Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
چه چیزی علم را از شبه علم جدا میکند؟


🟣علم از روش علمی استفاده می‌کند که شامل مشاهده، فرضیه‌سازی، آزمایش، تجزیه و تحلیل داده‌ها و نتیجه‌گیری است. روش علمی بر شواهد تجربی و آزمون‌پذیر بودن فرضیه‌ها تأکید دارد. فرضیه‌ها باید قابل ابطال باشند، یعنی بتوان آن‌ها را از طریق آزمایش رد کرد.

🟣شبه‌علم اما اغلب فاقد روش‌شناسی دقیق و نظام‌مند است. ادعاهای شبه‌علمی معمولاً بر اساس حکایات، شهادت‌های شخصی، باورهای غیرقابل اثبات و تفسیرهای دلبخواهی از شواهد بنا شده‌اند. فرضیه‌ها در شبه‌علم معمولاً به گونه‌ای طراحی می‌شوند که قابل ابطال نباشند.


🟣علم دارای رویکردی انتقادی و شک‌گرایانه است. دانشمندان همواره در حال بررسی و نقد نظریه‌ها و فرضیه‌های موجود هستند و به دنبال شواهد جدید برای تأیید یا رد آن‌ها می‌گردند. علم به دنبال کشف حقیقت است، حتی اگر این حقیقت با باورهای قبلی در تضاد باشد.

🟣شبه‌علم اما معمولاً رویکردی غیرانتقادی و جزم‌اندیشانه دارد. طرفداران شبه‌علم اغلب به دنبال شواهدی هستند که باورهای آن‌ها را تأیید کند و شواهدی را که با باورهایشان در تضاد است نادیده می‌گیرند یا رد می‌کنند. آن‌ها معمولاً نسبت به انتقاد مقاوم هستند و تغییر عقیده نمی‌دهند.

🟣بنابراین علم یک فرایند پویا و در حال پیشرفت است و شبه علم ایستا و بدون پیشرفت


🟣علم از زبان دقیق و اصطلاحات تخصصی استفاده می‌کند که به طور واضح تعریف شده‌اند. این امر به دانشمندان کمک می‌کند تا به طور دقیق با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و از ابهام جلوگیری کنند.

🟣شبه علم اما اغلب از زبان مبهم، اصطلاحات نامشخص و تعاریف متناقض استفاده می‌کند. این امر باعث می‌شود که ادعاهای شبه‌علمی به راحتی قابل فهم و ارزیابی نباشند.


💜نمونه‌هایی از شبه‌علم:

🟣طالع‌بینی: ادعا می‌کند که موقعیت ستارگان و سیارات بر زندگی انسان‌ها تأثیر می‌گذارد.

🟣هومیوپاتی: ادعا می‌کند که مواد بسیار رقیق‌شده می‌توانند بیماری‌ها را درمان کنند.

🟣کف‌بینی: ادعا می‌کند که می‌توان از روی خطوط کف دست، آینده افراد را پیش‌بینی کرد.

🟣انرژی‌درمانی: ادعا می‌کند که می‌توان با دستکاری "میدان‌های انرژی" بیماری‌ها را درمان کرد.


🟣تمایز بین علم و شبه‌علم برای تفکر انتقادی و تصمیم‌گیری‌های آگاهانه ضروری است. با شناخت ویژگی‌های علم و شبه‌علم می‌توانیم ادعاهای مختلف را به طور دقیق‌تر ارزیابی کنیم و از پذیرش باورهای غیرمستند و مضر خودداری کنیم. به یاد داشته باشید که علم بر شواهد تجربی، روش‌شناسی دقیق و نگرش انتقادی استوار است، در حالی که شبه‌علم فاقد این ویژگی‌هاست و بر باورهای غیرقابل اثبات و شواهد غیرقابل اعتماد متکی است.


🟣#علم

#عصیانگر | OSIANGAR
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بسیار قابل درکه که بعد از دیدن این ویدیو عصبانی بشید و فحش بدید. اما بیاید فکر کنیم که چی میشه شخضی همچین حرفایی بزنه؟ چه چیز هایی باعث میشه یک انسان، همچین باور و خواسته ای داشته باشه؟ در مغز این آدم چی میگذره؟


#عصیانگر | OSIANGAR
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
عصیانگر
چه چیزی علم را از شبه علم جدا میکند؟ 🟣علم از روش علمی استفاده می‌کند که شامل مشاهده، فرضیه‌سازی، آزمایش، تجزیه و تحلیل داده‌ها و نتیجه‌گیری است. روش علمی بر شواهد تجربی و آزمون‌پذیر بودن فرضیه‌ها تأکید دارد. فرضیه‌ها باید قابل ابطال باشند، یعنی بتوان آن‌ها…
ویژگی و تفاوت های گزاره‌های علمی، شبه‌علمی و غیرعلمی چیست؟


1. گزاره‌های علمی


🟣این گزاره‌ها بر پایه روش علمی شکل می‌گیرند و از شواهد تجربی و قابل آزمون پشتیبانی می‌شوند.

💜ویژگی‌ها:

🟣قابلیت آزمون‌پذیری: گزاره‌های علمی باید بتوانند در شرایط مشخص آزمایش شوند و نتایج مشابهی ارائه دهند. مثال: «آب در فشار استاندارد در دمای 100 درجه سانتی‌گراد می‌جوشد.»

🟣ابطال‌پذیری: یک گزاره علمی باید به‌گونه‌ای باشد که بتوان آن را رد یا تأیید کرد. مثال: نظریه نسبیت اینشتین قابل آزمون و ابطال‌پذیر است.

🟣استناد به شواهد تجربی: بر اساس مشاهده و داده‌های جمع‌آوری‌شده از آزمایش‌ها و تحقیقات است. مثال: «سیگار کشیدن خطر ابتلا به سرطان ریه را افزایش می‌دهد.»

🟣بازنگری‌پذیری: نتایج و نظریه‌های علمی دائماً در معرض بازنگری و بهبود قرار دارند. مثال: نظریه زمین‌مرکزی در گذشته جای خود را به نظریه خورشیدمرکزی داد.

🟣عینیت‌گرایی: سوگیری‌های شخصی محقق نباید در نتایج تأثیرگذار باشد.



2. گزاره‌های شبه‌علمی

🟣این گزاره‌ها ظاهر علمی دارند، اما فاقد روش‌های دقیق علمی هستند و معمولاً بر شواهد ناقص یا غیرقابل‌تکرار استوارند.

💜ویژگی‌ها:

🟣نبود ابطال‌پذیری: گزاره‌های شبه‌علمی به‌گونه‌ای بیان می‌شوند که نمی‌توان آن‌ها را آزمود یا رد کرد. مثال: «کریستال‌ها انرژی مثبت را افزایش می‌دهند.»

🟣اعتماد به شواهد حکایتی: بیشتر به تجربیات شخصی و داستان‌های غیرمستند تکیه دارد. مثال: «دوستم بعد از مصرف مکمل خاصی وزن کم کرد، پس این مکمل مؤثر است.»

🟣پرهیز از نقدپذیری: نظریه‌های شبه‌علمی معمولاً از بازبینی علمی خودداری می‌کنند و ادعاها را مطلق می‌دانند.

🟣استفاده از اصطلاحات علمی: با استفاده از واژگان علمی پیچیده، سعی در جلب اعتماد مخاطب دارند. مثال: «این دستبند بیوانرژتیک با ارتعاشات کوانتومی بدن شما را متعادل می‌کند.»

🟣عدم پشتیبانی از داده‌های قابل تکرار: ادعاها معمولاً در شرایط آزمایشگاهی قابل بازتولید نیستند.


3. گزاره‌های غیرعلمی

🟣این گزاره‌ها نه علمی هستند و نه تظاهر به علمی بودن دارند. معمولاً بر اساس باورهای شخصی، ادبیات، فلسفه، یا مذهب است.

💜ویژگی‌ها:

🟣فاقد شواهد تجربی: بر پایه اعتقادات، ارزش‌ها، یا تخیلات استوارند. مثال: «زندگی پس از مرگ وجود دارد.»

🟣قابلیت آزمون‌پذیری ندارند: نمی‌توان آن‌ها را با ابزارهای علمی آزمود یا اثبات کرد. مثال: «خداوند جهان را خلق کرده است.»

🟣تکیه بر باورهای فرهنگی یا احساسی: بیشتر به حیطه‌های انسانی، هنری، یا معنوی تعلق دارند. مثال: «زیبایی در چشم بیننده است.»

🟣غیرمنطقی یا مغالطه‌آمیز: ممکن است شامل مغالطه‌های منطقی باشند که شواهد عینی ندارند.


🟣تمایز بین گزاره های علمی، شبه‌علمی و غیرعلمی از گمراه شدن مردم، ترویج خرافات، و استفاده نادرست از منابع جلوگیری می‌کند. این تمایز به ما کمک می‌کند اطلاعات قابل اعتماد را از اطلاعات غیرقابل اعتماد تفکیک کنیم و تصمیمات آگاهانه‌تری بگیریم.

🟣#علم


#عصیانگر | OSIANGAR
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
عصیانگر
ویژگی و تفاوت های گزاره‌های علمی، شبه‌علمی و غیرعلمی چیست؟ 1. گزاره‌های علمی 🟣این گزاره‌ها بر پایه روش علمی شکل می‌گیرند و از شواهد تجربی و قابل آزمون پشتیبانی می‌شوند. 💜ویژگی‌ها: 🟣قابلیت آزمون‌پذیری: گزاره‌های علمی باید بتوانند در شرایط مشخص آزمایش…
آیا خود علم را میشود با روش علمی اثبات کرد؟


🟣پاسخ کوتاه این است: نه، علم را نمی‌توان با روش علمی اثبات کرد، زیرا خود علم به عنوان یک چارچوب نیاز به پیش‌فرض‌هایی دارد که بیرون از روش علمی قرار دارند.

🟣علم بر اساس مجموعه‌ای از اصول اولیه (مانند قابل‌مشاهده بودن جهان، وجود قوانین طبیعی ثابت، و امکان شناخت از طریق تجربه و آزمایش) بنا شده است. این اصول به خودی خود آزمون‌پذیر نیستند و به عنوان مبانی پذیرفته می‌شوند. به عبارت دیگر، پیش‌فرض‌ها در خارج از خود روش علمی قرار دارند.

🟣اگر بخواهیم علم را با روش علمی توجیه کنیم، درگیر دور منطقی می‌شویم، زیرا برای اثبات اعتبار روش علمی، به اعتبار همان روش نیاز داریم. مثل اینست بگوییم این جمله درست است، چون خودش میگوید که درست است.

🟣علم به پرسش‌های فلسفی بنیادینی مانند "چرا قوانین طبیعت یکسان هستند؟" یا "چرا مشاهده و تجربه معتبرند؟" پاسخ نمی‌دهد. این پرسش‌ها در حیطه فلسفه قرار دارند و توسط روش علمی قابل پاسخگویی نیستند.


🟣اعتبار علم ناشی از کارآمدی عملی آن است، نه اثبات خود آن از طریق روش علمی. در طول تاریخ، علم توانسته است: پیش‌بینی‌های دقیق ارائه دهد، فناوری‌های مؤثری بسازد و زندگی انسان‌ها را بهبود بخشد. این موفقیت‌ها باعث شده‌اند که علم به عنوان یک چارچوب معتبر برای شناخت پذیرفته شود، حتی اگر مبانی آن اثبات علمی نداشته باشد.


🟣عدم توانایی اثبات علم با روش علمی، نقصی در علم نیست بلکه نشان‌دهنده مرزهای متافیزیکی آن است. علم ابزاری قدرتمند برای شناخت طبیعت است، اما ادعا نمی‌کند که به تمام جنبه‌های هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی پاسخ می‌دهد. اینجاست که فلسفه، هنر، و اخلاق وارد عمل می‌شوند تا جنبه‌های دیگر زندگی را بررسی کنند.


🟣#علم

#عصیانگر | OSIANGAR
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
احمقانه است از کشوری دفاع کنم که در آن خانه ای ندارم.

احمقانه است که خودم را قربانی کنم و فرزندانم بعد از من بی خانمان شوند.

احمقانه است که مادرم برای از داست دادنم ناراحت شود، در حالیکه نمیداند چرا من مُردم.

شرم آور است که همسرم را رها کنم برای طعمهٔ سگ های بعد از خودم.

وطن جایی است که برای من مایحتاج زندگی را فراهم میکند نه دلایل مرگ را !!

تعلق دروغی است که توسط سیاستمداران اختراع شده تا بتوانیم برای آنها بمیریم.

من به مردن برای کشور اعتقادی ندارم، وطن هیچوقت بازنده نیست، ما بازنده ایم !

وقتی وطن درگیر جنگ میشود، فقیر ها را صدا میزنند تا از آن دفاع کنن، و وقتی جنگ تمام میشود، ثروتمندان را صدا میزنند تا غنائم را تقسیم کنند.

باید این را خوب دانست که در وطن، سینه قهرمانان پر از گلوله است و جیب خائنان پر از پول؛ و میمیرد کسی که مستحق مرگ نیست به دست کسی که مستحق زندگی کردن نیست.


🔴#سیاست
◀️#جنگ

#عصیانگر | OSIANGAR
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
متافیزیک چیست؟


🟡متافیزیک (Metaphysics) شاخه‌ای از فلسفه است که به مطالعه اصول اولیه، واقعیت‌های بنیادین، و پرسش‌هایی می‌پردازد که فراتر از تجربه‌های حسی و علوم تجربی قرار دارند. واژه «متافیزیک» از زبان یونانی گرفته شده و به معنای "فراتر از فیزیک" است. این اصطلاح ابتدا توسط شاگردان ارسطو برای اشاره به آثاری استفاده شد که پس از نوشته‌های او درباره طبیعت (فیزیک) قرار داشتند.


💛متافیزیک به مسائل کلی و بنیادی می‌پردازد که در علوم دیگر به آن‌ها پاسخ داده نمی‌شود مانند:

بررسی ماهیت وجود و واقعیت.

● پرسش‌هایی مانند "چرا چیزی به‌جای هیچ‌چیز وجود دارد؟" یا "ماهیت هستی چیست؟"

● مطالعه رابطه علت و معلول.

● پرسش‌هایی مانند "چه چیزی باعث رویدادها می‌شود؟" و "آیا هر چیزی علتی دارد؟"

● بررسی مفاهیمی که فراتر از تجربه مستقیم هستند، مانند روح، خدا، و سرنوشت.

● مطالعه ماهیت زمان و فضا.

● پرسش‌هایی مانند "آیا زمان واقعی است یا صرفاً مفهومی ذهنی است؟" و "آیا فضا محدود است یا بی‌پایان؟"

● چگونگی تغییر و ثبات اشیا در طول زمان.

● پرسش‌هایی مانند "چه چیزی باعث می‌شود یک شیء در طول زمان همان شیء باقی بماند؟"



🟡متافیزیک به معنای کلاسیک خود، فراتر از علوم تجربی حرکت می‌کند، زیرا این علوم به داده‌های قابل‌مشاهده و آزمایش محدودند. برای مثال:

🟡علم به چگونگی رویدادها پاسخ می‌دهد، اما متافیزیک به "چرا" می‌پردازد. فیزیک ممکن است به قوانین طبیعت اشاره کند، اما متافیزیک پرسش می‌کند: "چرا این قوانین وجود دارند و چرا این‌گونه عمل میکنند؟"


🟡در نبود متافیزیک، بسیاری از پرسش‌های بنیادی بشر بی‌پاسخ می‌ماندند. متافیزیک به ما کمک می‌کند فراتر از ظواهر و تجربیات علمی بیندیشیم و درک عمیق‌تری از جایگاه خود در جهان پیدا کنیم. این شاخه فلسفه بستری برای تفکر انتقادی و فلسفی درباره هستی، آگاهی، و معنای زندگی فراهم می‌آورد.


🟡#فلسفه
◀️#متافیزیک

#عصیانگر | OSIANGAR
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
⚪️هفت سالم بود. نه، هشت سال، نمیدانم. در مدرسه بودم، زنگ آخر بود، منتظر بودم زنگ بخورد و مامانم بیاید دنبالم که بروم خانه. البته از مدرسه تا خانه فاصله چندانی نبود، شاید دویست متر. اما مامان من خیلی به من میرسید، همه کارهایم را انجام میداد و نمیگذاشت آب در دلم تکان بخورد. حتی لباس هایم که خودم میتوانستم بپوشم هم او برایم میپوشید، در درس خواندن کمکم میکرد، و کلا نمیگذاشت که خودم کاری را انجام بدهم. من آن موقع فکر میکردم چقدر مامان خوبی دارم که انقدر به فکر من است، نمیدانستم که در بزرگسالی مضطرب و وابسته خواهم شد.

⚪️اصلا مگر غیر از این میتوانستم فکر کنم؟ کودک، دنیا را از چشمان خانواده میشناسد، با دیدن ارتباطات انسانی در خانه، تصورش از رابطه شکل میگیرد. بنابراین من نمیتوانستم غیر از این فکر کنم، او تمام زندگی من بود و من جهان را به واسطه او میشناختم. بگذریم، داشتم میگفتم: چند دقیقه ای صبر کردم اما نیامد، نمیدانستم باید چه کاری کنم، آخه خودش بارها تاکید کرده بود که بعد از زنگ آخر جلوی در بایستم. وقتی دیدم نیامد تصمیم گرفتم خودم بروم خانه. راهی نبود، نهایتا پنج دقیقه طول میکشید.

⚪️در طول مسیر با خودم فکر میکردم که چقدر خوشحال میشود وقتی ببیند تنهایی آمدم خانه و خودم توانستم کاری انجام دهم. تمام مسیر را با ذوق سپری کرده بودم، خوشحال بودم و در پوست خود نمیگنجیدم. خوانندگان، کدام کودک هفت یا هشت ساله را میشناسید که در این شرایط خوشحال نباشد؟، من هم مثل همه ذوق داشتم و سعی کرده بودم سریع تر به خانه برسم. به آپارتمان رسیدم، در باز بود چرا که بچه های همسایه و در واقع همبازی هایم از مدرسه آمده بودند و درِ حیاط را باز گذاشته بودند، داخل شدم و از بس ذوق داشتم سریع به سمت پله ها رفتم، انگار اصلا ندیدم آنها حضور دارند، بی تابانه منتظر چشمان پر از ذوق مادرم بودم، میخواستم او هم مثل من خوشحال شود و ببیند پسرش خودش از مدرسه آمده و توانسته یک کاری انجام دهد.

⚪️به واحد رسیدم، زنگ زدم. فکر میکنید چه شد؟ فکر میکنید چه واکنشی نشان داد؟ مطمئنا بخشی از شما فکر میکنید که تو ذوقم خورده و بخشی دیگر فکر میکنید مادرم از من استقبال کرده. باید بگویم که واکنش آن چیزی بیشتر از تو ذوق خوردن بود، خیلی بیشتر. خوانندگان، خیلی سخت است که حق مطلب را ادا کنم، باور کنید همین الان که دارم مینویسم اشک در چشمانم جمع شده است. با لبخند و ذوق وصف ناپذیری منتظر باز شدن در بودم، منتظر بودم شادی را در او ببینم و ذوق را در چشمان او دریابم.

⚪️در را باز کرد، وای، ای کاش باز نمیکرد، ای کاش میمردم و آن صحنه را نمیدیدم، ای کاش به دنبالم می آمد، ای کاش بیشتر صبر میکردم. خوانندگان، میدانم که اگر این اتفاق برایم نمی افتاد الان نمیتوانستم بنویسم اما بگذارید منطقی نباشم و احساساتم را بنویسم. داشتم میگفتم: در را باز کرد، با چشمانی مضطرب و کمی اشک آلود به من نگاه کرد، شوک شده بود، سریع من را به داخل برد، به من گفت اینجا چیکار میکنی، چرا خودت اومدی خونه؟، مگه بهت نگفتم منتظر باش تا من بیام؟، اگه دزدیده میشده چی؟، من به پدرت گفتم بیاد دنبالت، داشتم میمردم وقتی گفت که نیستی، باید صبر میکردی و ..

⚪️این حرف هارا با لحنی تحقیر آمیز میزد، انگار که دشمن او بودم، انگار نه انگار که من پسر او هستم. خوانندگان، باور کنید بسیار سخت است حس و حال آن لحظه خودم را توصیف کنم اما تلاشم را میکنم. خیلی ترسیده بودم، دائما با خودم فکر میکردم چه کار بدی انجام دادم؟، خودم را بی ارزش میدیدم که باعث ناراحتی مادر خود شدم. تمام انتظارات و دنیای درونی خود را نابود شده میدیدم، نمیدانستم چی درست است چی غلط، آخه فکر میکردم خوشحال میشود ولی اصلا اینگونه نشد. من مثل درختی بودم که قرار بود شکوفه دهد ولی نه تنها شکوفه نداد بلکه قطع شد!!

⚪️خوانندگان، من کتک هم خوردم به این خاطر که باید صبر میکردم اما نکردم، باورتان میشود؟، بله من کتک خوردم به این خاطر که خودم تنهایی به خانه آمدم. وقتی میگویم مثل درختی بودم که قطع شده، منظورم همین است، من قطع و نابود شدم. الان میدانم که اضطراب، چشمان او را کور کرده و علت تحقیر ها و پرخاشگری های اوست، اما چه فایده؟ اینکه الان میدانم آیا باعث میشود زخمی که در گذشته خوردم را فراموش کنم؟، نه فراموش نمیشود، نهایتا بتوانم با آن کنار بیایم. مهم این است که ذوق من در آن سن کور شد و من نابود شدم.

ادامه
⬇️⬇️⬇️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
عصیانگر
⚪️هفت سالم بود. نه، هشت سال، نمیدانم. در مدرسه بودم، زنگ آخر بود، منتظر بودم زنگ بخورد و مامانم بیاید دنبالم که بروم خانه. البته از مدرسه تا خانه فاصله چندانی نبود، شاید دویست متر. اما مامان من خیلی به من میرسید، همه کارهایم را انجام میداد و نمیگذاشت آب در…
درود و وقت بخیر خدمت تمامی اعضا

در راستای شنیده شدن و به رسمیت شناختن احساسات از شما میخوام که اگر مایلید داستان و ترومای خودتون (تجربه تلخ و وحشتناک که هیچوقت فراموش نمیکنید) رو بنویسید و با استفاده از لینکی که در انتها قرار میدم، به صورت ناشناس برام ارسال کنید.

داستان شما رو در قالب #ترومای_من و #شما_نوشتید در کانال منتشر میکنم.

داستان شما خونده میشه بدون اینکه عکس یا اسمی از شما منتشر بشه. با خوندن تجارب تلخ همدیگه شاید بتونیم بهتر هم رو بشناسیم و درک کنیم.

موفق باشید ❤️


ارسال پیام به صورت ناشناس👇👇👇
https://www.tgoop.com/BChatBot?start=sc-4eadf630ac
عصیانگر
درود و وقت بخیر خدمت تمامی اعضا در راستای شنیده شدن و به رسمیت شناختن احساسات از شما میخوام که اگر مایلید داستان و ترومای خودتون (تجربه تلخ و وحشتناک که هیچوقت فراموش نمیکنید) رو بنویسید و با استفاده از لینکی که در انتها قرار میدم، به صورت ناشناس برام ارسال…
من مشکلی با شناس یا ناشناس بودن ندارم
ولی چیزی که یادم‌ نمیره حالا اسم گذاریش کنیم تروما یا هرچیزی دوتاست
یکیش اذیت و تمسخری که از جانب دیگران ( اطرافیان و مدرسه) بخاطر مشکل چشمیم بعد از چندین حادثه متناوب در دوران کودکیم افتاد هستش
یکیش هم دعواهای پشت‌سر هم بابام با داداش یا مامانم و هر بار اومدن همسایه‌ها برای آروم کردن قضیه(اشتباه نکین بابام نه معتاد بود نه بیکار بلکه برای خارج از محیط خونواده فردی آرام و شیک بود، حالا شاید بگین موضوعات حاد بودن! ولی باید بگم اصلا! کاملا میشد در کمال آرامش حلش کرد، دلیل؟ مشکل عصبانیت بیش از حد دائمی پدر)

#ترومای_من
#شما_نوشتید


#عصیانگر | OSIANGAR
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
عصیانگر
درود و وقت بخیر خدمت تمامی اعضا در راستای شنیده شدن و به رسمیت شناختن احساسات از شما میخوام که اگر مایلید داستان و ترومای خودتون (تجربه تلخ و وحشتناک که هیچوقت فراموش نمیکنید) رو بنویسید و با استفاده از لینکی که در انتها قرار میدم، به صورت ناشناس برام ارسال…
سلام
چیزی که من رو اذیت میکنه طلاق پدر و مادرم در ۱۲ سالگی بود که بلوغ به تعویق افتاد و مجبور به مصرف قرص شدم و همیشه احساس می کردم با بقیه متفاوتم و هیچ وقت نمیتونم ازدواج کنم و خودم سر بار میدیدم طوری که هرچی بقیه تصمیم گرفتن گفتم چشم و رشته ای که دوست نداشتم خوندم الان دارم دنبال علایقم میرم که میبینم خیلی دیر شده اما تلاشم می‌کنم گذشتم کنار بذارم و به زندگی عادی برگردم.

#ترومای_من
#شما_نوشتید


#عصیانگر | OSIANGAR
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
عصیانگر
درود و وقت بخیر خدمت تمامی اعضا در راستای شنیده شدن و به رسمیت شناختن احساسات از شما میخوام که اگر مایلید داستان و ترومای خودتون (تجربه تلخ و وحشتناک که هیچوقت فراموش نمیکنید) رو بنویسید و با استفاده از لینکی که در انتها قرار میدم، به صورت ناشناس برام ارسال…
سلام وقتتون بخیر
از وقتی یادمه ، والدین من دعواهای شدیدی داشتن و انقدر این دعواها تکرار میشدن و ادامه داشتن که تقریبا هیچوقت اونها رو صمیمی و آشتی نمیدیدم. از مدرسه با استرس برمیگشتم که ببینم اتفاقی براشون نیفتاده یا طلاق نگرفته باشن ، این استرس از دست دادن اعضای خانواده هنوز هم با من هست و تو همه روابطم میترسم که آدم ها رو از دست بدم یا کمرنگ بشم براشون .
علاوه بر اون ،من از بچگی خودم رو مسئول ایجاد صمیمیت بینشون میدونستم و هر کاری میکردم که حداقل برای مدتی بشیم همان خانواده صمیمی و ایده آلی که تو ذهنم داشتم و اینکه تلاش هام اونموقع نتیجه نمیدادن ، باعث شد دیدگاه خیلی بدی نسبت به ازدواج و خانواده داشته باشم و با اینکه همه تلاشم رو میکنم که برای خودم خانواده خوبی داشته باشم ، اما ترس شدیدی تو دلم هست که نکنه من هم عاقبتم مثل اونا بشه!


#ترومای_من
#شما_نوشتید


#عصیانگر | OSIANGAR
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
وقتی بچه بودم هروقت شب خونه یکی از اقوام نزدیک میخوابیدم با اینکه همسن و همجنس خودم هستش به بدنم دست میزد. جاهای خصوصیم رو لمس میکرد و روش خودارضایی رو بهم آموزش می‌داد. کلا یه مدت طولانی از خانواده دور بودم و ایشون هربار اینکارو انجام می‌داد و با اینکه آگاهی نداشتم که اصلا چی هست ازشون خوشم اومده بود و دیگه دفعه های بعد خودم میخواستم به اینکار انجام بشه. لمس زیاد.
وقتی بزرگتر شدم و فهمیدم که اوضاع از چه قراره کلی عذاب وجدان و کوله ای از حسرت و ندونم کاری پشتم بود ولی بدنم نسبت به این کار جاذبه پیدا کرده بود و حتی اگه اون نبود خودم انجام میدادم. مثل یه عادت و لذت. و یه چیز دیگم که هست من از پرده بکارت اون موقع هیچی نمیدونستم و رفته رفته که فهمیدم کلی درگیری ذهنی برام پیش اومد که اگه باکره نباشم چی..
با اینکه خیلی وقته ازین موضوع میگذره ولی هنوز اذیتم میکنه. هنوزم گاهی وقتا لمس میشم. هنوزم خودم اون عادت رو دارم ولی اینبار آگاهانه
نمیدونم باید چیکار‌کنم. دلم میخواد تموم شه. ولی انگاری نمیشه.
شاید در حالت عادی خودارضایی عادی باشه ولی اینکه توسط یکی دیگه انجام بشه و بعد تو نسبت بهش آگاهی پیدا کنی که اصلا چی بوده چیز خوبی نیست. همیشه وقتی طرف مقابلتو میبینی این اتفاق برات مجسم میشه و اون عذاب وجدانه که گفتم.
الان تازه میفهمم چرا بعضی از خانواده ها نمیذارن بچه هاشون خونه کسی بمونن.


#ترومای_من
#شما_نوشتید


#عصیانگر | OSIANGAR
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
عصیانگر
درود و وقت بخیر خدمت تمامی اعضا در راستای شنیده شدن و به رسمیت شناختن احساسات از شما میخوام که اگر مایلید داستان و ترومای خودتون (تجربه تلخ و وحشتناک که هیچوقت فراموش نمیکنید) رو بنویسید و با استفاده از لینکی که در انتها قرار میدم، به صورت ناشناس برام ارسال…
مامانم تازه زایمان کرده بودن. یه روزی که اتفاقی گوشی بابام دست من بود وقتی وارد گالری شدم فیلم های نامشروع دیدم. و خب اولش تعجب کردم و باورم نمیشد و فکر میکردم حالا صرف کلیپه ولی خب خیلی واقعی بود.
چند وقت بعدش دیدم یکی از همکارای شرکتشون که دختری بسیار جوان بود، بهشون پیام میده و خب پیام ها و گفتگوشون درحد یک همکار عادی نبود.
اون زمان توی دوره بلوغ هم بودم و علاوه بر مشکلات خودم که حالا هرادمی داره حالا با همچین چیزی دست و پنجه نرم میکردم که چیکار کنم‌.
اینم بگم که بابام دیگه ظهرا نمیومد. شبا دیر میومد. هروقت میومد تو اتاق بود و درشو قفل میکرد و رمز گوشیشون رو هیچکس نمیدونست.
حتی یه بار تو لپ تابشون اینجور کلیپ هارو دیدم...
کل سرچ گوگل و همه جام شده بود راه حل که من باید چیکار کنم.
اون زمان که حالا گاهن دفتر کارشون میرفتم و اون دخترخانم رو میدیدم. با اون آرایش غلیظ و کفشای پاشنه بلندی که هنوز تو گوشمه و اون خط چشم گربه ای برام نماد جندگیه رو هیچوقت یادم نرفته. خنده هاش ...
فکر کنیننن. من که دختر بابامم رو ببینه و بازم اینجوری...
تا اینکه یه شب طاقت نیاوردم و به مامانم همه چیزو گفتم. و ازون شب به بعد شبا به هوای پیاده روی میرفتم پیش بابام و بهم گفتن که اره اون دختر خانم تا آخر تایم میمونه که بابام برسونتش.
وقتی مامانم میرفت. خواهرم که تازه به دنیا اومده بود نوزاد بود و همش گریه میکرد. اداره خونه با من بود. شام با من. درسای خودم و درگیری فکری و کلی چیز دیگه و اینقدر فشار بهم وارد شد که یه روز نشستم به گریه کردن و گفتم نمیتونم این خونرو تحمل کنم و بدون اینکه بدونم کجا میخوام برم رفتم بیرون.
ولی وقتی سرمای بیرون به سرم خورد یادم اومد جایی رو برای رفتن ندارم و همونجا گریه کردم و برگشتم خونه.
دیگه ازون به بعدش دخالت نکردم‌ که چیشد، مامان هم‌دیگه نرفت. و خب دیگه نمیدونم ...


#ترومای_من
#شما_نوشتید


#عصیانگر | OSIANGAR
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
عصیانگر pinned «درود و وقت بخیر خدمت تمامی اعضا در راستای شنیده شدن و به رسمیت شناختن احساسات از شما میخوام که اگر مایلید داستان و ترومای خودتون (تجربه تلخ و وحشتناک که هیچوقت فراموش نمیکنید) رو بنویسید و با استفاده از لینکی که در انتها قرار میدم، به صورت ناشناس برام ارسال…»
عصیانگر
درود و وقت بخیر خدمت تمامی اعضا در راستای شنیده شدن و به رسمیت شناختن احساسات از شما میخوام که اگر مایلید داستان و ترومای خودتون (تجربه تلخ و وحشتناک که هیچوقت فراموش نمیکنید) رو بنویسید و با استفاده از لینکی که در انتها قرار میدم، به صورت ناشناس برام ارسال…
در راستای اون پیامی که راجب خودارضایی بود باید بگم که

منم تجربه ی مشابه داشتم اول تجربه تعرض در سن خیلی خیلی کم زیر ۳ سال توسط یه نوجوون و این یادم نبود فقط یسری چیزا همیشه تو ذهنم بود و یسری تیکه های پازل که عذابم میدادن بعده ها یبار توی یه دعوای خانوادگی متوجه شدم که این اتفاق افتاده و یسری چیزا که ناخوداگاه بهشون فکر میکردم واقعی بودن:) بعد اون اتفاق من حالا یادم نمیاد ولی به یه شکلی خودارضایی رو تو همون سن وسال یا توسط همون شخص یا هم که...یاد گرفته بودم و در مواقع اضطراب و استرس یا خشم انجامش میدادم بدون اینکه بدونم چیه...
از یجا به بعد متوجه شدم کم کم و خب بخاطر مذهب و...عذاب وجدان و حس شرم خیلی خیلی خیلی خیلی شدید داشتم و همیشه از خودم بدم میومد و فکر میکردم ادم خیلی وحشتناکیم ولی حتی یادم نمیومد دقیق که از کی این حالت شروع شد و چرا و همیشه برام سوال بود که من چرا انقد زود تر از بچه های دیگه اگاهی جنسی پیدا کردم و انقد دید جنسی دارم و حتی بعضی وقتا بی دلیل وقتی بابام میومد بغلم کنه حالم بد میشد و اینکه لمس میکرد حس چندشی بهم میداد...
از اون طرف چون حین تعرض مامان من متوجه اتفاق میشه و میاد بالای سر اون آدم مامانم بشدت روی من حساس شد همه جا میخواست کنار هم باشیم و بشدت کنترلم میکرد و ازونجایی که مذهبی بود بشدت میل به چادر پیچ کردن من داشت که مثلا از پسرا آسیب نبینم درصورتیکه کار درست مراجعه به تراپیست بود....

و منی که هیچ خاطره ی واضحی نداشتم این وسط فکر میکردم مشکل منم و از خودم حالم به هم میخورد و کل بچگیم روح و روانم در گیر این چیزا بود..

اتفاقات زیادی هست که دلم میخواد بگم ولی نگفتم و شاید بعدا بخوام بگم...اینم نوشتم برای همدردی با اون دوستی که راجب خودارضایی نوشته بودن🫂💔


#ترومای_من
#شما_نوشتید


#عصیانگر | OSIANGAR
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
عصیانگر
درود و وقت بخیر خدمت تمامی اعضا در راستای شنیده شدن و به رسمیت شناختن احساسات از شما میخوام که اگر مایلید داستان و ترومای خودتون (تجربه تلخ و وحشتناک که هیچوقت فراموش نمیکنید) رو بنویسید و با استفاده از لینکی که در انتها قرار میدم، به صورت ناشناس برام ارسال…
درود خدمت همگی
من سالیان ساله در راه خودشناسی و آگاهی قدم برداشتم و هر چی جلو تر میره سنگین تر و عمیق تر میشم و این خیلی واسم گاهی اوقات دردناکه حالا بگذریم
من راستش ترسی ندارم ولی بعنوان یک پسر که تو دوراهی عجیب و تموم نشدنی گیر کرده خیلی در عذابم
من گرایش همجنسگرایی ندارم و به دختر بیشتر حس دارم ولی هر بار آدم ها منو یک همجنس گرا جلوه میدن با گفتن صفت هایی (مثل بچه خوشگل،بچه خونگی،بچه.. و این کاملا اعتماد به نفسمو تضعیف کرده ولی هر بار دارم سعی میکنم قوی تر بشم.


#ترومای_من
#شما_نوشتید


#عصیانگر | OSIANGAR
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🟢احساسات بدِ تجربه شده با سرکوب و اجتناب فراموش نمیشوند، اصلا احساسات فراموش نمیشوند!، نهایتا بتوانیم با آن ها کنار بیاییم.

🟢احساسات بدی که تجربه میشوند، تبدیل به ابزار هایی میشوند برای بقای ما. به این معنا که تمام عواملی که باعث تجربه آن احساس شده را مغز ذخیره میکند و زمانی که کوچکترین نشانه ای مبنی بر اینکه قرار است آن احساس دوباره تجربه شود ببینید، مکانیسم های دفاعی را در ما فعال میکند و از ما محافظت میکند.

🟢مثلا دختری که توسط یک مرد قد بلند و کچل مورد تجاوز قرار گرفته، هر وقت مردی را ببیند که کچل است، حالش بد میشود و میخواهد فرار کند. چرا که مغز او دارد هشدار میدهد که: "مواظب باش، اینم مثل قبلی بهت تجاوز میکنه"

🟢یا مثلا کسی که خیانت را تجربه کرده است در روابط های بعدی، مغزش مدام هشدار میدهد که: "مواظب باش، اینم مثل قبلی خیانت میکنه"

🟢نتیجه این میشود ک فرار کردن راه حل نیست، شاید موقتی فکر کنید فراموش کرده اید ولی در شرایط های خاص واکنش های دفاعی نشان میدهید. به بیان دیگه هر چقدر سعی کنید فرار و فراموش کنید، بدنتان فراموش نمیکند.

🟢پس اگر قصد داریم چیزی اذیتمان نکند باید با آن مواجه شویم، آن را بشناسیم و عوامل به وجود آمدن آن را بدانیم.

🟢زمانی احساسات منفی تجربه شده ما را اذیت نمیکند که در مواجهه با آنها بگوییم: "خب اوکی، اتفاقیه که افتاده، خیلی اذیتم کرد ولی درسای زیادی ازش گرفتم، اصلا چرا انتظار داشتم اتفاق نیفته؟، نمیشه که اتفاق بد نیوفته، دنیا که جای خوبی نیست و.. "


👤
#وکو

🟢#روانشناسی

#عصیانگر | OSIANGAR
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
‼️دور عقب ماندگی


🔴بحران کلیدی این کشور " دور عقب ماندگی" است.دور عقب ماندگی چه معنایی دارد؟ در کلیتی به نام نظام سیاسی "جمهوری اسلامی" زندگی میکنیم که ریشه عمده مشکلات و بحران های کشور است و در عین حال همین نظام سیاسی به طور دوره ای این ذهنیت را در شما ایجاد می کند که بیاید با انتخاب رئیس جمهور در حل مشکلات کشور سهیم شوید و آرام آرام و به طور تدریجی تغییرات را ممکن کنید.

🔴ما می دانیم تا این کلیت تغییر نکند هیچ یک از ابعاد خرد این کشور تغییر نمی کند و در عین حال می دانیم تا جزییات و ابعاد خرد را تغییر ندهیم آن کلیت تغییر نمیکند.به این وضعیت می توان گفت گرفتار شدن در وضعیت " دور عقب ماندگی": تا کل درست نشود، اجزا درست نمی شوند و تا اجزا درست نشوند کل درست نمی شود.پرسش همه این است: چگونه می توان این چرخه دور عقب ماندگی را شکست و اندکی در آرامش زندگی کرد؟


🔴مشکل وقتی جدی تر می شود که نظام سیاسی به دلیل ضعف کارآمدی و ستمی که بر مردم روا داشته از مشروعیت برخوردار نیست و مردم جامعه نیز به دلیل تنفری که از نظام سیاسی در وجود خود درونی ساخته اند، باوری به این نظام سیاسی نداشته و به کمتر از سقوط آن راضی نمی شوند. باز پرسش آن است با چنین نظام سیاسی و مناسک آن چون انتخابات چگونه می توان برخورد کرد؟ اگر این مناسک تنها مکانیسم اصلاح جزء به جزء سیستم باشد چگونه باید با آن برخورد کرد؟ آیا راهی جز انتخابات در شکل شورای نگهبانی آن برای ایجاد تغییر در کلیت نظام سیاسی وجود ندارد؟ مهمترین پاسخ به این پرسش در مفهوم " جامعه مدنی" یا " قدرت جمعی مردم" نهفته است به خصوص آنکه می دانیم سیاست در معنای " حکمرانی عقلانی" در کشور ما پایان یافته است.


🔴جامعه مدنی چه می تواند بکند؟ مردم چه می توانند بکنند؟ مردم در ابتدا باید اعتماد به نفس کاذب نظام سیاسی مبنی بر وجود حمایت همیشگی مردم را از نظام سیاسی بگیرند و وجود این حمایت را منوط به پاسخگویی حکومت در برابر خواسته هایشان سازند.اینکار تنها با گفتن " نه" دائمی به نظام سیاسی و مناسک های مختلف آن از قبیل انتخابات و شرکت در راهپیمایی و ...ممکن می شود.

🔴دوم، مردم باید دائما به بیان مسالمت آمیز مطالبات و خواسته های خود در فضای مدنی بپردازند تا "حکومت را به شکل خود درآورند". اینکار نیازمند مطالبه گری دائمی مردم در حوزه های متفاوت زندگی اجتماعی ست که خود نیازمند شورمندی و تلاش مستمر مردم است.باید به سان یک عاشق برای دست یافتن به معشوق " زندگی خوب" شور داشت و وفادار بود: تغییرات سیاسی جز با وجود سوژه وفادار شورمند در فضای مدنی ناممکن است.اگر زندگی خوب می خواهید باید با وجود همه مشکلات تا بی نهایت خوب زندگی کنید.


🔴بنابراین، داشتن زندگی سیاسی شورمندانه تحول آفرین چندان کار سخت و پیچیده ای نیست: اول با حکومت همکاری نمی کنید، دوم از حکومت خواسته هایتان را به طور مستمر می خواهید. برخورد اول به حکومت می گوید چون مردم با تو نیستند ضعیفی و چون مردم با هم هستند قوی اند.برخورد دوم به حکومت می گوید خواسته های مردم را برآورده کن و گرنه از تو عبور می کنند. در چنین وضعیت هیچ مدل از سرکوب نمی تواند به کمک یک نظام سیاسی بیاید و آن را از ایجاد تغییر در خود بازدارد: نظام سیاسی یا به شکل مردم متحد خود در می آید یا مردم از آن عبور خواهند کرد.

🔴همه آنچه همچون مساله حجاب یا به استادیوم رفتن زنان یا تغییر برخی حکم های قضایی یا به عقب راندن گشت ارشاد و....در این سالها در جامعه ممکن شده است حاصل فعالیت های مردم،خصوصا زنان و جوانان در فضای مدنی است: کاش همه مردم از زنان و جوانان بیاموزند که چگونه شورمندانه خواسته های خود را پیگیری کنند.زنان و جوانان در یک چیز مشترکند: داشتن شور و داشتن ایده تغییر.تا احساس ظلم نکنی کاری نمیکنی.زنان و جوانان ما احساس ظلم داشتند.همه مردم باید احساس ظلم کنند تا تغییر ممکن شود.


👤#مصطفی_مهرآیین

🔴#سیاست

#عصیانگر | OSIANGAR
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🟨 ديكتاتور


🔴شاخص ترين ديكتاتور قرن بيستم و قدرتمندترین فرد کشور تا ساعت ها بعد از سكته، هنوز در بسترش زنده بود و در تنهايي، جان مي كند. در حالي كه تيم پزشكي، تنها چند قدم دورتر مستقر بودند، اما او از رسيدن ساده ترين امداد پزشکی، محروم ماند.صبح بعد از سكته، عليرغم تاخير طولاني و بي سابقه براي آغاز برنامه روزانه اش، هيچ يك از اعضای دفتر و گارد حفاظت، جرات نداشتند در بزنند و حالش را بپرسند. چرا؟ چون شب قبل، دیکتاتور وقتي مي رفت بخوابد گفته بود كسي مزاحمش نشود! فرمان او، هرچه بود، درست یا غلط، مقدس بود و نباید شکسته می شد.


🔴ساعت ها طول كشيد تا مسئولين دفتر جرات كردند تا به هيات رييسه اتحاد جماهير شوروي خبر دهند كه وی از اتاق خواب خارج نشده است. اعضاي دفتر و افسران گارد، مي ترسيدند تمام اينها، نقشه او براي سنجش ميزان وفاداري آنها باشد. اعضاي كادر رهبري شوروي هم تا همه شان جمع نشدند، جرات نكردند در اتاق خواب را بگشايند. آنها هم مي ترسيدند مانند دهها چهره شاخص حزب و ارتش، به اتهام واهي دسيسه، راهي سياه چاله هاي موحش كا.گ.ب. در ميدان لوبيانكا شوند.


🔴نام این فرد چه بود؟ یوسب بساریونیس دزه جوغاشویلی! نشنیده اید؟ بگذارید نام مشهورترش را بگویم: ژوزف استالین. دلیل مرگ استالین پس از ۶۰ سال در گزارش ۱۱ صفحه‌ای کالبدشکافی اعلام شد: وی به مرگ طبیعی و بر اثر خفگی در اثر سکته مغزی مرد. گزارش مرگ وی تا تاریخ مارس ۲۰۱۳ در صندوقخانه آرشیو دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه نگهداری می‌شد.



🔴اگر دقیق و عمیق نگاه کنیم درخواهیم یافت که جلال و شکوه ديكتاتورها خیلی تو خالی است. با وجود هزاران فدایی و جان نثار و پیرو، آن ها به طرز رقت باري، بي كس و تنهايند. اما نکته اینجاست که نباید فکر کنیم که دیکتاتورها معدودند و انگشت شمار. توجه به سه نکته زیر می تواند راهگشا باشد:

🔴1، در اولین گام به آیینه نگاه کنید. دیکتاتور بودن را در دیگران تشخیص می دهیم اما در خودمان نه. هر کدام از ما می تواند یک دیکتاتور باشد. یکی در خانواده 3 نفری اش، دیگری در اداره 30 نفری و دیگری در سازمان 30 هزار نفری اش. دیکتاتورها مانند ضحاک نیستند که با ماری بر دوش شان از دیگران بازشناخته شوند.

🔴2، سه پرده وجود دارد که شما را در گرداب دیکتاتوری هر روز بیشتر از پیش به قعر می برد. پرده ترس، پرده شرم و پرده شیفتگی. برخی از اطرافیان شما از سر ترس و برخی دیگر از سر شرم و در انتها برخی نیز از سر شیفته شما بودن، در مقابل شما سکوت می کنند. هر چقدر که ترس، شرم و شیفتگی بیشتر باشد، شما بیشتر در معرض سانسور هستید. حرف می زنید، دیگران به به و چه چه می کنند و می گویند که چه گهربار سخن می گویید. سخنان شما بر سر درها نوشته می شود و بر سربرگ ها نقش می بنندد اما هیچ تاثیر مثبتی بر خانواده، اداره و جامعه نمی گذارید. چرا؟ چون دیگران از سر ترس، شرم یا شیفتگی، نتوانستند به شما بگویند که مزخرف گفته اید. به همین خاطر در حضور شما تایید و تمجید می کنند و در اجرا آن را به فراموشی می سپارند.

🔴3، فریب نخوریم سکوت همیشه نشانه رضایت نیست. هر چقدر دیکتاتورتر باشید تنهاترید و فضای اطراف تان ساکت تر. اما نه سکوتی که از سر رضایت است؛ سکوتی سراسر از نفرت. فراموش نمی کنیم صدام در آخرین انتخابات بالای 95% رای آورد. ساكت ترين انسانها، پر صداترين ذهنها را دارند. اطرافیان دیکتاتور سکوت می کنند؛ سکوت فردی، سکوت سازمانی و سکوت اجتماعی. اما ذهن شان را که نمی توانید کنترل کنید. در اولین فرصت ممکن اعتراض می کنند. کمترین نشانه اعتراض فرار است. فرار نوجوانان از خانه. فرار کارکنان کلیدی از سازمان و فرار مغزها از کشور. این ها نشانه اعتراض است.

❤️پایان سخن آن که؛

🔴هزینه انتقاد را پایین بیاوریم. آخرین باری که فردی بدون لکنت به شما انتقاد کرده است کی بوده است؟ اینکه ساعت ها در زمینه اهمیت انتقاد سخن فرسایی کنیم اما در مقابل اولین خرده انتقاد، عکس العمل کهکشانی داشته باشیم، نشانه آن است که نه تنها دیکتاتور هستیم که دروغ گو نیز هستیم.

🔴پرده های شرم و شیفتگی را کنار بزنیم. بهترین راهکارش این است که خود به اشتباهات خود اعتراف کنیم تا همه بدانند که ما خطاپذیر هستیم و عادی. آخرین باری که به اشتباهات خود اعتراف کردید کی بوده است؟

🔴سکوت را نشانه رضایت نگیریم. شاید این سکوت، آرامش قبل از طوفان باشد.



👤#مجتبی_لشکربلوکی

🔴#سیاست

#عصیانگر | OSIANGAR
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
2025/01/17 05:30:58
Back to Top
HTML Embed Code: