Telegram Web
راه توده 969
اروپا برای خودکشی
خود را آماده می کند!
سایت استالیستیه- آندری اوفیتسروف
ترجمه و تدوین: آذرنگ

ارتش لهستان مرتباً حملات به کشتی‌های تجاری کالینینگراد و روسیه در دریای بالتیک را تمرین می‌کند. ژنرال لهستانی «توماس پیوتروسکی» این مطلب را در نهمین مجمع امنیت در دریای سیاه و بالکان در رومانی بیان کرد.
به طور کلی، تمام اروپا نه تنها تاریخ را فراموش کرده است، بلکه سرانجام نقاب‌های دیپلماتیک خود را نیز کنار زد. پس از اظهارات بلندبالا در مورد «حمایت از اوکراین»، تهدیدها علیه خود روسیه آشکارا آغاز شد.
و همانطور که کارشناسان می‌گویند، ناتو آشکارا در حال جستجوی نقاط ضعف در دفاع روسیه است تا با حمله به آنها، درگیری را آغاز کند.
آنها حتی با این احتمال که درگیری با روسیه می‌تواند به سرعت ابعاد جهانی پیدا کند، متوقف نمی‌شوند. تحلیلگران هشدار می‌دهند که اهداف ناتو می‌تواند شامل کالینینگراد و سن پترزبورگ باشد.
به گزارش خبرگزاری «تزارگراد»، به گفته پروفسور«دیمیتری ترنین»، تحلیلگر نظامی و محقق دانشکده عالی اقتصاد دانشگاه ملی تحقیقات، اروپا به طور جدی احتمال محاصره دریایی سن پترزبورگ را بررسی می‌کند.
ترنین در اظهارنظری برای این نشریه تأکید کرد: «پیشنهادهای کشورهای بالتیک و فنلاند برای مسدود کردن دسترسی به بنادر پایتخت شمالی دیگر لفاظی نیست، بلکه یک تهدید مستقیم، یک اقدام تجاوزکارانه و معادل اعلام جنگ است.» اگر تا همین اواخر چنین سناریوهایی ثمره تخیل ناسالم انتقام‌جویان غربی به نظر می‌رسید، اکنون به عنوان سناریوهایی کاملاً واقعی مورد بحث قرار می‌گیرند.
ژنرال‌های ناتو می‌گویند که با اولین دستور آماده‌اند تا نیروها را به «جبهه شرقی» این اتحاد - به کشورهای بالتیک، لهستان و رومانی و همچنین به اوکراین - منتقل کنند.
پس از مکالمه تلفنی اخیر ترامپ با پوتین، کاملاً روشن شد: برای ایالات متحده، مسئله اوکراین یک هدف نیست، بلکه وسیله‌ای است تا به طرز آبرومندانه‌ای خود را از امور اروپا دور نگه دارد و مشارکت خود در ناتو را به فروش اسلحه محدود کند.
چه رئیس جمهور آمریکا در انجام این مانور موفق شود و چه نشود، رهبران روس هراس اروپا به نتایجی رسیده‌اند و خود را برای نبرد با روسیه آماده می‌کنند.
استراتژی شکست سریع روسیه که توسط غرب در آغاز جنگ جهانی دوم با کمک «مشت کیف» - نیروهای مسلح اوکراین، تحریم‌های اقتصادی و انزوای بین‌المللی - تدوین شده بود، از هم پاشیده است.
در این شرایط، تشدید رویارویی با روسیه تا سرحد درگیری نظامی مستقیم، تنها گزینه باقی مانده برای اروپا (اتحادیه اروپا + بریتانیای کبیر) برای حفظ اتحادیه اروپا است. این منطق، هم حمایت غیرمنطقی از زلنسکی را، صرفاً برای کسب زمان و تضعیف کشور روسیه، و هم طرح از پیش تصویب‌شده‌ی رسمی برای تجدید تسلیحات اروپا تا سال ۲۰۳۰ - موسوم به «کاغذ سفید» - دیکته می‌کند. به یاد داشته باشیم که این امر مستلزم یافتن حدود هزار میلیارد یورو برای انتقال گسترده اقتصاد، زیرساخت‌ها و جامعه اروپا به شرایط جنگی است.
هفته گذشته، موسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک تخمین زد که روسیه می‌تواند «تا اوایل سال ۲۰۲۷ یک چالش نظامی جدی برای متحدان ناتو، به ویژه کشورهای بالتیک» ایجاد کند.
اگر تا اواسط سال ۲۰۲۵ آتش‌بس در اوکراین برقرار شود، ظاهراً روسیه برای یک رویارویی بلندمدت آماده خواهد شد. به گفته سرویس‌های امنیتی آلمان، مسکو در حال بازسازی پتانسیل نظامی خود است و می‌تواند به سرعت واحدهای خود را جابجا کند و به این ترتیب جناح شرقی ناتو را تهدید کند.
همانطور که «آندریوس کوبیلیوس»، کمیسر دفاع اروپا، در کنفرانس سالانه آژانس دفاع اروپا در بروکسل اظهار داشت، اروپا باید به طولانی شدن درگیری اوکراین کمک کند تا روسیه را مهار کند و برای جنگ با آن در پنج سال آینده آماده شود.
کمیسر اروپا همچنین جدول زمانی آمادگی اروپا برای درگیری مستقیم با روسیه را اعلام کرد: «اهداف در حوزه پتانسیل توسط ناتو تعریف شده است - ما باید حداکثر تا سال ۲۰۳۰ به آنها دست یابیم، نه در سال ۲۰۴۴، همانطور که قبلاً برنامه‌ریزی شده بود.»
تعداد زیادی از این افراد بی‌کفایت در اتحادیه اروپا در قدرت هستند. یکی از این شخصیت‌ها، «کاجا کالاس»، رئیس دیپلماسی اروپا، گفت که روسیه «تهدیدی وجودی» برای اتحادیه اروپا محسوب می‌شود.
مارک روته، دبیرکل ناتو، نیز ابراز عقیده کرد که این ائتلاف باید حمایت خود از اوکراین را افزایش دهد، آنها می‌گویند که وضعیت اسفناک نیروهای مسلح اوکراین در میدان نبرد برای غرب غیرقابل قبول است و این وضعیت باید تغییر کند. او همچنین استدلال می‌کند که این درگیری اهمیت «ژئوپلیتیکی» دارد و بنابراین همه کشورهای غربی باید در حمایت از کیف نقش داشته باشند.
مقاله‌ای در روزنامه بریتانیایی تایمزبه نام «جوهره وسواس نظامی‌گری» به نقل از افسران عالی‌رتبه می‌نویسد.
لندن با ابتکار ترامپ برای پایان دادن سریع به درگیری نظامی در اوکراین مخالف است. بریتانیایی‌ها بیم دارند که این امر به روسیه فرصتی برای تجدید قوا، تقویت موقعیت خود و در نتیجه بی‌ثباتی بلندمدت در منطقه بدهد.
چندی پیش، اروپای قدیم سرسختانه از درگیری با روسیه خودداری کرد و تلاش کرد روابط اقتصادی خود را حفظ کند. با این حال، در ۱۱ سالی که از کودتای اوکراین می‌گذرد، اوضاع به طرز چشمگیری تغییر کرده است. اروپا به طور کلی وارد یک شیوه کاملاً جدید از هستی شده است.
نخبگان اروپایی فرصتی را برای متحد کردن قاره علیه دشمنی جدید دیدند. بنابراین، کشورهای اروپایی در تلاشند تا خود را در جهانی که از قبل چندقطبی است، تثبیت کنند و آینده خود را با هزینه روسیه رقم بزنند. اما نه در نتیجه همکاری عمل‌گرایانه، بلکه از طریق مبارزه با آن. اما هر چه بیشتر به سمت مرز روسیه حرکت می‌کنند، به خودکشی نزدیک‌تر می‌شوند.
روسیه امروز با آنها با فروتنی رفتار نخواهد کرد. این به خوبی با مثال رژیم متکبر کیف نشان داده شده است: به محض اینکه از مرزهای خاصی عبور می‌کند، با سیلی محکمی مواجه می‌شود. امروز، دار و دسته نازی‌ها در اوکراین در آستانه تسلیم شدن هستند. اما در اروپا، آنها دقیقاً نتیجه‌ی معکوس می‌گیرند.
همانطور که نشریه بریتانیایی «ان هرد» اخیراً نوشت، آتش بس در اوکراین قطعاً دست پوتین را باز خواهد گذاشت. آنها می‌گویند ترامپ زمینه را برای تهاجم روسیه به اروپا، از کشورهای بالتیک، فراهم خواهد کرد. بنابراین، اوکراین باید در ناتو پذیرفته شود و جنگ فعلی با روسیه باید ادامه یابد. برای چه؟ برای کشاندن ارتش‌های کل بلوک به درگیری مستقیم با مسکو.
در عین حال، به گفته ژنرال «بن هاجز»، فرمانده سابق نیروهای آمریکایی در اروپا، روی برگرداندن ایالات متحده از اروپا یک «اشتباه فاجعه‌بار» خواهد بود، زیرا «هدف روسیه ایجاد شکاف در ناتو است» و «بن هاجز» در مصاحبه‌ای با روزنامه آلمانی بیلد* هشدار می‌دهد که خروج آمریکا از اروپا و اوکراین، اعتبار ایالات متحده و متحدانش را تضعیف خواهد کرد.
یک رهبر نظامی سابق از آلمان خواست تا رهبری نظامی‌سازی منطقه را به دست بگیرد. هاجز گفت: «و من فکر می‌کنم سایر کشورهای اروپایی منتظرند ببینند که آیا آلمان می‌تواند الگوی خوبی باشد یا خیر. باید درک کرد که روسیه هرگز اهداف نظامی خود را تغییر نداده است. صحبت‌ها هنوز در مورد از بین بردن ایده اوکراین به عنوان یک کشور است.
اما برنامه‌های پوتین حتی جاه‌طلبانه‌تر است. هدف روسیه نابودی ناتو است. نه فتح کل قاره اروپا، بلکه نابودی ناتو. آنها این کار را با حمله به یک کشور ناتو انجام خواهند داد تا ببینند همه ما چگونه واکنش نشان می‌دهیم.» به گفته این ژنرال، اگر ناتو نتواند در برابر چنین برنامه‌های مسکو مقاومت کند، «این پایان اتحاد خواهد بود.»
در پاسخ، صدراعظم جدید آلمان، مرتس، اعلام کرد که زمان آن فرا رسیده است که آلمانی‌ها بار دیگر اروپا را رهبری کنند (طبیعتاً در لشکرکشی به شرق.)
به گزارش نشریه دفاعی «هارتپونکت» (آلمان)، شرکت تسلیحاتی آلمانی «راینمتال»، که دفتر مرکزی آن در«دوسلدورف» است، پیش از این اعلام کرده بود که قصد دارد به همراه غول دفاعی آمریکایی «لاکهید مارتین»، تولید انبوه موشک «پاتریوت» را در اروپا آغاز کند. خاطرنشان می‌شود که «مرکز مشترک صلاحیت تولید و توزیع موشک‌ها و سیستم‌های موشکی» که برای این منظور ایجاد شده است، باید تقاضای اروپا برای موشک‌ها را برآورده کند، زیرا ایالات متحده به دلیل کمبود ظرفیت تولید هنوز به این سطح نرسیده است.
آرمین پاپرگر، مدیرعامل شرکت «راین‌متال»، گفت که می‌خواهد ظرفیت تولید را به ۱۰ هزار موشک و به همین تعداد موتور موشک بزرگ و کوچک در سال افزایش دهد. کار توسعه نیز به طور مشترک با «لاکهید مارتین» انجام خواهد شد، به طوری که حقوق مالکیت معنوی در اروپا باقی خواهد ماند. رئیس «راینمتال» تخمین می‌زند که خط تولید ظرف ۱۲ تا ۱۳ ماه آماده خواهد شد و تولید موشک پس از تأیید پروژه توسط دولت ایالات متحده، در سال ۲۰۲۷ آغاز خواهد شد. سال‌های ۲۰۲۸ و ۲۰۲۹ با یک مرحله‌ی آماده‌سازی مشخص خواهد شد.
اروپایی‌ها همین حالا هم در حال محاسبه یک استراتژی نظامی برای مبارزه با روسیه بدون مشارکت مستقیم ایالات متحده هستند.
برای شروع، در قالب رزمایش‌های نظامی گسترده ناتو. با این عجله به کجا می روند؟ البته به سوی جنگ با روسیه، و فراموش کردن این خرد قدیمی که با جنگ همیشه می‌توانی به مراسم خاکسپاری خودت برسی.
برنامه وام دفاعی ۱۵۰ میلیارد یورویی اتحادیه اروپا هفته گذشته توسط سفرای اتحادیه اروپا تصویب شد.
و شرکت‌های اسلحه‌سازی در برخی کشورها، در انتظار بودجه هنگفت برای تجدید تسلیحات، از هم‌اکنون دست به گریبانند.
ما در مورد تصویب آیین‌نامه ایمنی اتحادیه اروپا صحبت می‌کنیم. این ابزاری در چارچوب صندوق اعتباری جنگ ۱۵۰ میلیارد یورویی است که یکی از عناصر طرح تجدید تسلیحات اروپا محسوب می‌شود.
وام‌های ارائه شده به کشورهای اتحادیه اروپا توسط کمیسیون اروپا صادر و توسط بودجه اتحادیه اروپا تضمین خواهد شد.
پول از صندوق وام اتحادیه اروپا به پروژه‌هایی اختصاص داده خواهد شد که حداقل توسط دو کشور ارائه شوند. اما برای لهستان، مهم است که این مقررات، امکان تأمین مالی طرح‌هایی را که از قبل در داخل کشور اجرا می‌شوند، فراهم کند. ورشو، که سرمایه‌گذاری‌های دفاعی زیادی انجام می‌دهد، مطمئناً سود خواهد برد. دارایی‌های زیر واجد شرایط دریافت بودجه هستند: سامانه‌های موشکی ضدهوایی پیورون، توپ‌های هویتزر کراب، خودروهای رزمی پیاده نظام بورسوک و مین‌پاش‌های« بائوبابو»
نظامی‌سازی اروپا به عنوان یکی از وظایف اصلی نیمه دوم دهه اعلام شده است. سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، در ۲۳ مه در یک کنفرانس سطح بالا که به سرزمین‌های تاریخی جنوب روسیه اختصاص داشت، گفت: «این یک روند بسیار خطرناک است.» در واقع، مارپیچ تاریخ، قاره اروپا را دوباره به وضعیت قبل از جنگ‌های جهانی اول و دوم بازمی‌گرداند. رایش چهارم، که آلمان بار دیگر به عنوان ستون فقرات آن فراخوانده شده است، در حال آماده شدن برای یک «جنگ تمام‌عیار» دیگر است. حتی تاریخ تقریبی برای جنگ جدید نیز تعیین شده است: ۲۰۲۹-۲۰۳۰. و چه کسی آن را نامگذاری کرده است؟ بوریس پیستوریوس، وزیر دفاع آلمان و«کارستن بروئر»، بازرس کل« بوندس‌وهر.»
با توجه به اینکه شش کشور در جناح شمالی ناتو با روسیه مرز مشترک دارند، منطقه دریای بالتیک می‌تواند به کانون تنش‌های جدید تبدیل شود. و به نظر می‌رسد بهانه جنگ، واکنش قاطع مسکو به جلوگیری از عبور کشتی‌های نظامی و غیرنظامی روسیه است. با این حال، از نقطه نظر آمادگی برای جنگ جهانی، صحنه عملیات نظامی اوکراین همچنان برای اروپا ضروری است.
در اصل، اروپا نه به این دلیل که نیاز مبرمی به دفع «تهدید از شرق» دارد، بلکه به این دلیل که نخبگان حاکم راه دیگری برای حفظ اتحادیه اروپا نمی‌بینند، برای جنگ آماده می‌شود.
به همین دلیل، ناتو خود را برای جنگ با روسیه آماده می‌کند. ترس از روسیه برای کشورهای از هم پاشیده این دو بلوک، پیوندی قدیمی و جدید است که عملاً دیگر در نسخه ۳۰ سال پیش خود کارایی ندارند. «خانه مشترک اروپایی» رو به ویرانی رفته و از درون در حال ترک خوردن است.
حداقل باید یک ارتقاء اساسی صورت بگیرد، اما فقط ارتش‌ها مدرن خواهند شد و بار دیگر، به جای نان، به مردم سلاح داده خواهد شد. و نتیجه همان خواهد بود که بارها پیش آمده است: سربازان روس در پاریس و پرچم پیروزی بر فراز برلین شکست‌خورده.
کنستانتین سیوکوف، کارشناس نظامی روس و دکترای علوم نظامی، اظهار داشت که «صحنه عملیات نظامی لهستان یا بالتیک می‌تواند به راحتی توسط ایالات متحده به صحنه جنگ هسته‌ای محدود تبدیل شود که برای مردم این کشورها کشنده خواهد بود.» اینکه «شلیک از سوی یک لشکر از موشک‌های اسکندر روسی با کلاهک‌های هسته‌ای» کافی است، و «لهستان و لهستانی‌ها از روی زمین محو خواهند شد.» این کارشناس مشهور همچنین خاطرنشان کرد که اروپا باید همیشه این واقعیت را در نظر داشته باشد که ایالات متحده هرگز تصمیم به حمله موشکی هسته‌ای انتحاری تمام عیار به روسیه صرفاً برای «نجات لهستان یا یکی از کشورهای بالتیک» نخواهد گرفت.
و به گفته «ایلیا گولونف»، اولین ناظر روسی، «حتی اصابت دو یا چهار موشک اورشنیک هدایت‌شونده به صورت جداگانه، کل زیرساخت‌های پناهگاه، از جمله گره‌های ارتباطی، سیستم‌های پشتیبانی حیات و غیره را کاملاً غیرفعال می‌کند.» همین آسیب می‌تواند به هر یک از تأسیسات اروپایی ناتو وارد شود: ایجیس آشور (ردزیکوو، لهستان)، فرماندهی نیروهای مشترک ناتو (برانسوم، هلند)، ستاد جنوبی ناتو (ناپل، ایتالیا)، سپاه چندملیتی شمال شرقی ناتو (شچچین، لهستان)، پایگاه هوایی «میلدنهال» (میلدنهال، بریتانیا) و «البته، ستاد مرکزی این اتحاد در بروکسل». و مثلاً پس از حمله هسته‌ای اورشنیک، همان لیتوانی «به عصر حجر فرو خواهد رفت.»
رئیس مرکز مطالعات درگیری‌های نظامی و سیاسی، «آندره کلینتسویچ»، به شدت به تجاوزات ضد روسی بالت‌ها و لهستانی‌ها واکنش نشان داد.
این کارشناس اظهار داشت که «کشورهای بالتیک و لهستان در حال ایجاد استحکامات در مرز با روسیه و بلاروس هستند تا متعاقباً با ایجاد محاصره، منطقه کالینینگراد را منزوی کنند.»
در این صورت، روسیه چاره‌ای جز ایجاد یک کریدور زمینی برای خود با استفاده از سلاح‌های هسته‌ای تاکتیکی نخواهد داشت - به همین دلیل است که آنها در بلاروس مستقرهستند.
آیا اروپا هنوز معتقد است که روسیه هرگز جرات استفاده از سلاح‌های هسته‌ای خود را نخواهد داشت؟ برای چه هدفی؟ برای نجات جان اروپایی‌ها با از دست دادن جان خودشان؟ با دقت به رئیس جمهور پوتین گوش دهید - او بیش از یک بار در مورد دکترین هسته ای ما صحبت کرده است. مسکو هیچ کمبودی در عزم و اراده ندارد، که این موضوع به وضوح در مثال اوکراین مشهود است.
https://www.stoletie.ru/ekskliuziv/jevropa_gotovitsa_k_suicidu_588.htm

