Telegram Web
🗯 ژوسلین سزاری (استاد دین و سیاست دانشگاه بیرمنگام) کتابی داره به اسم «اسلام سیاسی چیست؟» که در سال 2018 منتشر شد و شرکت سهامی انتشار این کتاب رو با ترجمۀ عباس جنگ به فارسی چاپ کرده. عبارت «اسلام سیاسی» شاید چندین دهه‌ست که توی حوزۀ اندیشه مناقشه‌برانگیزه. مثلاً یکی از مسائلی که در موردش اختلاف نظر وجود داره اینه که آیا چیزی به اسم «اسلام سیاسی» از اصول سنت اسلامی درمیاد یا سیاستمدارها و کنشگرهای سکولار با سوءاستفاده از منابع و مراجع اسلامی، چنین ایدئولوژی‌ای رو به وجود آوردن. یا مسئلۀ اختلافی دیگه اینه که آیا اسلام سیاسی یه پدیدۀ مدرنه یا توی آموزه‌های قدیمی اسلامی هم میشه این عقیده رو پیدا کرد.

🗯 مثلاً بعد از شکل‌گیری داعش، این مسئله پررنگ شد که آیا داعش رو باید یه پدیدۀ «اسلامی» بدونیم یا یه پدیدۀ سیاسی که ظاهر اسلامی پیدا کرده. خیلی از روحانیون مسلمون از سراسر جهان علیه داعش موضع گرفتن و اعلام کردن که داعش «غیر اسلامی» هست و محکومش کردن. یکی از نمونه‌های مهمش شیخ ابراهیم صالح الحسینی، از علمای مذهبی نیجریه، ست که رسماً اعلام کرد «مسلمانی که با مسلمانان دیگر می‌جنگد کافر است.» برنارد هیکل، استاد مطالعات خاور نزدیک توی دانشگاه پرینستون، توی مقالۀ «داعش واقعاً چه می‌خواهد؟» که سال 2015 منتشر شد در واکنش به مخالفت این روحانیون مسلمون نوشت: «مسلمانانی که گروه داعش را غیراسلامی می‌خوانند ... دیدگاهی خیالی در مورد دین‌شان دارند که الزامات تاریخی و شرعی آن را نادیده می‌گیرد.»

🗯 یکی از مسائلی که سزاری توی کتاب «اسلام سیاسی چیست؟» بهش می‌پردازه همین مسئله ست که اسلام سیاسی از کجا شکل گرفت و به وجود اومد. ادعای سزاری اینه که ریشه‌های شکل‌گیری اسلام سیاسی به زمانی برمی‌گرده که دولت-ملت‌های مدرن توی جوامع اسلامی شکل گرفتن و حاکم‌های ملی‌گرای سکولار نقش تعیین‌کننده توی به وجود اومدن این مکتب داشتن. دولت‌-ملت‌های مدرن توی جوامع اسلامی بعد از فروپاشی عثمانی در سال 1922 به وجود اومدن و سزاری بر خلاف دیدگاه غالب توی مطالعات دینی و اسلامی، معتقده که سیاست و دولت مدرن با سنت اسلامی مغایر و ناسازگار نیست. یکی از مثال‌های مهم این دیدگاه غالب، وائل حلاق، استاد اندیشۀ سیاسی دانشگاه کلمبیا، هست که میگه «دولت مدرن قبایی است که به تن مسلمانان نمی‌آید.»

🗯 سزاری اونقدر با این دیدگاه مخالفه که حتی تا اونجا پیش میره که میگه این عقیده که مدرنیزاسیون توی جهان اسلام به اندازۀ ناکافی و ناقص اجرا شده، یه افسانه ست؛ افسانه‌ای آسیب‌زا. سزاری با این تحلیل‌های مفهومی که مبنای «دولت اسلامی» رو حاکمیت خدا می‌دونن و نتیجه می‌گیرن که چنین عقیده‌ای با دولت مدرن تناقض داره، مخالفه. واقعیت تاریخی حاصل دیالکتیک پیچیده‌تری از ایده‌ها و زمینه‌های اجتماعیه. اسلام سیاسی یه فرهنگ سیاسیه که اون رو نمیشه صرفاً با سنت اسلامی پیشامدرن خوانش کرد؛ چون حاصل فرایند دوگانۀ ملی‌گرایی و رفرماسیون/غربی‌سازی هست. از این نظر میشه گفت که تقابلی بین دولت و اسلام وجود نداره، چون مقولۀ «دولت-ملت» یه عنصر ساختاری مهمه که اسلام سیاسی رو توی گام اول ممکن کرده.

