Telegram Web
ایزاک آسیموف در ششم ۱۹۹۲ در گذشت
@qoqnoospublication
انتشارات ققنوس
ایزاک آسیموف در ششم ۱۹۹۲ در گذشت @qoqnoospublication
آیزاک آسیموف (Isaac Asimov) (زادهٔ ۲ ژانویه ۱۹۲۰ – درگذشتهٔ ۶ آوریل۱۹۹۲) نویسندهٔ مشهور آمریکایی بود که به‌ویژه در دو حوزهٔ ادبیات علمی-تخیلی ونیز پژوهشگری علمی جایگاهی ویژه داشت.
او در روسیه (در روستای پتروویچی) ازوالدینی یهودی متولد شد و در سه سالگی به همراه خانواده به آمریکا مهاجرت کرد. آسیموف در دانشگاه کلمبیا در رشتهٔ شیمی تحصیل کرد و بعدها به تدریس بیوشیمی پرداخت. او به شکلی حیرت‌انگیز پرکار بود و چیزی حدود پانصد کتاب از او برجایمانده که در نوع خود مثال‌زدنی و شگفت‌انگیز است. یکی از یادگارهای او در ساحت ادبیات و اندیشه، مجموعهٔ فاندیشن (Foundation) اوست؛ مجموعه‌ای حماسی وجذاب در باب سقوط و بازسازی امپراتوری‌ای کهکشانی. آسیموف به‌عنوان یکی ازسه نویسنده‌ی بزرگ ژانر علمی-تخیلی (همراه با آرتور سی. کلارک و رابرتهاین‌لاین) شناخته می‌شود که به شکلی بنیادین چشم‌اندازه‌های این شاخه را دچار تحول کردند. داستان‌های او ترکیبی از علم و فلسفه است و تأثیر عمیقی بر فرهنگ عامه و پیشرفت فناوری گذاشته است.
 
آسیموف، افزون بر خلق داستان‌های علمی-تخیلی پیشگامانه، اندیشه‌های فلسفی عمیقی را نیز در آثار خود گنجاند که ترکیبی از علم، اخلاق، و جامعه‌شناسی بود. یکی از محورهای فلسفی مهم در آثار و دیدگاه‌های او پیش‌بینی تاریخ و جبرگرایی علمی‌ست. او در سری فاندیشن، مفهوم «روان‌تاریخ» (Psychohistory) را مطرح کرد؛ شاخهٔ علمی خیالی‌ای که با تحلیل آماری رفتار جمعی انسان‌ها، آیندهٔ تمدن‌های بزرگ را پیش‌بینی می‌کند. این ایده به مسئلهٔ جبرگرایی در برابر اختیارمی‌پردازد و در واقع واکاوی این پرسش است که آیا انسان‌ها اسیر الگوهای کلان تاریخی‌اند یا می‌توانند سرنوشت خود را تغییر دهند؟
- آسیموف در این زمینه،دیدگاهی میانه داشت: او معتقد بود دانش علمی می‌تواند آینده را پیش‌بینی کند، امااستثناهای غیرقابل پیش‌بینی (همچون ظهور یک فرد تکین و استثنایی) همیشه وجوددارند.
 
یکی از مهم‌ترین حوزه‌هایی فکری-ادبی که آسیموف در آن گام می‌زد و دردنیای امروز ما با ظهور و گسترش بهره‌گیری از هوش‌مصنوعی اهمیتی صدچندان‌یافته، رابطهٔ انسان و تکنولوژی و استلزامات فکری و اخلاقی آن است.
آسیموف دریکی از مشهورترین نظرگاه‌های فلسفی خود از «قوانین رباتیک» یاد می‌کند که در آن پرسش‌های اخلاقی دربارهٔ رابطهٔ انسان و ماشین‌های هوشمند را برجسته می‌سازد ویه این موضوع می‌پردازد که ساحت زندگی انسانی تا چه میزان باید در اختیار فناوری قرار بگیرد و کجا باید خطرات اخلاقی مسخ‌شدگی تکنولوژیک را به بشر گوشزد کرد. در این حوزه آسیموف شاید در کنار فلاسفه‌ای چون هایدگر و آدورنوقرار می‌گیرد و به سهم خود سعی می‌کند تا پرسش‌های بنیادین در باب به تسخیردرآمدن زیست‌جهان زندگی افراد توسط تکنولوژی را به بحث بگذارد. او اما به اندازهٔ دو فیلسوف آلمانی به تکنولوژی بدبین نبود و در واقع با شروطی آن را زمینه‌ساز سعادت بشری می‌دانست.  
 
آسیموف در اساس به علم خوشبین بود و در عین‌حال یک اومانیست به حساب می‌آمدو به توانایی انسان برای حل مشکلات از طریق خرد جمعی و پیشرفت علمی باورداشت. نظرگاه فکری آسیموف ترکیبی از خوش‌بینی علمی، تأملات اخلاقی، و نقداجتماعی بود. او از داستان‌های علمی-تخیلی به عنوان ابزاری برای کاوش درپرسش‌های بنیادین در باب انسان، فناوری، و آینده استفاده می‌کرد. آثار او نه تنهاسرگرم‌کننده، بلکه دعوتی به تفکر دربارهٔ مسئولیت انسان در قبال دانش و قدرت است.
 
یکی از مشهورترین نقل‌قول‌هایی که از او برجای مانده این است:
«اندوه‌بارترین جنبهٔ زندگی در زمانهٔ حاضر این است که علم، دانش را سریع‌تر از آنکه جامعه خردمندی بیاموزد، گردآوری می‌کند…»

انتشارات ققنوس کتاب «زنگ آهنگین و شبی که مرد» را از ایزاک آسیموف در مجموعه پانوراما منتشر کرده است.

#ایزاک_آسیموف
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
Photo
ادموند هوسرل در 8 آوریل 1859 در چنین روزی در موراویا که اکنون در جمهوری چک واقع است متولد شد. نظام فکری غنی و پیچیدهٔ او سبب شده برخی او را همتای ارسطو و کانت بدانند.
کار فکری هوسرل از مطالعهٔ روان‌شناختیِ مبانی علم حساب شروع شد، با نقد رویکرد روانشناختی (در تلاش برای بنیانگذاری نوعی منطق محض) ادامه یافت، سپس در مواجهه با مباحث معرفت‌شناختی و معمای شناخت و نسبت سوژه و ابژه در فضایی کانتی به طرح ایدهٔ پدیدارشناسی معطوف شد.
تفکر هوسرل به طور کلی تحولات مختلفی را از سر گذرانده و در هر مرحله مفاهیم خاصی در آن برجسته شده، اما به هر صورت نام هوسرل به طور خاص با مکتب «پدیدارشناسی» گره خورده است، مکتبی که تحولات عمیقی در سیر تفکر در اروپا ایجاد کرد، هم در سنت تحلیلی و هم در سنت قاره‌ای.
البته خود مفهوم پدیدارشناسی هم نزد هوسرل به شیوه‌های گوناگون مطرح شده است و همین سبب می‌شود ارائهٔ تعریف مشخص و واحدی از آن آسان نباشد، اما به طور کلی می‌توان پدیدارشناسی هوسرلی را علمی در باب ساختارهای ذاتی آگاهی خواند.
پدیدارشناسی هوسرل در دوران متأخر سویه ای به شدت دکارتی پیدا می‌کند، و به همین دلیل در آخرین اثر او، یعنی  «بحران علوم اروپایی» به بحثهای مفصلی در باب اگوی محض، منِ محض، و به عبارتی منِ استعلایی برمی‌خوریم. هوسرل در این اثر ریشه‌های نگرش ابژکتیویستی و پوزیتیویستی مدرن را می‌کاود تا به گالیله برسد. بشر بحران‌زدهٔ امروزی از دل ریاضی سازی طبیعت برآمده است. از نظر هوسرل علم مدرن بنیان خودش را فراموش کرده است، و این بنیان «زیست جهان» است، همان جهان مشترک پیشاعلمی که همهٔ ما اولا در آن ساکنیم.
میراث فکری هوسرل نه تنها بستری برای شکوفایی نسلی قدیمی‌تر از فیلسوفان همچون هایدگر، لویناس، سارتر و مرلوپونتی فراهم کرد، بلکه در دوران جدید نیز همچنان در حوزه‌های مختلف از جمله فلسفهٔ ذهن و فلسفهٔ زبان تأثیرگذار است.