تلگرام راه توده:
https://www.tgoop.com/rahetudeh

..
راه توده 969
بخش پایانی گزارش کنفرانس تهران
استالین پس از جنگ نتوانست
از تضاد امریکا و انگلیس استفاده کند!

فصل پایانی ترجمه یادداشت های مترجم استالین در "کنفرانس تهران" را در این شماره می خوانید. با آنکه در جریان انتشار این یادداشت ها گهگاه در مقدمه شماره های گذشته - بویژه شماره نخست - دلیل و انگیزه انتشار این یادداشت را یادآور شده بودیم، بنظر می رسد در آخرین شماره نیز ضرورت دارد یک بار دیگر به آن یادآوری ها اشاره ای دوباره بکنیم. انگیزه ما برای انتخاب و انتشار این یادداشت ها، آن هم در کوران بحث مذاکره با امریکا آن بود که:

1 - ببینیم رهبران قدرت های بزرگ دوران چگونه وقتی وارد اتاق مذاکره مستقیم می شوند، ناچارند همه تعارف ها و اشارات دیپلماتیک را کنار گذاشته و با صراحت کامل درباره آنچه که مورد بحث است گفتگو می کنند. اگر یکبار دیگر و با دقت، این یادداشت ها را یکجا و پشت سر هم مرور کنید به این نکته بیشتر پی خواهید برد.
2 - شناخت عمیق استالین از مکر و حیله انگلستان و تسلطی که او در جریان کنفرانس نسبت به چرچیل از خود نشان داد و با چند مانور بسیار زیرکانه او را ناچار به قبول گشایش جبهه شمال در جنگ دوم جهانی کرد. او برای این پیروزی موفق شد تا حدودی رئیس جمهور امریکا را با خود متحد کند و این از شگردهای ماهرانه استالین در این کنفرانس بود. شگرد و تسلطی که هرگز غرب درباره آن سخن نمی گوید و پیوسته استالین را بعنوان یک جنایتکار معرفی می کند و نه رهبر نظامی اتحاد شوروی در جنگ دوم جهانی که جهان را از شر فاشیسم هیتلری نجات داد و کشورش را تبدیل به بزرگترین قدرت اتمی و صنعتی جهان کرد.
3 - انگلستان همانگونه که از مانورهای چرچیل در کنفرانس تهران مشخص است، تا آخرین لحظات می کوشید زمانی جبهه شمال را بگشاید که دیگر هیچ چاره ای نباشد. یعنی تا آنجا که امکان داشت گشایش این جبهه را به تأخیر بیاندازد تا اتحاد شوروی بیشتر ضربه ببیند و آلمان و شوروی هر دو ضعیف شوند. در نهایت نیز، وقتی جبهه را بگشاید که خطر پیروزی اتحاد شوروی به تنهائی و شکست دادن ارتش فاشیستی هیتلر قطعی به نظر آید. در این صورت به عنوان شریک پیروزی وارد جنگ شود. این را استالین متوجه شده بود و به همین دلیل روی گشایش سریع جبهه شمال اصرار می کرد تا خسارات و تلفات شوروی را کاهش دهد.
4 - در همین یادداشت ها کاملا متوجه تضاد منافع انگلستان و امریکا می شوید. امری که استالین ماهرانه از آن استفاده کرد و روزولت را به سوی خود کشید و چرچیل را منزوی کرد.
5- بازگشت روزولت به امریکا و فشار عظیم تبلیغاتی که به دلیل ملاقات هایش با استالین و دیدارهایش با وی در سفارت اتحاد شوروی در تهران به وی وارد آوردند؛ عملا پیش از آنکه شانسی برای یک دوره دیگر ریاست جمهوری داشته باشد از پای درآمد. به تدریج و به دنبال شکست هیتلر، آیزونهاور ها و دیگر نظامیان بر کاخ سفید تکیه زدند و دوره مک کارتیسم و مقابله با اتحاد شوروی آغاز شد.
6 - نکته بسیار مهم دیگری که در ارتباط با کنفرانس تهران باید روی آن دقت کرد بحث بر سر جهان پس از شکست آلمان هیتلری است. در پایان هر جنگی– حتی در پایان جنگ سرد نیز شاهد بودیم و سرنوشت یوگسلاوی شاهد زنده آنست- شکل گیری نقشه جهان در دستور قرار میگیرد. چنانکه در خلال همین کنفرانس تهران نیز استالین از استقلال هندوستان دفاع کرد و چرچیل حتی به قول روزولت از شنیدن ضرورت بحث بر سر آینده هندوستان برافروخته شد. آینده چین و انقلاب آن و یا بررسی راه های جلوگیری از جنگ افروزی دوباره آلمان و مباحثاتی که پیرامون تقسیم این کشور شد و در این یادداشت ها مشاهده می شود که استالین هیچ پیشنهادی برای تقسیم آلمان نداشت، به همان اندازه که راه حل های جلوگیری از جنگ مجدد را نه تقسیم جغرافیائی آلمان بلکه نظام آینده حاکم بر این کشور می دانست. این یکی از مهم ترین بحث های کنفرانس تهران بود.
7 - نکته مهم دیگر، آن تندروی است که استالین پس از پیروزی در جنگ با فاشیسم گرفتار آن شد. چنان که ضرورت حفظ تضاد منافع امریکا و انگلستان را فراموش کرد و آن دو در کنار یکدیگر متحدانی علیه اتحاد شوروی شدند.
ما فکر می کنیم به مجموعه دلائلی که در بالا به آنها اشاره کردیم، نه تنها انتشار این یادداشت و تمرکز روی مباحث کنفرانس تهران ضروری بود، بلکه مطالعه و مرور چند باره آن نیز ضروری است. بویژه برای ما ایرانی ها که زیر بمباران تبلیغاتی دوران شاه و دوران جمهوری اسلامی از یکسو و تبلیغات رسانه های غربی قرار داریم و نمی گذارند تاریخ را دقیق بدانیم. آنها بزرگترین شگردهای سیاسی را برای از صحنه راندن مردم به کار می گیرند و از سوی دیگر مردم را از سیاست بر حذر می دارند. ما برای دست یافتن به درک سیاسی باید تاریخ را بدانیم و با مانورهای سیاسی مهم گذشته جهان آشنا شویم تا بتوانیم مانورهای امروز را درک کنیم.
در غیر اینصورت پیام نویسان ساده اندیشی می شویم که فیسبوک ها مملو از آنهاست. آنچه که در کنفرانس تهران گذشته، به نوعی دیگر در کنفرانس "گوادلپ" برای تعیین سرنوشت شاه و مانور برای باقی ماندن در صحنه سیاسی و انقلابی ایران گذشت، در مذاکرات اتمی با ایران جریان یافت، در فاجعه متلاشی کردن لیبی و جنگ سوریه ادامه یافت و در به میدان فرستادن داعش جریان دارد.
«در راه بازگشت به مسکو، رئیس جمهور"روزولت" برای ی.و.استالین تلگرافی مخابره کرد که طی آن برای دیدار تهران ارزش عالی قائل شده بود. در تلگراف آمده بود:
"به نظر من کنفرانس بسیار موفقیت آمیز بوده و من اطمینان دارم این یک حادثه تاریخی است که نه تنها قابلیت ما را برای جنگ مشترک بلکه برای کار برای جهان آینده، در توافق نظر کامل تائید می نماید. من از گفتگوهای شخصی مشترک با شما و بویژه از امکان دیدار خصوصی با شما بسیار لذت بردم. امیدوارم دوباره درآینده شما را ببینم و عجالتا موفقیت هرچه بیشتر شما و ارتش های شما را آرزو دارم.»
در پیام جوابیه استالین رئیس شوروی کمیسرهای خلقی اتحاد شوروی مورخ 6 دسامبرسال 1943 نوشته شد:
«با این نظر شما موافقم که کنفرانس تهران با موفقیت زیاد برگزار شده و دیدارهای شخصی ما از بسیاری لحاظ اهمیت بسیار داشت. امیدوارم که آلمان هیتلری دشمن مشترک خلق های ما بزودی این را حس کند. در حال حاضر این اطمینان وجود دارد که خلق های ما هم اکنون و هم پس از تمام این جنگ همکاری دوستانه داشته باشند. موفقیت هر چه بیشتر شما و نیروی مسلح شما را در عملیات پر مسئولیت آینده آرزو دارم. همچنین امیدوارم که دیدار ما در تهران آخرین دیدار نباشد و دوباره یکدیگر را ببینیم.»
باید بویژه چگونگی ارزیابی از دیدار تهران در ایالات متحده امریکا را تذکر داد. این ارزیابی درتلگرام آ.آ.گرومیکو سفیر وقت اتحاد شوروی در ایالات متحده امریکا (بعدها وزیر خارجه طولانی مدت اتحاد شوروی شد) مورخ 8 دسامبر سال 1943 برای کمیسری امور خارجه اتحاد شوروی تشریح گردیده است. سفیر اطلاع داد:
«هم اکنون کنفرانس تهران در مرکز توجه محافل رسمی و دیپلماتیک واشنگتن قرار دارد. اکثریت قریب به اتفاق اعضای کنگره امریکا اعلامیه های مصوبه را مثبت ارزیابی می کنند. سناتورها و اعضای مجلس نمایندگان طی اظهار نظرهای خود اهمیت سیاسی عظیمی را برای کنفرانس و تصمیمات آن قایل شده اند.»
کنفرانس رهبران سه قدرت متحد اتحاد شوروی، ایالات متحده امریکا و بریتانیای کبیر که از28 نوامبر الی 1 دسامبر سال 1943 در تهران برگزار گردید در زمره بزرگترین حوادث دیپلماتیک جنگ دوم جهانی بود. این کنفرانس یک مرحله مهم در تحول مناسبات بین المللی و بین متحدین بود. در جریان کنفرانس، برخی مسائل بسیار مهم در زمینه عملیات جنگی و نظام جهان بررسی و حل گردید. دیدار تهران نقش مهمی در امر همبستگی ائتلاف ضد هیتلری بازی کرد. این دیدار زمینه را برای نیل به پیروزی نهائی در جنگ و پی ریزی توسعه و تحکیم بعدی مناسبات میان سه قدرت بزرگ فراهم ساخت.
در جریان کنفرانس، علیرغم فرق بنیادی میان نظام سیاسی و اجتماعی اتحاد شوروی از یک سو، و ایالات متحده و انگلستان از سوی دیگر، همکاری در مبارزه علیه دشمن مشترک و جستجو و اتخاذ تصمیمات قابل قبول طرف ها در زمینه مسائل مورد اختلاف به موفقیت انجامید؛ اگرچه شرکت کنندگان آن در بسیاری موارد، در ابتدا نسبت به آنها برخوردهای مختلف داشتند. کنفرانس تهران و تصمیمات آن از اهمیت بین المللی فراوانی برخوردار شد. اصول همکاری قدرت های بزرگ ائتلاف ضد هیتلری که نماینده نظام های اجتماعی مختلف بودند، در کنفرانس پیروز گردید. در اعلامیه مشترک رهبران سه قدرت متحد خاطرنشان شد که اتحاد شوروی، ایالات متحده و انگلستان «چه در زمان جنگ و چه درزمان آتی صلح با یکدیگر همکاری خواهند نمود.»
این عقیده وجود دارد که همکاری میان اتحاد شوروی، ایالات متحده و انگلستان در سال های جنگ بدان سبب میسر گردید که پای دشمن مشترکی در میان بود. قدرتی که هر سه قدرت را تهدید می کرد، و این امر آنها را به سوی اتحاد در مبارزه علیه آن سوق داد. به همین جهت پس از پیروزی بر ارتش هیتلر و زمانی که دشمن مشترک از پای درآمد متحدین زمان جنگ هر یک راه خود را رفتند.

قسمتهای گذشته را میتوانید در شماره های پیشین راه توده مطالعه کنید.

تلگرام راه توده:
https://www.tgoop.com/rahetudeh
راه توده 969
"جوانگرائی" در ج. اسلامی

جوان گرائی، شعاری بود که حکومت 20 سال پیش آن را سر داد که البته جناح راست حکومتی در سر دادن این شعار از دیگران پیشی گرفت. بتدریج که این شعار به عمل تبدییل شد، بر همگان آشکار شد که منظور بالا کشیدن آقازاده‌ها و جا باز کردن برای فرزندان حکومتی‌ها بوده و جا باز کردن برای سهمیه‌ای ها و فرستادن آنها به دانشگاهها و از جمله دانشگاه امام صادق که باصطلاح کادر برای حکومت تربیت کرد.
چند سال پس از اجرای طرح جوانگرائی مردم از خود می پرسیدند که اگر حکومت طرفدار جوانگرایی است چرا این جوانگرایی شامل امام جمعه ها و حتی خود رهبر نمی شود و در نهادهای انتصابی زیر مجموعه بیت رهبری نه تنها جوانگرائی مطرح نیست بلکه خرافات و فساد و رانت خواری در همین نهادها رخنه کرده است. این همه امام جمعه هایی که در سرتاسر ایران هشتاد میلیونی بنا به امار رسمی 300 هزار تن هم پای سخنرانی آنها نمی روند چرا جوانگرایی نمی شوند؟ چرا شورای نگهبان را جوانگرایی نمی کنند؟ چرا روحانیون فسیل شده مانند احمد جنتی و رئیس کنونی مجلس خبرگان، یعنی آیت الله موحدی کرمانی را جوانگرائی نمی کنند و در هر انتخاباتی آنها را به زور و تقلب وارد مجلس خبرگان می کنند و در هیات رئیسه می نشانند.
صرفنظر از ماهیت نهادهای انتصابی، چرا به شیوه رهبری دوران آیت الله خمینی تعیین اعضای این نهادها انتخابی نیستند. مانند سپردن تعیین رییس دستگاه قضایی به قضات دادگستری، یا واگذار کردن اختیارات فرماندهی کل قوا به رئیس جمهور، یا اختیارات نیروی انتظامی به وزیر کشور.
همه این نهادها را طی 3 دهه گذشته از فسیل‌های سیاسی و کسانی که مردم نقشی در انتخاب آنها ندارند پر کرده اند.
بدین ترتیب، نظام و شیوه اداره کشور است که باید اصلاح و بازسازی شود و بر مبنای قانون قرار گیرد، نه اینکه یک سری آدم‌ها بروند و یکسری دیگر، ولو جوان تر، اما وابسته به آنها جای آنها را بگیرند. 90 درصد اختلاسگران و مفسدان اقتصادی همین آقازاده‌ها و جوانانی هستند که در حکومت بی قانون و بی دروپیکر جمهوری اسلامی و در سایه نهادهای انتصابی رشد کرده ‌اند. وقتی سیستم فاسد است جوانی هم که وارد آن شود می شود مانند غیرجوان های فاسد و می رود دنبال همان فساد و ترویج خرافات.
نمونه یکی از همین جوانها احمدی نژاد بود که هم خود کشور را تا مرز ویرانی پیش برد و هم برای حفظ او کشور را تا مرز ویرانی پیش بردند و "بذرپاش" که یکشبه وزیر و رئیس خودرو سازی سایپا شد و این واحد را تبدیل به ویرانه کرد اما حساب های بانکی اش پروار شد. سه سال پس از انقلاب بدنیا آمد از سال 1401 ستاره بختش شکوفا شد و شد رئیس کل دیوان محاسبات کشور. صاحب امتیاز روزنامهٔ وطن امروز شد. عضو هیئت‌رئیسهٔ مجلس نهم شد، قائم‌مقام بنیاد تعاون سپاه، و معاون اجتماعی و امور استان‌های ستاد اجرایی فرمان امام شد و رئیس هیئت مدیره بنیاد اجتماعی احسان، مدیرعامل شرکت توسعهٔ صنعت و معدن تدبیر،معاون رئیس‌جمهور (ابراهیم رئیسی) و رئیس سازمان ملی جوانان و مدیرعامل پارس خودرو. طرح جوانگرائی اینگونه اجرا شد!

تلگرام راه توده:
https://www.tgoop.com/rahetudeh
راه توده 969
دیدار و گفتگوی 2 ساعته ایرج جمشید با محمد علی عموئی
شکنجه می کردند
و می گفتند: "ثواب" دارد!

شادروان ایرج جمشیدی سردبیر روزنامه "آسیا" که یک شبکه تصویری بنام "سرصفحه" را نیز شخصا اداره می کرد و با چهره های سیاسی و فرهنگی مختلف ایران گفتگو می کرد، حدود 6 سال پیش با محمدعلی عمویی دیداری دو ساعته داشت و با وی مصاحبه کرد. آنچه را که می خوانید متنی است که بعنوان متن این مصاحبه در روزنامه "آسیا" منتشر شد:

سوال: این روزها مشغول به چه فعالیت هایی هستید؟
- در حال حاضر فعالیت خاصی را انجام نمی دهم و مشغول گذران زندگی به صورت یک شهروند عادی هستم. خاطره ای از آزادی ام در ذهن دارم، اجازه بدهید آن را تعریف کنم. در سال 74 از زندان جمهوری اسلامی برای یک مرخصی کوتاه بیرون آمدم. آنها یک ماه مرخصی به من می دادند اما این یک ماه مرخصی مدام تمدید شد تا این که من اعتراض کردم که چرا باید چنین روزمرگی به من تحمیل شود. به آنها گفتم که من یا آزاد هستم و یا زندانی. اگر زندانی هستم که من را به اوین برگردانید و اگر آزاد هستم که من را رها بگذارید تا به کارهایم برسم. این روال تا عید نوروز 74 ادامه داشت. برای اطلاع از تمدید مرخصی، یک فرد اطلاعاتی را می فرستادند تا به من خبر تمدید مرخصی را ابلاغ کند. اما در شب عید اتفاق دیگری رخ داد. آن آقای اطلاعاتی به من گفت که برای خانواده شما یک هدیه نوروزی دارم. او گفت با این که شما هنوز بر سر مواضع خودتان هستید، اما یک هدیه نوروزی برای شما دارم.
مامور از من درخواست کرد که خانم من، مادر خانم و دخترم حضور یابند. خانواده من حاضر شدند. مامور از پوشه خود ورقه ای را بیرون آورد و دستور آقای خامنه ای به وزیر اطلاعات مبنی بر آزادی "آقای محمد علی عمویی" و خانم "مریم فیروز" را به ما نشان داد. همسر من حکم را از مامور دریافت کرد و متن را یکبار خواند و آن را تا کرد که پیش خود نگه دارد، اما با واکنش عجیب مامور مواجه شد. مامور درخواست کرد حکم را به او برگردانیم. با تعجب از او پرسیدیم مگر حکم آزادی عمویی نیست؟ چرا نمی توانیم آن را نگه داریم؟ مامور گفت: این حکم ما است. لذا ما آن حکم را نتوانستیم نزد خود داشته باشیم. برای ما جالب بود که همان آقای اطلاعاتی گفت که فقط یک خواهش از شما دارم؛ این که امشب با هیچ فردی و جایی تماس نگیرید که چنین حکمی صادر شده است. همچنین به ما گفت، به اوین هم مراجعه نکنید و وسائل خود را درخواست نکنید. به او گفتم که تا همین چند مدت پیش من در اوین زندانی شما بودم، اکنون چه شده که نباید بدانجا مراجعه کنم؟! در پاسخ به ما گفت که اگر اتفاقی رخ بدهد ما از عهده آن بر نمی آییم. آن موقع آقای لاجوردی، در وزارت اطلاعات بودند.
زمان گذشت و از جاهای مختلف با من تماس گرفتند. من به کسی مطلبی در خصوص آزادی خود نگفتم. اما دوستان و دیگران که تماس می گرفتند ضمن اشاره به خبر خبرگزاری جمهوی اسلامی، از آزادی من سخن به میان می آوردند. با این اوصاف من این خبر را تایید نکردم! به آنها گفتم که من ذیل یک ماه مرخصی بیرون از زندان هستم و حکم اعدام من هنوز پابرجاست.
سوال: بیشتر چه کسانی با شما تماس می گرفتند؟
- از طیف های مختلف تماس می گرفتند. خودشان را کمتر معرفی می کردند. یکی از افرادی که خود را معرفی کرد از نهضت آزادی بود، آقای علی بابایی. او مرد خوبی بود در زندان که بودیم، روابط خیلی دوستانه ای با هم داشتیم. او از حکم آزادی من اظهار شادمانی کرد. اما به ایشان گفتم که چه خبر است؟ ایشان گفت که امشب کمیسیون حقوق بشر، برنامه حقوق بشری جمهوری اسلامی را در پیش دارد. از طرفی جمهوری اسلامی، آزادی شما را به عنوان "آزادی یکی از رهبران حزب" اعلام کرده است. آنها با این اعلام در پی نشان دادن وضعیت حقوق بشر در ایران بودند. به هر حال ما دیگر آزاد بودیم! این اتفاق در نوروز 74 رخ داد.
سوال: واقعه جالبی را تعریف کردید. در کنار این رویدادهای تاریخی، دوستداران شما ممکن است علاقمند باشند بدانند که شما زندگی را چگونه می گذرانید؟ آیا تمایل دارید از زندگی روزمره خودتان بگویید؟ گردش می روید؟ از فضای زیبای حیاط منزل استفاده می کنید؟ برای دوستان خودتان از فضای امروز زندگی تان سخن بگویید.
- چند وقت پیش پایم شکست. قبل از این که پایم بشکند، تحرک زیادی داشتم. حتی مواردی پیش می آمد که والیبال بازی می کردم. من در والیبال در سطح تیم ملی بازی می کردم. بعد از آن حادثه تحرکم از بین رفت. چند سال پیش، یکی از دوستان عزیزمان ضمن محبت فراوان درخواست کرد که در آپارتمان آنها در کیش مدتی را به تعطیلات بروم. از منظره و زیبایی آن بسیار تعریف می کرد. به من گفت که دوست دارم از آن بازدید کنید و در تفریح به سر برید. به خاطر اسرار ایشان، ما هم قبول کردیم. محبت و پذیرایی ایشان از یاد رفتنی نیست. همسر من با همسر ایشان به بازار کیش می رفتند، من و دوستم هم غالبا به سواحل خلیج فارس می رفتیم. در یکی از روزها، یک خانم جوان که سوار بر دوچرخه بود از مسیر خود منحرف شد؛ مسیری که مسیر دوچرخه نبود. آن خانم جوان، درخواست کمک کرد، چون که توان کنترل دوچرخه را از دست داده بود. من به دوستم پیشنهاد کمک به آن خانم را دادم که نهایتا وقتی او به ما نزدیک شد دوست من، این بانو را نجات داد. اما معادله به اینجا ختم نشد و چرخ دوچرخه به پای من برخورد کرد و تعادلم به هم خورد و به زمین خوردم. سنگ های مرجانی به چند جای بدنم آسیب رساند. درد زیادی را تحمل کردم ناچار به تهران برگشتیم و به پزشک مراجعه کردیم. پزشکان تهران و کیش گفتند که مطلب مهمی نیست، فقط پای شما ضربه دیده است. به هر حال اتفاقی بود که رخ داد.
بعد از مدتی درد زیاد شد طوری که با واکر هم نمی توانستم قدم بردارم. بالاخره به یکی از پزشکان مجرب مراجعه کردم، به من گفتند که "آقای عمویی چرا صدایت بلند نمی شود" من با تعجب گفتم چرا؟ مگر چه اتفاقی برای من رخ داده است؟ آنها گفتند درد این پای آسیب دیده بیشتر از آنچه است که شما چیزی بر زبان نیآورید!
دیسک کمر نیز به این درد پای آسیب دیده اضافه شد. با توصیه ای که پزشکان به من داشتند و ضمن رعایت دستورات آنها، حالم بهتر شد و دیگر دردی را احساس نکردم. هر چند که از تحرک باز ماندم طوری که راه رفتن و عبور از پله ها من را اذیت می کند به خاطر پله های منزل، از فضای حیاط آن گونه که باید نمی توانم استفاده کنم.
سوال: به هر حال خوشبختانه درد شما آرام شده و احساس راحتی دارید.
بله! همینطور است. من دردی ندارم. ولی برای راه رفتن و تحرک مقداری با مشکل مواجه هستم.
سوال: شما سلامتی خود را فدای نجات یک خانم جوان کردید! چه بسا که آن خانم با مرگ مواجه می شد.
به هر حال بر حسب حس تکلیفی که داشتیم، عمل کردیم.
سوال: فعالیت علمی دارید؟ ترجمه؟ مقاله؟ یادداشت؟
من مقداری در حیطه ترجمه قلم فرسایی دارم. ترجمه ها با شیوه نگاری خودم است. برخی از زندگی نامه های افراد مشهور را ترجمه کرده ام. مثل زندگی نامه چه گوارا "خیانت به سوسیالیسم" از جمله دیگر ترجمه های من است "درد زمانه" را هم که قبلا نگاشته ام. از 8 صبح مشغول مطالعه می شوم. همین انس با مطالعه من را از تحرک بازداشت. البته مقداری نرمش مختصر دارم تا بتوانم تحرک داشته باشم. با عصا راه می روم. این روال تا 12 ظهر ادامه دارد.
سوال: بعد از نهار چکار می کنید.
نسل ما با مطالعه بزرگ شده است. نمی توانیم از مطالعه دست برداریم! همان مطالعه را دنبال می کنم.
سوال: اخبار روز را از چه طریقی دنبال می کنید؟
اخبار بی بی سی را دنبال می کنم. اما خوشبختانه تحت تاثیر اخبار بی بی سی نیستم. من برای خودم تحلیل دارم.
سوال: از اعترافات اجباری که از شما و دیگر همفکرانتان گرفته اند صحبت می کنید؟
در اعتراف گیری عموما از افرادی استفاده می شود که معتقد به برخی اصول خاص هستند. آنها حین اعتراف گیری از چنان خشونتی استفاده می کنند که به هیچ وجه قابل درک نیست. این افراد گمان می کنند که چنین برخوردها و اعتراف گیری های زورکی ثواب دارد.
خاطر دارم قبل از سال 94 و در دوران احمدی نژاد من را به وزارت اطلاعات احضار کردند. به من گفتند که محفل مارکسیستی ات را به هم بزن. پرسیدم کدام محفل؟ گفتند آنهایی که روز جمعه جمع می شوند. من اعتراض کردم که آنها دوستان من هستند هر فردی با هر تفکری نزد من می آید، چرا به هم بزنم؟ گفتند اگر به هم نزنید ما به هم می زنیم. گفتم که هفته بعد به دوستانم خواهم گفت که وزارت اطلاعات به این جمع دوستانه ما حساس شده است و به من تذکر داده اند تا این محفل برگزار نشود. نیروهای اطلاعاتی از این سخن من جا خوردند و گفتند "نه نگویید. این سخن را نگویید" پرسیدم چرا نگویم؟ مگر شما معترض این جمع دوستانه نیستید؟ آنها گفتند که این موضوع رسانه ای می شود. انگار این نیروها از رسانه ای شدن چنین تصمیمی هراس داشتند.
سوال: چنین برخوردهایی از سوی شما مشخصا منجر می شود که این افراد نتوانند به شما کوچک ترین آسیبی برسانند. هزینه بی احترامی به شما برای سیستم بسیار بالا است. این افراد برای شما احترام خاصی قائل هستند. زمان بازداشت من، در نوع برخوردی که حین بازجویی داشتند این ترس از رسانه ای شدن را به عینه دیدم. در نهایت من را با احترام بدرقه کردند. همین تجربه را نیز شما داشته اید. اکنون یکی از دوستان ما آقای "جلال سرفراز" از آلمان به ایران رفت و آمد دارد برای او مشکلی ایجاد نمی کنند. حتی برخی از این افراد با من تلفنی صحبت می کنند. انگار حساسیت سنگین سابق باقی نمانده است.
- جلال را می شناسم. جلال تغییر نظر داشت. او جلال سابق نیست. من با او دوست هستم. هر چند که هم نظر نیستیم. البته برخی، تصمیمات احمقانه فراوان می گیرند. در دوران جمهوری اسلامی، در دفتر تلفن من به اسم "نقفی" برخورد کردند من را به اتاق شکنجه بردند. قبلا به خاطر جاسوسی یک هفته تمام شلاق خوردم. بعد از آن همه شلاق و شکنجه به من گفتند که شما در زمان شاه زندان بودید و فرصت این را نداشتید که با "ک. گ. ب" تماس داشته باشید! آنها به اشتباه خود اعتراف کردند. با این جهت به من گفتند که باید بگویم چه کسانی عضو ک. گ. ب هستند؟ به آنها گفتم که اگر کسی هم عضو ک.گ.ب. باشد که من این را نباید بدانم. آن فرد در نهایت مخفی کاری، این موضوع را از من پنهان خواهد کرد. من چگونه بدانم این فرد مامور مخفی ک.گ.ب است؟
شب دیگر در زندان خواب بودم با بدن له شده خوابیده بودم. به من گفتند که امشب یا همین جا جان می بازی و یا حقیقت را می گویید. به آنها گفتم هر شب من همین داستان را دارم، امشب از من چه می خواهید؟ از من پرسیدند که از رابطه ات با همسر امام بگو! من گفتم خجالت نمی کشید؟! شما هر تهمتی بخواهید به ما مارکسیست ها می زنید، ولی حداقل احترام امام خودتان را نگه دارید. گفتند که منظورمان رابطه نیست، لیست خود را درست کن و شروع کردند به شکنجه. این به جهت همان شماره تلفنی بود که به اسم "نقفی" داشتم. کسی نبود به این افراد بگوید به شماره زنگ بزنید تا ببینید شماره مربوط به چه کسی است! این کارها مصداق همان کارهای احمقانه بود که گفتم.
سوال: حزب توده سه شاخه مختلف دارد. نظر شما در مورد کار و فعالیت آنها چیست؟ چه توصیه ای در این خصوص دارید؟
- البته دوستان جوان ما هم همین پرسش را دارند. من به آنها می گویم که هم "نامه مردم" و هم "راه توده" را دنبال کنند.
سوال: در حال حاضر کسی با شما کاری ندارد؟
اینقدر خودشان مساله دارند که ما را فراموش کرده اند!
سوال: وقتی از زندانیان سیاسی صحبت می شود، نام شما به عنوان افراد ویژه و خاص مطرح می شود از دهه 30 تا دهه 60، شما در زندان ها کم و بیش گرفتار بوده اید. اما اکنون وضعیت تاریخی خاصی داریم. حکومت درگیری جناحی داخلی دارد و مخالفان داخل و خارج بر علیه حکومت، عمل می کنند. همسایگان نیز به نحوی از ما آزردگی دارند. اسراییل، امریکا و سایر کشورهای دیگر نیز بر علیه ایران عمل می کنند. تحلیل شما از این اوضاع چیست؟
- اوضاع کنونی اوضاع بسیار دشواری است. مجله "ایران فردا" دو سال پیش میزگردی تدارک دیده بود. من و آقای علوی تبار و آقای علیرضا رجایی حضور داشتیم. سوال این بود که تظاهرات اخیر با شعار "مرگ بر دیکتاتور" چه دلیلی دارد؟ من گفتم از 120 سال پیش تا کنون وضعیت تلاش برای دموکراسی، هر بار با مشکلی مواجه شده است. انقلاب مشروطه با کودتای رضاخان رخ داد. جنبش ملی شدن نفت دارای گستردگی کافی بود که با کودتای 28 مرداد مواجه گردید. در ادامه و در چندین دهه هر نوع نطفه سیاسی شکل می گرفت به وسیله ساواک سرکوب شد و از بین رفت. آن موقع به تعداد مساجد شهرهای ایران، منبرهای آقایان و تبلیغات و تعریفاتشان وجود داشت او می گفت روزی خدمت آیت الله بروجردی رسیدم. به ایشان گفتم خانواده سلطنتی خیلی فاسد هستند. ما دستور داریم که عموما در خصوص حزب توده بنویسیم، پس اخلاق کجا رفت. اقای بروجردی گفته بودند که شما کار خودتان را انجام بدهید، به موقع ما با ولی حضرت تسویه حساب خواهیم کرد.
من طرفدار سوسیالیسم هستم. ولی ایران شرایط انقلاب سوسیالیستی ندارد. اما در یک موضع همه فعالان سیاسی، احزاب سیاسی و... می توانند همکاری و همپوشانی کنند. عموم تلاش هایی که برای استقلال و آزادی شده در ایران شکست خورده است. از مشروطه تا انقلاب اسلامی. زمانی "میلیارد" برای ما مساله مهمی بود اما اکنون از هزار هزار میلیارد صحبت می کنند. این به معنای فساد است. اکنون شرایطی عینی و خاص فراهم شده است. نارضایتی ها، آگاهی ها و... ولی برخی جمع می شوند و می گویند "کشوری که شاه ندارد، حساب کتاب ندارد" مردم نارضائی های بزرگ دارند، اما سلطنت طلب ها می خواهند از این نفع برند. کشور شاه دارد و اتفاقا همان کارهای شاه را انجام می دهد. منتها در کسوت دیگری این کار را انجام می دهد.
سوال: در حال حاضر شاهد فعالیت بدون اتحاد احزاب مختلف هستیم، به همین جهت شاهد تشکیل ائتلاف و جبهه متحدی نیستیم. بعضا می شنویم که حزب فلان را رها کنید. جبهه فلان را رها کنید. اصلا نوعی اختلاف ایجاد می شود. چرا مردم مجددا متشکل نمی شوند؟ چرا به جای این که مردم اتحاد داشته باشند، بر علیه یکدیگر عمل می کنند؟ به نظر شما مشکل از کجاست و باید چگونه آن را حل کرد؟
- به نظر من عرصه مطبوعات عرصه ای است که از تمام جوانب باید هوشیاری کاملی در آن دخیل باشد. تحلیل های گوناگون را مد نظر قرار بدهند. عرصه کار شما عرصه بسیار مهم و بسیار تاثیرگذار است. چندی پیش هم با اصلاح طلبان صحبت کردم و به آن ها گفتم که چرا قدم بلندتری را بر نمی دارید؟ آن ها گفتند نمی شود. گفتم اگر بخواهید می شود. در پاسخ ابراز کردند که قدرت اجازه نمی دهد. من هم در پاسخ گفتم که اگر معتقد هستید که نمی گذارند پس دیگر لفظ اصلاح طلبی بی معنی است یا باید اصلاح طلب بمانید یا باید انقلاب کنید اگر مانع از اصلاحات شما می شوند پس لاجرم باید انقلاب شود. امروز آنچه که ایران از داشتن آن رنج می برد، عبارت است از نبود تشکیلات سیاسی مردم ناراضی، مردمان به صورت پراکنده به شدت از اوضاع امروز ناراضی اند. زندگی آن ها امروزه محو شده است ولی هیچ یک متشکل نیستند در نتیجه این نارضایتی باعث می شود که هر کسی به شخص طعنه بزند و در نهایت انسجامی به وجود نیاید.
سوال: البته بعضا بحث می شود که ما در مرحله گذار هستیم. به خصوص از حمله به ایران بسیار سخن می گویند.
- به شدت باید با تبلیغات طرفداری از جنگ مخالفت کرد. به نظر من این توهم و ترس را نباید در دل مردم ایجاد کرد. اکنون سال هاست که دوستان ضمن مراجعه می گویند ممکن است جنگ شود. اما من می گویم که جنگی در حال اتفاق نیست. منافع این جنگ برای هیچ کس نیست. لذا جنگی رخ نخواهد داد. باید از طرفداری از جنگ پرهیز کرد. ترساندن از جنگ کار راحتی است اما چندان سودی هم ندارد.
سوال: به هر حال این امکان می رود که این نظم فعلی فرو بریزد. اکنون اگر این اتفاق رخ دهد چه کسی می تواند این مشکلات را جمع کند؟
- نتیجه انقلاب را محمدرضا پهلوی تعیین کرد، آن هم با سرکوب شدیدی که اتفاق افتاد ولی نهایتا مذهبی ها فرمان را در دست گرفتند.
سوال: پس هماهنگی گروه ها و همه اندیشه ها لازم است؟
- بله. همینطور است. بازهم برسر تشکیل جبهه باید تاکید کرد. نیاز به تشکل داریم. باید قدم برداریم این که نمی گذارند معنایی ندارد. اگر مانع از اصلاح طلبی می شوند، باید وارد انقلاب شد البته برخی از مردم به جهت اتفاقات بعد از انقلاب لابد نگران آینده بعد از انقلاب هستند.
سوال: کانون زندانیان سیاسی در حال حاضر فعالیت چشمگیری دارد. تمایل به حضور در این کانون و شرکت در جلسات پرسش و پاسخ را دارید؟
- البته چند سال پیش همین آقایان از بنده دعوت کردند. آن موقع به عنوان کانون زندانیان سیاسی مسلمان شناخته می شد.
سوال: عنوان "مسلمان" از آن حذف شده است. شخصا پیشنهادی در رابطه با حذف مسلمان از نام کانون ارائه کردم که خوشبختانه مورد موافقت قرار گرفت. اکنون کانون زندانیان سیاسی داریم.
- من آن موقع آن دعوت را نپذیرفتم. به هر حال من مسلمان نیستم. آن موقع عمادالدین باقی همه کاره کانون بود. اکنون مثل این که کسی دیگر است.
سوال: آقای لباف مسئولیت دارند. ادبیات آنها نسبت به گذشته بسیار تغییر دارد.
- زمانی در حسینیه ارشاد توسط آقای عمادالدین باقی و همفکرانشان برنامه ای تحت عنوان "مقایسه زندان زمان شاه و جمهوری اسلامی" تدارک یافته بود. از من هم دعوت کردند. به همین علت شماری از دوستان من هم ضمن اطلاع حضور یافتند. به هر حال سخنانی از سوی من ایراد شد. من تمام جنایاتی که نظام شاهنشاهی انجام می داد را بیان کردم. اما در ادامه ابراز داشتم که این نظام برخاسته از انقلاب 57 جنایاتی را در قبال ما زندانیان انجام داد که روی سیاه شاه را سفید کرد. هم زمان با این سخن من، عموم حضار شروع به تشویق و همراهی نمودند! عمادالدین باقی من را در اغوش گرفت و بوسید و به من گفت که من قول می دهم ضمن هر وعده نماز، دعا به جان شما کنم.
سوال: در حال حاضر شاهد اسامی مختلفی جهت پیش بردن اهداف حزبی هستیم. شورا، جبهه، حزب و... تمایز این اسامی را چگونه ارزیابی می کنید؟ چرا ما حتی در اسامی هم متشکل نیستیم؟
- زمانی بود که حزب، جبهه ضد دیکتاتوری داشت. در ادامه تصمیم گرفتند این عنوان عام تر شود. لذا آن را جبهه متحد خلق نامگذاری کردند. اکنون ما در همان وضعیت قرار داریم. وضعیت متزلزل است. امروز و فردا است که فروپاشی رخ دهد با این وصف سوال می شود که الترناتیو آن چیست؟ یک وحشتی را از این بابت ایجاد کرده اند.
سوال: در خصوص انتخابات پیش رو نظری دارید؟
- من به هیچ وجه در انتخابات شرکت نمی کنم. مادامی که آقای جنتی کاندیداها را تعیین می کنند من به هیچ وجه شرکت نمی کنم. او به جای ما افراد را تعیین می کند. حتی اگر نظارت استصوابی هم کنار برود، من باز هم شرکت نمی کنم.

تلگرام راه توده:
https://www.tgoop.com/rahetudeh
سرمقاله راه توده 969
صدراعظم آلمان کیست و چرا
طرفدار ادامه جنگ اوکراین است؟

در شرایطی که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، در تلاشی نامنسجم و پرمقاومت برای دستیابی به آتش بس و صلح در اوکراین است، رهبران اروپایی هرچه بیشتر می کوشند این جنگ را طولانی تر کنند و بر آتش آن هیزم نهند. این کوشش تحت پوشش "موضعی اخلاقی" یا به عنوان "دفاع از اوکراین" در برابر "توسعه طلبی روسیه" توجیه می شود ولی دلایل عمیق دیگری دارد. در چارچوب همین سیاست طولانی کردن جنگ، فریدریش مرتس رئیس حزب دموکرات مسیحی و صدراعظم جدید آلمان در هفته اخیر اعلام کرد که ممنوعیت مربوط به ارسال و استفاده از سلاح های دوربرد به اوکراین که می تواند خاک روسیه را هدف قرار دهد لغو کرده است.
برای آنکه بتوان محتوای واقعی این سمتگیری را دریافت کافیست به سابقه مرتس اندکی توجه کرد. مرتس در فاصله سال های ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ به‌عنوان رئیس هیئت نظارت شرکت سرمایه گذاری فراملیتی بلک ‌راک در آلمان فعالیت کرد. وظیفه‌ی اصلی او ایجاد ارتباط میان بلک ‌راک و سیاستمداران، بانک‌ها، نهادهای دولتی و بخش مالی آلمان بود. مرتس به‌عنوان "چهره آلمانی" یک شرکت عظیم آمریکایی، مشروعیت سیاسی و ملی برای فعالیت بلک ‌راک در اروپا ایجاد کرد. در دوران مدیریت مرتس، بلک ‌راک آلمان حضور خود را در بازار سرمایه و صندوق‌های بازنشستگی گسترش داد، از جمله نفوذ در تصمیمات مربوط به سیاست‌های بازنشستگی و تنظیم مقررات مالی آن کشور.
اما بلک راک چیست؟
این شرکت بزرگترین شرکت مدیریت مالی در جهان است که سرمایه ای بیش از ۱۱ هزار میلیارد دلار و بیش از ده ها کشور بزرگ جهان، را در کنترل دارد. بلک‌ راک نماد تمرکز سرمایه مالی جهانی است که نه ‌فقط دارایی‌ها را مدیریت می‌کند بلکه در سیاست‌گذاری‌ها و استاندارد سازی مالی جهانی نیز نقش دارد و حتی شاخص ها و استانداردهای مبادلات جهانی یا مقررات بازنشستگی را تعیین می کند.
ساختارهایی مانند بلک ‌راک و شرکت های مالی سرمایه ‌گذاری جهانی نه تنها از جنگ اوکراین آسیب نمی‌بینند؛ برعکس از بی‌ثباتی ژئوپولیتیک برای بازآرایی سرمایه‌گذاری‌ها، خصوصی‌سازی، و خرید زیرساخت‌ها سود می‌برند. چنانکه بلک ‌راک مستقیماً با دولت اوکراین برای بازسازی پساجنگ قرارداد بسته است و لری فینک، رئیس هیئت مدیره این شرکت، با زلنسکی دیدار کرده است تا ساختار مدیریت دارایی برای "بازسازی اوکراین" را طراحی کند. بنابراین، ادامه جنگ و سپس بازسازی، زمینه سودآوری بلند مدت برای سرمایه مالی جهانی‌شده که شرکت هایی مانند بلاک راک از بزرگترین انهاست، فراهم می کند.
بدینسان موضع مرتس و دیگر رهبران اروپایی که همگی آنها کارگزاران سرمایه مالی جهانی شده هستند و با توقف جنگ یا هرگونه امتیازدهی به روسیه مخالفت کرده اند روشن می شود. این موضع، هم‌ راستا با ناتو، کمیسیون اروپا، و سرمایه فراملیتی است که جنگ را ابزاری برای تضعیف روسیه و تقویت نظم دلخواه خود می‌دانند. از آنجا که مرتس همزمان نماینده منافع سرمایه‌داری مالی آلمانی- اروپایی و متصل به ساختارهای مالی فراملیتی است، موضع او درون همین منطق جنگ سرد مالی جدید قابل فهم است.
در عین حال این موضع را باید درون رقابت با استراتژی ترامپ نیز فهمید. ترامپ رویکردی ملی‌گرایانه، ضد ناتو، و بیشتر متمایل به توافق با روسیه دارد که با موضع صاحبان سرمایه های مالی فراملیتی همسو نیست. ترامپ سرمایه‌داری مالی فراملی را متهم به تضعیف تولید داخلی آمریکا، نادیده گرفتن طبقه کارگر سفید پوست و کشاندن آمریکا به جنگ‌های بی‌پایان می‌کند. بنابراین، مرتس با ایستادن در طرف مقابل این گفتمان، عملاً موضعی در امتداد بلک ‌راک، بروکسل، و ناتو برای تضعیف ترامپ اتخاذ کرده است. از همینجا می توان دشواری کار ترامپ و قدرت عظیم مالی نیروهایی که دربرابر وی ایستاده اند و اتحادیه اروپا را در جیب خود دارند فهمید. هرچند بلاک راک کوشید با خرید یکی از بزرگترین بنادر کانال پاناما به مبلغ ۲۲.۸ میلیارد دلار از فشار متقابل ترامپ بر روی این شرکت بکاهد.
مخالفت مرتس و اتحادیه اروپا با پایان جنگ اوکراین را نمی‌توان به هیچوجه ناشی از موضع اخلاقی یا امنیتی دانست. این موضع در امتداد منافع سرمایه مالی جهانی و بازسازی آینده اوکراین قرار دارد و هم‌زمان نوعی مرزبندی با گفتمان ناسیونالیسم اقتصادی ترامپ نیز محسوب می‌شود. گردانندگان اصلی اتحادیه اروپا نه ‌تنها متأثر از این منطق سرمایه مالی هستند، بلکه بخشی از پیوند عینی این ساختارهای مالی با سیاست اروپای آتلانتیکی امروز بشمار می‌روند.

تلگرام راه توده:
https://www.tgoop.com/rahetudeh
راه توده 969 منتشر شد!

هفته نامه راه توده - شماره 969 (چهارشنبه 7 خرداد 1404)- منتشر شد و مطالب آن علاوه بر سایت این نشریه، روی تلگرام و فیسبوک راه توده نیز قرار گرفت. سرمقاله این شماره تحلیلی است از دلائل اختلاف ترامپ با رهبران برخی کشورهای عضو اتحادیه اروپا و وابستگی های اقتصادی و فراملیتی صدر اعظم جدید آلمان. گزارش ویژه این شماره، بخش پایانی گزارش مترجم استالین در کنفرانس تهران است. در همین شماره مطالب دیگری می خوانید با عناوین زیر:
جوانگرائی در جمهوری اسلامی، دولت سایه مانع هر تحولی در جمهوری اسلامی است، جنگ تبلیغاتی امریکا به جنگ واقعی ختم می شود؟ ترامپ حساب اسرائیل را از حساب نتانیاهو جدا کرده، اروپا برای خودکشی آماده می شود، نقش تمدن ها در تحولات تاریخی، نظریه های علمی در یک روند تاریخی تکامل پیدا می کنند، بناهای تازه یادبود استالین در شهرهای روسیه، همایش احزاب کمونیست و چپ در پاریس، ترامپ می خواهد نفتالی بنت را جانشین نتانیاهو کند، یورش انتقادی حزب کمونیست روسیه به حزب روسیه واحد و بالاخره گفتگوی زنده یاد ایرج جمشیدی با محمد علی عموئی.

تلگرام راه توده:
https://www.tgoop.com/rahetudeh
2025/06/16 19:14:12
Back to Top
HTML Embed Code: