🔹نسبت میان فربهشدگی مناسک و وضعیّت دینداری.
✅ شنبه شب (ششم مردادماه) به دعوت دستاندرکاران و تهیهکندهی برنامهی تلویزیونی شیوه، میهمان این برنامه بودم. در این برنامه که به صورت مناظره برگزار شد، مطالبی را پیشکش بینندگان کردم که چکیدهی آنها در زیر ارائه شده است:
📍۱. مناسک بخش جداییناپذیر ادیان هستند که به دلیل مرئیتپذیری از اهمیّت و جایگاه برتری مطالعهی دینپژوهان هستند.
📍۲. مناسک دینی صورت عینیّتیافته (objectives) باورداشتها هستند. یعنی اعتقادات در قالب مناسک بازسازی میشوند. البته مناسک از طریق تبیین، تاکید بر تجربهی عرفانی، و افزایش تراکم اخلاقی به بازسازی عقاید کمک میکنند.(رابطهی برهمکنشی مناسک و اعتقادات).
📍۳. مناسک ماهیتی معمولا جمعی و غیرساختگی دارند. یعنی بازنمایی یک وضعیّت ایمانی هستند. دینداران از آن جهت که دیندارند در مناسک شرکت میکنند. مشارکت در مناسک بدون قصد و ایمان درونی، یک کنش مذهبی به شمار نمیآید.
📍۴. در دهههای اخیر ایران مناسکیتر شده است. هم تقویم ایران دینیتر شده است و هم مکانها آن. پیدایش امامزادههای جدید و نیز مناسبتهای بیشتر در تقویم ایرانیها نشانهی این واقعیّت است. این اتفاق باعث افزایش مناسک نیز شده است.
📍۵. افزایش مناسک را نمیتوان به معنای افزایش دینداری در ایران دانست. شاید این اتفاق به معنای افزایش دینداری کمی باشد ولی برای سنجش میزان دینداری، شاخصهای دیگری نیز وجود دارد. شاخصهایی چون امکان تبیین باورداشتها، اعتماد عمومی، خیرخواهی، صداقت، نوعدوستی، و دیگر کیفیتهایی که دین اسلام از پیروان خود انتظار دارد. این شاخصها میتوانند کیفیّت دینداری را نشان بدهند. البته کم شدن مناسک را نیز نمیتوان نشانهی سکولار شدن جامعه دانست.
📍۶. اساسا "سکولار" یک مفهوم لغزنده است. استفادهی نابجای از آن بیشتر برای خارج کردن رقیب از میدان است. گروهی ممکن است یک نفر را به دلیل باور به جدایی دین و مناسک دینی از سیاست، سکولار بخواهند. از قضا از زاویهی دیگر، ممکن است گروهی، مداخلهی امر سیاسی در دین و مناسک مذهبی را سکولاریسم بخوانند؛ چون دین و مناسک دینی را از قدسیّت انداخته است.
📍۷. تحقیقات نشان میدهد که نسبت معناداری بین رشد مناسک و افزایش دینداری در ایران مشاهده نمیشود. این به آن معناست که مناسک از کارکرد لازم برخوردار نیستند. افت قدرت اخلاقی نهاد روحانیت نشانه این مدعاست.
۸. دلیل اصلی از بین رفتن کارکرد مناسک میتواند تردید در "اصالت" و "خلوص" آنها باشد. مداخلهی "امر سیاسی" در مناسک سبب تردید جامعه در اصالت آنها شده است. امر سیاسی تلاش دارد تا با استفاده از مناسک، به توجیه و مشروعیّت خود بیافزاید.
📍۹. نسبت به پیاده روی اربعین، ما شاهد یک منازعه هستیم که نتیجهاش پیدایش دو ادبیات شده است: الف. این ادبیات را هویت مشروعیّتبخش، حکومت، و سازمانها و رسانههای رسمی دامن زده و تولید میکنند. این ادبیات مناسک اربعین را با مضامین اسطورهای، سیاسی، اجتماعی، یوتوپیایی، و هویتی معرفی میکند. برای این ادبیات پیادهی روی اربعین میتواند هویّت مقاومت در برابر نظام سلطه را تقویت کند. ب. این ادبیات با تمرکز بر کجکارکردها و چالشهای این مناسک آن را یک ابزار سیاسی دانسته و در اصالت و خلوص آن تردید دارد. مخالفان پیادهروی اربعین، در حقیقت مخالف سیاسی شدن و شیوه مواجههی حاکمیّت با آن هستند.
📍۱۰. به گمان من، تردید در اصالت مناسک و باور به ساختگی بودن آنها و مداخلهی "امر سیاسی" در آنها خروجی آنها را تحت تاثیر قرار داده است. اگر مناسک را صرفا به مثابه یک چسب اجتماعی برای شکلدادن یک گروه نگاه کنیم (آنگونه که ادبیات نخست نگاه میکند) کارکرد اخلاقی و تبیینی آنها کاهش مییابد.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۷
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
✅ شنبه شب (ششم مردادماه) به دعوت دستاندرکاران و تهیهکندهی برنامهی تلویزیونی شیوه، میهمان این برنامه بودم. در این برنامه که به صورت مناظره برگزار شد، مطالبی را پیشکش بینندگان کردم که چکیدهی آنها در زیر ارائه شده است:
📍۱. مناسک بخش جداییناپذیر ادیان هستند که به دلیل مرئیتپذیری از اهمیّت و جایگاه برتری مطالعهی دینپژوهان هستند.
📍۲. مناسک دینی صورت عینیّتیافته (objectives) باورداشتها هستند. یعنی اعتقادات در قالب مناسک بازسازی میشوند. البته مناسک از طریق تبیین، تاکید بر تجربهی عرفانی، و افزایش تراکم اخلاقی به بازسازی عقاید کمک میکنند.(رابطهی برهمکنشی مناسک و اعتقادات).
📍۳. مناسک ماهیتی معمولا جمعی و غیرساختگی دارند. یعنی بازنمایی یک وضعیّت ایمانی هستند. دینداران از آن جهت که دیندارند در مناسک شرکت میکنند. مشارکت در مناسک بدون قصد و ایمان درونی، یک کنش مذهبی به شمار نمیآید.
📍۴. در دهههای اخیر ایران مناسکیتر شده است. هم تقویم ایران دینیتر شده است و هم مکانها آن. پیدایش امامزادههای جدید و نیز مناسبتهای بیشتر در تقویم ایرانیها نشانهی این واقعیّت است. این اتفاق باعث افزایش مناسک نیز شده است.
📍۵. افزایش مناسک را نمیتوان به معنای افزایش دینداری در ایران دانست. شاید این اتفاق به معنای افزایش دینداری کمی باشد ولی برای سنجش میزان دینداری، شاخصهای دیگری نیز وجود دارد. شاخصهایی چون امکان تبیین باورداشتها، اعتماد عمومی، خیرخواهی، صداقت، نوعدوستی، و دیگر کیفیتهایی که دین اسلام از پیروان خود انتظار دارد. این شاخصها میتوانند کیفیّت دینداری را نشان بدهند. البته کم شدن مناسک را نیز نمیتوان نشانهی سکولار شدن جامعه دانست.
📍۶. اساسا "سکولار" یک مفهوم لغزنده است. استفادهی نابجای از آن بیشتر برای خارج کردن رقیب از میدان است. گروهی ممکن است یک نفر را به دلیل باور به جدایی دین و مناسک دینی از سیاست، سکولار بخواهند. از قضا از زاویهی دیگر، ممکن است گروهی، مداخلهی امر سیاسی در دین و مناسک مذهبی را سکولاریسم بخوانند؛ چون دین و مناسک دینی را از قدسیّت انداخته است.
📍۷. تحقیقات نشان میدهد که نسبت معناداری بین رشد مناسک و افزایش دینداری در ایران مشاهده نمیشود. این به آن معناست که مناسک از کارکرد لازم برخوردار نیستند. افت قدرت اخلاقی نهاد روحانیت نشانه این مدعاست.
۸. دلیل اصلی از بین رفتن کارکرد مناسک میتواند تردید در "اصالت" و "خلوص" آنها باشد. مداخلهی "امر سیاسی" در مناسک سبب تردید جامعه در اصالت آنها شده است. امر سیاسی تلاش دارد تا با استفاده از مناسک، به توجیه و مشروعیّت خود بیافزاید.
📍۹. نسبت به پیاده روی اربعین، ما شاهد یک منازعه هستیم که نتیجهاش پیدایش دو ادبیات شده است: الف. این ادبیات را هویت مشروعیّتبخش، حکومت، و سازمانها و رسانههای رسمی دامن زده و تولید میکنند. این ادبیات مناسک اربعین را با مضامین اسطورهای، سیاسی، اجتماعی، یوتوپیایی، و هویتی معرفی میکند. برای این ادبیات پیادهی روی اربعین میتواند هویّت مقاومت در برابر نظام سلطه را تقویت کند. ب. این ادبیات با تمرکز بر کجکارکردها و چالشهای این مناسک آن را یک ابزار سیاسی دانسته و در اصالت و خلوص آن تردید دارد. مخالفان پیادهروی اربعین، در حقیقت مخالف سیاسی شدن و شیوه مواجههی حاکمیّت با آن هستند.
📍۱۰. به گمان من، تردید در اصالت مناسک و باور به ساختگی بودن آنها و مداخلهی "امر سیاسی" در آنها خروجی آنها را تحت تاثیر قرار داده است. اگر مناسک را صرفا به مثابه یک چسب اجتماعی برای شکلدادن یک گروه نگاه کنیم (آنگونه که ادبیات نخست نگاه میکند) کارکرد اخلاقی و تبیینی آنها کاهش مییابد.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۷
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
Telegram
اخلاق در حوزه اجتماع
دین و اخلاق در جامعه ایران.
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
🌐توسط انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب؛
🔻«مرگ و معنای زندگی در تجربهی مسیحیان و مسلمانان» منتشر شد
🔻 کتاب «مرگ و معنای زندگی در تجربه مسیحیان و مسلمانان» نوشته مهراب صادقنیا به تازگی توسط انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب منتشر و روانه بازار نشر شده است. اینکتاب با مقایسه دو گروه مسلمان و مسیحی کارکرد معنابخشی مرگ را بیان میکند.
نویسنده در معرفی این کتاب میگوید: مرگ سادهترین واقعیت زندگی ماست. ما متولد میشویم، رشد و زندگی میکنیم و میمیریم، از این سادهتر نمیشود. با این حال، هیچکدام از این رخدادها چندان که گمان میرود ساده نیستند. هر کدام از این رخدادها، اتفاقات معناداری هستند که انسانها تلاش میکنند آنها را بفهمند. در این چرخه زندگی انسان-ها روابط خود را بر اساس معنای این مفاهیم سامان میدهند. مرگِ یک انسان صرفاً یک پایان نیست، بلکه فرآیندی با معناست. انسانها در زندگی اجتماعی خود تماسهای معناداری را بر سر مرگ با یکدیگر شکل میدهند.
⏮ تلفن تماس :
☎️۰۲۵۳۲۸۰۳۱۷۱
📱۰۹۱۲۷۵۴۵۷۷۸
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
🔻«مرگ و معنای زندگی در تجربهی مسیحیان و مسلمانان» منتشر شد
🔻 کتاب «مرگ و معنای زندگی در تجربه مسیحیان و مسلمانان» نوشته مهراب صادقنیا به تازگی توسط انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب منتشر و روانه بازار نشر شده است. اینکتاب با مقایسه دو گروه مسلمان و مسیحی کارکرد معنابخشی مرگ را بیان میکند.
نویسنده در معرفی این کتاب میگوید: مرگ سادهترین واقعیت زندگی ماست. ما متولد میشویم، رشد و زندگی میکنیم و میمیریم، از این سادهتر نمیشود. با این حال، هیچکدام از این رخدادها چندان که گمان میرود ساده نیستند. هر کدام از این رخدادها، اتفاقات معناداری هستند که انسانها تلاش میکنند آنها را بفهمند. در این چرخه زندگی انسان-ها روابط خود را بر اساس معنای این مفاهیم سامان میدهند. مرگِ یک انسان صرفاً یک پایان نیست، بلکه فرآیندی با معناست. انسانها در زندگی اجتماعی خود تماسهای معناداری را بر سر مرگ با یکدیگر شکل میدهند.
⏮ تلفن تماس :
☎️۰۲۵۳۲۸۰۳۱۷۱
📱۰۹۱۲۷۵۴۵۷۷۸
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
🔹دولت محترم وفاق ملی!
✅ این روزها دولت جدید و شخصیتهایی که به فکر راهبردهای آن هستند از مفاهیمی چون "وفاق ملی"، "عدالت"، و "آزادی اندیشه و بیان" سخن میگویند. سخنانی جذّاب و پُر اهمیت که بیشتر رأیدهندگان آنها را پسندیدند. به هر حال، وفاق، عدالت، و آزادی از نیازهای جامعههای جدیداند و برای جامعهی ما که از گوناگونی قومی، دینی، و فرهنگی برخوردار است، ضروریترند. با این همه، وفاق، عدالت، و آزادی منطق سیاسی و اجتماعی خود را دارند. این مفاهیم مانند زمین بازیای هستند که تنها کسانی میتوانند وارد آن شوند که به آنها وفادارند. کسانی که از هر فرصتی برای ویران کردن همبستگی اجتماعی استفاده میکنند و وفاق را برای نابودی آن و شکستن توافقات اجتماعی میخواهند، شایستهی حضور در این میدان نیستند. چه این که آزادی و عدالت میدانی برای فعالیت کسانی است که تلاش میکنند این دو را پاس داشته و به آزادی دیگران احترام بگذارند و عدالت را پیشه کنند؛ نه کسانی که آزادی را برای از بین بردن آزادی دیگران و محدود کردن آنها میخواهند و عدالت را برای ایجاد هر ظلم و رانتی. جامعهی ایران زخمخوردهی کسانی است که از آزادی بیان استفاده کردند و ممنوعیِت بیان دیگران را تئوریزه کردند. کسانی که مخالفان خود را در آزادی کامل "لعن" و "تکفیر" کردند. دولت جدید نمیتواند زمینی برای نمایش وفاق، عدالت، و آزادی تعریف کند ولی کسانی را در این زمین به بازی دعوت کند که تمام تلاششان خراب کردن آن و زمینهی وفاق، عدالت، و آزادیست.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۲۰
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
✅ این روزها دولت جدید و شخصیتهایی که به فکر راهبردهای آن هستند از مفاهیمی چون "وفاق ملی"، "عدالت"، و "آزادی اندیشه و بیان" سخن میگویند. سخنانی جذّاب و پُر اهمیت که بیشتر رأیدهندگان آنها را پسندیدند. به هر حال، وفاق، عدالت، و آزادی از نیازهای جامعههای جدیداند و برای جامعهی ما که از گوناگونی قومی، دینی، و فرهنگی برخوردار است، ضروریترند. با این همه، وفاق، عدالت، و آزادی منطق سیاسی و اجتماعی خود را دارند. این مفاهیم مانند زمین بازیای هستند که تنها کسانی میتوانند وارد آن شوند که به آنها وفادارند. کسانی که از هر فرصتی برای ویران کردن همبستگی اجتماعی استفاده میکنند و وفاق را برای نابودی آن و شکستن توافقات اجتماعی میخواهند، شایستهی حضور در این میدان نیستند. چه این که آزادی و عدالت میدانی برای فعالیت کسانی است که تلاش میکنند این دو را پاس داشته و به آزادی دیگران احترام بگذارند و عدالت را پیشه کنند؛ نه کسانی که آزادی را برای از بین بردن آزادی دیگران و محدود کردن آنها میخواهند و عدالت را برای ایجاد هر ظلم و رانتی. جامعهی ایران زخمخوردهی کسانی است که از آزادی بیان استفاده کردند و ممنوعیِت بیان دیگران را تئوریزه کردند. کسانی که مخالفان خود را در آزادی کامل "لعن" و "تکفیر" کردند. دولت جدید نمیتواند زمینی برای نمایش وفاق، عدالت، و آزادی تعریف کند ولی کسانی را در این زمین به بازی دعوت کند که تمام تلاششان خراب کردن آن و زمینهی وفاق، عدالت، و آزادیست.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۲۰
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
Telegram
اخلاق در حوزه اجتماع
دین و اخلاق در جامعه ایران.
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
🔹 همسر، و نه متعلقه!
✅ به دنبال درگذشت همسر باایمان و وفادار مرجع بزرگوار شیعیان، آیتالله العظمی شبیری زنجانی(دام ظله)، پیامهای تسلیتی از جانب شماری از بزرگان حوزههای علمیه و برخی شخصیتهای سیاسی صادر شد. تعبیرهایی که در این پیامها در اشاره به آن بانوی فرزانه و وارسته به کار رفته شایستهی توجه است. رهبری معظم انقلاب، برابر دقتی که در به کار بستن کلمات دارند از مفهوم "بانوی مکرمه، همسر گرامی" استفاده کردند. آیتالله جوادی آملی در پیامشان از مفهوم "کریمهی بیت مرجع عالیقدر" استفاده کردهاند. تعبیری لطیف و پرمِهر که مورد توجه بسیاری و از جمله بیت حضرت آیتالله العظمی شبیری هم قرار گرفت. آیتالله نوری همدانی و آیتالله آملی لاریجانی از مفهوم "همسر مکرّمه"، و حجتالاسلام والمسلمین سید حسن خمینی از مفهوم "همسر مکرمه و مجلله" بهره گرفتهاند. مفاهیمی که با ادبیات جهان امروز سازگارترند.
✅ با این حال، در شماری از پیامهای تسلیت، از مفهوم "متعلقه" استفاده شده است. برای نمونه، امروز نیز چندین پیامک رسمی از طرف حوزهی علمیه برای دعوت به مشارکت در آیین تشییع، تدفین، و تکریم آن بانوی پرهیزکار منتشر شد که در آنها از کلمهی "متعلّقه" که وجه مؤنث "متعلّق" است، استفاده شده بود. این کلمه در ادبیات سنتی، بیشتر برای اشاره به همسران عالمان دینی به کار برده میشود. کلمهای که برای جهان امروز میتواند آزاردهنده بوده و نشانهای از تفسیر حوزویان از "زن" و "همسر" به شمار آید. در روزگاری که حوزه و حوزویان بیش از هر زمان دیگری در معرض داوری و نکتهسنجی هستند، شایسته است که از هرگونه تعبیری که چالش میان حوزه و روحانیّت با جهان جدید را تشدید میکند پرهیز شود. البته، وقتی این نکته را در جمع برخی از استادان حوزه مطرح کرده و به این تعبیر خرده گرفتم، به "غربزدگی" و "متاثر شدن از ادبیات فمنیستی" متهم شدم!
✅ زبان پدیدهی فرهنگی پیچیدهای است. آینهایست که حیات فرهنگی ما را آشکار میکند و نظام ارزشیمان را برملا. ما در زبانمان زندگی میکنیم و شخصیت فرهنگی و نیز جهانمعنای ما در زیر زبانمان پنهان است: " المرء مخبوء تحت طى لسانه."(امام على عليهالسلام)
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد.
کلمهها نظام فکری ما هستند. ما جهان پیرامون خود را به وسیلهی همین کلمهها برساخت میکنیم. کلمهها را باید جدی گرفت.
🌑 درگذشت بانوی پرهیزکار، کریمهی مرجع عالیقدر شیعه آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی، بانو حاجیه خانم مجد را به حضرت ایشان و فرزندان و بازماندگان محترم تسلیت میگویم.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۲۵
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
✅ به دنبال درگذشت همسر باایمان و وفادار مرجع بزرگوار شیعیان، آیتالله العظمی شبیری زنجانی(دام ظله)، پیامهای تسلیتی از جانب شماری از بزرگان حوزههای علمیه و برخی شخصیتهای سیاسی صادر شد. تعبیرهایی که در این پیامها در اشاره به آن بانوی فرزانه و وارسته به کار رفته شایستهی توجه است. رهبری معظم انقلاب، برابر دقتی که در به کار بستن کلمات دارند از مفهوم "بانوی مکرمه، همسر گرامی" استفاده کردند. آیتالله جوادی آملی در پیامشان از مفهوم "کریمهی بیت مرجع عالیقدر" استفاده کردهاند. تعبیری لطیف و پرمِهر که مورد توجه بسیاری و از جمله بیت حضرت آیتالله العظمی شبیری هم قرار گرفت. آیتالله نوری همدانی و آیتالله آملی لاریجانی از مفهوم "همسر مکرّمه"، و حجتالاسلام والمسلمین سید حسن خمینی از مفهوم "همسر مکرمه و مجلله" بهره گرفتهاند. مفاهیمی که با ادبیات جهان امروز سازگارترند.
✅ با این حال، در شماری از پیامهای تسلیت، از مفهوم "متعلقه" استفاده شده است. برای نمونه، امروز نیز چندین پیامک رسمی از طرف حوزهی علمیه برای دعوت به مشارکت در آیین تشییع، تدفین، و تکریم آن بانوی پرهیزکار منتشر شد که در آنها از کلمهی "متعلّقه" که وجه مؤنث "متعلّق" است، استفاده شده بود. این کلمه در ادبیات سنتی، بیشتر برای اشاره به همسران عالمان دینی به کار برده میشود. کلمهای که برای جهان امروز میتواند آزاردهنده بوده و نشانهای از تفسیر حوزویان از "زن" و "همسر" به شمار آید. در روزگاری که حوزه و حوزویان بیش از هر زمان دیگری در معرض داوری و نکتهسنجی هستند، شایسته است که از هرگونه تعبیری که چالش میان حوزه و روحانیّت با جهان جدید را تشدید میکند پرهیز شود. البته، وقتی این نکته را در جمع برخی از استادان حوزه مطرح کرده و به این تعبیر خرده گرفتم، به "غربزدگی" و "متاثر شدن از ادبیات فمنیستی" متهم شدم!
✅ زبان پدیدهی فرهنگی پیچیدهای است. آینهایست که حیات فرهنگی ما را آشکار میکند و نظام ارزشیمان را برملا. ما در زبانمان زندگی میکنیم و شخصیت فرهنگی و نیز جهانمعنای ما در زیر زبانمان پنهان است: " المرء مخبوء تحت طى لسانه."(امام على عليهالسلام)
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد.
کلمهها نظام فکری ما هستند. ما جهان پیرامون خود را به وسیلهی همین کلمهها برساخت میکنیم. کلمهها را باید جدی گرفت.
🌑 درگذشت بانوی پرهیزکار، کریمهی مرجع عالیقدر شیعه آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی، بانو حاجیه خانم مجد را به حضرت ایشان و فرزندان و بازماندگان محترم تسلیت میگویم.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۲۵
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
Telegram
اخلاق در حوزه اجتماع
دین و اخلاق در جامعه ایران.
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
🔹 روحانیان و ضرورت هوش اخلاقی
✅ امروز در کلاردشت، نیکا (دخترم) را به پارک کوچکی بردم تا هوایی تازه کند. کودکان مشغول بازی با تاب و سُرسُرهها بودند و مسافرانی در محوطهی پارک زیرانداز انداخته و استراحت میکردند. روی تابوی ورودی پارک نوشته شده بود: " اهدایی تجهیزات پارک بازی کودکان: زنده یاد خانم محمدی (عدیلی)." اینکه یک خانم و یا بازماندگانش "خیر" را در این اهدای اسباببازی برای کودکان دیده و این وسایل را "خیرات" کردهاند، موضوعی جالبی است و نشانهی ذهن اخلاقی او یا بازماندگانش. "ذهن اخلاقی" چگونگی طبیعت فهم خوب و بد، خیر و شر، فضیلت و رذیلت است. ذهن اخلاقی امکان به کار گیری اصول اخلاقی در رفتار و عملکردها و ارزشهاست. از نظر تئوری، تقریبا ساده است که بگوییم "خوب چیست و بد کدام است" و یا "خیر چیست و شر کدام است"؛ ولی درک این که در یک زمان مشخص و در یک مکان و موقعیّت معیّن، چه کاری خیر است و چه کاری خوب، یا چه کاری بد است و چه کاری شر نیازمند ذهنیت و هوش اخلاقی است. مصادیق امر اخلاقی ثابت نیستند و به طور مداوم در حال تغییرند، این ذهن اخلاقیست که در هر شرایطی امکان کشف مصادیق خیر و خوبی را فراهم میآورد. در همهی ادیان، مهمترین مسئولیّت روحانیها توسعهی مصادیق خیر، خوبی، و پرهیزکاری و نیز رشد ذهنیّت اخلاقی دینداران بوده است. روحانیهای برخی ادیان به دلیل نداشتن هوش اخلاقی کافی، خیر و فضیلت را در صورتهای تاریخی آن محدود کرده و نتوانستهاند مصادیق تازهای برای خیر و فضیلت معرفی کنند، با دست خود، سنت دینیشان را در تاریخ دفن کرده و چراغ دین خود را خاموش کردهاند. دینداری و اخلاقی زیستن نیازمند درک هنجارهای نوشونده و یافتن مصادق تازه است و این میسر نمیشود جز با داشتن ذهن اخلاقی.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۲۸
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
✅ امروز در کلاردشت، نیکا (دخترم) را به پارک کوچکی بردم تا هوایی تازه کند. کودکان مشغول بازی با تاب و سُرسُرهها بودند و مسافرانی در محوطهی پارک زیرانداز انداخته و استراحت میکردند. روی تابوی ورودی پارک نوشته شده بود: " اهدایی تجهیزات پارک بازی کودکان: زنده یاد خانم محمدی (عدیلی)." اینکه یک خانم و یا بازماندگانش "خیر" را در این اهدای اسباببازی برای کودکان دیده و این وسایل را "خیرات" کردهاند، موضوعی جالبی است و نشانهی ذهن اخلاقی او یا بازماندگانش. "ذهن اخلاقی" چگونگی طبیعت فهم خوب و بد، خیر و شر، فضیلت و رذیلت است. ذهن اخلاقی امکان به کار گیری اصول اخلاقی در رفتار و عملکردها و ارزشهاست. از نظر تئوری، تقریبا ساده است که بگوییم "خوب چیست و بد کدام است" و یا "خیر چیست و شر کدام است"؛ ولی درک این که در یک زمان مشخص و در یک مکان و موقعیّت معیّن، چه کاری خیر است و چه کاری خوب، یا چه کاری بد است و چه کاری شر نیازمند ذهنیت و هوش اخلاقی است. مصادیق امر اخلاقی ثابت نیستند و به طور مداوم در حال تغییرند، این ذهن اخلاقیست که در هر شرایطی امکان کشف مصادیق خیر و خوبی را فراهم میآورد. در همهی ادیان، مهمترین مسئولیّت روحانیها توسعهی مصادیق خیر، خوبی، و پرهیزکاری و نیز رشد ذهنیّت اخلاقی دینداران بوده است. روحانیهای برخی ادیان به دلیل نداشتن هوش اخلاقی کافی، خیر و فضیلت را در صورتهای تاریخی آن محدود کرده و نتوانستهاند مصادیق تازهای برای خیر و فضیلت معرفی کنند، با دست خود، سنت دینیشان را در تاریخ دفن کرده و چراغ دین خود را خاموش کردهاند. دینداری و اخلاقی زیستن نیازمند درک هنجارهای نوشونده و یافتن مصادق تازه است و این میسر نمیشود جز با داشتن ذهن اخلاقی.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۲۸
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
Telegram
اخلاق در حوزه اجتماع
دین و اخلاق در جامعه ایران.
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
🔹گردشگرانه شدن مناسک: زائر یا گردشگر!
✅ سالها پیش در شهر رم این شانس را داشتم که کلیسای تاریخی و مهم سنتپیتر را از نزدیک ببینم. وقتی وارد ساختمان کلیسا شدم، گردشگران زیادی را دیدم که سرخوش از حضور در یک بنای پررمز و راز مذهبی عکس یادگاری میگرفتند و با دقت، در و دیوار کلیسا را ورانداز میکردند. آنها بیتوجه به آداب زیارت و احتمالا جنبههای روحی و معنوی کلیسای سنتپیتر، خویشخوشانه به دنبال کسب تجربههای شادیبخش بودند و تلاش داشتند تا اوقات فراغت خود را با تماشای یک بنای پرآوازهی مذهبی پر کنند. در ظاهر حرکات این گردشگران نزدیکی به امر قدسی و یا تجربه مقدس و یا چیزی شبیه آن پیدا نبود آنها میخواستند به اندازهی پولی که هزینه کردهاند از این بنای تاریخی لذت ببرند. همزمان در بخشهای جلویی کلیسا جماعتی از زائران مشغول نیایش بودند و یک کشیش داشت به زبان ایتالیایی آنها را موعظه میکرد. مسئولان کلیسا نیایشکنندگان را با نردههای آهنی و چند نفر نگهبان از گردشگران جدا کرده بودند. گویی پذیرفته بودند که این دو گروه را باید از مزاحمت یکدیگر در امان داشت. به اصرار و با پافشاری اجازه گرفتم تا خود را به جمع زائران برسانم. آنجا گروهی از باورمندان مسیحی بر نیمکتهای چوبی نشسته بودند و به موعظههای کشیش گوش میدادند. چندان متوجه سخنان کشیش نمیشدم( به زبان ایتالیایی سخن میگفت) ولی از حرکات سر و صورت شنوندگان معلوم بود که از محتوای سخنرانی خوششان آمده است. آنجا خبری از کنجکاویهای گردشگران نبود؛ همه خیلی ساکت و با تمرکز جای خود نشسته بودند.
✅ آنچه من میدیدم واقعیت آشکار دو عمل اجتماعی قرن بیست و یکم بود که در یک مکان انجام میشدند. دو کنشی که اگر چه شانه به شانه و به هم نزدیکاند، ولی هنوز باید میانشان نرده کشید و آنها را از هم جدا کرد. جهان جدید، ادیان گوناگون را با چالش گردشگرانه شدن مناسکشان روبرو کرده است. کنجکاوی گردشگرانه بر تجربهی امر قدسی چیره شده و آن را تهدید میکند. اوضاع زیارت در این میان، به دلیل آنکه با جابجایی و سفر همراه است، پیچیدهتر است. در جهان امروز مرز میان زیارت و گردشگری چنان باریک و تُرد شده است که به سختی بتوان زائر را از گردشگر تمییز داد.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۳۱
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
✅ سالها پیش در شهر رم این شانس را داشتم که کلیسای تاریخی و مهم سنتپیتر را از نزدیک ببینم. وقتی وارد ساختمان کلیسا شدم، گردشگران زیادی را دیدم که سرخوش از حضور در یک بنای پررمز و راز مذهبی عکس یادگاری میگرفتند و با دقت، در و دیوار کلیسا را ورانداز میکردند. آنها بیتوجه به آداب زیارت و احتمالا جنبههای روحی و معنوی کلیسای سنتپیتر، خویشخوشانه به دنبال کسب تجربههای شادیبخش بودند و تلاش داشتند تا اوقات فراغت خود را با تماشای یک بنای پرآوازهی مذهبی پر کنند. در ظاهر حرکات این گردشگران نزدیکی به امر قدسی و یا تجربه مقدس و یا چیزی شبیه آن پیدا نبود آنها میخواستند به اندازهی پولی که هزینه کردهاند از این بنای تاریخی لذت ببرند. همزمان در بخشهای جلویی کلیسا جماعتی از زائران مشغول نیایش بودند و یک کشیش داشت به زبان ایتالیایی آنها را موعظه میکرد. مسئولان کلیسا نیایشکنندگان را با نردههای آهنی و چند نفر نگهبان از گردشگران جدا کرده بودند. گویی پذیرفته بودند که این دو گروه را باید از مزاحمت یکدیگر در امان داشت. به اصرار و با پافشاری اجازه گرفتم تا خود را به جمع زائران برسانم. آنجا گروهی از باورمندان مسیحی بر نیمکتهای چوبی نشسته بودند و به موعظههای کشیش گوش میدادند. چندان متوجه سخنان کشیش نمیشدم( به زبان ایتالیایی سخن میگفت) ولی از حرکات سر و صورت شنوندگان معلوم بود که از محتوای سخنرانی خوششان آمده است. آنجا خبری از کنجکاویهای گردشگران نبود؛ همه خیلی ساکت و با تمرکز جای خود نشسته بودند.
✅ آنچه من میدیدم واقعیت آشکار دو عمل اجتماعی قرن بیست و یکم بود که در یک مکان انجام میشدند. دو کنشی که اگر چه شانه به شانه و به هم نزدیکاند، ولی هنوز باید میانشان نرده کشید و آنها را از هم جدا کرد. جهان جدید، ادیان گوناگون را با چالش گردشگرانه شدن مناسکشان روبرو کرده است. کنجکاوی گردشگرانه بر تجربهی امر قدسی چیره شده و آن را تهدید میکند. اوضاع زیارت در این میان، به دلیل آنکه با جابجایی و سفر همراه است، پیچیدهتر است. در جهان امروز مرز میان زیارت و گردشگری چنان باریک و تُرد شده است که به سختی بتوان زائر را از گردشگر تمییز داد.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۳۱
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
Telegram
اخلاق در حوزه اجتماع
دین و اخلاق در جامعه ایران.
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
کارکردها_و_کژکارکردهای_پیادهروی_اربعین_با_ارائه_مهراب_صادقنیا…
<unknown>
🔻 کارکردها و کژکارکردهای پیادهروی اربعین
🎤میهمان: مهراب صادقنیا
میزبان: نورا نوریصفت
زمان برگزاری: یکشنبه چهارم شهریور.
چکیدهی سخن:
مناسک بخش جداییناپذیر ادیان هستند. البته با سایر بخشهای دین یعنی اعتقادات و خلقیات در پیوند است. کارکرد مناسک عمدتا عبارت است از : ۱. تبیین باورداشتها و عینیتبخشی به آنها. ۲. افزایش پیوستگی اجتماعی و کشش میانگروهی. و ۳. افزایش تراکم اخلاقی و تجربهی معنوی/امر قدسی. پیادهروی اربعین امکان مرئیتپذیری شیعه را فراهم آورده، تا اندازهای کارکرد ابلاغی دارد و نیز امکان تجربهی امر قدسی را فراهم میآورد. افزون بر آن که سبب افزایش پیوستگی اجتماعی و نیز نمایش همدلی را فراهم میآورد... مشروط بر آنکه امر سیاسی در آن مداخله نکند که البته به گمان میرسد مداخله کرده است:
تماشای این برنامه در صفحههای دینآنلاین:
اینستاگرام
https://www.instagram.com/reel/C_GpVVxKEbY/?igsh=MXhnZXNoNGx4YWx6MQ==
کانال یوتیوب
https://youtu.be/TV4e4ZJRgyo?si=BzdNqq_74cCt7Btd
کانال آپارات
https://www.aparat.com/v/hsg495u
🆔 @dinonline
@mehrabsadeghnia
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
🎤میهمان: مهراب صادقنیا
میزبان: نورا نوریصفت
زمان برگزاری: یکشنبه چهارم شهریور.
چکیدهی سخن:
مناسک بخش جداییناپذیر ادیان هستند. البته با سایر بخشهای دین یعنی اعتقادات و خلقیات در پیوند است. کارکرد مناسک عمدتا عبارت است از : ۱. تبیین باورداشتها و عینیتبخشی به آنها. ۲. افزایش پیوستگی اجتماعی و کشش میانگروهی. و ۳. افزایش تراکم اخلاقی و تجربهی معنوی/امر قدسی. پیادهروی اربعین امکان مرئیتپذیری شیعه را فراهم آورده، تا اندازهای کارکرد ابلاغی دارد و نیز امکان تجربهی امر قدسی را فراهم میآورد. افزون بر آن که سبب افزایش پیوستگی اجتماعی و نیز نمایش همدلی را فراهم میآورد... مشروط بر آنکه امر سیاسی در آن مداخله نکند که البته به گمان میرسد مداخله کرده است:
تماشای این برنامه در صفحههای دینآنلاین:
اینستاگرام
https://www.instagram.com/reel/C_GpVVxKEbY/?igsh=MXhnZXNoNGx4YWx6MQ==
کانال یوتیوب
https://youtu.be/TV4e4ZJRgyo?si=BzdNqq_74cCt7Btd
کانال آپارات
https://www.aparat.com/v/hsg495u
🆔 @dinonline
@mehrabsadeghnia
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
🔹نیّتهای خوب، رخدادهای بد.
✅ در تاریخ میخوانیم که خوارج نهروان به زیبایی قرآن میخواندند و پیشانیشان از سجدههای طولانی و زیاد پینه بسته بود. بسیاری از آنها که در کربلا راه را بر امام حسین بستند و جنایت کردند، نیز سودای دفاع از دین و مبارزه با کسی را داشتند که گمان میکردند بر امام مسلمین خروج کرده است. نمونههایی از این دست کم نیست؛ رخدادهای فاجعهباری که کنشگران آن دست کم به خیال خود عملی درست انجام میدادند. در روزگار ما هم از این نمونهها زیادند. گروه فرقان با نیِت دفاع از دین عالم روشناندیش روزگار ما را شهید کردند. داعشیها هم با گفتن الله اکبر قتل و غارت میکنند و بوکوحرام به اسم خدا زنان و دختران آفریقایی را به اسارت میگیرد. همهی این رخدادها به ما میآموزد که برای تحلیل واقعیِتهای اجتماعی هیچ گاه نباید به خلوص نیّت و صفای کنشگران آن استناد کرد. اگر بنا بود حادثه و یا واقعیتی اجتماعی را بر اساس نیّت کنشگران آن قضاوت کنیم، در بارهی رخدادهایی که گفته شده، چه تفسیری داشتیم؟ درستی و نادرستی واقعیّتهای اجتماعی را باید بر اساس منطق درونی آنها و پیآمدهایشان تحلیل و ارزیابی کرد و نه نیّت و پیشانی پینهبستهی کسانی که در آن واقعیّتها نقش بازی کردهاند. چه بسیار کنشگرانی که با نیّتهای خوب فاجعههای بزرگی را رقم زدهاند. چه بسیار نیّتهای خوبی که جز نابودی و ویرانی چیزی به بار نیاورند.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۱۲
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
✅ در تاریخ میخوانیم که خوارج نهروان به زیبایی قرآن میخواندند و پیشانیشان از سجدههای طولانی و زیاد پینه بسته بود. بسیاری از آنها که در کربلا راه را بر امام حسین بستند و جنایت کردند، نیز سودای دفاع از دین و مبارزه با کسی را داشتند که گمان میکردند بر امام مسلمین خروج کرده است. نمونههایی از این دست کم نیست؛ رخدادهای فاجعهباری که کنشگران آن دست کم به خیال خود عملی درست انجام میدادند. در روزگار ما هم از این نمونهها زیادند. گروه فرقان با نیِت دفاع از دین عالم روشناندیش روزگار ما را شهید کردند. داعشیها هم با گفتن الله اکبر قتل و غارت میکنند و بوکوحرام به اسم خدا زنان و دختران آفریقایی را به اسارت میگیرد. همهی این رخدادها به ما میآموزد که برای تحلیل واقعیِتهای اجتماعی هیچ گاه نباید به خلوص نیّت و صفای کنشگران آن استناد کرد. اگر بنا بود حادثه و یا واقعیتی اجتماعی را بر اساس نیّت کنشگران آن قضاوت کنیم، در بارهی رخدادهایی که گفته شده، چه تفسیری داشتیم؟ درستی و نادرستی واقعیّتهای اجتماعی را باید بر اساس منطق درونی آنها و پیآمدهایشان تحلیل و ارزیابی کرد و نه نیّت و پیشانی پینهبستهی کسانی که در آن واقعیّتها نقش بازی کردهاند. چه بسیار کنشگرانی که با نیّتهای خوب فاجعههای بزرگی را رقم زدهاند. چه بسیار نیّتهای خوبی که جز نابودی و ویرانی چیزی به بار نیاورند.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۱۲
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
Telegram
اخلاق در حوزه اجتماع
دین و اخلاق در جامعه ایران.
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
🔹عسس بیا منو بگیر!
✅ جناب دکتر سیمایی، وزیر محترم علوم به تازگی و در جلسهی معارفهی خود، بر علم و منطق آن تاکید داشته و از سر و صدای بلند شبهعلمها که "سد راه ما شدهاند" سخن گفتند. ایشان از شبهعلمها به عنوان سببی برای رشد خرافه یاد کردند. این سخنان گویا به مذاق برخی از روحانیهایی که در مجموعههای دانشگاهی-حوزهای هیئت علمی هستند، خوش نیامده است. برخی یادداشت نوشتند و از شبهعلم در برابر چیزی که آن را خشونت معرفتی علم بر علیه شبهعلم خواندند دفاع کردند. راستش را بخواهید این واکنش من را به یاد یک ضربالمثل انداخت: "عسس(پاسبان) بیا منو بگیر!" وقتی کسانی با عنوان عضو هیئت علمی وزارت علوم، قرار است که به علم و ادبیات آن متعهد باشند چرا باید از هجوم علم به شبهعلمها نگران شوند؟ جناب وزیر علوم احتمالا متوجه هستند که برخی از این شبهعلمها در قالبها آکادمیک، امروزه به عنوان واحدهای درسی و یا مقالات علمی در نشریات رسمی وزارت علوم ارائه میشوند. سخن از کم کردن سر و صدای شبه علمها نوعی خودانتقادی است و وزیر علوم باید از مجموعهی تحت نظر خود آغاز کند. معاونت فرهنگی وزارت علوم وظیفه دارد نسبتِ میان علم، فرهنگ، و جامعه را همواره ارزیابی کند. وظیفه دارد نسبت میان آنچه که در دانشگاهها و پژوهشگاههای زیر نظرش تدریس و تولید میشود را با واقعیت فرهنگی جامعه بسنجد. این وظیفه مدتهاست به برگزاری برنامههای مناسبتی تقلیل یافته است. وزیر علوم اگر نگران سر و صدای شبهعلمهاست، باید مراقبت کنند که مراکز علمی زیر نظرشان علم را تولید کرده و به سطح جامعه بکشانند، نه این که به شبه علمها لباس علم بپوشند.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۶/۱۳
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
✅ جناب دکتر سیمایی، وزیر محترم علوم به تازگی و در جلسهی معارفهی خود، بر علم و منطق آن تاکید داشته و از سر و صدای بلند شبهعلمها که "سد راه ما شدهاند" سخن گفتند. ایشان از شبهعلمها به عنوان سببی برای رشد خرافه یاد کردند. این سخنان گویا به مذاق برخی از روحانیهایی که در مجموعههای دانشگاهی-حوزهای هیئت علمی هستند، خوش نیامده است. برخی یادداشت نوشتند و از شبهعلم در برابر چیزی که آن را خشونت معرفتی علم بر علیه شبهعلم خواندند دفاع کردند. راستش را بخواهید این واکنش من را به یاد یک ضربالمثل انداخت: "عسس(پاسبان) بیا منو بگیر!" وقتی کسانی با عنوان عضو هیئت علمی وزارت علوم، قرار است که به علم و ادبیات آن متعهد باشند چرا باید از هجوم علم به شبهعلمها نگران شوند؟ جناب وزیر علوم احتمالا متوجه هستند که برخی از این شبهعلمها در قالبها آکادمیک، امروزه به عنوان واحدهای درسی و یا مقالات علمی در نشریات رسمی وزارت علوم ارائه میشوند. سخن از کم کردن سر و صدای شبه علمها نوعی خودانتقادی است و وزیر علوم باید از مجموعهی تحت نظر خود آغاز کند. معاونت فرهنگی وزارت علوم وظیفه دارد نسبتِ میان علم، فرهنگ، و جامعه را همواره ارزیابی کند. وظیفه دارد نسبت میان آنچه که در دانشگاهها و پژوهشگاههای زیر نظرش تدریس و تولید میشود را با واقعیت فرهنگی جامعه بسنجد. این وظیفه مدتهاست به برگزاری برنامههای مناسبتی تقلیل یافته است. وزیر علوم اگر نگران سر و صدای شبهعلمهاست، باید مراقبت کنند که مراکز علمی زیر نظرشان علم را تولید کرده و به سطح جامعه بکشانند، نه این که به شبه علمها لباس علم بپوشند.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۶/۱۳
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
🔹منطق یک بام و دو هوا!
فیلتر کردن اولویت دارد ولی رفع آن نه!
✅ در برنامه "باضافه یک" شبکهی سه تلویزیون(نوزدهم شهریور) مجری و کارشناس برنامه بارها تکرار میکردند که "مسئلهی بازگرداندن استادان و دانشجویان اخراجی، رفع فیلترینگ، و حذف گشت ارشاد در اولویت مطالبات مردم نیست و بهتر است دولت آقای پزشکیان به حل مشکلات اقتصادی، اشتغال، تورم، و گرانی بپردازند تا امور کم اهمیتی مثل بازگشت چند استاد و دانشجو! البته من نمیدانم بازگشت استاد و دانشجویی که به ناحق اخراج شده است و یا رفع فیلترینگ و حذف گشت ارشاد، در اولویت مردم هست یا نیست و یا این که اساسا اینجا، جای اولویتبندی هست یا خیر. یا چه تزاحمی بین این امور و تلاش برای حل مشکلات اقتصادی هست؛ ولی یک سوال دارم: بر اساس کدام منطق، "فیلتر کردن" از مطالبات مردم و امور دارای اولویت هست، ولی "رفع فیلتر" اولویتی ندارد؟! چرا "اخراج دانشجو و استاد"، اولویت داشت ولی "بازگردان آنها" اولویت ندارد؟!! چرا وقتی بنا بود گشت ارشاد راه بیافتد، و یا فیلترینگ انجام شود، و یا استاد و دانشجویی اخراج شود شما نفرمودید این امور اولویت ندارند و بهتر است دولت به حل مشکلات اقتصادی مردم بپردازد؟! این چه منطقی است که هر وقت دلتان بخواهد یک چیز اولویت پیدا میکند؟ تلاش برای ناامید کردن مردم خلاف مسئولیت اجتماعی است.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۶/۲۰
Sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
فیلتر کردن اولویت دارد ولی رفع آن نه!
✅ در برنامه "باضافه یک" شبکهی سه تلویزیون(نوزدهم شهریور) مجری و کارشناس برنامه بارها تکرار میکردند که "مسئلهی بازگرداندن استادان و دانشجویان اخراجی، رفع فیلترینگ، و حذف گشت ارشاد در اولویت مطالبات مردم نیست و بهتر است دولت آقای پزشکیان به حل مشکلات اقتصادی، اشتغال، تورم، و گرانی بپردازند تا امور کم اهمیتی مثل بازگشت چند استاد و دانشجو! البته من نمیدانم بازگشت استاد و دانشجویی که به ناحق اخراج شده است و یا رفع فیلترینگ و حذف گشت ارشاد، در اولویت مردم هست یا نیست و یا این که اساسا اینجا، جای اولویتبندی هست یا خیر. یا چه تزاحمی بین این امور و تلاش برای حل مشکلات اقتصادی هست؛ ولی یک سوال دارم: بر اساس کدام منطق، "فیلتر کردن" از مطالبات مردم و امور دارای اولویت هست، ولی "رفع فیلتر" اولویتی ندارد؟! چرا "اخراج دانشجو و استاد"، اولویت داشت ولی "بازگردان آنها" اولویت ندارد؟!! چرا وقتی بنا بود گشت ارشاد راه بیافتد، و یا فیلترینگ انجام شود، و یا استاد و دانشجویی اخراج شود شما نفرمودید این امور اولویت ندارند و بهتر است دولت به حل مشکلات اقتصادی مردم بپردازد؟! این چه منطقی است که هر وقت دلتان بخواهد یک چیز اولویت پیدا میکند؟ تلاش برای ناامید کردن مردم خلاف مسئولیت اجتماعی است.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۶/۲۰
Sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
Telegram
اخلاق در حوزه اجتماع
دین و اخلاق در جامعه ایران.
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
🔹بیرانوندیزایسیون رفع فیلترینگ
✅ در کشور ما هر مسالهای شانس این را دارد که به چیزی شبیه پروندهی فسخ قراداد علیرضا بیرانوند در کمیتهی انضباطی فوتبال تبدیل شود. پروندهای که همه چیزش معلوم بود و قاضیاش میتوانست به آسانی رأی خود را در زمان کوتاهی صادر کند؛ ولی فشارهای بیرونی، از زنوزی و قلعهنویی گرفته تا هواداران پرسپولیس، باعث میشد که دست و دلش بلرزد. برای فرار از صدور رأی، مدام بهانه میآورد که پرونده نیازمند کارشناسی بیشتر است. آخرِ سر هم بعد از چندین ماه، رأیی داد که انگار نداد! این که یک پرونده بود؛ خیلی چیزهای دیگر هم میتوانند گرفتار همین فرآیند شوند. فرآیندی که من اسمش را گذاشتهام "بیرانوندیزایسیون". نمونهاش فیلترینگ اینترنت! آقای پزشکیان با وعدهی برداشتن فیلترینگ و دسترسی آسان به شبکه اینترنت پا به میدان انتخابات گذاشت و ازقضا رأی آورد. چند ماه هم هست که دولتش را تشکیل داده است؛ ولی دریغ از یک گزارش در بارهی رفع فیلترینگ! به تازگی وزیر جوان ایشان اظهار کردهاند که "رفع فیلترینگ با بله و خیر نمیشود، بلکه نیازمند کار کارشناسی است. مشکل ما فیلترینگ نیست، فیلترشکنها هستند." این یعنی همان بیرانوندسازی پروندهی فیلترینگ. یعنی خرید زمان. یعنی میخواهیم ولی میترسیم. کاش میدانستید نتیجهی بیرانوندیزایسیون چیزی جز نابودی اعتماد مردم نیست. صادقانه بیایید و بگویید میخواهیم کاری بکنیم ولی نمیتوانیم. بگویید "زنوزیها"، "قلعهنوییها" و "درویشها"ی ماجرا زیادند و تمام؛ ولی کارشناسی را بهانه نکنید!
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۷/۱۶
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
✅ در کشور ما هر مسالهای شانس این را دارد که به چیزی شبیه پروندهی فسخ قراداد علیرضا بیرانوند در کمیتهی انضباطی فوتبال تبدیل شود. پروندهای که همه چیزش معلوم بود و قاضیاش میتوانست به آسانی رأی خود را در زمان کوتاهی صادر کند؛ ولی فشارهای بیرونی، از زنوزی و قلعهنویی گرفته تا هواداران پرسپولیس، باعث میشد که دست و دلش بلرزد. برای فرار از صدور رأی، مدام بهانه میآورد که پرونده نیازمند کارشناسی بیشتر است. آخرِ سر هم بعد از چندین ماه، رأیی داد که انگار نداد! این که یک پرونده بود؛ خیلی چیزهای دیگر هم میتوانند گرفتار همین فرآیند شوند. فرآیندی که من اسمش را گذاشتهام "بیرانوندیزایسیون". نمونهاش فیلترینگ اینترنت! آقای پزشکیان با وعدهی برداشتن فیلترینگ و دسترسی آسان به شبکه اینترنت پا به میدان انتخابات گذاشت و ازقضا رأی آورد. چند ماه هم هست که دولتش را تشکیل داده است؛ ولی دریغ از یک گزارش در بارهی رفع فیلترینگ! به تازگی وزیر جوان ایشان اظهار کردهاند که "رفع فیلترینگ با بله و خیر نمیشود، بلکه نیازمند کار کارشناسی است. مشکل ما فیلترینگ نیست، فیلترشکنها هستند." این یعنی همان بیرانوندسازی پروندهی فیلترینگ. یعنی خرید زمان. یعنی میخواهیم ولی میترسیم. کاش میدانستید نتیجهی بیرانوندیزایسیون چیزی جز نابودی اعتماد مردم نیست. صادقانه بیایید و بگویید میخواهیم کاری بکنیم ولی نمیتوانیم. بگویید "زنوزیها"، "قلعهنوییها" و "درویشها"ی ماجرا زیادند و تمام؛ ولی کارشناسی را بهانه نکنید!
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۷/۱۶
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
Telegram
اخلاق در حوزه اجتماع
دین و اخلاق در جامعه ایران.
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
🔹حتما لازم است نصف عالم کشته شوند؟!
.... یعنی جوری دیگر نمیشود؟
🟢 آلعمران، ۱۵۹:
پس به (بركت) رحمت الهى با آنان نرمخو (و پرمهر) شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده میشدند پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار(ها) با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن زيرا خداوند توكلكنندگان را دوست مى دارد.
✅ آقای حجتالاسلام والمسلمین سید محمدمهدی میرباقری در یک تلویزیونی گفتند که چهل و دو هزار نفر (تعداد شهدای مظلوم غزه) که سهل است! اگر نصف عالم هم کشته شوند، برای رسیدن به مقصد ایرادی ندارد. خیلی تلاش کردم چیزی ننویسم؛ ولی نشد. انبوهی از پرسشها ذهنم را مشغول کرده است. مقصدی که برای رسیدن به آن "اگر نصف عالم هم کشته شوند ایراد ندارد" کجاست و چه مشخصههایی دارد؟ این چه مقصدی است که برای رسیدن به آن باید نصف عالم بمیرند و نیم دیگرش داغدار عزیزانشان باشند؟ فکر نمیکنید یک جای کار گیر دارد؟ فکر نمیکنید اندیشهای که برای تبلیغ، ترویج، و استقرارش نیاز است نصف عالم بمیرد، یحتمل خودش ایراد داشته باشد؟ حالا فرض بگیریم آن مقصد مورد نظر شما "آرمانشهر آگوستین" یا "ملکوت الهی مسیح" و یا "مدینهی فاضلهی فارابی"، و یا اساسا همان بهشت موعود ادیان ابراهیمی؛ چرا باید راه رسیدن به آن کشته شدن نصف عالم باشد؟! یعنی راه مناسبتری نیست؟ راهی که با آرامش بیشتری ما را به آن مقصد برساند؟ فکر نمیکنید که اگر به قرآن تمسک کنیم و پیامبرانه از دین خدا سخن بگوییم، نیازی نباشد که نصف عالم کشته شوند تا حرف ما را قبول کنند؟
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۷/۲۷
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
.... یعنی جوری دیگر نمیشود؟
🟢 آلعمران، ۱۵۹:
پس به (بركت) رحمت الهى با آنان نرمخو (و پرمهر) شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده میشدند پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار(ها) با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن زيرا خداوند توكلكنندگان را دوست مى دارد.
✅ آقای حجتالاسلام والمسلمین سید محمدمهدی میرباقری در یک تلویزیونی گفتند که چهل و دو هزار نفر (تعداد شهدای مظلوم غزه) که سهل است! اگر نصف عالم هم کشته شوند، برای رسیدن به مقصد ایرادی ندارد. خیلی تلاش کردم چیزی ننویسم؛ ولی نشد. انبوهی از پرسشها ذهنم را مشغول کرده است. مقصدی که برای رسیدن به آن "اگر نصف عالم هم کشته شوند ایراد ندارد" کجاست و چه مشخصههایی دارد؟ این چه مقصدی است که برای رسیدن به آن باید نصف عالم بمیرند و نیم دیگرش داغدار عزیزانشان باشند؟ فکر نمیکنید یک جای کار گیر دارد؟ فکر نمیکنید اندیشهای که برای تبلیغ، ترویج، و استقرارش نیاز است نصف عالم بمیرد، یحتمل خودش ایراد داشته باشد؟ حالا فرض بگیریم آن مقصد مورد نظر شما "آرمانشهر آگوستین" یا "ملکوت الهی مسیح" و یا "مدینهی فاضلهی فارابی"، و یا اساسا همان بهشت موعود ادیان ابراهیمی؛ چرا باید راه رسیدن به آن کشته شدن نصف عالم باشد؟! یعنی راه مناسبتری نیست؟ راهی که با آرامش بیشتری ما را به آن مقصد برساند؟ فکر نمیکنید که اگر به قرآن تمسک کنیم و پیامبرانه از دین خدا سخن بگوییم، نیازی نباشد که نصف عالم کشته شوند تا حرف ما را قبول کنند؟
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۷/۲۷
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
Telegram
اخلاق در حوزه اجتماع
دین و اخلاق در جامعه ایران.
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
🔹آسیب نرسانیم
✅ "هوش اخلاقی" یکی از انواع هوش و کیفیتهای خدادادی است. کیفیتی که به ما کمک میکند عمل اخلاقی را از غیر اخلاقی تمییز دهیم. از نگاه روانشناسان و جامعهشناسان اخلاق، این هوش، اصولی دارد که شایسته است به آنها توجه، و تقویت شوند. اختلال در این هوش، امکان تبدیل تعلیم اخلاق به تجربه را از بین میبرد.
✅ بروس واینستین در کتاب "هوش اخلاقی" پنج اصل را به عنوان اصول هوش اخلاقی معرفی میکند. از نگاه او اولین آنها عبارت است از "آسیب نرسانیم". این اصل، یک قاعدهی احترازی و پرهیزدهنده است. یعنی برای این که به این قاعده تن بدهیم لازم نیست کاری بکنیم؛ فقط کافیست پاسخ یک زشتی را با زشتی ندهیم. کافی است خشم را با خشم، خشونت را خشونت، و به قول مادر بزرگم، "تَش را با تَش" جواب ندهیم. این یعنی پاره کردن زنجیرهی آسیب؛ یعنی جلوگیری از دومینوی خشونت. لازم نیست موضوع را پیچیده کنیم و دست به دامان فیلسوفان شویم تا بفهیم آسیب چیست و آسیبرساندن کدام است؛ کافیست "خالهزنک بازی"، "پچ پچهای پشت سر"، "بازیهای درگوشی"، "شایعات"، "سرک کشیدن به زندگی دیگران"، "از کاه کوه ساختن"' و "قضاوت کردن دیگران"را ادامه ندهیم. آسیب، در حقیقت، هر کاریست که به دیگران لطمه میزند. دامنهی لطمه از رنج و رنجش شروع شده و تا مرگ که آسیب نهایی است ادامه دارد. آسیب نرساندن در سناریوهای مختلفی میتواند فهمیده و دنبال شود. درک این که آسیب چیست و ما کِی آسیب میرسانیم نیازمند مراقبت جدی و قاعدهی "تفهم دیگران" و "تأمل در خویشتن" است. نخستین سخن هوش اخلاقی این است که ما باید دریابیم چه کار و یا سخنی از ما به دیگری لطمه میزند سپس از آن پرهیز کنیم. هوش اخلاقی میگوید هیچ چیزی نباید بهانهی آسیب به دیگران باشد. اخلاقی که آسیب به دیگران را تجویز میکند، بیاخلاقیست. تفسیری از دین که نتیجهی آن لطمه به دیگران است، بیاخلاقیست و با روح دین و هوش اخلاقی ناسازگار است.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۱/۷/۲۸
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
✅ "هوش اخلاقی" یکی از انواع هوش و کیفیتهای خدادادی است. کیفیتی که به ما کمک میکند عمل اخلاقی را از غیر اخلاقی تمییز دهیم. از نگاه روانشناسان و جامعهشناسان اخلاق، این هوش، اصولی دارد که شایسته است به آنها توجه، و تقویت شوند. اختلال در این هوش، امکان تبدیل تعلیم اخلاق به تجربه را از بین میبرد.
✅ بروس واینستین در کتاب "هوش اخلاقی" پنج اصل را به عنوان اصول هوش اخلاقی معرفی میکند. از نگاه او اولین آنها عبارت است از "آسیب نرسانیم". این اصل، یک قاعدهی احترازی و پرهیزدهنده است. یعنی برای این که به این قاعده تن بدهیم لازم نیست کاری بکنیم؛ فقط کافیست پاسخ یک زشتی را با زشتی ندهیم. کافی است خشم را با خشم، خشونت را خشونت، و به قول مادر بزرگم، "تَش را با تَش" جواب ندهیم. این یعنی پاره کردن زنجیرهی آسیب؛ یعنی جلوگیری از دومینوی خشونت. لازم نیست موضوع را پیچیده کنیم و دست به دامان فیلسوفان شویم تا بفهیم آسیب چیست و آسیبرساندن کدام است؛ کافیست "خالهزنک بازی"، "پچ پچهای پشت سر"، "بازیهای درگوشی"، "شایعات"، "سرک کشیدن به زندگی دیگران"، "از کاه کوه ساختن"' و "قضاوت کردن دیگران"را ادامه ندهیم. آسیب، در حقیقت، هر کاریست که به دیگران لطمه میزند. دامنهی لطمه از رنج و رنجش شروع شده و تا مرگ که آسیب نهایی است ادامه دارد. آسیب نرساندن در سناریوهای مختلفی میتواند فهمیده و دنبال شود. درک این که آسیب چیست و ما کِی آسیب میرسانیم نیازمند مراقبت جدی و قاعدهی "تفهم دیگران" و "تأمل در خویشتن" است. نخستین سخن هوش اخلاقی این است که ما باید دریابیم چه کار و یا سخنی از ما به دیگری لطمه میزند سپس از آن پرهیز کنیم. هوش اخلاقی میگوید هیچ چیزی نباید بهانهی آسیب به دیگران باشد. اخلاقی که آسیب به دیگران را تجویز میکند، بیاخلاقیست. تفسیری از دین که نتیجهی آن لطمه به دیگران است، بیاخلاقیست و با روح دین و هوش اخلاقی ناسازگار است.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۱/۷/۲۸
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
Telegram
اخلاق در حوزه اجتماع
دین و اخلاق در جامعه ایران.
