This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«مکاشفههای زیرزمینی»
سهند ایرانمهر
نشر «وزن دنیا»
🔸خرید مستقیم و آنلاین(با امضای نویسنده):
https://podro.shop/vaznedonya/UxDk9wb3?index=0
🔸هموطنان خارج از کشور میتوانند از طریق سایت«کتاب پرسه» کتاب را تهیه کنند.
لینک:
https://parsebooks.de/order/
@sahandiranmehr
سهند ایرانمهر
نشر «وزن دنیا»
🔸خرید مستقیم و آنلاین(با امضای نویسنده):
https://podro.shop/vaznedonya/UxDk9wb3?index=0
🔸هموطنان خارج از کشور میتوانند از طریق سایت«کتاب پرسه» کتاب را تهیه کنند.
لینک:
https://parsebooks.de/order/
@sahandiranmehr
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸روایت جالب کیفقاپی که با جناب استاد کزاری روبرو میشود ومابقی قضایا:
گویند روزی دکتر کزازی در خیابانی در تهران به خانهی خود در کرج بازمیگشت. ربایندهی جوانی سوار بر موتور، از کنار استاد میگذرد و کیف دستی او را میرباید. در این هنگام، استاد با خشم و اندوه به آن رباینده میگوید:
ای کژپویِ دژمرویِ تباهیجوی و ای رهزنِ به دور از فرّ و فروغ که بیراههپویی هستی گسستهتار و پود، کیف مرا وانِه و دل و جانِ خداوندگار آن را آسوده بدار. تو را که تیرهرایی هستی ناستودهکردار، به دادارِ دادگسترِ دستگیر میسپارمت.
گویند آن رباینده به هنگام شنیدن این گفتهها که گمان میبرد خداوند این کیف از گونهی پریان است، از ترس جان خویش، کیف را وامینهد و چنان میگریزد که در دَم ناپدید میشود.
میشاید و میبرازد که سپاسی ویژه نیز از سامانگر تاربرگ استاد، دوست گرامیام مردان رحیمی داشته باشم. کسی که بیش، دلبستهی نهان بودن است تا در نمایان بودن.
امید که یزدانِ دادار، کلاهش را ز ایوان، به کیوان رساناد و از اختر، او را گردش هور دهاد.
از ص اینستاگرام drkazzazi
@sahandiranmehr
گویند روزی دکتر کزازی در خیابانی در تهران به خانهی خود در کرج بازمیگشت. ربایندهی جوانی سوار بر موتور، از کنار استاد میگذرد و کیف دستی او را میرباید. در این هنگام، استاد با خشم و اندوه به آن رباینده میگوید:
ای کژپویِ دژمرویِ تباهیجوی و ای رهزنِ به دور از فرّ و فروغ که بیراههپویی هستی گسستهتار و پود، کیف مرا وانِه و دل و جانِ خداوندگار آن را آسوده بدار. تو را که تیرهرایی هستی ناستودهکردار، به دادارِ دادگسترِ دستگیر میسپارمت.
گویند آن رباینده به هنگام شنیدن این گفتهها که گمان میبرد خداوند این کیف از گونهی پریان است، از ترس جان خویش، کیف را وامینهد و چنان میگریزد که در دَم ناپدید میشود.
میشاید و میبرازد که سپاسی ویژه نیز از سامانگر تاربرگ استاد، دوست گرامیام مردان رحیمی داشته باشم. کسی که بیش، دلبستهی نهان بودن است تا در نمایان بودن.
امید که یزدانِ دادار، کلاهش را ز ایوان، به کیوان رساناد و از اختر، او را گردش هور دهاد.
از ص اینستاگرام drkazzazi
@sahandiranmehr
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸 ۳۰ آذر۹۳ در چنین ساعتهایی او نفسهای آخرش را کشید. نفسهایی که یک عمر برای ساختن دنیای کودکانه و برای گفتن و خواندن از رسوم و فرهنگ تهران گرم شد.
مرتضی احمدی را شاید با صدای خاص جذابش در دوبله پینوکیو به یاد بیاورید، یا تک و توک بازیاش در تلویزیون، آن روزها که هنوز ملی بود. اما جناب احمدی بخش مهمی از عمرش را برای جمعآوری روایتها و قصههای کوچه و بازار گذاشت.
فرهنگ عامیانه تهران. او عاشق تهران و مردمش بود.
خیلی مهم است در این ایام شاد باشیم، یلدا برای ما ایرانیان جز آنکه یادگاری از نیاکان است، معنا و جایگاه ویژهای دارد.
شادی در طولانیترین شب سال یعنی غلبه بر سیاهی، یعنی ما زندهایم و نفس میکشیم، یعنی ما خودمان نوریم.
در کنار این شادی یادی هم کنیم از درگذشتگان بیبرگشت. یاد عزیزانی که دیگر بین ما نیستند اما یادشان در طولانیترین شب سال همراه ماست.
✔️متن و ویدیو برگرفته از صفحه اینستاگرام نشر ققنوس
@sahandiranmehr
مرتضی احمدی را شاید با صدای خاص جذابش در دوبله پینوکیو به یاد بیاورید، یا تک و توک بازیاش در تلویزیون، آن روزها که هنوز ملی بود. اما جناب احمدی بخش مهمی از عمرش را برای جمعآوری روایتها و قصههای کوچه و بازار گذاشت.
فرهنگ عامیانه تهران. او عاشق تهران و مردمش بود.
خیلی مهم است در این ایام شاد باشیم، یلدا برای ما ایرانیان جز آنکه یادگاری از نیاکان است، معنا و جایگاه ویژهای دارد.
شادی در طولانیترین شب سال یعنی غلبه بر سیاهی، یعنی ما زندهایم و نفس میکشیم، یعنی ما خودمان نوریم.
در کنار این شادی یادی هم کنیم از درگذشتگان بیبرگشت. یاد عزیزانی که دیگر بین ما نیستند اما یادشان در طولانیترین شب سال همراه ماست.
✔️متن و ویدیو برگرفته از صفحه اینستاگرام نشر ققنوس
@sahandiranmehr
صفحه «یوتیوب» سهند ایرانمهر را با مراجعه به لینک زیر دنبال subscribe کنید:
جدال هابز و روسو: کدام امنیت؟ کدام آزادی ؟ کدام انسان؟👇
https://youtu.be/8OLRfFOZq40?si=ro_7adUGOrVQAtf7
جدال هابز و روسو: کدام امنیت؟ کدام آزادی ؟ کدام انسان؟👇
https://youtu.be/8OLRfFOZq40?si=ro_7adUGOrVQAtf7
YouTube
قسمت دوم: جدال هابز و روسو: کدام امنیت؟ کدام آزادی ؟ کدام انسان؟
سلام این قسمت دوم از پادکست سهند ایرانمهراست که در خرداد سال 1401 منتشر میشود. دراین قسمت قصد دارم با بررسی آراء اندیشمندانی که نگاه بدبینانه ای به نوع بشر دارند این پرسش را مطرح کنم که آیا به قول هابز انسان گرگ انسان است یا این که می شود انسان را با نگاه…
نگاهی گذرا به ایران ساسانی
صحنه ۱: تسلیم و زانو زدن امپراتور روم، والرین، در برابر شاپور اول (شاپور بزرگ) در نبرد ادسا. سال ۲۶۰ میلادی
صحنه ۲: شاپور اول (شاپور بزرگ) در بیشاپور. سال ۲۶۶ میلادی
صحنه ۳: تاجگذاری اردشیر اول (اردشیر بابکان)، بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی. سال ۲۲۴ میلادی
صحنه ۴: بانوی اشرافزادهای که گلهایی در دست دارد در بیشاپور. سال ۲۶۶ میلادی
*موزائیکی که در بیشاپور کشف شده است. این بنا توسط اسیران رومی شاپور اول ساخته شده است
صحنه ۵: تاجگذاری اردشیر دوم (اردشیر دوم). اردشیر در وسط، شاپور دوم (شاپور ذو الأکتاف) در سمت راست و مهر در سمت چپ قرار دارند. سال ۳۷۹ میلادی
صحنه ۶: بانوی اشرافزادهای نشسته در بیشاپور. سال ۲۶۶ میلادی
*موزائیکی ساخته شده توسط اسیران رومی
صحنه ۷: خسرو دوم (خسرو پرویز)، سوار بر اسب، که به عنوان آخرین شاه بزرگ ساسانی شناخته میشود. سال ۵۹۰ میلادی
صحنه ۸: ایزدبانو آناهیتا در پردیس
صحنه ۹: خسرو اول (انوشیروان عادل)، نشسته در زیر طاق کسری در تیسفون. سال ۵۴۰ میلادی
از ص اینستاگرام pouyaaai
@sahandiranmehr
صحنه ۱: تسلیم و زانو زدن امپراتور روم، والرین، در برابر شاپور اول (شاپور بزرگ) در نبرد ادسا. سال ۲۶۰ میلادی
صحنه ۲: شاپور اول (شاپور بزرگ) در بیشاپور. سال ۲۶۶ میلادی
صحنه ۳: تاجگذاری اردشیر اول (اردشیر بابکان)، بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی. سال ۲۲۴ میلادی
صحنه ۴: بانوی اشرافزادهای که گلهایی در دست دارد در بیشاپور. سال ۲۶۶ میلادی
*موزائیکی که در بیشاپور کشف شده است. این بنا توسط اسیران رومی شاپور اول ساخته شده است
صحنه ۵: تاجگذاری اردشیر دوم (اردشیر دوم). اردشیر در وسط، شاپور دوم (شاپور ذو الأکتاف) در سمت راست و مهر در سمت چپ قرار دارند. سال ۳۷۹ میلادی
صحنه ۶: بانوی اشرافزادهای نشسته در بیشاپور. سال ۲۶۶ میلادی
*موزائیکی ساخته شده توسط اسیران رومی
صحنه ۷: خسرو دوم (خسرو پرویز)، سوار بر اسب، که به عنوان آخرین شاه بزرگ ساسانی شناخته میشود. سال ۵۹۰ میلادی
صحنه ۸: ایزدبانو آناهیتا در پردیس
صحنه ۹: خسرو اول (انوشیروان عادل)، نشسته در زیر طاق کسری در تیسفون. سال ۵۴۰ میلادی
از ص اینستاگرام pouyaaai
@sahandiranmehr
Telegram
attach 📎