ای وطن
ای وطن خود را رها از جسم و از جان میکنم
تا رها گردی ز بند شیخ و سلطان میکنم
تا کنم میهن پرستان را مهیای نبرد
بر علیه تحفه اهل خراسان میکنم
تا که ابنای وطن از نو بسازند کشوری
کاین چنین با دست مفتی گشته ویران میکنم
کاوه ای گر آید و بر من دهد فرمان حرب
جان فدا اندر ره اجرای فرمان میکنم
پنجه من در پنجه ضحاک دوران افکنم
این عمل را هم به حکم عقل و ایمان میکنم
هموطن برپا بساط حرب در هر گوشه ای
تا که برچینم بساط شیخ و شیطان میکنم
از خلیج فارس تا آنسوی دریای خزر
عهد با گبر و مسیحی و مسلمان میکنم
هم برای رستگاری جهود و کافران
هم برای راحت و اکرام انسان میکنم
بسته ام از روی صدق عهدی اگر با مردمان
جان فدا اندر ره ایفای پیمان میکنم
هموطن دار و ندار و جسم و جانم را فدا
تا تورا سازم رها از دار و زندان میکنم
در جوانی گر تلف شد عمر در پیری ولی
عمر را صرف رهایی جوانان میکنم
عمر با عزت بجز این شعله باور کن که نیست
چون طبیبی عمر خود را صرف درمان میکنم
سروده
قاسم شعله سعدی
۱۴۰۲/۶/۲۹
ای وطن خود را رها از جسم و از جان میکنم
تا رها گردی ز بند شیخ و سلطان میکنم
تا کنم میهن پرستان را مهیای نبرد
بر علیه تحفه اهل خراسان میکنم
تا که ابنای وطن از نو بسازند کشوری
کاین چنین با دست مفتی گشته ویران میکنم
کاوه ای گر آید و بر من دهد فرمان حرب
جان فدا اندر ره اجرای فرمان میکنم
پنجه من در پنجه ضحاک دوران افکنم
این عمل را هم به حکم عقل و ایمان میکنم
هموطن برپا بساط حرب در هر گوشه ای
تا که برچینم بساط شیخ و شیطان میکنم
از خلیج فارس تا آنسوی دریای خزر
عهد با گبر و مسیحی و مسلمان میکنم
هم برای رستگاری جهود و کافران
هم برای راحت و اکرام انسان میکنم
بسته ام از روی صدق عهدی اگر با مردمان
جان فدا اندر ره ایفای پیمان میکنم
هموطن دار و ندار و جسم و جانم را فدا
تا تورا سازم رها از دار و زندان میکنم
در جوانی گر تلف شد عمر در پیری ولی
عمر را صرف رهایی جوانان میکنم
عمر با عزت بجز این شعله باور کن که نیست
چون طبیبی عمر خود را صرف درمان میکنم
سروده
قاسم شعله سعدی
۱۴۰۲/۶/۲۹
تسلیت بجای تهنیت
استادان ،دانشجویان ،معلمین و دانش آموزان
امروز انحطاط، عقب ماندگی ،اختناق ،فقر و فلاکت و ورشکستگی ایران بر کسی پوشیده نیست و نیز تردیدی وجود ندارد که ورشکستگی کشور از آموزش و پرورش و آموزش عالی آغاز و از آنجا به سایر شئون کشور سرایت نمود و گسترش یافت و البته که این پدیده ای جدید نبود زیرا دست کم از مقابله نظامیه ها و دارالفنونها و مدارس مدرن که به همت خواجه نظام الملک و امیر کبیر و رشدیه بنیان گذاری شدند و آموزش را از انحصار مکتب خانه ها در آوردند بصورت دوگانه های متضاد رخ نمودند حتی نقش حوزه قم بیش از آنکه رقابت با حوزه نجف باشد مقابله با دانشگاه تهران بود و البته گوشه چشمی هم به لندن داشت.
این درد را بکجا برم که روشنفکران ما آتش بیار معرکه هایی شدند که خود آنها را هم سوخت و بقول فیلسوف انسانگرا هانا آرنت ایجاد حکومتهای توتالیتر و مستبد بدون همکاری روشنفکران وابسته و حقیر امکانپذیر نبود و روشنفکران ما نیز از این قاعده مستثنی نبودند و نیستند.
در دوران پهلوی ها دانشگاه مرکز آگاه سازی و فرهنگ آفرینی و در نتیجه مرکز مبارزات آزادیخواهانه و عدالت طلبانه بود و نهال جنبش دانشجویی که اندکی پس از کودتای ۲۸ مرداد۳۲ با خون سه دانشجوی دانشگاه تهران آبیاری شد چنان بارور گردید که به اصلی ترین مرکز مبارزه علیه سیستم ستمشاهی تبدیل شد.
پس از انقلاب ۵۷ خمینی دانشگاه را خطرناکتر از بمب خوشه ای خواند و ضربه های مهلکی به آن زد از انقلاب فرهنگی اقتباس شده از چین و تعطیلی دانشگاه تا اخراج گسترده استادان و دانشجویان تا تاسیس دانشگاه های تربیت مدرس و امام صادق برای تربیت اساتید و کادر حکومتی منطبق با هنجارهای مورد نظر خود و از گزینش استاد و دانشجو طبق معیارهای خود تا سهمیه ای کردن دانشجویان که حداقل ۴۰٪ ظرفیت دانشگاه ها در همه رشته ها و تمامی دوره ها به وفاداران به سیستم تخصیص یافت و کشتن روح آزادگی و استقلال علمی در دانشگاه و آموزش و پرورش و بکار گرفتن معلمینی که عموما خواسته هایی فراتر از معیشت نداشتند….
این سیاستها توسط رهبر منعزل با شدت بیشتری دنبال شد بگونه ای که در اقدامی تکمیلی با شبیخون به علوم انسانی آنرا هتک و مضمحل نمود و دانشگاه ها را با پادگانهای نظامی شبیه سازی کرد و اولین حرکت عمده دانشجویی در ۱۳۷۸ را با همکاری اصلاح طلبان به شیوه میدان تیان آن من پکن بگونه گازانبری چنان سرکوب کرد که بیش از دو دهه جنبش دانشجویی به محاق رفت و تنها پس از انقلاب ملی زن ،زندگی، آزادی روحی تازه در کالبد آن دمیده شد و دانش آموزان و دانشجویان در این انقلاب نقشی در خور توجه ایفا نمودند و همین نقش خشم رهبر منعزل را برانگیخت و مدارس بویژه مدارس دخترانه که حجاب اجباری یعنی پاشنه آشیل حکومت خودکامه و متحجر را به چالش میکشد هدف حمله های مسموم کننده قرار میگرفت و دانشجویان در معرض تاخت و تاز اوباش او قرار داشت.
رهبر منعزل با اخراج فله ای استادان دانشگاه و جایگزین کردن آنها توسط مداحان و هفت تیرکشان و گنده لاتها و بازداشت معلمین و دانشجویان و ضمن اهانت به ساحت علم و فرهنگ انقلاب فرهنگی شماره ۲ را کلید زد و اهل فرهنگ و معرفت را تحقیر نمود.
در آغاز سال تحصیلی و تقارن آن با سالگرد قتل مهسا امینی و انقلاب ملی زن ،زندگی ،آزادی که به کابوس رهبر منعزل تبدیل شده و منتظر ساعت صفر نشسته بود امیدی به استادان و معلمان برای مقابله با این تحقیرها ندارم زیرا بخش بزرگی از مسئولیت وضعیت فاجعه بار کشور بخاطر عدم ایفای مسئولیت ملی ،اخلاقی ،انسانی و حرفه ای ایشان بعنوان شاخص ترین قشر دارای مرجعیت اجتماعی میباشد ، زیرا آنها عادت کرده اند که از مسئولیت خود شانه خالی کنند و با حکومت علیرغم همه اختناق و فساد و غارت و سرکوب و تحقیر ملت ،تعامل یا دست کم سکوت کنند ولی دانش آموزان و دانشجویان که از آلودگی ها مبری میباشند و روحیه محافظه کاری ندارند و بیشترین لطمه را از رژیم منحط جمهوری اسلامی خورده اند و در واقع نسل سوخته میباشند و چیزی برای از دست دادن ندارند امید امروز ایران هستند و از ایشان میخواهم با تحریم کلیه کلاسها در سراسر کشور دست به اعتصابی نامحدود زنند و با این تحقیر حکومتی مقابله نمایند بنابر این فعلا دلیلی برای عرض تهنیت ندارم وحتی تسلیت را در وضعیت کنونی بر تهنیت ترجیح میدهم و آنرا موکول به اعتصابات سراسری کلیه کلاسها در دانشگاه ها و مدارس میکنم شاید دانش آموزان و دانشجویان به معلمان و استادان خود درس آزادگی و مبارزه دهند و آنها را در مقابله با اهانت خامنه ای به ساحت علم و فرهنگ و تحقیر دانشگاه و مدرسه به مبارزه فراخوانند.
سرافراز ملت ایران
پاینده ایران
قاسم شعله سعدی
۱۴۰۲/۷/۱
استادان ،دانشجویان ،معلمین و دانش آموزان
امروز انحطاط، عقب ماندگی ،اختناق ،فقر و فلاکت و ورشکستگی ایران بر کسی پوشیده نیست و نیز تردیدی وجود ندارد که ورشکستگی کشور از آموزش و پرورش و آموزش عالی آغاز و از آنجا به سایر شئون کشور سرایت نمود و گسترش یافت و البته که این پدیده ای جدید نبود زیرا دست کم از مقابله نظامیه ها و دارالفنونها و مدارس مدرن که به همت خواجه نظام الملک و امیر کبیر و رشدیه بنیان گذاری شدند و آموزش را از انحصار مکتب خانه ها در آوردند بصورت دوگانه های متضاد رخ نمودند حتی نقش حوزه قم بیش از آنکه رقابت با حوزه نجف باشد مقابله با دانشگاه تهران بود و البته گوشه چشمی هم به لندن داشت.
این درد را بکجا برم که روشنفکران ما آتش بیار معرکه هایی شدند که خود آنها را هم سوخت و بقول فیلسوف انسانگرا هانا آرنت ایجاد حکومتهای توتالیتر و مستبد بدون همکاری روشنفکران وابسته و حقیر امکانپذیر نبود و روشنفکران ما نیز از این قاعده مستثنی نبودند و نیستند.
در دوران پهلوی ها دانشگاه مرکز آگاه سازی و فرهنگ آفرینی و در نتیجه مرکز مبارزات آزادیخواهانه و عدالت طلبانه بود و نهال جنبش دانشجویی که اندکی پس از کودتای ۲۸ مرداد۳۲ با خون سه دانشجوی دانشگاه تهران آبیاری شد چنان بارور گردید که به اصلی ترین مرکز مبارزه علیه سیستم ستمشاهی تبدیل شد.
پس از انقلاب ۵۷ خمینی دانشگاه را خطرناکتر از بمب خوشه ای خواند و ضربه های مهلکی به آن زد از انقلاب فرهنگی اقتباس شده از چین و تعطیلی دانشگاه تا اخراج گسترده استادان و دانشجویان تا تاسیس دانشگاه های تربیت مدرس و امام صادق برای تربیت اساتید و کادر حکومتی منطبق با هنجارهای مورد نظر خود و از گزینش استاد و دانشجو طبق معیارهای خود تا سهمیه ای کردن دانشجویان که حداقل ۴۰٪ ظرفیت دانشگاه ها در همه رشته ها و تمامی دوره ها به وفاداران به سیستم تخصیص یافت و کشتن روح آزادگی و استقلال علمی در دانشگاه و آموزش و پرورش و بکار گرفتن معلمینی که عموما خواسته هایی فراتر از معیشت نداشتند….
این سیاستها توسط رهبر منعزل با شدت بیشتری دنبال شد بگونه ای که در اقدامی تکمیلی با شبیخون به علوم انسانی آنرا هتک و مضمحل نمود و دانشگاه ها را با پادگانهای نظامی شبیه سازی کرد و اولین حرکت عمده دانشجویی در ۱۳۷۸ را با همکاری اصلاح طلبان به شیوه میدان تیان آن من پکن بگونه گازانبری چنان سرکوب کرد که بیش از دو دهه جنبش دانشجویی به محاق رفت و تنها پس از انقلاب ملی زن ،زندگی، آزادی روحی تازه در کالبد آن دمیده شد و دانش آموزان و دانشجویان در این انقلاب نقشی در خور توجه ایفا نمودند و همین نقش خشم رهبر منعزل را برانگیخت و مدارس بویژه مدارس دخترانه که حجاب اجباری یعنی پاشنه آشیل حکومت خودکامه و متحجر را به چالش میکشد هدف حمله های مسموم کننده قرار میگرفت و دانشجویان در معرض تاخت و تاز اوباش او قرار داشت.
رهبر منعزل با اخراج فله ای استادان دانشگاه و جایگزین کردن آنها توسط مداحان و هفت تیرکشان و گنده لاتها و بازداشت معلمین و دانشجویان و ضمن اهانت به ساحت علم و فرهنگ انقلاب فرهنگی شماره ۲ را کلید زد و اهل فرهنگ و معرفت را تحقیر نمود.
در آغاز سال تحصیلی و تقارن آن با سالگرد قتل مهسا امینی و انقلاب ملی زن ،زندگی ،آزادی که به کابوس رهبر منعزل تبدیل شده و منتظر ساعت صفر نشسته بود امیدی به استادان و معلمان برای مقابله با این تحقیرها ندارم زیرا بخش بزرگی از مسئولیت وضعیت فاجعه بار کشور بخاطر عدم ایفای مسئولیت ملی ،اخلاقی ،انسانی و حرفه ای ایشان بعنوان شاخص ترین قشر دارای مرجعیت اجتماعی میباشد ، زیرا آنها عادت کرده اند که از مسئولیت خود شانه خالی کنند و با حکومت علیرغم همه اختناق و فساد و غارت و سرکوب و تحقیر ملت ،تعامل یا دست کم سکوت کنند ولی دانش آموزان و دانشجویان که از آلودگی ها مبری میباشند و روحیه محافظه کاری ندارند و بیشترین لطمه را از رژیم منحط جمهوری اسلامی خورده اند و در واقع نسل سوخته میباشند و چیزی برای از دست دادن ندارند امید امروز ایران هستند و از ایشان میخواهم با تحریم کلیه کلاسها در سراسر کشور دست به اعتصابی نامحدود زنند و با این تحقیر حکومتی مقابله نمایند بنابر این فعلا دلیلی برای عرض تهنیت ندارم وحتی تسلیت را در وضعیت کنونی بر تهنیت ترجیح میدهم و آنرا موکول به اعتصابات سراسری کلیه کلاسها در دانشگاه ها و مدارس میکنم شاید دانش آموزان و دانشجویان به معلمان و استادان خود درس آزادگی و مبارزه دهند و آنها را در مقابله با اهانت خامنه ای به ساحت علم و فرهنگ و تحقیر دانشگاه و مدرسه به مبارزه فراخوانند.
سرافراز ملت ایران
پاینده ایران
قاسم شعله سعدی
۱۴۰۲/۷/۱
ده شب دورهمی شعر و شور و شعور دانشجویی برای رهایی ایران
با حضور دکتر قاسم شعله سعدی و تعدادی دیگر از اندیشمندان آزادیخواه و اهل شعر و ادب
شب ششم ، دوشنبه شب ۱۳ آذر ، ۴ دسامبر
در اتاق جبهه فراگیر نجات ایران در کلاب هاوس
ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ایران ، به مدت یک ساعت
از چهارشنبه شب ۸ آذر ، ۲۹ نوامبر
تا جمعه شب ۱۷ آذرماه ، ۸ دسامبر
در این ده شب میزبان تمامی عزیزانی که دل در گرو میهن داشته و برای آزادی ایران عزیز تلاش می کنند ، هستیم.
از همه عزیزان هموطن و اقشار گوناگون ، به ویژه جوانان ، دانشجویان و دانش آموزان عزیز برای شرکت در این دورهمی دعوت به عمل می آید.
در این ده شب دورهمی ، شعرها ، دلنوشته ها ، خاطرات ، متون زیبای ادبی ، و هر آنچه در ذهن و دل دارید ، را خواهیم شنید
لینک ورود به اتاق :
https://www.clubhouse.com/invite/qgESplO79Ooq1WyononoQ49dpwA4iZNkQl2:RYPV02zXbD2aNtpXAxTM1xQcQpITVIE46d3zp6O1e2E
با حضور دکتر قاسم شعله سعدی و تعدادی دیگر از اندیشمندان آزادیخواه و اهل شعر و ادب
شب ششم ، دوشنبه شب ۱۳ آذر ، ۴ دسامبر
در اتاق جبهه فراگیر نجات ایران در کلاب هاوس
ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ایران ، به مدت یک ساعت
از چهارشنبه شب ۸ آذر ، ۲۹ نوامبر
تا جمعه شب ۱۷ آذرماه ، ۸ دسامبر
در این ده شب میزبان تمامی عزیزانی که دل در گرو میهن داشته و برای آزادی ایران عزیز تلاش می کنند ، هستیم.
از همه عزیزان هموطن و اقشار گوناگون ، به ویژه جوانان ، دانشجویان و دانش آموزان عزیز برای شرکت در این دورهمی دعوت به عمل می آید.
در این ده شب دورهمی ، شعرها ، دلنوشته ها ، خاطرات ، متون زیبای ادبی ، و هر آنچه در ذهن و دل دارید ، را خواهیم شنید
لینک ورود به اتاق :
https://www.clubhouse.com/invite/qgESplO79Ooq1WyononoQ49dpwA4iZNkQl2:RYPV02zXbD2aNtpXAxTM1xQcQpITVIE46d3zp6O1e2E
ده شب یلدایی در جستجوی هویت ملی، دورهمی و شب شعر
با حضور دکتر قاسم شعله سعدی و تعدادی دیگر از اندیشمندان آزادیخواه و اهل شعر و ادب
شب دوم ، چهارشنبه شب ۲۲ آذر ، ۱۳ دسامبر
در اتاق جبهه فراگیر نجات ایران در کلاب هاوس
از سه شنبه شب ۲۱ آذر ، ۱۲ دسامبر
تا پنجشنبه شب ۳۰ آذر ، ۲۱ دسامبر
ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ایران
در این ده شب نیز هم چون ۱۰ شب دورهمی شعر و شور و شعور دانشجویی برای رهایی ایران ، میزبان تمامی عزیزانی که دل در گرو میهن داشته و برای آزادی ایران عزیز تلاش می کنند ، هستیم.
از همه عزیزان هموطن و اقشار گوناگون ، به ویژه علاقمندان به زنده نگاه داشتن نمادهایی که موجب تداوم هویت ملی هستند ، برای شرکت در این دورهمی دعوت به عمل می آید.
در این ده شب دورهمی ، شعرها ، دلنوشته ها ، خاطرات ، متون زیبای ادبی ، و هر آنچه در ذهن و دل دارید ، را خواهیم شنید
لینک ورود به اتاق :
https://www.clubhouse.com/invite/qgESL1n5dX4VjX4a3LB4le5YWl1BuZNkQl2:dslSsyjbG7hSiDVOZZvV1ebCMzpl9UKJG0_rNs86V4g
با حضور دکتر قاسم شعله سعدی و تعدادی دیگر از اندیشمندان آزادیخواه و اهل شعر و ادب
شب دوم ، چهارشنبه شب ۲۲ آذر ، ۱۳ دسامبر
در اتاق جبهه فراگیر نجات ایران در کلاب هاوس
از سه شنبه شب ۲۱ آذر ، ۱۲ دسامبر
تا پنجشنبه شب ۳۰ آذر ، ۲۱ دسامبر
ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ایران
در این ده شب نیز هم چون ۱۰ شب دورهمی شعر و شور و شعور دانشجویی برای رهایی ایران ، میزبان تمامی عزیزانی که دل در گرو میهن داشته و برای آزادی ایران عزیز تلاش می کنند ، هستیم.
از همه عزیزان هموطن و اقشار گوناگون ، به ویژه علاقمندان به زنده نگاه داشتن نمادهایی که موجب تداوم هویت ملی هستند ، برای شرکت در این دورهمی دعوت به عمل می آید.
در این ده شب دورهمی ، شعرها ، دلنوشته ها ، خاطرات ، متون زیبای ادبی ، و هر آنچه در ذهن و دل دارید ، را خواهیم شنید
لینک ورود به اتاق :
https://www.clubhouse.com/invite/qgESL1n5dX4VjX4a3LB4le5YWl1BuZNkQl2:dslSsyjbG7hSiDVOZZvV1ebCMzpl9UKJG0_rNs86V4g
قربانی حقیقت در پیشگاه مصلحت
درود بیکران به جناب دکتر محسن رنانی
یاد دارم در یکی از موضع گیریهایتان به جوانان و دانشجویان و برپاکنندگان انقلاب زن ،زندگی ،آزادی با اعتراف به اشتباهات کار رژیم جور وجهل و فساد را تمام شده دانستید و به آنها نوید فردای روشن دادید.
همچنین بخاطر دارم که بدرستی سرنگونی نظام را در دو بخش ذهنی و عینی که هرکدام شامل دو مرحله بود تبیین فرمودید و بخش ذهنی را در سقوط مشروعیت و سقوط کارامدی دانستید و قسمت عینی را در فروپاشی نمادها و ساختار نظام منوط فرمودید و اذعان داشتید که سه مرحله از مراحل چهارگانه فوق محقق گردیده و تنها سقوط ساختار باقی مانده است.
بنده که سالهاست صدای شکستن استخوانهای نظام را شنیده ام با استشهاد و استناد به تحلیل دقیق جنابعالی و با اعتقاد به اینکه رهبر منعزل همزمان مصداق "نماد و ساختار "میباشد نظام را به بیماری که دچار "مرگ مغزی " و در حالت "حیات نباتی " است و با ماسک "اکسیژن " نفس میکشد تشبیه نمودم.
اکنون که مقاله جدال "عقل و دل "جنابعالی را خواندم که در آن ادعا نموده اید ۳۰ دلیل عقلی بویژه آهنگ
"برای "شروین برای یک زندگی معمولی و مصاحبه پسر نازی آبادی با BBC ( که اتفاقا بیش از آنکه عقلی باشند دلی هستند )عقل جنابعالی را بر دلتان غالب نمود و از تردید نجات داد از شما میپرسم آیا مطمئن هستید که مانند همه بزنگاه های تاریخ که در آن روشنفکران ما آتشبیار معرکه ای شدند که هم مردم را سوخت و هم خود آنها را نشده اید؟!
آیا بخاطر ندارید که روشنفکران ما از چپ دوآتشه تا راست آدمکش چگونه آتشبیار معرکه بقدرت رسیدن خمینی شدند و شخصیتی مانند وکیل مصطفی رحیمی یک « استثنی » بود هرچند فریادهایش بگوش کسی نرسید؟!
تفاوت مصطفی رحیمی با دیگران در این بود که او بر اساس «معیار » (و علامات و بالنجم هم یهتدون )نحل ۱۶ «و نشانه ها گذاشت و بوسیله ستارگان راه نشان دهد»موضع میگرفت در حالیکه بسیاری از روشنفکران ما در جدال "عقل و دل "یا دقیقتر بگویم در جدال "مصلحت سیاسی" و "مسئولیت ملی یا روشنفکری" جانب «مصلحت »را میگرفتند که البته برای سیاست بازان حرجی نیست زیرا آنها در پی کسب آرای عوام هستند و اگر اقتضا کند حتی حاضرند عوام زده شوند تا عوام را از خود راضی نمایند بعنی فلسفه پوپولیسم و عوامفریبی را میپذیرند زیرا در پی کسب قدرتند .
اکنون پرسشم این است که آیا روشنفکر هم نیاز به رای عوام دارد و آیا روشنفکر اصلا قدرت میخواهد تا برای کسب آن از مسئولیت روشنفکری و ملی و انسانی خود شانه خالی کند؟!
البته در جدال عقل و دل یا مقابله "عوامزدگی سیاست بازانه "و" حقیقت" ،نیاز به "رشادت "یعنی معجونی از «خرد و شجاعت » میباشد زیرا در آن بزنگاه یعنی "یوم عصیب"
(روز سخت «که باید تصمیم سخت گرفت »هود ۷۷)میپرسند آیا در بین شما مرد رشیدی نیست؟! الیس منکم رجل رشید؟! هود ۷۸.
آیا نمیدانید که انحصار "دها اربعه "با ظهور "داهی خامس " یعنی علی خامنه ای که در حقه بازی دست عمروعاص را از پشت بسته در هم شکسته شد؟!
آیا حکم حکومتی وی مبنی بر ورود مهرعلیزاده و معین در ۸۴ با هدف تقسیم آرای اصلاح طلبان علیرغم کسب اکثریت آرا و در نتیجه بیرون آوردن پدیده "هزاره سوم "از جعبه جادو نبود؟!
آیا چراغ سبز این حقه باز به مهندس موسوی در ۸۸ با هدف اجبار خاتمی به انصراف و در نتیجه ابقای پدیده هزاره سوم در پاستور نبود؟!
آیا تایید پزشکیان حقه جدید این معلم عمروعاص نیست که او را مورد "استفاده ابزاری" قرار دهد تا موجب افزایش شمار انتخاب کنندگانی شود که در کشورهای غیر دموکراتیک مشمول تعریف بریژنسکی هستند ؟! و حتی اگر او در پاستور هم مستقر شود آیا قادر خواهد بود که "خالص سازی و مخلص پروری "رژیم و آمادگی" سرکوبگری" آن را که "خطوط قرمز" اوست بخطر اندازد؟!
آیا رهنمودهای استاد عمروعاص در تداوم "امریکاستیزی " و استمرار وضع موجود را نشنیدید ؟!
آیا رای دادن در نظامی که به زعم خودتان نامشروع است چگونه با عقل جور در میآید ؟!
آیا بازی در زمینی که حقه بازتر از عمروعاص کارگردانی آن را در دست دارد منطبق با عقل است؟!
آیا تجربه دوران پشتیبانی گسترده مردم از خاتمی و در دست داشتن همزمان دو قوه مجریه و مقننه و ناتوانی اصلاح طلبان در پیشبرد کوچکترین اصلاحات دلیل عقلی و تجربی کافی برای شکست پزشکیان که از همه آن امتیازات محروم است نخواهد بود؟!
آیا کسی که خود را اصولگرا و تابع استاد عمروعاص میداند در صورت تقلب در انتصابات جرات راه انداختن اعتراضات را خواهد داشت؟!
تحلیلهای ما اگر حتی موجب یک دقیقه دوام نظام جور و جهل و فساد شود ما را شریک جرم در جنایتهای آن و فقر و فلاکت مردم و انحطاط کشور میکند.
ترسم این است که در این جدال دلتان بر عقلتان غالب شده باشد.
با تجدید احترام
قاسم شعله سعدی
۱۴۰۳/۴/۶
درود بیکران به جناب دکتر محسن رنانی
یاد دارم در یکی از موضع گیریهایتان به جوانان و دانشجویان و برپاکنندگان انقلاب زن ،زندگی ،آزادی با اعتراف به اشتباهات کار رژیم جور وجهل و فساد را تمام شده دانستید و به آنها نوید فردای روشن دادید.
همچنین بخاطر دارم که بدرستی سرنگونی نظام را در دو بخش ذهنی و عینی که هرکدام شامل دو مرحله بود تبیین فرمودید و بخش ذهنی را در سقوط مشروعیت و سقوط کارامدی دانستید و قسمت عینی را در فروپاشی نمادها و ساختار نظام منوط فرمودید و اذعان داشتید که سه مرحله از مراحل چهارگانه فوق محقق گردیده و تنها سقوط ساختار باقی مانده است.
بنده که سالهاست صدای شکستن استخوانهای نظام را شنیده ام با استشهاد و استناد به تحلیل دقیق جنابعالی و با اعتقاد به اینکه رهبر منعزل همزمان مصداق "نماد و ساختار "میباشد نظام را به بیماری که دچار "مرگ مغزی " و در حالت "حیات نباتی " است و با ماسک "اکسیژن " نفس میکشد تشبیه نمودم.
اکنون که مقاله جدال "عقل و دل "جنابعالی را خواندم که در آن ادعا نموده اید ۳۰ دلیل عقلی بویژه آهنگ
"برای "شروین برای یک زندگی معمولی و مصاحبه پسر نازی آبادی با BBC ( که اتفاقا بیش از آنکه عقلی باشند دلی هستند )عقل جنابعالی را بر دلتان غالب نمود و از تردید نجات داد از شما میپرسم آیا مطمئن هستید که مانند همه بزنگاه های تاریخ که در آن روشنفکران ما آتشبیار معرکه ای شدند که هم مردم را سوخت و هم خود آنها را نشده اید؟!
آیا بخاطر ندارید که روشنفکران ما از چپ دوآتشه تا راست آدمکش چگونه آتشبیار معرکه بقدرت رسیدن خمینی شدند و شخصیتی مانند وکیل مصطفی رحیمی یک « استثنی » بود هرچند فریادهایش بگوش کسی نرسید؟!
تفاوت مصطفی رحیمی با دیگران در این بود که او بر اساس «معیار » (و علامات و بالنجم هم یهتدون )نحل ۱۶ «و نشانه ها گذاشت و بوسیله ستارگان راه نشان دهد»موضع میگرفت در حالیکه بسیاری از روشنفکران ما در جدال "عقل و دل "یا دقیقتر بگویم در جدال "مصلحت سیاسی" و "مسئولیت ملی یا روشنفکری" جانب «مصلحت »را میگرفتند که البته برای سیاست بازان حرجی نیست زیرا آنها در پی کسب آرای عوام هستند و اگر اقتضا کند حتی حاضرند عوام زده شوند تا عوام را از خود راضی نمایند بعنی فلسفه پوپولیسم و عوامفریبی را میپذیرند زیرا در پی کسب قدرتند .
اکنون پرسشم این است که آیا روشنفکر هم نیاز به رای عوام دارد و آیا روشنفکر اصلا قدرت میخواهد تا برای کسب آن از مسئولیت روشنفکری و ملی و انسانی خود شانه خالی کند؟!
البته در جدال عقل و دل یا مقابله "عوامزدگی سیاست بازانه "و" حقیقت" ،نیاز به "رشادت "یعنی معجونی از «خرد و شجاعت » میباشد زیرا در آن بزنگاه یعنی "یوم عصیب"
(روز سخت «که باید تصمیم سخت گرفت »هود ۷۷)میپرسند آیا در بین شما مرد رشیدی نیست؟! الیس منکم رجل رشید؟! هود ۷۸.
آیا نمیدانید که انحصار "دها اربعه "با ظهور "داهی خامس " یعنی علی خامنه ای که در حقه بازی دست عمروعاص را از پشت بسته در هم شکسته شد؟!
آیا حکم حکومتی وی مبنی بر ورود مهرعلیزاده و معین در ۸۴ با هدف تقسیم آرای اصلاح طلبان علیرغم کسب اکثریت آرا و در نتیجه بیرون آوردن پدیده "هزاره سوم "از جعبه جادو نبود؟!
آیا چراغ سبز این حقه باز به مهندس موسوی در ۸۸ با هدف اجبار خاتمی به انصراف و در نتیجه ابقای پدیده هزاره سوم در پاستور نبود؟!
آیا تایید پزشکیان حقه جدید این معلم عمروعاص نیست که او را مورد "استفاده ابزاری" قرار دهد تا موجب افزایش شمار انتخاب کنندگانی شود که در کشورهای غیر دموکراتیک مشمول تعریف بریژنسکی هستند ؟! و حتی اگر او در پاستور هم مستقر شود آیا قادر خواهد بود که "خالص سازی و مخلص پروری "رژیم و آمادگی" سرکوبگری" آن را که "خطوط قرمز" اوست بخطر اندازد؟!
آیا رهنمودهای استاد عمروعاص در تداوم "امریکاستیزی " و استمرار وضع موجود را نشنیدید ؟!
آیا رای دادن در نظامی که به زعم خودتان نامشروع است چگونه با عقل جور در میآید ؟!
آیا بازی در زمینی که حقه بازتر از عمروعاص کارگردانی آن را در دست دارد منطبق با عقل است؟!
آیا تجربه دوران پشتیبانی گسترده مردم از خاتمی و در دست داشتن همزمان دو قوه مجریه و مقننه و ناتوانی اصلاح طلبان در پیشبرد کوچکترین اصلاحات دلیل عقلی و تجربی کافی برای شکست پزشکیان که از همه آن امتیازات محروم است نخواهد بود؟!
آیا کسی که خود را اصولگرا و تابع استاد عمروعاص میداند در صورت تقلب در انتصابات جرات راه انداختن اعتراضات را خواهد داشت؟!
تحلیلهای ما اگر حتی موجب یک دقیقه دوام نظام جور و جهل و فساد شود ما را شریک جرم در جنایتهای آن و فقر و فلاکت مردم و انحطاط کشور میکند.
ترسم این است که در این جدال دلتان بر عقلتان غالب شده باشد.
با تجدید احترام
قاسم شعله سعدی
۱۴۰۳/۴/۶
Forwarded from BBCPersian
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻مردم آمریکا در انتخاباتی سرنوشت ساز و حساس با دو بینش متفاوت از کشورشان و آینده روبرو شدند و یکی را انتخاب کردند. امروز دونالد ترامپ در بازگشتی تاریخی به قدرت، پیروز این انتخابات شد. پیروزی که نه فقط آمریکا و سیاست داخلی این کشور بلکه رهبران کشورهای دیگر در سراسر جهان را با شرایطی متفاوت روبرو کرده. آقای ترامپ در سخنرانی پیروزی اش وعده دورانی طلایی برای آمریکا داد. مهرنوش پورضیایی گزارش میدهد.
https://bbc.in/4fCadNe
@BBCPersian
https://bbc.in/4fCadNe
@BBCPersian
Forwarded from BBCPersian
🔻کامالا هریس، نامزد دموکراتها در یک گفتگوی تلفتی با دونالد ترامپ۷ شکست در انتخابات را پذیرفت.
به گزارش سیبیاس، در این مکالمه تلفنی خانم هریس بر انتقال مسالمتآمیز قدرت و ریاستجمهوری ترامپ بر همه آمریکاییها تاکید کرده است.
قرار است خانم هریس تا ساعاتی دیگر برای نخستین بار بعد از شکست در انتخابات سخنرانی کند.
📸GettyImages
https://bbc.in/48G6tId
@BBCPersian
به گزارش سیبیاس، در این مکالمه تلفنی خانم هریس بر انتقال مسالمتآمیز قدرت و ریاستجمهوری ترامپ بر همه آمریکاییها تاکید کرده است.
قرار است خانم هریس تا ساعاتی دیگر برای نخستین بار بعد از شکست در انتخابات سخنرانی کند.
📸GettyImages
https://bbc.in/48G6tId
@BBCPersian
Forwarded from سهام نیوز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅علی خامنه ای در دیدار با نخست وزیر ژاپن: ترامپ را شایسته مبادله پیام هم نمیدونم!
۲۳ خرداد ۱۳۹۸، روزی که این دیدار انجام شد، دلار ۱۳ هزار تومان بود.
امروز با بازگشت ترامپ به کاخ سفید، نرخ معامله دلار از ۷۰ هزار تومان آغاز شد.
@Sahamnewsorg
۲۳ خرداد ۱۳۹۸، روزی که این دیدار انجام شد، دلار ۱۳ هزار تومان بود.
امروز با بازگشت ترامپ به کاخ سفید، نرخ معامله دلار از ۷۰ هزار تومان آغاز شد.
@Sahamnewsorg
Forwarded from پایگاه خبری انتخاب