ِ بنزین ایجاد شده به این موضوع مربوط است که دولت‌های ایران، بنزین‌فروش بوده‌ و هستند... دولت در‌ ایران فروشنده‌ خیلی چیزها است؛ بنزین‌فروش، گازوییل‌‌فروش،‌ اتومبیل‌فروش، بیمه‌فروش، کفش‌فروش، بلیط‌فروش، فیلم‌فروش، مجوزفروش، مدرک‌فروش، درمان‌فروش، دارو‌فروش، برق‌فروش و فروشنده‌ٔ صدها قلم کالا و خدمات می‌باشد. این دولت تا وقتی خودش را از این مصیبتِ دلال و بنگاه‌دار بودن رها نکند؛ شرمنده می‌ماند. اما چرا با اینکه اکثر عقلای جهان این موضوع را فهمیده‌اند؛ مسأله همچنان بغرنج و حل‌ناشدنی است؟

✍️ مرتضی کاظمی
🗓 نوشته شده در هفتم شهریور ۱۴۰۳

@mortezakazemii
@naghedChannel
👍24👎2
Forwarded from فرهیختگان
اشتراک در مبـانی شرط گفت‌وگــو نیســــــت

گفت‌وگو با محمد‌مهدی مجاهدی درباره‌ی گفت‌وگو و شرط‌های آن؛نقدی بر آرای مصطفی ملکیان

هم‌میهن: مصطفی ملکیان سه‌مبنای مشترک برای امکان‌پذیری گفت‌وگو را عقل و عقلانیت، اخلاق و اخلاقیت و قانون و قانونیت می‌داند.
از نظر او گفت‌وگو وقتی ممکن می‌شود که طرفین یا براهین عقلانی را بپذیرند یا بر سر احکام اخلاقی به توافق برسند یا به برتری حکم قانون تن بدهند؛ حال آنکه اینک هر سه مبنا میان مردم و نظام از میان رفته است.

در همین زمینه با محمدمهدی مجاهدی، محقق و مدرس اندیشه سیاسی مقایسه‌ای به گفت‌وگو نشستیم تا ارزیابی او را از تحلیل ملکیان بشنویم:

مجاهدی: تصور کنید در جهانی فرضی، افراد نه‌تنها در برخی مبانی بلکه در همه مبانی مشترک باشند. آیا در چنین جهانی اصلا گفت‌وگو معنا دارد؟

شرط لازم گفت‌وگو فقط هم‌مسئلگی است. از هم‌مسئلگی دست‌کم دو تعبیر می‌توان داشت. واقعی و مورد وفاق، واقعی و مغفول‌مانده. در حالت دوم، مسؤولیت دانایان برای در گرفتن گفت‌وگوهای حل‌مسأله‌ای مضاعف است.

اختلاف مبانی و تعارض منافع ویژگی نازدودنی سیاست و جامعه است. تراژدی یکی از قالب‌های بیان این واقعیت است: ارزش‌هایی بنیادین یا غایی و نهایی با هم قابل جمع نیستند، نه در نظر نه در عمل.

گفت‌وگوی مهم و معنادار در اساس یعنی گفت‌وگو بین کسانی که هم‌مبنا نیستند وگرنه گفت‌وگوی داخلی میان هم‌مبنایان چیزی شبیه «عزیزم گفتن و جانم شنیدن» از آب در خواهد آمد. در جهان واقعی،  گفت‌وگوی حل‌مسئله‌ای و گره‌گشا میان حاملان، حامیان و عاملان طرح‌هایی برای سیاست و جامعه درمی‌گیرد که جمع سالم و حداکثری میان ارزش‌های بنیادین‌شان ناممکن است. 

این که طرف مقابل ایدئولوژی را به جای عقل، حفظ نظام را به جای اخلاق  و حکم یک فرد را برتر از قانون نشانده،  خودش موضوع گفت‌وگو است، نه مانع گفت‌وگو. طرف مقابل نیز می‌تواند همین‌گونه سخن بگوید. مگر طرف مقابل از بام تا شام مدام این عقل دکارتی‌-‌کانتی را ایدئولوژی و بردگی تکنولوژی و انسان‌باوری را عصیان در برابر حقیقت غایی عالم و فردگرایی را نفس‌پرستی نمی‌خواند؟

اوج سنت گفت‌وگوی سقراطی گفت‌وگو با سوفسطائیان است؛ یعنی معرفت‌ستیزان و نسبیت‌باورانی که هر اشتراکی با سقراط ممکن بود داشته باشند، مگر اشتراک در مبانی اخلاقی، معرفتی و قانونی. وجه اشتراک سقراط و سوفسطائیان البته زندگی در یک جامعه و مسائل مشترک بود. 

به‌نظر ملکیان، مانع اخلاقیت در جامعه سیاسی ما این باور است که «حفظ نظام اوجب واجبات است». البته شکل دقیق این عبارت این است: «حفظ نظام از اوجب واجبات است». معنای این ادعا، قائل بودن به اصالت امنیت است. قائل چنین سخنی لابد معتقد است امنیت گوهری‌ترین ارزش این نظام است. چه دلیلی داریم که گفت‌وگو با چنین کسی ممکن نیست؟

یکی از ایده‌های درخشان نونهادگرایان، طرح مسئله توسعه در زمینه‌ای از رقابت بر سر منافع متعارض است. به نظر من، ایدئولوژی‌زدوده‌ترین تعریف توسعه این است: ظرفیت‌افزایی مدام برای کشف بهنگام مسائل و حل بهینه آنها معطوف به خیرات عمومی. با این فهم از توسعه،  آنچه از نونهادگرایان می‌توان آموخت یکی این است که راه توسعه بسیار باریک است، ولی هیچ‌گاه بسته نیست حتی در جامعه‌ای که اتوریته‌های فراقانونی وجود دارد.

پیوند زیر به مشروح این گفت‌وگو راه می‌برد:
https://b2n.ir/n84477
نسخه پی‌دی‌اف اینجا

#فرهیختگان راهی به رهایی
👍4👎4
🔴نقدی درباره دیدگاه استاد ملکیان درباره بنزین

مسعود‌کوهیان

بنده یکی از ارادتمندان استاد ملکیان هستم ایشان سه مورد را برای مخالف با افزایش قیمت بنزین مطرح کرده‌اند که بنده به عنوان یک فرد عامی و از علاقمندان به ایشان در حد بضاعت فهم و درک خودم مواردی را به عرض می‌رسانم.
یکم ایشان فرموده‌اند ایران کشوری است که مخازن زیرزمینی‌اش از جمله منابع نفتی آن قابل مقایسه با سایر کشورها از جمله کانادا نیست و ما کشوری هستیم سرشار از منابع به خصوص نفت.
الف. آیا به صرف داشتن ماده اولیه یک محصول می‌توان آن را با قیمت بسیار نازل و غیر اقتصادی که موجب زیان برای دولت و ملت و نسل‌های آینده شده است بی‌حد و حصر استفاده کرد ؟
ب آیا صرف داشتن نفت خام تأمین بنزین انجام شدنی است ؟
نفت خام در پالایشگاه نباید تصفیه و از آن بنزین تهیه شود؟
ج آیا نازل بودن قیمت بنزین در ایران باعث نشده که سرمایه‌گذاری مناسبی در امر ساخت و توسعه و تعمیرات اساسی و بهینه‌سازی و افزایش بازدهی پالایشگاه‌ در ایران بشود؟
نبودن مواردی که در بالا عرض کردم باعث شده تا بنزین بی‌کیفیتی در داخلی تولید شود که یکی از دلایل مهم آلودگی هوا است.

آلودگی هوا نیز باعث جان باختن تعداد قابل توجهی از هموطنانمان شده است.
د آیا تکنولوژی‌های برتر در زمینه تولید بنزین هزینه ندارد؟ برای خریدن یا رسیدن به این تکنولوژی نباید هزینه داد؟ هزینه تکنولوژی در قیمت تمام شده محاسبه نمی‌شود ؟

دوم مقایسه حقوق و دستمزد در کانادا با ایران نیز منطقی نیست.
طبعاً حقوق و دستمزد در کشورها ارزش متفاوتی دارند ، اما به صرف این تفاوت باید دولت‌ها در اقتصاد دخالت کنند و کالای مصرفی را به ثمر بخس بفروشند و همین مسئله باعث افزایش کسری بودجه دولت و در ادامه ایجاد تورم و پس از آن ورشکستگی دولت و نهادهای زیرمجموعه‌اش بشود؟ در بحث اقتصاد و رفاه جامعه نگرش تک بعدی نه فقط رفاهی به همراه ندارد بلکه باعث ایجاد فجایع گوناگونی می‌شود. نابودی محیط زیست ، عدم توسعه اقتصادی و صنعتی و اشتغال در آن موضوع از جمله مصادیق آن است.
سوم ایشان فرموده‌اند یک کانادایی از ده‌ها مورد از موضوعات زندگی در کانادا رضایت دارد و بالعکس یک ایرانی از ده‌ها مورد ناراضی است و دولتمردان بگذارند مردم حداقل در این یک مورد رضایت داشته باشند.
الف اینکه ایشان باج‌دهی حاکمیت و دولت به ملت با ابزار بنزین تقریباً رایگان را به دلیل نارضایتی مردم از نحوه اداره مملکت و برخورد‌های حاکمیت تجویز می‌کنند واقعاً تعجب آور است.

