Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
329 - Telegram Web
Telegram Web
#تک_بیت

مردم به وطن خاک رسانند ولی من
از چشمِ تر خویش رساندم به وطن آب


شاعر: حکیم رکن‌الدین مسعود کاشی

بن‌مایه:
برگرفته از تذکره مجمع‌النفایس سراج‌علی‌خان آرزو

@safavidhistory1402
ز کوی میکده دوشش به دوش می‌بردند
امام شهر که سجاده می‌کشید به دوش


حافظ

۲۰ مهر، روز بزرگداشت حافظ خجسته و خرّم باد.

@safavidhistory1402
هلاکِ حسنِ خدادادِ او شوم که سراپا
چو شعرِ حافظِ شیراز انتخاب ندارد


صائب

@safavidhistory1402
جلسه بیست و ششم تاریخ عالم‌آرای عبّاسی
<unknown>
جلسه بیست‌و‌ششم
پنجشنبه ۱۴۰۳/۸/۱۷
از سطور پایانی ص۴۵ تا سطور آغازین ص۴۸
در ذکر مقاتله امرای اُستاجلو و تَکِّلو

@safavidhistory1402
#یک_غزل

از زندگی به جز غم فردا نمانده‌ایم
چیزی که مانده‌ایم در این‌جا نمانده‌ایم

روزی دو چون حواس به وحشت‌سرای عمر
بی‌سعی التفات و مدارا نمانده‌ایم

چون سایه خضر مقصد ما شوق نیستی است
از پا فتاده‌ایم ولی وا نمانده‌ایم

سر بر زمین فرصت هستی درین بساط
زان رنگ مانده‌ایم که گویا نمانده‌ایم

زین خاکدان برون نتوان برد رخت خویش
حرفیست بعد مرگ به دنیا نمانده‌ایم

مجبور اختیار تعیّن‌ کسی مباد
گوهر شدیم لیک به دریا نمانده‌ایم

سرگشتگی هم از سر مجنون ما گذشت
جز نام گردباد به صحرا نمانده‌ایم

محو سراغ خویش برآمد غبار ما
بودیم بی‌نشان ازل یا نمانده‌ایم

دود چراغ بود غبار بنای یأس
بر سر چه افکنیم ته پا نمانده‌ایم

بر شرم کن حواله جواب سلام ما
تا قاصدت رسد بر ما، ما نمانده‌ایم

چون مهره‌ای ‌که شش‌درش افسون حیرت است
ما هم برون شش‌در این خانه مانده‌ایم

بیدل به فکر نقطهٔ موهوم آن دهن
جزوی به غیر لایتجزا نمانده‌ایم

بیدل دهلوی


@safavidhistory1402
Forwarded from از گذشته و اکنون (احمدرضا بهرامپور عمران)
"سروهای بهشهر در شعرِ صائب"

سرو درختی است که دیرسال سبزمی‌مانَد. گاه از سروهای هزاران‌ساله نشان‌می‌دهند. سرو نمادِ جاودانگی نیز هست. ازهمین‌رو در قصه‌ی اسکندر و آب حیات نیز حضور دارد. حضورش در نقش‌و‌نگارهای ترمه‌ی روی تابوت نیز به‌سببِ همین ویژگی‌‌ها است. حضورِ سرو در طرح و نمادهای سنگِ مقبره‌ نیز پررنگ است. نویسنده خود در وادیِ خاموشانِ "سفیدچاهِ" بهشهر، سنگ‌قبرهای چندصدساله‌ای با طرحِ سرو دیده. از دیگرسو کنارِ خاکِ درگذشتگان نیز سرومی‌کاشتند تا بدین‌وسیله یادِ عزیزانِ ازدست‌رفته را زنده‌بدارند. و حافظ در بیت زیر به همین نکته اشاره‌دارد:

باغبانا چو من زین‌جا بگذرم حرامت‌باد
گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی


می‌دانیم که مادرِ شاه‌عباس، مازندرانی بود. به‌همین‌خاطر شاهانِ صفوی به مازندران توجهی ویژه داشتند. آنان گاه تابستان‌ها را به‌خصوص در ساری و بهشهر می‌گذراندند. نشانه‌هایی از عمارت‌های آن روزگار هنوز هم در جای‌جای مازندران باقی است. کاخِ صفی‌آباد، عمارتِ شهرداری، کاخِ عباس‌آباد در بهشهر ("اشرفِ قدیم") و نیز "سوته" ("شهرِ سوخته") در "فرح‌آبادِ" ساری، یادگارِ آن روزگاران است.
از مازندران و اشرف و صفی‌آباد بارها در شعرِ صائب سخن‌رفته. او حتی قصائدی با ردیفِ "مازندران"، "اشرف است" و "صفی‌آباد" نیز سروده. ابیاتی از صائب دراشاره‌به اماکنِ مازندران:

تا بلبلِ باغِ فرح‌آباد توان‌شد
صائب هوسِ گلشنِ کشمیر ندارد

حدیثِ خوبیِ مازندران و اشرف را
زبانِ کوتهِ حافظ چه شرح‌فرماید!

البته او گاه از گل‌و‌لای مازندران نیز می‌نالد و گرد‌و‌غبارِ اصفهان را بر آن ترجیح‌می‌دهد:

آن‌چه از آب‌و‌گلِ مازندران بر ما گذشت
گردوخاکِ اصفهان را توتیا خوهیم‌کرد!

در این بیت نیز مازندران را مدح و ذمی توامان کرده که خواندنی است:

غیر از این کز بس لطافت آب در می می‌کند
نیست عیبی در هوای کشورِ مازندران!

غرض اما اشاره به نکته‌ای بود در بیتی دیگر:

فرح‌آبادِ من آن‌جا است که دلدار آن‌جا است
اشرف آن‌جا است که آن سروِ خرامان آن‌جا است

در هر دو مصراع ایهام به‌کاررفته. ایهامِ مصراعِ نخست ساده‌یاب‌تر است. اما "اشرف آن‌جا است که آن سر خرامان آن‌جا است" ایهامی نغزتر و پرورده‌تر نهفته: ۱_ استعاره از محبوب ۲_ سروهای اشرف. ضمناً باتوجه‌به "اشرف" گویا گوشه‌ی چشمی نیز داشته به این عبارتِ مشهور: "شرف المکانِ بالمکین. اشرفِ حقیقی (دربرابرِ اشرفِ واقعی)، جایی است که محبوبِ شریف‌ات در آن‌جا باشد! این محبوب است که به مکان شرافت می‌بخشد و نه برعکس.
شاعر می‌‌گوید درست است که سروهای اشرف مشهور اند اما برای دل‌باختگان و درون‌گرایان، سروِ قامت دوست بر "سرو ایستاده بر لبِ جو" ترجیح‌دارد.
می‌دانیم که صائب ایهام‌پردازی قابل بوده. شاید پس‌از حافظ هیچ شاعری هم‌چون او حدّ ایهام‌گویی را نمی‌دانسته‌ و در کارش توفیق نیافته‌باشد. ازآن‌‌جاکه سروهای کهنِ اشرفی (بهشهر) هنوز نیز زینت‌بخشِ آن سامان اند، گمان‌می‌کنم صائبِ ایهام‌پرداز به آن سروهای کهن‌سال نیز اشاره‌دارد. بیتی دیگر نیز نشان‌می‌دهد سروهای سرسبز و بالابلندِ صفی‌آبادِ اشرف و نیز لطافتِ هوای آن ناحیه، ذهن و ضمیرِ شاعر را پُرکرده‌بوده:

بیمار شود از دَمِ جان‌بخشِ مسیحا
سروی که برآید به هوای صفی‌آباد

@azgozashtevaaknoon
از دیدگاه تجزیه و تحلیل تاریخی، وقایع‌نگاری‌های عصر صفویه منعکس‌کننده گذارهای ایدئولوژیکی تجربه شده توسط دولت صفوی به شمار می‌روند. مورخانی که آثار خویش را در هنگامه جانشینی پادشاهان صفوی تألیف می‌کردند، با موضوع نگارش مجدد تاریخ صفویه رودررو بودند تا از این طریق بتوانند ديدگاه‌های فکری و مشروعیت معاصر خویش را منعکس کنند. البته بخش اعظم این نظریه‌ها و عقاید از مدت‌ها پیش تغییر یافته بودند.

#صفویه

بن‌مایه: کوئین، شعله آلیسا، تاریخ‌نویسی در روزگار شاه عباس صفوی: اندیشه، گرته‌برداری و مشروعیت در متون تاریخی عهد صفویه، مترجم: منصور صفت‌گل، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۷، ص۶

@safavidhistory1402
https://www.instagram.com/reel/DCWcJcyvN1g/?igsh=ZWFlYnZ6bTI4eGtm

سخنان دکتر صادقی گندمانی، استاد گروه تاریخ دانشگاه تربیت مدرس با عنوان ایده ایران در دوره صفویه

@safavidhistory1402
خواندن و شرح تاریخ عالم‌آرای عبّاسی
<unknown> – جلسه بیست و ششم تاریخ عالم‌آرای عبّاسی
جلسه بیست و هفتم تاریخ عالم‌آرای عبّاسی
<unknown>
جلسه بیست‌و‌هفتم شرح و خواندن تاریخ عالم‌آرای عبّاسی
دوشنبه ۱۴۰۳/۹/۲۷
از سطور آغازین ص ۴۸ تا میانه ص ۵۰

@safavidhistory1402
#تک_بیت

یک‌چند خوش به درد دلم زود می‌رسد
چون حاکمی که تازه رسد در ولایتی

نوری اصفهانی

@safavidhistory1402
#تک_بیت

نه امیدی به غریبی و نه روی وطنی
حرفِ بیرون ز دهن آمده را می‌مانم

نجیب کاشانی

@safavidhistory1402
Forwarded from عکس نگار
کتاب‌سازی و کاغذسوری

وقتی یکشنبه، ۱۴۰۲/۶/۱۲ این چاپ تاریخ عالم‌آرای عباسی از شیراز به دستم رسید با ذوق و شوق تمام خواندنش را آغاز کردم. در همان دو_سه صفحه نخست چنان ذوقم کشته شد که بر خود صد لعنت فرستادم که باز هم مفتون کوشش‌های حضرات کتاب‌ساز گردیده‌ام و پول زبان‌بسته را در چاه ویل کتاب‌بازی خود انداخته‌ام.
من نمی‌دانم چه اصراری است کاری که پیشتر به سامان رسیده است را دگر بار و به طرزی نازل تکرار کنیم. در دهه سی خورشیدی زنده‌نام ایرج افشار عالم‌‌آرا را چاپ کرده است و الحق مقدمه مفیدی هم بدان افزود. این سخنم نفی خطاهای چاپ استاد نیست.
چند سال پيش جناب آقای فرید مرادی چاپ تازه‌ای از کتاب را با همکاری انتشارات نگاه روانه بازار کرد. مرادی در چاپ خود از عالم‌آرا در ص ۱۱ چنین نوشته‌اند:《سراسر متن به دقت ویرایش شده و علائم سجاوندی و نقطه‌گذاری بر اساس رسم‌الخط امروز فارسی در آن رعایت شده...》(عالم‌آرای عباسی، ص۱۱، ۱۳۹۰)
شاید معنای واژه دقت در لغتنامه‌ها دگرگون گردیده است یا ویرایش به گونه‌ای دیگر تبدیل شده است. زیرا از آغاز تا پایان کتاب اغلاط نگارشی، ویرایشی و تایپی موج می‌زند. آقای مرادی در همان مقدمه می‌نویسد:《 به هر حال این چاپ بر مبنای نسخه چاپ سنگی این اثر که در سال ۱۳۱۴_۱۳۱۳ ق در تهران توسط کتابفروشی محمودی به شیوه چاپ سنگی و در قطع رحلی در ۷۶۷ صفحه چاپ شده و چاپ ایرج افشار و نسخه خطی موزه ملی پاریس با شماره 1348 .supp آماده شده...》
آخر ندانستم نسخه اساس ایشان چه بوده است. در بخش‌هایی از کتاب تفاوتی با چاپ افشار می‌بینیم که پیدا نیست برچه اساسی چنین ضبط‌هایی را برگزیده‌اند. در پانویس هم هیچ ارجاعی نیست. از آنچه که در نقد سنت تاریخ‌نویسی ما گفته‌اند می‌گذرم که بسیار ناپخته، آشفته و کودکانه به نظر می‌رسد. از دگر کرامات این چاپ شرح برخی از لغات دشوار در پانویس است که در مقدمه این را از ویژگی‌های مثبت کتاب یاد کرده‌اند. فی‌المثل در ص ۱۱۵ واژه افتقار را توضیح داده‌اند. واژگان شرح‌داده‌شده بسیار دم‌دستی است. با این‌همه شمار واژگان شرح‌داده‌شده اندک است و گرهی نمی‌گشاید. یا دست به کاری نیازید و اگر کاری را آغاز کرده‌اید نیک‌سرانجامش سازید. افسوس که در مثله‌سازی کتاب‌ها صاحب‌سبکیم. القصه، پول خود را چون من هدر ندهید. به همان چاپ افشار قانع شوید.

به قول حضرت صائب:
سیاه‌روی کتاب از ورق‌شماری ماست
شبی که صبح ندارد سیاه‌کاری ماست

میلاد نورمحمّدزاده
نوشته‌شده در روز چهارشنبه ۱۴۰۳/۹/۲۸

#عالم‌آرای_عباسی #کتاب_سازی


@safavidhistory1402
خواندن و شرح تاریخ عالم‌آرای عبّاسی pinned «‍ ‍ کتاب‌سازی و کاغذسوری وقتی یکشنبه، ۱۴۰۲/۶/۱۲ این چاپ تاریخ عالم‌آرای عباسی از شیراز به دستم رسید با ذوق و شوق تمام خواندنش را آغاز کردم. در همان دو_سه صفحه نخست چنان ذوقم کشته شد که بر خود صد لعنت فرستادم که باز هم مفتون کوشش‌های حضرات کتاب‌ساز گردیده‌ام…»
#حسب_حال

مرا غريبِ وطن ساخت، بی‌نصيبى من
خداى رحم كند بر من و غريبى من

طالب آملی
نحوه‌ی یافتن همسر برای شاهان صفوی نیز از موضوعات در خور توجه جهانگردان غربی بوده است. در بسیاری موارد والدین دختران و حتی همسران زنان زیبارویی که فرزند و یا همسرشان مورد پسند شاه و اطرافیان او قرار گرفته بود، مجبور می‌شدند که دختر یا همسر خود را تقدیم مقامات حکومتی کنند و این گاه منجر به پنهان‌سازی زیبارویان توسط خانواده‌های آنان می‌شد که خود موجب انزوای اقشار دیگری از زنان جامعه نیز می‌گردید. در مقابل چون زنان عالی‌ترین هدیه برای داد و ستدهای سیاسی و اقتصادی بودند، اغلب رعایا احساس خوش‌وقتی می‌کردند که دختری یا زنی از بستگانشان، مطبوع شاه، وزرا و امرا واقع شود؛ بنابراین بسیاری از متعه‌ها و کنیزان شاه، دخترانی بودند که به رسم پیشکش و هدیه به حرم‌سرای سلطنتی وارد شده بودند.

بن‌مایه: کرمی، سمیه، مخبر دزفولی، فهیمه، آموزش زنان در ایران عصر صفوی، تهران انتشارات جهاد دانشگاهی، سازمان انتشارات، ۱۴۰۳، ص۴۵

@safavidhistory1402
2025/01/15 05:58:36
Back to Top
HTML Embed Code: