🔸صفحه «یوتیوب» سهند ایرانمهر را با مراجعه به لینک زیر دنبال subscribe کنید:
https://youtu.be/7vSBj9uuSco?si=5oNBtEYtfQpJy93x
https://youtu.be/7vSBj9uuSco?si=5oNBtEYtfQpJy93x
YouTube
پایبندی به حقیقت راسل یا به مصلحت جیمز؟ چرا به ایده انسان شرور تن داده ایم ؟
در این قسمت به بررسی کاملتر آراء برخی اندیشمندان عصر روشنگری درباره ایده « ذات پلید بشر» پرداخته و توضیح داده میشود که چرا با وجود دلایل نقیض بر این نگاه، بنمایه نهادهای مدرن بر این پیشفرض بنا شده است.
علیرغم دشواریها و کمبود بضاعت و امکانات تلاش میکنم…
علیرغم دشواریها و کمبود بضاعت و امکانات تلاش میکنم…
🔸عمر سلطان العلما ۳۴ سال سن دارد( اصالتا ایرانی) و از هفت سال پیش وزیر دولت امارات در امور هوش مصنوعی است که پرونده های اقتصاد دیجیتال و مدیرکل دفتر نخست وزیر نیز به سمتهای او افزوده شده است. نکته غبطه برانگیز تنها این نیست که در این کشور هوش مصنوعی وزارت خانه مستقل دارد یا به جوانی در این سن و سال چنین مسئولیتی سپرده شده است. نکته مهم بینش عمیق اوست که بی تردید برآمده از دانش جدید و مطالعات تاریخی درست است.
ماشین چاپ کتاب در اروپا در سال ۱۴۵۴ میلادی توسط گوتنبرگ اختراع شد و بهسرعت به عنوان ابزاری مهم در انتشار دانش و فرهنگ در اروپا گسترش یافت. اما در جهان اسلام، استفاده از ماشین چاپ با تأخیری قابلتوجه همراه بود. نخستین چاپخانهای که به زبان عربی و در سرزمینهای اسلامی بهکار گرفته شد، در اواخر قرن هفدهم (حدود سال ۱۷۲۷ میلادی) در امپراتوری عثمانی بود. این به معنای فاصلهای نزدیک به ۲۷۰ سال میان اختراع این فناوری در اروپا و استفاده آن در دنیای اسلام است. به نظر میرسد آقای عمر سلطانالعلماء اطلاع دقیقی از آخرین پژوهشهای تاریخی در باره چرایی تاخیر در بکارگیری صنعت چاپ در خاورمیانه دارد.
در بسیاری از مناطق اسلامی، نگرانیهایی در مورد تحریف متون مقدس، بهویژه قرآن، وجود داشت. مقامات مذهبی اعتقاد داشتند که ماشین چاپ ممکن است باعث انتشار نسخههای نادرست قرآن شود.
خوشنویسان هم در این تاخیر بیتقصیر نبودند. خوشنویسی در جهان اسلام یک هنر و حرفه ارزشمند بود. استفاده از چاپخانه تهدیدی برای این هنر تلقی میشد و برخی خوشنویسان از ترس از دست دادن جایگاه و درآمدشان با این فناوری مخالفت کردند. حکام محلی و امپراتوریها، بهویژه در عثمانی، هم نگران بودند که دسترسی گسترده به متون چاپی باعث گسترش افکار و ایدههای انقلابی شود که میتواند اقتدار آنها را تضعیف کند. این معضلات به گونهای دیگر امروز نیز گریبان ما را گرفته است و سبب مقاومت در برابر فنآوری و تحولات مدرن و حتی شبکههای اجتماعی شده است با این تفاوت که در کشور ما نه آن اراده جدی برای توسعه وجود دارد و نه ان مجال لازم برای بکارگرفتن جوانانی مطلع که عهده دار مسئولیت شوند.
در اینجا ذکر منابع و کتابهایی که وزیر اماراتی نقد تاریخی خود را از اطلاعات و یافتههای آن کتب و منابع بدست آورده است، خارج از حوصله بحث است اما این نکته محل تامل است که یک مقام جوان ضمن اطلاع از آخرین یافتههای تاریخی، قدرت انطباق آن با دوران معاصر را نیز پیدا کرده است و با نقد گذشته، برنامه آینده را مدون و اجرا میکند و از همه مهمتر اینکه حاکمیت برای توسعه و بهینهکردن آموزش از چنین افرادی بهره میبرد.
✍️سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr
ماشین چاپ کتاب در اروپا در سال ۱۴۵۴ میلادی توسط گوتنبرگ اختراع شد و بهسرعت به عنوان ابزاری مهم در انتشار دانش و فرهنگ در اروپا گسترش یافت. اما در جهان اسلام، استفاده از ماشین چاپ با تأخیری قابلتوجه همراه بود. نخستین چاپخانهای که به زبان عربی و در سرزمینهای اسلامی بهکار گرفته شد، در اواخر قرن هفدهم (حدود سال ۱۷۲۷ میلادی) در امپراتوری عثمانی بود. این به معنای فاصلهای نزدیک به ۲۷۰ سال میان اختراع این فناوری در اروپا و استفاده آن در دنیای اسلام است. به نظر میرسد آقای عمر سلطانالعلماء اطلاع دقیقی از آخرین پژوهشهای تاریخی در باره چرایی تاخیر در بکارگیری صنعت چاپ در خاورمیانه دارد.
در بسیاری از مناطق اسلامی، نگرانیهایی در مورد تحریف متون مقدس، بهویژه قرآن، وجود داشت. مقامات مذهبی اعتقاد داشتند که ماشین چاپ ممکن است باعث انتشار نسخههای نادرست قرآن شود.
خوشنویسان هم در این تاخیر بیتقصیر نبودند. خوشنویسی در جهان اسلام یک هنر و حرفه ارزشمند بود. استفاده از چاپخانه تهدیدی برای این هنر تلقی میشد و برخی خوشنویسان از ترس از دست دادن جایگاه و درآمدشان با این فناوری مخالفت کردند. حکام محلی و امپراتوریها، بهویژه در عثمانی، هم نگران بودند که دسترسی گسترده به متون چاپی باعث گسترش افکار و ایدههای انقلابی شود که میتواند اقتدار آنها را تضعیف کند. این معضلات به گونهای دیگر امروز نیز گریبان ما را گرفته است و سبب مقاومت در برابر فنآوری و تحولات مدرن و حتی شبکههای اجتماعی شده است با این تفاوت که در کشور ما نه آن اراده جدی برای توسعه وجود دارد و نه ان مجال لازم برای بکارگرفتن جوانانی مطلع که عهده دار مسئولیت شوند.
در اینجا ذکر منابع و کتابهایی که وزیر اماراتی نقد تاریخی خود را از اطلاعات و یافتههای آن کتب و منابع بدست آورده است، خارج از حوصله بحث است اما این نکته محل تامل است که یک مقام جوان ضمن اطلاع از آخرین یافتههای تاریخی، قدرت انطباق آن با دوران معاصر را نیز پیدا کرده است و با نقد گذشته، برنامه آینده را مدون و اجرا میکند و از همه مهمتر اینکه حاکمیت برای توسعه و بهینهکردن آموزش از چنین افرادی بهره میبرد.
✍️سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr
Telegram
attach 📎
🔸بدیهای من به خاطر بدی کردن نیست.
به خاطر احساس شدید خوبیهای بیحاصل است.
فروغ فرخزاد
زادروز
#شعر_واپسین_شب
@sahandiranmehr
به خاطر احساس شدید خوبیهای بیحاصل است.
فروغ فرخزاد
زادروز
#شعر_واپسین_شب
@sahandiranmehr
🔸عقیدهٔ کلی من این است که خلط دین و فلسفه، نه به نفع فلسفه و نه به نفع دین بوده است. دین را از دین بودنش انداخته و فلسفه را از تحریک و پویاییاش. این کار بوده که در سنتِّ ما انجام شده، منتها اینکه ما الان نمیتوانیم از آن دست برداریم به دلیل عجین شدن عقاید ما، با این فلسفه است، و خدا نکند که ما بخواهیم روزی اسلام را با همین فلسفهٔ خودمان به دنیای غرب عرضه کنیم.
🔸فلسفه تقلیدی نیست که کسی بیاید و بنشیند و فلسفه بیاورد. فلسفه همیشه اندیشهای است که باید از واقعیات گرفته شود. الان واقعیات اجتماع فرق میکند. الان نمیتوانیم فکری که میکنیم فقط منحصر به ایران و اسلام باشد؛ فکر ما باید جهانی باشد. باید وجود خودمان را در قالب جهانی پیدا کنیم. ما اکنون از این امر دوریم، یعنی اصلاً جهانبینی ما بیش از حدی که آزادی فردی داشته باشد، جنبهٔ دینی پیدا کرده است.
منبع: زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر عبدالجواد فلاطوری. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی،
✔️امروز سالروز درگذشت پرفسور عبدالجواد فلاطوری استاد دانشگاه هامبورگ ، پژوهشگر فلسفه و بنیانگذار کتابخانه شیعی در دانشگاه کلن آلمان است.
@sahandiranmehr
🔸فلسفه تقلیدی نیست که کسی بیاید و بنشیند و فلسفه بیاورد. فلسفه همیشه اندیشهای است که باید از واقعیات گرفته شود. الان واقعیات اجتماع فرق میکند. الان نمیتوانیم فکری که میکنیم فقط منحصر به ایران و اسلام باشد؛ فکر ما باید جهانی باشد. باید وجود خودمان را در قالب جهانی پیدا کنیم. ما اکنون از این امر دوریم، یعنی اصلاً جهانبینی ما بیش از حدی که آزادی فردی داشته باشد، جنبهٔ دینی پیدا کرده است.
منبع: زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر عبدالجواد فلاطوری. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی،
✔️امروز سالروز درگذشت پرفسور عبدالجواد فلاطوری استاد دانشگاه هامبورگ ، پژوهشگر فلسفه و بنیانگذار کتابخانه شیعی در دانشگاه کلن آلمان است.
@sahandiranmehr
✔️تاریخ وتفاسیر آخرالزمانی
✍️سهند ایرانمهر
من نمیدانم منظور آقای یامینپور از «مورخین» چهکسانی است اتفاقا در فلسفه تاریخ تاکید میشود که تقسیم تاریخ به دو قطب خیر و شر (Dualism) پیچیدگیهای تاریخی را نادیده میگیرد. تاریخ شامل عوامل متعددی مانند اقتصاد، فرهنگ، و فناوری است که نمیتوان آن را به صرفاً نبردی میان نیروهای متضاد تقلیل داد.
پل ریکور، فیلسوف برجسته فرانسوی، در آثار خود به بررسی عمیق رابطه میان روایتهای تاریخی و متافیزیکی پرداخته است.
ریکور معتقد است که روایت تاریخی و روایت متافیزیکی دو حوزه کاملاً متمایز دارند:
روایت تاریخی بر اساس شواهد، اسناد، و شواهد تجربی است و به وقایعی که در زمان و مکان مشخص رخ دادهاند، میپردازد اما روایت متافیزیکی به مفاهیم فراتاریخی نظیر پیشبینیهای آخرالزمانی مربوط میشود که از سطح تجربی فراتر رفته و در سطح ایمان، اعتقاد، یا اسطوره جای میگیرند.
ریکور در کتاب «Symbolism of Evil» تاکید میکند که روایات آخرالزمانی نیازمند تفسیری هرمنوتیکی هستند که نمادها و استعارههای آنها را قابل تحلیل کند، نه اینکه به صورت مستقیم یا لفظی تفسیر شوند زیرا پیشبینیهای آخرالزمانی اغلب از استعارهها و زبان نمادین استفاده میکنند که باید در چارچوب فرهنگ، زمان، و نظام اعتقادی خاصی تحلیل شوند اما تفسیر تحتاللفظی این متون میتواند منجر به سوءبرداشتها یا حتی توجیه و سوءاستفادههای سیاسی و ایديولوژیک شود.
ریکور در کتاب «زمان و روایت» Time and Narrative از دونگاه به زمان در روایت تاریخی صحبت میکند :
زمان خطی و زمانچرخهای. در اولی تاریخ از یک گذشته مشخص آغاز میشود و به سوی آینده پیش میرود و در زمان چرخهای یا فراتاریخی ( روایت آخرالزمانی) این روایات، زمان را بهصورت غیرخطی و ابدی میبینند، جایی که پایان تاریخ در حقیقت بازگشت به آغاز است.
ترکیب این دو نوع زمانبندی، باعث گسست در فهم واقعی تاریخ میشود. تاریخ واقعی بر روندهای علّی و پیامدی استوار است، در حالی که زمانبندی آخرالزمانی بر قطعیتهای متافیزیکی و دینی تکیه دارد بنابراین در حالیکه تاریخنگاری باید به واقعیتهای مبتنی بر شواهد پایبند باشد و نباید با روایات فراتاریخی یا اسطورهای درهمآمیزد پیشبینیهای آخرالزمانی به دلیل تاکید بر سرنوشت حتمی، نقش انسان در ساخت آینده را تضعیف میکنند.
ریکور معتقد است این پیشبینیها بیشتر نمایانگر نگرانیهای عمیق انسان درباره آینده یا عدالت نهایی است اما نباید آنها را بهعنوان حقایق پیشبینانه تلقی کردبنابراین این متون ابزارهایی برای فهم دغدغههای انسانی است نه وسیلهای برای پیشبینی آینده و بسترسازی برای تثبیت ایدئولوژیهایی که عاملیت انسانها را به شکل جبری محدود به دوگانههایی از پیشتعیینشده میکنند.
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
من نمیدانم منظور آقای یامینپور از «مورخین» چهکسانی است اتفاقا در فلسفه تاریخ تاکید میشود که تقسیم تاریخ به دو قطب خیر و شر (Dualism) پیچیدگیهای تاریخی را نادیده میگیرد. تاریخ شامل عوامل متعددی مانند اقتصاد، فرهنگ، و فناوری است که نمیتوان آن را به صرفاً نبردی میان نیروهای متضاد تقلیل داد.
پل ریکور، فیلسوف برجسته فرانسوی، در آثار خود به بررسی عمیق رابطه میان روایتهای تاریخی و متافیزیکی پرداخته است.
ریکور معتقد است که روایت تاریخی و روایت متافیزیکی دو حوزه کاملاً متمایز دارند:
روایت تاریخی بر اساس شواهد، اسناد، و شواهد تجربی است و به وقایعی که در زمان و مکان مشخص رخ دادهاند، میپردازد اما روایت متافیزیکی به مفاهیم فراتاریخی نظیر پیشبینیهای آخرالزمانی مربوط میشود که از سطح تجربی فراتر رفته و در سطح ایمان، اعتقاد، یا اسطوره جای میگیرند.
ریکور در کتاب «Symbolism of Evil» تاکید میکند که روایات آخرالزمانی نیازمند تفسیری هرمنوتیکی هستند که نمادها و استعارههای آنها را قابل تحلیل کند، نه اینکه به صورت مستقیم یا لفظی تفسیر شوند زیرا پیشبینیهای آخرالزمانی اغلب از استعارهها و زبان نمادین استفاده میکنند که باید در چارچوب فرهنگ، زمان، و نظام اعتقادی خاصی تحلیل شوند اما تفسیر تحتاللفظی این متون میتواند منجر به سوءبرداشتها یا حتی توجیه و سوءاستفادههای سیاسی و ایديولوژیک شود.
ریکور در کتاب «زمان و روایت» Time and Narrative از دونگاه به زمان در روایت تاریخی صحبت میکند :
زمان خطی و زمانچرخهای. در اولی تاریخ از یک گذشته مشخص آغاز میشود و به سوی آینده پیش میرود و در زمان چرخهای یا فراتاریخی ( روایت آخرالزمانی) این روایات، زمان را بهصورت غیرخطی و ابدی میبینند، جایی که پایان تاریخ در حقیقت بازگشت به آغاز است.
ترکیب این دو نوع زمانبندی، باعث گسست در فهم واقعی تاریخ میشود. تاریخ واقعی بر روندهای علّی و پیامدی استوار است، در حالی که زمانبندی آخرالزمانی بر قطعیتهای متافیزیکی و دینی تکیه دارد بنابراین در حالیکه تاریخنگاری باید به واقعیتهای مبتنی بر شواهد پایبند باشد و نباید با روایات فراتاریخی یا اسطورهای درهمآمیزد پیشبینیهای آخرالزمانی به دلیل تاکید بر سرنوشت حتمی، نقش انسان در ساخت آینده را تضعیف میکنند.
ریکور معتقد است این پیشبینیها بیشتر نمایانگر نگرانیهای عمیق انسان درباره آینده یا عدالت نهایی است اما نباید آنها را بهعنوان حقایق پیشبینانه تلقی کردبنابراین این متون ابزارهایی برای فهم دغدغههای انسانی است نه وسیلهای برای پیشبینی آینده و بسترسازی برای تثبیت ایدئولوژیهایی که عاملیت انسانها را به شکل جبری محدود به دوگانههایی از پیشتعیینشده میکنند.
@sahandiranmehr
Telegram
attach 📎
🔸خرد و حماقت در تاریخ بشر
در این ویدیو یووال نوح هراری بر یک چالش بنیادی در تاریخ بشر تأکید میکند: چگونه انسان میتواند در عین حال که خرد و حماقت را بهطور همزمان در خود دارد، از تواناییهایش برای ایجاد آیندهای پایدار و بهتر استفاده کند؟ این پرسش نهتنها یک مسئله فلسفی، بلکه یک نگرانی اخلاقی، اجتماعی و حتی وجودی است.
از یک سو، بشر نشان داده است که توانایی خارقالعادهای در خلق دانش، فناوری و ایدههای نو دارد. اختراعات علمی، پیشرفتهای فرهنگی و فلسفههای اخلاقی، نشاندهنده قدرت بیپایان خرد انسانی هستند. اما از سوی دیگر، تاریخ پر از مثالهایی است که نشان میدهد چگونه همین دستاوردها به دلیل سوءتفاهم، طمع یا نادانی به ابزاری برای نابودی تبدیل شدهاند. جنگهای جهانی، تسلیحات هستهای، و حتی تغییرات اقلیمی همگی نمونههایی از این ترکیب خطرناک خرد و حماقت هستند.
یکی از نکات مهمی که باید به آن تاکید کرد این است که خرد بهتنهایی کافی نیست. همانطور که فیلسوفانی مانند کانت یا آدورنو اشاره کردهاند، خرد نیازمند جهتگیری اخلاقی و اراده برای عمل است. خرد میتواند قوانین اخلاقی و اصولی را وضع کند، اما اگر با یک اراده روشن برای اجرای این قوانین همراه نشود، ممکن است به ابزار سرکوب و نابودی بشر بدل شود. این همان خطری است که هراری به آن اشاره دارد: خرد بدون اخلاق، به خدمت حماقت درمیآید.
در عین حال، یک نکته ظریفتر نیز وجود دارد: آیا میتوان حماقت انسانی را کاملاً حذف کرد؟ شاید این ویژگی جزئی از ذات انسان باشد؛ همانطور که نیچه میگوید، انسان موجودی است که میان "حیوان" و "ابرانسان" معلق است. در این حالت، راهحل ممکن است نه در حذف حماقت، بلکه در مدیریت آن از طریق تقویت خرد جمعی و مسئولیت اخلاقی نهفته باشد.
بهعبارتدیگر، چالش واقعی بشر ایجاد تعادلی پایدار بین این دو نیرو است. این تعادل مستلزم آگاهی از محدودیتهای انسانی، تقویت همبستگی اجتماعی، و تدوین اصول اخلاقی جهانی است که بتواند خطرات فناوریهای پیشرفته را کنترل کند. در غیر این صورت، همانطور که هراری بهروشنی هشدار میدهد، ترکیب خرد و حماقت میتواند بشر را به سوی نابودی سوق دهد.
از صفحه اینستاگرام مسعود رایگان
@sahandiranmehr
در این ویدیو یووال نوح هراری بر یک چالش بنیادی در تاریخ بشر تأکید میکند: چگونه انسان میتواند در عین حال که خرد و حماقت را بهطور همزمان در خود دارد، از تواناییهایش برای ایجاد آیندهای پایدار و بهتر استفاده کند؟ این پرسش نهتنها یک مسئله فلسفی، بلکه یک نگرانی اخلاقی، اجتماعی و حتی وجودی است.
از یک سو، بشر نشان داده است که توانایی خارقالعادهای در خلق دانش، فناوری و ایدههای نو دارد. اختراعات علمی، پیشرفتهای فرهنگی و فلسفههای اخلاقی، نشاندهنده قدرت بیپایان خرد انسانی هستند. اما از سوی دیگر، تاریخ پر از مثالهایی است که نشان میدهد چگونه همین دستاوردها به دلیل سوءتفاهم، طمع یا نادانی به ابزاری برای نابودی تبدیل شدهاند. جنگهای جهانی، تسلیحات هستهای، و حتی تغییرات اقلیمی همگی نمونههایی از این ترکیب خطرناک خرد و حماقت هستند.
یکی از نکات مهمی که باید به آن تاکید کرد این است که خرد بهتنهایی کافی نیست. همانطور که فیلسوفانی مانند کانت یا آدورنو اشاره کردهاند، خرد نیازمند جهتگیری اخلاقی و اراده برای عمل است. خرد میتواند قوانین اخلاقی و اصولی را وضع کند، اما اگر با یک اراده روشن برای اجرای این قوانین همراه نشود، ممکن است به ابزار سرکوب و نابودی بشر بدل شود. این همان خطری است که هراری به آن اشاره دارد: خرد بدون اخلاق، به خدمت حماقت درمیآید.
در عین حال، یک نکته ظریفتر نیز وجود دارد: آیا میتوان حماقت انسانی را کاملاً حذف کرد؟ شاید این ویژگی جزئی از ذات انسان باشد؛ همانطور که نیچه میگوید، انسان موجودی است که میان "حیوان" و "ابرانسان" معلق است. در این حالت، راهحل ممکن است نه در حذف حماقت، بلکه در مدیریت آن از طریق تقویت خرد جمعی و مسئولیت اخلاقی نهفته باشد.
بهعبارتدیگر، چالش واقعی بشر ایجاد تعادلی پایدار بین این دو نیرو است. این تعادل مستلزم آگاهی از محدودیتهای انسانی، تقویت همبستگی اجتماعی، و تدوین اصول اخلاقی جهانی است که بتواند خطرات فناوریهای پیشرفته را کنترل کند. در غیر این صورت، همانطور که هراری بهروشنی هشدار میدهد، ترکیب خرد و حماقت میتواند بشر را به سوی نابودی سوق دهد.
از صفحه اینستاگرام مسعود رایگان
@sahandiranmehr
Telegram
attach 📎
ردپای تمدن ایرانی در سنت مسیحی کریسمس
سنت کریسمس، اگرچه ریشههای اصلی آن در مسیحیت و فرهنگ رومی است اما ردپای تمدن ایرانی در سنت کریسمس بهطور مستقیم به تأثیر فرهنگی و تاریخی ایرانیان در سنتها و آیینهای مناطق مختلف جهان بازمیگردد. اگرچه کریسمس بهعنوان جشن تولد عیسی مسیح بیشتر با مسیحیت شناخته میشود، اما عناصر و نشانههایی در آن وجود دارد که میتوان آنها را به سنتها و اسطورههای ایرانی مرتبط دانست.
یکی از برجستهترین نشانههای ارتباط تمدن ایرانی با کریسمس، داستان سه مغ یا سه دانشمند ایرانی( در سنت مسیحی مشهور به کاسپار، ملیکور و بالتازار) است که در متون مسیحی، بهویژه در اناجیل، از آنها یاد شده است. این افراد، با دنبالکردن ستارهای، برای دیدار با عیسی نوزاد به بیتلحم رفتند و هدایایی نظیر طلا، کندر، و مرّ آوردند.
مغ به کاهنان زرتشتی اشاره دارد که در دوران ایران باستان به علوم ستارهشناسی و حکمت شهرت داشتند. این روایت، نشاندهنده نقش دانشمندان ایرانی در شکلگیری آیینها و اسطورههای مربوط به کریسمس است.
جشنهای مرتبط با انقلاب زمستانی (۲۱ دسامبر) در تمدنهای باستانی، از جمله ایران، جایگاه ویژهای داشتهاند.
ایرانیان باستان در طولانیترین شب سال (شب یلدا) گرد هم میآمدند تا پایان تاریکی و آغاز طولانیتر شدن روزها را جشن بگیرند. مفهوم «پیروزی نور بر تاریکی» در یلدا، شباهت زیادی به جشن کریسمس دارد که با میلاد عیسی مسیح بهعنوان «نور جهان» مرتبط است. محققان معتقدند که احتمالاً این سنتها از طریق تماسهای فرهنگی و مذهبی، به جشنهای رومی ساتورنالیا و سپس به آیینهای مسیحی راه یافته است.
درخت سرو از دیگر نشانههای تاثیر فرهنگ ایرانی است. ایرانیان باستان در جشنهای خود، بهویژه در ارتباط با جشن میثرایسم (مهرپرستی)، درخت سرو را بهعنوان نماد جاودانگی و زندگی گرامی میداشتند. این سنت بعدها به شکل درخت کریسمس در آیین مسیحی دیده میشود.
-مهرپرستی در امپراتوری روم، از ایران وارد شد و تأثیر قابلتوجهی بر سنتهای رومی و مسیحی گذاشت. تزئین درخت و استفاده از شاخههای سبز در جشنها، احتمالاً از این آیین ایرانی سرچشمه گرفته است.