ناآشنایی ایشان با علم اقتصاد و مسائل مربوط به آن باعث شده تا ایشان به جمله معروف فریدمن که گفت آزادی اقتصادی مقدمه آزادی سیاسی است اهمیت ندهند.
آیا ایشان میخواهند بنزین همچنان به این اندازه ارزان باشد تا به عنوان یک گروکشی استفاده شود.
گروکشی که دولت انجام میدهد تا بگوید اگر مردم خوبی برایم نبودید بنزین را گران میکنم و مردم هم بگویند اگر گرانش کنید مانند سال نود و هشت بیرون می‌ریزیم و بقایت را که اکنون گروگان ماست از دست میدهی.
نتیجه گروگانگیری دوسویه دولت و ملت از یکدیگر است

چهارم هرگاه بحث هدر رفتن منابع کشور در زمینه بنزین مطرح می‌شود همه از جمله استاد ملکیان صحبت از افزایش قیمت بنزین می‌کنند در حالیکه قیمت بنزین باید واقعی شود.
از کجا معلوم اندکی پس از واقعی شدن بنزین در کشوری که منابع نفتی سرشاری دارد سرمایه‌های داخلی و خارجی فراوانی جذب صنایع تولید و پخش بنزین نشود و همین امر پس از سرمایه‌گذاری فراوان باعث کاهش قیمت بنزین نشود؟ این مورد را با احتمال بیش از ۸۰درصد بر اساس تئوری‌های اقتصادی میشود به آن اطمینان داشت.
پنجم قضاوت ایشان درباره افزایش قیمت بنزین مبنی بر استدلال‌های اشتباه موافقان افزایش بنزین است.
الف موافقان به اشتباه میگویند باید نرخ بنزین افزایش داده شود در صورتی که نرخ بنزین باید واقعی و شناور باشد. شناور بودن قیمت بنزین امری طبیعی است که در بسیاری از کشورها اجرا می‌شود.
به بسیاری از موافقان طرفدار افزایش قیمت بنزین هستند اما طرفدار یک اقتصاد آزاد و در نهایت باعث افزایش سطح رفاه مصرف کنندگان می‌شود نیستند صرفاً میخواهند بنزین گران شود تا به دولت به عنوان یک بنزین فروش بزرگ فشار کمتری وارد شود.

ج موافقان فقط به دنبال کاهش کسری بودجه دولت در زمینه بنزین فروشی هستند در حالیکه راهکاری برای کاهش مصرف بنزین به خصوص در زمینه کمتر شدن مصرف خودروهای شخصی مردم ندارند و قضیه را صرفاً در پول دریافتی از مردم و قیمت می‌بینند.

ششم. ای کاش آقای ملکیان می‌گفتند دولت محترم واردات خودرو برای همه اقشار مردم ایران را بدون محدودیت‌های مرسوم آزاد کن آن وقت قیمت بنزین را به هر میزان صلاح میدانی تعیین کن که مردم ایران مجبور نباشند خودروهای پرمصرف داخلی سوار شوند و برای قیمت بنزین ارزان هم زیر منت تو باشند.

@naghedChannel
👎35👍26
🔻چرا مصطفی ملکیان؟
🔻چرا مسئله ی معنای زندگی؟



پیش از این در مقدمه ی کتاب " مسئله ی معنا " مفصل توضیح داده ام که چرا به سر وقت مسئله ی معنای زندگی رفته ام. اما اینجا می خواهم به چند نکته اشاره کنم که استاد مصطفی ملکیان چه نقشی در زندگی فکری من داشت.


خب من تحصیلاتم فلسفه غرب بود؛ اوایل خیلی درگیر مباحث متافیزیک (هستی شناسی)و اپیستمولوژی(معرفت شناسی) بودم. بحث هایی بیشتر انتزاعی که سال های بعد علی رغم اینکه علاقه بسیاری به بزرگان آن دارم، برای من کسل کننده بود. همیشه با خودم می گفتم "خب نظریه فلان فیلسوف را فهمیدم؛ خب که چی؟ چرا من حالم خوب نیست؟". گاهی حال دوستانم و اطرافیانم را هم می دیدم و از اینکه فلسفه به کارم نمی آمد خیلی ناراحت می شدم. مدام می پرسیدم پس چرا نمی توانم با این مباحث آموخته شده حال خودم و اطرافیانم را خوب کنم.(البته تاکید می کنم منظورم بخشی از فلسفه است که انتزاعی است، نه همه ی آن )!

در همین احوال بودم که سال ۹۸ با مصطفی ملکیان آشنا شدم.حتما این جمله ی معروف مصطفی ملکیان را شنیده اید که "... من نه دل نگران سنّتم، نه دل نگران تجدّد....نه دل نگران هيچ امر انتزاعی از اين قبيل... من دل نگران انسانهاي گوشت و خون داری هستم که می آيند، رنج می برند و می روند"!
وقتی این جمله را از ایشان خواندم شیفته ی تفکرش شدم. درسگفتار و سخنرانی هایش را گوش می دادم. یادم هست که در یک سخنرانی یک نفر از ایشان سوالی پرسید و استاد پاسخ داد " شاید روزی بشر به این نتیجه برسد که تمام مصائب بشر ریشه در ۳ چیز دارد؛ تنهایی، عشق و مرگ"!
وقتی این جمله را شنیدم، سر از پا نمی شناختم. به قول خودمان زد به هدف! چون خودم در خلوت مدام به این مفاهیم فکر می کردم. با خود می اندیشیدم که چرا تنهاییم؟ چرا ارزش ها از بین رفته است؟ چرا زندگی کسالت بار است؟ چرا معنایی برای زندگی نیست؟
خودم درگیر این بحران معنا بودم. تمام وجودم درگیر آن شده بود.
اینطور شد که نگرشم به فلسفه عوض شد و به سر وقت مباحثی رفتم که بیشتر انسان گرایانه است. به یک معنای دقیق تر، "زندگی" شد اصلی ترین موضوع فکری من.
از این جهت با تاثیر از استاد به سر وقت روانشناسی و رمان رفتم. قبل از آن رمان می خواندم اما بیشتر جنبه ی سرگرمی داشت.
به هرحال پرسش های ملکیان برای من یک تلنگر بزرگ بود. چرا انسان ها می آیند، رنج می کشند و می روند؟
اینگونه پرسش های زندگی من تغییر کرد؛ نگاهم را از آسمان برگرداندم و به جای تفکر به بالا، سرم را پایین آوردم و به انسان ها و به خودم فکر می کنم.
به تنهایی، آزادی، مرگ، معنای زندگی، عشق و مسائلی که هر روز با آن درگیریم و زیر پوست وجودِمان غلیان دارد.

به هرحال بر این باورم که فلسفه را باید زمینی کرد. باید به زندگی روزمره وارد کرد و از آن بهره برد.
اوضاع کنونی ما هم بی تاثیر نبود. جامعه ی ایرانی دچار بحران های متعددی است. به قول دکتر #نعمت_الله_فاضلی در گفتگویی که داشتیم می گفت "مسئله ی معنا پرسش پرانگیزه شده است". اینها من را سوق داد تا بیشتر درگیر روانشناسی وجودی و مکتب اگزیستانسیالیسم بشوم.
و این روزها بعد از ۶ سال کار مداوم در حوزه روانشناسی وجودی و اگزیستانسیالیسم، در آستانه ی ۳۴ سالگی ام کم کم دارم به سمت فلسفه ی سیاسی می روم و می خواهم به این پرسش بپردازم که " حکومت ها و ساختارهای سیاسی چگونه زندگی انسان ها را از معنا خالی می کنند؟ و چه اتفاقی می افتد که عده ای قلیل اینگونه به دیگران رنج می رسانند!؟"
بیشتر به هانا آرنت و جورجو آگامبن گرایش دارم و این را هم مدیون #مصطفی_مهرآیین جامعه شناس آزاده ی کشورم هستم.

✍️حسین جمالی پور
............
پ.ن؛ این پاسخی بود برای یکی از عزیزان کانال که پرسید چرا روی این موضوعات تمرکز کرده ام و چطور به این مسیر رسیدم؟

🆔️@philosophy_thinking
👍36👎2👌1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
👤آقای مصطفی ملکیان:

🔺بیشترین اشتغال ذهنی روحانیون، مسائل جنسی است!
🔸لذا فکر می‌کنند هر مرد و زنی که با هم صحبت می‌کنند یک سَر و سِرّ و یا قرارداد جنسی با هم دارند...
https://www.tgoop.com/nabardb
نقد ادعا رو در پست بعدی ملاحظه کنید👇
👍29🤬4👌3👎2
2025/07/13 14:50:19
Back to Top
HTML Embed Code: