رسالهء صناعیه از میرزا ابوالقاسم استرابادی میرفندرسکی
✍️ رضا منصوری
جمعه ۵ مرداد ۱۴۰۳
rmansouri.ir
میرفندرسکی از حکمای امامیهء عصر صفوی است و زادهء استراباد (۹۴۲- ۱۰۱۹/ ۱۵۶۳- ۱۶۴۰). کتاب او با نام رسالهء صناعیه در تعریف و امور پیشهها منحصر به فرد است. این کتاب در باب صنایع است اما نه به معنی امروزی کلمهء صنعت بلکه، همانطور که خودش بهصراحت بیان میکند (ص ۷۷ در همان سطر دوم از باب اول)، منظورش پیشه است به همین معنی امروزیاش در فارسی- گرچه آن را وسیعتر میگیرد. از دید من اهمیت کتاب بیشتر در همین است تا در موضوع صنعت در معنی امروزیناش که آن موقع نبود. خوب است همین جا یاداوری کنم- به نقل از مقالهء آقای شهرام پازوکی- که واژهء تکنولوژی در اروپا در سال ۹۹۴/ ۱۶۱۵ ابداع شد و بهکار رفت؛ یعنی همان سالهای فعالیت علمی میرفندرسکی. معادل فارسی آن فنّاوری را مرحوم احمد آرام در دههء ۳۰ ساخت اما کاربرد جدی آن به بعد از انقلاب برمیگردد. ابداع کلمهء industry و کاربردش در معنای امروزی را هنوز نمیدانم!
https://telegra.ph/رسالهء-صناعیه-از-میرزا-ابوالقاسم-استرابادی-میرفندرسکی-07-26
✍️ رضا منصوری
جمعه ۵ مرداد ۱۴۰۳
rmansouri.ir
میرفندرسکی از حکمای امامیهء عصر صفوی است و زادهء استراباد (۹۴۲- ۱۰۱۹/ ۱۵۶۳- ۱۶۴۰). کتاب او با نام رسالهء صناعیه در تعریف و امور پیشهها منحصر به فرد است. این کتاب در باب صنایع است اما نه به معنی امروزی کلمهء صنعت بلکه، همانطور که خودش بهصراحت بیان میکند (ص ۷۷ در همان سطر دوم از باب اول)، منظورش پیشه است به همین معنی امروزیاش در فارسی- گرچه آن را وسیعتر میگیرد. از دید من اهمیت کتاب بیشتر در همین است تا در موضوع صنعت در معنی امروزیناش که آن موقع نبود. خوب است همین جا یاداوری کنم- به نقل از مقالهء آقای شهرام پازوکی- که واژهء تکنولوژی در اروپا در سال ۹۹۴/ ۱۶۱۵ ابداع شد و بهکار رفت؛ یعنی همان سالهای فعالیت علمی میرفندرسکی. معادل فارسی آن فنّاوری را مرحوم احمد آرام در دههء ۳۰ ساخت اما کاربرد جدی آن به بعد از انقلاب برمیگردد. ابداع کلمهء industry و کاربردش در معنای امروزی را هنوز نمیدانم!
https://telegra.ph/رسالهء-صناعیه-از-میرزا-ابوالقاسم-استرابادی-میرفندرسکی-07-26
Telegraph
رسالهء صناعیه از میرزا ابوالقاسم استرابادی میرفندرسکی
۵ مرداد ۱۴۰۳ میرفندرسکی از حکمای امامیهء عصر صفوی است و زادهء استراباد (۹۴۲- ۱۰۱۹/ ۱۵۶۳- ۱۶۴۰). کتاب1 او با نام رسالهء صناعیه در تعریف و امور پیشهها منحصر به فرد است2. این کتاب در باب صنایع است اما نه به معنی امروزی کلمهء3 صنعت بلکه، همانطور که خودش بهصراحت…
کتاب و وضعیت منحصر بهفرد ایران
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳
rmansouri.ir
مگر ایرانیان متفاوتاند؟ چرا ایرانیان متفاوتاند؟ گزارههایی مناقشهآمیز. اما گاهی شاخصها یا رفتارهایی دیده شده که متفاوت بودن را برجسته میکند.
https://telegra.ph/کتاب-و-وضعیت-منحصر-بهفرد-ایران-08-02
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳
rmansouri.ir
مگر ایرانیان متفاوتاند؟ چرا ایرانیان متفاوتاند؟ گزارههایی مناقشهآمیز. اما گاهی شاخصها یا رفتارهایی دیده شده که متفاوت بودن را برجسته میکند.
https://telegra.ph/کتاب-و-وضعیت-منحصر-بهفرد-ایران-08-02
Telegraph
کتاب و وضعیت منحصر بهفرد ایران
مگر ایرانیان متفاوتاند؟ چرا ایرانیان متفاوتاند؟ گزارههایی مناقشهآمیز. اما گاهی شاخصها یا رفتارهایی دیده شده که متفاوت بودن را برجسته میکند. اول بار بیستوچند سال پیش که آمار سالانهء چاپ عنوان کتاب را در ایران با کشورهای دیگر مقایسه کردم بسیار تعجب کردم؛…
بخش از کتابم «عبور از سندرم دوره نقل- عصر آگاهی»
فصل ۶: اَزَمانیت و امر قدسی
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳
rmansouri.ir
۳-۶. پیامدهای منتظر اما نامنظور اَزَمانیت در امر قدسی
مخالفت با نوآوری یکی از پیامدهای نامنظور امر قدسی است- منظور پیامبران و دین بهخودی خود نیست- که باید انتظار داشت- منتظر است!
راه-رسیدن-به-خدا هدف غایی شریعت در امر قدسی است. گرچه گفته شده بهتعداد انسانها راه برای رسیدن به خدا هست اما این تعداد پرشمار سه گونهء کلی دارد: راه ابرار، اخیار، و شطار [رک بخش ۵-۱۱ از کتاب مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه، همینجا، پاورقی ۵.]. زهد مشخصهء ابرار است و فرشتهگونه بودنْ کمال مطلوب آن. فرشتهها اما اَزَماناند. این تفکر قدسی مایل است انسانها را به مانند فرشتهها به بهشت ببرد- به قول فروغی بسطامی که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی [تشکر از توفیق حیدرزاده!]. از این جهت ازمانیت را میپسندد. همین است که برای نخبگان سیاسی و فرهنگی امروز ما که ریشه در این سنت دارند زمان بیمعنی است. همینطور هم ازمانیت ویژگی مفهوم انسان کامل اسلامی در این دیدگاه است.
اخیار اما به دنبال جهاداند و نیز مایل بهخشونت در صورت لازم برای بهشتی کردن انسانها. جهاد هم البته وقتی معنی دارد که دشمن باشد؛ این جهاد و تحرک ناشی از آن هم تبعی است، یعنی تابع وجود دشمن است که اگر نباشد جهادی در کار نخواهد بود. تا زمانی هم که دشمن خلاق است- بدعت-گذار است و نوآور- اخیار خود را مجبور میدانند بهتقلید هم شده همپای آنها قدرت کسب کنند. این کلنجار و تقلای جهادی تابع وجود غیر است و واداشته نه اصولی. اخیار دوستاش دارند چون با روحیهء جهادی سازگار است پس دشمن و وجودش انگیزش برای حرکت است؛ از این حیث این حرکت تبعی است و ثانویه، پس اصالت ندارد و پیرو غیر است؛ هر وقت دشمن نباشد اخیار از حرکت میایستد و کمال مطلوبش لابد میشود همان بهشتی کردن انسانها حتی بهزور و خشونت [تناظر جالبی دیده میشود میان منش اخیار و تفکر ژرژ سورل که در کتابش «تفکراتی در بارهء خشونت» نوشته و به همین دلیل شوروی کمونیستی و ایتالیای فاشیست هر دو از او تقدیر کردند. رک کتاب آگاهی و جامعه، هنری استیوارت هیوز، ترجمه عزت الله فولادوند، فصل پنجم «ژرژ سورل در جستجوی واقعیت»، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۱.]. در نظر هم داشته باشیم که، همواره کسانی کافر به یک امر قدسی یافت میشود؛ پس اخیار با انگشت گذاشتن روی آنها دشمن را تعریف میکنند. تکیه بر حدیث «السیف مُحلّلالذنوب» راه را در جمهوری اسلامی برای یافتن دشمن به هر قیمت- حتی خودکشی- بهمنظور نجات از گناهان باز کردهاست [رک کتاب نزهةالقلوب، حمدالله مستوفی، بهکوشش محمد دبیر سیاقی، کتابخانه طهوری، تهران، ۱۳۳۶، ص بیست و یک از مقدمه.]؛ آنجا که یکی از اجداد مستوفی بهجهت گناهانش از شیخ نورالدین گیلی علاج دفع گناهانش را خواست که شیخ ازو خواست غزا کند مگر شهید شود. او هم مغول را بهبهانهء نشان دادن مالی پنهان در شهر بهخانه خود آورد تا با مغولان غزا کند! نتیجه هم روشن است. نباید گذاشت این نوع خودکشی به نابودی ایران منجر شود!
شطار اما راه خداگونگی و عشق به انسان و طبیعت را در نظر دارد. این منش اما مطلوب شریعت نیست. همین است که ازمانیت را در امر قدسی پیامدی منتظر- بهمعنی انتظارپذیر- میکند گرچه منظور واضعان امر قدسی الزاماً این ایستایی و مانایی نیست.
منش پیکارجوی اخیار نتیجهء منتظر دیگری هم دارد. این گروه با تکیه بر قاعدهء نفی سبیل در فقه و تعمیم آن به هر فعالیت یا پدیدهء اجتماعی مجبور است عقب ماندگی تاریخی و ضعف فکری خود را با عدد و رقمهای ساختگی جبران کند [رک بخش ۳ از فصل ۶ همین مجموعه.]. علاوه بر این، میکوشد افتخار و برجستگی جهانی هر ایرانی را، که رفتارش خارج از عرف تعریف شدهء اخیار است، نادیده بگیرد و اگر شد مخدوش و نابود کند. این را در پدیدهء میرزاخانی و شجریان دیدیم.
فصل ۶: اَزَمانیت و امر قدسی
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳
rmansouri.ir
۳-۶. پیامدهای منتظر اما نامنظور اَزَمانیت در امر قدسی
مخالفت با نوآوری یکی از پیامدهای نامنظور امر قدسی است- منظور پیامبران و دین بهخودی خود نیست- که باید انتظار داشت- منتظر است!
راه-رسیدن-به-خدا هدف غایی شریعت در امر قدسی است. گرچه گفته شده بهتعداد انسانها راه برای رسیدن به خدا هست اما این تعداد پرشمار سه گونهء کلی دارد: راه ابرار، اخیار، و شطار [رک بخش ۵-۱۱ از کتاب مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه، همینجا، پاورقی ۵.]. زهد مشخصهء ابرار است و فرشتهگونه بودنْ کمال مطلوب آن. فرشتهها اما اَزَماناند. این تفکر قدسی مایل است انسانها را به مانند فرشتهها به بهشت ببرد- به قول فروغی بسطامی که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی [تشکر از توفیق حیدرزاده!]. از این جهت ازمانیت را میپسندد. همین است که برای نخبگان سیاسی و فرهنگی امروز ما که ریشه در این سنت دارند زمان بیمعنی است. همینطور هم ازمانیت ویژگی مفهوم انسان کامل اسلامی در این دیدگاه است.
اخیار اما به دنبال جهاداند و نیز مایل بهخشونت در صورت لازم برای بهشتی کردن انسانها. جهاد هم البته وقتی معنی دارد که دشمن باشد؛ این جهاد و تحرک ناشی از آن هم تبعی است، یعنی تابع وجود دشمن است که اگر نباشد جهادی در کار نخواهد بود. تا زمانی هم که دشمن خلاق است- بدعت-گذار است و نوآور- اخیار خود را مجبور میدانند بهتقلید هم شده همپای آنها قدرت کسب کنند. این کلنجار و تقلای جهادی تابع وجود غیر است و واداشته نه اصولی. اخیار دوستاش دارند چون با روحیهء جهادی سازگار است پس دشمن و وجودش انگیزش برای حرکت است؛ از این حیث این حرکت تبعی است و ثانویه، پس اصالت ندارد و پیرو غیر است؛ هر وقت دشمن نباشد اخیار از حرکت میایستد و کمال مطلوبش لابد میشود همان بهشتی کردن انسانها حتی بهزور و خشونت [تناظر جالبی دیده میشود میان منش اخیار و تفکر ژرژ سورل که در کتابش «تفکراتی در بارهء خشونت» نوشته و به همین دلیل شوروی کمونیستی و ایتالیای فاشیست هر دو از او تقدیر کردند. رک کتاب آگاهی و جامعه، هنری استیوارت هیوز، ترجمه عزت الله فولادوند، فصل پنجم «ژرژ سورل در جستجوی واقعیت»، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۱.]. در نظر هم داشته باشیم که، همواره کسانی کافر به یک امر قدسی یافت میشود؛ پس اخیار با انگشت گذاشتن روی آنها دشمن را تعریف میکنند. تکیه بر حدیث «السیف مُحلّلالذنوب» راه را در جمهوری اسلامی برای یافتن دشمن به هر قیمت- حتی خودکشی- بهمنظور نجات از گناهان باز کردهاست [رک کتاب نزهةالقلوب، حمدالله مستوفی، بهکوشش محمد دبیر سیاقی، کتابخانه طهوری، تهران، ۱۳۳۶، ص بیست و یک از مقدمه.]؛ آنجا که یکی از اجداد مستوفی بهجهت گناهانش از شیخ نورالدین گیلی علاج دفع گناهانش را خواست که شیخ ازو خواست غزا کند مگر شهید شود. او هم مغول را بهبهانهء نشان دادن مالی پنهان در شهر بهخانه خود آورد تا با مغولان غزا کند! نتیجه هم روشن است. نباید گذاشت این نوع خودکشی به نابودی ایران منجر شود!
شطار اما راه خداگونگی و عشق به انسان و طبیعت را در نظر دارد. این منش اما مطلوب شریعت نیست. همین است که ازمانیت را در امر قدسی پیامدی منتظر- بهمعنی انتظارپذیر- میکند گرچه منظور واضعان امر قدسی الزاماً این ایستایی و مانایی نیست.
منش پیکارجوی اخیار نتیجهء منتظر دیگری هم دارد. این گروه با تکیه بر قاعدهء نفی سبیل در فقه و تعمیم آن به هر فعالیت یا پدیدهء اجتماعی مجبور است عقب ماندگی تاریخی و ضعف فکری خود را با عدد و رقمهای ساختگی جبران کند [رک بخش ۳ از فصل ۶ همین مجموعه.]. علاوه بر این، میکوشد افتخار و برجستگی جهانی هر ایرانی را، که رفتارش خارج از عرف تعریف شدهء اخیار است، نادیده بگیرد و اگر شد مخدوش و نابود کند. این را در پدیدهء میرزاخانی و شجریان دیدیم.
وزیر و وزارت عتف- ۱۴۰۳
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۶ مرداد ۱۴۰۳
(مضمون مصاحبهای با خبرگزاری مهر دوشنبه- ۲۲ مرداد ۱۴۰۳ که چاپ نشد)
rmansouri.ir
• شناخت مستقیمی از وزیر پیشنهادی علوم ندارم و از طریق رسانهها با پیشینهء او آشنا شدم ولی اینکه یک حوزوی که صابون دانشگاه به تنش خورده وارد مدیریت وزارت عتف میشود پدیدهء درخور تأملی است. دیدهام افرادی که سالها در دانشگاه بودند و بعد به حوزه رفتند پشیمان شدند؛ ولی ندیدم حوزویانی به دانشگاه بیایند (که نمونه آن نامزد پیشنهادی وزارت علوم است) جذب دانشگاه شوند اما پشیمان شوند.
• مدیریت وزارت عتف به تحصیلات فرد مرتبط نیست. اینکه وزیر علوم تحصیلات علوم انسانی، علوم پایه، مهندسی یا پزشکی داشته باشد نقشی در توان مدیریتاش بر این وزارت ندارد؛ گرچه در بعضی محافل دانشگاهی برله یا علیه این ادعا نظر میدهند. مثلاً عنوان میشود «تا به حال مهندسان یا علومیها مدیریت کردند، چه گلی به سر جامعه زدند؟» ولی این بحث بیربطی است. مرحوم شریعتمداری وزیر علوم اوایل انقلاب تحصیلات علوم انسانی داشت و شخص محترم و شریفی بود و یا مرحوم دکتر حسن حبیبی که دوست قدیمی بودیم، چه گلی به سری دانشگاه زدند که دیگران نزدند؟ بنابراین این بحث بیجاست. آینده وزارت علوم به مسائل دیگری بستگی دارد.
• فردی که وزیر علوم میشود باید چند ویژگی داشته باشد: علم را بشناسد، تفکیک علم از آموزش عالی را بداند، و جسارت انجام کار درست را داشته باشد. نمیدانم این ویژگیها در ایشان هست یا نه، ولی تقریباً مطمئنم که وزیر پیشنهادی علم را نمیشناسد و برای علم در ایران کاری نخواهد کرد، و نخواهد توانست کرد بهویژه در شرایط کنونی. بنابراین هیچ انتظاری در این زمینه از او ندارم. تنها انتظارم این است در علم خرابکاری نکند؛ اما ممکن است برای آموزش عالی بتواند کار مثبتی انجام دهد. باید توجه داشته باشیم که علم و آموزش عالی در عرف مدیریت دولتی دو مفهوم متفاوتاند. دانشگاه در چند سال گذشته بهویژه در سه سال گذشته، ضررهای زیادی دیده و دچار مشکل شده. خسران بر علم بیشتر هم بوده. امیدوارم وزیر جدید توان جلوگیری از تخریب بیشتر را داشته باشد. برای این کار لازم است شجاعت کافی در برابر حلقههای قدرت فاسد داشته باشد. و این ربطی به رشته فرد ندارد.
• امیدوارم وزیر پیشنهادی این جسارت را داشته باشد که آنچه که درست میداند انجام دهد تا دانشگاهیان راضی باشند. اگر این ویژگی را داشته باشد، حداقل برای تحرکهای آینده در علم ایران مجال تنفس ایجاد میکند. اما هیچ انتظاری ندارم تحولی در علم، حتی گامی کوچک، انجام شود. برای برداشتن گامی در توسعهء علمی باید شناختی از پدیده در سطح جهان داشت که وزیر پیشنهادی چنین تجربهای ندارد. ولی باید توجه داشت که بسیاری از دانشگاهیان دیگر کشور نیز در این زمینه بی- یا کم-تجربهاند. ما ۸۰ هزار هیات علمی داریم، چه درصدی این تجربه را دارند؟ وزیر علوم کنونی که این تجربه را داشت بسیار کمجسارت بود و از بیرون مدیریت شد. نتیجه اینکه هم علم و هم آموزش عالی تخریب شد. بنابراین داشتن جسارت در انجام کارِ خوب وجه غالبی است که امیدوارم باشیم حاصل شود.
خلاصه اینکه علم در ایران باز هم بیمتولی خواهند ماند. بازهم این بهعهدهء دانشگرانی است که تصویر کلان از علم و آیندهء آن دارند، ایران را میشناسند، همراه با دغدغهء شخصی برای آینده. امیدوار باشیم کمی جلوی تخریب گرفته شود و از سرعت بازمانی ما از تحولات علمی جهان بکاهد.
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۶ مرداد ۱۴۰۳
(مضمون مصاحبهای با خبرگزاری مهر دوشنبه- ۲۲ مرداد ۱۴۰۳ که چاپ نشد)
rmansouri.ir
• شناخت مستقیمی از وزیر پیشنهادی علوم ندارم و از طریق رسانهها با پیشینهء او آشنا شدم ولی اینکه یک حوزوی که صابون دانشگاه به تنش خورده وارد مدیریت وزارت عتف میشود پدیدهء درخور تأملی است. دیدهام افرادی که سالها در دانشگاه بودند و بعد به حوزه رفتند پشیمان شدند؛ ولی ندیدم حوزویانی به دانشگاه بیایند (که نمونه آن نامزد پیشنهادی وزارت علوم است) جذب دانشگاه شوند اما پشیمان شوند.
• مدیریت وزارت عتف به تحصیلات فرد مرتبط نیست. اینکه وزیر علوم تحصیلات علوم انسانی، علوم پایه، مهندسی یا پزشکی داشته باشد نقشی در توان مدیریتاش بر این وزارت ندارد؛ گرچه در بعضی محافل دانشگاهی برله یا علیه این ادعا نظر میدهند. مثلاً عنوان میشود «تا به حال مهندسان یا علومیها مدیریت کردند، چه گلی به سر جامعه زدند؟» ولی این بحث بیربطی است. مرحوم شریعتمداری وزیر علوم اوایل انقلاب تحصیلات علوم انسانی داشت و شخص محترم و شریفی بود و یا مرحوم دکتر حسن حبیبی که دوست قدیمی بودیم، چه گلی به سری دانشگاه زدند که دیگران نزدند؟ بنابراین این بحث بیجاست. آینده وزارت علوم به مسائل دیگری بستگی دارد.
• فردی که وزیر علوم میشود باید چند ویژگی داشته باشد: علم را بشناسد، تفکیک علم از آموزش عالی را بداند، و جسارت انجام کار درست را داشته باشد. نمیدانم این ویژگیها در ایشان هست یا نه، ولی تقریباً مطمئنم که وزیر پیشنهادی علم را نمیشناسد و برای علم در ایران کاری نخواهد کرد، و نخواهد توانست کرد بهویژه در شرایط کنونی. بنابراین هیچ انتظاری در این زمینه از او ندارم. تنها انتظارم این است در علم خرابکاری نکند؛ اما ممکن است برای آموزش عالی بتواند کار مثبتی انجام دهد. باید توجه داشته باشیم که علم و آموزش عالی در عرف مدیریت دولتی دو مفهوم متفاوتاند. دانشگاه در چند سال گذشته بهویژه در سه سال گذشته، ضررهای زیادی دیده و دچار مشکل شده. خسران بر علم بیشتر هم بوده. امیدوارم وزیر جدید توان جلوگیری از تخریب بیشتر را داشته باشد. برای این کار لازم است شجاعت کافی در برابر حلقههای قدرت فاسد داشته باشد. و این ربطی به رشته فرد ندارد.
• امیدوارم وزیر پیشنهادی این جسارت را داشته باشد که آنچه که درست میداند انجام دهد تا دانشگاهیان راضی باشند. اگر این ویژگی را داشته باشد، حداقل برای تحرکهای آینده در علم ایران مجال تنفس ایجاد میکند. اما هیچ انتظاری ندارم تحولی در علم، حتی گامی کوچک، انجام شود. برای برداشتن گامی در توسعهء علمی باید شناختی از پدیده در سطح جهان داشت که وزیر پیشنهادی چنین تجربهای ندارد. ولی باید توجه داشت که بسیاری از دانشگاهیان دیگر کشور نیز در این زمینه بی- یا کم-تجربهاند. ما ۸۰ هزار هیات علمی داریم، چه درصدی این تجربه را دارند؟ وزیر علوم کنونی که این تجربه را داشت بسیار کمجسارت بود و از بیرون مدیریت شد. نتیجه اینکه هم علم و هم آموزش عالی تخریب شد. بنابراین داشتن جسارت در انجام کارِ خوب وجه غالبی است که امیدوارم باشیم حاصل شود.
خلاصه اینکه علم در ایران باز هم بیمتولی خواهند ماند. بازهم این بهعهدهء دانشگرانی است که تصویر کلان از علم و آیندهء آن دارند، ایران را میشناسند، همراه با دغدغهء شخصی برای آینده. امیدوار باشیم کمی جلوی تخریب گرفته شود و از سرعت بازمانی ما از تحولات علمی جهان بکاهد.
نیاز انسان ایرانی به چند تلنگر
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲ شهریور ۱۴۰۳
(مضمون ارائهء من در گروه تلنگر، ۵ مرداد ۱۴۰۳)
rmansouri.ir
اول بار در سال ۱۴۰۰ از مفهوم تلنگر در کتابم عبور از سندرم، بخشهای ۵.۶ و ۳.۷، استفاده کردم. نوشتم که امر قدسی اَزَمان است، دینامیک ندارد، بی توجه است به مهارتهای زندگی، از نوآوری بهدور است و بدعت را حرام میدارد؛ نوشتم تلنگری لازم است تا بهویژگیهای ایرانی بودن خود مانند «درافزایی» توجه کنیم تا نسل جدید برای زندگی با عزت و رفاه در دنیای جدید آماده شود. حالا از چند تلنگر عمده صحبتمیکنم که لازم است تا از چنگ انحطاط مزمن شده بهدرآییم.
تلنگر اول از حق به اجماع گذشتن از پافشاری بر حق- حق مبتنی بر ذهنیت انسانها- تا برسیم به درکِ اهمیت اجماع در زندگی مدنی. اگر بخواهیم به اهلیت ایرانی تنها یک معنی بدهیم همین است؛ که البته در این اواخر تمایلهای طریقتی آن را کنار زده.
تلنگر دوم از ذهنیت به عینیت درامدن از چاه طبیعت، درامدن از گیروگور ذهنیت و توجه به عینیت، خروج از تمنای صرفِ ذهن به سمتِ خواستِ دیگران. ایجاد توان برای «وررفتن» و «گفتگو با طبیعت و با جامعه» وهرآنچه بیرون از ذهنیت ما است.
در این تلنگر دوم ضرافتهایی است که به آن اشاره میکنم:
• دوری از پذیرش سلسله مراتب در اجتماع: اینکه اصلاح همیشه از بالا است؛ پایین رعیت است و پیرو بالا. در این منش فکری توسعه و علم بیمعنی میشود
• دو دیگر اینکه مفهوم آزادگی برامده از ذهنیت است، بر خلاف مفهوم آزادی که مرتبط با عینیت و پذیرش جامعه است
• سهدیگر اینکه در غلبهء ذهنیتْ بر رفتارمانْ جامعهء انسانی و پیچیدگیهایش بیمعنی و از آن غفلت میشود؛ فردْ محور همه چیز است. در نتیجه از مدنیت، و از شناخت نوین ما از قوانین سامانههای گوریدهء اجتماعی، غفلت میشود.
شرح این ماجرا را در صحبتهایم و در بحث پس از آن در یوتیوب ببینید و بشنوید.
https://www.youtube.com/watch?v=hbnIED2Ko24
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲ شهریور ۱۴۰۳
(مضمون ارائهء من در گروه تلنگر، ۵ مرداد ۱۴۰۳)
rmansouri.ir
اول بار در سال ۱۴۰۰ از مفهوم تلنگر در کتابم عبور از سندرم، بخشهای ۵.۶ و ۳.۷، استفاده کردم. نوشتم که امر قدسی اَزَمان است، دینامیک ندارد، بی توجه است به مهارتهای زندگی، از نوآوری بهدور است و بدعت را حرام میدارد؛ نوشتم تلنگری لازم است تا بهویژگیهای ایرانی بودن خود مانند «درافزایی» توجه کنیم تا نسل جدید برای زندگی با عزت و رفاه در دنیای جدید آماده شود. حالا از چند تلنگر عمده صحبتمیکنم که لازم است تا از چنگ انحطاط مزمن شده بهدرآییم.
تلنگر اول از حق به اجماع گذشتن از پافشاری بر حق- حق مبتنی بر ذهنیت انسانها- تا برسیم به درکِ اهمیت اجماع در زندگی مدنی. اگر بخواهیم به اهلیت ایرانی تنها یک معنی بدهیم همین است؛ که البته در این اواخر تمایلهای طریقتی آن را کنار زده.
تلنگر دوم از ذهنیت به عینیت درامدن از چاه طبیعت، درامدن از گیروگور ذهنیت و توجه به عینیت، خروج از تمنای صرفِ ذهن به سمتِ خواستِ دیگران. ایجاد توان برای «وررفتن» و «گفتگو با طبیعت و با جامعه» وهرآنچه بیرون از ذهنیت ما است.
در این تلنگر دوم ضرافتهایی است که به آن اشاره میکنم:
• دوری از پذیرش سلسله مراتب در اجتماع: اینکه اصلاح همیشه از بالا است؛ پایین رعیت است و پیرو بالا. در این منش فکری توسعه و علم بیمعنی میشود
• دو دیگر اینکه مفهوم آزادگی برامده از ذهنیت است، بر خلاف مفهوم آزادی که مرتبط با عینیت و پذیرش جامعه است
• سهدیگر اینکه در غلبهء ذهنیتْ بر رفتارمانْ جامعهء انسانی و پیچیدگیهایش بیمعنی و از آن غفلت میشود؛ فردْ محور همه چیز است. در نتیجه از مدنیت، و از شناخت نوین ما از قوانین سامانههای گوریدهء اجتماعی، غفلت میشود.
شرح این ماجرا را در صحبتهایم و در بحث پس از آن در یوتیوب ببینید و بشنوید.
https://www.youtube.com/watch?v=hbnIED2Ko24
YouTube
Talangor 07/25/2024 Dr Reza Mansouri دکتر رضا منصوری : نیاز انسان ایرانی به تلنگر
دکتر رضا منصوری
(استاد دانشگاه، پژوهشگر و تحلیلگر اجتماعی - سیاسی)
نیاز انسان ایرانی به تلنگر
(استاد دانشگاه، پژوهشگر و تحلیلگر اجتماعی - سیاسی)
نیاز انسان ایرانی به تلنگر
رضا منصوری
نیاز انسان ایرانی به چند تلنگر ✍️ رضا منصوری جمعه ۲ شهریور ۱۴۰۳ (مضمون ارائهء من در گروه تلنگر، ۵ مرداد ۱۴۰۳) rmansouri.ir اول بار در سال ۱۴۰۰ از مفهوم تلنگر در کتابم عبور از سندرم، بخشهای ۵.۶ و ۳.۷، استفاده کردم. نوشتم که امر قدسی اَزَمان است، دینامیک…
Audio
نیاز انسان ایرانی به چند تلنگر
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲ شهریور ۱۴۰۳
(مضمون ارائهء من در گروه تلنگر، ۵ مرداد ۱۴۰۳)
فایل صوتی
rmansouri.ir
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲ شهریور ۱۴۰۳
(مضمون ارائهء من در گروه تلنگر، ۵ مرداد ۱۴۰۳)
فایل صوتی
rmansouri.ir
کتاب و وضعیت منحصر بهفرد ایران- ویراست دوم
✍️ رضا منصوری
جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳
rmansouri.ir
یادداشتی سه هفته پیش نوشتم در باب اهمیت شمار تعداد عنوان کتاب که سالانه در ایران منتشر میشود و مقایسهء آن با کشورهای صنعتی جهان؛ و نتیجهگیری کردم که ایران جزو سرامدان چاپ سالانهء عنوان کتاب در دنیا است. با توجه به شرایط اقتصادی، بهویژه فقیر شدن ایران در چند سال گذشته بنابر آمار بانک مرکزی خودمان و نیز احساس همگانی، از این رشد فرهنگی درخور ستایش تعجب کردم.
https://telegra.ph/کتاب-و-وضعیت-منحصر-بهفرد-ایران--ویراست-دوم-08-30
✍️ رضا منصوری
جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳
rmansouri.ir
یادداشتی سه هفته پیش نوشتم در باب اهمیت شمار تعداد عنوان کتاب که سالانه در ایران منتشر میشود و مقایسهء آن با کشورهای صنعتی جهان؛ و نتیجهگیری کردم که ایران جزو سرامدان چاپ سالانهء عنوان کتاب در دنیا است. با توجه به شرایط اقتصادی، بهویژه فقیر شدن ایران در چند سال گذشته بنابر آمار بانک مرکزی خودمان و نیز احساس همگانی، از این رشد فرهنگی درخور ستایش تعجب کردم.
https://telegra.ph/کتاب-و-وضعیت-منحصر-بهفرد-ایران--ویراست-دوم-08-30
Telegraph
کتاب و وضعیت منحصر بهفرد ایران- ویراست دوم
۱.درامد یادداشتی سه هفته پیش نوشتم در باب اهمیت شمار تعداد عنوان کتاب که سالانه در ایران منتشر میشود و مقایسهء آن با کشورهای صنعتی جهان؛ و نتیجهگیری کردم که ایران جزو سرامدان چاپ سالانهء عنوان کتاب در دنیا است. با توجه به شرایط اقتصادی، بهویژه فقیر شدن…
ایران را بهجا آوریم:
تا ضعفاش نشناسیم به جا آورده نمیشود!
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۶ شهریور ۱۴۰۳
rmansouri.ir
ایران را نمیشود «بهجا آورد» و برای آیندهاش روشی مبتنی بر دانایی ارائه داد مگر مؤلفهء سرمایه در گسترهء وسیعتری بررسی شود (نه تنها ثروت) و ما مسلح شویم به داناییِ ناشی از این گسترش معنا و نیز در همتنیدگی آن با دو مؤلفهء بسیار مهم قدرت و علم.
https://telegra.ph/ایران-را-بهجا-آوریم-تا-ضعفاش-نشناسیم-به-جا-آورده-نمیشود-09-06
تا ضعفاش نشناسیم به جا آورده نمیشود!
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۶ شهریور ۱۴۰۳
rmansouri.ir
ایران را نمیشود «بهجا آورد» و برای آیندهاش روشی مبتنی بر دانایی ارائه داد مگر مؤلفهء سرمایه در گسترهء وسیعتری بررسی شود (نه تنها ثروت) و ما مسلح شویم به داناییِ ناشی از این گسترش معنا و نیز در همتنیدگی آن با دو مؤلفهء بسیار مهم قدرت و علم.
https://telegra.ph/ایران-را-بهجا-آوریم-تا-ضعفاش-نشناسیم-به-جا-آورده-نمیشود-09-06
Telegraph
ایران را بهجا آوریم: تا ضعفاش نشناسیم به جا آورده نمیشود!
۱.درامد سید محمد بهشتی در باب ایران و ایرانی «نظر» دارد؛ نظری بسیار بدیع، بسیار درخور تأمل، یکتا، و اصیل نه از روی استیصال. میگوید تا ایران را بهجا نیاوریم قدرش شناخته نمیشود و تنها عیباش میبینیم. مفاهیمی بدیع به کار میبَرَد که بسیار بهدرد درک ایران…
سلطان محمود مر ابوريحان (بيرونی) را گفت كه يا بوريحان اگر خواهی كه از من برخوردار باشی سخن بر مراد (سلطنت) من گوی نه بر سلطنت علم خويش!
«چهار مقاله عروضی سمرقندی»
وقتْ وقتِ بیانِ
مصداقهای
سندرم دورهء نقل برای زبان فارسی است
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۳ شهریور ۱۴۰۳
rmansouri.ir
سالها است در باب سیاستگذاری علم نوشتهام. بیش از ۴۰ سال. اگر یادداشتهای دوران دانشجویی را هم بهحساب آورم ۶۰ سال. کمتر مصداق یا نکتهای است که اشارهای نکرده باشم. اما در باب علاقهام بهزبان فارسی بسیار کمتر- مگر همان کتاب واژهگزینی در ایران و جهان. اکنون میبینم وقتاست در باب زبان و بهویژه «فارسیِ اثرپذیرفته از ترجمهء بد» بنویسم؛ و نیز از مفهوم ویرایش که بسیار در ابهام مانده یا حتی اعوجاج معنی پیدا کرده. اعتراض به نظر و سبک نوشتههایم دیدهام؛ اما ندیدهام معترض دلیلی بر اعتراضاش بیاورد که در آن به دینامیکِ زبان و به سرعت لازم برای انتقال کمابهام معنی توجه شده باشد. اگر باشد که بسیار هم خرسند میشوم. این نکتهها هم بیشتر مانند مصداقهای سندرم دورهء نقل در علم و سیاستگذاری علم است، نه از جنس معماری اما شناخت بیادبی ها در زبان.
زبان تفنن نیست؛ عین تفکر است. در نیم قرن گذشته بسیار نوشتهام- بیشتر هم به خاطر تمرین و علاقه به یادگیریِ در نوشتن. بهوضوح دیدهام نوشتن در رشد تفکر هم بیداد میکند اگر در آن دقت شود و اگر تنها شعر نباشد که جایگاه کاملا متفاوتی دارد- برخلاف بسیار ایراندوستانِ سنتی که مثلا سعدی و مولانا و حافظ و فردوسی را متفکر و عالم میدانند و با این اتصاف قدرشان را کاهش میدهند. از هنگامی که در دوران دانشجویی چهار نیمسال درس فلسفه زبان از آدام شاف گرفتم و در سمینارهایش شرکت کردم دیدم و درکیدم که زبان تا چه اندازه پابهپای تفکر پیش میرود و یکی بی دیگری معلول است. زبان شلخته بیشک همراه است با تفکر شلخته.
حالا طوری شده که بسیار کم میتوانم متنی ترجمه شده را بخوانم. چه بسیار کتابها که خریدهام، یا هدیه گرفتهام، و بعد از چند صفحه دورانداختهام یا بخشیدهام، یا با اکراه خواندهام چون مثل آینه شفاف بودند و ترجمه بودنشان بسیار واضح بود، بسیار پرغلط، بسیار بیتأمل. گرچه نادر ترجمه هم دیدهام که شاید بشود گفت بهتر از اصل بودهاست. اما نمیتوانم بیش از انگشتان دو دست نام ببرم از این نوع کتابها در میان بیش از هزار کتاب. خیلی بد است. شاید سلیقهام افراطی شده اما نه، میبینم که با کمی زحمت و تأمل بیشتر چه زیبا میشود فارسی نوشت و چه روان و چه استوار: نثر پاکیزه.
ازاین پس میکوشم دست کم دوهفته یک بار یادداشتم مصداقی از این شلختگیها باشد که بهتر است پرهیز شود.
«چهار مقاله عروضی سمرقندی»
وقتْ وقتِ بیانِ
مصداقهای
سندرم دورهء نقل برای زبان فارسی است
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۳ شهریور ۱۴۰۳
rmansouri.ir
سالها است در باب سیاستگذاری علم نوشتهام. بیش از ۴۰ سال. اگر یادداشتهای دوران دانشجویی را هم بهحساب آورم ۶۰ سال. کمتر مصداق یا نکتهای است که اشارهای نکرده باشم. اما در باب علاقهام بهزبان فارسی بسیار کمتر- مگر همان کتاب واژهگزینی در ایران و جهان. اکنون میبینم وقتاست در باب زبان و بهویژه «فارسیِ اثرپذیرفته از ترجمهء بد» بنویسم؛ و نیز از مفهوم ویرایش که بسیار در ابهام مانده یا حتی اعوجاج معنی پیدا کرده. اعتراض به نظر و سبک نوشتههایم دیدهام؛ اما ندیدهام معترض دلیلی بر اعتراضاش بیاورد که در آن به دینامیکِ زبان و به سرعت لازم برای انتقال کمابهام معنی توجه شده باشد. اگر باشد که بسیار هم خرسند میشوم. این نکتهها هم بیشتر مانند مصداقهای سندرم دورهء نقل در علم و سیاستگذاری علم است، نه از جنس معماری اما شناخت بیادبی ها در زبان.
زبان تفنن نیست؛ عین تفکر است. در نیم قرن گذشته بسیار نوشتهام- بیشتر هم به خاطر تمرین و علاقه به یادگیریِ در نوشتن. بهوضوح دیدهام نوشتن در رشد تفکر هم بیداد میکند اگر در آن دقت شود و اگر تنها شعر نباشد که جایگاه کاملا متفاوتی دارد- برخلاف بسیار ایراندوستانِ سنتی که مثلا سعدی و مولانا و حافظ و فردوسی را متفکر و عالم میدانند و با این اتصاف قدرشان را کاهش میدهند. از هنگامی که در دوران دانشجویی چهار نیمسال درس فلسفه زبان از آدام شاف گرفتم و در سمینارهایش شرکت کردم دیدم و درکیدم که زبان تا چه اندازه پابهپای تفکر پیش میرود و یکی بی دیگری معلول است. زبان شلخته بیشک همراه است با تفکر شلخته.
حالا طوری شده که بسیار کم میتوانم متنی ترجمه شده را بخوانم. چه بسیار کتابها که خریدهام، یا هدیه گرفتهام، و بعد از چند صفحه دورانداختهام یا بخشیدهام، یا با اکراه خواندهام چون مثل آینه شفاف بودند و ترجمه بودنشان بسیار واضح بود، بسیار پرغلط، بسیار بیتأمل. گرچه نادر ترجمه هم دیدهام که شاید بشود گفت بهتر از اصل بودهاست. اما نمیتوانم بیش از انگشتان دو دست نام ببرم از این نوع کتابها در میان بیش از هزار کتاب. خیلی بد است. شاید سلیقهام افراطی شده اما نه، میبینم که با کمی زحمت و تأمل بیشتر چه زیبا میشود فارسی نوشت و چه روان و چه استوار: نثر پاکیزه.
ازاین پس میکوشم دست کم دوهفته یک بار یادداشتم مصداقی از این شلختگیها باشد که بهتر است پرهیز شود.
Audio
دانشگاه در ایران
✍️ رضا منصوری
جمعه ۳۰ شهریور ۱۴۰۳
برگزارشده در حلقه دیدگاه نو، محیط کلاب هاوس، بیست و پنجم فروردین ۱۴۰۳، یازدهم آپریل ۲۰۲۴
«دانشگاه ایرانی» مفهومی مبهم و نابهجا است. شرح و نظر من در باب نهاد علم در ایران را بشنوید!
https://www.youtube.com/watch?v=Bs2sHAsBtXg
✍️ رضا منصوری
جمعه ۳۰ شهریور ۱۴۰۳
برگزارشده در حلقه دیدگاه نو، محیط کلاب هاوس، بیست و پنجم فروردین ۱۴۰۳، یازدهم آپریل ۲۰۲۴
«دانشگاه ایرانی» مفهومی مبهم و نابهجا است. شرح و نظر من در باب نهاد علم در ایران را بشنوید!
https://www.youtube.com/watch?v=Bs2sHAsBtXg
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza Eslami)
✍️آقای دکتر پزشکیان در نیویورک با نس دیلی و ایلان ماسک دیدار کنید
محمدرضا اسلامی
جناب آقای دکتر پزشکیان
با سلام
هفته گذشته در خلیج سانفرانسیسکو نشستی درباره «کاربرد هوش مصنوعی در تولید محتوا» برگزار شد. خلاصه این نشست این بود که استفاده از هوش مصنوعی در تولید محتوا پدیده ای است که طی همین دو-سه سال اخیر رخ داده، ولی برگزارکنندگان این نشست تلاش کردند که در قالب سخنرانی برای نسل زد به آنها توضیح بدهند که هوش مصنوعی به تنهایی «باعث درآمدزایی پایدار» برایتان نمی شود بلکه برای خلق ثروت باید علاوه بر AI به جزئیات دیگری هم دقت کنید.
برگزارکننده این نشست، شرکت نس دیلی (NAS DAILY) بود و برایم جالب بود که بیش از هزار نفر از ایالتهای غربی آمریکا در این نشست شرکت کرده بودند تا نسدیلی را ببینند و از تجارب او استفاده کنند! واژه NAS در ابتدای نام این شرکت از کلمه «ناس» از عربی گرفته شده به معنی مردم.
انتخاب نام "نس دیلی" خوشسلیقگی بنیانگذار این شرکت است. یک پسر عرب فلسطینی که نامش نصَیِّر یاسین است استارت آپ زده بوده و سه حرف ابتدای اسمش (یعنی کلمه نصیر) در نوشتار انگلیسی NAS را برای استارت آپاش انتخاب کرده، تا اشاره ای باشد به مفهوم بین الملل. مردمان. جوامع.
استارتآپ این پسر جوان موفق شده و او اکنون 68 میلیون فالوئر در دنیا دارد (در مجموع شبکه های مجازیاش). گردش مالی شرکت نسدیلی سال گذشته 10 میلیون دلار بوده است.
جوانی یک لاقبا با یک دوربین و یک لپ تاپ، یک استارت آپ را راه اندازی کرده و الان صدای او در دنیا بیشتر از صدای فلان نماینده کنگره آمریکا شنیده می شود.
در میانه نشست و در هنگام ناهار به نسدیلی گفتم: تو تقریبا تمام کشورهای دنیا را رفتهای و درباره هر کشوری یک ویدئو ساختهای. تو به دورترین نقطه جنوب رفتهای و درباره آن برنامه ساختهای، ولی چرا به ایران نیامدهای؟ کشوری که تاریخ، موسیقی، ادبیات، شعر، فرش، معماری، هنر و... دارد؟
گفت: اگر به ایران بیایم دستگیر می شوم.
گفتم چرا؟ گفت: ما جزء اعرابی هستیم که در قسمت Arraba فلسطین بدنیا آمده ایم. لذا پاسپورت من اسرائیلی است. به محض ورود به کشورت دستگیر می شوم.
▪️▪️▪️
آقای دکتر پزشکیان
در سفر به نیویورک، وقت خود را فقط به دیدار با سیاستمداران سالخورده و مقامات حکومتی هدر ندهید. در دنیای امروز شخصیتهایِ اثرگذار فقط سیاستمدارانِ حکومتی نیستند. امور به سرعت تغییر کرده و ساختار جدیدی در جوامع بشری شکل گرفته است. در دنیای امروز صدای جوانان کارآفرین و صدای نسل جوانِ ایدهپرداز بیشتر شنیده می شود. آنها موثرترند. با آنها دیدار کنید و با آنها گفتگو کنید. به مدیران برنامهی سفرتان بگویید که برنامه دیدار شما با بنیانگذار مایکروسافت آقای بیل گیتس را تنظیم کنند. به آنها بگویید سال گذشته در همین روزها آقای کیشیدا نخست وزیر ژاپن با بیل گیتس دیدار کرد. در همین روزهای سال گذشته آقای اردوغان با ایلان ماسک دیدار کرد.(لینک+)
آقای کیشیدا فهمیده که دیدارش با بنیانگذار مایکروسافت چقدر برای ژاپن مهم است. آقای اردوغان فهمیده که در دنیای جدید، قدرت ایلانماسک از قدرت بسیاری از رجال سیاسی کنگره آمریکا بیشتر است. اینها تغییرات دنیای جدید است. چرا دور برویم؟ در سال 2017 که هیات ایرانی به نیویورک آمدند در "دانشگاههای آمریکا" رویای پروژه استارلینک ایلان ماسک را مسخره می کردند. اما امروز استارلینک هزاران ماهوارۀ در گردش بر مدار زمین دارد. آنچه که در 2017 حتی در دانشگاه «نشدنی» می نمود، امروز شده است!
عمر دونالد ترامپ و جو بایدن و سایر سالخوردگانِ وادی سیاست گذشته، اما ایام بالندگیِ جوانان ایدهپرداز در حوزه تکنولوژی تازه شروع شده است. فردای بشر متعلق به استارتآپها و شرکتهای فنآوری است.
برنامه سفر خود را طوری تنظیم کنید که با اینها (با «آینده!») دیدار و گفتگو داشته باشید. ایلان ماسک را به تهران دعوت کنید. نگذارید که فقط رقبایِ ایران با او سخن بگویند. خودتان مستقیم و بیواسطه با نسدیلی و بیل گیتس حرف بزنید. به مدیران سفرتان بگویید بنسلمان که به آمریکا رفت، مستقیما با زاگربرگ دیدار کرد. شما نیز با این نسل از جوانان دیدار کنید.
به آنها بگوئید ایران سرزمین شعر بوده و سرزمین موسیقی. بگویید سهتار ایرانی از مسیر راه ابریشم تا چین و ژاپن رفته بوده است. بگویید ذهن ایرانی خوشنویسی را بالنده کرده؛ بگویید درخشش برق ذهن حافظ شیراز، گوته آلمانی را شیفته و مسحور خود کرده بوده است. اینها را دعوت کنید تا به ایران امروز بیایند و با استارتآپهای ایرانی مستقیما دیدار کنند. از هوش مصنوعی با جوانان ایرانی سخن بگویند و «از جوانان ایرانی بشنوند». آقای دکتر پزشکیان! آینده را دریابید. جهان به سرعت در حال تغییر است. در نیویورک وقت خود را به دیدار با سیاستمداران سالخورده هدر ندهید.
https://www.tgoop.com/solseghalam
محمدرضا اسلامی
جناب آقای دکتر پزشکیان
با سلام
هفته گذشته در خلیج سانفرانسیسکو نشستی درباره «کاربرد هوش مصنوعی در تولید محتوا» برگزار شد. خلاصه این نشست این بود که استفاده از هوش مصنوعی در تولید محتوا پدیده ای است که طی همین دو-سه سال اخیر رخ داده، ولی برگزارکنندگان این نشست تلاش کردند که در قالب سخنرانی برای نسل زد به آنها توضیح بدهند که هوش مصنوعی به تنهایی «باعث درآمدزایی پایدار» برایتان نمی شود بلکه برای خلق ثروت باید علاوه بر AI به جزئیات دیگری هم دقت کنید.
برگزارکننده این نشست، شرکت نس دیلی (NAS DAILY) بود و برایم جالب بود که بیش از هزار نفر از ایالتهای غربی آمریکا در این نشست شرکت کرده بودند تا نسدیلی را ببینند و از تجارب او استفاده کنند! واژه NAS در ابتدای نام این شرکت از کلمه «ناس» از عربی گرفته شده به معنی مردم.
انتخاب نام "نس دیلی" خوشسلیقگی بنیانگذار این شرکت است. یک پسر عرب فلسطینی که نامش نصَیِّر یاسین است استارت آپ زده بوده و سه حرف ابتدای اسمش (یعنی کلمه نصیر) در نوشتار انگلیسی NAS را برای استارت آپاش انتخاب کرده، تا اشاره ای باشد به مفهوم بین الملل. مردمان. جوامع.
استارتآپ این پسر جوان موفق شده و او اکنون 68 میلیون فالوئر در دنیا دارد (در مجموع شبکه های مجازیاش). گردش مالی شرکت نسدیلی سال گذشته 10 میلیون دلار بوده است.
جوانی یک لاقبا با یک دوربین و یک لپ تاپ، یک استارت آپ را راه اندازی کرده و الان صدای او در دنیا بیشتر از صدای فلان نماینده کنگره آمریکا شنیده می شود.
در میانه نشست و در هنگام ناهار به نسدیلی گفتم: تو تقریبا تمام کشورهای دنیا را رفتهای و درباره هر کشوری یک ویدئو ساختهای. تو به دورترین نقطه جنوب رفتهای و درباره آن برنامه ساختهای، ولی چرا به ایران نیامدهای؟ کشوری که تاریخ، موسیقی، ادبیات، شعر، فرش، معماری، هنر و... دارد؟
گفت: اگر به ایران بیایم دستگیر می شوم.
گفتم چرا؟ گفت: ما جزء اعرابی هستیم که در قسمت Arraba فلسطین بدنیا آمده ایم. لذا پاسپورت من اسرائیلی است. به محض ورود به کشورت دستگیر می شوم.
▪️▪️▪️
آقای دکتر پزشکیان
در سفر به نیویورک، وقت خود را فقط به دیدار با سیاستمداران سالخورده و مقامات حکومتی هدر ندهید. در دنیای امروز شخصیتهایِ اثرگذار فقط سیاستمدارانِ حکومتی نیستند. امور به سرعت تغییر کرده و ساختار جدیدی در جوامع بشری شکل گرفته است. در دنیای امروز صدای جوانان کارآفرین و صدای نسل جوانِ ایدهپرداز بیشتر شنیده می شود. آنها موثرترند. با آنها دیدار کنید و با آنها گفتگو کنید. به مدیران برنامهی سفرتان بگویید که برنامه دیدار شما با بنیانگذار مایکروسافت آقای بیل گیتس را تنظیم کنند. به آنها بگویید سال گذشته در همین روزها آقای کیشیدا نخست وزیر ژاپن با بیل گیتس دیدار کرد. در همین روزهای سال گذشته آقای اردوغان با ایلان ماسک دیدار کرد.(لینک+)
آقای کیشیدا فهمیده که دیدارش با بنیانگذار مایکروسافت چقدر برای ژاپن مهم است. آقای اردوغان فهمیده که در دنیای جدید، قدرت ایلانماسک از قدرت بسیاری از رجال سیاسی کنگره آمریکا بیشتر است. اینها تغییرات دنیای جدید است. چرا دور برویم؟ در سال 2017 که هیات ایرانی به نیویورک آمدند در "دانشگاههای آمریکا" رویای پروژه استارلینک ایلان ماسک را مسخره می کردند. اما امروز استارلینک هزاران ماهوارۀ در گردش بر مدار زمین دارد. آنچه که در 2017 حتی در دانشگاه «نشدنی» می نمود، امروز شده است!
عمر دونالد ترامپ و جو بایدن و سایر سالخوردگانِ وادی سیاست گذشته، اما ایام بالندگیِ جوانان ایدهپرداز در حوزه تکنولوژی تازه شروع شده است. فردای بشر متعلق به استارتآپها و شرکتهای فنآوری است.
برنامه سفر خود را طوری تنظیم کنید که با اینها (با «آینده!») دیدار و گفتگو داشته باشید. ایلان ماسک را به تهران دعوت کنید. نگذارید که فقط رقبایِ ایران با او سخن بگویند. خودتان مستقیم و بیواسطه با نسدیلی و بیل گیتس حرف بزنید. به مدیران سفرتان بگویید بنسلمان که به آمریکا رفت، مستقیما با زاگربرگ دیدار کرد. شما نیز با این نسل از جوانان دیدار کنید.
به آنها بگوئید ایران سرزمین شعر بوده و سرزمین موسیقی. بگویید سهتار ایرانی از مسیر راه ابریشم تا چین و ژاپن رفته بوده است. بگویید ذهن ایرانی خوشنویسی را بالنده کرده؛ بگویید درخشش برق ذهن حافظ شیراز، گوته آلمانی را شیفته و مسحور خود کرده بوده است. اینها را دعوت کنید تا به ایران امروز بیایند و با استارتآپهای ایرانی مستقیما دیدار کنند. از هوش مصنوعی با جوانان ایرانی سخن بگویند و «از جوانان ایرانی بشنوند». آقای دکتر پزشکیان! آینده را دریابید. جهان به سرعت در حال تغییر است. در نیویورک وقت خود را به دیدار با سیاستمداران سالخورده هدر ندهید.
https://www.tgoop.com/solseghalam
وقتْ وقت بیان نثر پاکیزه و دوری از شلختگی است
✍️ رضا منصوری
جمعه ۶ مهر ۱۴۰۳
rmansouri.ir
در باب نثر پاکیزه مراجعه کنید به وبگاه فرهنگان. هر دو هفته یک بار هم یادداشتی جدید خواهد آمد:
https://tidycontent.farhangan.ir
دو نمونه که در سال گذشته در این وبگاه آمده. در باب کاربرد زشت «بهمثابه» و مشابه آن در برابر as در انگلیسی. ببینید:
پروژه بیرونی- فرهنگان
پاکیزگی ۲۰ – ۱۹ مهر ۱۴۰۲
as | بهعنوان؟
کلمه به کلمه ترجمه نکنیم. بهخودمان جرأت بدهیم متن اصلی را درک کنیم و در قالب نحو فارسی بریزیم.
بدون فکر کلمه انگلیسی as را به «به عنوان» ترجمه نکنیم. این برابرنهاده ناشی از پذیرش نحو زبان انگلیسی است. فارسی این را نمیپسندد. نمونه:
Energy is defined as the ability to do work.
ترجمه شده است به «انرژي تعریف میشود به عنوان توانایی انجام کار».
در فارسی اما میگوییم «تعریف انرزیْ توان انجام کار است». حتی میشود گفت «انرژیْ توان انجام کار است». گرچه بعضی اصرار دارند در چنین جایی تنها «انجام» نگوییم بلکه بگوییم «انجام دادن».
نمونهای دیگر:
Capybaras, large rodents native to Central and South America, are also increasingly popular as pets.
ترجمه شده است به
«برگچهخوار، جوندهء بزرگ بومی امریکای مرکزی و جنوبی، نیز به عنوان حیوان خانگی بسیار محبوبیت دارد.»
در فارسی اما میگوییم «برگچهخوار، جوندهء بزرگ بومی امریکای مرکزی و جنوبی، نیز حیوان خانگی پرطرفداری است».
ترجمهء درست در گرو درک مطلب و دور شدن از نحو زبان مبدأ است و هر چه نزدیکتر شدن به نحو زبان مقصد.
و نیز
پروژه بیرونی- فرهنگان
پاکیزگی ۲۲ – ۱ آبان ۱۴۰۲
منِ بَهمان
چرا بگوییم
من به عنوان معلم در برابر دانشآموزانم مسئولم.
من به عنوان مادر نگران آینده فرزندانم هستم.
یکی از وظایف من به عنوان دربانْ نگهبانیِ ساختمان است.
من به عنوان مدیر مدرسه از دانشآموزان میخواهم به قانون وفادار باشند.
براستی چرا بگوییم؟ وقتی میتوانیم بگوییم
منِ معلم دربرابر دانشآموزانم مسئولم.
منِ مادر نگران آیندهء فرزندانم هستم.
یک از وظایف منِ دربانْ نگهبانی ساختمان است.
منِ مدیر مدرسه از دانشآموزان میخواهم به قانون وفادار باشند.
ساخت “منِ بهمان”، سبک است و روان؛ با جان پیوند میگیرد و زبان را میبرازد. این ساخت پیشینهای کهن در زبانهای ایرانی دارد؛ کاش بشود دوباره زندهاش کنیم و ساخت “به عنوانِ” را، که بیجان است و سنگین، کمرنگ.
گرچه، «منِ معلم» هم که ساخت سابقهدار و خوبی است اگر در استفاده از آن افراط شود این خطر هست که خودش کم کم کلیشه شود. و نیز چند مورد نامناسب:
• منِ عضو سابق شورای شهر ...
• منِ فرمانده ستاد نیروی زمینی ...
• منِ نمایندهء تسخیری ...
شاید بشود در بعضی موردها از ساختهایی مثل «در مقام»، «در جایگاه»، «در حکم» استفاده کرد. یادتان باشد: ساخت مکروهِ «بهمثابه» بههیچ وجه توصیه نمیشود!
✍️ رضا منصوری
جمعه ۶ مهر ۱۴۰۳
rmansouri.ir
در باب نثر پاکیزه مراجعه کنید به وبگاه فرهنگان. هر دو هفته یک بار هم یادداشتی جدید خواهد آمد:
https://tidycontent.farhangan.ir
دو نمونه که در سال گذشته در این وبگاه آمده. در باب کاربرد زشت «بهمثابه» و مشابه آن در برابر as در انگلیسی. ببینید:
پروژه بیرونی- فرهنگان
پاکیزگی ۲۰ – ۱۹ مهر ۱۴۰۲
as | بهعنوان؟
کلمه به کلمه ترجمه نکنیم. بهخودمان جرأت بدهیم متن اصلی را درک کنیم و در قالب نحو فارسی بریزیم.
بدون فکر کلمه انگلیسی as را به «به عنوان» ترجمه نکنیم. این برابرنهاده ناشی از پذیرش نحو زبان انگلیسی است. فارسی این را نمیپسندد. نمونه:
Energy is defined as the ability to do work.
ترجمه شده است به «انرژي تعریف میشود به عنوان توانایی انجام کار».
در فارسی اما میگوییم «تعریف انرزیْ توان انجام کار است». حتی میشود گفت «انرژیْ توان انجام کار است». گرچه بعضی اصرار دارند در چنین جایی تنها «انجام» نگوییم بلکه بگوییم «انجام دادن».
نمونهای دیگر:
Capybaras, large rodents native to Central and South America, are also increasingly popular as pets.
ترجمه شده است به
«برگچهخوار، جوندهء بزرگ بومی امریکای مرکزی و جنوبی، نیز به عنوان حیوان خانگی بسیار محبوبیت دارد.»
در فارسی اما میگوییم «برگچهخوار، جوندهء بزرگ بومی امریکای مرکزی و جنوبی، نیز حیوان خانگی پرطرفداری است».
ترجمهء درست در گرو درک مطلب و دور شدن از نحو زبان مبدأ است و هر چه نزدیکتر شدن به نحو زبان مقصد.
و نیز
پروژه بیرونی- فرهنگان
پاکیزگی ۲۲ – ۱ آبان ۱۴۰۲
منِ بَهمان
چرا بگوییم
من به عنوان معلم در برابر دانشآموزانم مسئولم.
من به عنوان مادر نگران آینده فرزندانم هستم.
یکی از وظایف من به عنوان دربانْ نگهبانیِ ساختمان است.
من به عنوان مدیر مدرسه از دانشآموزان میخواهم به قانون وفادار باشند.
براستی چرا بگوییم؟ وقتی میتوانیم بگوییم
منِ معلم دربرابر دانشآموزانم مسئولم.
منِ مادر نگران آیندهء فرزندانم هستم.
یک از وظایف منِ دربانْ نگهبانی ساختمان است.
منِ مدیر مدرسه از دانشآموزان میخواهم به قانون وفادار باشند.
ساخت “منِ بهمان”، سبک است و روان؛ با جان پیوند میگیرد و زبان را میبرازد. این ساخت پیشینهای کهن در زبانهای ایرانی دارد؛ کاش بشود دوباره زندهاش کنیم و ساخت “به عنوانِ” را، که بیجان است و سنگین، کمرنگ.
گرچه، «منِ معلم» هم که ساخت سابقهدار و خوبی است اگر در استفاده از آن افراط شود این خطر هست که خودش کم کم کلیشه شود. و نیز چند مورد نامناسب:
• منِ عضو سابق شورای شهر ...
• منِ فرمانده ستاد نیروی زمینی ...
• منِ نمایندهء تسخیری ...
شاید بشود در بعضی موردها از ساختهایی مثل «در مقام»، «در جایگاه»، «در حکم» استفاده کرد. یادتان باشد: ساخت مکروهِ «بهمثابه» بههیچ وجه توصیه نمیشود!
tidycontent.farhangan.ir
پاکیزگی محتوا | خانه
مجله فرهنگان با محوریت کتاب و کتابخوانی شکل گرفته است. در این راستا تلاش میکنیم تا علاقه به کتاب را در مخاطبان بیدار کنیم و عاشقان کتاب را به مطالب دلخواهشان برسانیم. این مطالب در دستهبندیهای مختلف ارائه شدهاند و هر کسی به فراخور موضوعات موردعلاقهاش…
Forwarded from حیدر ( رامین ) نجارلو
🎋کارزاری برای نجات محیطزیست همه ایرانیان 🎋
✌️برای امضا بر روی لینک زیر کلیک کنید
https://www.karzar.net/143760
✌️با تشکر از همهی هموطنان امضا کننده ، این کارزار را اطلاعرسانی کنید و با هم ميهنان باشتراک نهید و از آنها برای جمعآوری امضا کمک بگیرید ✌️
#برای_محیطزیست_ایران
#برای_ایران
✌️برای امضا بر روی لینک زیر کلیک کنید
https://www.karzar.net/143760
✌️با تشکر از همهی هموطنان امضا کننده ، این کارزار را اطلاعرسانی کنید و با هم ميهنان باشتراک نهید و از آنها برای جمعآوری امضا کمک بگیرید ✌️
#برای_محیطزیست_ایران
#برای_ایران
علم، شبهعلم، و علم شِکَمی
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۳ مهر ۱۴۰۳
rmansouri.ir
در باب شبه علم بهروشنی در کتابم «مبانی تفکر در علوم فیزیکی» نوشتهام. راوی گزارههای شبهعلم معمولا از مفاهیم علمی استفاده میکند اما ارتباط میان آنها معطوف به منطق شخصی او است نه منطق موجود در مدلهای علمی. پیامدش گزارههایی میشود که ناعلم است؛ در چارچوب منطق علمی نمیگنجد. تکلیفاش روشن است و در همه جای دنیا هم گروهی علاقمند دارد. چون درصد پیرواناش تعیینکننده نیست معمولا در حکمرانیها بیتأثیر است.
اخیرا در ایران کسانی متوهم به علم از قعر به رو آورده شدهاند- در حد رئیس دانشگاه- که با علم از ریشه مخالفاند و صحبت از علمی جدید میکنند. سِمَت و قدرت از حکمرانان دارند. میگویند علم نوین غربی-شرقی است و از اساس مغایر با حکمت ما است- دنبال علمی میانایی- نه شرقی نه غربی- اند. پاسخی ندارند برای اینکه پس در این ۱۴۰۰ سال دانشمندان مسلمان چه کردند. گاهی به ابن سینا و بیرونی افتخار میکنند و مدعیاند دانشمندان متأخر در این ۴۰۰ سال همه چیز را از اسلام دارند، گاهی مدعیاند هر آنچه در علم روز هست همه در قرآن و حدیث آمده؛ حرفی برای اثبات مدعی ندارند جز اینکه «پول و قدرت بدهید ما بهتر از علم روز ابداع میکنیم»؛ چند دههء بعد از انقلاب هم کافی نبوده. معلوم نیست چرا هر از گاهی کبکوار افتخار به قدرت برامده از موشک و پهپاد میکنند بهاین خیال که مردم متوجه نمیشوند پشت چه پنهان شدهاند. کجای علماش برامده از علم اسلامی است؟ البته که پرسش بیربطی است. اصلا چرا این همه بهدنبال علمی هستند که در اختیار دیگران است؟
تاکنون حوزویان مدعی نوع دیگری علم بودند. در خلوت خود مشغول، در سیاست درگیر، و از نعمات مالی مبتنی بر فناوریهای روز- از جمله اکتشاف نفت- بهرهمند. بیحاصل؛ مدافع ناموجودی بهنام علم اسلامی. حواسشان هم نیست آنچه باید بهدنبالاش باشند سیاستگذاری علم است نه روش و نتیجهء فعالیت علمی که مستقل از انسان و اعتقادش است.
ترکیبهایی از نوع علم اسلامی، و اخیرا علم حِکَمی، مطرح میکنند. یکی پشت مقدسات پنهان میشود و دیگری از واژگان مدرن هوش مصنوعی و فناوری سود میبرد و هرجا از منطق کم آورد باز هم پشت مقدسات میخزد. تا جایی که این حرکت در حوزه محصور باشد خود دانند، اما ورود آن به دانشگاه خیانت بزرگی به ایران، به فرهنگ ما، به اسلام، و به نسل بعدی است و بازی در زمین دشمنان ایران و فرهنگ ما است. پس بههیچ وجه نباید گذاشت جوانه بزند، حتی اگر قائم مقام فرهنگستان علوم هم- که البته در توسعهء علمی بعد از انقلاب نقشی نداشته.
این روزها از زبان «هنوز-رییسِ» دانشگاه مشهد شنیدم که خواستار علم حِکَمی است. انگار کشف بزرگی کرده و دستاورد مهم این دانشگاه است. متاسفانه فرهنگستان علوم ما هم از آن پشتیبانی کرده که این دیگر اوج ابتذال علم در ایران است. کسی که از جایگزینی علم حکمی صحبت میکند، پشت مقدسات هم سنگر میگیرد، شک نکنید در توهم مطلق است. در توهم دانایی است. نه علم را میشناسد نه سیاستگذاری علم را. به قول شعرامان پیاز را با زعفران اشتباه گرفته.
این دیگر شبهعلم هم نیست. گزارههایی مبتنی بر توهم است. بهقدری مبتذل و از روی «باد شکم» است که هیچ واژهء تالارپذیری برای انتقال آن نتوانستم ابداع کنم مگر علم شکمی. حتی نتوانستم آن را گویهای در چارچوب یاوهنوشت/ ادبیات یاوه (rant literature) مرتبط با علم دستهبندی کنم.
تا زمانی هم که حکمرانی در ایران از نوعی است که حکمت را به شکم فرومیکاهد نباید انتظار هماوردی با دیگرانی در دنیا داشت که سیاستشان شاید ضد انسانی باشد، حکمی نباشد، اما بهقطع شکمی نیست؛ علمشان که حتما مبتنی بر فکر و تعقل است. سیاستشان لابد نشأت گرفته از خوی شکارگری است نه انسانیت و حکمت ایرانی.
با علم شوخی نکنیم. نشستن در مقامی علمی علم نمیآورد. به آیندهء ایران و نسلهای بعدی خیانت نکنیم. هر چه زودتر این رييسلقب که آبروی چند دهسالهء دلسوزان علم در ایران را برده برکنار شود.
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۳ مهر ۱۴۰۳
rmansouri.ir
در باب شبه علم بهروشنی در کتابم «مبانی تفکر در علوم فیزیکی» نوشتهام. راوی گزارههای شبهعلم معمولا از مفاهیم علمی استفاده میکند اما ارتباط میان آنها معطوف به منطق شخصی او است نه منطق موجود در مدلهای علمی. پیامدش گزارههایی میشود که ناعلم است؛ در چارچوب منطق علمی نمیگنجد. تکلیفاش روشن است و در همه جای دنیا هم گروهی علاقمند دارد. چون درصد پیرواناش تعیینکننده نیست معمولا در حکمرانیها بیتأثیر است.
اخیرا در ایران کسانی متوهم به علم از قعر به رو آورده شدهاند- در حد رئیس دانشگاه- که با علم از ریشه مخالفاند و صحبت از علمی جدید میکنند. سِمَت و قدرت از حکمرانان دارند. میگویند علم نوین غربی-شرقی است و از اساس مغایر با حکمت ما است- دنبال علمی میانایی- نه شرقی نه غربی- اند. پاسخی ندارند برای اینکه پس در این ۱۴۰۰ سال دانشمندان مسلمان چه کردند. گاهی به ابن سینا و بیرونی افتخار میکنند و مدعیاند دانشمندان متأخر در این ۴۰۰ سال همه چیز را از اسلام دارند، گاهی مدعیاند هر آنچه در علم روز هست همه در قرآن و حدیث آمده؛ حرفی برای اثبات مدعی ندارند جز اینکه «پول و قدرت بدهید ما بهتر از علم روز ابداع میکنیم»؛ چند دههء بعد از انقلاب هم کافی نبوده. معلوم نیست چرا هر از گاهی کبکوار افتخار به قدرت برامده از موشک و پهپاد میکنند بهاین خیال که مردم متوجه نمیشوند پشت چه پنهان شدهاند. کجای علماش برامده از علم اسلامی است؟ البته که پرسش بیربطی است. اصلا چرا این همه بهدنبال علمی هستند که در اختیار دیگران است؟
تاکنون حوزویان مدعی نوع دیگری علم بودند. در خلوت خود مشغول، در سیاست درگیر، و از نعمات مالی مبتنی بر فناوریهای روز- از جمله اکتشاف نفت- بهرهمند. بیحاصل؛ مدافع ناموجودی بهنام علم اسلامی. حواسشان هم نیست آنچه باید بهدنبالاش باشند سیاستگذاری علم است نه روش و نتیجهء فعالیت علمی که مستقل از انسان و اعتقادش است.
ترکیبهایی از نوع علم اسلامی، و اخیرا علم حِکَمی، مطرح میکنند. یکی پشت مقدسات پنهان میشود و دیگری از واژگان مدرن هوش مصنوعی و فناوری سود میبرد و هرجا از منطق کم آورد باز هم پشت مقدسات میخزد. تا جایی که این حرکت در حوزه محصور باشد خود دانند، اما ورود آن به دانشگاه خیانت بزرگی به ایران، به فرهنگ ما، به اسلام، و به نسل بعدی است و بازی در زمین دشمنان ایران و فرهنگ ما است. پس بههیچ وجه نباید گذاشت جوانه بزند، حتی اگر قائم مقام فرهنگستان علوم هم- که البته در توسعهء علمی بعد از انقلاب نقشی نداشته.
این روزها از زبان «هنوز-رییسِ» دانشگاه مشهد شنیدم که خواستار علم حِکَمی است. انگار کشف بزرگی کرده و دستاورد مهم این دانشگاه است. متاسفانه فرهنگستان علوم ما هم از آن پشتیبانی کرده که این دیگر اوج ابتذال علم در ایران است. کسی که از جایگزینی علم حکمی صحبت میکند، پشت مقدسات هم سنگر میگیرد، شک نکنید در توهم مطلق است. در توهم دانایی است. نه علم را میشناسد نه سیاستگذاری علم را. به قول شعرامان پیاز را با زعفران اشتباه گرفته.
این دیگر شبهعلم هم نیست. گزارههایی مبتنی بر توهم است. بهقدری مبتذل و از روی «باد شکم» است که هیچ واژهء تالارپذیری برای انتقال آن نتوانستم ابداع کنم مگر علم شکمی. حتی نتوانستم آن را گویهای در چارچوب یاوهنوشت/ ادبیات یاوه (rant literature) مرتبط با علم دستهبندی کنم.
تا زمانی هم که حکمرانی در ایران از نوعی است که حکمت را به شکم فرومیکاهد نباید انتظار هماوردی با دیگرانی در دنیا داشت که سیاستشان شاید ضد انسانی باشد، حکمی نباشد، اما بهقطع شکمی نیست؛ علمشان که حتما مبتنی بر فکر و تعقل است. سیاستشان لابد نشأت گرفته از خوی شکارگری است نه انسانیت و حکمت ایرانی.
با علم شوخی نکنیم. نشستن در مقامی علمی علم نمیآورد. به آیندهء ایران و نسلهای بعدی خیانت نکنیم. هر چه زودتر این رييسلقب که آبروی چند دهسالهء دلسوزان علم در ایران را برده برکنار شود.
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۰ مهر ۱۴۰۳
rmansouri.ir
مصداقی از تهاجم فرهنگی را میخواهید این هم یکی دیگر: در عرف دانشگاهی و در سمینارها به تبع درک ناقصمان از زبان و بهخصوص زبان انگلیسی چگونه با دیگران- حتی همتایان صحبت میکنیم
You برابر «شما» نیست
استفادهء زبان انگلیسی از you برای توصیف عملی یا زدن مثال، روشی است برای اشاره به شخصی فرضی یا عام، نه لزوماً مخاطب؛ گوینده هم بهنحوی خودش را از آن موضوع بیرون میکشد. در فارسی اما معمولاً گوینده با استفاده از «ما» خودش را هم داخل تجربه میکند و احساس همدلی و برابری بیشتری ایجاد میکند.
نمونه:
Thinking vs. feeling What’s the difference? It’s pretty obvious on the face of it: you feel with your fingers and you think with your brain. No, you do both with your brain.
ترجیح ما در فارسی استفاده از اول شخص است. پس بهتر است ترجمه شود:
تفکر در برابر احساس تفاوت کجاست؟ بهنظر واضح است: با انگشتان احساس و با مغز فکر میکنیم. اما نه، هر دو را مغز انجام میدهد.
یکبار دیگر بخوانید! بهتر نیست؟ تا اینکه نوشته شود «... شما با انگشتان احساس ... ». استثنا را که کنار بگذاریم، افراط در چسبیدن به معنای ظاهری کلمهء you، گفتار و نوشتار ما را زمخت میکند. این روزها در نوشتارها و سمینارها این زشتی بسیار رایج شده.
برای دیدن همین یادداشت و بسیاری دیگر نکات دیگر به پیوند زیر مراجعه کنید:
https://tidycontent.farhangan.ir/Category/20/پاکیزگی-محتوا-
جمعه ۲۰ مهر ۱۴۰۳
rmansouri.ir
مصداقی از تهاجم فرهنگی را میخواهید این هم یکی دیگر: در عرف دانشگاهی و در سمینارها به تبع درک ناقصمان از زبان و بهخصوص زبان انگلیسی چگونه با دیگران- حتی همتایان صحبت میکنیم
You برابر «شما» نیست
استفادهء زبان انگلیسی از you برای توصیف عملی یا زدن مثال، روشی است برای اشاره به شخصی فرضی یا عام، نه لزوماً مخاطب؛ گوینده هم بهنحوی خودش را از آن موضوع بیرون میکشد. در فارسی اما معمولاً گوینده با استفاده از «ما» خودش را هم داخل تجربه میکند و احساس همدلی و برابری بیشتری ایجاد میکند.
نمونه:
Thinking vs. feeling What’s the difference? It’s pretty obvious on the face of it: you feel with your fingers and you think with your brain. No, you do both with your brain.
ترجیح ما در فارسی استفاده از اول شخص است. پس بهتر است ترجمه شود:
تفکر در برابر احساس تفاوت کجاست؟ بهنظر واضح است: با انگشتان احساس و با مغز فکر میکنیم. اما نه، هر دو را مغز انجام میدهد.
یکبار دیگر بخوانید! بهتر نیست؟ تا اینکه نوشته شود «... شما با انگشتان احساس ... ». استثنا را که کنار بگذاریم، افراط در چسبیدن به معنای ظاهری کلمهء you، گفتار و نوشتار ما را زمخت میکند. این روزها در نوشتارها و سمینارها این زشتی بسیار رایج شده.
برای دیدن همین یادداشت و بسیاری دیگر نکات دیگر به پیوند زیر مراجعه کنید:
https://tidycontent.farhangan.ir/Category/20/پاکیزگی-محتوا-
tidycontent.farhangan.ir
پاکیزگی محتوا | دسته بندی : پاکیزگی محتوا
مجله فرهنگان با محوریت کتاب و کتابخوانی شکل گرفته است. در این راستا تلاش میکنیم تا علاقه به کتاب را در مخاطبان بیدار کنیم و عاشقان کتاب را به مطالب دلخواهشان برسانیم. این مطالب در دستهبندیهای مختلف ارائه شدهاند و هر کسی به فراخور موضوعات موردعلاقهاش…
بزرگداشت حسین آخانی دانشگر ایرانی با درک مسئولیت اجتماعی که دانشگاه تهران اگر هنوز اعتباری دارد از عاشقانی همچون او است.
Forwarded from Bukharamag
شب حسین آخانی
با سخنرانی حوری سپهری، رضا منصوری، محمد فاضلی، عباس محمدی، محمد درویش و علی دهباشی
دوشنبه شانزدهم مهرماه ۱۴۰۳
خانۀ هنرمندان ایران - تالار استاد جلیل شهناز
با سخنرانی حوری سپهری، رضا منصوری، محمد فاضلی، عباس محمدی، محمد درویش و علی دهباشی
دوشنبه شانزدهم مهرماه ۱۴۰۳
خانۀ هنرمندان ایران - تالار استاد جلیل شهناز