Telegram Web

از صلح می‌گویند یا از جنگ می‌خوانند؟!
دیوانه‌ها آواز بی‌آهنگ می‌خوانند

گاهی قناری‌ها اگر در باغ هم باشند
مانند مرغان قفس دل‌تنگ می‌خوانند

کنج قفس می‌میرم و این خلق بازرگان
چون قصه‌ها مرگ مرا نیرنگ می‌دانند

روزی همین مردم که سنگم می‌زنند از رشک
نام مرا با اشک روی سنگ می‌خوانند

این ماهی افتاده در تنگ تماشا را
پس کی به آن دریای آبی‌رنگ می‌خوانند

#فاضل_نظری

@saeidisher
گیرم که خاک پای مرا کیمیا کنند
خاک رهت اگر نشوم خاک بر سرم...

دل‌دادن و سخن‌نشنیدن گناه من

دل‌بردن و نگاه‌نکردن گناه نیست؟

#قدسی_مشهدی


@saeidisher


آه ِمن دیشب به تنگ آمد، دوید از سینه‌ام
داشت می‌آمد بسوزاند تو را، نگذاشتم

#کاظم_بهمنی

@saeidisher
کاش...

گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی
روا بود که ملامت کنی زلیخا را

مَگو با هیچ کس راز دلت را، زود می میرد

گُل سُرخی که مُشتش را برای خلق وا کرده

#طیبه_عباسی

@saeidisher
ناخوشی ها از دل بی ذوق ماست
ذوق اگر باشد همه دنیا خوش است

#صائب_تبریزی
یا رب چه چشمه ای است محبت که من از آن
یک جرعه آب خوردم و دریا گریستم؟؟؟
صید مجنون طینتان بی دام الفت مشکل است
هر که بیمار محبت گشت سر تا پا دل است

#بیدل

@saeidisher
گرچه دانم نفروشند به ما یوسف را
لیک جایی به صف مشتریان ما را بس...
زهرا تمام مدت حمل تو گریه کرد
شادی چنین ظهور کند غم چه می کند؟
هنرمند از هنرهای خودش الهام می گیرد
خداوند آفریده است این جهان را تحت تأثیرت

#مرتضی_برقعی
به کسی ندارم الفت ز جهانیان مگر تو
اگرم تو هم برانی!  سر بی کسی سلامت...


#رضایی_کاشی
#یا_امام_رضا

از خجلت سوال کسانی که واقف اند
مهلت به لب گشودن سائل نمی دهند
عاشق به فنا، سیر ز معشوق نگردد
ماهی طلب آب کند گرچه غذا شد!

#صائب_تبریزی
جمال  کعبه  چنان  می دواندم  به  نشاط
که  خارهای  مغیلان  حریر می آید ...

#سعدی
به حشر گر‌ که شفاعت کند گناه مرا
ثواب میخورد آن روز غبطه بر عصیان

#عاصی_خراسانی
💐یک بند از شعر استاد انسانی عزیز درباره ازدواج نور با نور

ای ساقیِ کوثر کنار خود بهشتی رو ببین
قامت قیامت را نگر طوبا ببین مینو ببین
زین پس هلال خویش را در آن خَم ابرو ببین
هم روز را در چهره او، هم شب در آن گیسو ببین
هم لاله زار رو ببین، هم نافه بارِ مو ببین
هر چند ماهِ رُخ عیان امشب به تو آسان کند
روزی رسد کز چشم تو رُخسار خود پنهان کند

#علی_انسانی
سحر روی پلکِ تماشا نشسته
سرِشب به امید فردا نشسته
به امید فردا که دنیا ببیند
خدا پای وصل دو دریا نشسته
“ولی” رو به روی بهشت مجسم
سرِ چشمه‌سار تولی نشسته
سپر می‌فروشد چه باکی ز دشمن
به بازو اگر حرز زهرا نشسته...

#عاطفه_سادات_موسوی
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون شد
از سمک تا به سهایش کشش لیلا برد
من به سرچشمه ی خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم
او که می رفت مرا هم به دل دریا برد

#علامه_طباطبایی
2025/06/16 18:37:48
Back to Top
HTML Embed Code: