┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
🌸سحر_نهم....
✍ دلبر که تو باشی؛ جرات بیراهه رفتن، چقدر آسان است.
آنقدر مهربان و دلواپس، به انتظار برگشتنم می نشینی، که گویی جز من، بنده دیگری نداری.
مهربانیـ💞ـت، چنان مرا فراگرفته است، که دیگر، از زنگارِ بی انتهای دلم، نمی ترسم.
تـــو؛ همان "جابر العظم الکثیری"، که تمام شکستگی های روح مرا، به ناز یک اشاره ات، جبران می کنی!
❄️مهمانی ات، سر و روی سپید، می خواهد.
و مــن...سیه چرده ترین، مهمان، خوان ضیافت توام!
اما....؛
با همه سیه دلی ام، پشتم چنان به آغوش مهربان تو گــرم است که، از خودم، نمی هراسم.
یقین دارم، که یک نگاه تو، عالمی را زیر و رو می کند...
چه رسد به روح کوچک و فقیر من!
❄️نهمین بزم مستانه مان هم رسید؛ دلبرم
و من چنان، از برق چشمانت، به رقص آمده ام، که برای ادراک دوباره لذتش، هزار تشنگی دیگر را، به جان می خرم.
💓حجله گاه عاشقی ام را گسترده ام؛
سجـــاده ام، منتظر قدوم توست.،
قنوت می گیرم، در هشتمین ملاقات شاه و گدا....
به امید جرعه ای دیگر.
پیمانه ام را، بالا آورده ام.....
کمی ع ش ق... برایم می ریزی، خدا ؟
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
🌸سحر_نهم....
✍ دلبر که تو باشی؛ جرات بیراهه رفتن، چقدر آسان است.
آنقدر مهربان و دلواپس، به انتظار برگشتنم می نشینی، که گویی جز من، بنده دیگری نداری.
مهربانیـ💞ـت، چنان مرا فراگرفته است، که دیگر، از زنگارِ بی انتهای دلم، نمی ترسم.
تـــو؛ همان "جابر العظم الکثیری"، که تمام شکستگی های روح مرا، به ناز یک اشاره ات، جبران می کنی!
❄️مهمانی ات، سر و روی سپید، می خواهد.
و مــن...سیه چرده ترین، مهمان، خوان ضیافت توام!
اما....؛
با همه سیه دلی ام، پشتم چنان به آغوش مهربان تو گــرم است که، از خودم، نمی هراسم.
یقین دارم، که یک نگاه تو، عالمی را زیر و رو می کند...
چه رسد به روح کوچک و فقیر من!
❄️نهمین بزم مستانه مان هم رسید؛ دلبرم
و من چنان، از برق چشمانت، به رقص آمده ام، که برای ادراک دوباره لذتش، هزار تشنگی دیگر را، به جان می خرم.
💓حجله گاه عاشقی ام را گسترده ام؛
سجـــاده ام، منتظر قدوم توست.،
قنوت می گیرم، در هشتمین ملاقات شاه و گدا....
به امید جرعه ای دیگر.
پیمانه ام را، بالا آورده ام.....
کمی ع ش ق... برایم می ریزی، خدا ؟
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
🌸سحر دهم.....
✍ این بار، تو قلم را در دستان من، بچرخان...
ناتوان ترین سرانگشتان، همان هايي اند که بی اذن تو می نگارند و بی نام تو، تکرار می شوند!
دستان خالی من کجا، و تکرار مکرر نام تو، کجا!
💓دلبر رعناقد من؛
نیمه شب، بدون تو، یعنی سکــوت...
نیمه شب، بدون تو، یعنی هیــــچ...
نیمه شب، بدون تو، یعنی تمـــام...
من...
هر سحـــر، با تـــو "آغاز" می شوم.
✏️قلم را در دستان من بچرخان،
همان قدر که ده سحر است، کام سرانگشتان مرا، به لذت عاشقی ات، سیراب کرده ای!
❄️قلم را در دستان من بچرخان.
تا طعم دهمین بوسه های عاشق کش تو را نیز، برای همه کاغذهای زمین، ملموس کند.
❄️می دانی دلبرم...؟
سجاده ام، بال در می آورد،
وقتی که سحرهای رمضان، عطر تو، در خانه مان، می پیچد!
آنقدر که حتی قلمم، جان می گيرد، و نجواهای بی جان مرا، به گوش تو می رساند!
✨سجاده ام، بال در می آورد،
وقتی تو، سفرهدار ضیافتش هستی....
چرا که هیـچ نقطه کوچکی را، از ادراک این ضیافت خالی نمی گذاری...
👈قلم را در دستان من بچرخان...
میخواهم؛ تو را با قلمم فریاد کنم!
یا اللــهُ....یا اللــهُ... یا اللــهُ...
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
🌸سحر دهم.....
✍ این بار، تو قلم را در دستان من، بچرخان...
ناتوان ترین سرانگشتان، همان هايي اند که بی اذن تو می نگارند و بی نام تو، تکرار می شوند!
دستان خالی من کجا، و تکرار مکرر نام تو، کجا!
💓دلبر رعناقد من؛
نیمه شب، بدون تو، یعنی سکــوت...
نیمه شب، بدون تو، یعنی هیــــچ...
نیمه شب، بدون تو، یعنی تمـــام...
من...
هر سحـــر، با تـــو "آغاز" می شوم.
✏️قلم را در دستان من بچرخان،
همان قدر که ده سحر است، کام سرانگشتان مرا، به لذت عاشقی ات، سیراب کرده ای!
❄️قلم را در دستان من بچرخان.
تا طعم دهمین بوسه های عاشق کش تو را نیز، برای همه کاغذهای زمین، ملموس کند.
❄️می دانی دلبرم...؟
سجاده ام، بال در می آورد،
وقتی که سحرهای رمضان، عطر تو، در خانه مان، می پیچد!
آنقدر که حتی قلمم، جان می گيرد، و نجواهای بی جان مرا، به گوش تو می رساند!
✨سجاده ام، بال در می آورد،
وقتی تو، سفرهدار ضیافتش هستی....
چرا که هیـچ نقطه کوچکی را، از ادراک این ضیافت خالی نمی گذاری...
👈قلم را در دستان من بچرخان...
میخواهم؛ تو را با قلمم فریاد کنم!
یا اللــهُ....یا اللــهُ... یا اللــهُ...
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
🌸سحر یازدهم...
✍ کویری بودم تشنه؛
که بارش باران نگاه تو، سیرابم کرد.
❄️ جنس نگاه تو، از جنس سحرهای رمضان است؛ یوسف
من، اولین نگاه تو را، در رمضانی بی نظیر، پیدا کرده ام!
❄️نميدانم میان "تــو" و "لیلــه القدر"، چه سری است
که هر آنچه را، تو نگاه میکنی، لیله القدر، بر قيمتش می افزاید.
👈راز میان شما هر چه هست، باشد!
من دلخوشم به تو، که همین حوالی نفس می کشی و سیاهی قلب هايمان، نگاهت را از ما، ساقط نمی کند.
❣فقــــط....
یک درد می ماند، که سالهاست، در کنار اطمینان قلبهایمان، خودنمایی می کند.
"نداشتنت"... درد بی درمانی است!
و اين درد را تنها کسی لمس می کند، که یکبار حرارت آغوش تو، مَستش کرده باشد.
❄️یقیـــن دارم؛
بی تو ماندن، محال است...
بی تو رسیدن، محال است...
بی تو نفس کشیدن، محال است...
اما من همچنان بدون تو، زنده ام!
❄️تا آمدن تو... فقط یک قدم راه مانده است..
مـــن، باید، قدم...بردارم،
تا تــــو را، پیــــدا....کنم!
❣درد نداشتنت...با نسخه زیر...درمان میشود...
راکد....نباش!
بی خیال...نباش!
ساکن...نباش!
برو....می یابی اش!
✍ و من، این رمضان، بسویت، قدم برمی دارم.
برای قدم هايم، امن یجیب بخوان!
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
🌸سحر یازدهم...
✍ کویری بودم تشنه؛
که بارش باران نگاه تو، سیرابم کرد.
❄️ جنس نگاه تو، از جنس سحرهای رمضان است؛ یوسف
من، اولین نگاه تو را، در رمضانی بی نظیر، پیدا کرده ام!
❄️نميدانم میان "تــو" و "لیلــه القدر"، چه سری است
که هر آنچه را، تو نگاه میکنی، لیله القدر، بر قيمتش می افزاید.
👈راز میان شما هر چه هست، باشد!
من دلخوشم به تو، که همین حوالی نفس می کشی و سیاهی قلب هايمان، نگاهت را از ما، ساقط نمی کند.
❣فقــــط....
یک درد می ماند، که سالهاست، در کنار اطمینان قلبهایمان، خودنمایی می کند.
"نداشتنت"... درد بی درمانی است!
و اين درد را تنها کسی لمس می کند، که یکبار حرارت آغوش تو، مَستش کرده باشد.
❄️یقیـــن دارم؛
بی تو ماندن، محال است...
بی تو رسیدن، محال است...
بی تو نفس کشیدن، محال است...
اما من همچنان بدون تو، زنده ام!
❄️تا آمدن تو... فقط یک قدم راه مانده است..
مـــن، باید، قدم...بردارم،
تا تــــو را، پیــــدا....کنم!
❣درد نداشتنت...با نسخه زیر...درمان میشود...
راکد....نباش!
بی خیال...نباش!
ساکن...نباش!
برو....می یابی اش!
✍ و من، این رمضان، بسویت، قدم برمی دارم.
برای قدم هايم، امن یجیب بخوان!
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
🌸سحر دوازدهم....
✍ دوازدهمین، بزم عاشقی مان رسید؛ دلبرم
دوازده، عدد عاشقی من است.
من از چشمان دوازدهمین تجلی تو در زمین، روي ماهت را شناخته ام، و راه نور را یافته ام.
❄️دلبر دردانه من؛
همه اعداد، در زمینِ تو، یک طرف...
❄️چه رازی در آن ریخته ای، که هر بار به زبانم سرازیر میشود؛ غم همه عالم را به یکباره در جانم می ریزد!
👆دوازده سحر است، که آغوش گشوده ای به روی من، تا کمی درد تنهایی ام را التیام ببخشی.
اما اله بی همتای من؛
درد من، با یکی دو سحر، دوا نمی شود...
من، گمشده ای دارم که آیینه تمام قد تو، در زمین است.
من بدون او، راه آغوش تو را هزار بار گم کرده ام.
❄️چاره ای نمی کنی؟
یک اذنِ بيگاه تو، تمام آوارگی هزار ساله او را، و تمام درد غریبِ سینه مرا، به یکباره درمان می کند.
❄️دوازدهمین سحر ضیافتت، پُر است از بوی نرگسین پیراهن یوسفم، که سالهاست همه اهل زمین را، به حیرت وا داشته است.
❣مـــرا، به لمس نگاهش، اجابت کن...خدا
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
🌸سحر دوازدهم....
✍ دوازدهمین، بزم عاشقی مان رسید؛ دلبرم
دوازده، عدد عاشقی من است.
من از چشمان دوازدهمین تجلی تو در زمین، روي ماهت را شناخته ام، و راه نور را یافته ام.
❄️دلبر دردانه من؛
همه اعداد، در زمینِ تو، یک طرف...
❄️چه رازی در آن ریخته ای، که هر بار به زبانم سرازیر میشود؛ غم همه عالم را به یکباره در جانم می ریزد!
👆دوازده سحر است، که آغوش گشوده ای به روی من، تا کمی درد تنهایی ام را التیام ببخشی.
اما اله بی همتای من؛
درد من، با یکی دو سحر، دوا نمی شود...
من، گمشده ای دارم که آیینه تمام قد تو، در زمین است.
من بدون او، راه آغوش تو را هزار بار گم کرده ام.
❄️چاره ای نمی کنی؟
یک اذنِ بيگاه تو، تمام آوارگی هزار ساله او را، و تمام درد غریبِ سینه مرا، به یکباره درمان می کند.
❄️دوازدهمین سحر ضیافتت، پُر است از بوی نرگسین پیراهن یوسفم، که سالهاست همه اهل زمین را، به حیرت وا داشته است.
❣مـــرا، به لمس نگاهش، اجابت کن...خدا
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
🌸سحر سیزدهم....
✍ ضیافتت، به نیمه اش، نزدیک می شود.
و ما، غرق در بوسه های مداوم توییم.
❄️نميدانم چقدر مهمان خوبی بوده ايم؟
اما، به لبخند های بی همتایت قسم؛ تو شاهکارترین میزبان عالمی!
❄️چنان ندیده، میخری؛ که گویی میان ما و تو، هیــچ نقطه تاریکی، جلوه نکرده است.
❄️شرمنده چشمان توام؛ دلبرم
اذن مناجات که می دهی، با خودم می اندیشم، چرا باز هم، برویم آغوش گشوده است؟
👈من بارها این سوال را با خودم تکرار کرده ام؛
مگر چقدر می توان، ندید گرفت...
مگر چقدر می توان، بخشید...
مگر چقدر می توان، ندیده خرید؟
❣نام "ستار "، تو، حِصنِ حَصینِ من است...خدا
و عقل ناچیز من هنوز، از ستاریتِ تو، انگشت به دهان مانده است!
❄️ندید گرفتن هايت، چنان مرا دلباخته ات کرده، که تصور جاماندن از آغوشت نیز، نابودم می کند.
❄️این رمضان، برای سرکشیدن اسم های تو، سحرخيز شده ام.
مرا به خودت، شبیه می کنی، دلبر رعنا قد من؟
❄️قنوت امشبم، بال درآورده است؛ به نام نامی "ستار" تو....
❣مــرا، مثل خودت...به "ندیدن" عادت بده...؛
یا ستّارُ.... یا ستّارُ.... یا ستّار.....
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
🌸سحر سیزدهم....
✍ ضیافتت، به نیمه اش، نزدیک می شود.
و ما، غرق در بوسه های مداوم توییم.
❄️نميدانم چقدر مهمان خوبی بوده ايم؟
اما، به لبخند های بی همتایت قسم؛ تو شاهکارترین میزبان عالمی!
❄️چنان ندیده، میخری؛ که گویی میان ما و تو، هیــچ نقطه تاریکی، جلوه نکرده است.
❄️شرمنده چشمان توام؛ دلبرم
اذن مناجات که می دهی، با خودم می اندیشم، چرا باز هم، برویم آغوش گشوده است؟
👈من بارها این سوال را با خودم تکرار کرده ام؛
مگر چقدر می توان، ندید گرفت...
مگر چقدر می توان، بخشید...
مگر چقدر می توان، ندیده خرید؟
❣نام "ستار "، تو، حِصنِ حَصینِ من است...خدا
و عقل ناچیز من هنوز، از ستاریتِ تو، انگشت به دهان مانده است!
❄️ندید گرفتن هايت، چنان مرا دلباخته ات کرده، که تصور جاماندن از آغوشت نیز، نابودم می کند.
❄️این رمضان، برای سرکشیدن اسم های تو، سحرخيز شده ام.
مرا به خودت، شبیه می کنی، دلبر رعنا قد من؟
❄️قنوت امشبم، بال درآورده است؛ به نام نامی "ستار" تو....
❣مــرا، مثل خودت...به "ندیدن" عادت بده...؛
یا ستّارُ.... یا ستّارُ.... یا ستّار.....
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
🌸سحر چهاردهم.....
✍ فقط یک سحر مانده، تا رمضان، قرص قمرش را رونمايي کند.
نیمی از ماه را در انتظار تجلی "کرامتت"، لحظه شماری کرده ايم.
و تنها...
یک سحر، تا پایان انتظار مان، باقی مانده است...
❄️چه سری است ، دلبرم...؟
که درست در همان ثانیه ای که قرص رمضان، کامل میشود، زمین آیینه کرامت تو را رو میکند؟
❄️سفره داری، خصلت رمضان است...
و تو همه این سفره داری ات، را یکجا در سینه پسر فاطمه، جای داده ای!
مگر ميشود، مولود نیمه رمضان بود،
پسر ابرمرد آسمان، و شیرزن زمین، بود،
امــــا،
کریم ترین انسان زمین نبود...؟
❣به چشمان عاشق کش تو قسم؛ من یقین دارم...؛
روبروی نام "کریم "ات آیینه گرفته ای...تا مجتبی را برای اهل زمین، خلق کرده ای.
❄️قنوت چهاردهم سجاده عاشقی ام؛
اوج می گیرد به نام نامی کرامتت...
سهمی از کرامتت را در وجود من نیز، جای میدهی؟
❄️این سحر...
انقدر.. تو را تکرار میکنم... ؛
تا آیینه داری نام "کریم" ات را، به قلب من نیز، هدیه کنی.
آیا میشود، مرا به خودت شبیه کنی؟
یا کَریمُ.....یا کَریمُ.... یا کَریم....
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
🌸سحر چهاردهم.....
✍ فقط یک سحر مانده، تا رمضان، قرص قمرش را رونمايي کند.
نیمی از ماه را در انتظار تجلی "کرامتت"، لحظه شماری کرده ايم.
و تنها...
یک سحر، تا پایان انتظار مان، باقی مانده است...
❄️چه سری است ، دلبرم...؟
که درست در همان ثانیه ای که قرص رمضان، کامل میشود، زمین آیینه کرامت تو را رو میکند؟
❄️سفره داری، خصلت رمضان است...
و تو همه این سفره داری ات، را یکجا در سینه پسر فاطمه، جای داده ای!
مگر ميشود، مولود نیمه رمضان بود،
پسر ابرمرد آسمان، و شیرزن زمین، بود،
امــــا،
کریم ترین انسان زمین نبود...؟
❣به چشمان عاشق کش تو قسم؛ من یقین دارم...؛
روبروی نام "کریم "ات آیینه گرفته ای...تا مجتبی را برای اهل زمین، خلق کرده ای.
❄️قنوت چهاردهم سجاده عاشقی ام؛
اوج می گیرد به نام نامی کرامتت...
سهمی از کرامتت را در وجود من نیز، جای میدهی؟
❄️این سحر...
انقدر.. تو را تکرار میکنم... ؛
تا آیینه داری نام "کریم" ات را، به قلب من نیز، هدیه کنی.
آیا میشود، مرا به خودت شبیه کنی؟
یا کَریمُ.....یا کَریمُ.... یا کَریم....
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
#دلنوشته_رمضان
🌸سحر پانزدهم....
✍ و..... وعده دیدار رسید....
ســـلام مادر!
برای عرض تبــــریک آمده ام!
قدم نو رسیــــده ات، مبـــ🌸ـــارک.
❄️همه این سحرها، دلم را، به امید سرزدن به خانه تو، لنگ لنگان، تا پانزدهمین سحر، کشانده ام.
چقدر دلم، تنگ آغوشت، بود....
و اولین دردانه تو... اولین بهانه من، برای کوفتن درب خانه ات....
❄️هلال رمضان، به قرص ماه، بدل گشته...تا زمین آماده رونمايي فرزند تو شود.
ماه زاده را، جز قرص قمر، چه کسی رونمايي تواند کرد؟
❣صدای نوزدات، خواب را از چشمان مان ربوده است.
نوازش های تو بر قنداقه مجتبی، قند در دلمان، می کند!
کمی آهسته تر، نوزادت را بنواز... مادر
دلمان شیشه ترک خورده ایست، که در حسرت آغوش تو، سالهاست، بر چادر مشکی ات، بوسه می زند.
❄️آغوشت، مأمن بی همتای دربدری های من است،
کاش، لحظه تولدم به آسمان، مرا نیز، چون دردانه ات، در آغوش بکشی،
و هزاار بار، عاشقانه بنوازی ام؛ مادر
❄️پشت قنوت امشبم، گرم است به آغوش تو...
من به دنبال لمس حرارت بوسه هايت، سجاده گرد سحر پانزدهم، شده ام.
آنقدر به تکرار نامت، مست ، میکنم... تا تمام آرامش نَفْس تو را ، به یک جرعه سر بکشم.
❣مادر....
چــون دردانه ات، مرا نیز...بوسه باران می کنی؟
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
#دلنوشته_رمضان
🌸سحر پانزدهم....
✍ و..... وعده دیدار رسید....
ســـلام مادر!
برای عرض تبــــریک آمده ام!
قدم نو رسیــــده ات، مبـــ🌸ـــارک.
❄️همه این سحرها، دلم را، به امید سرزدن به خانه تو، لنگ لنگان، تا پانزدهمین سحر، کشانده ام.
چقدر دلم، تنگ آغوشت، بود....
و اولین دردانه تو... اولین بهانه من، برای کوفتن درب خانه ات....
❄️هلال رمضان، به قرص ماه، بدل گشته...تا زمین آماده رونمايي فرزند تو شود.
ماه زاده را، جز قرص قمر، چه کسی رونمايي تواند کرد؟
❣صدای نوزدات، خواب را از چشمان مان ربوده است.
نوازش های تو بر قنداقه مجتبی، قند در دلمان، می کند!
کمی آهسته تر، نوزادت را بنواز... مادر
دلمان شیشه ترک خورده ایست، که در حسرت آغوش تو، سالهاست، بر چادر مشکی ات، بوسه می زند.
❄️آغوشت، مأمن بی همتای دربدری های من است،
کاش، لحظه تولدم به آسمان، مرا نیز، چون دردانه ات، در آغوش بکشی،
و هزاار بار، عاشقانه بنوازی ام؛ مادر
❄️پشت قنوت امشبم، گرم است به آغوش تو...
من به دنبال لمس حرارت بوسه هايت، سجاده گرد سحر پانزدهم، شده ام.
آنقدر به تکرار نامت، مست ، میکنم... تا تمام آرامش نَفْس تو را ، به یک جرعه سر بکشم.
❣مادر....
چــون دردانه ات، مرا نیز...بوسه باران می کنی؟
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
دلنوشته_رمضان
🌸سحر شانزدهم...
✍ رمضان، به پیچ نهایی اش، نزدیک می شود،
و لحظه های قدر از راه می رسند
شب های قدر، فرصت میوه چینی اند!
و ما...
برداشت می کنیم، همه آنچه را که یکسال در زمین قلبمان، کاشته ايم!
❄️عمر یکساله ام را که برانداز میکنم، هیــچ نقطة روشنی، برای دریافت کرامتت نمی بینم.
اما...
مهربانی یکساله تو را، که مرور می کنم؛ دلم به لیلةالقــدرِ این رمضان نیز، قرص می شود.
💢سالهاست که رسم میان من و تو، همین بوده است ؛
من... یکسال...را خراب کرده ام!
و تو....سال بعد را به نیکوترین تقدیر، نوشته ای!
چه رازی است میان تو و اسم "رحمانت"...
که از هر چه بگذری، مِهر پاشیدن بر بندگانت را، رها نمی کنی؟
❄️سیاه دل تر از همیشه...
و شکسته تر از هر سال...
چشم براه لیلةالقدرت نشسته ام....
امـــا یقین دارم؛ که سهم عظیمی از "عشــق" را برایم، کنار گذاشته ای.
❄️من، بی تو، تمام می شوم...؛ دلبرم.
دفتر تقدیرم را، از هر چه خالی می کنی، خیالی نیست؛
امــا، تقدیر مرا، از لمس وجودت، خالی مکن.
مــن...بدون تــو.... یعنــی؛ تمـــام
تــو، تنها ثروت قابل شمارش منی...خدا
و من...
به انتظار سهم بیشتری از تو، گوشه سفره رمضانت را، رها نکرده ام.
⭐️رحمان، مگر جز مهر، می داند؟
لیلةالقدر مرا، به طوفانی از مِهَــــرت، تکان بده.
یا رحمانُ....یا رحمانُ... یا رحمان
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
دلنوشته_رمضان
🌸سحر شانزدهم...
✍ رمضان، به پیچ نهایی اش، نزدیک می شود،
و لحظه های قدر از راه می رسند
شب های قدر، فرصت میوه چینی اند!
و ما...
برداشت می کنیم، همه آنچه را که یکسال در زمین قلبمان، کاشته ايم!
❄️عمر یکساله ام را که برانداز میکنم، هیــچ نقطة روشنی، برای دریافت کرامتت نمی بینم.
اما...
مهربانی یکساله تو را، که مرور می کنم؛ دلم به لیلةالقــدرِ این رمضان نیز، قرص می شود.
💢سالهاست که رسم میان من و تو، همین بوده است ؛
من... یکسال...را خراب کرده ام!
و تو....سال بعد را به نیکوترین تقدیر، نوشته ای!
چه رازی است میان تو و اسم "رحمانت"...
که از هر چه بگذری، مِهر پاشیدن بر بندگانت را، رها نمی کنی؟
❄️سیاه دل تر از همیشه...
و شکسته تر از هر سال...
چشم براه لیلةالقدرت نشسته ام....
امـــا یقین دارم؛ که سهم عظیمی از "عشــق" را برایم، کنار گذاشته ای.
❄️من، بی تو، تمام می شوم...؛ دلبرم.
دفتر تقدیرم را، از هر چه خالی می کنی، خیالی نیست؛
امــا، تقدیر مرا، از لمس وجودت، خالی مکن.
مــن...بدون تــو.... یعنــی؛ تمـــام
تــو، تنها ثروت قابل شمارش منی...خدا
و من...
به انتظار سهم بیشتری از تو، گوشه سفره رمضانت را، رها نکرده ام.
⭐️رحمان، مگر جز مهر، می داند؟
لیلةالقدر مرا، به طوفانی از مِهَــــرت، تکان بده.
یا رحمانُ....یا رحمانُ... یا رحمان
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
دلنوشته_رمضان
🌸سحر هفدهم.....
✍ تنها از یک "قلب بیمار"، گم کردن ردپای تو، انتظار می رود.
بیماری دلم، یک سو... و گم کردن های مکرر تو، از سوی دیگر... تمام حجم دلم را، به درد، آلوده کرده است.
❄️هر دم که نگاهم، از آسمان کنده می شود. چاره ای ندارد،جز آنکه، بر پهنای وجود خاکی ام، سایه بیندازد.
و آنوقت، من بجای روی ماه تو... فقط سایه ای از خودم را می بینم، که دائماً بر گستره دلم، سنگینی می کند!
❄️سنگین شده ام.... دلبرم
اصلا دیگر دلی برایم نمانده، که تو دلبرش باشی...
و این سنگینی، شرح حال دل بیماریست، که چشمانش، تو را از خاطر برده اند.
❄️تا چشمانم، به خودم، می افتند... به چشم بر هم زدنی،تو را گم می کنم.
و تازه میفهمم، که فاصله مــن تا تــو فقط همیــن یک قدم است؛ خودِ خودِ خودم!
✨پا روی خودم که بگذارم... بی پرده تو را در آغوش خواهم کشید.
💢سحر هفدهم... عجیب از بوی طبابت تو، پر شده است.
میدانی..!؟
انقدر دلم را قرص کرده ای، که هرگاه دلم بیمار می شود، هراسی از آن، مرا احاطه نمی کند.
زیرا به اعجاز سرانگشتانِ طبیبم، ایمان دارم.
❄️امشب، کتاب نسخه های تو را باز می کنم.
تا نسخه ای برای درد دلم پیدا کنم.
اما، یادم می آید؛
تمام سطر سطرِ نسخه های تو... شفاي سینه های بیماریست که بدنبال نور، سَرَک می کشند.
طبیب من...
درد دلـــم را... سـامـان می دهی؟
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
دلنوشته_رمضان
🌸سحر هفدهم.....
✍ تنها از یک "قلب بیمار"، گم کردن ردپای تو، انتظار می رود.
بیماری دلم، یک سو... و گم کردن های مکرر تو، از سوی دیگر... تمام حجم دلم را، به درد، آلوده کرده است.
❄️هر دم که نگاهم، از آسمان کنده می شود. چاره ای ندارد،جز آنکه، بر پهنای وجود خاکی ام، سایه بیندازد.
و آنوقت، من بجای روی ماه تو... فقط سایه ای از خودم را می بینم، که دائماً بر گستره دلم، سنگینی می کند!
❄️سنگین شده ام.... دلبرم
اصلا دیگر دلی برایم نمانده، که تو دلبرش باشی...
و این سنگینی، شرح حال دل بیماریست، که چشمانش، تو را از خاطر برده اند.
❄️تا چشمانم، به خودم، می افتند... به چشم بر هم زدنی،تو را گم می کنم.
و تازه میفهمم، که فاصله مــن تا تــو فقط همیــن یک قدم است؛ خودِ خودِ خودم!
✨پا روی خودم که بگذارم... بی پرده تو را در آغوش خواهم کشید.
💢سحر هفدهم... عجیب از بوی طبابت تو، پر شده است.
میدانی..!؟
انقدر دلم را قرص کرده ای، که هرگاه دلم بیمار می شود، هراسی از آن، مرا احاطه نمی کند.
زیرا به اعجاز سرانگشتانِ طبیبم، ایمان دارم.
❄️امشب، کتاب نسخه های تو را باز می کنم.
تا نسخه ای برای درد دلم پیدا کنم.
اما، یادم می آید؛
تمام سطر سطرِ نسخه های تو... شفاي سینه های بیماریست که بدنبال نور، سَرَک می کشند.
طبیب من...
درد دلـــم را... سـامـان می دهی؟
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
#دلنوشته_رمضان
🌸سحر هجدهم...
✍ و.....
هجدهمین سحر رمضان، "دردناک ترین" ساعات این ضیافت است...
❄️آسمان و زمین، عجیــب بوی درد گرفته اند.
میدانی.... ؛
شق القمری در کوفه، درپيش است،
که بر غربت هزار ساله تو، تلنبار شده است.
❄️بی قراری، جان مرا به آتش کشانده است...
حِصن حَصین زمین، آماده پرواز می شود.
و این اولین بار است که شیعه، درد یتیمی را به جان خویش، می خرد!
تصور دردهای فردا، استخوان سوز است!
عـلـی، با همه هیبتی که آسمان را به تعظیم واداشته است، به محرابی میرود، که قرار است، ماه را در آن بشکافند.
وای، که درد این ثانیه ها، پای قلمم را لنگ می کند!
❄️یوسفم...
من نخستین بار، بوی درد را از مشام رمضان، ادراک کرده ام.
علــی... همه پناه من... و همه پناه اهل زمین و آسمان است.
من؛ بی علی، هزار بار، یتیمی را تجربه کرده ام.
❄️فاجعه ایست رمضان های بدون تو!
نميدانیم... بر کدامین درد، شکیبایی پیشه کنیم؟
بر هیبت آنکس، که از دست میدهیم،
یا بر غربت آنکس که بدستش نمی آوریم؟
❄️تو بگو.....
شیعه چند سال دیگر، به تحمل این درد، محکوم است؟
لیلةالقـــ✨ـدر در پیش است...
و مـــن..
فقط یک نشانی از پیراهنت، می خواهم!
تقدیر مرا، به همین یک نشانه، زیبـــا کن.
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
#دلنوشته_رمضان
🌸سحر هجدهم...
✍ و.....
هجدهمین سحر رمضان، "دردناک ترین" ساعات این ضیافت است...
❄️آسمان و زمین، عجیــب بوی درد گرفته اند.
میدانی.... ؛
شق القمری در کوفه، درپيش است،
که بر غربت هزار ساله تو، تلنبار شده است.
❄️بی قراری، جان مرا به آتش کشانده است...
حِصن حَصین زمین، آماده پرواز می شود.
و این اولین بار است که شیعه، درد یتیمی را به جان خویش، می خرد!
تصور دردهای فردا، استخوان سوز است!
عـلـی، با همه هیبتی که آسمان را به تعظیم واداشته است، به محرابی میرود، که قرار است، ماه را در آن بشکافند.
وای، که درد این ثانیه ها، پای قلمم را لنگ می کند!
❄️یوسفم...
من نخستین بار، بوی درد را از مشام رمضان، ادراک کرده ام.
علــی... همه پناه من... و همه پناه اهل زمین و آسمان است.
من؛ بی علی، هزار بار، یتیمی را تجربه کرده ام.
❄️فاجعه ایست رمضان های بدون تو!
نميدانیم... بر کدامین درد، شکیبایی پیشه کنیم؟
بر هیبت آنکس، که از دست میدهیم،
یا بر غربت آنکس که بدستش نمی آوریم؟
❄️تو بگو.....
شیعه چند سال دیگر، به تحمل این درد، محکوم است؟
لیلةالقـــ✨ـدر در پیش است...
و مـــن..
فقط یک نشانی از پیراهنت، می خواهم!
تقدیر مرا، به همین یک نشانه، زیبـــا کن.
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
#دلنوشته_رمضان
🌸سحر نوزدهم...
✍ برای رفتن... چقــــدر بی تابی؟
از لحظه ای که سیاهی، یَقِـــه ی آسمان را گرفته است ، چند بار نگاهت را به بالا دوخته ای؟
منتظر کدام اشــــاره ای؟
❄️دل دل میکنـــم، بی خیالِ رفتن شوی...
با رفتن تــو، فقط زینب، نیست؛ که زمین می خورد!
که تمـام فرزندانت، تا قیامت، به خاک می افتند!
❄️نــــرو ...
دردِ نداشتنت ، سلولهای قلب مرا، از هم باز میکند.
وقارِ حیدری ات، حتی اجازه پلک زدن را هم، از من ، ربوده است.
تو می روی....و تمامِ چشم مرا، با خودت میبری!
تو میروی ، تا با یک ضــربــه، رستگار شوی.
اما من با همان یک ضربه، به غربتی هزار ساله، مبتلا می شوم.
❄️تکرار هر رمضان، تکرار از دست دادن قدم های سنگینی است، که راه نَفَس های مرا ، مسدود می کند.
همان قدم هايی که سنگ و کلوخِ خیابان نیز، از رفتنــش، به درد آمده اند.
هنوز هم ، درد امشب زینب، چون آتشفشانی مذاب، در میان قلبمان می جوشد.
من یقین دارم...؛
تا لحظه دیدارت، هیــچ مرهمی، این انفجار مداوم را خاموش نخواهد کرد.
💢تمام رازِ زمیـــن؛ تویی علــی!
و خداوند، لیلةالقدرش را نیز، با تــو هماهنگ کرده است.
و این؛ شرافتیست، که، جان مرا در تحمل این درد، تسکین داده است.
❄️می روی.... چاره ای نیست جان دلم!
اما به جان بی نظیرت قسم؛
من به اعتبار تو ، در زمین راه می روم.
و به اتصالِ تــو ، راه آسمان را ، طی می کنم.
✨دستان خالی مــرا، تا آخر بازار دنیا....رها مکن.
شلوغی اش، مرا نابود خواهد کرد!
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
#دلنوشته_رمضان
🌸سحر نوزدهم...
✍ برای رفتن... چقــــدر بی تابی؟
از لحظه ای که سیاهی، یَقِـــه ی آسمان را گرفته است ، چند بار نگاهت را به بالا دوخته ای؟
منتظر کدام اشــــاره ای؟
❄️دل دل میکنـــم، بی خیالِ رفتن شوی...
با رفتن تــو، فقط زینب، نیست؛ که زمین می خورد!
که تمـام فرزندانت، تا قیامت، به خاک می افتند!
❄️نــــرو ...
دردِ نداشتنت ، سلولهای قلب مرا، از هم باز میکند.
وقارِ حیدری ات، حتی اجازه پلک زدن را هم، از من ، ربوده است.
تو می روی....و تمامِ چشم مرا، با خودت میبری!
تو میروی ، تا با یک ضــربــه، رستگار شوی.
اما من با همان یک ضربه، به غربتی هزار ساله، مبتلا می شوم.
❄️تکرار هر رمضان، تکرار از دست دادن قدم های سنگینی است، که راه نَفَس های مرا ، مسدود می کند.
همان قدم هايی که سنگ و کلوخِ خیابان نیز، از رفتنــش، به درد آمده اند.
هنوز هم ، درد امشب زینب، چون آتشفشانی مذاب، در میان قلبمان می جوشد.
من یقین دارم...؛
تا لحظه دیدارت، هیــچ مرهمی، این انفجار مداوم را خاموش نخواهد کرد.
💢تمام رازِ زمیـــن؛ تویی علــی!
و خداوند، لیلةالقدرش را نیز، با تــو هماهنگ کرده است.
و این؛ شرافتیست، که، جان مرا در تحمل این درد، تسکین داده است.
❄️می روی.... چاره ای نیست جان دلم!
اما به جان بی نظیرت قسم؛
من به اعتبار تو ، در زمین راه می روم.
و به اتصالِ تــو ، راه آسمان را ، طی می کنم.
✨دستان خالی مــرا، تا آخر بازار دنیا....رها مکن.
شلوغی اش، مرا نابود خواهد کرد!
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
🌸سحر بیستم...
✍ فقط... ده ضیافت دیگر، تا جمع شدن خوان رحمتت باقی مانده است.
و من هنوز، جامانده ترین مسافر پرواز رمضانم!
ناله های الغوث الغوث مرا شنیده ای....
و اگر اذن تو یاریم کنــد، باز هم خواهی شنید.
❄️من از "خودم"، عجیــب به تنگ آمده ام، که اینگونه دستانم را، مضطرانه بالا گرفته ام.
آنقدر، منيت هايم، زمین گیرم کرده اند، که صد بار فریاد الغوث الغوث سر داده ام.
❄️من آتشـ🔥ــی به سوزانندگی خودم، سراغ ندارم؛ خدا
هر الغوث من، استغاثه به فریادرسی است، که تنها قدرت رها کننده من، از حصار منيت هایم است.
❄️باز هم می آیم دلبرم.
و تو را به "خودت" قسم می دهم ؛ تا مرا از "خودم" برهانی.
بِــکَ یا اللّـه....
آیا مرا در زمره آزاد شدگان از نفسم، قرار می دهی؟
وعده فردا شبمان، هراس به دلم افکنده است؛
می ترسم از چشمانی که گناه، خشکشان کرده است!
می ترسم از دستانی که غرور... فقر را، از لابلاي سرانگشتانش، دزدیده است!
می ترسم از قلبی که نجاسات نَفْسَم، بال پروازش را شکسته است.
❄️به فریاد دلم برس...
من جز تو، فریادرسی سراغ ندارم.
نام محبوب ترین بندگانت را پیشکش کرده ام، شاید به اعتبار هیبتشان، مرا نیز، به پروازی بلند، مفتخر کنی!
✨ترس دلم را بریز...
همیشه مرا به هر بهانه ای بخشیده ای!
من سالهاست که جز بخشــش، خاطره ای از تو، به یادم ندارم
دستانم را بالا گرفته ام،
مرا از میان لجن زار منيت هايم، بیرون می کشی؟
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
🌸سحر بیستم...
✍ فقط... ده ضیافت دیگر، تا جمع شدن خوان رحمتت باقی مانده است.
و من هنوز، جامانده ترین مسافر پرواز رمضانم!
ناله های الغوث الغوث مرا شنیده ای....
و اگر اذن تو یاریم کنــد، باز هم خواهی شنید.
❄️من از "خودم"، عجیــب به تنگ آمده ام، که اینگونه دستانم را، مضطرانه بالا گرفته ام.
آنقدر، منيت هايم، زمین گیرم کرده اند، که صد بار فریاد الغوث الغوث سر داده ام.
❄️من آتشـ🔥ــی به سوزانندگی خودم، سراغ ندارم؛ خدا
هر الغوث من، استغاثه به فریادرسی است، که تنها قدرت رها کننده من، از حصار منيت هایم است.
❄️باز هم می آیم دلبرم.
و تو را به "خودت" قسم می دهم ؛ تا مرا از "خودم" برهانی.
بِــکَ یا اللّـه....
آیا مرا در زمره آزاد شدگان از نفسم، قرار می دهی؟
وعده فردا شبمان، هراس به دلم افکنده است؛
می ترسم از چشمانی که گناه، خشکشان کرده است!
می ترسم از دستانی که غرور... فقر را، از لابلاي سرانگشتانش، دزدیده است!
می ترسم از قلبی که نجاسات نَفْسَم، بال پروازش را شکسته است.
❄️به فریاد دلم برس...
من جز تو، فریادرسی سراغ ندارم.
نام محبوب ترین بندگانت را پیشکش کرده ام، شاید به اعتبار هیبتشان، مرا نیز، به پروازی بلند، مفتخر کنی!
✨ترس دلم را بریز...
همیشه مرا به هر بهانه ای بخشیده ای!
من سالهاست که جز بخشــش، خاطره ای از تو، به یادم ندارم
دستانم را بالا گرفته ام،
مرا از میان لجن زار منيت هايم، بیرون می کشی؟
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
#دلنوشته_رمضان
سحر بیست و یکم....
✍ بدون تو..... آسمان و زمین... بی تابند...
می بینی... ؛
همه دریاها، کاسه شیر، پیشکش کرده اند..
تا راهی نشوی.... بابا
❄️حسنین...
زینب...
عباس...
التماست می کنند.....
و این ماييم که ... از پس قرن ها ...فاصله... التماست می کنیم....
شیعه بدون تو... به کدام دیوار تکیه کند، بابا...؟
آنقدر در نگاه اهل آسمان عزیزی، که شب تولدت را، به آغوش خدا... شب قدر نام گذاشته اند....
تو... همه اعجاز خدایی، حیدر...
و ما باز درد نداشتن تو را، برای هزارمين بار، لمس می کنیم...
یگانه دلبر من... ؛
علی... سهم تو بود... نه ما...
که هزار سال است... در انتظار سهممان از آخرین فرزندش... خیره به راه مانده ايم...
❄️امشب، فقیرترین بنده ات منم، دلبرم ....
دستان خالی ام... به امید تحفه ای عظیم، بالا آمده اند...
من... سهمم را می خواهم...
سهمم را از خانواده علی....
سهمم را از دامان مادر....
من..... یوسفم را... می خواهم... خدااااااا
❄️اذن دعا داده ای... و اجابتش را ضمانت کرده ای...
من یقین دارم، که مرا،... بدون توشه، راهی نخواهی کرد....
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
#دلنوشته_رمضان
سحر بیست و یکم....
✍ بدون تو..... آسمان و زمین... بی تابند...
می بینی... ؛
همه دریاها، کاسه شیر، پیشکش کرده اند..
تا راهی نشوی.... بابا
❄️حسنین...
زینب...
عباس...
التماست می کنند.....
و این ماييم که ... از پس قرن ها ...فاصله... التماست می کنیم....
شیعه بدون تو... به کدام دیوار تکیه کند، بابا...؟
آنقدر در نگاه اهل آسمان عزیزی، که شب تولدت را، به آغوش خدا... شب قدر نام گذاشته اند....
تو... همه اعجاز خدایی، حیدر...
و ما باز درد نداشتن تو را، برای هزارمين بار، لمس می کنیم...
یگانه دلبر من... ؛
علی... سهم تو بود... نه ما...
که هزار سال است... در انتظار سهممان از آخرین فرزندش... خیره به راه مانده ايم...
❄️امشب، فقیرترین بنده ات منم، دلبرم ....
دستان خالی ام... به امید تحفه ای عظیم، بالا آمده اند...
من... سهمم را می خواهم...
سهمم را از خانواده علی....
سهمم را از دامان مادر....
من..... یوسفم را... می خواهم... خدااااااا
❄️اذن دعا داده ای... و اجابتش را ضمانت کرده ای...
من یقین دارم، که مرا،... بدون توشه، راهی نخواهی کرد....
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
#دلنوشته_رمضان
🌸سحر بیست و دوم
✍ سحر بیست و دوم... اولین سحر بدون علی است.
و قلب زمین، برای هضم نداشتَنَش، در انقباضی سخت، درگیر شده است.
❄️دیروز...آئینه ی خدا روی زمین، ترک خورده است...
و دیگر هیــچ کس نیست، که چهره کاملی از خدا را، برایمان رونمايي کند.
❄️زمیــن؛ بی علی، فقیرترین مخلوق خداست.
بیچاره زمیـ🌎ــن!
من مانده ام، دردهای عظیمی را که به خود دیده است...چگونه او را از گردش روزمره اش، باز نداشته است؟
✨همه درد زمین یک سو...
فــراقِ علــی... یک سو...
و انتظار هزار ساله پسر علی، از سوی دیگر، سرگیجه به جانش انداخته است.
و من... در این درد زمین، همیشه، با او شریک بوده ام.
❄️آخرین لیلةالقدر در پیش است.
و من، برای تسکین همه دردهای اهل زمین، قنـــوت می گیرم.
اما...
عظیم ترین غصه اش، همان آینه ترک خورده ایست، که باید ترمیم شود.
❄️تا زمیــن، "پسر علی" را رو نکند.
هیچ آينه ای، توان ترسیم چهره خدا را، نخواهد داشت.
❄️باید برای عظیم ترین درد اهل زمین، دعا کنیم.
برای ثروتـی که داریــم، اما دستمان به او نمی رسد.
❄️باید تقدیرات زمین را، با دستان رو به آسمانمان عوض کنیم.
زمین، با پسر علی، دیگر فقیرترین مخلوق خدا، نخواهد بود!
💠برای غربت پسر علی، دعا کنیم....
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
#دلنوشته_رمضان
🌸سحر بیست و دوم
✍ سحر بیست و دوم... اولین سحر بدون علی است.
و قلب زمین، برای هضم نداشتَنَش، در انقباضی سخت، درگیر شده است.
❄️دیروز...آئینه ی خدا روی زمین، ترک خورده است...
و دیگر هیــچ کس نیست، که چهره کاملی از خدا را، برایمان رونمايي کند.
❄️زمیــن؛ بی علی، فقیرترین مخلوق خداست.
بیچاره زمیـ🌎ــن!
من مانده ام، دردهای عظیمی را که به خود دیده است...چگونه او را از گردش روزمره اش، باز نداشته است؟
✨همه درد زمین یک سو...
فــراقِ علــی... یک سو...
و انتظار هزار ساله پسر علی، از سوی دیگر، سرگیجه به جانش انداخته است.
و من... در این درد زمین، همیشه، با او شریک بوده ام.
❄️آخرین لیلةالقدر در پیش است.
و من، برای تسکین همه دردهای اهل زمین، قنـــوت می گیرم.
اما...
عظیم ترین غصه اش، همان آینه ترک خورده ایست، که باید ترمیم شود.
❄️تا زمیــن، "پسر علی" را رو نکند.
هیچ آينه ای، توان ترسیم چهره خدا را، نخواهد داشت.
❄️باید برای عظیم ترین درد اهل زمین، دعا کنیم.
برای ثروتـی که داریــم، اما دستمان به او نمی رسد.
❄️باید تقدیرات زمین را، با دستان رو به آسمانمان عوض کنیم.
زمین، با پسر علی، دیگر فقیرترین مخلوق خدا، نخواهد بود!
💠برای غربت پسر علی، دعا کنیم....
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
#دلنوشته_رمضان
🌸سحر روز بیست و چهارم...
✍️ به خط پایان، که نزدیک می شویم؛
تعارضی عظیـم، قلبمان را گرفتار می کنـــد؛
"شــوقِ" تجربه قنوت هايي که هر کدامشان سفری بلند، به آسمان تو را رقم می زنــــد،
یـــــا....
"غــــمِ" از دست دادن سحر هايي که، بی نظیرترين فرصتهای هم آغوشی با تـو بوده اند❗️
❄️دلــم برایت تنــگ می شود.... خدا
برای لحظه هايي که هیـــچ صدایی، جز نجوای دعای سحر، از خانه های اهل زمین، بالا نمی رفت.
برای لحظه هايي که چراغ های روشن خانه های همسایه، شوق بیدار ماندن را در دلم، بیشتر می کرد.
برای لحظه هايي که، با هر کدام از نامهای تو، قنوت می گرفتم و با تکرار مکررشان، بوسه های مداوم تو را احساس می کردم.
❄️دلم برایت تنگ می شود خدا...
تـــو، همان لذت شیرین لحظه افطارم بوده ای، که در اولین جرعه آب، تجربه اش می کردم.
تـــو... همان احساس خالی شدنم، در لابلاي العفو های شبانه ام بودی...که تمام جان مرا، با آرامشی عظیم، احاطه می کردی.
دلـــم برایت تنگ می شود... خدا
نميدانم تا رمضان دیگر... چه برایم مقدر کرده ای؟
امــــا...
بگــذار، سهم من از این رمضان، همین سجاده خیسی باشد، که در همه طول سال، نمناک باقی بماند.
بگذار...تمام اِرثیه ام از سحر هایش، همین قنوت هایی باشد، که تا رمضان دیگـــر، حتی یک سحر نیز، از ادراکــش، جا نمانم.
بگـــذار...خالی شدنم را تا رمضان دیگر، به کوله باری سیاه تبدیل نکنم.
❄️تصور جمع شدنِ سفره ات، دلم را می لرزاند.
رمضان می رود ...
و....مــــن می مانم... و یک دنیای شلوغ.
می ترسم... دوباره دستان تو را در شلوغ بازار دنیا گم کنم.
وای....دلــم برایت تنگ می شود؛ خـدا
می شود
در میان دلم، چنان لانه کنی، که ترس نداشتنت، پشتم را نلرزاند ؟
میشود؛ همیشه بمــــانی؛ خـــدا ؟
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
#دلنوشته_رمضان
🌸سحر روز بیست و چهارم...
✍️ به خط پایان، که نزدیک می شویم؛
تعارضی عظیـم، قلبمان را گرفتار می کنـــد؛
"شــوقِ" تجربه قنوت هايي که هر کدامشان سفری بلند، به آسمان تو را رقم می زنــــد،
یـــــا....
"غــــمِ" از دست دادن سحر هايي که، بی نظیرترين فرصتهای هم آغوشی با تـو بوده اند❗️
❄️دلــم برایت تنــگ می شود.... خدا
برای لحظه هايي که هیـــچ صدایی، جز نجوای دعای سحر، از خانه های اهل زمین، بالا نمی رفت.
برای لحظه هايي که چراغ های روشن خانه های همسایه، شوق بیدار ماندن را در دلم، بیشتر می کرد.
برای لحظه هايي که، با هر کدام از نامهای تو، قنوت می گرفتم و با تکرار مکررشان، بوسه های مداوم تو را احساس می کردم.
❄️دلم برایت تنگ می شود خدا...
تـــو، همان لذت شیرین لحظه افطارم بوده ای، که در اولین جرعه آب، تجربه اش می کردم.
تـــو... همان احساس خالی شدنم، در لابلاي العفو های شبانه ام بودی...که تمام جان مرا، با آرامشی عظیم، احاطه می کردی.
دلـــم برایت تنگ می شود... خدا
نميدانم تا رمضان دیگر... چه برایم مقدر کرده ای؟
امــــا...
بگــذار، سهم من از این رمضان، همین سجاده خیسی باشد، که در همه طول سال، نمناک باقی بماند.
بگذار...تمام اِرثیه ام از سحر هایش، همین قنوت هایی باشد، که تا رمضان دیگـــر، حتی یک سحر نیز، از ادراکــش، جا نمانم.
بگـــذار...خالی شدنم را تا رمضان دیگر، به کوله باری سیاه تبدیل نکنم.
❄️تصور جمع شدنِ سفره ات، دلم را می لرزاند.
رمضان می رود ...
و....مــــن می مانم... و یک دنیای شلوغ.
می ترسم... دوباره دستان تو را در شلوغ بازار دنیا گم کنم.
وای....دلــم برایت تنگ می شود؛ خـدا
می شود
در میان دلم، چنان لانه کنی، که ترس نداشتنت، پشتم را نلرزاند ؟
میشود؛ همیشه بمــــانی؛ خـــدا ؟
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
#دلنوشته_رمضان
🌸روز بیست و پنجم....
✍️ فقط چهار روز مانده، تا جامه مهمانی مان را، از تن بدر کنیم.
یادم هست؛
زیباترین سحر این مهمانی، بنام نامی تو رقم خورده بود؛ مــادر
❄️حضور شما، در لابلاي مناجات های روزانه، چقدر پررنگ بود.
چقدر گریستن بر دامانت، روزها مرا روشن می کرد.
چقدر دور شما گشتن مرا آرام می کرد.
چقدر چادرت را بو کشیدن، در سلولهای قلب من، معجزه هايي عظیم، را رقم می زد.
❄️مادر...
سفره داری رمضان، رو به پایان است.
دلم برایت تنگ می شود،
برای دستان مهربان و خسته ات....
برای چشمان معصوم و عاشقت...
کاش، اذن قنوت همه روزهای رمضانم، به نام نامی تو، صادر می شد؛
تا هیــچ گاه، تو را در لابلاي سجاده ام، گم نکنم.
❣️تو کلیدِ همه درهای آسمانی!
چه دارد، آنکس که تو را در آغوش ندارد؟
مادر....
تمام هستی ام به قربان ناز یک لبخندت
چه کنـــم، بیشتر، دوست بداری ام؟
چه کنـــم، بیشتر، عاشقانه ببوسی ام؟
من یقین دارم؛
راز محبت تــ👈ـو، عزیز_دردانه آخر توست.
که هر چه بیشتر زلیخایش شوم، بیشتر، در پیش چشمان تو، خواهم درخشید!
❄️دعایــم کـن؛ مــــادر
دستانـت را بالا بگیر، و برایم، عشــق بخواه.
عشقی که مــرا از نشستن، باز دارد!
عشقی که مرا از دم فرو بستن، باز دارد!
عشقی که همه عالم، آنرا از نگاهم، بخوانند.
دعـا کـن... عاشقـــت بمانم مــادر.
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
#دلنوشته_رمضان
🌸روز بیست و پنجم....
✍️ فقط چهار روز مانده، تا جامه مهمانی مان را، از تن بدر کنیم.
یادم هست؛
زیباترین سحر این مهمانی، بنام نامی تو رقم خورده بود؛ مــادر
❄️حضور شما، در لابلاي مناجات های روزانه، چقدر پررنگ بود.
چقدر گریستن بر دامانت، روزها مرا روشن می کرد.
چقدر دور شما گشتن مرا آرام می کرد.
چقدر چادرت را بو کشیدن، در سلولهای قلب من، معجزه هايي عظیم، را رقم می زد.
❄️مادر...
سفره داری رمضان، رو به پایان است.
دلم برایت تنگ می شود،
برای دستان مهربان و خسته ات....
برای چشمان معصوم و عاشقت...
کاش، اذن قنوت همه روزهای رمضانم، به نام نامی تو، صادر می شد؛
تا هیــچ گاه، تو را در لابلاي سجاده ام، گم نکنم.
❣️تو کلیدِ همه درهای آسمانی!
چه دارد، آنکس که تو را در آغوش ندارد؟
مادر....
تمام هستی ام به قربان ناز یک لبخندت
چه کنـــم، بیشتر، دوست بداری ام؟
چه کنـــم، بیشتر، عاشقانه ببوسی ام؟
من یقین دارم؛
راز محبت تــ👈ـو، عزیز_دردانه آخر توست.
که هر چه بیشتر زلیخایش شوم، بیشتر، در پیش چشمان تو، خواهم درخشید!
❄️دعایــم کـن؛ مــــادر
دستانـت را بالا بگیر، و برایم، عشــق بخواه.
عشقی که مــرا از نشستن، باز دارد!
عشقی که مرا از دم فرو بستن، باز دارد!
عشقی که همه عالم، آنرا از نگاهم، بخوانند.
دعـا کـن... عاشقـــت بمانم مــادر.
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
#دلنوشته_رمضان
🌸سحر بیست و ششم...
✍ دیگر سحرهای آخــر است.
و مـــا...
همچنان سهام دارِ دردهای ناتمام شماییم؛ یوسف
امـــا،
این آوارگی را به هزار عافیت دیگر نمی دهیم!
❄️فرزند شما بودن، هزینه میخواهد.
و مــا...
برای چنین عظمتی، هر هزینه ای را به جان می خریم.
❄️تمام عزت مان این است که، شریک درد شماییم.
اینکه؛ ما را در جامه مِشکی تان شریک می کنید.
اینکه ؛ جرعه ای از دردتان را به جانمان میندازید.
اینکه؛ از غربتتان، به ما نیز سهمی داده اید.
اینکه؛ بی شما زیستن برایمان محال است.
اینکه؛ بی شما مُـردن برایمان محال است.
اینکه؛ وقتی دستمان از لابلای انگشتانتان رها میشود، دیگر اثری از شادی در رخسارمان نمی ماند!
❄️اینکه؛ درد خانواده شما، جانمان را به آتش کشیده است!
و این؛
شرح حال یک درد مبارک است؛ درد عاشـقی
❄️هزار الحمدلله، که عاشقمان کرده اید!
هزار الحمدلله که در دل سیاهمان تجلی کرده اید!
و اینگونه بود که ما قیمت گرفته ایم!
و اینگونه بود که ما عزت گرفته ایم!
❄️الحمدلله که چشمان ما را برای چشم انتظاری، برگزیده اید.
الحمدلله که دل ما را، برای خون جگری، انتخاب کرده اید.
الحمدلله که دستان ما را، برای التماس حضورت، فراخوان کرده اید.
الحمدلله یوسف، که هنوز زلیخا نشده، ازدردتان به ما خورانده اید.
❄️هزار سال دیگر هم که طول بکشد، ما منتظرت میمانیم.
اصلاً کارِ دیگری در زمین نداریم.
منتظر ملاقات چشمان دلبرت میمانیم.
منتظر لمس حرارت آغوشت.
منتظر شنیدن صدای عاشق کش ات.
مــــا.... منتظـــرت میمانیـــم!
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
#دلنوشته_رمضان
🌸سحر بیست و ششم...
✍ دیگر سحرهای آخــر است.
و مـــا...
همچنان سهام دارِ دردهای ناتمام شماییم؛ یوسف
امـــا،
این آوارگی را به هزار عافیت دیگر نمی دهیم!
❄️فرزند شما بودن، هزینه میخواهد.
و مــا...
برای چنین عظمتی، هر هزینه ای را به جان می خریم.
❄️تمام عزت مان این است که، شریک درد شماییم.
اینکه؛ ما را در جامه مِشکی تان شریک می کنید.
اینکه ؛ جرعه ای از دردتان را به جانمان میندازید.
اینکه؛ از غربتتان، به ما نیز سهمی داده اید.
اینکه؛ بی شما زیستن برایمان محال است.
اینکه؛ بی شما مُـردن برایمان محال است.
اینکه؛ وقتی دستمان از لابلای انگشتانتان رها میشود، دیگر اثری از شادی در رخسارمان نمی ماند!
❄️اینکه؛ درد خانواده شما، جانمان را به آتش کشیده است!
و این؛
شرح حال یک درد مبارک است؛ درد عاشـقی
❄️هزار الحمدلله، که عاشقمان کرده اید!
هزار الحمدلله که در دل سیاهمان تجلی کرده اید!
و اینگونه بود که ما قیمت گرفته ایم!
و اینگونه بود که ما عزت گرفته ایم!
❄️الحمدلله که چشمان ما را برای چشم انتظاری، برگزیده اید.
الحمدلله که دل ما را، برای خون جگری، انتخاب کرده اید.
الحمدلله که دستان ما را، برای التماس حضورت، فراخوان کرده اید.
الحمدلله یوسف، که هنوز زلیخا نشده، ازدردتان به ما خورانده اید.
❄️هزار سال دیگر هم که طول بکشد، ما منتظرت میمانیم.
اصلاً کارِ دیگری در زمین نداریم.
منتظر ملاقات چشمان دلبرت میمانیم.
منتظر لمس حرارت آغوشت.
منتظر شنیدن صدای عاشق کش ات.
مــــا.... منتظـــرت میمانیـــم!
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
#دلنوشته_رمضان
سحر بیست و هفتم....
✍ و ایــــن؛
آخرین لیلةالقدری است که خدا آنرا برای جاماندگانی چو من، ذخیره کرده است.
رمضان گذشت...
و من حتی یک نگاهِ ویژه، مهمان صاحب الامرِ زمین، نشده ام.
دویدن های صبح و شبم ، نیز، آنقدر آلوده است، که راهِ آسمان را برایم، باز نمی کند!
❄️اما دلخوشم، به این سحـــر!
شاید، امشب برایم راهی باز شد.
شاید من هم، با اهل آسمان محرم شدم.
شاید گوشه ای، مرا نیــز، پذیرفتند.
امشب شاید به سوی خانه عزیز مصر که نه، به سوى خانه عزیز اهل زمین، کوچه ای را پیدا کنم.
❄️آی اهل آسمان؛ امشب کاش، نگاهم کنید.
کاش، قبولم کنید،
کاش نامِ مرا هم، در گوشه ای از سفره آخرین منجی زمین، بنویسید.
به جان عزيزش قسم،
فقط گدای یک نگاه ویژه اویم...همـــین
❄️گذشت....
همه رمضان گذشت....
و مــن، دور آخرین سفره های سحرم، همچنان، به دنبالش، می گردم.
اما گاه فراموش میکنم،
او همیــن جاست.....
و این منم، که سفره دار زمین را، گم کرده ام.
خدا کند، پیدا شوم،
خدا کندکه.... پيدايم کند!
پيدايم کن؛ پادشاه تنهاي زمین
من، در مهمانی رمضان هم پيدايت نکرده ام.
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
#دلنوشته_رمضان
سحر بیست و هفتم....
✍ و ایــــن؛
آخرین لیلةالقدری است که خدا آنرا برای جاماندگانی چو من، ذخیره کرده است.
رمضان گذشت...
و من حتی یک نگاهِ ویژه، مهمان صاحب الامرِ زمین، نشده ام.
دویدن های صبح و شبم ، نیز، آنقدر آلوده است، که راهِ آسمان را برایم، باز نمی کند!
❄️اما دلخوشم، به این سحـــر!
شاید، امشب برایم راهی باز شد.
شاید من هم، با اهل آسمان محرم شدم.
شاید گوشه ای، مرا نیــز، پذیرفتند.
امشب شاید به سوی خانه عزیز مصر که نه، به سوى خانه عزیز اهل زمین، کوچه ای را پیدا کنم.
❄️آی اهل آسمان؛ امشب کاش، نگاهم کنید.
کاش، قبولم کنید،
کاش نامِ مرا هم، در گوشه ای از سفره آخرین منجی زمین، بنویسید.
به جان عزيزش قسم،
فقط گدای یک نگاه ویژه اویم...همـــین
❄️گذشت....
همه رمضان گذشت....
و مــن، دور آخرین سفره های سحرم، همچنان، به دنبالش، می گردم.
اما گاه فراموش میکنم،
او همیــن جاست.....
و این منم، که سفره دار زمین را، گم کرده ام.
خدا کند، پیدا شوم،
خدا کندکه.... پيدايم کند!
پيدايم کن؛ پادشاه تنهاي زمین
من، در مهمانی رمضان هم پيدايت نکرده ام.
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄
#دلنوشته_رمضان
🌸سحر بیست و هشتم....
✍ دلم می لرزد، خــــدا
فقط یک سحر دیگر تا سوت پایان باقی مانده است.
❄️دلم می لرزد، خـــدا
از شیطانی که پشت دروازه های رمضان، کمین کرده است.
از دنیای شلوغی، که منتظر است، چنان مشغولم کند، که تو را در هیاهوی روزهايش، گم کنم.
از نفس خبیثی، که آرامش امروزش را، حاصل عبادت هایش می داند، نه حاصل عنایت هايت!
❄️خـــدا.....
دلم، تو را برایِ همیشه می خواهد!
آغوش گرم و بی همتای تو را، که آرامشش را حتی در آغوش مادرم نیز، تجربه نکرده ام.
مـن....از دنیای بدون تو، می ترسم.
از شبهای سیاهی که نور یاد تو، دلم را روشن نمی کند.
از روزهای سپيدي، که بدون هم نفسی با تو، تاریک ترین لحظه های عمر من هستند.
قلبــــم...
بهانه های لحظه وداع را آغاز کرده است.
و دستانم، لرزش ثانیه های وداع را، پیش کشیده اند.
❄️چه کنــــم...؟
بی سحرهای روشـــن؟
بی زمزمه های ابوحـــمزه؟
بی اشکهای افتتــــاح؟
نـــرو از خانه ما، دلبـــرم!
من بی تو، از پرِ کاهی سبک ترم، که به اشاره ای، اسیر دست شیطان می شود.
❄️نـــرو از خانه مـا،
بمــان، همین جــا، در لابلاي تارو پود سجاده ای که به نگاهت خو گرفته است.
بمـــان!
مــن، بی تـــو....فقیرترین انسانِ زمینم؛ خدا
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
#دلنوشته_رمضان
🌸سحر بیست و هشتم....
✍ دلم می لرزد، خــــدا
فقط یک سحر دیگر تا سوت پایان باقی مانده است.
❄️دلم می لرزد، خـــدا
از شیطانی که پشت دروازه های رمضان، کمین کرده است.
از دنیای شلوغی، که منتظر است، چنان مشغولم کند، که تو را در هیاهوی روزهايش، گم کنم.
از نفس خبیثی، که آرامش امروزش را، حاصل عبادت هایش می داند، نه حاصل عنایت هايت!
❄️خـــدا.....
دلم، تو را برایِ همیشه می خواهد!
آغوش گرم و بی همتای تو را، که آرامشش را حتی در آغوش مادرم نیز، تجربه نکرده ام.
مـن....از دنیای بدون تو، می ترسم.
از شبهای سیاهی که نور یاد تو، دلم را روشن نمی کند.
از روزهای سپيدي، که بدون هم نفسی با تو، تاریک ترین لحظه های عمر من هستند.
قلبــــم...
بهانه های لحظه وداع را آغاز کرده است.
و دستانم، لرزش ثانیه های وداع را، پیش کشیده اند.
❄️چه کنــــم...؟
بی سحرهای روشـــن؟
بی زمزمه های ابوحـــمزه؟
بی اشکهای افتتــــاح؟
نـــرو از خانه ما، دلبـــرم!
من بی تو، از پرِ کاهی سبک ترم، که به اشاره ای، اسیر دست شیطان می شود.
❄️نـــرو از خانه مـا،
بمــان، همین جــا، در لابلاي تارو پود سجاده ای که به نگاهت خو گرفته است.
بمـــان!
مــن، بی تـــو....فقیرترین انسانِ زمینم؛ خدا
@molavi_asar_o_afkar
@nokatetarbiyati
┄┄┅┅🍃✿❀💜❀🍃✿┅┅┄┄