Forwarded from مدرســه صفــر و یک
مدرسه صفر یک با همکاری مجله نجوم برگزار میکند:
حیات در زمین و کیهان
برگزار کننده : مجلهی نجوم با همکاری رضا منصوری
سؤالی که سالهاست ذهن بشر را به خود مشغول کرده!
آیا امکان زیست بر روی سیارهای بغیر از زمین وجود دارد؟ آیا رؤیای بشر برای زندگی در جهانی به غیر از زمین به تحقق خواهد پیوست؟ بعد از نابودی کره زمین آیا انسان میتواند در یک جهان دیگر به زیست خود ادامه دهد؟
گفتگویی میان دو متخصص مهدی صادقی استاد پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و زیستفناوری از دید زیستشناسی و سهراب راهوار استاد کیهانشناسی و اخترفیزیک از دانشگاه صنعتی شریف با تخصص فراسیارات در باب معنی و امکان و نوع حیات در زمین و کیهان
°°°ورود برای عموم آزاد است.
زمان:سه شنبه ۹ آبانماه ساعت ۱۷
مکان: خیابان انقلاب،خیابان خارک،جنب انجمن خوشنویسان ،پلاک ۱۴ مدرسه صفر یک
حیات در زمین و کیهان
برگزار کننده : مجلهی نجوم با همکاری رضا منصوری
سؤالی که سالهاست ذهن بشر را به خود مشغول کرده!
آیا امکان زیست بر روی سیارهای بغیر از زمین وجود دارد؟ آیا رؤیای بشر برای زندگی در جهانی به غیر از زمین به تحقق خواهد پیوست؟ بعد از نابودی کره زمین آیا انسان میتواند در یک جهان دیگر به زیست خود ادامه دهد؟
گفتگویی میان دو متخصص مهدی صادقی استاد پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و زیستفناوری از دید زیستشناسی و سهراب راهوار استاد کیهانشناسی و اخترفیزیک از دانشگاه صنعتی شریف با تخصص فراسیارات در باب معنی و امکان و نوع حیات در زمین و کیهان
°°°ورود برای عموم آزاد است.
زمان:سه شنبه ۹ آبانماه ساعت ۱۷
مکان: خیابان انقلاب،خیابان خارک،جنب انجمن خوشنویسان ،پلاک ۱۴ مدرسه صفر یک
پرسشی از کتاب «مبانی تفکر در علوم فیزیکی»، درس ۱۳
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۲
rmansouri.ir
مفهوم نتیجهء نامنظور که اول بار در علوم اجتماعی و سپس اقتصاد به کار رفته به سامانههای پیچیده، مانند جامعههای انسانی، مرتبط میشود؛ فیزیکِ سامانههای پیچیده کمک میکند رابطههای علّیِ این پدیده را دریابیم: منزّه بودن انسانهای مورد وثوق حدّی دارد؛ اختلاف این حد با ایدهآل را خیلی هم که کم در نظر بگیریم مقداری است در حد اختلال. از دینامیک سامانههای پیچیده میدانیم که اختلال، هر چقدر هم کوچک باشد، میتواند سامانهای از مهرههای سفید را به سیاه تبدیل کند. در کاربرد جامعه شناختی، کمی انحراف از ثِقَة، یا کمی مورد وثوق نبودن که کاملاً طبیعی است، میتواند یک سامانه را، یک جامعه را، به فساد بکشد. این پدیده در عرف فقه ما قابل شناسایی نیست. این نوع فساد را میخواهم «سامانهای»، معادل سیستمی، بنامم. دارم از سامانهای صحبت میکنم، مثلاً نظام بانکی در جمهوری اسلامی، که با نیت خوب و از افراد مورد وثوق تشکیل شده است. علم جدید با مفهومسازی پیچیدهاش نشان میدهد از این نظام و از این سامانه، برخلاف نیت بانیانش، فساد برمیخیزد؛ فسادی که «نامنظور» است. این فساد «سامانهمند» (سیستماتیک) نیست؛ فساد سامانهمند به شرایطی میگوییم که بانیان آن با نیت فساد سامانهای را طراحی میکنند مانند مافیا در دنیا. بحث کنید.
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۲
rmansouri.ir
مفهوم نتیجهء نامنظور که اول بار در علوم اجتماعی و سپس اقتصاد به کار رفته به سامانههای پیچیده، مانند جامعههای انسانی، مرتبط میشود؛ فیزیکِ سامانههای پیچیده کمک میکند رابطههای علّیِ این پدیده را دریابیم: منزّه بودن انسانهای مورد وثوق حدّی دارد؛ اختلاف این حد با ایدهآل را خیلی هم که کم در نظر بگیریم مقداری است در حد اختلال. از دینامیک سامانههای پیچیده میدانیم که اختلال، هر چقدر هم کوچک باشد، میتواند سامانهای از مهرههای سفید را به سیاه تبدیل کند. در کاربرد جامعه شناختی، کمی انحراف از ثِقَة، یا کمی مورد وثوق نبودن که کاملاً طبیعی است، میتواند یک سامانه را، یک جامعه را، به فساد بکشد. این پدیده در عرف فقه ما قابل شناسایی نیست. این نوع فساد را میخواهم «سامانهای»، معادل سیستمی، بنامم. دارم از سامانهای صحبت میکنم، مثلاً نظام بانکی در جمهوری اسلامی، که با نیت خوب و از افراد مورد وثوق تشکیل شده است. علم جدید با مفهومسازی پیچیدهاش نشان میدهد از این نظام و از این سامانه، برخلاف نیت بانیانش، فساد برمیخیزد؛ فسادی که «نامنظور» است. این فساد «سامانهمند» (سیستماتیک) نیست؛ فساد سامانهمند به شرایطی میگوییم که بانیان آن با نیت فساد سامانهای را طراحی میکنند مانند مافیا در دنیا. بحث کنید.
نوعصر آگاهی | عبور از سندرم دورهء نقل | در آستانهء قرن ۱۵ |دفتر هشتم از مجموعه ایران من | فصل ۱۱ رسیدن بهشکوفایی
۱۰.۱۱ اعلان سیاستبس
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۹ آبان ۱۴۰۲
rmansouri.ir
توجه به حرفهای بودن، که در بخش قبل بر آن تأکید کردم، الزامهایی دارد که مایلم به آن بپردازم. علت این نیاز شواهدی است که نشان میدهد بسیاری مدعی تخصص یا حرفه به این ویژگی بیتوجهاند. نجار میبینیم گه بهزحمت اره بهدست می گیرد یا چوب را نمیشناسد اما برای سیاست جهانی نقشه دارد، پزشک متخصص میبینیم که میخواهد نسبیت را تصحیح کند، و بدتر از همه استادلقب دانشگاهی میبینیم که در تمام امور کشورْ خود را سرامد میداند، به وزیر امورخارجه رهنمود میدهد، به وزیر جهاد کشاورزی، و همه و همه. فضای مجازی هم امکان رصد این مداخلهها و بیحرفهگریها را میدهد؛ و چه خوب که میشود «چرکمان» را بهوضوح در این فضا دید. این نوع مداخلهها را از صحبتهای شخصی در جمعی مثلا خانوادگی جدا میکنم. هر شهروندی بهطور طبیعی نظر دارد و بیان آن هم در رشد جامعه مؤثر است. اصلا مفهوم نوین «اشتراک جهانبینیها» ناشی از همین واقعیت است. به تعداد فرد «نظر» هست در باب هر چیزی از جمله سیاست و سیاستگذاری در هر زمینهء مورد نیاز جامعه. وجود احزاب و نیز تشکیل نهادهای مدرن و مفهوم شهروند و ملت-دولت نتیجهء شناخت همین تفاوتها و راحل عملی برای مهار آن به سوی رضایت جمعی است. همین تأکیدِ بر توافق، یافتن کمینهء توافقها، در عین اختلاف است که انرژی اکثریت را به سمت حرفهای بودن، بروز ابتکار، هم افزایی، کاهش اصطکاک، و هدر رفت انرژی انسانی در جامعههای مدرن سوق داده و توسعه و تولید ثروت پیامد آن است.
ما به هر دلیل هنوز وارد این مرحله از رشد اندیشهء انسانی نشدهایم؛ بپذیریم هنوز «عقب ماندهایم» نه «عقبنگهداشته». هزار سال انجماد فکری، از سلجوقیان تا سلجوقیان صغیر، منتج به انحطاطی شده که دویست سال پس از آشنایی با مدرنیت هنوز رنجمان میدهد. گروههای متضاد را ببینید، داخل و خارج کشور، متخصص و روشنفکر و عامی و نخبه و خداپرست و خداناباور همه و همه، کمر به نابودی هم بستهایم و اصرار بر حقانیت خود داریم. در این میان آنچه ذبح میشود جوهرهء انسانیت است و آینده.
از این مرحله تاریخی حتما عبور خواهیم کرد. بار اول نیست که ایران در بحران است؛ این بار اما در بحرانی فکری. بیان عصبی و تمسخر رفتار حکمرانان، که نقل و نبات شب وروزمان شده، راحل نیست. نقد حکمرانان را به متخصص مرتبط واگذاریم. کانون توجهمان اما را بگذاریم بر مهارتافزایی خودمان، جدیت در تخصص، شناخت جهانیِ معنی و روش متخصص بودن در عین حساسیت به مسئولیت اجتماعی. وقتی میبینم متخصصانی دور هم جمعاند و فقط و فقط از سیاست نان و بنزین و مسکن و ژئوپلیتیک و اوکراین و منطقه صحبتمی کنند، و گویی در مقام شورای امنیت کشور نشستهاند، شک نمیکنم که فقط مدعی تخصصاند نه دارندهء آن؛ و این وضعیت جاری است. نقضاش بسیار نادر! و چه زشت است این مدعیگری. تفاوتی نمیبینم میان آن مدیر نصب شدهای که جهل و توهم و خودشیفگی اَزش میبارد و استاد لقبانْ بهتمسخر ازش یاد میکنند با مدعی تخصصی که خود را در هر مورد اجتماعی ذیصلاح میداند. سیاستبس پیشهکنیم و به تخصص و تواناییهای بالقوه خود تکیه کنیم و آن را تا حد اعلی رشد دهیم.
۱۰.۱۱ اعلان سیاستبس
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۹ آبان ۱۴۰۲
rmansouri.ir
توجه به حرفهای بودن، که در بخش قبل بر آن تأکید کردم، الزامهایی دارد که مایلم به آن بپردازم. علت این نیاز شواهدی است که نشان میدهد بسیاری مدعی تخصص یا حرفه به این ویژگی بیتوجهاند. نجار میبینیم گه بهزحمت اره بهدست می گیرد یا چوب را نمیشناسد اما برای سیاست جهانی نقشه دارد، پزشک متخصص میبینیم که میخواهد نسبیت را تصحیح کند، و بدتر از همه استادلقب دانشگاهی میبینیم که در تمام امور کشورْ خود را سرامد میداند، به وزیر امورخارجه رهنمود میدهد، به وزیر جهاد کشاورزی، و همه و همه. فضای مجازی هم امکان رصد این مداخلهها و بیحرفهگریها را میدهد؛ و چه خوب که میشود «چرکمان» را بهوضوح در این فضا دید. این نوع مداخلهها را از صحبتهای شخصی در جمعی مثلا خانوادگی جدا میکنم. هر شهروندی بهطور طبیعی نظر دارد و بیان آن هم در رشد جامعه مؤثر است. اصلا مفهوم نوین «اشتراک جهانبینیها» ناشی از همین واقعیت است. به تعداد فرد «نظر» هست در باب هر چیزی از جمله سیاست و سیاستگذاری در هر زمینهء مورد نیاز جامعه. وجود احزاب و نیز تشکیل نهادهای مدرن و مفهوم شهروند و ملت-دولت نتیجهء شناخت همین تفاوتها و راحل عملی برای مهار آن به سوی رضایت جمعی است. همین تأکیدِ بر توافق، یافتن کمینهء توافقها، در عین اختلاف است که انرژی اکثریت را به سمت حرفهای بودن، بروز ابتکار، هم افزایی، کاهش اصطکاک، و هدر رفت انرژی انسانی در جامعههای مدرن سوق داده و توسعه و تولید ثروت پیامد آن است.
ما به هر دلیل هنوز وارد این مرحله از رشد اندیشهء انسانی نشدهایم؛ بپذیریم هنوز «عقب ماندهایم» نه «عقبنگهداشته». هزار سال انجماد فکری، از سلجوقیان تا سلجوقیان صغیر، منتج به انحطاطی شده که دویست سال پس از آشنایی با مدرنیت هنوز رنجمان میدهد. گروههای متضاد را ببینید، داخل و خارج کشور، متخصص و روشنفکر و عامی و نخبه و خداپرست و خداناباور همه و همه، کمر به نابودی هم بستهایم و اصرار بر حقانیت خود داریم. در این میان آنچه ذبح میشود جوهرهء انسانیت است و آینده.
از این مرحله تاریخی حتما عبور خواهیم کرد. بار اول نیست که ایران در بحران است؛ این بار اما در بحرانی فکری. بیان عصبی و تمسخر رفتار حکمرانان، که نقل و نبات شب وروزمان شده، راحل نیست. نقد حکمرانان را به متخصص مرتبط واگذاریم. کانون توجهمان اما را بگذاریم بر مهارتافزایی خودمان، جدیت در تخصص، شناخت جهانیِ معنی و روش متخصص بودن در عین حساسیت به مسئولیت اجتماعی. وقتی میبینم متخصصانی دور هم جمعاند و فقط و فقط از سیاست نان و بنزین و مسکن و ژئوپلیتیک و اوکراین و منطقه صحبتمی کنند، و گویی در مقام شورای امنیت کشور نشستهاند، شک نمیکنم که فقط مدعی تخصصاند نه دارندهء آن؛ و این وضعیت جاری است. نقضاش بسیار نادر! و چه زشت است این مدعیگری. تفاوتی نمیبینم میان آن مدیر نصب شدهای که جهل و توهم و خودشیفگی اَزش میبارد و استاد لقبانْ بهتمسخر ازش یاد میکنند با مدعی تخصصی که خود را در هر مورد اجتماعی ذیصلاح میداند. سیاستبس پیشهکنیم و به تخصص و تواناییهای بالقوه خود تکیه کنیم و آن را تا حد اعلی رشد دهیم.
مار و مارگیرها
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۶ آبان ۱۴۰۲
سرمقاله مجلهء فیزیک ۱۳۶۹، شمارهء ۱.
چاپ شده در مجموعه کتاب هایم، ایران من جلد ۵، سندورم دورهء نقل، جلد اول، ص ۱۷-۱۹، نشر دیبایه، ۱۴۰۰.
rmansouri.ir
انگار نه انگار این متن را در سال ۱۳۶۹ نوشتهام. اگر امروز مینوشتم نامی از شورا پژوهشها (شورای عتف امروز) و نیز فرهنگستان علوم را در انتها بر میداشتم و مثالی از دفاع رسالهء دکتری یک دانشجو میآوردم با حدود ۵۰ مقالهء مثلا جهانی که لازم بود بیرونش می کردند اما نمره ۲۰ به او دادند تا همه دانشگاه و وزارت عتف و دولت خوشحال شوند که عجب پیشرفتی در علم کردهایم و نگران کشورهای عقب مانده صنعتی شوند! وای بهروزمان.
https://telegra.ph/مار-و-مارگیرها-11-17
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۶ آبان ۱۴۰۲
سرمقاله مجلهء فیزیک ۱۳۶۹، شمارهء ۱.
چاپ شده در مجموعه کتاب هایم، ایران من جلد ۵، سندورم دورهء نقل، جلد اول، ص ۱۷-۱۹، نشر دیبایه، ۱۴۰۰.
rmansouri.ir
انگار نه انگار این متن را در سال ۱۳۶۹ نوشتهام. اگر امروز مینوشتم نامی از شورا پژوهشها (شورای عتف امروز) و نیز فرهنگستان علوم را در انتها بر میداشتم و مثالی از دفاع رسالهء دکتری یک دانشجو میآوردم با حدود ۵۰ مقالهء مثلا جهانی که لازم بود بیرونش می کردند اما نمره ۲۰ به او دادند تا همه دانشگاه و وزارت عتف و دولت خوشحال شوند که عجب پیشرفتی در علم کردهایم و نگران کشورهای عقب مانده صنعتی شوند! وای بهروزمان.
https://telegra.ph/مار-و-مارگیرها-11-17
Telegraph
مار و مارگیرها
نمایشگاه بینالمللی تهران، ۱۴ مهر ۱۳۶۹: در غرفهای جوانی دوربینی نجومی گذاشته است و با ابزاری کمکی مدعی است طیف تپ اخترها را میگیرد. میگوید نظریههایی دارد، فلانی و بهمانی نیز از آن اطلاع دارند؛ میخواهد بگوید تأئیدش میکنند. نظریههایش را برای فرهنگستان…
برنامه گفتگو: حیات در زمین و کیهان
برگزارکننده: مجله نجوم در مدرسه صفر و یک
تهران - ۹ آبان ۱۴۰۲
متخصصان:
سهراب راهوار، اخترشناس، دانشگاه صنعتی شریف
مهدی صادقی، زیستشناس، استاد پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و زیستفناوری
مدیر گفتگو: رضا منصوری
برگزارکننده: مجله نجوم
۱. مفاهیم توافق بر اینکه از چه صحبت میکنیم و مفاهیم پایه کدام است. روی مفهومهایی از جمله موجود زنده و بیجان، و نیز تمایز گیاه و حیوان و انسان توافق کنیم. منظور ما از حیات چیست؟
شرح
• فلاسفه طبیعی در دوران پیشامدرن چهارمفهوم جماد، نبات، حیوان، و انسان به همین ترتیب در یک سلسله مراتب میدیدند. نوعی ارزشسنجی که گاهی هم مبتنی بود بر اعتقادات مذهبی. زیستشناسی مدرن در این مورد چهمی گوید؟ مفهوم فرگشت (evolution)- که «طعم» ارزشی واژه تکامل را ندارد- چگونه این تمایز را توضیح میدهد.
• سلسله مراتبی ارزشی از نوع دیگر در کیهانشناخت پیشامدرن داشتیم: افلاک. کیهانشناسی مدرن چنین سلسله مراتب- با یا بدون ارزشسنجی- برای اجرام کیهانی نمیشناسد. انقلاب کوپرنیکی هم جایگاه انسان یا زمین یا حتی خورشید را کنار گذاشته. اما سلسله مراتب ابعادی چطور؟ نقش فرا سیارات دراین مفهومسازی کجا است؟
• آیا تشابهی که در فرادیسی (transformation) مفهومهای بنیادی در اندیشه بشر در این دو رشته علمی رخ داده در شاخههای هنر هم دیده میشود؟
۲. چگونه حیات روی زمین شکل گرفت. امکان شکلگیری حیات در کیهان (تعریف فراسیارات) و اطلاعات کنونی ما.
شرح
• تاچه اندازه ریشهء حیات بهشکل امروزیاش را میشناسیم؟ آیا اولین موجود زنده روی زمین همسن خود زمین است؟ آیا اولین انداموارهء زنده- در مقایسه با انسان- کوچکترین و سادهترین هم بوده؟ فرگشت در این روایت علمی از حیات چه نقشی دارد و چگونه درک میشود؟
• در کیهان شناسی هم- اگر بهجای حیات از مفهوم ساختار استفاده کنیم- شاید بشود گفت اولین ساختار آفرینش ذرات بوده- چه بیجرم مانند فوتون چه باجرم مانند ذراتی که امروزه میشناسیم. از ذره تا کهکشان و خوشههای کهکشانی با فرگشتی عظیم (در معنی (evolution روبهرو هستیم. تا چه اندازه این فرگشت را میشناسیم؟ جای فراسیارات و نقش آن در درک حیات کجا است؟
• آیا وجود حیات در کیهان/ زمین بدیهی است؟ یا چیزی شبیه به «تنظیم ظریف» در کیهان روی زمین هم داریم؟ آیا واقعیت حیات به بنیادهای فیزیکی در ثابتهای طبیعت (تنظیم ظریف) بر میگردد یا اینکه کیهان/ زمین با هر شرایط اولیه و با ثابتهای فیزیکی دلخواه میتوانست منجر به ظهور حیات شود؟
۳. امکان حضور انسان (زمینی) در سیارات دیگر یا خارج از منظومه شمسی.
شرح
• صحبت اسکان انسان بر مریخ در دهههای آینده است. آیا می توان به اسکان انسان زمینی در فراسیارات هم اندیشید؟
برگزارکننده: مجله نجوم در مدرسه صفر و یک
تهران - ۹ آبان ۱۴۰۲
متخصصان:
سهراب راهوار، اخترشناس، دانشگاه صنعتی شریف
مهدی صادقی، زیستشناس، استاد پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و زیستفناوری
مدیر گفتگو: رضا منصوری
برگزارکننده: مجله نجوم
۱. مفاهیم توافق بر اینکه از چه صحبت میکنیم و مفاهیم پایه کدام است. روی مفهومهایی از جمله موجود زنده و بیجان، و نیز تمایز گیاه و حیوان و انسان توافق کنیم. منظور ما از حیات چیست؟
شرح
• فلاسفه طبیعی در دوران پیشامدرن چهارمفهوم جماد، نبات، حیوان، و انسان به همین ترتیب در یک سلسله مراتب میدیدند. نوعی ارزشسنجی که گاهی هم مبتنی بود بر اعتقادات مذهبی. زیستشناسی مدرن در این مورد چهمی گوید؟ مفهوم فرگشت (evolution)- که «طعم» ارزشی واژه تکامل را ندارد- چگونه این تمایز را توضیح میدهد.
• سلسله مراتبی ارزشی از نوع دیگر در کیهانشناخت پیشامدرن داشتیم: افلاک. کیهانشناسی مدرن چنین سلسله مراتب- با یا بدون ارزشسنجی- برای اجرام کیهانی نمیشناسد. انقلاب کوپرنیکی هم جایگاه انسان یا زمین یا حتی خورشید را کنار گذاشته. اما سلسله مراتب ابعادی چطور؟ نقش فرا سیارات دراین مفهومسازی کجا است؟
• آیا تشابهی که در فرادیسی (transformation) مفهومهای بنیادی در اندیشه بشر در این دو رشته علمی رخ داده در شاخههای هنر هم دیده میشود؟
۲. چگونه حیات روی زمین شکل گرفت. امکان شکلگیری حیات در کیهان (تعریف فراسیارات) و اطلاعات کنونی ما.
شرح
• تاچه اندازه ریشهء حیات بهشکل امروزیاش را میشناسیم؟ آیا اولین موجود زنده روی زمین همسن خود زمین است؟ آیا اولین انداموارهء زنده- در مقایسه با انسان- کوچکترین و سادهترین هم بوده؟ فرگشت در این روایت علمی از حیات چه نقشی دارد و چگونه درک میشود؟
• در کیهان شناسی هم- اگر بهجای حیات از مفهوم ساختار استفاده کنیم- شاید بشود گفت اولین ساختار آفرینش ذرات بوده- چه بیجرم مانند فوتون چه باجرم مانند ذراتی که امروزه میشناسیم. از ذره تا کهکشان و خوشههای کهکشانی با فرگشتی عظیم (در معنی (evolution روبهرو هستیم. تا چه اندازه این فرگشت را میشناسیم؟ جای فراسیارات و نقش آن در درک حیات کجا است؟
• آیا وجود حیات در کیهان/ زمین بدیهی است؟ یا چیزی شبیه به «تنظیم ظریف» در کیهان روی زمین هم داریم؟ آیا واقعیت حیات به بنیادهای فیزیکی در ثابتهای طبیعت (تنظیم ظریف) بر میگردد یا اینکه کیهان/ زمین با هر شرایط اولیه و با ثابتهای فیزیکی دلخواه میتوانست منجر به ظهور حیات شود؟
۳. امکان حضور انسان (زمینی) در سیارات دیگر یا خارج از منظومه شمسی.
شرح
• صحبت اسکان انسان بر مریخ در دهههای آینده است. آیا می توان به اسکان انسان زمینی در فراسیارات هم اندیشید؟
Telegram
attach 📎
۳-۳ دینامیک و مفهوم تغییر
Dynamics and the concept of change[۱]
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۰ آذر ۱۴۰۲
سه بخش از کتابم «مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه»- ایران من ۶، در باب پدیدههای نامنظور و نامنتظر. این هفته بخش ۱
منظور از هر سیاستگذاریْ تغییر در یک سامانه است، و منظور از اجرا تحققِ همان تغییرِ مورد نظر است؛ چه در حد خانواده باشد، چه بنگاه، و چه جامعه. تصَوٌر تغییر ساده است، اما آیا تحققِ آن هم ساده است؟ پیچیدگی آن در چیست؟ دینامیک مفهومی است که فیزیکدانان ساختهاند برای درک و بیان تغییر. نمیخواهم تداعیکنم که درک دینامیک در فیزیک تنها راه درک هر نوع تغییر و سیاستگذاری و اجرا به منظور تغییر است؛ اما بی توجهی به شناخت امروزی ما از دینامیک در فیزیک درک بعضی مفاهیم جامعهشناسی و سیاستگذاری را سختتر میکند. ابهام میان دو مفهوم پیامد نامنظور و پیامد نامنتظر در علوم انسانی از جمله در علوم اجتماعی و سیاسی و اقتصاد در بیش از نیم قرن گذشته نمونهء بارزی از این بیتوجهی است[۲].
به مثال بسیار ابتدایی پرتابه از مکانیک، اما بسیار تاثیر گذار در تاریخ تفکر بشر، توجه کنید. مبحث پرتابه در دینامیک به حرکت هر ذره یا جسم تحت تاثیر گرانش میپردازد. فروکاستگرایی به ما آموخته که ابتدا سادهترین حالت را در نظر بگیریم تا هر حرکتی را با هر شرایط اولیه بتوانیم محاسبهکنیم. در واقعیت اما انتظارِ انحراف از این مسیرِ ساده شده را داریم. پس انحراف یک پیامد نامنتظِر [۳]نیست؛ مگر یادمان رفته باشد در نوشتن معادلههای دینامیک مسئله را به حالت بسیار ساده فروکاستهایم و بسیار عاملهای موثر در حرکت را کنار گذاشتهایم؛ خلاصه یعنی شلخته باشیم. در موردهای دشوار و پیچیدهء اجتماعی انتظار این فراموشیها یا غفلتهای دانشی رایج است. همین غفلتها است که منجر به پیامدهایی میشود که انتظارش نمیرود و به همین دلیل این گونه پیامدها را نامنتظر مینامند. اگر بههنگام پرتابِ موشکهایی به ماه یا سیارات پیشرانههای جانبی برای جبران انحراف از مسیر تعبیه میشود به خاطر انتظار داشتن از این انحراف است که امری بدیهی در فضانوردی است. پس آنچه در مدیریت اجرایی یا مدیریت دولتی و نیز در اقتصاد به آن پیامد نامنتظر میگویند شاید در موردهایی از جنس غفلت دانشی باشد.
هنگامیکه از تغییر در جامعه صحبت میکنیم باید آگاه باشیم که با سامانهای پیچیده سروکار داریم؛ به ویژه اینکه سامانههای اجتماعی باید پیچیدهتر از سامانههای پیچیدهء طبیعی باشند. اما شک نکنیم بی توجهی به مفاهیم سامانههای طبیعی برای بررسی و تحلیل هر تغییر اجتماعی، چه علوم اجتماعی باشد چه اقتصاد و چه سیاستگذاری و چه اجرای سیاستها، پر هزینه خواهد بود. پیشرفتهای علمی در چند دههء گذشته در جهت درک چنین پدیدههایی بسیار راهگشا بوده.
۱. John Mansfield, the Nature of Change or the Law of Unintended Consequences, Imperial College Press, London, 2010.
۲. معمول است که مترجمان هر دو را پیامد ناخواسته ترجمه میکنند بدون تمایز.
۳. Unanticipated consequence
Dynamics and the concept of change[۱]
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۰ آذر ۱۴۰۲
سه بخش از کتابم «مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه»- ایران من ۶، در باب پدیدههای نامنظور و نامنتظر. این هفته بخش ۱
منظور از هر سیاستگذاریْ تغییر در یک سامانه است، و منظور از اجرا تحققِ همان تغییرِ مورد نظر است؛ چه در حد خانواده باشد، چه بنگاه، و چه جامعه. تصَوٌر تغییر ساده است، اما آیا تحققِ آن هم ساده است؟ پیچیدگی آن در چیست؟ دینامیک مفهومی است که فیزیکدانان ساختهاند برای درک و بیان تغییر. نمیخواهم تداعیکنم که درک دینامیک در فیزیک تنها راه درک هر نوع تغییر و سیاستگذاری و اجرا به منظور تغییر است؛ اما بی توجهی به شناخت امروزی ما از دینامیک در فیزیک درک بعضی مفاهیم جامعهشناسی و سیاستگذاری را سختتر میکند. ابهام میان دو مفهوم پیامد نامنظور و پیامد نامنتظر در علوم انسانی از جمله در علوم اجتماعی و سیاسی و اقتصاد در بیش از نیم قرن گذشته نمونهء بارزی از این بیتوجهی است[۲].
به مثال بسیار ابتدایی پرتابه از مکانیک، اما بسیار تاثیر گذار در تاریخ تفکر بشر، توجه کنید. مبحث پرتابه در دینامیک به حرکت هر ذره یا جسم تحت تاثیر گرانش میپردازد. فروکاستگرایی به ما آموخته که ابتدا سادهترین حالت را در نظر بگیریم تا هر حرکتی را با هر شرایط اولیه بتوانیم محاسبهکنیم. در واقعیت اما انتظارِ انحراف از این مسیرِ ساده شده را داریم. پس انحراف یک پیامد نامنتظِر [۳]نیست؛ مگر یادمان رفته باشد در نوشتن معادلههای دینامیک مسئله را به حالت بسیار ساده فروکاستهایم و بسیار عاملهای موثر در حرکت را کنار گذاشتهایم؛ خلاصه یعنی شلخته باشیم. در موردهای دشوار و پیچیدهء اجتماعی انتظار این فراموشیها یا غفلتهای دانشی رایج است. همین غفلتها است که منجر به پیامدهایی میشود که انتظارش نمیرود و به همین دلیل این گونه پیامدها را نامنتظر مینامند. اگر بههنگام پرتابِ موشکهایی به ماه یا سیارات پیشرانههای جانبی برای جبران انحراف از مسیر تعبیه میشود به خاطر انتظار داشتن از این انحراف است که امری بدیهی در فضانوردی است. پس آنچه در مدیریت اجرایی یا مدیریت دولتی و نیز در اقتصاد به آن پیامد نامنتظر میگویند شاید در موردهایی از جنس غفلت دانشی باشد.
هنگامیکه از تغییر در جامعه صحبت میکنیم باید آگاه باشیم که با سامانهای پیچیده سروکار داریم؛ به ویژه اینکه سامانههای اجتماعی باید پیچیدهتر از سامانههای پیچیدهء طبیعی باشند. اما شک نکنیم بی توجهی به مفاهیم سامانههای طبیعی برای بررسی و تحلیل هر تغییر اجتماعی، چه علوم اجتماعی باشد چه اقتصاد و چه سیاستگذاری و چه اجرای سیاستها، پر هزینه خواهد بود. پیشرفتهای علمی در چند دههء گذشته در جهت درک چنین پدیدههایی بسیار راهگشا بوده.
۱. John Mansfield, the Nature of Change or the Law of Unintended Consequences, Imperial College Press, London, 2010.
۲. معمول است که مترجمان هر دو را پیامد ناخواسته ترجمه میکنند بدون تمایز.
۳. Unanticipated consequence
بخش دوم از پیامدهای نامنظور
چرا سیاستگذاریهای ما ناموفقاست؟
How to understand the lack of success in our policies
بخش۳-۸ از کتابم «مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه»
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲
rmansouri.ir
اکنون که با مفهوم سامانه و تغییر آشنا شدیم میپردازم به مبحث سیاستگذاری. هدف از هر سیاستگذاری تغییری است در یک سامانهء اجتماعی، چه اجتماعی (social) به معنی کل جامعه باشد، چه بنگاهی (corporate)، و چه انجمنی (societal). هدف از تغییر هم رسیدن به نتیجهای مورد نظر است (پیامدِ منظور - intended consequence). پس سیاستگذاری میکنیم تا برنامهای برای هدف خاصی اجرا بشود؛ بهاین معنی، سیاستگذاری در خلا اتفاق نمیافتد و گزارههای سیاستی بیان آرزوها نیست. همین امر بدیهی در هر آنچه سند سیاستگذاری در جمهوری اسلامی دیدهام نادیده گرفته شده. این نادیدهگرفتن نه ربطی به شرق دارد و نه غرب، نه الحادی است و نه مقدس؛ صرفا بیتوجهی به بدیهیات تجربهء انسانی است که در علم مدرن سامانمند شدهاست. یادمان باشد مفاهیم تغییر و اجرا مرتبطاست با دینامیک سامانههای اجتماعی.
در سادهترین مثال دینامیک دیدیم چگونه و بهچه دلیل مسیر واقعی یک پرتابه از مسیری که دینامیک به ما میگوید منحرف میشود. این انحراف از برنامه، یعنی از شرایط اولیهای که دینامیک تعیین میکند، از جنس «پیامد نامنتظر (unanticipated consequences)» در علوم اداری و در سیاستگذاری است، بدون اینکه نامنظور باشد. پرتابه یک سامانه نیست؛ حتی موشکهای پیشرفته که اجزای بسیار دارند هم هنوز به آن معنی که من به کار بردم سامانه نیستند چون پدیده های برامده در آنها مشاهده نمیشود. اما در دینامیکِ همین مصنوعات پیچیده پیامدهای نامنتظر دیده میشود؛ پدیدهای که در سامانههای اجتماعی بهوفور پیش میآید.
در مثال پرتابه، با تعبیهء سازوکارهایی، میشود پیامدهای نامنتظر را به کمترین حد مطلوب رساند. حالا به سامانههای اجتماعی برای سیاستگذاری توجه کنید که نه تنها مثال سادهای از دینامیک نیستند، دینامیک ناخطی پیچیده هم نیستند، سامانههای دشوار هم نیستند، سامانههای پیچیده هم نیستند، بلکه سامانههای گوریدهاند و بسیار پیچیده؛ در این موردها باید انتظار نتیجههای بسیار متفاوت داشت- هم پیامدهای نامنظور که در مثال پرتابه وجود نداشت، و هم پدیدههای برامده. ما باید در سیاستگذاری بهاین پیچیدگیهای اجرای سیاستها توجه داشته باشیم. همین بیتوجهی بهاین بدیهیات علمی است که برنامهریزیهای راهبردی ما و سیاستگذاریهای ما را در زمینههای گوناگون با مشکل مواجه کرده است.
بنابراین، سیاست که باید نتیجهء توافق جمعی باشد خوب یا بد ندارد، مگر به اجبار باشد نه به توافق! آنچه نتیجهء سیاستی را خوب یا بد میکند پایش و تصحیح آن است، کمی شبیه به مثال پرتابه که زدم. هر سیاستی که در اجرا متصلب باشد بیشک پیامدی نامطلوب، چه از جنس نامنتظر چه نامنظور، دارد. پس، بر سیاستگذار است که سازوکاری برای تصحیح سیاست به سمت مطلوب در طول اجرا ببینند. نمونهء خوبمطالعه شدهای سیاست تشویق مقالههای جهانی در ایران در دههء هشتاد به بعد است. این سیاست در دوسال اول پیاپی، بر مبنای دادههای رسیده در سوء استفاده، تصحیح شد و در سال سوم قرار بود کاملا تصحیح شود و دیگر شخص تشویق نشود بلکه برنامههای تحقیقاتی تشویق شود که با روی کار آمدن دولت جدید ابتدا از کل سیاست تشویق انتقاد شد اما سپس همان سیاست بهصورت متصلب بهکارگرفته شد و تاکنون ادامه دارد. به این ترتیب، سیاستی که انعطاف و تصحیح را به سمت مطلوب در خود دیده بود به سیاستی مضر برای علم کشور تبدیل شد (رک قانون پیامدهای نامنظور در یادداشت بعدی).
چرا سیاستگذاریهای ما ناموفقاست؟
How to understand the lack of success in our policies
بخش۳-۸ از کتابم «مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه»
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲
rmansouri.ir
اکنون که با مفهوم سامانه و تغییر آشنا شدیم میپردازم به مبحث سیاستگذاری. هدف از هر سیاستگذاری تغییری است در یک سامانهء اجتماعی، چه اجتماعی (social) به معنی کل جامعه باشد، چه بنگاهی (corporate)، و چه انجمنی (societal). هدف از تغییر هم رسیدن به نتیجهای مورد نظر است (پیامدِ منظور - intended consequence). پس سیاستگذاری میکنیم تا برنامهای برای هدف خاصی اجرا بشود؛ بهاین معنی، سیاستگذاری در خلا اتفاق نمیافتد و گزارههای سیاستی بیان آرزوها نیست. همین امر بدیهی در هر آنچه سند سیاستگذاری در جمهوری اسلامی دیدهام نادیده گرفته شده. این نادیدهگرفتن نه ربطی به شرق دارد و نه غرب، نه الحادی است و نه مقدس؛ صرفا بیتوجهی به بدیهیات تجربهء انسانی است که در علم مدرن سامانمند شدهاست. یادمان باشد مفاهیم تغییر و اجرا مرتبطاست با دینامیک سامانههای اجتماعی.
در سادهترین مثال دینامیک دیدیم چگونه و بهچه دلیل مسیر واقعی یک پرتابه از مسیری که دینامیک به ما میگوید منحرف میشود. این انحراف از برنامه، یعنی از شرایط اولیهای که دینامیک تعیین میکند، از جنس «پیامد نامنتظر (unanticipated consequences)» در علوم اداری و در سیاستگذاری است، بدون اینکه نامنظور باشد. پرتابه یک سامانه نیست؛ حتی موشکهای پیشرفته که اجزای بسیار دارند هم هنوز به آن معنی که من به کار بردم سامانه نیستند چون پدیده های برامده در آنها مشاهده نمیشود. اما در دینامیکِ همین مصنوعات پیچیده پیامدهای نامنتظر دیده میشود؛ پدیدهای که در سامانههای اجتماعی بهوفور پیش میآید.
در مثال پرتابه، با تعبیهء سازوکارهایی، میشود پیامدهای نامنتظر را به کمترین حد مطلوب رساند. حالا به سامانههای اجتماعی برای سیاستگذاری توجه کنید که نه تنها مثال سادهای از دینامیک نیستند، دینامیک ناخطی پیچیده هم نیستند، سامانههای دشوار هم نیستند، سامانههای پیچیده هم نیستند، بلکه سامانههای گوریدهاند و بسیار پیچیده؛ در این موردها باید انتظار نتیجههای بسیار متفاوت داشت- هم پیامدهای نامنظور که در مثال پرتابه وجود نداشت، و هم پدیدههای برامده. ما باید در سیاستگذاری بهاین پیچیدگیهای اجرای سیاستها توجه داشته باشیم. همین بیتوجهی بهاین بدیهیات علمی است که برنامهریزیهای راهبردی ما و سیاستگذاریهای ما را در زمینههای گوناگون با مشکل مواجه کرده است.
بنابراین، سیاست که باید نتیجهء توافق جمعی باشد خوب یا بد ندارد، مگر به اجبار باشد نه به توافق! آنچه نتیجهء سیاستی را خوب یا بد میکند پایش و تصحیح آن است، کمی شبیه به مثال پرتابه که زدم. هر سیاستی که در اجرا متصلب باشد بیشک پیامدی نامطلوب، چه از جنس نامنتظر چه نامنظور، دارد. پس، بر سیاستگذار است که سازوکاری برای تصحیح سیاست به سمت مطلوب در طول اجرا ببینند. نمونهء خوبمطالعه شدهای سیاست تشویق مقالههای جهانی در ایران در دههء هشتاد به بعد است. این سیاست در دوسال اول پیاپی، بر مبنای دادههای رسیده در سوء استفاده، تصحیح شد و در سال سوم قرار بود کاملا تصحیح شود و دیگر شخص تشویق نشود بلکه برنامههای تحقیقاتی تشویق شود که با روی کار آمدن دولت جدید ابتدا از کل سیاست تشویق انتقاد شد اما سپس همان سیاست بهصورت متصلب بهکارگرفته شد و تاکنون ادامه دارد. به این ترتیب، سیاستی که انعطاف و تصحیح را به سمت مطلوب در خود دیده بود به سیاستی مضر برای علم کشور تبدیل شد (رک قانون پیامدهای نامنظور در یادداشت بعدی).
نوعصر آگاهی- عبور از سندرم دوره نقل
۱۰.۱۱ فرادیسی: از بهنجاری به بهنجاری دیگر
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۴ آذر ۱۴۰۲
rmansouri.ir
ایران را نه چلتکه و نه کلنگی بلکه عمارتی مستحکم تودرتو و خفته در تاریخ و گرفته در غبار سدرم سواران میبینم با درخششی از جایجای آن. ایران همواره تابآور و درافزا بوده و هست. اکنون نیاز به شکوفایی دارد با همت ما. سدهء ۱۵ شمسی را با تلاش و تمرکز بر شکوفایی ایران بیاغازیم. بزداییم سیاسی کردن هر تلاشی به نفع ایران را. ایران را نه دولت و نه امت که ملت میسازد. پس، نقشآفرینی تاریخی خودمان را بهعنوان ملت جدی بگیریم. این دفتر تحلیل من است از شرایط تاریخی ایران و نیازی که باید ملت به آن تمرکز کند و لذتاش را ببرد.
https://telegra.ph/نوعصر-آگاهی--عبور-از-سندرم-دوره-نقل--۱۰۱۱-فرادیسی-از-بهنجاری-به-بهنجاری-دیگر-12-15
۱۰.۱۱ فرادیسی: از بهنجاری به بهنجاری دیگر
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۴ آذر ۱۴۰۲
rmansouri.ir
ایران را نه چلتکه و نه کلنگی بلکه عمارتی مستحکم تودرتو و خفته در تاریخ و گرفته در غبار سدرم سواران میبینم با درخششی از جایجای آن. ایران همواره تابآور و درافزا بوده و هست. اکنون نیاز به شکوفایی دارد با همت ما. سدهء ۱۵ شمسی را با تلاش و تمرکز بر شکوفایی ایران بیاغازیم. بزداییم سیاسی کردن هر تلاشی به نفع ایران را. ایران را نه دولت و نه امت که ملت میسازد. پس، نقشآفرینی تاریخی خودمان را بهعنوان ملت جدی بگیریم. این دفتر تحلیل من است از شرایط تاریخی ایران و نیازی که باید ملت به آن تمرکز کند و لذتاش را ببرد.
https://telegra.ph/نوعصر-آگاهی--عبور-از-سندرم-دوره-نقل--۱۰۱۱-فرادیسی-از-بهنجاری-به-بهنجاری-دیگر-12-15
Telegraph
نوعصر آگاهی- عبور از سندرم دوره نقل | ۱۰.۱۱ فرادیسی: از بهنجاری به بهنجاری دیگر
گذار به مدرنیت، گذار به توسعه، گذار به دموکراسی، گذار به جمهوریت، گذار به دولت-ملت، گذار به علم مدرن و انواع دیگر گذارها که نویسندگانی در طول دو سدهء گذشته از هنگام آشنایی ما با دنیای مدرن از آن نام بردهاند لابد هر یک بخشی از واقعیت است. من اما در نوشتههایم،…
۹-۳ قانون پیامدهای نامنظور
The law of unintended consequences
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱ دی ۱۴۰۲
rmansouri.ir
هر سیاستی در اجرا، با برنامهای برای رسیدن به هدفی مشخص، همواره پیامدهایی دارد که انتظارش نمیرفته. این شناخت اجتماعی را اولین بار مِرتون در سال ۱۳۱۵/۱۹۳۶ با عنوان پیامدهای نامنتظر عنوان کرد. حدود سیسال بعد واژهء پیامد نامنظور برای همین مفهوم کلی بهکار رفت. اختلاف معنی این دو مفهوم بارها مطالعه شده. اطلاعات گوگل-اِنگرم نشان میدهد که واژهء پیامد نامنتظر تا دههء پنجاه/ هفتاد تقریباً به همان اندازهء پیامد نامنظور بهکار میرفته است اما پس از آن رو به کاهش گذاشته. این در حالی است که پیامدهای نامنظور و مطالعهء آن به شدت رو به افزایش است.
https://telegra.ph/۹-۳-قانون-پیامدهای-نامنظور--The-law-of-unintended-consequences-12-22
The law of unintended consequences
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱ دی ۱۴۰۲
rmansouri.ir
هر سیاستی در اجرا، با برنامهای برای رسیدن به هدفی مشخص، همواره پیامدهایی دارد که انتظارش نمیرفته. این شناخت اجتماعی را اولین بار مِرتون در سال ۱۳۱۵/۱۹۳۶ با عنوان پیامدهای نامنتظر عنوان کرد. حدود سیسال بعد واژهء پیامد نامنظور برای همین مفهوم کلی بهکار رفت. اختلاف معنی این دو مفهوم بارها مطالعه شده. اطلاعات گوگل-اِنگرم نشان میدهد که واژهء پیامد نامنتظر تا دههء پنجاه/ هفتاد تقریباً به همان اندازهء پیامد نامنظور بهکار میرفته است اما پس از آن رو به کاهش گذاشته. این در حالی است که پیامدهای نامنظور و مطالعهء آن به شدت رو به افزایش است.
https://telegra.ph/۹-۳-قانون-پیامدهای-نامنظور--The-law-of-unintended-consequences-12-22
Telegraph
۹-۳ قانون پیامدهای نامنظور | The law of unintended consequences
هر سیاستی در اجرا، با برنامهای برای رسیدن به هدفی مشخص، همواره پیامدهایی دارد که انتظارش نمیرفته. این شناخت اجتماعی را اولین بار مِرتون در سال ۱۳۱۵/۱۹۳۶ با عنوان پیامدهای نامنتظر1 عنوان کرد. حدود سیسال بعد واژهء پیامد نامنظور2 برای همین مفهوم کلی بهکار…
ادب از بیادبان، آگاهی از جاهلان، و خرد از بی خردان آموختنی است
✍️ رضا منصوری
جمعه ۸ دی ۱۴۰۲
rmansouri.ir
گویههای روزانهء سیاستمداران و سیاستبازان که تنمیزند به مهملات و لودگیها روزافزون شده. نتیجهء آن در کارامدی حاکمیت آشکار است. اثر اقتصادی آن را در تورم، اثر اجتماعی آن را در التهاب و مشکلات عصبی و روانی مردم، و اثر کارایی مدنی را در مهاجرت متخصصان در هر زمینه شاهدیم.
https://telegra.ph/ادب-از-بیادبان-آگاهی-از-جاهلان-و-خرد-از-بی-خردان-آموختنی-است-12-29
✍️ رضا منصوری
جمعه ۸ دی ۱۴۰۲
rmansouri.ir
گویههای روزانهء سیاستمداران و سیاستبازان که تنمیزند به مهملات و لودگیها روزافزون شده. نتیجهء آن در کارامدی حاکمیت آشکار است. اثر اقتصادی آن را در تورم، اثر اجتماعی آن را در التهاب و مشکلات عصبی و روانی مردم، و اثر کارایی مدنی را در مهاجرت متخصصان در هر زمینه شاهدیم.
https://telegra.ph/ادب-از-بیادبان-آگاهی-از-جاهلان-و-خرد-از-بی-خردان-آموختنی-است-12-29
Telegraph
ادب از بیادبان، آگاهی از جاهلان، و خرد از بی خردان آموختنی است
گویههای روزانهء سیاستمداران و سیاستبازان که تنمیزند به مهملات و لودگیها روزافزون شده. نتیجهء آن در کارامدی حاکمیت آشکار است. اثر اقتصادی آن را در تورم، اثر اجتماعی آن را در التهاب و مشکلات عصبی و روانی مردم، و اثر کارایی مدنی را در مهاجرت متخصصان در…
چای دبش یا علوم همگرای دانشگاه اسلامی
نسلکشی غزه را ولکنید نسلسوزی دانشگاه اسلامی با تابلوی جدید علوم همگرا را بچسبید
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۵ دی ۱۴۰۲
rmansouri.ir
در دههء اول انقلاب فساد در وادی علم در حد پرداخت چند صد دلار و خرید عنوان «دانشمند سال» و «دانشمند قرن» بود. بوی گندش که بلند شد شورای انقلاب فرهنگی و وزارت علوم هنوز بلوغی داشتند که جلوی آن را بگیرند.
حالا اما مسئله شورای انقلاب فرهنگی شده پاک کردن نام «بهمن» از روی سیگار بهمن چون در «شأن انقلاب» نیست که در بهمن رخداده. بههمین سادگی! حالا اما در وادی علم نه تنها به قلهء جهل- شاید هم نفوذ- رسیدهایم بلکه از آن عبور کردهایم. آن از فرهنگستان علوممان- کافی است کتاب علوم انسانی و برنامهریزی توسعه از داوری اردکانی را ورق بزنید- و این هم از دانشگاه مثلا اسلامی ما که تابلوی «دانشکده علوم پایه» را با این استدلال که «ما از قله عبورکردهایم و حالا وقت فلان است» به «دانشکده علوم همگرا و کوانتم» تبدیل میکند. مثل این میماند که آنچه قبلا مستراح گفته میشد حالا شیک شده و تبدیل شده به «توالت» تا بویگندش زدودهشود. چندان آگاهی احتیاج نیست تا عمق فاجعه و فساد را دریابید. بوی پول میآید؟
فساد از حدی گذشته که اجتماع نحیف علمی ما بتواند سالماش کند. از قوه قضائیه و دیوان عدالت اداری هم کاری برنمیآید. رسیده به حد وزارت اطلاعات که لازم است ورود کند- ورود میکند؟ نفوذ، فساد مالی؟ یا صرفا پدیدهای نامنظور در نظام علمی در نظام جمهوری اسلامی؟ هرچه هست من آنرا مصداق بارز نسلسوزی میبینم. مردم- نه آن مردمی که بعضی جمعهگویان نام میبرند و منظورشان امت است- آگاه باشند و از نسل کنونی و نسلهای بعدی در حد توان و آگاهی خود حفاظت کنند. در وضعیت کنونی اگر وزارت اطلاعات ورود نکند نه به وزارت عتف امیدی هست و نه به هیچ یک از نهادهای دیگر نظام حکمرانی مستقر.
نسلکشی غزه را ولکنید نسلسوزی دانشگاه اسلامی با تابلوی جدید علوم همگرا را بچسبید
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۵ دی ۱۴۰۲
rmansouri.ir
در دههء اول انقلاب فساد در وادی علم در حد پرداخت چند صد دلار و خرید عنوان «دانشمند سال» و «دانشمند قرن» بود. بوی گندش که بلند شد شورای انقلاب فرهنگی و وزارت علوم هنوز بلوغی داشتند که جلوی آن را بگیرند.
حالا اما مسئله شورای انقلاب فرهنگی شده پاک کردن نام «بهمن» از روی سیگار بهمن چون در «شأن انقلاب» نیست که در بهمن رخداده. بههمین سادگی! حالا اما در وادی علم نه تنها به قلهء جهل- شاید هم نفوذ- رسیدهایم بلکه از آن عبور کردهایم. آن از فرهنگستان علوممان- کافی است کتاب علوم انسانی و برنامهریزی توسعه از داوری اردکانی را ورق بزنید- و این هم از دانشگاه مثلا اسلامی ما که تابلوی «دانشکده علوم پایه» را با این استدلال که «ما از قله عبورکردهایم و حالا وقت فلان است» به «دانشکده علوم همگرا و کوانتم» تبدیل میکند. مثل این میماند که آنچه قبلا مستراح گفته میشد حالا شیک شده و تبدیل شده به «توالت» تا بویگندش زدودهشود. چندان آگاهی احتیاج نیست تا عمق فاجعه و فساد را دریابید. بوی پول میآید؟
فساد از حدی گذشته که اجتماع نحیف علمی ما بتواند سالماش کند. از قوه قضائیه و دیوان عدالت اداری هم کاری برنمیآید. رسیده به حد وزارت اطلاعات که لازم است ورود کند- ورود میکند؟ نفوذ، فساد مالی؟ یا صرفا پدیدهای نامنظور در نظام علمی در نظام جمهوری اسلامی؟ هرچه هست من آنرا مصداق بارز نسلسوزی میبینم. مردم- نه آن مردمی که بعضی جمعهگویان نام میبرند و منظورشان امت است- آگاه باشند و از نسل کنونی و نسلهای بعدی در حد توان و آگاهی خود حفاظت کنند. در وضعیت کنونی اگر وزارت اطلاعات ورود نکند نه به وزارت عتف امیدی هست و نه به هیچ یک از نهادهای دیگر نظام حکمرانی مستقر.
چه شد که مفهوم «حوزه» جای مدرسه و جامعه را گرفت
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۲ دی ۱۴۰۲
rmansouri.ir
سالهای دههء هفتاد، هنگامی که مشغول نوشتن کتاب ایران ۱۴۲۷ بودم، و علم و دانش و توسعه محور مشغولیت ذهنیام بود، کوشیدم تحول و دینامیک مفهومی نهادهای مرتبط با علم و آموزشِ دانش را در ایران درک کنم؛ تحول از مدرسه، جامع، نظامیه، حوزهء علمیه، تا دانشگاه. نموداری هم برای نمایش تحول تاریخی این مفهوم در همان سالها ترسیم کردم و در همایشی هم در ایران که یونسکو برگزار کرد مطرح کردم. نکتهء مهم در این نمودار چند گسست تاریخی در این مفهوم است از جندیشاپور ساسانی تا مسجد و مدرسه و جامع و نظامیه دوران اسلامی تا دانشگاه در برابر اونیورسیته/ یونیورسیته در پهلوی اول.
https://telegra.ph/چه-شد-که-مفهوم-حوزه-جای-مدرسه-و-جامعه-را-گرفت-01-12
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۲ دی ۱۴۰۲
rmansouri.ir
سالهای دههء هفتاد، هنگامی که مشغول نوشتن کتاب ایران ۱۴۲۷ بودم، و علم و دانش و توسعه محور مشغولیت ذهنیام بود، کوشیدم تحول و دینامیک مفهومی نهادهای مرتبط با علم و آموزشِ دانش را در ایران درک کنم؛ تحول از مدرسه، جامع، نظامیه، حوزهء علمیه، تا دانشگاه. نموداری هم برای نمایش تحول تاریخی این مفهوم در همان سالها ترسیم کردم و در همایشی هم در ایران که یونسکو برگزار کرد مطرح کردم. نکتهء مهم در این نمودار چند گسست تاریخی در این مفهوم است از جندیشاپور ساسانی تا مسجد و مدرسه و جامع و نظامیه دوران اسلامی تا دانشگاه در برابر اونیورسیته/ یونیورسیته در پهلوی اول.
https://telegra.ph/چه-شد-که-مفهوم-حوزه-جای-مدرسه-و-جامعه-را-گرفت-01-12
Telegraph
چه شد که مفهوم «حوزه» جای مدرسه و جامعه را گرفت؟
جمعه ۲۲ دی ۱۴۰۲ سالهای دههء هفتاد، هنگامی که مشغول نوشتن کتاب ایران ۱۴۲۷ بودم، و علم و دانش و توسعه محور مشغولیت ذهنیام بود، کوشیدم تحول و دینامیک مفهومی نهادهای مرتبط با علم و آموزشِ دانش را در ایران درک کنم؛ تحول از مدرسه، جامع، نظامیه، حوزهء علمیه،…
چند پرسش در مورد مفهوم دانشگاه
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۹ دی ۱۴۰۲
rmansouri.ir
۱. دانشگاه را بدون درک مفهوم علم نمی توان/ نباید تعریف کرد.
۲. علم آگاهی نیست، علم با دانشِ علمی فرق دارد. علم پدیدهای است در جامعهء مدرن که در عرف علوم اجتماعی از جنس نهاد است با روالهای خاص خودش.
۳. نهادهای علمی پر شماری در جامعهء مدرن ایجاد شده که مدرسه عالی (کالج)، دانشگاه، مرکز پژوهشی، سازمانهای پژوهانهده، و انجمنهای علمی بخشی از آنها است.
۴. مفهوم فارسی شدهء عالم/ دانشمند را نمیشود معادل scientist در انگلیسی دانست. کلمه انگلیسی اشاره به یک حرفه/ شغل دارد. شخص شاغل در آن بهازای کاری که انجام میدهد پول دریافت میکند. دانشمند این معنی را نمیرساند برخلاف دانشگر مانند پژوهشگر (به قیاس مسگر و آهنگر و جهادگر). دانشمند صفتی است که به یک شغل اشاره ندارد. شغل مورد نظر هم آموزش نیست اما گاهی آموزش را هم در بر میگیرد.
۵. مدرسه/ مدرسهعالی محل آموزش دانشعلمی است. مدرسهعالی با دانشگاه فرق دارد.
۶. مفهوم دانشگاه از حدود ۹۰۰ سال پیش که مفهوم لاتین اونیورسیته بر آن اطلاق شد تا کنون تحولاتی را پشت سر گذاشته. مدرسه در ایران (به انضمام حوزه علمیه) از تحول بهدور بوده. این تحول را نمیشود به دانشگاه نوع ۱ و ۲ و ۳ و۴ و ۵ و الی آخر فروکاهید. این سادهانگاری خلافآمد نهاد دانشگاه در جهان نوین است.
۷. دانشگاه مدرن نهادی است اجتماعی/ مدنی که وظیفهای متمایز از هر نهاد اجتماعی دیگر دارد. این وظیفه متمایز است از وظیفهء مدرسه (عالی). در این معنی همراه با فرگشت اجتماعی، و در نتیجه فرگشت در نهادهای دیگر اجتماعی، این وظیفه هم تحولیاب است.
۸. دولت مدرن وظیفهء خود می داند برای انجام این وظیفه از منابع دولتی هزینه کند. همینطور، بسته به شرایط اجتماعی هر کشور، بخش خصوصی مجاز است در صورت تمایل بخشی از همین وظیفه را بهعهده بگیرد.
نوشتههای من در این باب:
۱. معماری علم در ایران
۲. سندرم دوره نقل- حاشیه بر معماری علم در ایران (در دو جلد)
۳. مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه در ایران.
هر چهار جلد در مجموعه «ایران من» منتشر شده.
ویدیوی گفتگو میثم سفیدخوش و رضا منصوری با عنوان «از دانشگاهی که هست تا دانشگاهی باید» را در پیوند زیر ببینید. این برنامه ۳۰ آبان ماه ۱۴۰۲، در تالار صبا، دانشگاه شید باهنر کرمان برگزار شد.
https://aparat.com/v/IBdzO
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۹ دی ۱۴۰۲
rmansouri.ir
۱. دانشگاه را بدون درک مفهوم علم نمی توان/ نباید تعریف کرد.
۲. علم آگاهی نیست، علم با دانشِ علمی فرق دارد. علم پدیدهای است در جامعهء مدرن که در عرف علوم اجتماعی از جنس نهاد است با روالهای خاص خودش.
۳. نهادهای علمی پر شماری در جامعهء مدرن ایجاد شده که مدرسه عالی (کالج)، دانشگاه، مرکز پژوهشی، سازمانهای پژوهانهده، و انجمنهای علمی بخشی از آنها است.
۴. مفهوم فارسی شدهء عالم/ دانشمند را نمیشود معادل scientist در انگلیسی دانست. کلمه انگلیسی اشاره به یک حرفه/ شغل دارد. شخص شاغل در آن بهازای کاری که انجام میدهد پول دریافت میکند. دانشمند این معنی را نمیرساند برخلاف دانشگر مانند پژوهشگر (به قیاس مسگر و آهنگر و جهادگر). دانشمند صفتی است که به یک شغل اشاره ندارد. شغل مورد نظر هم آموزش نیست اما گاهی آموزش را هم در بر میگیرد.
۵. مدرسه/ مدرسهعالی محل آموزش دانشعلمی است. مدرسهعالی با دانشگاه فرق دارد.
۶. مفهوم دانشگاه از حدود ۹۰۰ سال پیش که مفهوم لاتین اونیورسیته بر آن اطلاق شد تا کنون تحولاتی را پشت سر گذاشته. مدرسه در ایران (به انضمام حوزه علمیه) از تحول بهدور بوده. این تحول را نمیشود به دانشگاه نوع ۱ و ۲ و ۳ و۴ و ۵ و الی آخر فروکاهید. این سادهانگاری خلافآمد نهاد دانشگاه در جهان نوین است.
۷. دانشگاه مدرن نهادی است اجتماعی/ مدنی که وظیفهای متمایز از هر نهاد اجتماعی دیگر دارد. این وظیفه متمایز است از وظیفهء مدرسه (عالی). در این معنی همراه با فرگشت اجتماعی، و در نتیجه فرگشت در نهادهای دیگر اجتماعی، این وظیفه هم تحولیاب است.
۸. دولت مدرن وظیفهء خود می داند برای انجام این وظیفه از منابع دولتی هزینه کند. همینطور، بسته به شرایط اجتماعی هر کشور، بخش خصوصی مجاز است در صورت تمایل بخشی از همین وظیفه را بهعهده بگیرد.
نوشتههای من در این باب:
۱. معماری علم در ایران
۲. سندرم دوره نقل- حاشیه بر معماری علم در ایران (در دو جلد)
۳. مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه در ایران.
هر چهار جلد در مجموعه «ایران من» منتشر شده.
ویدیوی گفتگو میثم سفیدخوش و رضا منصوری با عنوان «از دانشگاهی که هست تا دانشگاهی باید» را در پیوند زیر ببینید. این برنامه ۳۰ آبان ماه ۱۴۰۲، در تالار صبا، دانشگاه شید باهنر کرمان برگزار شد.
https://aparat.com/v/IBdzO
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
از دانشگاهی که هست تا دانشگاهی که باید
گفتگو در دانشگاه شهید باهنر کرمان، ۳۰ آبان ماه ۱۴۰۲
چند پرسش در مورد مفهوم دانشگاه
رضا منصوری
۱. دانشگاه را بدون درک مفهوم علم نمی توان/ نباید تعریف کرد
۲. علم آگاهی نیست، علم با دانشِ علمی فرق دارد. علم پدیدهای است در جامعهء مدرن که در عرف علوم اجتماعی…
چند پرسش در مورد مفهوم دانشگاه
رضا منصوری
۱. دانشگاه را بدون درک مفهوم علم نمی توان/ نباید تعریف کرد
۲. علم آگاهی نیست، علم با دانشِ علمی فرق دارد. علم پدیدهای است در جامعهء مدرن که در عرف علوم اجتماعی…
شرق، غرب، و «ما»ی میانا
✍️ رضا منصوری
جمعه ۵ بهمن ۱۴۰۲
rmansouri.ir
در جامعهای که مدنیت رشد کافی نکرده تا مردماش بر بدیهیات توافق کرده باشند باید منتظر کلنجارهای روزانه تا جدال و جنگ و نابودی یکدیگر بود. ایران در چنین وضعیتی است! مستقل از هر پرسش یا پاسخ یا توجیه، این وضعیت آشکار را نمیشود انکار کرد …
https://telegra.ph/شرق-غرب-و-مای-میانا-01-26
✍️ رضا منصوری
جمعه ۵ بهمن ۱۴۰۲
rmansouri.ir
در جامعهای که مدنیت رشد کافی نکرده تا مردماش بر بدیهیات توافق کرده باشند باید منتظر کلنجارهای روزانه تا جدال و جنگ و نابودی یکدیگر بود. ایران در چنین وضعیتی است! مستقل از هر پرسش یا پاسخ یا توجیه، این وضعیت آشکار را نمیشود انکار کرد …
https://telegra.ph/شرق-غرب-و-مای-میانا-01-26
Telegraph
شرق، غرب، و «ما»ی میانا
۵ بهمن ۱۴۰۲ در جامعهای که مدنیت رشد کافی نکرده تا مردماش بر بدیهیات توافق کرده باشند باید منتظر کلنجارهای روزانه تا جدال و جنگ و نابودی یکدیگر بود. ایران در چنین وضعیتی است! مستقل از هر پرسش یا پاسخ یا توجیه، این وضعیت آشکار را نمیشود انکار کرد: جدال بر…
Forwarded from تاریخ معاصـر ایران
#یه_فنجان_تفکر...
در مظلومیت سیستان و بلوچستان...
یادداشتی از : لیلا پاپلییزدی...
این عکس پیوست متن را یک بار اینجا گذاشتم و چون زیاد ریت شد برداشتم.
حالا به دلیلی دیگر میگذارم.
این مرد ملامحمدپتی ریگی است و وقتی من این عکس را از او گرفتم نود و شش سال سن داشت و در یک اتاقک در حاشیه میرجاوه زندگی می کرد.
ملامحمد یکی از افراد تصمیم گیرنده از طرف طایفه ریگی برای تعیین خط مرزی ایران و پاکستان بوده است...
بر اساس اسناد، طایفه ریگی با تلاش بسیار و بر اساس سندهای مراتع، خط مرزی را تا جای ممکن به درون پاکستان پس میبرند.
پروپاگاندا اما از طایفه ریگی موجود ترسناکی ساخت و روش زیست باستانی آنها یعنی پاسداری از شرق را ازشان ستاند.
بسیاری پیش در کلاسی از شاگردانم پرسیدم در حدود زمانی فتح تهران توسط مشروطهچیها در بلوچستان چه میگذشت؟
کسی نمیدانست چراکه روایت دهها جوان بلوچ را که در گشت در ایستادگی مقابل بریتانیا کشته شدند تا استعمار وارد نشود، کسی بازخوانی نکرده است...
مثل روایت ملاپتی و دهها ملاپتی.
دهها سال سلبریتیها و همدستان پروپاگاندا روایت زیست مردمان بلوچ را از مردم به انسانهایی بیروایت تقلیل دادند...
تاریخشان را حذف کردند آنقدر که حالا امروز بعضیمان اینقدر خالیالذهن هستیم از بلوچستان، که سوختبر و قاچاقچی را عوضی می گیریم...
حرج بر شماست که نخواندهاید و حرج بر آنهاست که ملامحمد پتی را بهجای آنکه داستانش در کتابهای درسی روایت شود، به کنجی راندند و شمایان چنان بر خود فرض کردید که خدایان تاریخید که کسی جلودارتان نیست.
فقط به این تصویر خوب نگاه کنید و یک بار دیگر روایت جعلیتان را مرور کنید.
پ.ن: محمود زندمقدم یکی از پژوهشگرانی است که بهترین تکنگاریها را در مورد بلوچستان نوشته است...
لطفا بررسی کنید ببینید چه بلایی سرش آوردند و امروز کجاست...
این است که از آن خطه کم میدانیم!
#تاریخ_معاصرایران 👇👇👇
📚https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAAEEhqxx3Z00nJrdwFg
در مظلومیت سیستان و بلوچستان...
یادداشتی از : لیلا پاپلییزدی...
این عکس پیوست متن را یک بار اینجا گذاشتم و چون زیاد ریت شد برداشتم.
حالا به دلیلی دیگر میگذارم.
این مرد ملامحمدپتی ریگی است و وقتی من این عکس را از او گرفتم نود و شش سال سن داشت و در یک اتاقک در حاشیه میرجاوه زندگی می کرد.
ملامحمد یکی از افراد تصمیم گیرنده از طرف طایفه ریگی برای تعیین خط مرزی ایران و پاکستان بوده است...
بر اساس اسناد، طایفه ریگی با تلاش بسیار و بر اساس سندهای مراتع، خط مرزی را تا جای ممکن به درون پاکستان پس میبرند.
پروپاگاندا اما از طایفه ریگی موجود ترسناکی ساخت و روش زیست باستانی آنها یعنی پاسداری از شرق را ازشان ستاند.
بسیاری پیش در کلاسی از شاگردانم پرسیدم در حدود زمانی فتح تهران توسط مشروطهچیها در بلوچستان چه میگذشت؟
کسی نمیدانست چراکه روایت دهها جوان بلوچ را که در گشت در ایستادگی مقابل بریتانیا کشته شدند تا استعمار وارد نشود، کسی بازخوانی نکرده است...
مثل روایت ملاپتی و دهها ملاپتی.
دهها سال سلبریتیها و همدستان پروپاگاندا روایت زیست مردمان بلوچ را از مردم به انسانهایی بیروایت تقلیل دادند...
تاریخشان را حذف کردند آنقدر که حالا امروز بعضیمان اینقدر خالیالذهن هستیم از بلوچستان، که سوختبر و قاچاقچی را عوضی می گیریم...
حرج بر شماست که نخواندهاید و حرج بر آنهاست که ملامحمد پتی را بهجای آنکه داستانش در کتابهای درسی روایت شود، به کنجی راندند و شمایان چنان بر خود فرض کردید که خدایان تاریخید که کسی جلودارتان نیست.
فقط به این تصویر خوب نگاه کنید و یک بار دیگر روایت جعلیتان را مرور کنید.
پ.ن: محمود زندمقدم یکی از پژوهشگرانی است که بهترین تکنگاریها را در مورد بلوچستان نوشته است...
لطفا بررسی کنید ببینید چه بلایی سرش آوردند و امروز کجاست...
این است که از آن خطه کم میدانیم!
#تاریخ_معاصرایران 👇👇👇
📚https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAAEEhqxx3Z00nJrdwFg
چند پرسش در مورد مفهوم دانشگاه
پاسخ به پرسشهای گروهی از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۰ بهمن ۱۴۰۲
rmansouri.ir
۱. دانشگاه را بدون درک مفهوم علم نمیتوان/ نباید تعریف کرد
۲. علم آگاهی نیست، علم با دانشِ علمی فرق دارد. علم پدیدهای است در جامعهء مدرن که در عرف علوم اجتماعی از جنس نهاد است با روالهای خاص خودش.
۳. نهادهای علمی پر شماری در جامعهء مدرن ایجاد شده که مدرسه عالی (کالج)، دانشگاه، مرکز پژوهشی، سازمانهای پژوهانهده، و انجمنهای علمی بخشی از آنها است.
۴. مفهوم فارسی شدهء عالم/ دانشمند را نمیشود معادل scientist در انگلیسی دانست. کلمه انگلیسی اشاره به یک حرفه/ شغل دارد. شخص شاغل در آن بهازای کاری که انجام میدهد پول دریافت میکند. دانشمند این معنی را نمیرساند برخلاف دانشگر مانند پژوهشگر (به قیاس مسگر و آهنگر و جهادگر). دانشمند واژهای است که به یک شغل اشاره ندارد. شغل مورد نظر هم آموزش نیست اما گاهی آموزش را هم در بر میگیرد.
۵. مدرسه/ مدرسهعالی محل آموزش دانشعلمی است. مدرسهعالی با دانشگاه فرق دارد.
۶. مفهوم دانشگاه از حدود ۹۰۰ سال پیش که مفهوم لاتین اونیورسیته بر آن اطلاق شد تا کنون تحولاتی را پشت سر گذاشته. مدرسه در ایران (به انضمام حوزه علمیه) از تحول (در معنی ترادیسی) بهدور بوده. این تحول را نمیشود به دانشگاه نوع ۱ و ۲ و ۳ و۴ و ۵ و الی آخر فروکاهید. این سادهانگاری خلافآمد نهاد دانشگاه در جهان نوین است.
۷. دانشگاه مدرن نهادی است اجتماعی/ مدنی که وظیفهای متمایز از هر نهاد اجتماعی دیگر دارد. بهپرسشهایی پاسخ میدهد که هیچ نهاد دیگری برای آن تأسیس نشده. این وظیفه متمایز است از وظیفهء مدرسه (عالی). در این معنی، همراه با فرگشت اجتماعی، و در نتیجهْ فرگشت در نهادهای دیگر اجتماعی، این وظیفه هم تحولیاب است.
۸. دولت مدرن وظیفهء خود میداند برای انجام این وظیفه از منابع دولتی هزینه کند. همینطور، بسته به شرایط اجتماعی هر کشور، بخش خصوصی مجاز است در صورت تمایل بخشی از همین وظیفه را بهعهده بگیرد.
نوشتههای من در این باب:
۱. معماری علم در ایران
۲. سندرم دوره نقل- حاشیه بر معماری علم در ایران (در دو جلد)
۳. مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه در ایران.
هر چهار جلد در مجموعه «ایران من» منتشر شده.
پاسخ به پرسشهای گروهی از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۰ بهمن ۱۴۰۲
rmansouri.ir
۱. دانشگاه را بدون درک مفهوم علم نمیتوان/ نباید تعریف کرد
۲. علم آگاهی نیست، علم با دانشِ علمی فرق دارد. علم پدیدهای است در جامعهء مدرن که در عرف علوم اجتماعی از جنس نهاد است با روالهای خاص خودش.
۳. نهادهای علمی پر شماری در جامعهء مدرن ایجاد شده که مدرسه عالی (کالج)، دانشگاه، مرکز پژوهشی، سازمانهای پژوهانهده، و انجمنهای علمی بخشی از آنها است.
۴. مفهوم فارسی شدهء عالم/ دانشمند را نمیشود معادل scientist در انگلیسی دانست. کلمه انگلیسی اشاره به یک حرفه/ شغل دارد. شخص شاغل در آن بهازای کاری که انجام میدهد پول دریافت میکند. دانشمند این معنی را نمیرساند برخلاف دانشگر مانند پژوهشگر (به قیاس مسگر و آهنگر و جهادگر). دانشمند واژهای است که به یک شغل اشاره ندارد. شغل مورد نظر هم آموزش نیست اما گاهی آموزش را هم در بر میگیرد.
۵. مدرسه/ مدرسهعالی محل آموزش دانشعلمی است. مدرسهعالی با دانشگاه فرق دارد.
۶. مفهوم دانشگاه از حدود ۹۰۰ سال پیش که مفهوم لاتین اونیورسیته بر آن اطلاق شد تا کنون تحولاتی را پشت سر گذاشته. مدرسه در ایران (به انضمام حوزه علمیه) از تحول (در معنی ترادیسی) بهدور بوده. این تحول را نمیشود به دانشگاه نوع ۱ و ۲ و ۳ و۴ و ۵ و الی آخر فروکاهید. این سادهانگاری خلافآمد نهاد دانشگاه در جهان نوین است.
۷. دانشگاه مدرن نهادی است اجتماعی/ مدنی که وظیفهای متمایز از هر نهاد اجتماعی دیگر دارد. بهپرسشهایی پاسخ میدهد که هیچ نهاد دیگری برای آن تأسیس نشده. این وظیفه متمایز است از وظیفهء مدرسه (عالی). در این معنی، همراه با فرگشت اجتماعی، و در نتیجهْ فرگشت در نهادهای دیگر اجتماعی، این وظیفه هم تحولیاب است.
۸. دولت مدرن وظیفهء خود میداند برای انجام این وظیفه از منابع دولتی هزینه کند. همینطور، بسته به شرایط اجتماعی هر کشور، بخش خصوصی مجاز است در صورت تمایل بخشی از همین وظیفه را بهعهده بگیرد.
نوشتههای من در این باب:
۱. معماری علم در ایران
۲. سندرم دوره نقل- حاشیه بر معماری علم در ایران (در دو جلد)
۳. مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه در ایران.
هر چهار جلد در مجموعه «ایران من» منتشر شده.
زمان و وقت- ۱
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۷ بهمن ۱۴۰۲
rmansouri.ir
• قبول ندارم سرودهء آن شاعر را که گفت «هر که در بحر عدم رفت نیامد بیرون …». من خود در سال ۱۳۸۸ مردم و تنها بر سنگ قبر خودم نشستم و مرثیه نوشتم بر آنکس که اسمش رضا منصوری بود و ایران و طالقاناش را دوست میداشت (بر مزار خودم، ایران من ۵، سندرم دوره نقل- یادداشتها). باورم نمیشود از آن رفتن ۱۵ سال گذشته که از زمان آینده وقت گذشته را میبینم و وقت آینده را ترسیم میکنم. شاید اینکه «در پس پرده …» زمان راکد است و تنها وقت هست، زمان نیست.
• به گمانم ابوعلی دقّاق بوده که گقته «وقت همان است که تو در آنی. اگر در دنیاییْ وقت تو دنیا است. و اگر در آخرتیْ آخرت وقت تو است. اگر شادمانیْ وقت تو شادمانی است. و اگر اندوهگینیْ اندوه وقت تو است». این وقت ربطی به زمان ندارد. در این دنیا که بودم، وقتم همراه با اندوه و کمتر شادی بود- که ربطی به خوشبینی بیش از حدّم نداشت. میکوشیدم کنشپذیر نباشم تا رخدادهای جامعه- در وقت- از این به آن پرتابم نکند که نتوانست؛ بیخردی خودم در «معنای وقت» بود که بسیار توانست.
• زمان در ایرانم بیمعنی بود؛ تازه داشت معنی پیدا میکرد. چون مقیاس زماناش- یعنی تغییر در دینامیک- از مرتبهء صد بود- شاید هم هزار- که به عمرم کفاف نمیداد. پس وقت بود و پرتاب انسانها از این وقت به آن وقت. دینامیک مفهومی نبود که درکیده شود- خبری ازش نبود. تنها تغییرِ اساسی- البته از مرتبهء هزار- با گذر از سامانیان و بوییان به سلجوقیان است که درمییابیم چگونه خرد ایرانیان به شریعت متصلب ترادیسید. ترکیب شمشیر با خرد در بوییان جای خود را به ترکیب شمشیر و شریعت در سلجوقیان داد- ترکیبی مشابه با ساسانیان. امپراطوری ساسانیان را میشود با امپراطوری سلجوقیان مقایسه کرد. حملهء طغرل به رومیان بیزانس در آناتولی و سپس پیروزی نهایی آلب ارسلان در ملازگرد بر بیزانسیها و اسیر کردن امپراتورشان رومانوس دیوژن، ۴۵۰/۴۶۳/۱۰۷۱، پیشدرامد حکومت سلجوقیان در آناتولی و سپس برامدن عثمانیها شد- همین پیروزی شد انگیرهای برای جنگهای صلیبی. در عصری که هنوز شمشیر تعیین کننده بود نه خرد علمی و مبانی تفکر. تصلب در شریعت هم باعث بسیج تودهها بود و کمک شمشیر. زمانی که هنوز در غرب آدلار باثی میگفت از استادان عربم آموختم خردم را بهکارگیرم و نه زنجیر مدعیان اخلاق برگردن نهم (نک ایران من۱، ایران ۱۴۲۷، انتشارات دیبایه، تهران، ۱۴۰۱، ص ۲۰). هنوز مولوی از دست مغول نگریختهبود تا به قونیه تحت نفوذ سلجوقیان در آرامشی نسبی زندگی کند و هنوز از عثمانی خبری نبود. دویست سال پس از رویداد ملازگرد، در عصر اتابکان ایران، یا نیم قرن پس از ساکن شدن مولوی در قونیه حکام روم شرقی- آناتولی یا ترکیه امروزی در ایران تعیین میشد با حکم رشیدالدین فضلالله در تبریز و فرستادن پسرانش به آناتولی با توصیه به توجه دانشمندان.
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۷ بهمن ۱۴۰۲
rmansouri.ir
• قبول ندارم سرودهء آن شاعر را که گفت «هر که در بحر عدم رفت نیامد بیرون …». من خود در سال ۱۳۸۸ مردم و تنها بر سنگ قبر خودم نشستم و مرثیه نوشتم بر آنکس که اسمش رضا منصوری بود و ایران و طالقاناش را دوست میداشت (بر مزار خودم، ایران من ۵، سندرم دوره نقل- یادداشتها). باورم نمیشود از آن رفتن ۱۵ سال گذشته که از زمان آینده وقت گذشته را میبینم و وقت آینده را ترسیم میکنم. شاید اینکه «در پس پرده …» زمان راکد است و تنها وقت هست، زمان نیست.
• به گمانم ابوعلی دقّاق بوده که گقته «وقت همان است که تو در آنی. اگر در دنیاییْ وقت تو دنیا است. و اگر در آخرتیْ آخرت وقت تو است. اگر شادمانیْ وقت تو شادمانی است. و اگر اندوهگینیْ اندوه وقت تو است». این وقت ربطی به زمان ندارد. در این دنیا که بودم، وقتم همراه با اندوه و کمتر شادی بود- که ربطی به خوشبینی بیش از حدّم نداشت. میکوشیدم کنشپذیر نباشم تا رخدادهای جامعه- در وقت- از این به آن پرتابم نکند که نتوانست؛ بیخردی خودم در «معنای وقت» بود که بسیار توانست.
• زمان در ایرانم بیمعنی بود؛ تازه داشت معنی پیدا میکرد. چون مقیاس زماناش- یعنی تغییر در دینامیک- از مرتبهء صد بود- شاید هم هزار- که به عمرم کفاف نمیداد. پس وقت بود و پرتاب انسانها از این وقت به آن وقت. دینامیک مفهومی نبود که درکیده شود- خبری ازش نبود. تنها تغییرِ اساسی- البته از مرتبهء هزار- با گذر از سامانیان و بوییان به سلجوقیان است که درمییابیم چگونه خرد ایرانیان به شریعت متصلب ترادیسید. ترکیب شمشیر با خرد در بوییان جای خود را به ترکیب شمشیر و شریعت در سلجوقیان داد- ترکیبی مشابه با ساسانیان. امپراطوری ساسانیان را میشود با امپراطوری سلجوقیان مقایسه کرد. حملهء طغرل به رومیان بیزانس در آناتولی و سپس پیروزی نهایی آلب ارسلان در ملازگرد بر بیزانسیها و اسیر کردن امپراتورشان رومانوس دیوژن، ۴۵۰/۴۶۳/۱۰۷۱، پیشدرامد حکومت سلجوقیان در آناتولی و سپس برامدن عثمانیها شد- همین پیروزی شد انگیرهای برای جنگهای صلیبی. در عصری که هنوز شمشیر تعیین کننده بود نه خرد علمی و مبانی تفکر. تصلب در شریعت هم باعث بسیج تودهها بود و کمک شمشیر. زمانی که هنوز در غرب آدلار باثی میگفت از استادان عربم آموختم خردم را بهکارگیرم و نه زنجیر مدعیان اخلاق برگردن نهم (نک ایران من۱، ایران ۱۴۲۷، انتشارات دیبایه، تهران، ۱۴۰۱، ص ۲۰). هنوز مولوی از دست مغول نگریختهبود تا به قونیه تحت نفوذ سلجوقیان در آرامشی نسبی زندگی کند و هنوز از عثمانی خبری نبود. دویست سال پس از رویداد ملازگرد، در عصر اتابکان ایران، یا نیم قرن پس از ساکن شدن مولوی در قونیه حکام روم شرقی- آناتولی یا ترکیه امروزی در ایران تعیین میشد با حکم رشیدالدین فضلالله در تبریز و فرستادن پسرانش به آناتولی با توصیه به توجه دانشمندان.