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
🔹 گردوخاکهای دههی هفتادی
✅ بخش نخست از گفتگوی ابوالقاسم علیدوست و عبدالکریم سروش را گوش کردم. آنگونه که گمان میرفت پُر سر و صدا بود و دست به دست چرخید. هواخواهان هر دو سوی ماجرا احساس برد داشتند. برابرِ معمول، سروش با نقد نهاد فقاهت آغاز کرد و بر فقه تاخت؛ و علیدوست که ناخواسته به نمایندگی از فقه و حوزهی علمیّه سخن میگفت، کوشید از اخلاقی بودن فقه دفاع کند. علیدوست، در حوزهی علمیهی قم استاد ممتازی است که زبان جهان جدید را میفهمد و تلاش دارد با عَلُم کردن "فقه مقاصدی" سویههای انسانی و اخلاقی فقه را پررنگ کند؛ ولی نگرانی از واکنش رویکردهای سنتیتر به فقه او را ملاحظهکار کرده است. جوری که در این "مناظره" نیز آشکار بود. او اگر خوش میبود و خود را نمایندگی میکرد، میتوانست سمت و سوی بحث را به جای درستی ببرد. گفتگوی فقه و روشنفکری (فقیهان و روشنفکران) چیز تازهای نیست و از قضا این بار محتوای تازهای هم نداشت. در این رویارویی، عبدالکریم سروش هنوز همان گردوخاکهای دهههای شصت و هفتاد را هوا میکرد و علیدوست هم تلاش میکرد همان گرد و خاکها را بنشاند. این گفتگو برای نسلهای تازهتر کِششی نداشت و جوانترها آن را نشنیدند و درانتظار بخشهای دیگرش نیز نیستند. سروش و علیدوست دیگی را هم میزدند که حتی اگر آشی در آن پخته شود، آشوبی را نمیخواباند و باب میل جوانان امروز جامعهی ایران نیست. این جامعه از این پرسش و پاسخها گذشته است. البته جای نگرانی و ناامیدی است که هم فقه و هم روشنفکریفکری دینی هر دو از جامعهی خود عقب بمانند. شکاف میان واقعیت اجتماعی و روشنفکری دینی با این گرد و خاکها پر نمیشود. اندیشههایی که نتیجهی پشتمیز نشینی است، چه از یک متفکر حوزوی برآید چه از یک روشنفکر دانشگاهی، اندیشیدن بر سرِ هیچ است.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۸/۱۹
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
✅ بخش نخست از گفتگوی ابوالقاسم علیدوست و عبدالکریم سروش را گوش کردم. آنگونه که گمان میرفت پُر سر و صدا بود و دست به دست چرخید. هواخواهان هر دو سوی ماجرا احساس برد داشتند. برابرِ معمول، سروش با نقد نهاد فقاهت آغاز کرد و بر فقه تاخت؛ و علیدوست که ناخواسته به نمایندگی از فقه و حوزهی علمیّه سخن میگفت، کوشید از اخلاقی بودن فقه دفاع کند. علیدوست، در حوزهی علمیهی قم استاد ممتازی است که زبان جهان جدید را میفهمد و تلاش دارد با عَلُم کردن "فقه مقاصدی" سویههای انسانی و اخلاقی فقه را پررنگ کند؛ ولی نگرانی از واکنش رویکردهای سنتیتر به فقه او را ملاحظهکار کرده است. جوری که در این "مناظره" نیز آشکار بود. او اگر خوش میبود و خود را نمایندگی میکرد، میتوانست سمت و سوی بحث را به جای درستی ببرد. گفتگوی فقه و روشنفکری (فقیهان و روشنفکران) چیز تازهای نیست و از قضا این بار محتوای تازهای هم نداشت. در این رویارویی، عبدالکریم سروش هنوز همان گردوخاکهای دهههای شصت و هفتاد را هوا میکرد و علیدوست هم تلاش میکرد همان گرد و خاکها را بنشاند. این گفتگو برای نسلهای تازهتر کِششی نداشت و جوانترها آن را نشنیدند و درانتظار بخشهای دیگرش نیز نیستند. سروش و علیدوست دیگی را هم میزدند که حتی اگر آشی در آن پخته شود، آشوبی را نمیخواباند و باب میل جوانان امروز جامعهی ایران نیست. این جامعه از این پرسش و پاسخها گذشته است. البته جای نگرانی و ناامیدی است که هم فقه و هم روشنفکریفکری دینی هر دو از جامعهی خود عقب بمانند. شکاف میان واقعیت اجتماعی و روشنفکری دینی با این گرد و خاکها پر نمیشود. اندیشههایی که نتیجهی پشتمیز نشینی است، چه از یک متفکر حوزوی برآید چه از یک روشنفکر دانشگاهی، اندیشیدن بر سرِ هیچ است.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۸/۱۹
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
Telegram
اخلاق در حوزه اجتماع
دین و اخلاق در جامعه ایران.
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
🔹در فضیلت درستکاری
✅ معمولاً درستکاری را به "انجام دادن کارِ درست" معنا میکنند. بر اساس این تعریف، گویی فهرستی از کارها وجود دارد که "درست" توصیف میشوند و هرکس با هر انگیزهای آنها را انجام بدهد، درستکار خوانده میشود. با این حال، درستکاری به مثابه یکی از مؤلفههای هوش اخلاقی، معنای پیچیدهتری دارد. هری فرانکفورت درستکاری را "سازگاری شخصیّت" و یا "یکپارچگی شخصیّت" تعریف میکند. بر این اساس، درستکار کسی است که عمل او با آنچه که میاندیشد و ارزشهایی که باور دارد سازگار است. درستکار کسی است که رفتارش با اعتقاداتش همداستان است. درستکاری به این معنا، چیزی نزدیک به صداقت و بیریایی و یک فضیلت اخلاقی است. انسانهای درستکار به این معنا، از انسجام شخصیت، شادی، آرامش، و احساس اطمینان و اعتماد بهنفس بیشتری برخوردارند. کسانی که در ظاهر به گونهای رفتار میکنند و در باطن جوری دیگر میاندیشند، حتی اگر رفتارشان اخلاقی و درست به نظر بیاید، از فضیلت درستکاری بیبهرهاند.
دلایل زیادی برای درستکار نبودن آدمها وجود دارد که مهمترین آنها فشارهای اجتماعی است. جامعهای که با زور و بگیر و ببند، مراقبت و تنبیه، و طرد و مجازات شهروندان خود را به انجام دادن چیزی که درست میداند وادار میکند، درحقیقت، درستکاری را پیش پای اطاعتطلبی خود سر بریده است. در این جامعه ممکن است بتوان رفتار آدمها را با فهرست اخلاقی مورد نظر سازگار کرد؛ ولی نتیجهی این کار، پیدایش اجتماع ریاکارانِ افسرده، ناامید، غیرقابل اعتماد، و ناشاد است. اجتماعی مطیع ولی فاقد هوش اخلاقی!
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۸/۲۱
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
✅ معمولاً درستکاری را به "انجام دادن کارِ درست" معنا میکنند. بر اساس این تعریف، گویی فهرستی از کارها وجود دارد که "درست" توصیف میشوند و هرکس با هر انگیزهای آنها را انجام بدهد، درستکار خوانده میشود. با این حال، درستکاری به مثابه یکی از مؤلفههای هوش اخلاقی، معنای پیچیدهتری دارد. هری فرانکفورت درستکاری را "سازگاری شخصیّت" و یا "یکپارچگی شخصیّت" تعریف میکند. بر این اساس، درستکار کسی است که عمل او با آنچه که میاندیشد و ارزشهایی که باور دارد سازگار است. درستکار کسی است که رفتارش با اعتقاداتش همداستان است. درستکاری به این معنا، چیزی نزدیک به صداقت و بیریایی و یک فضیلت اخلاقی است. انسانهای درستکار به این معنا، از انسجام شخصیت، شادی، آرامش، و احساس اطمینان و اعتماد بهنفس بیشتری برخوردارند. کسانی که در ظاهر به گونهای رفتار میکنند و در باطن جوری دیگر میاندیشند، حتی اگر رفتارشان اخلاقی و درست به نظر بیاید، از فضیلت درستکاری بیبهرهاند.
دلایل زیادی برای درستکار نبودن آدمها وجود دارد که مهمترین آنها فشارهای اجتماعی است. جامعهای که با زور و بگیر و ببند، مراقبت و تنبیه، و طرد و مجازات شهروندان خود را به انجام دادن چیزی که درست میداند وادار میکند، درحقیقت، درستکاری را پیش پای اطاعتطلبی خود سر بریده است. در این جامعه ممکن است بتوان رفتار آدمها را با فهرست اخلاقی مورد نظر سازگار کرد؛ ولی نتیجهی این کار، پیدایش اجتماع ریاکارانِ افسرده، ناامید، غیرقابل اعتماد، و ناشاد است. اجتماعی مطیع ولی فاقد هوش اخلاقی!
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۸/۲۱
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
🔹به شنیدن مزخرفات عادت نکنیم.
✅ یکی از سنجههای حساسیت اخلاقی جامعه، میزان اهمیتی است که آن جامعه به "حقیقت" میدهد. جامعهی اخلاقی به حقیقت احترام میگذارد. انسانهای درستکار را، از آن جهت که حقیقت را نمایش میدهند، ارج مینهد؛ و دروغگویان، ریاکاران، چاپلوسان، مصلحتاندیشان، عافیتطلبان، و فریبکاران را به دلیل کتمان حقیقت سرزنش کرده و به حاشیه میراند. در مقابل، بیتفاوتی به حقیقت سبب پیدایش "مزخرفگویی" و شیوع آن میشود. جامعهای که حقیقت را قدر نمیداند و به زندگی در موقعیتهای مبهم، عادت دارد، استعداد شگرفی برای شنیدن حرفهای مزخرف خواهد داشت. حرف مزخرف یعنی حرف بیارزشی که شاید به مثابه تریاک و یا هر داروی مخدر دیگری باعث دِمخوشی و بیغمی لحظهای شده و کمی از استرسهای جامعه بکاهد، ولی هیچ نتیجهی معناداری جر فریب و دغلبازی به همراه نداشته و در نهایت، به فروپاشی جامعه خواهد انجامید. نکتهی مهم این است که "مزخرفگویی" با دروغگویی متفاوت و بلکه از آن بدتر است. جامعهای که به دروغگفتن و دروغشنیدن عادت دارد، همچنان مرز میان حقیقت و غیر حقیقت را نگه میدارد و کسی که دروغ میگوید در همان زمان، میداند که واقعیت چیز دیگری است و او دارد آن را پنهان میکند؛ ولی جامعهای که به مزخرفشنیدن عادت میکند، این تمایز را نادیده میگیرد و درک خود از واقعیتها را در همان اندازه، ناچیز نگه میدارد. آدمی که مزخرف میگوید و یا حرفهای مزخرف گوش میدهد، هیچ درکی از واقعیت آنگونه که هست ندارد و گمان میبرد که حرفهای بیارزشی که میگوید و یا میشنود همان حقیقت هستند. بر این اساس، حقیقتگو و دروغگو، هر دو درکی از حقیقت دارند؛ با این تفاوت که یکی آن را میگوید و دیگری آن را پنهان میکند؛ ولی مزخرفگو هیچ درکی از حقیقت ندارد. او حقیقت را به اندازه درک ناچیز خود کاهش میدهد. به همین دلیل، دروغ ویرانگر است؛ ولی مزخرفگویی بسیار ویرانگرتر. برای این که یک جامعه به شنیدن حرفهای مزخرف عادت نکند، باید یاد بگیرد و اجازه داشته باشد که از هر کسی که سخنی میگوید، بپرسد که چرا؟ چگونه؟ با چه تبیینی؟!
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۹/۱
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
✅ یکی از سنجههای حساسیت اخلاقی جامعه، میزان اهمیتی است که آن جامعه به "حقیقت" میدهد. جامعهی اخلاقی به حقیقت احترام میگذارد. انسانهای درستکار را، از آن جهت که حقیقت را نمایش میدهند، ارج مینهد؛ و دروغگویان، ریاکاران، چاپلوسان، مصلحتاندیشان، عافیتطلبان، و فریبکاران را به دلیل کتمان حقیقت سرزنش کرده و به حاشیه میراند. در مقابل، بیتفاوتی به حقیقت سبب پیدایش "مزخرفگویی" و شیوع آن میشود. جامعهای که حقیقت را قدر نمیداند و به زندگی در موقعیتهای مبهم، عادت دارد، استعداد شگرفی برای شنیدن حرفهای مزخرف خواهد داشت. حرف مزخرف یعنی حرف بیارزشی که شاید به مثابه تریاک و یا هر داروی مخدر دیگری باعث دِمخوشی و بیغمی لحظهای شده و کمی از استرسهای جامعه بکاهد، ولی هیچ نتیجهی معناداری جر فریب و دغلبازی به همراه نداشته و در نهایت، به فروپاشی جامعه خواهد انجامید. نکتهی مهم این است که "مزخرفگویی" با دروغگویی متفاوت و بلکه از آن بدتر است. جامعهای که به دروغگفتن و دروغشنیدن عادت دارد، همچنان مرز میان حقیقت و غیر حقیقت را نگه میدارد و کسی که دروغ میگوید در همان زمان، میداند که واقعیت چیز دیگری است و او دارد آن را پنهان میکند؛ ولی جامعهای که به مزخرفشنیدن عادت میکند، این تمایز را نادیده میگیرد و درک خود از واقعیتها را در همان اندازه، ناچیز نگه میدارد. آدمی که مزخرف میگوید و یا حرفهای مزخرف گوش میدهد، هیچ درکی از واقعیت آنگونه که هست ندارد و گمان میبرد که حرفهای بیارزشی که میگوید و یا میشنود همان حقیقت هستند. بر این اساس، حقیقتگو و دروغگو، هر دو درکی از حقیقت دارند؛ با این تفاوت که یکی آن را میگوید و دیگری آن را پنهان میکند؛ ولی مزخرفگو هیچ درکی از حقیقت ندارد. او حقیقت را به اندازه درک ناچیز خود کاهش میدهد. به همین دلیل، دروغ ویرانگر است؛ ولی مزخرفگویی بسیار ویرانگرتر. برای این که یک جامعه به شنیدن حرفهای مزخرف عادت نکند، باید یاد بگیرد و اجازه داشته باشد که از هر کسی که سخنی میگوید، بپرسد که چرا؟ چگونه؟ با چه تبیینی؟!
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۹/۱
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
🔹 قرآن و فیزیک کوانتوم
✅ به تازهگی یکی از استادان حوزه و دانشگاه گفتهاند که "فیزیک کوانتوم دقیقا منطبق بر آیات قرآن است." فرض میکنیم که ایشان فیزیک کوانتوم را میشناسند و نیز آیات قرآن را هم میفهمند و نتیجهی درستی گرفتهاند. خُب الان چه بکنیم؟ برای فیزیک کوانتوم کف بزنیم یا برای قرآن؟ اگر چندی بعد این فیزیک زیر سوال رفت چه بکنیم؟ آنوقت قرآن با فیزیک جدید سازگار نخواهد بود و با یک فیزیک زیر سوالرفته سازگار است. اساسا چه نیازی هست که زور بزنیم و قرآن را با فیزیک و شیمی و نجوم همنوا بکنیم؟ چه تاثیری در دینداری مردم دارد؟
مروری بر تاریخ سکولاریزم نشان میدهد که هر چند در آغاز دوران مدرن، ساینتیستها (اندیشمندان علوم تجربی) پیشرانهای سکولاریزم بودند و روحانیها مخالفان جدی آن؛ ولی کم کم روحانیها با ادبیات علوم تجربی آشناتر و خویشتر شدند. رفته رفته، آنها نه تنها مانعی برای سکولاریزم به حساب نمیآمدند، بلکه جای ساینتیستها را گرفته و پیشبرندگان سکولاریزم شدند. حکایت هاروی کاکس، گوگارتن، بولتمان، بونهافر، و دیگر الاهیاتدانهای مسیحی در این زمینه خواندنی است. در دنیای اسلام نیز ماجرا تا اندازهای چنین است. از سِر سید احمدخان هندی بگیرید تا بازرگان و نوپاهایی که این طرف و آن طرف، شعار تفسیر علمی قرآن را سر میدهند. اینها ممکن است به سکولاریزم فحش بدهند و حتی رقیبان خود را با این لقب گرفتار خشونت نمادین کرده و از میدان به در کنند؛ ولی کارشان ترویج سکولاریزم است حتی اگر تسبیح بهدست باشند و در مراکز حوزوی تدریس کنند. کاری که این افراد به نام تفسیر علمی قرآن انجام میدهند، به زبان ساده، عبارت است از تبدیل تبیینهای وحیانی به تبیینهای تجربی. آنها اگر در کارشان موفق شوند و پرت و پلا نگویند، معرفت دینی را به معرفت تجربی تبدیل کردهاند. یعنی معرفت را سکولار کردهاند. من اگر مسیولیتی میداشتم و به جای کسانی بودم که وقتی اسم سکولاریزم میآید اوقاتشان تلخ میشود؛ حتما به جای دعوا با دانشگاهیان و ساینتیستها، با کسانی دست به یقه میشدم که جسته و گریخته چیزی در بارهی علم شنیدهاند و حالا دارند معرفت دینی را با معرفتهای تجربی رنگ و لعاب میدهند. مارادونا را ول کنید، غضنفرها را بچسبید!
#سکولاریزم_معرفتی
#ساینتیست
#روحانی_های_دانشگاهی
#تفسیر_علمی
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۹/۷
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
✅ به تازهگی یکی از استادان حوزه و دانشگاه گفتهاند که "فیزیک کوانتوم دقیقا منطبق بر آیات قرآن است." فرض میکنیم که ایشان فیزیک کوانتوم را میشناسند و نیز آیات قرآن را هم میفهمند و نتیجهی درستی گرفتهاند. خُب الان چه بکنیم؟ برای فیزیک کوانتوم کف بزنیم یا برای قرآن؟ اگر چندی بعد این فیزیک زیر سوال رفت چه بکنیم؟ آنوقت قرآن با فیزیک جدید سازگار نخواهد بود و با یک فیزیک زیر سوالرفته سازگار است. اساسا چه نیازی هست که زور بزنیم و قرآن را با فیزیک و شیمی و نجوم همنوا بکنیم؟ چه تاثیری در دینداری مردم دارد؟
مروری بر تاریخ سکولاریزم نشان میدهد که هر چند در آغاز دوران مدرن، ساینتیستها (اندیشمندان علوم تجربی) پیشرانهای سکولاریزم بودند و روحانیها مخالفان جدی آن؛ ولی کم کم روحانیها با ادبیات علوم تجربی آشناتر و خویشتر شدند. رفته رفته، آنها نه تنها مانعی برای سکولاریزم به حساب نمیآمدند، بلکه جای ساینتیستها را گرفته و پیشبرندگان سکولاریزم شدند. حکایت هاروی کاکس، گوگارتن، بولتمان، بونهافر، و دیگر الاهیاتدانهای مسیحی در این زمینه خواندنی است. در دنیای اسلام نیز ماجرا تا اندازهای چنین است. از سِر سید احمدخان هندی بگیرید تا بازرگان و نوپاهایی که این طرف و آن طرف، شعار تفسیر علمی قرآن را سر میدهند. اینها ممکن است به سکولاریزم فحش بدهند و حتی رقیبان خود را با این لقب گرفتار خشونت نمادین کرده و از میدان به در کنند؛ ولی کارشان ترویج سکولاریزم است حتی اگر تسبیح بهدست باشند و در مراکز حوزوی تدریس کنند. کاری که این افراد به نام تفسیر علمی قرآن انجام میدهند، به زبان ساده، عبارت است از تبدیل تبیینهای وحیانی به تبیینهای تجربی. آنها اگر در کارشان موفق شوند و پرت و پلا نگویند، معرفت دینی را به معرفت تجربی تبدیل کردهاند. یعنی معرفت را سکولار کردهاند. من اگر مسیولیتی میداشتم و به جای کسانی بودم که وقتی اسم سکولاریزم میآید اوقاتشان تلخ میشود؛ حتما به جای دعوا با دانشگاهیان و ساینتیستها، با کسانی دست به یقه میشدم که جسته و گریخته چیزی در بارهی علم شنیدهاند و حالا دارند معرفت دینی را با معرفتهای تجربی رنگ و لعاب میدهند. مارادونا را ول کنید، غضنفرها را بچسبید!
#سکولاریزم_معرفتی
#ساینتیست
#روحانی_های_دانشگاهی
#تفسیر_علمی
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۹/۷
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
Telegram
اخلاق در حوزه اجتماع
دین و اخلاق در جامعه ایران.
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
🔹 مزّهپرانی سیاسی
✅ سالها پیش در کلاس درس زبان تخصصی، یک همکلاسی داشتیم که اوضاع زبانش افتضاح بود. البته او شلوغترین فرد کلاس بود. تمام ساعت درس را یا جوک میگفت یا به این و آن تکّه میپراند. سعی وافری داشت در خندان ما. هر چه در ترجمهی متن ناتوان بود، عوضش در لودگی و مزهپرانی توان چشمگیری داشت. یک روز به درخواست استاد، از او خواستم که اگر ممکن است کمی از شوخیهایش کم کرده و به اصل درس توجه کند. گفتم که ما قرار است درس بخوانیم و چیزی بیاموزیم. کمی به من نگاه کرد و گفت "من همهی ناتوانیهایم را پشت این شوخیها پنهان میکنم. من که از زبان انگلیسی چیزی سر در نمیآورم، اگر بنا باشد جوک هم نگویم، باید لال یک گوشه بنشینم." بله، او برای این که به چشم بیاید، تصمیم گرفته بود شوخی کند و جوک بگوید. با متنخوانی راه به جایی نمیبرد، چون زبان بلد نبود، ولی با تکهپرانی خودی نمایان میکرد. این ماجرا را گفتم که بدانیم پیشنهادکنندگان طرح موسوم به "حجاب و عفاف" چه میکنند. اینها رفته بودند مجلس که گرهی از کار فروبستهی ملت باز کنند؛ ولی نتوانستند یا ندانستند یا نخواستند؛ حالا برای این که به چشم بیایند باید کاری بکنند. یا به پَر و پاچهی پزشکیان و ظریف بپیچند و یا طرح عفاف و حجاب را پیشنهاد کنند. آنهم در این شرایط دشوار منطقهای که جامعه باید یکدست در برابر تهدیدهای بیرونی و مشکلات ناشی از تحریم ظالمانه بایستد. این کارها اگر مزّهپرانی نباشد پس چیست؟ اولوّیت کشور و صحنهی سیاست بر اساس توانمندی و سلیقهی ما تعیین نمیشود؛ همانگونه که کلاس درس زبان تخصصی را نمیشد بر اساس توانمندی آن همکلاسی ما، به همنشینیِ خنده تبدیل کرد، عرصهی سیاست و تصمیمگیری برای کشور را نیز نمیتوان بر اساس سلیقه و ظرفیت برخی مسئولان به عرصهای برای رفتارهای خُنک و طرحهای تنشزا تبدیل کرد.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۹/۱۲
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
✅ سالها پیش در کلاس درس زبان تخصصی، یک همکلاسی داشتیم که اوضاع زبانش افتضاح بود. البته او شلوغترین فرد کلاس بود. تمام ساعت درس را یا جوک میگفت یا به این و آن تکّه میپراند. سعی وافری داشت در خندان ما. هر چه در ترجمهی متن ناتوان بود، عوضش در لودگی و مزهپرانی توان چشمگیری داشت. یک روز به درخواست استاد، از او خواستم که اگر ممکن است کمی از شوخیهایش کم کرده و به اصل درس توجه کند. گفتم که ما قرار است درس بخوانیم و چیزی بیاموزیم. کمی به من نگاه کرد و گفت "من همهی ناتوانیهایم را پشت این شوخیها پنهان میکنم. من که از زبان انگلیسی چیزی سر در نمیآورم، اگر بنا باشد جوک هم نگویم، باید لال یک گوشه بنشینم." بله، او برای این که به چشم بیاید، تصمیم گرفته بود شوخی کند و جوک بگوید. با متنخوانی راه به جایی نمیبرد، چون زبان بلد نبود، ولی با تکهپرانی خودی نمایان میکرد. این ماجرا را گفتم که بدانیم پیشنهادکنندگان طرح موسوم به "حجاب و عفاف" چه میکنند. اینها رفته بودند مجلس که گرهی از کار فروبستهی ملت باز کنند؛ ولی نتوانستند یا ندانستند یا نخواستند؛ حالا برای این که به چشم بیایند باید کاری بکنند. یا به پَر و پاچهی پزشکیان و ظریف بپیچند و یا طرح عفاف و حجاب را پیشنهاد کنند. آنهم در این شرایط دشوار منطقهای که جامعه باید یکدست در برابر تهدیدهای بیرونی و مشکلات ناشی از تحریم ظالمانه بایستد. این کارها اگر مزّهپرانی نباشد پس چیست؟ اولوّیت کشور و صحنهی سیاست بر اساس توانمندی و سلیقهی ما تعیین نمیشود؛ همانگونه که کلاس درس زبان تخصصی را نمیشد بر اساس توانمندی آن همکلاسی ما، به همنشینیِ خنده تبدیل کرد، عرصهی سیاست و تصمیمگیری برای کشور را نیز نمیتوان بر اساس سلیقه و ظرفیت برخی مسئولان به عرصهای برای رفتارهای خُنک و طرحهای تنشزا تبدیل کرد.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۹/۱۲
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
Telegram
اخلاق در حوزه اجتماع
دین و اخلاق در جامعه ایران.
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
🔹این کلمات زنداناند.
✅ اصطلاح خشونت نمادین (symbolic violence ) برای اولین بار توسط پییر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی به کار گرفته شد. او با این اصطلاح، خشونتهای غیرفیزیکی را توصیف میکند. خشونت نمادین، رفتاری است غیر فیزیکی که نتیجهی آن وارد کردن رنج، آسیب، زخم، و درد به دیگران است. خشونتهای نمادین به دلیل پنهان و گاه ناآگاهانه بودن، زخمهای عمیقتری را ایجاد میکنند. خشونت نمادین زبانی از بارزترین و فراگیرترینِ گونههای خشونت است. ابزاری قدرتمند که معمولا برای تسلط و کنترل بر دیگری و یا به حاشیه راندنش به کار گرفته میشود. به کار بردن کلیشهها و تعبیرهای تحقیرآمیز، مضامین جنسیتی، توهین، و زبان بدن و چهره میتواند اعتماد بهنفس یک نفر را نابود کرده، فرصت رشد و شکوفایی را از او بگیرد، و او را به دیوانگی، نابودی، و خودکشی بکشاند. شوربختانه، فرهنگ معاصر ما از خشونتهای زبانی فربه است. ادبیات این سالهای ما پر شده است از کلماتی که بدتر از هر تیغی انسانها را میدرند و آنها را از صحنهی فعالیّت عمومی حذف میکنند. کافیست سری بچرخانید تا ببینید چقدر انسان نازنین و کاربلد با کلماتی چون "روشنفکر"، "سکولار"، "بیحجاب"، "غربزده"، "چپی"، "لیبرال"، "فریبخورده"، و مفاهیمی از این دست، تحقیر، رنجیده، و گوشهنشین شدهاند. فکرش را بکنید، جملهی "نسبت به ایشان حساسیتهایی وجود دارد." چقدر میتواند خشونت تولید کند! چقدر میتواند غم بیافریند! با این جمله میتوان یک گروه یا یک نفر را در معرض بدترین رنجها قرار داد. با این جمله میتوان یک نفر را کشت و عین حال، قاتل خوانده نشد. این کلمات زندان انسانها میشوند. این کلمات خنجرند و سینهی دیگران را میدرند. این کلمات سماند و زندگی خیلیها را نابود میکنند.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۱۰/۱
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
✅ اصطلاح خشونت نمادین (symbolic violence ) برای اولین بار توسط پییر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی به کار گرفته شد. او با این اصطلاح، خشونتهای غیرفیزیکی را توصیف میکند. خشونت نمادین، رفتاری است غیر فیزیکی که نتیجهی آن وارد کردن رنج، آسیب، زخم، و درد به دیگران است. خشونتهای نمادین به دلیل پنهان و گاه ناآگاهانه بودن، زخمهای عمیقتری را ایجاد میکنند. خشونت نمادین زبانی از بارزترین و فراگیرترینِ گونههای خشونت است. ابزاری قدرتمند که معمولا برای تسلط و کنترل بر دیگری و یا به حاشیه راندنش به کار گرفته میشود. به کار بردن کلیشهها و تعبیرهای تحقیرآمیز، مضامین جنسیتی، توهین، و زبان بدن و چهره میتواند اعتماد بهنفس یک نفر را نابود کرده، فرصت رشد و شکوفایی را از او بگیرد، و او را به دیوانگی، نابودی، و خودکشی بکشاند. شوربختانه، فرهنگ معاصر ما از خشونتهای زبانی فربه است. ادبیات این سالهای ما پر شده است از کلماتی که بدتر از هر تیغی انسانها را میدرند و آنها را از صحنهی فعالیّت عمومی حذف میکنند. کافیست سری بچرخانید تا ببینید چقدر انسان نازنین و کاربلد با کلماتی چون "روشنفکر"، "سکولار"، "بیحجاب"، "غربزده"، "چپی"، "لیبرال"، "فریبخورده"، و مفاهیمی از این دست، تحقیر، رنجیده، و گوشهنشین شدهاند. فکرش را بکنید، جملهی "نسبت به ایشان حساسیتهایی وجود دارد." چقدر میتواند خشونت تولید کند! چقدر میتواند غم بیافریند! با این جمله میتوان یک گروه یا یک نفر را در معرض بدترین رنجها قرار داد. با این جمله میتوان یک نفر را کشت و عین حال، قاتل خوانده نشد. این کلمات زندان انسانها میشوند. این کلمات خنجرند و سینهی دیگران را میدرند. این کلمات سماند و زندگی خیلیها را نابود میکنند.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۱۰/۱
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
Telegram
اخلاق در حوزه اجتماع
دین و اخلاق در جامعه ایران.
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
در اینجا روزنوشتهای اینجانب دربارهی دین و اخلاق در جامعهی ایران به اشتراک گذاشته میشود.
مهراب صادقنیا
برای ارتباط با مدیر روی پیوند زیر کلیک کنید:
@mehrabsadeghnia
🔹 حاجآقا، دلت خوشه ها!
✅ ...هوا بسیار سرد بود. بعد از کمی چک و چونه در بارهی کرایه، نشستم صندلی جلوی ماشین. تبلتم را باز کردم و مشغول مطالعه شدم. راننده دکمهی پخش ماشین را زد. موزیکویدئوی یک خواننده زنِ آنور آبی بود. یکی از مسافران که گویا طلبه بود، به شانهام زد و با لحن خاصی از من پرسید "آقا، شما با این موسیقی مشکلی ندارید؟" کمی مکث کردم. گویا او عجله داشت. از دو نفر دیگر هم همین را پرسید و تقریبا همه گفتند مشکلی ندارند. به راننده گفت اگر ممکن است موسیقی را قطع کنید. راننده نپذیرفت و با خنده گفت: "رأی نیاوردی حاجآقا!" بنده خدا، طلبهی همسفر ما مانده بود چه بکند. دستش را گذاشت روی گوشش و چشمهایش را بست. من به راننده گفتم "البته من به رانندگی بد شما بیشتر اعتراض دارم؛ ولی بعضی جاها اکثریت و اقلیت معنا ندارد. بهتر است موسیقی را عوض کنید." گفت "اگر عوض نکنم چی؟" گفتم "هیج، باز هم دعایت میکنم." چند لحظه بعد صدای پخش ماشین را کم کرد و موسیقی دیگری(همایون) گذاشت. طلبهی یادشده، موقعیّت را سفید تشخیص داد و شروع کرد به امر به معروف راننده، که آقا تو جوانی و حیف است که آخرت خود را با این ترانهها خراب کنی! خدا روز قیامت از گوشهای ما سؤال میکند که چه شنیدید؟ و ... راننده عصبانی شد و همراه با غر و لند یک کارت از کیفش درآورد و داد دست من. کارت بنیاد شهید بود. گفت میبینی آقا! من فرزند شهیدم. پدرم را برای انقلاب دادهام. خودم هم از مدافعان حرم بودهام. بعد ادامه داد "من جای شما بودم به دلار ۷۵ هزار تومانی گیر میدادم نه این موسیقی. آخرت آدم را گرانی و تبعیض بر باد میدهد و نه صدای مهستی! و ..." رسیده بودیم ترمینال جنوب و رانندهی جوان همچنان داشت اولویّتسنجی اخلاقی آن طلبه را نقد میکرد.
تردید در هوش اخلاقی مبلغان دینی، یک مانع بزرگ بر سرِ عملی کردن دانستههای ماست. این تردید سبب میشود اقتدار اخلاقی آموزگاران اخلاق، آمران به معروف، و عالمان دین زیر سؤال برود. مردمی که اولویتهای اخلاقی مبلغان دین را زیر سؤال میبرند، در حقیقت، به درک اخلاقی و نیّت صرفا اخلاقی آنها شک دارند. این شک از چگونگی موضعگیری نهاد روحانیت در برابر مسائل مختلف اجتماعی بر میخیزد. ذهنیّت اخلاقی نمیتواند جایی فعّال باشد جایی ساکت، جایی انسان را کفنپوش کند و جایی دیگر خاموش.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۱۰/۳
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab
✅ ...هوا بسیار سرد بود. بعد از کمی چک و چونه در بارهی کرایه، نشستم صندلی جلوی ماشین. تبلتم را باز کردم و مشغول مطالعه شدم. راننده دکمهی پخش ماشین را زد. موزیکویدئوی یک خواننده زنِ آنور آبی بود. یکی از مسافران که گویا طلبه بود، به شانهام زد و با لحن خاصی از من پرسید "آقا، شما با این موسیقی مشکلی ندارید؟" کمی مکث کردم. گویا او عجله داشت. از دو نفر دیگر هم همین را پرسید و تقریبا همه گفتند مشکلی ندارند. به راننده گفت اگر ممکن است موسیقی را قطع کنید. راننده نپذیرفت و با خنده گفت: "رأی نیاوردی حاجآقا!" بنده خدا، طلبهی همسفر ما مانده بود چه بکند. دستش را گذاشت روی گوشش و چشمهایش را بست. من به راننده گفتم "البته من به رانندگی بد شما بیشتر اعتراض دارم؛ ولی بعضی جاها اکثریت و اقلیت معنا ندارد. بهتر است موسیقی را عوض کنید." گفت "اگر عوض نکنم چی؟" گفتم "هیج، باز هم دعایت میکنم." چند لحظه بعد صدای پخش ماشین را کم کرد و موسیقی دیگری(همایون) گذاشت. طلبهی یادشده، موقعیّت را سفید تشخیص داد و شروع کرد به امر به معروف راننده، که آقا تو جوانی و حیف است که آخرت خود را با این ترانهها خراب کنی! خدا روز قیامت از گوشهای ما سؤال میکند که چه شنیدید؟ و ... راننده عصبانی شد و همراه با غر و لند یک کارت از کیفش درآورد و داد دست من. کارت بنیاد شهید بود. گفت میبینی آقا! من فرزند شهیدم. پدرم را برای انقلاب دادهام. خودم هم از مدافعان حرم بودهام. بعد ادامه داد "من جای شما بودم به دلار ۷۵ هزار تومانی گیر میدادم نه این موسیقی. آخرت آدم را گرانی و تبعیض بر باد میدهد و نه صدای مهستی! و ..." رسیده بودیم ترمینال جنوب و رانندهی جوان همچنان داشت اولویّتسنجی اخلاقی آن طلبه را نقد میکرد.
تردید در هوش اخلاقی مبلغان دینی، یک مانع بزرگ بر سرِ عملی کردن دانستههای ماست. این تردید سبب میشود اقتدار اخلاقی آموزگاران اخلاق، آمران به معروف، و عالمان دین زیر سؤال برود. مردمی که اولویتهای اخلاقی مبلغان دین را زیر سؤال میبرند، در حقیقت، به درک اخلاقی و نیّت صرفا اخلاقی آنها شک دارند. این شک از چگونگی موضعگیری نهاد روحانیت در برابر مسائل مختلف اجتماعی بر میخیزد. ذهنیّت اخلاقی نمیتواند جایی فعّال باشد جایی ساکت، جایی انسان را کفنپوش کند و جایی دیگر خاموش.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۱۰/۳
@sadeghniamehrab
https://www.tgoop.com/sadeghniamehrab