مسایل اصلی ما خواه رابطهٔ جنسی باشد یا ثروت، دوستی، سلامت و یا شغل، اغلب در طول زندگی مان به صورت غالب باقی خواهند ماند. گذشتهٔ ما، آنچه می گوییم و می بینیم و نوع زندگی مان را شکل می دهد.
برخی از ما نه تنها گذشتهٔ خود را حمل می کنیم، بلکه گذشتهٔ پدر و مادرهایمان را نیز به همراه داریم. درد از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و تا آن را بررسی نکنیم، این چرخه را هیچ گاه بر هم نخواهیم زد❣🌿❣
برخی از ما نه تنها گذشتهٔ خود را حمل می کنیم، بلکه گذشتهٔ پدر و مادرهایمان را نیز به همراه داریم. درد از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و تا آن را بررسی نکنیم، این چرخه را هیچ گاه بر هم نخواهیم زد❣🌿❣
هیچ چیز به اندازه
زبانمان باعث
خسارت زدن نشده.
امروز
سعی میکنم زبانم را قبل
از اجرایی کردن
از
فیلتر اندیشه بگذرانیم.
❣🌿❣
زبانمان باعث
خسارت زدن نشده.
امروز
سعی میکنم زبانم را قبل
از اجرایی کردن
از
فیلتر اندیشه بگذرانیم.
❣🌿❣
آدم باشید!
دست بردارید از شابلون زدن آدمها.
دست بردارید از این حرفهای تکراری که باید تا سیسالگی عشقت را پیدا کرده باشی، تا چهلسالگی خانه خریده باشی، تا بیستسالگی چند زبان خارجی یاد گرفته باشی...
آدم باشید و اگر خودتان از یک خیزگاه بلند پریدهاید و بی جرخوردگی اوج گرفتهاید پا نگذارید روی گلوی کسی که از جبر روزگار از صفر، از زیر صفر شروع کرده، تپهای برای اوج گرفتن نداشته
و باید قبل از پریدن کیلومترها میدویده.
یکی ممکن است بیست سالگی ازدواج کند و چهل سالگی شروع کند به درس خواندن...
به شما چه که این سن ازدواج است و آن سن درس؟ چهکارهاید که برای هر چیزی عددی از سن تعیین میکنید؟
معیارید شما مگر؟
یکی برای نمرهی شانزده جایزه میگیرد و یکی برای فقط به مدرسه رفتن میجنگد و گوشاز گوش والدین معتادش خبردار نمیشود که نمرهاش ده شده یا بیست.
یکی برای گرینکارت میجنگد، یکی برای شناسنامه.
یکی همان اول دستش پر بوده از آس و شاه و بیبی، یکی با بهت خیره شده به دو و سه و چهاری که هیچکدام هم حکم نیست.
دنیای آدمها مثل هم نیست که بیست و سی و چهلسالگیشان مثل هم باشد.
دست از سر آدمها بردارید.
زندگی برای کسی که هی میدود و نمیرسد به قدر کافی سخت هست، شما نشوید آن ملکان عذابی که با چماق ایستاده و میگوید سن این گذشت، سن آن نرسیده هنوز.
دست بردارید از شابلون زدن آدمها.
دست بردارید از این حرفهای تکراری که باید تا سیسالگی عشقت را پیدا کرده باشی، تا چهلسالگی خانه خریده باشی، تا بیستسالگی چند زبان خارجی یاد گرفته باشی...
آدم باشید و اگر خودتان از یک خیزگاه بلند پریدهاید و بی جرخوردگی اوج گرفتهاید پا نگذارید روی گلوی کسی که از جبر روزگار از صفر، از زیر صفر شروع کرده، تپهای برای اوج گرفتن نداشته
و باید قبل از پریدن کیلومترها میدویده.
یکی ممکن است بیست سالگی ازدواج کند و چهل سالگی شروع کند به درس خواندن...
به شما چه که این سن ازدواج است و آن سن درس؟ چهکارهاید که برای هر چیزی عددی از سن تعیین میکنید؟
معیارید شما مگر؟
یکی برای نمرهی شانزده جایزه میگیرد و یکی برای فقط به مدرسه رفتن میجنگد و گوشاز گوش والدین معتادش خبردار نمیشود که نمرهاش ده شده یا بیست.
یکی برای گرینکارت میجنگد، یکی برای شناسنامه.
یکی همان اول دستش پر بوده از آس و شاه و بیبی، یکی با بهت خیره شده به دو و سه و چهاری که هیچکدام هم حکم نیست.
دنیای آدمها مثل هم نیست که بیست و سی و چهلسالگیشان مثل هم باشد.
دست از سر آدمها بردارید.
زندگی برای کسی که هی میدود و نمیرسد به قدر کافی سخت هست، شما نشوید آن ملکان عذابی که با چماق ایستاده و میگوید سن این گذشت، سن آن نرسیده هنوز.
↴
سه اصل مهم در زندگی :
⬅️هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش رفاقت نکن، درد دل نکن، شوخی نکن؛
"حرمت ها شکسته می شود"
⬅️هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن، محبت نکن، لطف نکن؛
"تبدیل به وظیفه می شود"
⬅️هیچ وقت از کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نخواه، کمک نگیر، انتظار نداشته باش
"تبدیل به منت می شود"
سه اصل مهم در زندگی :
⬅️هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش رفاقت نکن، درد دل نکن، شوخی نکن؛
"حرمت ها شکسته می شود"
⬅️هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن، محبت نکن، لطف نکن؛
"تبدیل به وظیفه می شود"
⬅️هیچ وقت از کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نخواه، کمک نگیر، انتظار نداشته باش
"تبدیل به منت می شود"
به روش خودتان زندگی کنید
نه مطابق میل و خواسته دیگران
ملاحظه هیچکس را نکن.
زیرا اگر شروع کنی به ملاحظه و مدارا کردن با دیگران، نمیتوانی زندگی خودت را به شکلی اصیل زندگی کنی
ملاحظه کار باش و متظاهر خواهی شد
همه مطابق نظر دیگران زندگی میکنند،
مادرم چه فکر میکند؟
پدرم چه فکری میکند؟
جامعه چه فکر خواهد کرد؟
زنم، شوهرم چه فکری خواهد کرد؟
در مورد والدین چه میتوان گفت؟ حتی والدین نیز از فرزندانشان میترسند، فکر میکنند بچه هایمان چه فکری در مورد ما خواهند کرد؟
اگر همیشه به دنبال جلب رضایت دیگران باشی و ملاحظه همه کس و همه را بکنی، هرگز یک فرد نخواهی بود، فقط یک موجود تکه تکه خواهی بود.
گفته شده که مردم در سی سالگی میمیرند و در هفتاد سالگی دفن میشوند. مرگ بسیار زود رخ میدهد، فکر میکنم که سی سال هم درست نباشد، مرگ حتی زودتر اتفاق میافتد.
جایی در نزدیکی بیست و یک سالگی، زمانی که قانون و دولت شما را بعنوان یک شهروند میپذیرد و سن شما را قانونی میداند.
این زمانی است که شخص میمیرد
درواقع، برای همین هم هست که تو را بعنوان یک شهروند میشناسند:
اینک دیگر خطرناک نیستی، دیگر وحشی نیستی، دیگر خام نیستی. اینک همه چیز در تو کار گذاشته شده، درتو تثبیت شده است؛ اینک با جامعه تطبیق پیدا کرده ای.
معنی اینکه دولت به تو حق رای داده همین است: اینک حق رای داری، حکومت اطمینان یافته که هوشمندی تو نابود شده است
حال میتوانی رای بدهی! دیگر ترسی در مورد تو وجود ندارد، یک شهروند هستی و یک انسان متمدن.
اما به این نکته ظریف آگاه باش...
آنگاه دیگر یک انسان نیستی،
بلکه یک شهروند هستی.
نه مطابق میل و خواسته دیگران
ملاحظه هیچکس را نکن.
زیرا اگر شروع کنی به ملاحظه و مدارا کردن با دیگران، نمیتوانی زندگی خودت را به شکلی اصیل زندگی کنی
ملاحظه کار باش و متظاهر خواهی شد
همه مطابق نظر دیگران زندگی میکنند،
مادرم چه فکر میکند؟
پدرم چه فکری میکند؟
جامعه چه فکر خواهد کرد؟
زنم، شوهرم چه فکری خواهد کرد؟
در مورد والدین چه میتوان گفت؟ حتی والدین نیز از فرزندانشان میترسند، فکر میکنند بچه هایمان چه فکری در مورد ما خواهند کرد؟
اگر همیشه به دنبال جلب رضایت دیگران باشی و ملاحظه همه کس و همه را بکنی، هرگز یک فرد نخواهی بود، فقط یک موجود تکه تکه خواهی بود.
گفته شده که مردم در سی سالگی میمیرند و در هفتاد سالگی دفن میشوند. مرگ بسیار زود رخ میدهد، فکر میکنم که سی سال هم درست نباشد، مرگ حتی زودتر اتفاق میافتد.
جایی در نزدیکی بیست و یک سالگی، زمانی که قانون و دولت شما را بعنوان یک شهروند میپذیرد و سن شما را قانونی میداند.
این زمانی است که شخص میمیرد
درواقع، برای همین هم هست که تو را بعنوان یک شهروند میشناسند:
اینک دیگر خطرناک نیستی، دیگر وحشی نیستی، دیگر خام نیستی. اینک همه چیز در تو کار گذاشته شده، درتو تثبیت شده است؛ اینک با جامعه تطبیق پیدا کرده ای.
معنی اینکه دولت به تو حق رای داده همین است: اینک حق رای داری، حکومت اطمینان یافته که هوشمندی تو نابود شده است
حال میتوانی رای بدهی! دیگر ترسی در مورد تو وجود ندارد، یک شهروند هستی و یک انسان متمدن.
اما به این نکته ظریف آگاه باش...
آنگاه دیگر یک انسان نیستی،
بلکه یک شهروند هستی.
❤1
هیچ کس خودش نیست
همه میزنند
همه وانمود می کنند که کس دیگری هستند
لبخندها نقاشی است و چهره ات مال خودت نیست و صرفاً انتظارات دیگران را برآورده میسازی
والدینت میخواهند این گونه باشی به همین دلیل است که این گونه هستی.
معلمان و جامعه ات می خواهند که نوع مشخصی باشی و تو به راحتی آن را برآورده می کنی
تو برده ای، خودت نیستی
تو در زیر نقابت تمام کارهای زندگی ات را انجام میدهی و سپس میمیری، در حالی که هرگز نزیسته ای.
هرگز به خود اجازه زندگی کردن نداده ای. کسی دیگر به جای تو زندگی کرده است و کسی دیگر به جای تو خواهد مرد.
تو به اینجا آمدهای اما از فرصت زندگی کردن استفاده نکردهای
صرفاً از میان زندگی گذر کرده ای،
بی آنکه از زندگی سرشار شوی و از زندگی و عشق و هزار و یک تجربه ای که زندگی به همراه دارد لبریز شوی.
اکنون زمان آن رسیده که از انتظارات دیگران بیرون بیایی
و انتظاراتشان را برآورده نکن.
این بردگی ظریف است
از دخالت دیگران رها شو
بله دشوار خواهد بود. زیرا تو یک عمر مطابق نظر آنها زیسته ای. برده شان بوده ای. آنها به آسانی رهایت نمی کنند. معلوم است که هیچکس حاضر نیست برده اش را به سادگی رها کند
آنها درباره عشق با تو حرف می زنند و تحت نام عشق تو را به بردگی می گیرند. می گویند من دوستت دارم پس باید راه گذشته ات را دنبال کنی.
اما عشق هرگز این را نمی گوید.
این عشق نیست.
عشق می گوید نوری فرا روی خویش باش،عشق میگوید خودت باش
اگر عشق واقعی باشد همیشه به تو آزادی می دهد و به زندگی درونی تو و آنچه هستی اعتماد میکند
پس آزاد شو...
اکنون زمان آن فرا رسیده که از انتظارات دیگران خود را رها کنی تا زندگی را تجربه کنی
همه میزنند
همه وانمود می کنند که کس دیگری هستند
لبخندها نقاشی است و چهره ات مال خودت نیست و صرفاً انتظارات دیگران را برآورده میسازی
والدینت میخواهند این گونه باشی به همین دلیل است که این گونه هستی.
معلمان و جامعه ات می خواهند که نوع مشخصی باشی و تو به راحتی آن را برآورده می کنی
تو برده ای، خودت نیستی
تو در زیر نقابت تمام کارهای زندگی ات را انجام میدهی و سپس میمیری، در حالی که هرگز نزیسته ای.
هرگز به خود اجازه زندگی کردن نداده ای. کسی دیگر به جای تو زندگی کرده است و کسی دیگر به جای تو خواهد مرد.
تو به اینجا آمدهای اما از فرصت زندگی کردن استفاده نکردهای
صرفاً از میان زندگی گذر کرده ای،
بی آنکه از زندگی سرشار شوی و از زندگی و عشق و هزار و یک تجربه ای که زندگی به همراه دارد لبریز شوی.
اکنون زمان آن رسیده که از انتظارات دیگران بیرون بیایی
و انتظاراتشان را برآورده نکن.
این بردگی ظریف است
از دخالت دیگران رها شو
بله دشوار خواهد بود. زیرا تو یک عمر مطابق نظر آنها زیسته ای. برده شان بوده ای. آنها به آسانی رهایت نمی کنند. معلوم است که هیچکس حاضر نیست برده اش را به سادگی رها کند
آنها درباره عشق با تو حرف می زنند و تحت نام عشق تو را به بردگی می گیرند. می گویند من دوستت دارم پس باید راه گذشته ات را دنبال کنی.
اما عشق هرگز این را نمی گوید.
این عشق نیست.
عشق می گوید نوری فرا روی خویش باش،عشق میگوید خودت باش
اگر عشق واقعی باشد همیشه به تو آزادی می دهد و به زندگی درونی تو و آنچه هستی اعتماد میکند
پس آزاد شو...
اکنون زمان آن فرا رسیده که از انتظارات دیگران خود را رها کنی تا زندگی را تجربه کنی
اینجا، اینجا رازیست که هیچ کسی نمیداند.
همه چیز اینجاست.
این ، آگاهی است.
آگاهی زیرلایه همه چیز در این جهان است.
آن ، تو، در تمام اتمهای تمام مولکولهاست.
فضا و زمان وجودشان را از آن میگیرند.
تو آن هستی.
تمام انجام دادنها و ندادنها، تمام این تکثر و یگانگی.
قید و بند انکار این است و آزادی، دانستنش.
تو آن هستی.
تو آن هستی.
همه چیز اینجاست.
این ، آگاهی است.
آگاهی زیرلایه همه چیز در این جهان است.
آن ، تو، در تمام اتمهای تمام مولکولهاست.
فضا و زمان وجودشان را از آن میگیرند.
تو آن هستی.
تمام انجام دادنها و ندادنها، تمام این تکثر و یگانگی.
قید و بند انکار این است و آزادی، دانستنش.
تو آن هستی.
تو آن هستی.
قلب همیشه راستگوست وهیچ گاه دروغگو نیست. اما سر هیچ گاه راستگو نیست.
سر در دروغ زندگی میکند با دروغ زندگی میکند .وجودش در انواع چیزهای دروغین است.
قلب ،قابل اعتماد ،بی ریا،بی آلایش است ،فریبکار نیست . بسیار تیز و زیرک است اما فریبکار نیست.
فقط آنچه را که هست باز می تاباند. این زیبایی وصداقت قلب است.
خدا را هیچ گاه نمی توان از راه سر شناخت. چیزهاس ارزشمندی را هیچ گاه نمی توان از راه سر شناخت .
عشق،زیبایی و خدا همگی چیز های هستند که از راه قلب شناخته میشوند.
قلب دروازه واقعیت است.
از سر به قلب روی گردان!
🍎🧘♀ 🧘♂🍏
سر در دروغ زندگی میکند با دروغ زندگی میکند .وجودش در انواع چیزهای دروغین است.
قلب ،قابل اعتماد ،بی ریا،بی آلایش است ،فریبکار نیست . بسیار تیز و زیرک است اما فریبکار نیست.
فقط آنچه را که هست باز می تاباند. این زیبایی وصداقت قلب است.
خدا را هیچ گاه نمی توان از راه سر شناخت. چیزهاس ارزشمندی را هیچ گاه نمی توان از راه سر شناخت .
عشق،زیبایی و خدا همگی چیز های هستند که از راه قلب شناخته میشوند.
قلب دروازه واقعیت است.
از سر به قلب روی گردان!
🍎🧘♀ 🧘♂🍏
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر من توسط هرچه که در بیرون روی میدهد برآشفته شوم، اگر هرکسی از بیرون بتواند درون مرا تحت تأثیر قرار بدهد و آن را عوض کند، یک اسیر خواهم بود.
اینگونه من وابسته هستم.
اگر از تأثیرات بیرونی آزاد شوم، اگر هرچه که بخواهد در بیرون اتفاق بیفتد من تغییر نکنم، این شروع دستیابی به خود و رسیدن به رهایی است.
🍎🧘♀ 🧘♂🍏
اینگونه من وابسته هستم.
اگر از تأثیرات بیرونی آزاد شوم، اگر هرچه که بخواهد در بیرون اتفاق بیفتد من تغییر نکنم، این شروع دستیابی به خود و رسیدن به رهایی است.
🍎🧘♀ 🧘♂🍏
اگر یه فرد از یه قومی اشتباه میکنه، به کل اون قومیت فحش ندین
اگر یه فرد (مرد یا زن) جرمی مرتکب شد، کل اون جنسیت مجرم نیستن
اگر یه فقیر دزدی کرد، همه ی فقرا دزد نیستن..
یاد بگیرین، بفهمین و شعور داشته باشین
اشتباهات فردی رو به کل تعمیم ندین..!
از دسته بندی ادما دست بکشین
اگر یه فرد (مرد یا زن) جرمی مرتکب شد، کل اون جنسیت مجرم نیستن
اگر یه فقیر دزدی کرد، همه ی فقرا دزد نیستن..
یاد بگیرین، بفهمین و شعور داشته باشین
اشتباهات فردی رو به کل تعمیم ندین..!
از دسته بندی ادما دست بکشین
شاید اگر بدانید آنهایی که سالهاست از جوانیشان گذشتند به چه چیزهایی غبطه میخورند، بتوانید بهتر جوانی کنید:
۱-چرا وقتی میتوانستم سفر کنم، نکردم!
۲- چرا زبان دومی نیاموختم!
۳-چرا وقتم را به خاطر رابطهای تمام شده تلف کردم!
۴- چرا از خود در برابر نور آفتاب محافظت نکردم تا پوست سالمتر و بدون چروکی داشته باشم!
۵- چرا برای دیدن خوانندگان مورد علاقهام به کنسرت نرفتم!
۶- چرا از انجام خیلی از کارها ترسیدم!
۷- چرا ورزش اولویت کارم نبود!
۸- چرا خود را گرفتار سنتها کردم!
۹- چرا از کاری که دوست نداشتم استعفا ندادم!
۱۰- چرا بیشتر درس نخواندم!
۱۱-چرا باور نکردم زیبا هستم!
۱۲- چرا از گفتن دوستت دارم ترسیدم!
۱۳- چرا به راهنماییهای والدینم گوش ندادم!
۱۴-چرا خودخواه بودم!
۱۵- چرا تا این حد نظر دیگران برایم مهم بود!
۱۶- چرا به جای آنکه به رویاهای خودم فکر کنم به فکر براوردن رویای دیگران بودم
۱۷- چرا وقتم را صرف یادآوری خاطرات بد کردم و زمانم را از دست دادم. کاش افسوس گذشته را نمیخوردم!
۱۸- چرا کسانی را که دوست داشتم از خود رنجاندم!
۱۹- چرا از خود دفاع نکردم!
۲۰- چرا برای برخی کارها داوطلب نشدم!
۲۱- چرا بیشتر مراقب دندانهایم نبودم!
۲۲- چرا قبل از مرگ مادر و پدر بزرگ سئوالاتی را که داشتم از آنها نپرسیدم!
۲۳- چرا زیاد کار کردم!
۲۴- چرا آشپزی یاد نگرفتم!
۲۵- چرا از زمان حال لذت نبردم!
۲۶- چرا تلاش نکردم آنچه را شروع کردم به پایان برسانم!
۲۷- چرا گرفتار کلیشههای فرهنگی شدم و از هدفم بازماندم!
۲۸- چرا دوستیهایم را ادامه ندادم!
۲۹- چرا با کودکانم بیشتر بازی نکردم!
۳۰- چرا انسان ریسکپذیری نبودم!
۳۱- چرا برای افزایش دانش و ارتباطاتم تلاش نکردم!
۳۲- چرا تا این حد فرد نگرانی بودم!
۳۳- چرا سر هر چیزی زود عصبانی شدم!
۳۴- چرا به اندازه کافی با افرادی که دوستشان داشتم وقت نگذراندم!
۳۵- چرا برای یک بار هم که شده پشت میکروفون نرفتم تا در مقابل جمع صحبت کنم
این روزا رو راحت از دست نده♥️
۱-چرا وقتی میتوانستم سفر کنم، نکردم!
۲- چرا زبان دومی نیاموختم!
۳-چرا وقتم را به خاطر رابطهای تمام شده تلف کردم!
۴- چرا از خود در برابر نور آفتاب محافظت نکردم تا پوست سالمتر و بدون چروکی داشته باشم!
۵- چرا برای دیدن خوانندگان مورد علاقهام به کنسرت نرفتم!
۶- چرا از انجام خیلی از کارها ترسیدم!
۷- چرا ورزش اولویت کارم نبود!
۸- چرا خود را گرفتار سنتها کردم!
۹- چرا از کاری که دوست نداشتم استعفا ندادم!
۱۰- چرا بیشتر درس نخواندم!
۱۱-چرا باور نکردم زیبا هستم!
۱۲- چرا از گفتن دوستت دارم ترسیدم!
۱۳- چرا به راهنماییهای والدینم گوش ندادم!
۱۴-چرا خودخواه بودم!
۱۵- چرا تا این حد نظر دیگران برایم مهم بود!
۱۶- چرا به جای آنکه به رویاهای خودم فکر کنم به فکر براوردن رویای دیگران بودم
۱۷- چرا وقتم را صرف یادآوری خاطرات بد کردم و زمانم را از دست دادم. کاش افسوس گذشته را نمیخوردم!
۱۸- چرا کسانی را که دوست داشتم از خود رنجاندم!
۱۹- چرا از خود دفاع نکردم!
۲۰- چرا برای برخی کارها داوطلب نشدم!
۲۱- چرا بیشتر مراقب دندانهایم نبودم!
۲۲- چرا قبل از مرگ مادر و پدر بزرگ سئوالاتی را که داشتم از آنها نپرسیدم!
۲۳- چرا زیاد کار کردم!
۲۴- چرا آشپزی یاد نگرفتم!
۲۵- چرا از زمان حال لذت نبردم!
۲۶- چرا تلاش نکردم آنچه را شروع کردم به پایان برسانم!
۲۷- چرا گرفتار کلیشههای فرهنگی شدم و از هدفم بازماندم!
۲۸- چرا دوستیهایم را ادامه ندادم!
۲۹- چرا با کودکانم بیشتر بازی نکردم!
۳۰- چرا انسان ریسکپذیری نبودم!
۳۱- چرا برای افزایش دانش و ارتباطاتم تلاش نکردم!
۳۲- چرا تا این حد فرد نگرانی بودم!
۳۳- چرا سر هر چیزی زود عصبانی شدم!
۳۴- چرا به اندازه کافی با افرادی که دوستشان داشتم وقت نگذراندم!
۳۵- چرا برای یک بار هم که شده پشت میکروفون نرفتم تا در مقابل جمع صحبت کنم
این روزا رو راحت از دست نده♥️
9 فرد خطرناکی که باید از آنها دوری کنید! حتی اگر از نزدیکان شما باشند
1- افراد خودپرست
2- افراد حسود
3- افراد متظاهر
4- افراد پسرونده و احمق
5- افراد قضاوتگر
6- افراد کنترلکننده
7- افراد دروغگو
8- افراد شایعهپرداز
9- افرادی که خود را قربانی جلوه میدهند
1- افراد خودپرست
2- افراد حسود
3- افراد متظاهر
4- افراد پسرونده و احمق
5- افراد قضاوتگر
6- افراد کنترلکننده
7- افراد دروغگو
8- افراد شایعهپرداز
9- افرادی که خود را قربانی جلوه میدهند
برای آشتی پیش قدم شوید.
▫️آیا شما کسی هستید که پس از جروبحث قدم نخست را برای معذرت خواستن برمی دارد؟ جدیدترین تحقيقات نشان می دهد که در صورتی که یکی از شما دو نفر فورا پس از جروبحث برای آشتی قدم برمی دارید و اخم کردن را کنار می گذارید پس ازدواج محکمتری نسبت به ديگر زوج هایی دارید که هیچ کدام حاضر نیستند برای پایان دادن به یک دعوا پیش قدم شوند و از دل دیگری در بیاورند.
▫️آیا شما کسی هستید که پس از جروبحث قدم نخست را برای معذرت خواستن برمی دارد؟ جدیدترین تحقيقات نشان می دهد که در صورتی که یکی از شما دو نفر فورا پس از جروبحث برای آشتی قدم برمی دارید و اخم کردن را کنار می گذارید پس ازدواج محکمتری نسبت به ديگر زوج هایی دارید که هیچ کدام حاضر نیستند برای پایان دادن به یک دعوا پیش قدم شوند و از دل دیگری در بیاورند.