📢 توی تاریخ اندیشۀ اسلام سیاسی، دوگانۀ اجتهاد/تقلید یا تفسیر/سنت خیلی مهم و پررنگه. اصلاح‌طلب‌های مسلمون طرفدار اجتهاد و تفسیر بودن و معتقد بودن که از این طریق جوامع اسلامی می‌تونن پیشرفت کنن و علت اصلی عقب‌ماندگی این جوامع رو توی تقلید و سنت جستجو می‌کردن. این الگو رو میشه بارها و بارها توی دوره‌های مختلف از قرن نوزدهم میلادی تا امروز توی کشورهای مختلف اسلامی دید. یکی از نمونه‌های بارز این اصلاح‌طلب‌ها رافع طهطاوی هست که بعد از اینکه از مأموریتش توی فرانسه به مصر برمی‌گرده، با این چالش روبه‌رو میشه که نمی‌تونه نهادهای مهم «غربی» رو برای مخاطب مسلمونش توضیح بده؛ مخاطبی که هم از غرب بی‌اطلاعه و هم به غرب مشکوکه. طهطاوی برای توجیه تأثیرپذیری از فرانسوی‌ها همیشه به یه حدیث اسلامی ارجاع می‌داد و اون حدیث این بود: «خِرد، گوسفند سرگردان مؤمن است که باید در هر کجا آن را یافت، تصاحبش کند.»

نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
«شده پُرِ خون، پُرِ عقده؛ توی این دهن‌های اسلحه‌خورده؛ ایمان، زنجیرِ گردن مؤمن؛ نقطه! سر خطی یا ته جمله؟ ها؟!» (خون خورشید / بهرام نورایی)

@philosophycafe
این خوشگل‌ها خیلی زرنگن. همیشه انتظار دارن بقیه براشون یه کاری انجام بدن. چون برای خودشون می‌میرن، فکر می‌کنن شما هم باید براشون جون بدید. خیلی مسخره‌س.

ص: ۳۵

📕ناطور دشت

جی د. سلینجر

🔃 متین کریمی

@PhilosophyCafe ♨️
🗯 [آنیه‌واس و نیشانجی اوغلو (هر دو استاد علوم سیاسی) با تحلیل تابلو نقاشی «سفیران» از هانس هولباین معتقدن که خیلی از عوامل شکل‌گیری سرمایه‌داری توی اروپا رو میشه توی این اثر هنری قرن شونزدهم پیدا کرد. قطعۀ پایین با مرور مجدد درون‌مایه‌های این نقاشی شروع میشه:]

🖋 یک بار دیگر این درون‌مایه‌ها را مرور می‌کنیم: بحرانی جمعیتی که نتیجۀ طاعون سیاه بود؛ رقابت عثمانی-هابسبورگ؛ کشف دنیای نو [قارۀ آمریکا] و تقسیمات آن در امتداد حوزه‌های حکم‌رانیِ مرزبندی‌شده؛ فضای ملتهبِ شورش‌ها و طغیان‌ها؛ اهمیت اقتصادی مستعمره‌سازی. این موارد و هر یک به شیوه‌ای، پویه‌های اصلی و فرایندهای تاریخی در پسِ پشت سقوط فئودالیسم و ظهور مدرنیتۀ سرمایه‌داری را پیش‌بینی می‌کنند یا درکی از آن‌ها به دست می‌دهند. علاوه بر این، می‌توان آگاهیِ پایداری را از علم ژئوپولتیک پس این فرایندها در سراسر درون‌مایه‌های این نقاشی مشاهده کرد. تأکید بر دنیای نو و امپراتوری عثمانی یادآور آن است که به وجود آمدن سرمایه‌داری در اروپا صرفاً پدیده‌ای درون اروپایی نبود، بلکه بی‌شک پدیده‌ای بین‌المللی (یا بیناجوامعی) بود: پدیده‌ای که در آن عاملیت غیراروپایی به شکلی مستمر تأثیرگذار بوده و مسیر و ماهیت توسعۀ اروپایی را (باز)جهت‌دهی کرده است.

🖋 بر خلاف محوریت پنهان «امر بین‌المللی» در اشارات تابلو هولباین، نظریه‌پردازی‌های غالب دربارۀ دوران ابتدایی اروپای مدرن در غیاب جوامع غیراروپایی برساخته شده است. در تمامی حوزه‌های گوناگون، از جمله سیاست، اقتصاد، فرهنگ یا ایدئولوژی، پیدایش مدرنیتۀ سرمایه‌داری عموماً به عنوان توسعه‌ای خودزا و منحصر به اروپا فهمیده می‌شود. هنگامی هم که جوامع غیراروپایی به حساب می‌آیند، عموماً جایگاه یک نظاره‌گر منفعل به آن‌ها منتسب می‌شود که تازیانۀ استعماری را می‌پذیرند، یا یک نمونۀ تطبیقی -یک دیگری- هستند که خاص‌بودگی و برتریِ اروپا را در تقابل با آن می‌توان تعریف کرد. خلاصه این که، تاریخ خاستگاه‌های سرمایه‌داری بدون شک تاریخی اروپامحور است.

📚 از کتاب «غرب چگونه حاکم شد؟»، نوشتۀ الکساندر آنیه‌واس و کرم نیشانجی اوغلو، ترجمۀ علیرضا خزائی 📚

@philosophycafe
راستش اصلا حالم از کشیش‌ها بهم می‌خورد. همونا که توی هر مدرس‌ای می‌رفتم، بودن و وقتی می‌خواستن موعظه کنن، انگار همین الآن آیه اومده بود. نمی‌دونم حالا چرا با صدای طبیعی خودشون حرف نمی‌زنن. وقتی حرف می‌زنن، خیلی حقه باز و ریاکار به نظر میان.
ص:۱۰۶

پول کثیف. همیشه آخرش اشکتو در میاره.
ص: ۱۱۹

📕ناطور دشت

جی د. سلینجر

🔃 متین کریمی

@PhilosophyCafe ♨️
در شماره‌ی هفتم پادکست از چه منابعی کمک گرفتیم؟

«مداخله» را در کست‌باکس، اپل‌پادکست و اسپاتیفای بشنوید.


🎙سالار خوشخو و علی سلطان‌زاده
با شما از «مدرنیته» و «وضعیت امروز ایران» می‌گویند.🗞

لینک شنیدن شماره‌ی هشتم:
https://modakheleh.yek.link

🔗در کست‌باکس، اسپاتیفای و اپل پادکست
نام «پادکست مداخله»
را جست‌وجو کنید و ما را از آن‌جا بشنوید.
_____
@modakhelehpodcast
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
بجز گه سگ، آخ و تف و کون سیگار پیرمردها هیچی توی پارک ندیدم.
ص: ۱۲۴
اگه دافی که باش قرار داری خوشگل باشه، دیگه کی اهمیت می‌ده که دیر کرده؟ هیچکس.
ص: ۱۳۲

📕ناطور دشت

جی د. سلینجر

🔃 متین کریمی

@PhilosophyCafe ♨️
همه‌ی دخترها و پسرها اون دور و ور می‌پلکیدن و منتظر دوستاشون بودن. همه جور دختری اونجا بود. واقعا آدم حظ میکرد نگاهشون کنه. از طرفی هم دلش می‌گرفت، آخه نمی‌دونستی بعدش که از مدرسه و دانشگاه میان بیرون، چه بلایی سرشون میاد. حتما بیشترشون با یه مشت آدم احمق ازدواج می‌کنن. احمق‌هایی که همه‌ش درباره‌ی ایـن حـرف می‌زنن که با یک لیتر بنزین میشه چند کیلومتر رفت. آدمایی که اگه توی بازی گلف یا حتی پینگ پنگ، ببازن بی‌اندازه ناراحت میشن و مثل بچه ها قهر میکنن. منظورم اون آدماس. اونایی که اصلا یه خط کتاب هم نخوندن و خیلی هم حوصله آدمو سر می‌برن، باید مواظب اونا بود.
ص: ۱۳۰

📕ناطور دشت

جی د. سلینجر

🔃 متین کریمی

@PhilosophyCafe ♨️
کتاب هفته بعد

غرور و تعصب

جین آستین

ترجمه رضا رضایی
همه اونایی که بخاطر چیزای مسخره و بی‌مزه‌ی توی فیلم اشک می‌ریزن، از هر ده نفر، نه نفرشون آدمای حرومزاده‌ای هستن. جدی می‌گم.
ص: ۱۴۹
روح ما مانند آن یتیمانی است که مادران ازدواج نکرده‌شان در درد و رنج زاییدن آنها میمیرند. راز اصالت پدری ما در قبرهای آنان نهفته است: و باید آن را متوجه شویم.

#موبی_دیک
#هرمان_ملویل
#ترجمه_پرویزداریوش
🖋 اروپامحوری دقیقاً چیست؟ اروپامحوری در هستۀ خود بیانگر شیوه‌ای خاص از پژوهش است که با سه انگارۀ متقابلاً مرتبط دربارۀ شکل و سرشتِ توسعۀ مدرن پی‌ریزی شده است. نخست، اروپامحوری خاستگاه‌ها و سرچشمه‌های مدرنیتۀ سرمایه‌داری را محصول فرایندهای توسعۀ عمدتاً درونی اروپا درک می‌کند. اروپامحوری با اتکا به این انگاره که هر شکلی از مسیرهای توسعۀ موجود، حاصل پویه‌های درون‌ماندگارِ متعلق به یک جامعه است، پیدایش مدرنیته را منحصراً به محدوده‌های جغرافیاییِ مهروموم شده و، از منظر اجتماعی-تاریخی، منسجم اروپا نسبت می‌دهد. بنابراین، در [روایت‌های] تاریخ فرهنگی با چنین [تبیینی] مواجه می‌شویم که شکوفایی رنسانس منحصراً پدیده‌ای درون‌اروپایی بود. ...
بدترین شکل این رویکرد می‌تواند به آن دست تفاسیر دامن بزند که برای جامعه و فرهنگ اروپایی در نسبت با سایر نقاط دنیا برتری قایل است.

🖋 این دومین انگارۀ هنجاری اروپامحوری را می‌توان تقدم تاریخی نامید که تمایز تاریخی بین سنت و مدرنیته را از رهگذر جداسازی فضایی «غرب» و «شرق» بیان می‌کند. از رهگذر این روش، جوامع غیراروپایی به عنوان یک دیگری ایدئولوژیک مقابل اروپا قرار می‌گیرند که خاص‌بودگی و تمایزِ مدرنیتۀ غربی در تقابل با آن‌ها تعریف شده و می‌شود. ...
از این دو انگاره، سومین گزارۀ پیش‌گویانه سربرمی‌آورد: این که تجربۀ اروپاییِ مدرنیته مرحله‌ای جهان‌روا از توسعه است که تمامی جوامع باید آن را از سر بگذرانند. این انگارۀ قایل به مرحله‌بندی، وجود یک توسعه‌گراییِ خطی را مسلم می‌گیرد که در آن فرایندهای درون‌زادِ تغییر اجتماعی -از سنت به مدرنیته، فئودالیسم به سرمایه‌داری و غیره- همچون مراحلی جهان‌روا درک می‌شوند و به تمامی جهان در زمان‌ها و مکان‌های دیگر بسط می‌یابند. این سه گزاره (درون‌گرایی روش‌شناختی، تقدم تاریخی و توسعه‌گراییِ خطی) هستۀ روایت‌های اروپامحور را تشکیل می‌دهند.

📚 از کتاب «غرب چگونه حاکم شد؟»، نوشتۀ الکساندر آنیه‌واس و کرم نیشانجی اوغلو، ترجمۀ علیرضا خزائی 📚

@philosophycafe
2025/06/28 15:57:45
Back to Top
HTML Embed Code: