شده تا نيمه ی شب در بزنی ، وا نکنند؟
يا دری را شده با سر بزنی ، وا نکنند؟!
پشت در ، بيد بلرزی و به جايی برسی
که تهِ فاجعه پرپر بزنی ، وا نکنند؟!
روی يک پله ، درِ خانهی بیفرجامی
بتپی، قلب کبوتر بزنی ، وا نکنند؟!
تو بدانی که يکی هست که بیطاقت توست
باز تا طاقت آخر بزنی ، وا نکنند؟!
خندهای کردم و گفتم : دل من! گريه نکن
تو اگر صد شب ديگر بزنی ، وا نکنند!
اين در بسته ، عزيز دل من! بسته به توست
شده باور کنی و در بزنی ، وا نکنند...
🍃🤍
❀✦• @poem_Club0 •✦❀
يا دری را شده با سر بزنی ، وا نکنند؟!
پشت در ، بيد بلرزی و به جايی برسی
که تهِ فاجعه پرپر بزنی ، وا نکنند؟!
روی يک پله ، درِ خانهی بیفرجامی
بتپی، قلب کبوتر بزنی ، وا نکنند؟!
تو بدانی که يکی هست که بیطاقت توست
باز تا طاقت آخر بزنی ، وا نکنند؟!
خندهای کردم و گفتم : دل من! گريه نکن
تو اگر صد شب ديگر بزنی ، وا نکنند!
اين در بسته ، عزيز دل من! بسته به توست
شده باور کنی و در بزنی ، وا نکنند...
🍃🤍
❀✦• @poem_Club0 •✦❀
یکی باید باشه وقتی آدم
بی حوصلست و میگه من همینم میخوای بخواه نمیخوای نخواه
برت بگه :
«ناز کنی، نظر کنی، قهر کنی، ستم کنی
گر که جَفا، گر که وَفا، از تو حذر نمیشود»
🍃🤍
❀✦• @poem_Club0 •✦❀
بی حوصلست و میگه من همینم میخوای بخواه نمیخوای نخواه
برت بگه :
«ناز کنی، نظر کنی، قهر کنی، ستم کنی
گر که جَفا، گر که وَفا، از تو حذر نمیشود»
🍃🤍
❀✦• @poem_Club0 •✦❀
➖⃟♥️••𝙄 𝙛𝙤𝙪𝙣𝙙 𝙢𝙮𝙨𝙚𝙡𝙛
•𝙄𝙣 𝙔𝙤𝙪𝙧 𝙚𝙮𝙚𝙨
درچشـمـٰان «طُ» خـٰودم
را ، پیـٰداڪـٰردم♥️∞
❀✦• @poem_Club0 •✦❀
•𝙄𝙣 𝙔𝙤𝙪𝙧 𝙚𝙮𝙚𝙨
درچشـمـٰان «طُ» خـٰودم
را ، پیـٰداڪـٰردم♥️∞
❀✦• @poem_Club0 •✦❀
🍃🤍
دَر اگر بر تو ببندد مَرو و صبر کن آنجا
زِ پس صبر تو را، او به سَرِ صَدر نِشاند
#مولانا
🍃🤍
❀✦• @poem_Club0 •✦❀
دَر اگر بر تو ببندد مَرو و صبر کن آنجا
زِ پس صبر تو را، او به سَرِ صَدر نِشاند
#مولانا
🍃🤍
❀✦• @poem_Club0 •✦❀
در اين دنياي بي حاصل چرا مغرور ميگردي
سليمان گر شوي آخر،نصيب مور ميگردي
به دنيايي كه مردانش عصا از كور ميدزدند
من از خوش باوري آنجا محبت جستجو كردم
عصا گر خم شود هر دم به گوش پير ميخواند
مگر در خواب بينيد بار ديگر نوجواني را
نظر كردن به درويشان بزرگي كم نميگردد
سليمان با همه حشمت نظر ميكرد بر موران
وفاي شمع را نازم كه بعد از سوختن هر دم
به سر خاكستري در حسرت پروانه ميريزد
در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگيست
ورنه با يك استخوان،صد سگ رفيقت ميشوند
اگر كم سو شود چشمي،بار عينك ميكشد بيني
ز بيني بايد آموزي ره همسايه داري را
خنده بر لب ميزنم تا كس نداند درد من
ورنه اين دنيا كه ما ديديم،خنديدن نداشت
من از روييدن خار سر ديوار دانستم
كه ناكس كس نميگردد،بدين بالا نشينيها
🍃🤍
❀✦• @poem_Club0 •✦❀
سليمان گر شوي آخر،نصيب مور ميگردي
به دنيايي كه مردانش عصا از كور ميدزدند
من از خوش باوري آنجا محبت جستجو كردم
عصا گر خم شود هر دم به گوش پير ميخواند
مگر در خواب بينيد بار ديگر نوجواني را
نظر كردن به درويشان بزرگي كم نميگردد
سليمان با همه حشمت نظر ميكرد بر موران
وفاي شمع را نازم كه بعد از سوختن هر دم
به سر خاكستري در حسرت پروانه ميريزد
در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگيست
ورنه با يك استخوان،صد سگ رفيقت ميشوند
اگر كم سو شود چشمي،بار عينك ميكشد بيني
ز بيني بايد آموزي ره همسايه داري را
خنده بر لب ميزنم تا كس نداند درد من
ورنه اين دنيا كه ما ديديم،خنديدن نداشت
من از روييدن خار سر ديوار دانستم
كه ناكس كس نميگردد،بدين بالا نشينيها
🍃🤍
❀✦• @poem_Club0 •✦❀