شاید آنچه بهظاهر تصادفی به نظر میرسد، در واقع، پارچهای پیچیده از وقایع ازپیش برنامهریزیشده باشد؛ مانند یک تابلو فرش یا یک بازی شطرنج سهبعدی که بافتن آن سالها پیش از وقوع این رویدادها آغاز شده است. من به این جمله علاقهمند شدهام که میگوید: «چیزی به نام تصادف یا اتفاقی که از ناکجاآباد آمده باشد وجود ندارد.»
📘 کتاب درحال ترجمهی:
«جهان ارواح» نوشتهی ریچارد مارتینی، ترجمه: احمد بهزادی
(جهان ارواح؛ تحقیقی در مورد تحقیقات دکتر مایکل نیوتن)
➖➖➖➖
🆔 @near_death
📘 کتاب درحال ترجمهی:
«جهان ارواح» نوشتهی ریچارد مارتینی، ترجمه: احمد بهزادی
(جهان ارواح؛ تحقیقی در مورد تحقیقات دکتر مایکل نیوتن)
➖➖➖➖
🆔 @near_death
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 یک نمونهی محکم در تایید مشاهدات خارج از بدن در تجارب نزدیک به مرگ
✅ تماشا کنید (ویدئو زیرنویس فارسی دارد)
این ویدئو، شرح تجربهی نزدیک به مرگ یکی از بیماران دکتر نورما بو (Norma Bowe) است که وسواس «به خاطر سپردن اعداد» را دارد. هنگامی که این بیمار دچار ایست قلبی میشود از بالا همهی اتفاقات پیرامون بدنش را میدیده است و یکی از مواردی که به خاطر وسواس مورد توجهش قرار میگیرد «شماره سریال 12 رقمی» بالای دستگاه تنفس مصنوعی است. (برای دیدن این شماره لازم بود یک نفر بالای نردبان برود، چون در زمان این تجربه، دستگاههای تنفس مصنوعی دو متر از زمین ارتفاع داشتند.) شمارهای که او هنگام تجربهاش دیده بود توسط دکتر نورما بو تایید میشود.
این نکته حائز توجه است که خانم دکتر بو، اصلا در حیطهی تجارب نزدیک به مرگ و موارد مرتبط دیگر فعالیت ندارند و خیلی اتفاقی با این تجربه مواجه میشوند و آن را گزارش میدهند.
این کیس اولین بار در کتاب «The Death Class» نوشتهی «Erika Hayasaki» ذکر شده؛ همچنین در مقالهی رابرت مِیز و سوزان مِیز در ژورنال «مطالعات نزدیک به مرگ» (لینک) آمده است.
➖➖➖➖
🆔 @near_death
✅ تماشا کنید (ویدئو زیرنویس فارسی دارد)
این ویدئو، شرح تجربهی نزدیک به مرگ یکی از بیماران دکتر نورما بو (Norma Bowe) است که وسواس «به خاطر سپردن اعداد» را دارد. هنگامی که این بیمار دچار ایست قلبی میشود از بالا همهی اتفاقات پیرامون بدنش را میدیده است و یکی از مواردی که به خاطر وسواس مورد توجهش قرار میگیرد «شماره سریال 12 رقمی» بالای دستگاه تنفس مصنوعی است. (برای دیدن این شماره لازم بود یک نفر بالای نردبان برود، چون در زمان این تجربه، دستگاههای تنفس مصنوعی دو متر از زمین ارتفاع داشتند.) شمارهای که او هنگام تجربهاش دیده بود توسط دکتر نورما بو تایید میشود.
این نکته حائز توجه است که خانم دکتر بو، اصلا در حیطهی تجارب نزدیک به مرگ و موارد مرتبط دیگر فعالیت ندارند و خیلی اتفاقی با این تجربه مواجه میشوند و آن را گزارش میدهند.
این کیس اولین بار در کتاب «The Death Class» نوشتهی «Erika Hayasaki» ذکر شده؛ همچنین در مقالهی رابرت مِیز و سوزان مِیز در ژورنال «مطالعات نزدیک به مرگ» (لینک) آمده است.
➖➖➖➖
🆔 @near_death
سکهای بالای مانیتور قلبی
✍️ تهیه و ترجمه: احمد بهزادی
در پست قبلی، مشاهدهی خارج از بدن «کیس دکتر نوما بو» را دیدیم که به درستی شماره سریال 12 رقمی دستگاه تنفس مصنوعی که دو متر از زمین فاصله داشت را دیده بود. در این مطلب، با تجربهی نزدیک به مرگ فرد دیگری به اسم «ریکاردو» که توسط دکتر جان لرما گزارش شده است آشنا خواهیم شد. متن پیش رو، ترجمهای از مطلبی است که دکتر تایتوس ریواس در کتاب «The Self Does Not Die» تحت عنوان «کیس شمارهی 2.6» ذکر کرده است:
دکتر جان لِرما، این تجربهی نزدیک به مرگ را در کتاب خود با عنوان «Into the Light» گزارش داده است؛
در زمان وقوع این ماجرا، دکتر لِرما بهعنوان کارآموز در بیمارستانی در سن آنتونیو در ایالت تگزاس مشغول به کار بود. یک شب، چندین بیمار برای درمان اورژانسی به بیمارستان منتقل شدند که یکی از آنها ریکاردو، مرد ۸۲ سالهای بود که هنگام صرف شام ناگهان از حال رفته بود. لرما سریعا تلاش کرد تا او را احیا کند. پس از اولین شوک الکتریکی، به نظر رسید که ریتم قلب بیمار به حالت طبیعی بازمیگردد. ریکاردو بهآرامی به هوش آمد و زمزمههایی دربارهی «نور» و تجربهی خروج از بدن خود کرد. او همچنین این تجربه را به ترن هوایی تشبیه کرد. ازآنجاکه همچنان دچار درد قفسه سینه بود، لرما برای منحرف کردن توجه او از درد، از وی خواست بیشتر دربارهی ترن هوایی توضیح دهد. ریکاردو سپس تجربهای کلاسیک و زیبا از یک تجربه نزدیک به مرگ را توصیف کرد؛ از جمله ملاقات با فرشتگانی که به او گفته بودند زنده خواهد ماند. اما بعد از این مکالمهی کوتاه، بیمار دچار ایست قلبی دیگری شد. تیم پزشکی دوباره تلاش کرد او را با شوک احیا کند، اما این بار موفق نشدند. تنها زمانی که لِرما مستقیما به قلب بیمار تزریق اپینفرین انجام داد، ریتم قلبش بازگشت. در بخش قلب، متخصصان تلاش کردند ضربان قلب او را تثبیت کنند و در نهایت مشخص شد که ریکاردو دچار یک حملهی قلبی شدید شده، اما بدنش به درمانهای پزشکی مختلف بهخوبی پاسخ داده است.
روز بعد، هنگامی که لرما برای بررسی بیماران جدید به بخش رفت، دید که ریکاردو برای او دست تکان میدهد و اشاره میکند که ابتدا نزد او برود. او از دکتر لرما بابت تلاشهایش تشکر کرد و دوباره به مکالمه دربارهی تجربهی نزدیک به مرگش اشاره کرد. ریکاردو به او گفت که از آن تجربه چه درسهایی دربارهی زندگی گرفته است. در نهایت، او از دکتر لرما خواست که به او کمک کند تا بتواند ثابت کند که تجربهاش چیزی بیش از یک رویا بوده است. بیمار گفت:
«وقتی از بدنم خارج شده بودم و بالای اتاق احیاء شناور بودم، یک سکهی ۲۵ سنتی متعلق به سال ۱۹۸۵ را در گوشهی سمت راست مانیتور قلبی ۸ فوتی (دو متر و نیمی) دیدم. آن سکه وسط گرد و غبار بود، انگار کسی عمدا آن را آنجا گذاشته بود. دکتر لرما! لطفا میتوانید برایم این موضوع را بررسی کنید؟ این موضوع برایم خیلی مهم است.»
پس از آن، دکتر لرما یک نردبان برداشت و به همراه پرستاران به اورژانس رفت. او در کتاب خود مینویسد: «ما کاملا بهتزده شده بودیم، زیرا همانطور که ریکاردو توصیف کرده بود، سکه دقیقا در همان محل بود؛ حتی سال روی آن نیز درست بود: ۱۹۸۵.»
او نتیجه گرفت که تنها دو توضیح برای این ماجرا وجود دارد: یا ریکاردو خودش آن سکه را در آنجا قرار داده بود، یا او واقعا در حالت خروج از بدن توانسته بود آن را ببیند. از نظر پزشکی، ریکاردو سالها بود که در وضعیتی نبود که بتواند از نردبان بالا برود، و لرما نیز نتوانست ارتباطی بین این سکه و کارکنان اورژانس پیدا کند.
🔺 گزارشی از این کیس در مقالهی رابرت مِیز و سوزان مِیز در ژورنال «مطالعات نزدیک به مرگ» (لینک) نیز آمده است.
➖➖➖➖
🆔 @near_death
✍️ تهیه و ترجمه: احمد بهزادی
در پست قبلی، مشاهدهی خارج از بدن «کیس دکتر نوما بو» را دیدیم که به درستی شماره سریال 12 رقمی دستگاه تنفس مصنوعی که دو متر از زمین فاصله داشت را دیده بود. در این مطلب، با تجربهی نزدیک به مرگ فرد دیگری به اسم «ریکاردو» که توسط دکتر جان لرما گزارش شده است آشنا خواهیم شد. متن پیش رو، ترجمهای از مطلبی است که دکتر تایتوس ریواس در کتاب «The Self Does Not Die» تحت عنوان «کیس شمارهی 2.6» ذکر کرده است:
دکتر جان لِرما، این تجربهی نزدیک به مرگ را در کتاب خود با عنوان «Into the Light» گزارش داده است؛
در زمان وقوع این ماجرا، دکتر لِرما بهعنوان کارآموز در بیمارستانی در سن آنتونیو در ایالت تگزاس مشغول به کار بود. یک شب، چندین بیمار برای درمان اورژانسی به بیمارستان منتقل شدند که یکی از آنها ریکاردو، مرد ۸۲ سالهای بود که هنگام صرف شام ناگهان از حال رفته بود. لرما سریعا تلاش کرد تا او را احیا کند. پس از اولین شوک الکتریکی، به نظر رسید که ریتم قلب بیمار به حالت طبیعی بازمیگردد. ریکاردو بهآرامی به هوش آمد و زمزمههایی دربارهی «نور» و تجربهی خروج از بدن خود کرد. او همچنین این تجربه را به ترن هوایی تشبیه کرد. ازآنجاکه همچنان دچار درد قفسه سینه بود، لرما برای منحرف کردن توجه او از درد، از وی خواست بیشتر دربارهی ترن هوایی توضیح دهد. ریکاردو سپس تجربهای کلاسیک و زیبا از یک تجربه نزدیک به مرگ را توصیف کرد؛ از جمله ملاقات با فرشتگانی که به او گفته بودند زنده خواهد ماند. اما بعد از این مکالمهی کوتاه، بیمار دچار ایست قلبی دیگری شد. تیم پزشکی دوباره تلاش کرد او را با شوک احیا کند، اما این بار موفق نشدند. تنها زمانی که لِرما مستقیما به قلب بیمار تزریق اپینفرین انجام داد، ریتم قلبش بازگشت. در بخش قلب، متخصصان تلاش کردند ضربان قلب او را تثبیت کنند و در نهایت مشخص شد که ریکاردو دچار یک حملهی قلبی شدید شده، اما بدنش به درمانهای پزشکی مختلف بهخوبی پاسخ داده است.
روز بعد، هنگامی که لرما برای بررسی بیماران جدید به بخش رفت، دید که ریکاردو برای او دست تکان میدهد و اشاره میکند که ابتدا نزد او برود. او از دکتر لرما بابت تلاشهایش تشکر کرد و دوباره به مکالمه دربارهی تجربهی نزدیک به مرگش اشاره کرد. ریکاردو به او گفت که از آن تجربه چه درسهایی دربارهی زندگی گرفته است. در نهایت، او از دکتر لرما خواست که به او کمک کند تا بتواند ثابت کند که تجربهاش چیزی بیش از یک رویا بوده است. بیمار گفت:
«وقتی از بدنم خارج شده بودم و بالای اتاق احیاء شناور بودم، یک سکهی ۲۵ سنتی متعلق به سال ۱۹۸۵ را در گوشهی سمت راست مانیتور قلبی ۸ فوتی (دو متر و نیمی) دیدم. آن سکه وسط گرد و غبار بود، انگار کسی عمدا آن را آنجا گذاشته بود. دکتر لرما! لطفا میتوانید برایم این موضوع را بررسی کنید؟ این موضوع برایم خیلی مهم است.»
پس از آن، دکتر لرما یک نردبان برداشت و به همراه پرستاران به اورژانس رفت. او در کتاب خود مینویسد: «ما کاملا بهتزده شده بودیم، زیرا همانطور که ریکاردو توصیف کرده بود، سکه دقیقا در همان محل بود؛ حتی سال روی آن نیز درست بود: ۱۹۸۵.»
او نتیجه گرفت که تنها دو توضیح برای این ماجرا وجود دارد: یا ریکاردو خودش آن سکه را در آنجا قرار داده بود، یا او واقعا در حالت خروج از بدن توانسته بود آن را ببیند. از نظر پزشکی، ریکاردو سالها بود که در وضعیتی نبود که بتواند از نردبان بالا برود، و لرما نیز نتوانست ارتباطی بین این سکه و کارکنان اورژانس پیدا کند.
🔺 گزارشی از این کیس در مقالهی رابرت مِیز و سوزان مِیز در ژورنال «مطالعات نزدیک به مرگ» (لینک) نیز آمده است.
➖➖➖➖
🆔 @near_death
«ناگهان، انفجاری عظیم در پایین من رخ داد؛ انفجاری از نور که تا دورترین محدودههای دید من گسترش یافت. من در مرکز این نور بودم. این نور همه چیز، از جمله مه را از بین برد. میتوانستم ببینم که به انتهای جهان رسید و سپس به صورت لایههای بیپایان به خود بازگشت. من داشتم آشکارا ابدیت را تماشا میکردم. این نور از صدها خورشید درخشانتر بود، اما به چشمانم آسیب نمیرساند. هرگز چیزی به این درخشندگی و طلاییرنگی ندیده بودم و بلافاصله فهمیدم که این نور کاملا از عشق ساخته شده است، عشقی که تماما به سوی من معطوف بود. این عشق شگفتانگیز و سرزنده، بسیار شخصی بود؛ مانند عشقی که ممکن است آن را زمینی توصیف کنید، اما در عین حال مقدس بود.»
بخشی از تجربهی نزدیک به مرگ کیمبرلی کلارک شارپ (لینک)
➖➖➖➖
🆔 @near_death
بخشی از تجربهی نزدیک به مرگ کیمبرلی کلارک شارپ (لینک)
➖➖➖➖
🆔 @near_death
📖 کتاب کودک «نخ نامرئی عشق»
🖋 نویسنده: پاتریس کارست
🖌 تصویرگر: جِف استیونسون
✍️ ترجمه: احمد بهزادی
کتاب «نخ نامرئی عشق»، داستان سادهای است که به کودکان و بزرگسالان یادآوری میکند که ما هیچوقت واقعا تنها نیستیم. همانطور که مادر دوقلوها در این داستان توضیح میدهد: «افرادی که یکدیگر را دوست دارند، همیشه با یک نخ ویژه که از عشق ساخته شده است، به همدیگر متصل هستند. حتی اگر نتوانید آن را با چشمان خود ببینید، میتوانید آن را در اعماق قلب خود احساس کنید و بدانید که همیشه به کسانی که دوستشان دارید، متصل هستید.»
این کتاب، اولین کتاب کودک «پاتریس کارست» است که به طور خاص برای آرام کردن ترس کودکان بابت دوری از عزیزانشان نوشته شده است. این کتاب، حامل پیامی اطمینانبخش برای زمانهای نامطمئن امروزی است. بزرگسالان و کودکانی که به دنبال اطمینان خاطر و تاییدی دوباره بر قدرت بیکران عشق در پیوند، اتصال و آرامش هستند، خواهند دید که چگونه به راحتی میتوانند با کشیدن «نخ نامرئی» خود با قلب یکدیگر ارتباط برقرار کنند.
(منابع مختلف معنوی، از ارتباطات مدیومی گرفته تا تجارب نزدیک به مرگ و هیپنوتیزم، به ما میگویند که «جدایی ما از یکدیگر، توهم است» و «ما همیشه در کنار عزیزانمان هستیم و به آنها متصلیم»؛ چه در بدنمان باشیم و چه بدنمان را ترک کرده باشیم. کتاب «نخ نامرئی عشق» این پیام مشترک روحی را به شیوهای کودکانه و زیبا بیان کرده است.)
دانلود رایگان این کتاب👇👇👇
➖➖➖➖
🆔 @near_death
🖋 نویسنده: پاتریس کارست
🖌 تصویرگر: جِف استیونسون
✍️ ترجمه: احمد بهزادی
کتاب «نخ نامرئی عشق»، داستان سادهای است که به کودکان و بزرگسالان یادآوری میکند که ما هیچوقت واقعا تنها نیستیم. همانطور که مادر دوقلوها در این داستان توضیح میدهد: «افرادی که یکدیگر را دوست دارند، همیشه با یک نخ ویژه که از عشق ساخته شده است، به همدیگر متصل هستند. حتی اگر نتوانید آن را با چشمان خود ببینید، میتوانید آن را در اعماق قلب خود احساس کنید و بدانید که همیشه به کسانی که دوستشان دارید، متصل هستید.»
این کتاب، اولین کتاب کودک «پاتریس کارست» است که به طور خاص برای آرام کردن ترس کودکان بابت دوری از عزیزانشان نوشته شده است. این کتاب، حامل پیامی اطمینانبخش برای زمانهای نامطمئن امروزی است. بزرگسالان و کودکانی که به دنبال اطمینان خاطر و تاییدی دوباره بر قدرت بیکران عشق در پیوند، اتصال و آرامش هستند، خواهند دید که چگونه به راحتی میتوانند با کشیدن «نخ نامرئی» خود با قلب یکدیگر ارتباط برقرار کنند.
(منابع مختلف معنوی، از ارتباطات مدیومی گرفته تا تجارب نزدیک به مرگ و هیپنوتیزم، به ما میگویند که «جدایی ما از یکدیگر، توهم است» و «ما همیشه در کنار عزیزانمان هستیم و به آنها متصلیم»؛ چه در بدنمان باشیم و چه بدنمان را ترک کرده باشیم. کتاب «نخ نامرئی عشق» این پیام مشترک روحی را به شیوهای کودکانه و زیبا بیان کرده است.)
دانلود رایگان این کتاب👇👇👇
➖➖➖➖
🆔 @near_death
Telegram
علم و معنویت - شواهد علمی زندگی پس از مرگ
📖 کتاب کودک «نخ نامرئی عشق»
🖋 پاتریس کارست - جِف استیونسون
✍️ ترجمه: احمد بهزادی
➖➖➖➖
🆔 @near_death
🖋 پاتریس کارست - جِف استیونسون
✍️ ترجمه: احمد بهزادی
➖➖➖➖
🆔 @near_death
علم و معنویت - شواهد علمی زندگی پس از مرگ
📖 کتاب کودک «نخ نامرئی عشق» 🖋 نویسنده: پاتریس کارست 🖌 تصویرگر: جِف استیونسون ✍️ ترجمه: احمد بهزادی کتاب «نخ نامرئی عشق»، داستان سادهای است که به کودکان و بزرگسالان یادآوری میکند که ما هیچوقت واقعا تنها نیستیم. همانطور که مادر دوقلوها در این داستان توضیح…
nakhenamaree.pdf
1.6 MB
🐈🐶 مقالهی «تجارب نزدیک به مرگ و حیوانات»
▪️ خلاصهای از مقالهی دکتر بروس گریسون
✍️ ترجمه: احمد بهزادی
این مقاله حاوی تجربههایی از منابع معتبر علمی هست که شامل موارد زیر میشن:
🔹 تجربههایی نزدیک به مرگی که تجربهگر با ارواح حیوانات خانگیش ملاقات میکنه
🔹 تجربههای نزدیک به مرگی که تجربهگر با ارواح حیوانات خانگیش ملاقات میکنه، اما قبل از تجربه از مرگ اونها خبر نداشته
و قسمت جالبتر و کمتر شنیدهشدهش:
🔹 تجارب بستر مرگ و تجارب نزدیک به مرگ خود حیوانات!
پستِ بعدی، به صورت رایگان میتونید این مقاله رو دانلود کنید👇👇
➖➖➖➖
🆔 @near_death
▪️ خلاصهای از مقالهی دکتر بروس گریسون
✍️ ترجمه: احمد بهزادی
این مقاله حاوی تجربههایی از منابع معتبر علمی هست که شامل موارد زیر میشن:
🔹 تجربههایی نزدیک به مرگی که تجربهگر با ارواح حیوانات خانگیش ملاقات میکنه
🔹 تجربههای نزدیک به مرگی که تجربهگر با ارواح حیوانات خانگیش ملاقات میکنه، اما قبل از تجربه از مرگ اونها خبر نداشته
و قسمت جالبتر و کمتر شنیدهشدهش:
🔹 تجارب بستر مرگ و تجارب نزدیک به مرگ خود حیوانات!
پستِ بعدی، به صورت رایگان میتونید این مقاله رو دانلود کنید👇👇
➖➖➖➖
🆔 @near_death
حیوانات و تجارب نزدیک به مرگ.pdf
956.9 KB
🔹 مقالهی «تجارب نزدیک به مرگ و حیوانات»
▪️ خلاصهای از مقالهی دکتر بروس گریسون
✍️ ترجمه: احمد بهزادی
➖➖➖➖
🆔 @near_death
▪️ خلاصهای از مقالهی دکتر بروس گریسون
✍️ ترجمه: احمد بهزادی
➖➖➖➖
🆔 @near_death
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
علم و معنویت - شواهد علمی زندگی پس از مرگ
حیوانات و تجارب نزدیک به مرگ.pdf
🎙 فایل صوتی «تجارب نزدیک به مرگ و حیوانات»، زحمت کانال خانوادهی مادر:
https://www.tgoop.com/manaviyat_khanevade_madar/2424
https://www.tgoop.com/manaviyat_khanevade_madar/2424
Telegram
خانواده مادر، مطالب معنوی
#کتاب_صوتی
#تجارب_نزدیک_به_مرگ_و_حیوانات
خلاصهای از مقاله نوشته شده #دکتر_بروس_گریسون
ترجمه: #احمد_بهزادی
حیوانات و تجارب نزدیک به مرگ
خلاصه ای از مقاله پدر تحقیقات تجارب نزدیک به مرگ( NDE),دکتر بروس گریسون از دانشگاه ویرجینیا، در سال۲۰۲۳ با همین عنوان(…
#تجارب_نزدیک_به_مرگ_و_حیوانات
خلاصهای از مقاله نوشته شده #دکتر_بروس_گریسون
ترجمه: #احمد_بهزادی
حیوانات و تجارب نزدیک به مرگ
خلاصه ای از مقاله پدر تحقیقات تجارب نزدیک به مرگ( NDE),دکتر بروس گریسون از دانشگاه ویرجینیا، در سال۲۰۲۳ با همین عنوان(…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چون گوانگدانگ رو خیلی دوس دارم باید اینجا هم باشه 😁
گوانگدانگ به تجربه نزدیک به مرگ هم احتیاج نداره. خودش گوروییه برای خودش. پیامبر گربههاست. پیامآور عشق و صلح و آشتی😌
➖➖➖➖
🆔 @near_death
گوانگدانگ به تجربه نزدیک به مرگ هم احتیاج نداره. خودش گوروییه برای خودش. پیامبر گربههاست. پیامآور عشق و صلح و آشتی😌
➖➖➖➖
🆔 @near_death
علم و معنویت - شواهد علمی زندگی پس از مرگ
nakhenamaree.pdf
🎙 فایل صوتی نخ نامرئی عشق، زحمت کانال خانوادهی مادر:
https://www.tgoop.com/manaviyat_khanevade_madar/2429
https://www.tgoop.com/manaviyat_khanevade_madar/2429
Telegram
خانواده مادر، مطالب معنوی
#کتاب_صوتی
#نخ_نامرئی_عشق
نوشته: #پاتریس_کارست (patrice karst)
ترجمه: #احمد_بهزادی
تصویرگر: #جف_استیونسون
این کتاب مصور کوتاه برای کودکان نوشته شده و به دلیل توضیح زیبا و به زبان ساده آن در مورد رشته های انرژی که بین همه کائنات و مخلوقات و خالق، بدون…
#نخ_نامرئی_عشق
نوشته: #پاتریس_کارست (patrice karst)
ترجمه: #احمد_بهزادی
تصویرگر: #جف_استیونسون
این کتاب مصور کوتاه برای کودکان نوشته شده و به دلیل توضیح زیبا و به زبان ساده آن در مورد رشته های انرژی که بین همه کائنات و مخلوقات و خالق، بدون…
🛖 دو مورد ارتباط با درگذشتگان از طریق رویا:
🔹 «رابرت واگنر» یکی دو ماه بعد از فوت پدرش، رویاهای متعددی دید که پدرش کت و شلواری را در کمد خودش به او نشان میداد. ظاهرا او از رابرت میخواست که چیزی را از جیبش بیرون بیاورد. آقای واگنر نمیخواست مادر عزادارش را بخاطر این موضوع اذیت کند، اما وقتی از خواهرزادهاش شنید که او نیز در خواب دیده است که پدر آقای واگنر میخواهد چیزی را از کمد بیرون بیاورد، تصمیم گرفت ماجرا را بررسی کند. اگرچه اکثر لباسهای پدر آقای واگنر به خیریه اهدا شده بود، اما یکی دو کتشلوار باقی مانده بود و در جیب یکی از آنها، مجموعهی ارزشمند و کاملی از عکسهای خانوادگی پیدا شد.
🔹 در کِیسی که توسط «دایان آرکانجل» جمعآوری شده، دو نفر که هرگز همدیگر را ندیده بودند، رویاهای مکرری دربارهی یک مرد فوتشده به نام «مورفی» میدیدند که در واقع صاحب یک مغازهی جاروبرقیفروشی بود. مورفی پدر یا ناپدری یکی از آن دو نفر بود؛ و آن فرد دیگر نیز شاگرد مورفی بود. هر دوی آنها شرایط یکسانی را در رویاهای تکراری خود توصیف میکردند: خانهای با رنگهای زندهی عجیب، حصار و تابلویی در حیاط خانه که رویش نوشته شده بود: «آرامش با عیسی مسیح» . علاوه بر این، هر دوی آنها مورفی را دیده بودند که در پیادهرو ایستاده بود و تابلویی هم در سمت چپش قرار داشت. «چارلز ونس» ، همان فردی که شاگرد مورفی بود، میگوید که مورفی مکررا در رویاهایش از او میخواسته که به همسر بیوهاش بگوید که به مکان خاصی در خانهشان نگاه بیاندازد: «در انتهای راهرو، درست در بخش جنوبی اتاقخواب، سمت راست پریز برق»؛ مورفی میگفت که آنجا چیزی را درون دیوار قرار داده است. وقتی «ونس» بالاخره جرئت پیدا کرد که این پیام را به همسر مورفی برساند، همسر مورفی دیوارِ همان مکان را باز کرد و با هزاران دلار که در آنجا پنهان شده بود رو به رو شد. قبل از این ماجرا، هیچکس نمیدانست مورفی این مقدار پول داشته است. در این کیس، علاوه بر اینکه رویاهای دو نفر، اطلاعات جدیدی را ارائه دادند، یکی از این دو نفر، صرفا ناظری است که عضو خانوادهی متوفی نیست و همینطور مخاطب اصلی اطلاعات دریافتی هم نیست.
📕 کتاب «علم و زندگی پس از مرگ»؛ دکتر شارون رالت؛ ترجمهی احمد بهزادی
📥 دانلود رایگان کتاب از لینک زیر:
https://www.tgoop.com/Near_Death/653
➖➖➖➖
🆔@near_death
🔹 «رابرت واگنر» یکی دو ماه بعد از فوت پدرش، رویاهای متعددی دید که پدرش کت و شلواری را در کمد خودش به او نشان میداد. ظاهرا او از رابرت میخواست که چیزی را از جیبش بیرون بیاورد. آقای واگنر نمیخواست مادر عزادارش را بخاطر این موضوع اذیت کند، اما وقتی از خواهرزادهاش شنید که او نیز در خواب دیده است که پدر آقای واگنر میخواهد چیزی را از کمد بیرون بیاورد، تصمیم گرفت ماجرا را بررسی کند. اگرچه اکثر لباسهای پدر آقای واگنر به خیریه اهدا شده بود، اما یکی دو کتشلوار باقی مانده بود و در جیب یکی از آنها، مجموعهی ارزشمند و کاملی از عکسهای خانوادگی پیدا شد.
🔹 در کِیسی که توسط «دایان آرکانجل» جمعآوری شده، دو نفر که هرگز همدیگر را ندیده بودند، رویاهای مکرری دربارهی یک مرد فوتشده به نام «مورفی» میدیدند که در واقع صاحب یک مغازهی جاروبرقیفروشی بود. مورفی پدر یا ناپدری یکی از آن دو نفر بود؛ و آن فرد دیگر نیز شاگرد مورفی بود. هر دوی آنها شرایط یکسانی را در رویاهای تکراری خود توصیف میکردند: خانهای با رنگهای زندهی عجیب، حصار و تابلویی در حیاط خانه که رویش نوشته شده بود: «آرامش با عیسی مسیح» . علاوه بر این، هر دوی آنها مورفی را دیده بودند که در پیادهرو ایستاده بود و تابلویی هم در سمت چپش قرار داشت. «چارلز ونس» ، همان فردی که شاگرد مورفی بود، میگوید که مورفی مکررا در رویاهایش از او میخواسته که به همسر بیوهاش بگوید که به مکان خاصی در خانهشان نگاه بیاندازد: «در انتهای راهرو، درست در بخش جنوبی اتاقخواب، سمت راست پریز برق»؛ مورفی میگفت که آنجا چیزی را درون دیوار قرار داده است. وقتی «ونس» بالاخره جرئت پیدا کرد که این پیام را به همسر مورفی برساند، همسر مورفی دیوارِ همان مکان را باز کرد و با هزاران دلار که در آنجا پنهان شده بود رو به رو شد. قبل از این ماجرا، هیچکس نمیدانست مورفی این مقدار پول داشته است. در این کیس، علاوه بر اینکه رویاهای دو نفر، اطلاعات جدیدی را ارائه دادند، یکی از این دو نفر، صرفا ناظری است که عضو خانوادهی متوفی نیست و همینطور مخاطب اصلی اطلاعات دریافتی هم نیست.
📕 کتاب «علم و زندگی پس از مرگ»؛ دکتر شارون رالت؛ ترجمهی احمد بهزادی
📥 دانلود رایگان کتاب از لینک زیر:
https://www.tgoop.com/Near_Death/653
➖➖➖➖
🆔@near_death
Telegram
علم و معنویت - شواهد علمی زندگی پس از مرگ
📔 کتاب علم و زندگی پس از مرگ
🖋 دکتر شارون رالت
✍️ ترجمه: احمد بهزادی
➖➖➖➖
🆔@near_death
🖋 دکتر شارون رالت
✍️ ترجمه: احمد بهزادی
➖➖➖➖
🆔@near_death
در آنجا فقط عشق بود؛ هیچ چیزی جز عشق نبود. عشقی گرم، عشقی فراگیر، عشقی گرانبها که گسترده میشد، در آغوش میکشید، میپذیرفت، پرورش میداد و با آغوشی باز و بزرگ از عشق تو را دربرمیگرفت.
وجودم گسترده شد. من میدانستم که در حضور خدا هستم.
من عشق خدا را در روح بینقص خودم تنفس کردم.
⭐️ تجربهگر نزدیک به مرگ «بابی کِی»
▪️ (منبع)
➖➖➖➖
🆔@near_death
وجودم گسترده شد. من میدانستم که در حضور خدا هستم.
من عشق خدا را در روح بینقص خودم تنفس کردم.
⭐️ تجربهگر نزدیک به مرگ «بابی کِی»
▪️ (منبع)
➖➖➖➖
🆔@near_death
من توسط عشقی احاطه شده بودم که بیقید و شرط و بیپایان بود و این عشق منشاء همه چیز بود؛ گویی تار و پود همه چیز است و همه چیز از آن ساخته شده است. این عشق کاملا مرا فرا گرفت و در آغوش کشید.
⭐️ یک تجربهگر نزدیک به مرگ از ترکیه؛ «آلیس یو»
▪️ (منبع)
➖➖➖➖
🆔@near_death
⭐️ یک تجربهگر نزدیک به مرگ از ترکیه؛ «آلیس یو»
▪️ (منبع)
➖➖➖➖
🆔@near_death
احساس کردم که ما همگی از «عشق» ساخته شدهایم و احتمالا هدفمان این است که این عشق بیقید و شرط را ابراز کنیم.
⭐️ تجربهگر نزدیک به مرگ «اِرین کِی»
▪️ (منبع)
➖➖➖➖
🆔@near_death
⭐️ تجربهگر نزدیک به مرگ «اِرین کِی»
▪️ (منبع)
➖➖➖➖
🆔@near_death
«عشق»، بدون هیچ شکی، بنیان همه چیز است. منظورم یک عشق انتزاعی یا عشقی که درک کردنش دشوار باشد نیست، بلکه منظورم همان عشقی است که در زندگی روزمره میشناسیم؛ عشقی که هنگام نگاه کردن به همسر، فرزندان و یا حتی حیواناتمان احساس میکنیم. این عشق، در خالصترین و قدرتمندترین شکل خود، نه حسادت میورزد و نه خودخواه است، بلکه بی قید و شرط است.
⭐️ «دکتر ایبن الکساندر» تجربهگر نزدیک به مرگ
▪️منبع
➖➖➖➖
🆔@near_death
⭐️ «دکتر ایبن الکساندر» تجربهگر نزدیک به مرگ
▪️منبع
➖➖➖➖
🆔@near_death
سال نوتون مبارک دوستان💚
همواره در پناه خدا در آرامش باشید
همواره در پناه خدا در آرامش باشید