چشم تو چشمه است! ولیکن زلال تر!
زلف تو آبشار! کمی هم شَلال تر!
تشبیه کردن تو به گل بی ظرافتیست!
وقتی که نیست از تو تمام و کمال تر!
#علیرضانورعلیپور
@nooralipoor
زلف تو آبشار! کمی هم شَلال تر!
تشبیه کردن تو به گل بی ظرافتیست!
وقتی که نیست از تو تمام و کمال تر!
#علیرضانورعلیپور
@nooralipoor
خانه خاموش است، دل سرد است، گل غمگین شدهست.
آفتاب من! کجایی؟ سایه ات سنگین شدهست.
#علیرضانورعلیپور
@nooralipoor
آفتاب من! کجایی؟ سایه ات سنگین شدهست.
#علیرضانورعلیپور
@nooralipoor
کدام مشکل اگر راه حل تویی ای عشق!؟
اگر عمل تو و عکس العمل تویی ای عشق!
به قامت تو نخواهد رسید دست اجل
پس از ابد تو و پیش از ازل تویی ای عشق
#علیرضانورعلیپور
@nooralipoor
اگر عمل تو و عکس العمل تویی ای عشق!
به قامت تو نخواهد رسید دست اجل
پس از ابد تو و پیش از ازل تویی ای عشق
#علیرضانورعلیپور
@nooralipoor
میروم در شهر شب مست شراب و منگ افیون
چشم ها دودو زنان از غم یکی اشک و یکی خون
باز شعری تازه میآید سراغم پشت فرمان
در خیابان بس که افتادهست مضمون پشت مضمون
شعر اما لقمه نانی میشود در سفرهی من؟
دارد آیا سود یک جو این خیالانگیز موزون؟
فاعلاتن فاعلاتن، اشک! خون! تریاک! غم! نان!
ناگهان ترمز! تصادف! میزنم از وزن بیرون!
میروم تا گز کنم این شهر را پای پیاده
از خیابان نظامی میروم میدان مجنون
می سپارم شعرهایم را به دست مستمندی
لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون!
#علیرضانورعلیپور
#قدیمی
@nooralipoor
چشم ها دودو زنان از غم یکی اشک و یکی خون
باز شعری تازه میآید سراغم پشت فرمان
در خیابان بس که افتادهست مضمون پشت مضمون
شعر اما لقمه نانی میشود در سفرهی من؟
دارد آیا سود یک جو این خیالانگیز موزون؟
فاعلاتن فاعلاتن، اشک! خون! تریاک! غم! نان!
ناگهان ترمز! تصادف! میزنم از وزن بیرون!
میروم تا گز کنم این شهر را پای پیاده
از خیابان نظامی میروم میدان مجنون
می سپارم شعرهایم را به دست مستمندی
لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون!
#علیرضانورعلیپور
#قدیمی
@nooralipoor
جهان اگرچه نمیخواهد، همیشه پر هیجان باشیم
بیا همیشه پر از احساس، بیا همیشه جوان باشیم!
#علیرضانورعلیپور
#غزل_جدید
@nooralipoor
بیا همیشه پر از احساس، بیا همیشه جوان باشیم!
#علیرضانورعلیپور
#غزل_جدید
@nooralipoor
باده نهان میکنی از من چرا؟؟/ چیست مگر فکر تو دربارهام؟
جان شما سو تفاهم شده!/ شکر خدا من خودم اینکاره ام!
جام مدامی که به لب برده ام/ آن چه که لاجرعه از آن خوردهام
بادهی نابیست که یک قطرهاش/ میبرد از خویش به یکبارهام!
#علیرضانورعلیپور
@nooralipoor
جان شما سو تفاهم شده!/ شکر خدا من خودم اینکاره ام!
جام مدامی که به لب برده ام/ آن چه که لاجرعه از آن خوردهام
بادهی نابیست که یک قطرهاش/ میبرد از خویش به یکبارهام!
#علیرضانورعلیپور
@nooralipoor
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#غزل_جدید
جهان اگرچه نمیخواهد، همیشه پر هیجان باشیم
بیا همیشه پر از احساس، بیا همیشه جوان باشیم
جهان بلیغ ترین شعر است! در این سرودهی پر معنی،
بیا نشانهء زیبایی، بیا بدیع و بیان باشیم!
خوشاست باهم اگر دیروز، به می عمارت دل کردیم!
غمت مباد که فردا نیز، بناست شادروان باشیم!
نشسته بر سر سجاده، شراب خورده و افتاده!
یکی دو روز چنین باشیم! یکی دو روز چنان باشیم!
مگو که لیلی و مجنونیم! مگو که خسرو و شیرینیم!
بیا فراتر از افسانه، بیا خود خودمان باشیم
#علیرضانورعلیپور
@nooralipoor
جهان اگرچه نمیخواهد، همیشه پر هیجان باشیم
بیا همیشه پر از احساس، بیا همیشه جوان باشیم
جهان بلیغ ترین شعر است! در این سرودهی پر معنی،
بیا نشانهء زیبایی، بیا بدیع و بیان باشیم!
خوشاست باهم اگر دیروز، به می عمارت دل کردیم!
غمت مباد که فردا نیز، بناست شادروان باشیم!
نشسته بر سر سجاده، شراب خورده و افتاده!
یکی دو روز چنین باشیم! یکی دو روز چنان باشیم!
مگو که لیلی و مجنونیم! مگو که خسرو و شیرینیم!
بیا فراتر از افسانه، بیا خود خودمان باشیم
#علیرضانورعلیپور
@nooralipoor
یا بابالحوائج
شب تاریک زندان در بر خود اختری دارد
صدف دانید زندان را که در دل گوهری دارد
نسیمی جان فزا آمد زگورستان و دانستم
که این مرداب در دستان خود نیلوفری دارد
مگر او کیست کز سوز مناجات شبانگاهش
دل زنجیر چون آب است و غل چشم تری دارد
مگر او کیست کز مهرش مسلمان ساخت از کافر
که زندانبان او دیریست حال دیگری دارد
که زندانبان او دیریست از لطف حضور او
برای خویش در آن دخمه حوض کوثری دارد
پس از او رو سیه گشتند خرماهای بغدادی
عزادار است هر نخلی که باری و بری دارد
شهیدی دیگر از آل علی آمد ولی اینبار
به تن پیراهن و بر دست خود انگشتری دارد
شهادت چیست؟ آزادیست! آری ارث اجدادیست
ولی باقیست جای شکر کین پیکر سری دارد
مبادا باز هم تابوت مردی بوریا باشد
هزاران شکر کین زندان بی روزن دری دارد
#علیرضانورعلیپور
@nooralipoor
شب تاریک زندان در بر خود اختری دارد
صدف دانید زندان را که در دل گوهری دارد
نسیمی جان فزا آمد زگورستان و دانستم
که این مرداب در دستان خود نیلوفری دارد
مگر او کیست کز سوز مناجات شبانگاهش
دل زنجیر چون آب است و غل چشم تری دارد
مگر او کیست کز مهرش مسلمان ساخت از کافر
که زندانبان او دیریست حال دیگری دارد
که زندانبان او دیریست از لطف حضور او
برای خویش در آن دخمه حوض کوثری دارد
پس از او رو سیه گشتند خرماهای بغدادی
عزادار است هر نخلی که باری و بری دارد
شهیدی دیگر از آل علی آمد ولی اینبار
به تن پیراهن و بر دست خود انگشتری دارد
شهادت چیست؟ آزادیست! آری ارث اجدادیست
ولی باقیست جای شکر کین پیکر سری دارد
مبادا باز هم تابوت مردی بوریا باشد
هزاران شکر کین زندان بی روزن دری دارد
#علیرضانورعلیپور
@nooralipoor
عشق آن امامزادهی قلابیست، تنهابرای این که تقدس داشت
از ده گرفت هرچه النگو بود، اما شفا نداد اهالی را
#علیرضانورعلیپور
@nooralipoor
از ده گرفت هرچه النگو بود، اما شفا نداد اهالی را
#علیرضانورعلیپور
@nooralipoor