Forwarded from یادداشت ها (سعید میرسعیدی) (Saeed Mirsaeedi)
توصیفی از قرنطینه در عهد قاجار
✍سعید میرسعیدی
در اوایل قرن نوزدهم میلادی در جزیره مالت قلعه ای به عنوان قرنطینه برای ورود به ممالک اروپایی وجود داشته است. کشتی ها و مسافرانی که از مشرق زمین می آمدند در میانه دریای مدیترانه در این جزیره به قرنطینه میرفتند. توصیفات متعددی از این قرنطینه از زبان مسافران و سیاحان آن عصر وجود دارد. از جمله سرهارفورد جونز سفیر بریتانیا در بازگشت از ماموریت در ایران در سال ۱۸۱۱ میلادی از توقف در جزیره مالت نوشته است. اما یکی از مفصل ترین توصیفات از این قرنطینه در سفرنامه رضاقلی میرزا نایب الایاله نوه فتحعلیشاه دیده می شود. او پس از مرگ فتحعلیشاه در سال ۱۲۵۰ قمری و ادعای سلطنت و شکست و گرفتاری پدرش حسینعلی میرزا فرمانفرما حاکم فارس، با برادرانش از ایران گریخته و به بغداد و عتبات و شام رفته و سپس در بندر بیروت سوار بر کشتی بخار یا به قول خودش «مرکب ناری» شده که از راه دریای مدیترانه به انگلستان برود. او در میانه این سفر دریایی در محرم ۱۲۵۲ قمری برابر با آوریل ۱۸۳۶ میلادی به جزیره مالت رسیده و شرح قرنطینه را چنین نوشته است:
هر جهازی که می آید بواسطه اینکه شاید ناخوشی از قبیل طاعون و وبا داشته باشد از جهت احتیاط محلی معین نموده اند و قریب بیست و دو روز آدمی را در آنجا نگاه میدارند، بعد که از حالات او مطلع شدند و دانستند که او را مرضی نیست، مرخص نموده به هفت فرنگ که برود احدی متعرض آن نمی شود و اسم آن محل کارنتین است که در شهر ملتان واقع است(ظاهرا مراد در جزیره مالطه باشد)....عجب عمارتی و غریب بنائی به نظر رسید. شهری را عمارت از سنگ خاره کرده اند و کارانیتن قرار داده اند. و عمل بقواعد کارانتین در مذهب ایشان از جمله واجبات است. اگر خطائی سر زند، در عقوبت توقف کارانتین خواهد بود. و اما کارانتین حصاریست محکم و حصنی است مرتفع و مستحکم که حکماء و سلاطین فرنگ در هر یک از ممالک اروپه بنا نهاده اند و بقانون شریعت ایشان وقوف در کارانتین واجب است و فرار از آن، انسان واجب القتل است. کارنتین محلیست که بجهت ناخوشی طاعون و وبا و امراض مسریه بنا نهاده اند و در هر مملکت از ممالک فرنگستان بتفاوت فهم حکمای ایشان در مدت رفع ناخوشی های مسریه، طول مدت کارنتین را مدتی معین کرده اند. بعضی از ممالک چهل روز و پاره ای یکماه میباشد. ولیکن وقوف در کارنتین ملتان را مدت بیست و دو روز معین کرده اند....موکلان و نگهبانان چند در آنجا میباشند که بر خود واجب دانسته اند که متوجه قواعد و رسومات کارنتین بوده باشند و اگر نعوذ بالله عمدا یا سهوا از کسی سهوی در آن قواعد واقع شود، اگر پادشاه روی زمین باشد و کرورها برشوت دهد قبول نخواهد شد و از وی نخواهند گذشت.و جهازاتی که از اطراف بحر اسود و مغرب میآید آنها را بکارانیتن نمیبرند و جهازاتی که از بحر ابیض میآید و ممالک روم و نمسه و مصر و اسکندریه می آید، آنها را بکارانتین می برند و قانون بر این است که از دور بجائی که آثار جزیره ملتان نمایان میشود، علمی زرد و بسیار بزرگ در بالای دکل کرده، علامت این است که ما اهل کارانتین میباشیم. بعد که لنگرگاه می آید باید با احدی ملامست نکند و احدی بایشان ملامست نخواهد کرد تا اینکه میرود بحصار کارانتین. کارانتین عمارتی است بسیار عالی مشرف بر دریا و جمیع مایحتاج از فروش و ظروف در آنجا آماده و مهیا است. اجاره و کرایه معین دارد. ماکولات و مشروبات از هرچه چشم بیند و دل تمنا کند....و اهل کارانتین نیز با یکدیگر معاشرت و مجالست نمیکنند مگر اشخاصی که در یک روز وارد کارانیتن شده باشند. و منزل ایشان علیحده است و بجهت هر کس حدودی معین است که از حد خود نمی تواند تجاوز نماید. احدی نیز بحد او نمی تواند آید و اگر بیاید باید که مدت کارانتینش از سر گرفته شود. بعد از آمدن در کارانتین واجب است که آنچه از ماکولات و ملبوسات که دارد در این بیست و دو شبانه روز بهوا داده روی بندها انداخته تا امراضش رفع شود و هر روز کاپیتان کارنتین باید آمده و ملبوسات و ماکولات مشاهده کند اگر چیزی بهوا داده نشود ایام کارانتین تازه خواهد شد. بعد از اینکه ایام بیست و دو روز منقضی شد کپیتان همراه آمده شخص را بر ماشوبه سوار نموده میبرد بشهر. آن وقت مرخص است و کاغذ باو میدهد که فلانه کس از وقوف کارانتین گذشت و اگر معاذ الله در عرض راه دستش به یک نفر اهل کارانتین یا کسی که تازه وارد شده باشد بخورد دوباره او را بکارانتین برده بیست و دو روز را باید توقف کند و اگر احیانا کسی از کارانتین فرار کند یا از بحر ابیض آمده بکارانتین نرود قتل آن واجب و خونش هدر است. در شریعت فرنگیان حکم بقتل نیست مگر دو مرحله، یکی قصاص و دیگری فرار و طفره از کارانتین که البته خواهند کشت و نخواهند گذشت.
📚 سفرنامه رضاقلی میرزا نایب الایاله نوه فتحعلیشاه، اصغر فرمانفرمایی قاجار، اساطیر ،چاپ سوم۱۳۷۳، ص۲۲۹تا ۳۰۹
@dentalhistory👈
✍سعید میرسعیدی
در اوایل قرن نوزدهم میلادی در جزیره مالت قلعه ای به عنوان قرنطینه برای ورود به ممالک اروپایی وجود داشته است. کشتی ها و مسافرانی که از مشرق زمین می آمدند در میانه دریای مدیترانه در این جزیره به قرنطینه میرفتند. توصیفات متعددی از این قرنطینه از زبان مسافران و سیاحان آن عصر وجود دارد. از جمله سرهارفورد جونز سفیر بریتانیا در بازگشت از ماموریت در ایران در سال ۱۸۱۱ میلادی از توقف در جزیره مالت نوشته است. اما یکی از مفصل ترین توصیفات از این قرنطینه در سفرنامه رضاقلی میرزا نایب الایاله نوه فتحعلیشاه دیده می شود. او پس از مرگ فتحعلیشاه در سال ۱۲۵۰ قمری و ادعای سلطنت و شکست و گرفتاری پدرش حسینعلی میرزا فرمانفرما حاکم فارس، با برادرانش از ایران گریخته و به بغداد و عتبات و شام رفته و سپس در بندر بیروت سوار بر کشتی بخار یا به قول خودش «مرکب ناری» شده که از راه دریای مدیترانه به انگلستان برود. او در میانه این سفر دریایی در محرم ۱۲۵۲ قمری برابر با آوریل ۱۸۳۶ میلادی به جزیره مالت رسیده و شرح قرنطینه را چنین نوشته است:
هر جهازی که می آید بواسطه اینکه شاید ناخوشی از قبیل طاعون و وبا داشته باشد از جهت احتیاط محلی معین نموده اند و قریب بیست و دو روز آدمی را در آنجا نگاه میدارند، بعد که از حالات او مطلع شدند و دانستند که او را مرضی نیست، مرخص نموده به هفت فرنگ که برود احدی متعرض آن نمی شود و اسم آن محل کارنتین است که در شهر ملتان واقع است(ظاهرا مراد در جزیره مالطه باشد)....عجب عمارتی و غریب بنائی به نظر رسید. شهری را عمارت از سنگ خاره کرده اند و کارانیتن قرار داده اند. و عمل بقواعد کارانتین در مذهب ایشان از جمله واجبات است. اگر خطائی سر زند، در عقوبت توقف کارانتین خواهد بود. و اما کارانتین حصاریست محکم و حصنی است مرتفع و مستحکم که حکماء و سلاطین فرنگ در هر یک از ممالک اروپه بنا نهاده اند و بقانون شریعت ایشان وقوف در کارانتین واجب است و فرار از آن، انسان واجب القتل است. کارنتین محلیست که بجهت ناخوشی طاعون و وبا و امراض مسریه بنا نهاده اند و در هر مملکت از ممالک فرنگستان بتفاوت فهم حکمای ایشان در مدت رفع ناخوشی های مسریه، طول مدت کارنتین را مدتی معین کرده اند. بعضی از ممالک چهل روز و پاره ای یکماه میباشد. ولیکن وقوف در کارنتین ملتان را مدت بیست و دو روز معین کرده اند....موکلان و نگهبانان چند در آنجا میباشند که بر خود واجب دانسته اند که متوجه قواعد و رسومات کارنتین بوده باشند و اگر نعوذ بالله عمدا یا سهوا از کسی سهوی در آن قواعد واقع شود، اگر پادشاه روی زمین باشد و کرورها برشوت دهد قبول نخواهد شد و از وی نخواهند گذشت.و جهازاتی که از اطراف بحر اسود و مغرب میآید آنها را بکارانیتن نمیبرند و جهازاتی که از بحر ابیض میآید و ممالک روم و نمسه و مصر و اسکندریه می آید، آنها را بکارانتین می برند و قانون بر این است که از دور بجائی که آثار جزیره ملتان نمایان میشود، علمی زرد و بسیار بزرگ در بالای دکل کرده، علامت این است که ما اهل کارانتین میباشیم. بعد که لنگرگاه می آید باید با احدی ملامست نکند و احدی بایشان ملامست نخواهد کرد تا اینکه میرود بحصار کارانتین. کارانتین عمارتی است بسیار عالی مشرف بر دریا و جمیع مایحتاج از فروش و ظروف در آنجا آماده و مهیا است. اجاره و کرایه معین دارد. ماکولات و مشروبات از هرچه چشم بیند و دل تمنا کند....و اهل کارانتین نیز با یکدیگر معاشرت و مجالست نمیکنند مگر اشخاصی که در یک روز وارد کارانیتن شده باشند. و منزل ایشان علیحده است و بجهت هر کس حدودی معین است که از حد خود نمی تواند تجاوز نماید. احدی نیز بحد او نمی تواند آید و اگر بیاید باید که مدت کارانتینش از سر گرفته شود. بعد از آمدن در کارانتین واجب است که آنچه از ماکولات و ملبوسات که دارد در این بیست و دو شبانه روز بهوا داده روی بندها انداخته تا امراضش رفع شود و هر روز کاپیتان کارنتین باید آمده و ملبوسات و ماکولات مشاهده کند اگر چیزی بهوا داده نشود ایام کارانتین تازه خواهد شد. بعد از اینکه ایام بیست و دو روز منقضی شد کپیتان همراه آمده شخص را بر ماشوبه سوار نموده میبرد بشهر. آن وقت مرخص است و کاغذ باو میدهد که فلانه کس از وقوف کارانتین گذشت و اگر معاذ الله در عرض راه دستش به یک نفر اهل کارانتین یا کسی که تازه وارد شده باشد بخورد دوباره او را بکارانتین برده بیست و دو روز را باید توقف کند و اگر احیانا کسی از کارانتین فرار کند یا از بحر ابیض آمده بکارانتین نرود قتل آن واجب و خونش هدر است. در شریعت فرنگیان حکم بقتل نیست مگر دو مرحله، یکی قصاص و دیگری فرار و طفره از کارانتین که البته خواهند کشت و نخواهند گذشت.
📚 سفرنامه رضاقلی میرزا نایب الایاله نوه فتحعلیشاه، اصغر فرمانفرمایی قاجار، اساطیر ،چاپ سوم۱۳۷۳، ص۲۲۹تا ۳۰۹
@dentalhistory👈
Forwarded from قجرنامه
ببینید چه ابلهانی عنوان پژوهشگر تاریخ را بر خود مینهند، و با این عناوین دچار واهمه نشوید!
کاربری در توئیتر چهار تا عکس از خرسواری گذاشته، و این متن را برای طنز نوشته:
"دیروز به شکار قوچ رفتیم. چوپانی آنجا بود، خرش را محض مزاح سوار شدیم. عکاسباشی عکس گرفت.خوش گذشته خندهها شد.اتابک چیزی در گوش چوپان گفت و چوپان خر را به ما تحفه داد. دادیم شلاقش زدند که چرا خر به شاه تحفه داده. خر را دادیم شیر دربار خورد.
--خاطرات ناصرالدین شاه-بهار 1268 خورشیدی"
خواسته شوخی کند و طنز بنویسد! مطلب به وضوح شوخی است، و عکسها هم از آن شوخیتر، و هیچ شباهتی به شاه ندارند! اما به سرعت برق این مطلب در فضای مجازی به عنوان حقیقت بازنشر پیدا میکند. شما اگر در مورد ناصرالدینشاه مزخرفترین دروغها، که دروغ بودنش اظهرمنالشمس است را بسازید، فوری همه جا پخش میشود و مردم هم باور میکنند!
یکی از بازنشردهندگان آقای بهمن انصاری است که در مورد تاریخ قاجار کتاب هم نوشته!!! ایشان هرگونه دروغی، هر چه قدر سخیف، در مورد قاجار باشد را به همین سرعت پخش میکند! عکسالعمل عصبانی کاربر فوق را هم از بیسوادی بهمن انصاری ببینید!
@qajarnameh
کاربری در توئیتر چهار تا عکس از خرسواری گذاشته، و این متن را برای طنز نوشته:
"دیروز به شکار قوچ رفتیم. چوپانی آنجا بود، خرش را محض مزاح سوار شدیم. عکاسباشی عکس گرفت.خوش گذشته خندهها شد.اتابک چیزی در گوش چوپان گفت و چوپان خر را به ما تحفه داد. دادیم شلاقش زدند که چرا خر به شاه تحفه داده. خر را دادیم شیر دربار خورد.
--خاطرات ناصرالدین شاه-بهار 1268 خورشیدی"
خواسته شوخی کند و طنز بنویسد! مطلب به وضوح شوخی است، و عکسها هم از آن شوخیتر، و هیچ شباهتی به شاه ندارند! اما به سرعت برق این مطلب در فضای مجازی به عنوان حقیقت بازنشر پیدا میکند. شما اگر در مورد ناصرالدینشاه مزخرفترین دروغها، که دروغ بودنش اظهرمنالشمس است را بسازید، فوری همه جا پخش میشود و مردم هم باور میکنند!
یکی از بازنشردهندگان آقای بهمن انصاری است که در مورد تاریخ قاجار کتاب هم نوشته!!! ایشان هرگونه دروغی، هر چه قدر سخیف، در مورد قاجار باشد را به همین سرعت پخش میکند! عکسالعمل عصبانی کاربر فوق را هم از بیسوادی بهمن انصاری ببینید!
@qajarnameh
Forwarded from جناب گاو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سیدعبدالله انوار در اینجا از امنیتی که رضاشاه آورد صحبت میکند، و دو مورد را مثال میزند: نایب حسین کاشی، و جعفرقلیخان قهدریجانی.
داستان جعفرقلیخان که با دار و دستهاش اصفهان و دهات اطراف آن را ناامن کرده بود از دوره نوجوانی شنیده بودم. از پدرِ مادربزرگم، که خود آن دوره را دیده بود. میگفت که رضاشاه آمد و آن غائله را برچید. نیز، در منزل یکی از اقواممان، عکسهای قدیمی دستگیری و دار زدن جعفرقلیخان و یار نزدیکش علینقیچی بود، چرا که نیای آنها یکی از سردارانی بود که در دستگیری راهزنان حضور داشت. آن اقوام هم میگفتند که رضاشاه آن غائله را پایان داد.
ولی چه سید عبدالله انوار دانشمند و چه جدّ کمسواد من هر دو اشتباه میکردند! چه نایبحسین کاشی و چه جعفرقلیخان چند سال قبل از آنکه رضاشاه در سپهر سیاسی کشور پدیدار شود، توسط دولت وثوق از بین رفتند.
نمونه دیگر از بسیار مشهورات تاریخی اشتباه ادعای از بین بردن نهضت سوسیالیستی جنگل و میرزاکوچکخان توسط رضاشاه است. این نهضت قبل از رضاخان تقریبا نابود شده بود، و رضاخان در نقش سردار سپه (و نه حتی نخستوزیر) در چندماه اول قدرت گرفتنش فقط میخ نهایی را زد!
@jenabegav
داستان جعفرقلیخان که با دار و دستهاش اصفهان و دهات اطراف آن را ناامن کرده بود از دوره نوجوانی شنیده بودم. از پدرِ مادربزرگم، که خود آن دوره را دیده بود. میگفت که رضاشاه آمد و آن غائله را برچید. نیز، در منزل یکی از اقواممان، عکسهای قدیمی دستگیری و دار زدن جعفرقلیخان و یار نزدیکش علینقیچی بود، چرا که نیای آنها یکی از سردارانی بود که در دستگیری راهزنان حضور داشت. آن اقوام هم میگفتند که رضاشاه آن غائله را پایان داد.
ولی چه سید عبدالله انوار دانشمند و چه جدّ کمسواد من هر دو اشتباه میکردند! چه نایبحسین کاشی و چه جعفرقلیخان چند سال قبل از آنکه رضاشاه در سپهر سیاسی کشور پدیدار شود، توسط دولت وثوق از بین رفتند.
نمونه دیگر از بسیار مشهورات تاریخی اشتباه ادعای از بین بردن نهضت سوسیالیستی جنگل و میرزاکوچکخان توسط رضاشاه است. این نهضت قبل از رضاخان تقریبا نابود شده بود، و رضاخان در نقش سردار سپه (و نه حتی نخستوزیر) در چندماه اول قدرت گرفتنش فقط میخ نهایی را زد!
@jenabegav
عصر دوشنبههای بخارا
به مناسبت انتشار کتاب «حظ کردیم و افسوس خوردیم» به کوشش فاطمه معزی و پدرام خسرونژاد که از سوی انتشارات اطراف منتشر شده است، بیست و سومین نشست از سلسله جلسات عصر دوشنبههای مجلۀ بخارا به نقد و بررسی این کتاب اختصاص یافته است. این نشست در ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۳ با حضور: فاطمه قاضیها، منصور ضابطیان، هومن زالپور، فاطمه معزی، پدرام خسرونژاد و علی دهباشی در مرکز مطالعات خاورمیانه برگزار میشود.
«حظ کردیم و افسوس خوردیم» گزارشی از سفر دو جوان قاجاری: دوستعلیخان معیرالممالک و میرزا حسنخان مستوفی الممالک است. آنان مشاهدات خود را در نخستین سفر مظفرالدین شاه به فرنگ به سال ۱۹۰۰ میلادی ثبت کردهاند. این دو سفرنامه، به همراه تعدادی نامه و تصاویر دیدهنشده از مسافران، در این کتاب منتشر شده است.
این دو جوان به بهانۀ همراهی با مظفرالدین شاه، اما با حفظ فاصله از او و همراهان، خواهان کسب تجربیاتی نو از این سفر بودند که شرح آن در این حاضر آمده است.
مرکز مطالعات خاورمیانه: بلوار کشاورز، خیابان نادری (نرسیده به خیابان ایتالیا)، پلاک ۶
@qajariranhistory
به مناسبت انتشار کتاب «حظ کردیم و افسوس خوردیم» به کوشش فاطمه معزی و پدرام خسرونژاد که از سوی انتشارات اطراف منتشر شده است، بیست و سومین نشست از سلسله جلسات عصر دوشنبههای مجلۀ بخارا به نقد و بررسی این کتاب اختصاص یافته است. این نشست در ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۳ با حضور: فاطمه قاضیها، منصور ضابطیان، هومن زالپور، فاطمه معزی، پدرام خسرونژاد و علی دهباشی در مرکز مطالعات خاورمیانه برگزار میشود.
«حظ کردیم و افسوس خوردیم» گزارشی از سفر دو جوان قاجاری: دوستعلیخان معیرالممالک و میرزا حسنخان مستوفی الممالک است. آنان مشاهدات خود را در نخستین سفر مظفرالدین شاه به فرنگ به سال ۱۹۰۰ میلادی ثبت کردهاند. این دو سفرنامه، به همراه تعدادی نامه و تصاویر دیدهنشده از مسافران، در این کتاب منتشر شده است.
این دو جوان به بهانۀ همراهی با مظفرالدین شاه، اما با حفظ فاصله از او و همراهان، خواهان کسب تجربیاتی نو از این سفر بودند که شرح آن در این حاضر آمده است.
مرکز مطالعات خاورمیانه: بلوار کشاورز، خیابان نادری (نرسیده به خیابان ایتالیا)، پلاک ۶
@qajariranhistory
Forwarded from Bukharamag
عصر دوشنبههای بخارا
به مناسبت انتشار کتاب «حظ کردیم و افسوس خوردیم» به کوشش فاطمه معزی و پدرام خسرونژاد که از سوی انتشارات اطراف منتشر شده است
با حضور: فاطمه قاضیها، منصور ضابطیان، هومن زالپور، فاطمه معزی، پدرام خسرونژاد و علی دهباشی
دوشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۳
مرکز مطالعات خاورمیانه
به مناسبت انتشار کتاب «حظ کردیم و افسوس خوردیم» به کوشش فاطمه معزی و پدرام خسرونژاد که از سوی انتشارات اطراف منتشر شده است
با حضور: فاطمه قاضیها، منصور ضابطیان، هومن زالپور، فاطمه معزی، پدرام خسرونژاد و علی دهباشی
دوشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۳
مرکز مطالعات خاورمیانه
Forwarded from بهمنی قاجار
دکتر محمود مصدق پزشکی حاذق، انسانی والا، و نوه شادروان دکتر محمد مصدق زعیم عالیقدر ملت ایران و پیشوای نهضت ملی از میانمان رفت، این ضایعه را به خاندان ارجمند مصدق ، جناب آقای دکتر علی مصدق فرزند و نورچشم عزیز آن زنده یاد و همه بستگان و دوستداران ایشان و علاقه مندان مصدق کبیر ، تسلیت عرض کرده و برای آن مرحوم آرامش روح و روان از خداوند بزرگ مسألت می نمایم .
https://www.tgoop.com/bahmanighajar
https://www.tgoop.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
Forwarded from اباطیل
منشور هرات
شکست ایران در جنگ اول هرات را از بسیاری جهات میتوان نقطه عطفی در تاریخ ایران دانست. تهدید انگلستان و عقبنشینی ایران نقطه پایانی بر رویای قاجارها برای احیای امپراتوری در مواجهه با قدرتهای استعماری تازه بود. محمدشاه پس از صرف نظر کردن از تصرف هرات منشوری را منتشر ساخت که علی رغم اهمیت فوقالعادهٔ آن تا کنون چندان مورد توجه قرار نگرفته است. در این منشور شاه در مقام توضیح چرایی لشکرکشی به هرات و روند اتفاقات برمیآید. از خیانتپیشگی انگلیسیها گلایه میکند و به «مردم ایران» وعده میدهد که از بازپسگیری هرات صرف نظر نکرده است. او در پایان از قوای تحت امرش تجلیل میکند و آنها را «برادران دینی و غیور من» مینامد. آن گونه که هما ناطق و عباس امانت به ما آموختهاند، این منشور در زمان انتشارش دست کم از سه منظر به کلی «بیسابقه» بود.
شکست ایران در جنگ اول هرات را از بسیاری جهات میتوان نقطه عطفی در تاریخ ایران دانست. تهدید انگلستان و عقبنشینی ایران نقطه پایانی بر رویای قاجارها برای احیای امپراتوری در مواجهه با قدرتهای استعماری تازه بود. محمدشاه پس از صرف نظر کردن از تصرف هرات منشوری را منتشر ساخت که علی رغم اهمیت فوقالعادهٔ آن تا کنون چندان مورد توجه قرار نگرفته است. در این منشور شاه در مقام توضیح چرایی لشکرکشی به هرات و روند اتفاقات برمیآید. از خیانتپیشگی انگلیسیها گلایه میکند و به «مردم ایران» وعده میدهد که از بازپسگیری هرات صرف نظر نکرده است. او در پایان از قوای تحت امرش تجلیل میکند و آنها را «برادران دینی و غیور من» مینامد. آن گونه که هما ناطق و عباس امانت به ما آموختهاند، این منشور در زمان انتشارش دست کم از سه منظر به کلی «بیسابقه» بود.
Forwarded from اباطیل
نخست، اولین جایی است در تاریخ ما که دولت ایران خود را در مقام پاسخگویی و آگاه کردن توده در چون و چرای امور دولتی میبیند. جنگ و لشکرکشی نه اتفاقی مربوط به حوزهٔ امیال و جاهطلبیهای شخصی شاه، بلکه موضوعی درخور اندیشیده شدن از سوی سراسر «مردم ایران» است. هر چند هیچ دلالت مستقیمی مبنی بر به رسمیت شناخته شدن دخالت مردم در سیاست به چشم نمیخورد، اما آشکار است که پذیرفتن طرح سیاستهای دولت در «افکار عمومی»، مقدمهای است در تطور آن به منشأ اثر دانستن نظرات توده در سیاستگذاری و مفاهیم مدرن حق تعیین سرنوشت. شبح مدرنیسم و درهمتنیدگی سیاست با تودهها بر فراز منشور در حرکت است.
بدعت دوم که در پیوند آشکار با مورد نخست است، لحن وطنپرستانهٔ شاه قاجار در «برادر» خطاب کردن سپاهیان است. هر چند این اصطلاح به ظاهر در چارچوب گفتارهای دینی ریشهدار است، در تاریخ ایران سابقه نداشت. نظام اجتماعی و سیاسی پیشامدرن اساساً سلسلهمراتبی و مبتنی بر نابرابری افراد است. تلاش حکومتها برای انتساب تبار خود به شاهان سلسلههای قبلی و دست و پا کردن نسب عالی در همین راستاست. این نکته مهم است که بدانیم این انتساب در چارچوب مرزها نمیماند و این تبار والا ولو نزد بیگانگان جستوجو میشود. کما اینکه قاجارها تبار خود را هم به چنگیز میرساندند و هم بعدتر به اشکانیان؛ نادر نسبش را به تیمور لنگ متصل میکرد یا بنیانگذار صفویه که خود را جمشید، ضحاک و فرزند حیدر میدانست. اساساً غیریت و «تفاوت» با توده بود که مشروعیت سنتی را قوام میداد. به عکس در عصر جدید است که دولت باید بتواند با جامعه پیوند ارگانیک برقرار سازد، نمایندهاش باشد و «تجانس» فرمانروا با حکومتشوندگان بدل به شرط ضروری حکمرانی میشود. محمدشاه میکوشد با برادر، ولو دینی، خطاب کردن سربازان دیگر اعتبارش را نه از سلسلهمراتب و جایگاه فرادست بلکه از رابطهای افقی، برابریخواهانه و بومی بگیرد. افتخار رییس دولت ایران نه در به هم زدن نسبت با شاهان و جهانگیران، بلکه در همردگی با سادهترین سربازان است: «بحران هرات و درگیری با انگلستان محمدشاه را وادار کرده بود که برای کسب وجاهت ملی از قالب سنتی سلطنت خارج شود و... از برادری با سربازان سخن گوید».
علاوه بر این دو وجه ممیزهٔ محتوایی مورد اشاره، منشور هرات نخستین سند سیاسی و فرمان شاهانهای است که از طریق ابزارهای چاپ مدرن به صورت گسترده برای اطلاع عموم منتشر شد. تلاش محمدشاه برای گسست از منطق نخبهگرایانهٔ سنتی با نام بردن از مردم ایران و برادر تلقی کردن سربازان خود نیاز داشت تا در واقعیت نیز مخاطبش از دایرهٔ تنگ معدود نخبگان نظامی و دیوانی به اهل ایران فراتر برود. اشاره به «مردم ایران» نه پرداختنی اتفاقی یا عبارتی فاقد مابهازا بلکه آشکارا در پیوند با سختافزار تازهای بود که شاه ایران میخواست و میتوانست از آن بهره ببرد. پیشرفت فنی و امکان نشر در مقیاس بالا که با صنعت چاپ فراهم شد، چون زمینهای مادی بود که برای ظهور افکار عمومی ضرورت داشت و شاه نیز در نهایت هوشمندی از آن برای تبلیغات استفاده و منشوری هارمونیک با عصر چاپ صادر کرد تا مردم و دولت را به یکدیگر متصل سازد.
محمدشاه که متأثر از انقلاب کبیر فرانسه بود، نطفهها و بذرهای مفاهیم شالودهای «دولت ملی مدرن» را در این منشور بسیار قابل توجه عرضه کرد. اگر امروز ما همچنان مسئله را دولت ملی مدرن میدانیم شایسته خواهد بود در روایت خود از تاریخچهٔ آن نیز جایی برای شاه قاجار و منشورش باز کنیم.
۱۴ شهریور سالگرد درگذشت محمدشاه
هما ناطق؛ ایران در راهیابی فرهنگی
عباس امانت؛ پیشوای امت و وزیر مختار بیتدلیس انگلیس (مراسله حاج سید محمد باقر شفتی حجة الاسلام و سرجان مکنیل در قضیه لشکر کشی محمد شاه به هرات)
محمدتقی سپهر، ناسخالتواریخ، جلد ۲
بدعت دوم که در پیوند آشکار با مورد نخست است، لحن وطنپرستانهٔ شاه قاجار در «برادر» خطاب کردن سپاهیان است. هر چند این اصطلاح به ظاهر در چارچوب گفتارهای دینی ریشهدار است، در تاریخ ایران سابقه نداشت. نظام اجتماعی و سیاسی پیشامدرن اساساً سلسلهمراتبی و مبتنی بر نابرابری افراد است. تلاش حکومتها برای انتساب تبار خود به شاهان سلسلههای قبلی و دست و پا کردن نسب عالی در همین راستاست. این نکته مهم است که بدانیم این انتساب در چارچوب مرزها نمیماند و این تبار والا ولو نزد بیگانگان جستوجو میشود. کما اینکه قاجارها تبار خود را هم به چنگیز میرساندند و هم بعدتر به اشکانیان؛ نادر نسبش را به تیمور لنگ متصل میکرد یا بنیانگذار صفویه که خود را جمشید، ضحاک و فرزند حیدر میدانست. اساساً غیریت و «تفاوت» با توده بود که مشروعیت سنتی را قوام میداد. به عکس در عصر جدید است که دولت باید بتواند با جامعه پیوند ارگانیک برقرار سازد، نمایندهاش باشد و «تجانس» فرمانروا با حکومتشوندگان بدل به شرط ضروری حکمرانی میشود. محمدشاه میکوشد با برادر، ولو دینی، خطاب کردن سربازان دیگر اعتبارش را نه از سلسلهمراتب و جایگاه فرادست بلکه از رابطهای افقی، برابریخواهانه و بومی بگیرد. افتخار رییس دولت ایران نه در به هم زدن نسبت با شاهان و جهانگیران، بلکه در همردگی با سادهترین سربازان است: «بحران هرات و درگیری با انگلستان محمدشاه را وادار کرده بود که برای کسب وجاهت ملی از قالب سنتی سلطنت خارج شود و... از برادری با سربازان سخن گوید».
علاوه بر این دو وجه ممیزهٔ محتوایی مورد اشاره، منشور هرات نخستین سند سیاسی و فرمان شاهانهای است که از طریق ابزارهای چاپ مدرن به صورت گسترده برای اطلاع عموم منتشر شد. تلاش محمدشاه برای گسست از منطق نخبهگرایانهٔ سنتی با نام بردن از مردم ایران و برادر تلقی کردن سربازان خود نیاز داشت تا در واقعیت نیز مخاطبش از دایرهٔ تنگ معدود نخبگان نظامی و دیوانی به اهل ایران فراتر برود. اشاره به «مردم ایران» نه پرداختنی اتفاقی یا عبارتی فاقد مابهازا بلکه آشکارا در پیوند با سختافزار تازهای بود که شاه ایران میخواست و میتوانست از آن بهره ببرد. پیشرفت فنی و امکان نشر در مقیاس بالا که با صنعت چاپ فراهم شد، چون زمینهای مادی بود که برای ظهور افکار عمومی ضرورت داشت و شاه نیز در نهایت هوشمندی از آن برای تبلیغات استفاده و منشوری هارمونیک با عصر چاپ صادر کرد تا مردم و دولت را به یکدیگر متصل سازد.
محمدشاه که متأثر از انقلاب کبیر فرانسه بود، نطفهها و بذرهای مفاهیم شالودهای «دولت ملی مدرن» را در این منشور بسیار قابل توجه عرضه کرد. اگر امروز ما همچنان مسئله را دولت ملی مدرن میدانیم شایسته خواهد بود در روایت خود از تاریخچهٔ آن نیز جایی برای شاه قاجار و منشورش باز کنیم.
۱۴ شهریور سالگرد درگذشت محمدشاه
هما ناطق؛ ایران در راهیابی فرهنگی
عباس امانت؛ پیشوای امت و وزیر مختار بیتدلیس انگلیس (مراسله حاج سید محمد باقر شفتی حجة الاسلام و سرجان مکنیل در قضیه لشکر کشی محمد شاه به هرات)
محمدتقی سپهر، ناسخالتواریخ، جلد ۲
⚜️پیمان آخال⚜️
سایهٔ سنگین قاجارستیزی و توهم بر تاریخنگری
پیمان آخال در ۲۱ سپتامبر ۱۸۸۱ برابر با ۳۰ شهریور ۱۲۶۰ مابین ایران و روسیهٔ تزاری به امضاء رسید. با وجود آنکه متن عهدنامه به فارسی و روسی در دسترس است اما بسیاری از پژوهشگران، بدون مطالعه دقیق آن، نتایجی خارج از واقعیت تاریخی می گیرند. هرکس که مختصر مطالعهای در تاریخ ایران از بعد از تیموریان و روی کارآمدن صفویان کرده باشد نیک میداند که بیشتر این مناطق با قدرتگیری ازبکان و بیرون راندن شاهزادگان تیموری از فرارود(ماوراءالنهر) به سلطهٔ خانات شیبانی و جانشینان آنها رسید و در خوارزم نیز خاننشین مستقلی از ایران شکل گرفت. همه منابع صفوی و اسناد و مکاتبات بازمانده از آن دوره گویای استقلال این خانات از دولت صفوی و آمودریا به عنوان مرز طرفین است. اما بعد از مرگ شاهعباس بزرگ و بهویژه با سقوط صفویان مرز ایران با خانات آسیای مرکزی (خیوه و بخارا) از سرخس فراتر نرفت. تنها در دورهٔ نادرشاه افشار بود که سربازان ایرانی چونان گردبادی خوارزم و بخارا را هم درنوردیدند اما این گرباد به همان سرعت فرونشست و از لحظهٔ مرگ او و بعد آن در دورهٔ زندیان همه این مناطق و حتی شهر مرو هم عملاً از دست رفت. از آن روز و روزگار روستاییان و شهرنشینان مرزی در سرخس، قوچان، گنبد و حتی مشهد و نیشابور و سبزوار به دلیل حملات گاهوبیگاه ترکمانان به تیرگی تمام گراییده بود. به قدری اوضاع تیرهوتار بود که اسرا و بردگان ایرانی مهمترین منبع درامد بازار بردهفروشان خیوه بودند. آقامحمدشاه قاجار و بعداً شاهزاده باکفایت عباسمیرزا نیز نتوانستند مرزهای ایران را فراتر از سرخس پیش ببرند. همزمان، روسیه تزاری شروع به تصرف آسیای مرکزی کرد و در نهایت با شکست ترکمانان تکه در نبرد گوکتپه در ۱۸۸۱ به مرزهای ایران رسید. در واقع پیمان آخال یک قرارداد تعیین دقیق مرزی بین دو کشور بود نه چیزی فراتر از آن. دست بر قضا از این تاریخ به بعد، روستانشینان و شهرنشینان مرزی ایران نفس راحتی کشیده، از ایلغار ترکمانان در امان ماندند و از کنترل و سلطهٔ روسها بر مرزها رضایت کامل داشتند. شاید اگر دولت قاجار قدرت نظامی کافی داشت و اگر پیش از روسها میتوانست مرو را در اختیار بگیرد وضعیت تعیین مرز مقداری تغییر میکرد و این شهر بخشی از ولایت خراسان میشد.
✍🏼 دکتر گودرز رشتیانی
استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران، تاریخپژوه حوزهٔ جغرافیای آسیای مرکزی و قفقاز
@IIFOM_CO
@qajariranhistory
سایهٔ سنگین قاجارستیزی و توهم بر تاریخنگری
پیمان آخال در ۲۱ سپتامبر ۱۸۸۱ برابر با ۳۰ شهریور ۱۲۶۰ مابین ایران و روسیهٔ تزاری به امضاء رسید. با وجود آنکه متن عهدنامه به فارسی و روسی در دسترس است اما بسیاری از پژوهشگران، بدون مطالعه دقیق آن، نتایجی خارج از واقعیت تاریخی می گیرند. هرکس که مختصر مطالعهای در تاریخ ایران از بعد از تیموریان و روی کارآمدن صفویان کرده باشد نیک میداند که بیشتر این مناطق با قدرتگیری ازبکان و بیرون راندن شاهزادگان تیموری از فرارود(ماوراءالنهر) به سلطهٔ خانات شیبانی و جانشینان آنها رسید و در خوارزم نیز خاننشین مستقلی از ایران شکل گرفت. همه منابع صفوی و اسناد و مکاتبات بازمانده از آن دوره گویای استقلال این خانات از دولت صفوی و آمودریا به عنوان مرز طرفین است. اما بعد از مرگ شاهعباس بزرگ و بهویژه با سقوط صفویان مرز ایران با خانات آسیای مرکزی (خیوه و بخارا) از سرخس فراتر نرفت. تنها در دورهٔ نادرشاه افشار بود که سربازان ایرانی چونان گردبادی خوارزم و بخارا را هم درنوردیدند اما این گرباد به همان سرعت فرونشست و از لحظهٔ مرگ او و بعد آن در دورهٔ زندیان همه این مناطق و حتی شهر مرو هم عملاً از دست رفت. از آن روز و روزگار روستاییان و شهرنشینان مرزی در سرخس، قوچان، گنبد و حتی مشهد و نیشابور و سبزوار به دلیل حملات گاهوبیگاه ترکمانان به تیرگی تمام گراییده بود. به قدری اوضاع تیرهوتار بود که اسرا و بردگان ایرانی مهمترین منبع درامد بازار بردهفروشان خیوه بودند. آقامحمدشاه قاجار و بعداً شاهزاده باکفایت عباسمیرزا نیز نتوانستند مرزهای ایران را فراتر از سرخس پیش ببرند. همزمان، روسیه تزاری شروع به تصرف آسیای مرکزی کرد و در نهایت با شکست ترکمانان تکه در نبرد گوکتپه در ۱۸۸۱ به مرزهای ایران رسید. در واقع پیمان آخال یک قرارداد تعیین دقیق مرزی بین دو کشور بود نه چیزی فراتر از آن. دست بر قضا از این تاریخ به بعد، روستانشینان و شهرنشینان مرزی ایران نفس راحتی کشیده، از ایلغار ترکمانان در امان ماندند و از کنترل و سلطهٔ روسها بر مرزها رضایت کامل داشتند. شاید اگر دولت قاجار قدرت نظامی کافی داشت و اگر پیش از روسها میتوانست مرو را در اختیار بگیرد وضعیت تعیین مرز مقداری تغییر میکرد و این شهر بخشی از ولایت خراسان میشد.
✍🏼 دکتر گودرز رشتیانی
استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران، تاریخپژوه حوزهٔ جغرافیای آسیای مرکزی و قفقاز
@IIFOM_CO
@qajariranhistory
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:
روزنامۀ خاطرات ناصرالدّینشاه قاجار (جلد هفتم)
این کتاب شامل وقایع از شوال ۱۲۹۳ تا جمادیالاول ۱۲۹۶ق. است. در این کتاب، علاوه بر شرح وقایع متفرقه، اخبار مربوط به دارالخلافۀ طهران، شرح مسافرت چندروزۀ شاه به مسیلۀ قم؛ گزارشی از جشن صدسالگی سلطنت قاجاریه و همچنین جشن سیسالگی سلطنت ناصرالدینشاه را نیز خواهیم خواند.
در ادامه، شرح کاملی از سفر دوم ناصرالدینشاه به فرنگستان ارائه شده که حاوی اطلاعات فراوانی برای پژوهشگران عرصههای مختلف تاریخ است.
[روزنامۀ خاطرات ناصرالدّینشاه قاجار: شوّال ۱۲۹۳- جمادیالاوّل ۱۲۹۶ به انضمام سفرنامۀ دوم فرنگستان (جلد هفتم)، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳]
علاقهمندان میتوانند از دوم تا پانزدهم مهرماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
@QajarIranHistory
روزنامۀ خاطرات ناصرالدّینشاه قاجار (جلد هفتم)
این کتاب شامل وقایع از شوال ۱۲۹۳ تا جمادیالاول ۱۲۹۶ق. است. در این کتاب، علاوه بر شرح وقایع متفرقه، اخبار مربوط به دارالخلافۀ طهران، شرح مسافرت چندروزۀ شاه به مسیلۀ قم؛ گزارشی از جشن صدسالگی سلطنت قاجاریه و همچنین جشن سیسالگی سلطنت ناصرالدینشاه را نیز خواهیم خواند.
در ادامه، شرح کاملی از سفر دوم ناصرالدینشاه به فرنگستان ارائه شده که حاوی اطلاعات فراوانی برای پژوهشگران عرصههای مختلف تاریخ است.
[روزنامۀ خاطرات ناصرالدّینشاه قاجار: شوّال ۱۲۹۳- جمادیالاوّل ۱۲۹۶ به انضمام سفرنامۀ دوم فرنگستان (جلد هفتم)، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳]
علاقهمندان میتوانند از دوم تا پانزدهم مهرماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
@QajarIranHistory
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:
روزنامۀ خاطرات ناصرالدینشاه قاجار (جلد هشتم)
این کتاب دربردارندۀ روزنامۀ خاطرات ناصرالدینشاه قاجار از جمادیالاول ۱۲۹۶ تا رمضان ۱۲۹۷ است. در این جلد همچون مجلدات قبل، علاوه بر پرداختن به رویدادهای دارالخلافۀ طهران و گزارشهایی از عزل و نصبهای حکومتی، شرح مبسوطی از سفرهای ناصرالدینشاه به مناطق ییلاقی همچون لار، لاریجان، سوادکوه و کلاردشت نیز آمده است.
[روزنامۀ خاطرات ناصرالدینشاه قاجار: از جمادیالاول ۱۲۹۶ تا رمضان ۱۲۹۷ق.، دربردارندۀ شرح سفر به لار، لاریجان، سوادکوه و کلاردشت (جلد هشتم)، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳]
علاقهمندان میتوانند از هشتم تا بیست و یکم مهرماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
@QajarIranHistory
روزنامۀ خاطرات ناصرالدینشاه قاجار (جلد هشتم)
این کتاب دربردارندۀ روزنامۀ خاطرات ناصرالدینشاه قاجار از جمادیالاول ۱۲۹۶ تا رمضان ۱۲۹۷ است. در این جلد همچون مجلدات قبل، علاوه بر پرداختن به رویدادهای دارالخلافۀ طهران و گزارشهایی از عزل و نصبهای حکومتی، شرح مبسوطی از سفرهای ناصرالدینشاه به مناطق ییلاقی همچون لار، لاریجان، سوادکوه و کلاردشت نیز آمده است.
[روزنامۀ خاطرات ناصرالدینشاه قاجار: از جمادیالاول ۱۲۹۶ تا رمضان ۱۲۹۷ق.، دربردارندۀ شرح سفر به لار، لاریجان، سوادکوه و کلاردشت (جلد هشتم)، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳]
علاقهمندان میتوانند از هشتم تا بیست و یکم مهرماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
@QajarIranHistory