تحریریه ققنوس
@qoqnoospublication
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«آنتوان چخوف؛ شش داستان و نقد آن» تجدیدچاپ شد
کتاب حاضر شامل شش داستان کوتاه از آنتوان چخوف و نقد آن‌هاست. تمرکز تحلیلی و پرهیز از اطنابِ کلام از ویژگی های نقد مجموعه داستان‌هایی است با این عناوین: وانکا، خواب آلود، دانشجو، گریشا، اندوه، و اسقف.
داستان‌های این مجموعه به درونمایه‌هایی چون رنج، شناخت، تنهایی و تردید و تامل در معنای زندگی می پردازند.
این کتاب دریچه‌ای است به سوی جهان آنتوان چخوف و شناخت تحلیلی آثار او.

#آنتوان_چخوف_شش_داستان_و_نقد_آن #بهروز_حاجی_محمدی
@qoqnoospub
شب معنای زندگی از دیدگاه فلاسفه بزرگ

هشتصد و سی و دومین شب از سلسله‌شب‌های مجلهٔ بخارا در ساعت ۴ بعدازظهر پنج‌شنبه ۲۸ فروردین، با همکاری انتشارات ققنوس و مؤسسهٔ فرزانه، در تالار گفتگوی ققنوس (خیابان انقلاب، خیابان دوازدهم فروردین، خیابان شهید نظری، نبش کوچهٔ جاوید ۲، پلاک ۲) برگزار می‌شود.
این نشست به مناسبت انتشار کتاب «معنای زندگی از دیدگاه فلاسفهٔ بزرگ»، ویراستهٔ استیون لیچ و جیمز تارتاگلیا، که صبا ثابتی آن را ترجمه و انتشارات ققنوس به‌تازگی منتشر کرده است برگزار می‌شود.
در این نشست، استاد مصطفی ملکیان، صبا ثابتی و علی دهباشی سخنرانی خواهند کرد.
کتاب مذکور شامل مباحثی گسترده است از جمله: «کنفوسیوس و معنای زندگی»، «بودا و معنای زندگی» و همچنین نظریات فلاسفه‌ای چون سقراط، افلاطون، دیوژن، ارسطو، اپیکور، ابوعلی‌سینا، دکارت، اسپینوزا، کانت، شوپنهاور، کی‌یرکگور، مارکس، نیچه، ویتگنشتاین، هایدگر، سارتر، کامو، فانون و ... دربارهٔ معنای زندگی؛ مقالاتی کم‌نظیر و درخشان دربارهٔ گفتگوی بزرگ‌ترین فیلسوفان اروپایی، هندی و چینی پیرامون پرسش معنای زندگی.

منتظر حضور گرم شما هستیم.

@qoqnoospub
چهل و پنج سال پیش در چنین شبی سارتر در ۷۵ سالگی در پاریس درگذشت
👇👇
@qoqnoospublication
انتشارات ققنوس
چهل و پنج سال پیش در چنین شبی سارتر در ۷۵ سالگی در پاریس درگذشت 👇👇 @qoqnoospublication
اگر تاریخ تفکر تنها و تنها یک چیز از متفکری چون سارتر در خود به یادگار نگاه داشته‌ باشد، آن چیزی نیست جز تعهدی شوریده‌وار و عاصی نسبت به آزادی انسان.
در نظرسارترآزادیْ محور و مبنای تمامی ساحت‌های زندگی انسان است. انسان همین‌که پا بر این کره خاکی می‌نهد، در کنه خود یکسره آزاد و رهاست. آزادی روند‌ مداومی‌‌ است که بر حسب انتخاب‌هایی که از میان امکان‌های متعدد زندگی به انجام‌ می‌رساند، گسترش یافته و تثبیت می‌شوند. انسان هم در انتخاب این امکان‌ها آزاد است و هم در خودداری از انتخاب آن‌ها. از این رو مسئولیت تمامی خطاها و نیزدستاوردهایش با خود اوست. انسان در این تعریف، جوهری تغییرناپذیر نیست بلکه‌ هستی‌ای‌ است که بر حسب جریان یافتن در گسترۀ تاریخ و زمان رفته‌رفته خود را تعیّن می‌بخشد.

استقلال رادیکال وجودی انسان در فلسفۀ سارتر در این جملۀ جاودانۀ او جلوه‌گرشده که «دیگری دوزخ است»؛ دیگری چیزی نیست جز برون‌فکنی خویشتن. با این‌حال باید پیوسته مراقب بود تا خویشتن در چنبرۀ دیگری‌ها اسیر نشود.

«تعهدی» که سارتر از آن سخن می‌گفت و شالودۀ نظریۀ او در باب هنر و ادبیات بود به معنای پذیرش مسئولیت در عصری بود که فرد در آن می‌زیست، و نه سرسپردگی به فرمایشات حزبی و دستورات متصلب گروهی-سیاسی؛ راهی بود برای فرار از بی‌مسئولیتی و بی‌تفاوتی در عصر انتخاب‌های سخت و دشوار هم برای قربانی نبودن و هم با جلادان درافتادن. در عین‌حال به معنای اعتقاد به تردیدهای شخصی و بیان پیچیدگی‌های تجربۀ انسانی بود خصوصاً در آن موقعیت‌های خطیری که در انقلاب‌ها و جنگ‌ها و مبارزات ضداستعماری خود را عیان می‌سازند.

ممکن است برخی در مورد شماری از انتخاب‌ها و تصمیمات سیاسی سارتر انتقاداتی را بر او وارد سازند، هیچکس اما در صداقت و شهامت او شک نداشت. او زمانی به نقد استعمار پرداخت که هیچ‌ گروه چپ فرانسوی حتی فکر دفاع از مردمان تحت استعمار در مقابل استعمار فرانسه را به خود راه نمی‌داد؛ او نخستین صدای روشنفکری اروپا در حمایت از استقلال کشورهای آفریقای شمالی از یوغ استعمار بود. 

سارتر از شروع فعالیت سیاسی خود در سال‌های پس از جنگ تا آخر عمر  سوسیالیست ثابت‌قدم باقی ماند و در اواخر عمر از سوسیال‌ دموکراسی اسکاندیناوی حمایت کرد.
سارتر با تمامی دلبستگی به چپ شوروی و کوبا هیچ‌گاه به حزب کمونیست نپیوست وهمواره استقلال رأی و نظر، و نیز آزادی‌اش در موضع‌گیری‌های سیاسی در مواقع بغرنج را حفظ کرد.

ابعاد کار روشنفکری سارتر تا آن اندازه بزرگ است که از او یک «ماندارن» می‌سازد؛کسی که فارغ از آنچه گفت و آنچه انجام داد و آنچه نوشت همواره به مثابه آموزگاری‌بی‌بدیل باقی می‌ماند؛ در مقام کسی که تا آخر عمر آموزگار جسور و راستین آزادی انسانی باقی ماند.
سارتر شاید آخرین نمایندۀ روشنفکران جهانشمول بود؛روشنفکرانی جهانی.
تحریریه انتشارات ققنوس

#ژان_پل_سارتر
@qoqnoospub
به باور اورول، میهن‌پرستی هیچ ربطی به محافظه‌کاری ندارد. در حقیقت در نقطهٔ مقابل محافظه‌کاری قرار می‌گیرد، زیرا میهن‌پرستی به معنی پایبندی به چیزی است که پیوسته در حال تغییر است و در عین حال به شکلی رازگونه همان‌طور باقی می‌ماند. میهن‌پرستی پلی است میان آینده و گذشته.

#چرا_می‌نویسم
#جورج_اورول
#کیارش_درگاهی
#پانوراما
به زودی منتشر می‌شود

@qoqnoospublication
انتشارات ققنوس با همکاری مرکز پژوهشی توسعه اجتماعی آفرینش برگزار می‌کند.
نشست نقد و بررسی کتاب «دموکراسی سنجیده»

رای دادن مهم‌ترین سازوکار مشروعیت بخشیدن به هر نظام سیاسی است.

رابرت گودین، در کتاب بدیع «دموکراسی سنجیده» اظهار می‌دارد که رأی دادن شرط لازم برای دموکراسی است ولی شرط کافی نیست. از نظر او دموکراتیک بودنِ دستاوردهایِ سیاسی مشروط به این است که آرای مردم بازتاب داوری‌های حساب‌شده و سنجیده آن‌ها و توجه به خواسته‌های همگان و خیر کشور باشد، نه واکنش‌هایی سرسری و غیرارادی. گودین با طرح مفهوم «مشورت دموکراتیک درونی» که اساس آن استدلال، گفتگو، و احترام گذاشتن به رجحان‌ها و دیدگاه‌های همگان است، راه دستیابی به این رفتار سنجیده و مسئولانه را نشان می‌دهد. او «مشورت دموکراتیک درونی» را هم به سیاست‌مداران توصیه می‌کند و هم به شهروندان.
آنچه گودین توجه خود را به آن معطوف می‌کند نه صرف صندق رای بلکه برساخته‌ شدن شهروندانی است فعال که در فرایند تصمیم‌سازی دموکراتیک مشارکت دارند.

@qoqnoospublication
انتشارات ققنوس
انتشارات ققنوس با همکاری مرکز پژوهشی توسعه اجتماعی آفرینش برگزار می‌کند. نشست نقد و بررسی کتاب «دموکراسی سنجیده» رای دادن مهم‌ترین سازوکار مشروعیت بخشیدن به هر نظام سیاسی است. رابرت گودین، در کتاب بدیع «دموکراسی سنجیده» اظهار می‌دارد که رأی دادن شرط لازم…
روز دوشنبه اول اردیبهشت ماه ساعت ۱۶ نشست نقد و بررسی کتاب دموکراسی سنجیده با حضور آقای دکتر مسعود پدرام و دکتر علیرضا بهشتی در تالار گفتگوی ققنوس به دبیری علی سهرابی برگزار می‌شود
منتظر حضور گرمتان هستیم

@qoqnoospublication
معناي زندگي از ديدگاه فلاسفه بزرگ در گفتارهايي از مصطفي ملكيان و صبا ثابتي
بار هستي
محسن آزموده
عصر پنجشنبه 28 فروردين ماه سال جاري تالار گفت‌وگوي ققنوس در طبقه ششم ساختمان اين انتشارات جاي سوزن انداختن نبود. بدون اغراق بيش از 500 نفر در فضايي با ظرفيت 300 نفر جمع شده بودند تا معناي زندگي از نگاه فيلسوفان را ياد بگيرند، اتفاقي كه به گفته مصطفي ملكيان در پيشرفته‌ترين كشورهاي دنيا نيز كمتر سابقه دارد. هشتصد و سي و دومين شب از سلسله شب‌هاي بخارا با همكاري انتشارات ققنوس و موسسه فرزانه به بررسي و نقد كتاب «معناي زندگي از ديدگاه فلاسفه بزرگ» ويراسته استيون ليچ و جيمز تارتاگليا اختصاص داشت. در اين جلسه مصطفي ملكيان پژوهشگر نام‌آشناي فلسفه و فلسفه اخلاق، صبا ثابتي مترجم اين كتاب و علي دهباشي سردبير مجله بخارا صحبت كردند. آنچه مي‌خوانيد گزارشي از صحبت‌هاي صبا ثابتي و مصطفي ملكيان است.
 
تحمل رنج زيستن
صبا ثابتي: انسان به ‌طور عام طبق غريزه و نيازهايش زندگي را پيش مي‌برد و شايد هيچ‌گاه مساله معناي زندگي براي او مطرح نشود. اما اين سوالي است كه براي انسان در عصر جديد پيش مي‌آيد و مي‌پرسد چه چيز باعث مي‌شود كه بخواهد اين رنج را تحمل كند. همين‌جا اين سوال هم طرح مي‌شود كه طرح اين پرسش برآمده از خردورزي انسان عصر جديد است يا حاصل اضطراب عصر جديد يا هر دو؟
در اين كتاب ديدگاه فلاسفه درباره معناي زندگي مطرح مي‌شود. ايشان زندگي را به شكل وسواس‌گونه‌اي مورد مداقه قرار داده‌اند و اين به ما كمك مي‌كند كه ديدگاه‌مان به زندگي و آنچه در زندگي مي‌كنيم، عميق‌تر شود و اگر بخواهيم ديدگاه اين افراد را مرجع قرار دهيم، ببينيم چقدر در مسير قرار داريم. ما آراي ايشان را مي‌خوانيم تا بتوانيم خودمان را پيدا كنيم.
بهترين خودمان باشيم
وقتي كتاب را ترجمه مي‌كردم، ديدم مي‌توان با بسياري از معاني طرح شده در اين كتاب هم‌ذات‌پنداري كرد. حتي ممكن است بسياري را دستاويز قرار داده باشيم تا بتوانيم به زندگي‌مان معنايي ببخشيم و آنها را به كار گرفته باشيم. از بازگشت به اصول بنيادي كنفوسيوس تا فضيلت‌جويي افلاطون و حقيقت‌گويي و حتي ميني‌ماليسم ديوژن، آرامش امپريكوس و اينكه طبق سنت رواقي ما ممكن است سعي كنيم در هر لحظه بهترين خودمان باشيم. معطوف شدن به منبع هستي طبق نظر ابن سينا يا تسليم دكارتي يا اينكه شايد انكار اراده شوپنهاور يا اراده معطوف به قدرت نيچه رويكردهاي آشنايي براي ما باشند. مبارزه براي آزادي و عدالت كه فانون معتقد است، مي‌تواند به زندگي ما معنا ببخشد، احتمالا براي همه ما معناهاي آشنا و ملموس هستند. يا زماني كه ارتگايي گاست از غرق شدن در خويشتن سخن مي‌گويد. شايد هم همه در انتها چنان‌كه كوهلت اذعان مي‌كند، به پوچي همه‌چيز رسيده باشيم. علاوه بر اينها ممكن است ما معناهاي ديگري يافته باشيم كه بعضا با معاني موردنظر فلاسفه همپوشاني داشته باشند يا خير. مثل اينكه ممكن است معناي زندگي ما ادامه دادن اين مسير باشد و بتوانيم آن را به انتها برسانيم، طريقه مواجهه با پيشامدها باشد، به دوش كشيدن بار هستي خودمان، قدردان داشته‌ها بودن و عدم سكون فكري يا عملي يا رها بودن در جهان هستي.
وراي اين جهان
اكثريت قريب به اتفاق اين فلاسفه فارغ از اعتقادات‌شان به چيزي وراي مسائل اين جهاني اشاره مي‌كنند يا لااقل به وجود چنين چيزي شك دارند. نكته ديگر اينكه ممكن است فكر كنيم چرا اصلا بايد دنبال زندگي معنادار بود؟ چه اهميتي دارد؟ اگر همه‌چيز پوچ و عبث باشد چه؟ اگر در پس اين‌همه رنج چيزي نباشد، چه مي‌شود؟ در دوراني از يأس و دلمردگي و خستگي كه مدتي بود معنايي براي زندگي پيدا نمي‌كرد، يادداشتي نوشتم. در اين يادداشت از حس و حالم در يك عصر نوشته‌ام. اين حس و حال نمي‌دانم به علت ديدار با خانه‌اي بود كه صاحباني فرهيخته داشت يا به علت كلاس با شاگرد جديد. هر چه بود حس و حالي بود آن‌قدر قوي كه بار ديگر حس كردم در زير اين پوسته خبري هست. در زير پوسته زندگي، آنجا خبري است و هميشه رنج از بي‌خبري است، از ناداني و دور خود گشتن. همين كه حس مي‌كني خبري هست، رنج را براي كوتاه زماني ساكت مي‌كند. اينكه رنج هستي براي كوتاه زماني متوقف شود و بار هستي براي لحظاتي از دوش‌هاي ما برداشته شود، در موقعيت‌هاي مختلفي براي ما رخ مي‌دهد و در شرايط متفاوتي اين حس را داريم. انگار براي لحظاتي دريچه‌اي گشوده مي‌شود و دوباره بسته مي‌شود. اين دريچه به انحاي مختلفي گشوده مي‌شود….

روزنامه اعتماد سی فروردین ۱۴۰۴
ادامه در لینک زیر

https://B2n.ir/rf1623
@qoqnoospublication
اگر بخواهیم تمام شخصیت‌های بزرگ آلمانی را که گرفتار بیماری شده‌اند، بر اثر خودکشی جان سپرده‌اند، یا به واسطهٔ مشاغلی نفرت‌انگیز از پای درآمده‌اند برشمریم، در واقع فهرست وحشتناکی خواهد شد! هلدرلین در هیپریونِ خود این را به بهترین شکل بیان کرده: «جایی که مردمانش به زیبایی عشق می‌ورزند، جایی که نبوغ هنرمندانشان را ارج می‌نهند، آن‌جا روحی جهانی همچون نَفَس زندگی وزیدن می‌گیرد، ذهن خاضع پدیدار می‌گردد، خودپسندی از میان می‌رود؛ در آن‌جا تمامی قلب‌ها پرهیزکارند و بزرگ، و الهام قهرمانانی می‌زاید. چنین کسانی موطن تمامی مردمان‌اند و در آن‌جا آن انسان غریب نیز میلِ سکنی گزیدن دارد. اما آن‌جا که به طبیعت الهی و هنرمندانش بی‌حرمتی می‌شود، آه! آن‌جا والاترین شادی زندگی از میان رفته و هر ستارهٔ دیگر را حالْ بهتر از زمین است. در آن‌جا تمامی مردمان، اگرچه زیبا به دنیا می‌آیند، هرچه می‌گذرد درنده‌خوتر و سترون‌تر می‌گردند؛ روحیهٔ نوکرمآبانه رشد می‌کند، و همراه با آن جسارتی وهن‌آمیز. افراط‌کاری همراه با مصائب خود، و نیز گرسنگی و ترس از قحطی ازدیاد می‌یابد؛ برکت هر سال بدل به نفرینی می‌شود و همهٔ خدایان از این‌جا می‌گریزند.»

#وقایع_نگاری_جنون
#جورجو_آگامبن
#فرهاد_محرابی
#به‌زودی
@qoqnoospub
"به لحاظ جامعه‌شناختی چیزی به عنوان شخصیت جمعی که عمل می‌کند، وجود ندارد. دولت، ملت، سازمان صنفی، خانواده یا یکان ارتشی، یا به جمع‌هایی مشابه اشاره می‌شود، منظور از آن صرفاً نوع خاصی از شکل‌گیری کنش‌های اجتماعی واقعی یا ممکن اشخاص منفرد است."

@qoqnoospub
2025/07/13 12:00:15
Back to Top
HTML Embed Code: