Telegram Web
در کتابی شنیده‌ام حسِ دیدن، مانند حس جهت‌یابی به مرور زمان در نوعِ آدمیزاد از بین رفته است.
قدیم‌ها که نه نقشه‌ای در کار بود و نه جاده و خیابانی، آدم‌ها مانند پرندگان چشم‌هایشان را می‌بستند و مسیرشان را حدس می‌زدند. اما حالا ناچارند نام خیابان‌ها و کوچه‌ها را حفظ کنند و مدام توی نقشه‌ها بگردند تا خودشان را پیدا کنند.
دیدن هم همین‌طور است. اگر از آن استفاده نکنی، ذره ذره از دستش می‌دهی.

راهنمای مردن با گیاهان دارویی | #عطیه_عطارزاده
مسائل معنوی همچون امور مادی، به اقیانوسی شباهت دارند که سواحل آن از یکدیگر دور و به شکل‌های گوناگون هستند اما آبهای آن به یکدیگر دور و به شکل های گوناگون هستند. اما آبهای آن به یکدیگر پیوسته و درهم موثرند.

علی صدای عدالت انسانی | #جرج_جرداق
دیگر خاطره‌ها،
کفافِ تنهایی‌هایم را نمی‌دهند...
#سیدعلی_صالحی
محمود دولت آبادی چقدر قشنگ توصیفمون کرده‌:
«مغزم، مغزم درد می‌کند از حرف زدن. چقدر حرف زده‌ام. چقدر در ذهنم حرف زده‌ام. خروار خروار حرف با لحن و حالت‌های متفاوت، مغایر، متضاد و... گفته‌ام و شنیده‌ام، خاموش شده و باز برافروخته‌ام، پرخاش کرده و باز خوددار شده‌ام، خشم گرفته‌ام و لحظاتی بعد احساس کرده‌ام چشمانم داغ شده‌اند و دارند گر می‌گیرند، مثل وقتی که انسان بخواهد اشک بریزد و نتواند.»
هیچ‌کس هم‌صحبت تنهایی یک مرد نیست
خانه‌ی من با خیابان ها چه فرقی می‌کند؟
#فاضل_نظری
صداقت زیادی به دیگران صدمه می‌زند.

بادام | #ون_پیونگ_سون
ز پیله بافتنم خسته ام، ولی چه کنم؟
امیدوارم و زندان آدمیست "امید"
گلایه از شب کوچک
و نق به شیوه کودک
بس است حزن مبارک
شبت بلند، غمت نیز
غمت بخیر، شبت نیز
شب‌است مرد حسابی...
#حسین_صفا
همه‌ی عصرها عصر جمعه است. فقط جمعه‌ها زل می‌زنیم به عصر و همه‌چیز را می‌اندازیم گردن آن بی‌نوا؛ باقیِ روز‌ها وقت و حوصله‌ی این کار را نداریم.
باید یک نفر پیدا شود که از عصر جمعه دفاع کند.
اگر یک نفر پیدا می‌شد بد نبود.

کیلومتر ۱۱ جاده‌ی ارومیه به سلماس | #حامد_حبیبی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
پاراگرافات
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
2025/02/18 15:15:11
Back to Top
HTML Embed Code: