#تمرین_رایگان
به نظرت داستان این تصویر چیه؟
برام بنویس و بفرست:
@nargesmirfeizi_admin
📍سخت نگیر. این فقط یه تمرینه!
@nargesmirfeizi
به نظرت داستان این تصویر چیه؟
برام بنویس و بفرست:
@nargesmirfeizi_admin
📍سخت نگیر. این فقط یه تمرینه!
@nargesmirfeizi
خانه نویسندگی | نرگس میرفیضی
#تمرین_رایگان به نظرت داستان این تصویر چیه؟ برام بنویس و بفرست: @nargesmirfeizi_admin 📍سخت نگیر. این فقط یه تمرینه! @nargesmirfeizi
#تمرین_رایگان
#شما_فرستادید
با هم صمیمی بودیم.
او برایم رویا میبافت و من دلخوش به حرفها،امیدها و آینده بودم.
آن روزها گذشت.
حالا من و خودم از هم جدا شدهایم.
من به رویاهای او بیاعتمادم و او به من.
خانم مهناز
@nargesmirfeizi
#شما_فرستادید
با هم صمیمی بودیم.
او برایم رویا میبافت و من دلخوش به حرفها،امیدها و آینده بودم.
آن روزها گذشت.
حالا من و خودم از هم جدا شدهایم.
من به رویاهای او بیاعتمادم و او به من.
خانم مهناز
@nargesmirfeizi
خانه نویسندگی | نرگس میرفیضی
#تمرین_رایگان به نظرت داستان این تصویر چیه؟ برام بنویس و بفرست: @nargesmirfeizi_admin 📍سخت نگیر. این فقط یه تمرینه! @nargesmirfeizi
#تمرین_رایگان
#شما_فرستادید
میان ما هیچ نبود حتی واوی که حال میان من و توست.
دوست داشتنت بهای سنگینی داشت.
هنگام وداع، آنکه بار این غربت را به دوش کشید من بودم.
روح ما بیشتر ازجسممان این عشق را میستود.
تنت با من بدرود گفت اما روحِ تو را بتپرستان این شهر به من سپردند.
حال من بُتی هستم که تورا میپرستم، وخاطراتی که قلبت به خدای من سپرده بود.
خانم محیا
@nargesmirfeizi
#شما_فرستادید
میان ما هیچ نبود حتی واوی که حال میان من و توست.
دوست داشتنت بهای سنگینی داشت.
هنگام وداع، آنکه بار این غربت را به دوش کشید من بودم.
روح ما بیشتر ازجسممان این عشق را میستود.
تنت با من بدرود گفت اما روحِ تو را بتپرستان این شهر به من سپردند.
حال من بُتی هستم که تورا میپرستم، وخاطراتی که قلبت به خدای من سپرده بود.
خانم محیا
@nargesmirfeizi
خانه نویسندگی | نرگس میرفیضی
#تمرین_رایگان به نظرت داستان این تصویر چیه؟ برام بنویس و بفرست: @nargesmirfeizi_admin 📍سخت نگیر. این فقط یه تمرینه! @nargesmirfeizi
#تمرین_رایگان
#شما_فرستادید
با خیال خودم قدم زدم. اشک در چشمانم میدرخشید که خیابانها را با تو گشتم. دست دور گردنت انداختم و بغضم را شکستم؛ تکه تکههایش را کف خیابان دلم پهن کردم تا سنگفرشی از ما شود. من با تویِ خیالی به خیالم رسیدم. به خیالم رسیدم. به آرامش. خیال کرده بودم. اسمش رویش بود. خیال. بیخیالِ همه خیالها، کتابم را بیاور که کسی زبانم را نمیداند. کسی من را، تو را، مایِ جا مانده در خیابانهای هفتحوض را نمیشناسد.
ویانا
@nargesmirfeizi
#شما_فرستادید
با خیال خودم قدم زدم. اشک در چشمانم میدرخشید که خیابانها را با تو گشتم. دست دور گردنت انداختم و بغضم را شکستم؛ تکه تکههایش را کف خیابان دلم پهن کردم تا سنگفرشی از ما شود. من با تویِ خیالی به خیالم رسیدم. به خیالم رسیدم. به آرامش. خیال کرده بودم. اسمش رویش بود. خیال. بیخیالِ همه خیالها، کتابم را بیاور که کسی زبانم را نمیداند. کسی من را، تو را، مایِ جا مانده در خیابانهای هفتحوض را نمیشناسد.
ویانا
@nargesmirfeizi
خانه نویسندگی | نرگس میرفیضی
#تمرین_رایگان به نظرت داستان این تصویر چیه؟ برام بنویس و بفرست: @nargesmirfeizi_admin 📍سخت نگیر. این فقط یه تمرینه! @nargesmirfeizi
#تمرین_رایگان
#شما_فرستادید
یادِ تو
به قدری همنشین من بوده
که هیچگاه تنها نیستم
حتی در نگاهِ نقاش
و برگهای نقاشی...
خانم سپیده
@nargesmirfeizi
#شما_فرستادید
یادِ تو
به قدری همنشین من بوده
که هیچگاه تنها نیستم
حتی در نگاهِ نقاش
و برگهای نقاشی...
خانم سپیده
@nargesmirfeizi