سنت هدیهدادن در کریسمس، که به داستان سه مغ مرتبط است، در فرهنگ ایرانی نیز ریشه دارد. در جشنهای ایرانی، بهویژه نوروز، دادن هدیه (عیدی) یکی از رسوم اصلی بوده است و این سنت ممکن است از طریق تعاملات فرهنگی به سنتهای مسیحی منتقل شده باشد.
✍️سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr
سنت کریسمس، اگرچه ریشههای اصلی آن در مسیحیت و فرهنگ رومی است اما ردپای تمدن ایرانی در سنت کریسمس بهطور مستقیم به تأثیر فرهنگی و تاریخی ایرانیان در سنتها و آیینهای مناطق مختلف جهان بازمیگردد. اگرچه کریسمس بهعنوان جشن تولد عیسی مسیح بیشتر با مسیحیت شناخته میشود، اما عناصر و نشانههایی در آن وجود دارد که میتوان آنها را به سنتها و اسطورههای ایرانی مرتبط دانست.
یکی از برجستهترین نشانههای ارتباط تمدن ایرانی با کریسمس، داستان سه مغ یا سه دانشمند ایرانی( در سنت مسیحی مشهور به کاسپار، ملیکور و بالتازار) است که در متون مسیحی، بهویژه در اناجیل، از آنها یاد شده است. این افراد، با دنبالکردن ستارهای، برای دیدار با عیسی نوزاد به بیتلحم رفتند و هدایایی نظیر طلا، کندر، و مرّ آوردند.
مغ به کاهنان زرتشتی اشاره دارد که در دوران ایران باستان به علوم ستارهشناسی و حکمت شهرت داشتند. این روایت، نشاندهنده نقش دانشمندان ایرانی در شکلگیری آیینها و اسطورههای مربوط به کریسمس است.
جشنهای مرتبط با انقلاب زمستانی (۲۱ دسامبر) در تمدنهای باستانی، از جمله ایران، جایگاه ویژهای داشتهاند.
ایرانیان باستان در طولانیترین شب سال (شب یلدا) گرد هم میآمدند تا پایان تاریکی و آغاز طولانیتر شدن روزها را جشن بگیرند. مفهوم «پیروزی نور بر تاریکی» در یلدا، شباهت زیادی به جشن کریسمس دارد که با میلاد عیسی مسیح بهعنوان «نور جهان» مرتبط است. محققان معتقدند که احتمالاً این سنتها از طریق تماسهای فرهنگی و مذهبی، به جشنهای رومی ساتورنالیا و سپس به آیینهای مسیحی راه یافته است.
درخت سرو از دیگر نشانههای تاثیر فرهنگ ایرانی است. ایرانیان باستان در جشنهای خود، بهویژه در ارتباط با جشن میثرایسم (مهرپرستی)، درخت سرو را بهعنوان نماد جاودانگی و زندگی گرامی میداشتند. این سنت بعدها به شکل درخت کریسمس در آیین مسیحی دیده میشود.
-مهرپرستی در امپراتوری روم، از ایران وارد شد و تأثیر قابلتوجهی بر سنتهای رومی و مسیحی گذاشت. تزئین درخت و استفاده از شاخههای سبز در جشنها، احتمالاً از این آیین ایرانی سرچشمه گرفته است.
سنت هدیهدادن در کریسمس، که به داستان سه مغ مرتبط است، در فرهنگ ایرانی نیز ریشه دارد. در جشنهای ایرانی، بهویژه نوروز، دادن هدیه (عیدی) یکی از رسوم اصلی بوده است و این سنت ممکن است از طریق تعاملات فرهنگی به سنتهای مسیحی منتقل شده باشد.
✍️سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸تداوم سنتهای تمدن ایرانی و بینالنهرین در سنتهای آیین مسیحیت
@sahandiranmehr
@sahandiranmehr
🔸سخن من با امثال امیرحسین ثابتی این نیست که چرا طرح استیضاح را امضا کردی؟ چرا میخواهید همتی را استیضاح کنید؟ چرا با دولت فعلی همراه نیست؟ یا استیضاح همتی درست است یا غلط؟
سخن بر سر این است که سنگ بنای همه مشکلات درست از همانجایی شروع شد که در این کشور، آنها که رقیب را با انواع برچسبها از صحنه رقابت بیرون راندند، این درک و پیشاندیشی را نداشتند که در جهانواقعیتها و عالم مُتغیر سیاست، کشوقوسهایی وجود دارد و منفعت حزبی یا ملی اقتضایی را به غلط یا درست ایجاب میکند که محدود کردن آن در دوگانه خودی- غیرخودی ، انقلابی و ضدانقلابی، مطیع و فتنهگر هیچ سنخیتی با آن ندارد چنانکه همه دوآتشههای انقلابی در نهایت گرفتار انگ حاصل از آن دوگانهای شدند که خود ساخته بودند و پیروزمندانه با سلاح حذف و تخریب پیشتاخته بودند.
✍️سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr
سخن بر سر این است که سنگ بنای همه مشکلات درست از همانجایی شروع شد که در این کشور، آنها که رقیب را با انواع برچسبها از صحنه رقابت بیرون راندند، این درک و پیشاندیشی را نداشتند که در جهانواقعیتها و عالم مُتغیر سیاست، کشوقوسهایی وجود دارد و منفعت حزبی یا ملی اقتضایی را به غلط یا درست ایجاب میکند که محدود کردن آن در دوگانه خودی- غیرخودی ، انقلابی و ضدانقلابی، مطیع و فتنهگر هیچ سنخیتی با آن ندارد چنانکه همه دوآتشههای انقلابی در نهایت گرفتار انگ حاصل از آن دوگانهای شدند که خود ساخته بودند و پیروزمندانه با سلاح حذف و تخریب پیشتاخته بودند.
✍️سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr
✔️چرا تجربه شکست موجب تغییر روش نمیشود؟
✍️سهند ایرانمهر
آیا دولتها یا ایدئولوژیها و یا انسانها، آنگاه که نشانههای شکست رویکردشان یکبه یک بروز پیدا میکنند، لزوما دست به تغییر رویه میزنند؟ پاسخ نظریه اثر بازگشت (Backfire Effect) نه تنها منفی است بلکه حتی نشان میدهد که این شکستها موجب اصرار بر تکرار خطاها و پایبندی و اعتقاد بیشتر به درستی راه و روش میشود.
وقتی افراد با اطلاعات یا نشانههایش مواجه میشوند که باورهای پیشین آنها را نقض میکند، نهتنها اطلاعات اصلاحی را رد میکنند، بلکه باورهای اولیه خود را محکمتر میکنند. دلیل آن هم میتواند این باشد که قبول شکست به منزله تهدید هویت تلقی میشود. هرچه اعتقاد افراطیتر و یا منافع بیشتر باشد تمایل به قبول نشانهها هم کمتر است. راهحلی که در این نظریه داده شده است این است که در راه اثبات ناکارآمدی نباید احساس خطر تهدید وجودی چندان پررنگ شود تا در طرف مقابل واکنش متعصبانه را برانگیزاند.
لئون فستینگر هم در نظریه ناهماهنگی شناختی(Cognitive Dissonance) معتقد بود که آدمیان از تناقض میان باورهای خود و شواهد بیرونی احساس ناراحتی میکنند و برای کاهش این ناراحتی، ترجیح میدهند شواهد ناسازگار را توجیه کنند یا نادیده بگیرند.
فرانسیس بیکن فیلسوف انگلیسی مثال بتهای غار را میزند بتهای ذهنی ( با الهام از تمثیل غار افلاطون) که بر موضعگیری افراد سایه انداخته است و او را اسیر خود کرده است. راهحلهای بیکن عمدتا تاکید بر استدلال و دادههای دقیق و بیطرفی و امثالهم دارد اما وجه منافع فردی یا تهدید وجودی منجر به مقاومت فرد را نادیده گرفته است.
اسلاوی ژیژک فیلسوف معاصر در کتاب
The Sublime Object of Ideology میگوید بحرانها که به نظر میرسد باید ایدئولوژیها را تضعیف کنند، در بسیاری موارد آنها را تقویت میکنند. چون ایدئولوژیها نه فقط برای توضیح واقعیت بلکه برای ایجاد چارچوب معنایی و پناهگاهی روانی برای افراد عمل میکنند. وقتی این چارچوب در معرض فروپاشی قرار میگیرد، افراد بیشتر به آن وابسته میشوند و برای تداومش تقلای بیشتری میکنند.
ژیژک توضیح میدهد که ایدئولوژیها در بحرانها به شکلهای جدیدی بازتولید میشوند. به جای ترک کامل ایدئولوژی، افراد روایتهای جایگزینی میسازند که بحران را توضیح دهد بدون اینکه هسته ایدئولوژی را زیر سؤال ببرند و در برابر روایت مخالف نابردباری بیشتری نشان میدهند.
بنابراین بحرانها غالبا نهتنها ایدئولوژی را نابود نمیکنند وآنها را به تغییر جهت وادار نمیکنند بلکه اغلب به تقویت آن کمک میکنند. زیرا انسانها از مواجهه با بیمعنایی گریزانند و ترجیح میدهند به چارچوبهای آشنا، حتی اگر معیوب باشند، چنگ بزنند. همان چیزی که ایروینگ گافمن در نظریه «نمایشخود»(Dramaturgical Theory) میگوید: افراد یا مکاتب تمایل دارند وجهه اجتماعی خود را حفظ کنند، حتی اگر این به معنای انکار واقعیت باشد.
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
آیا دولتها یا ایدئولوژیها و یا انسانها، آنگاه که نشانههای شکست رویکردشان یکبه یک بروز پیدا میکنند، لزوما دست به تغییر رویه میزنند؟ پاسخ نظریه اثر بازگشت (Backfire Effect) نه تنها منفی است بلکه حتی نشان میدهد که این شکستها موجب اصرار بر تکرار خطاها و پایبندی و اعتقاد بیشتر به درستی راه و روش میشود.
وقتی افراد با اطلاعات یا نشانههایش مواجه میشوند که باورهای پیشین آنها را نقض میکند، نهتنها اطلاعات اصلاحی را رد میکنند، بلکه باورهای اولیه خود را محکمتر میکنند. دلیل آن هم میتواند این باشد که قبول شکست به منزله تهدید هویت تلقی میشود. هرچه اعتقاد افراطیتر و یا منافع بیشتر باشد تمایل به قبول نشانهها هم کمتر است. راهحلی که در این نظریه داده شده است این است که در راه اثبات ناکارآمدی نباید احساس خطر تهدید وجودی چندان پررنگ شود تا در طرف مقابل واکنش متعصبانه را برانگیزاند.
لئون فستینگر هم در نظریه ناهماهنگی شناختی(Cognitive Dissonance) معتقد بود که آدمیان از تناقض میان باورهای خود و شواهد بیرونی احساس ناراحتی میکنند و برای کاهش این ناراحتی، ترجیح میدهند شواهد ناسازگار را توجیه کنند یا نادیده بگیرند.
فرانسیس بیکن فیلسوف انگلیسی مثال بتهای غار را میزند بتهای ذهنی ( با الهام از تمثیل غار افلاطون) که بر موضعگیری افراد سایه انداخته است و او را اسیر خود کرده است. راهحلهای بیکن عمدتا تاکید بر استدلال و دادههای دقیق و بیطرفی و امثالهم دارد اما وجه منافع فردی یا تهدید وجودی منجر به مقاومت فرد را نادیده گرفته است.
اسلاوی ژیژک فیلسوف معاصر در کتاب
The Sublime Object of Ideology میگوید بحرانها که به نظر میرسد باید ایدئولوژیها را تضعیف کنند، در بسیاری موارد آنها را تقویت میکنند. چون ایدئولوژیها نه فقط برای توضیح واقعیت بلکه برای ایجاد چارچوب معنایی و پناهگاهی روانی برای افراد عمل میکنند. وقتی این چارچوب در معرض فروپاشی قرار میگیرد، افراد بیشتر به آن وابسته میشوند و برای تداومش تقلای بیشتری میکنند.
ژیژک توضیح میدهد که ایدئولوژیها در بحرانها به شکلهای جدیدی بازتولید میشوند. به جای ترک کامل ایدئولوژی، افراد روایتهای جایگزینی میسازند که بحران را توضیح دهد بدون اینکه هسته ایدئولوژی را زیر سؤال ببرند و در برابر روایت مخالف نابردباری بیشتری نشان میدهند.
بنابراین بحرانها غالبا نهتنها ایدئولوژی را نابود نمیکنند وآنها را به تغییر جهت وادار نمیکنند بلکه اغلب به تقویت آن کمک میکنند. زیرا انسانها از مواجهه با بیمعنایی گریزانند و ترجیح میدهند به چارچوبهای آشنا، حتی اگر معیوب باشند، چنگ بزنند. همان چیزی که ایروینگ گافمن در نظریه «نمایشخود»(Dramaturgical Theory) میگوید: افراد یا مکاتب تمایل دارند وجهه اجتماعی خود را حفظ کنند، حتی اگر این به معنای انکار واقعیت باشد.
@sahandiranmehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸ایران تنهاست. ایران را تنها نگذارید
مخاطب این سخنان البته تصمیمگیران و مسئولان هستند زیرا آماده کردن بستر های لازم برای فعالیت و اشتغال و زندگی جوانان ، جزو وظایف آنان است. اینکه میگویم جوانان فقط مرادم نخبگان یا صاحبان مهارت و ایده نیستند بلکه همه آنهایی که برای گذران زندگی نیازمند به کسب و کاری هستند که در وضعیتی باثبات رونقی هم داشته باشد با این حال این سخنان چیزی از درستی سخنان استاد ژاله آموزگار کم نمیکند زیرا هم ، ایشان در سخنانی که پیشتر از او منتشر شده است تصمیمگیران و مسئولان را مخاطب قرار داده است و هم ما مردم نیز با وجود شرایط سخت، مسئولیتی بر عهده داریم و این شرایط است که مسئولیت را بیشتر هم میکند.
@sahandiranmehr
مخاطب این سخنان البته تصمیمگیران و مسئولان هستند زیرا آماده کردن بستر های لازم برای فعالیت و اشتغال و زندگی جوانان ، جزو وظایف آنان است. اینکه میگویم جوانان فقط مرادم نخبگان یا صاحبان مهارت و ایده نیستند بلکه همه آنهایی که برای گذران زندگی نیازمند به کسب و کاری هستند که در وضعیتی باثبات رونقی هم داشته باشد با این حال این سخنان چیزی از درستی سخنان استاد ژاله آموزگار کم نمیکند زیرا هم ، ایشان در سخنانی که پیشتر از او منتشر شده است تصمیمگیران و مسئولان را مخاطب قرار داده است و هم ما مردم نیز با وجود شرایط سخت، مسئولیتی بر عهده داریم و این شرایط است که مسئولیت را بیشتر هم میکند.
@sahandiranmehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«مکاشفههای زیرزمینی»
سهند ایرانمهر
نشر «وزن دنیا»
🔸خرید مستقیم و آنلاین):
https://podro.shop/vaznedonya/UxDk9wb3?index=0
سهند ایرانمهر
نشر «وزن دنیا»
🔸خرید مستقیم و آنلاین):
https://podro.shop/vaznedonya/UxDk9wb3?index=0
سهند ایرانمهر
🔸از طریق این لینک میتوانید به صفحه پادکست سهند ایرانمهر بروید و آن رادنبال subscribe کنید:
https://B2n.ir/w64164
https://B2n.ir/w64164
✔️ایلان ماسک، متغیر جدید در شکلدهی نظام بینالملل
✍️سهند ایرانمهر
🔸ایلان ماسک، میلیاردر آمریکایی و مالک شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق)، اخیراً با اظهار نظرهای خود در مورد مسائل سیاسی کشورهای مختلف، واکنشهای متعددی را برانگیخته است.
ماسک در یادداشتی برای یکی از روزنامههای آلمان، از مواضع حزب راست افراطی «آلترناتیو برای آلمان» (AfD) در حوزههای انرژی، بهبود اقتصادی و مهاجرت حمایت کرد. این حمایت در آستانه انتخابات فدرال آلمان در ۲۳ فوریه ۲۰۲۵ صورت گرفت و مقامات دولت آلمان ماسک را به تلاش برای تأثیرگذاری بر نتیجه انتخابات متهم کردند. با این حال، ماسک برنامهریزی کرده است تا در ۹ ژانویه گفتوگویی زنده با آلیس وایدل، رهبر حزب AfD، در پلتفرم ایکس انجام دهد.
ماسک چندی پیش در عکسی در کنار نایجل فاراژ، رهبر حزب عوامگرای «رفرم بریتانیا»، دیده شده است. گزارشها حاکی از آن است که ماسک امکان کمک مالی تا سقف ۱۰۰ میلیون دلار به حزب رفرم بریتانیا را بررسی میکند. وی همچنین از چارلز سوم، پادشاه بریتانیا، درخواست کرده است که پارلمان این کشور را منحل کند. این اظهارات ماسک واکنشهای متعددی را در بریتانیا بهدنبال داشته است. وزیر فناوری و وزیر دادگستری بریتانیا نسبت به این اظهارات واکنش نشان دادهاند. این اقدامات به عنوان دخالت در سیاست داخلی بریتانیا تلقی شده است.
ماسک در پستی در شبکه ایکس، از دادگاه رم به دلیل جلوگیری از بازداشت گروهی از مهاجران انتقاد کرده و اظهار داشت: «این قاضیها باید بروند.» سرجیو ماتارلا، رئیسجمهور ایتالیا، در واکنش به این اظهارات گفته است: «ایتالیا یک کشور دموکراتیک بزرگ است و میداند چگونه با رعایت قانون اساسی از خود مراقبت کند.» وی تأکید کرد که هر کسی باید به حاکمیت ایتالیا احترام بگذارد.
ماسک در مورد جاستین ترودو هم گفته بود که او زیادی در قدرت مانده است و دیگر باید برود، چند روز بعد ترودو اعلام کرد که از رهبری حزب لیبرال و سمت نخستوزیری این کشور استعفا میدهد.
🔸ظهور چهرههایی فراملی مانند ایلان ماسک که با استفاده از ثروت، نفوذ رسانهای و شبکههای اجتماعی به اظهار نظر و تأثیرگذاری در سیاست داخلی کشورهای مختلف میپردازند، میتواند ماهیت روابط بینالملل را به شیوههای متعددی تحت تأثیر قرار دهد. این تأثیرات هم در ابعاد ساختاری (مانند تغییر در نظامهای قدرت) و هم در ابعاد عملکردی (مانند تغییر در تصمیمگیریها) مشهود خواهد بود.
ماسک و چهرههای مشابه با برخورداری از ابزارهای رسانهای و اقتصادی قدرتمند، مرزهای سنتی دولتمحور را به چالش کشیدهاند. این امر موجب افزایش قدرت بازیگران غیردولتی در تصمیمگیریهای جهانی شده و به زعم برخی میتواند نظم وستفالیایی را (که بر حاکمیت دولتها تأکید دارد) تضعیف کند بنابراین دولتها ممکن است در برابر تأثیرگذاری افراد و شرکتهای بزرگ، توانایی مدیریت بحرانها و حفظ استقلال خود را از دست بدهند.
در کنار بازیگران دولتی سنتی مانند ایالات متحده و چین، قدرتهای جدیدی مانند ماسک (از طریق شرکتهایی مانند اسپیساکس، تسلا و استارلینک) میتوانند بر حوزههای فناوری، فضا، و انرژی اثرگذار باشند. این تغییر میتواند نظام بینالمللی را از حالت دولتمحور به نوعی چندمرکزی بازتعریف کند.
دیپلماسی هم از این پدیده جدید بینصیب نمیماند. ماسک عملاً یک دیپلمات غیردولتی است که از طریق شبکههای اجتماعی و ارتباط مستقیم با مقامات خارجی، گفتمان دیپلماتیک را به روشهای غیرسنتی تغییر داده است و میتواند سبب بیثباتی یا ایجاد نظمی جدید در روابط میان دولتها و بهویژه در مناطق حساس شود.
افزایش نقش شرکتهای خصوصی در تصمیمگیری، از دیگر پیامدهای اینتحول جدید است. تسلط ماسک بر بخشهای کلیدی اقتصاد مانند فناوریهای فضایی (اسپیساکس) و مخابرات (استارلینک) به دولت آمریکا اجازه داده تا از ظرفیتهای او برای حفظ هژمونی خود استفاده کند اما مشخص نیست این معادله تا کی در حالت توازن بماند اما در هرحال این همکاری ممکن است نقش شرکتهای خصوصی در تعیین سیاست خارجی آمریکا را بیشتر یا کلا از آن خود کند.
🔸جوزف نای، نظریهپرداز علوم سیاسی، مفهوم «قدرت نرم» را به عنوان توانایی جذب و اقناع دیگران بدون استفاده از زور معرفی میکند. نقشآفرینی چهرههایی مانند ایلان ماسک در سیاست جهانی نشاندهنده تغییراتی در ساختار قدرت و تأثیرگذاری در عصر جهانیشدن است، تغییراتی که شاید، شکل و شمایل روابط بینالمللی را که طبق نظریه رئالیسم دولتها بازیگران اصلی آن بودند، از اساس تغییر دهد.
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
🔸ایلان ماسک، میلیاردر آمریکایی و مالک شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق)، اخیراً با اظهار نظرهای خود در مورد مسائل سیاسی کشورهای مختلف، واکنشهای متعددی را برانگیخته است.
ماسک در یادداشتی برای یکی از روزنامههای آلمان، از مواضع حزب راست افراطی «آلترناتیو برای آلمان» (AfD) در حوزههای انرژی، بهبود اقتصادی و مهاجرت حمایت کرد. این حمایت در آستانه انتخابات فدرال آلمان در ۲۳ فوریه ۲۰۲۵ صورت گرفت و مقامات دولت آلمان ماسک را به تلاش برای تأثیرگذاری بر نتیجه انتخابات متهم کردند. با این حال، ماسک برنامهریزی کرده است تا در ۹ ژانویه گفتوگویی زنده با آلیس وایدل، رهبر حزب AfD، در پلتفرم ایکس انجام دهد.
ماسک چندی پیش در عکسی در کنار نایجل فاراژ، رهبر حزب عوامگرای «رفرم بریتانیا»، دیده شده است. گزارشها حاکی از آن است که ماسک امکان کمک مالی تا سقف ۱۰۰ میلیون دلار به حزب رفرم بریتانیا را بررسی میکند. وی همچنین از چارلز سوم، پادشاه بریتانیا، درخواست کرده است که پارلمان این کشور را منحل کند. این اظهارات ماسک واکنشهای متعددی را در بریتانیا بهدنبال داشته است. وزیر فناوری و وزیر دادگستری بریتانیا نسبت به این اظهارات واکنش نشان دادهاند. این اقدامات به عنوان دخالت در سیاست داخلی بریتانیا تلقی شده است.
ماسک در پستی در شبکه ایکس، از دادگاه رم به دلیل جلوگیری از بازداشت گروهی از مهاجران انتقاد کرده و اظهار داشت: «این قاضیها باید بروند.» سرجیو ماتارلا، رئیسجمهور ایتالیا، در واکنش به این اظهارات گفته است: «ایتالیا یک کشور دموکراتیک بزرگ است و میداند چگونه با رعایت قانون اساسی از خود مراقبت کند.» وی تأکید کرد که هر کسی باید به حاکمیت ایتالیا احترام بگذارد.
ماسک در مورد جاستین ترودو هم گفته بود که او زیادی در قدرت مانده است و دیگر باید برود، چند روز بعد ترودو اعلام کرد که از رهبری حزب لیبرال و سمت نخستوزیری این کشور استعفا میدهد.
🔸ظهور چهرههایی فراملی مانند ایلان ماسک که با استفاده از ثروت، نفوذ رسانهای و شبکههای اجتماعی به اظهار نظر و تأثیرگذاری در سیاست داخلی کشورهای مختلف میپردازند، میتواند ماهیت روابط بینالملل را به شیوههای متعددی تحت تأثیر قرار دهد. این تأثیرات هم در ابعاد ساختاری (مانند تغییر در نظامهای قدرت) و هم در ابعاد عملکردی (مانند تغییر در تصمیمگیریها) مشهود خواهد بود.
ماسک و چهرههای مشابه با برخورداری از ابزارهای رسانهای و اقتصادی قدرتمند، مرزهای سنتی دولتمحور را به چالش کشیدهاند. این امر موجب افزایش قدرت بازیگران غیردولتی در تصمیمگیریهای جهانی شده و به زعم برخی میتواند نظم وستفالیایی را (که بر حاکمیت دولتها تأکید دارد) تضعیف کند بنابراین دولتها ممکن است در برابر تأثیرگذاری افراد و شرکتهای بزرگ، توانایی مدیریت بحرانها و حفظ استقلال خود را از دست بدهند.
در کنار بازیگران دولتی سنتی مانند ایالات متحده و چین، قدرتهای جدیدی مانند ماسک (از طریق شرکتهایی مانند اسپیساکس، تسلا و استارلینک) میتوانند بر حوزههای فناوری، فضا، و انرژی اثرگذار باشند. این تغییر میتواند نظام بینالمللی را از حالت دولتمحور به نوعی چندمرکزی بازتعریف کند.
دیپلماسی هم از این پدیده جدید بینصیب نمیماند. ماسک عملاً یک دیپلمات غیردولتی است که از طریق شبکههای اجتماعی و ارتباط مستقیم با مقامات خارجی، گفتمان دیپلماتیک را به روشهای غیرسنتی تغییر داده است و میتواند سبب بیثباتی یا ایجاد نظمی جدید در روابط میان دولتها و بهویژه در مناطق حساس شود.
افزایش نقش شرکتهای خصوصی در تصمیمگیری، از دیگر پیامدهای اینتحول جدید است. تسلط ماسک بر بخشهای کلیدی اقتصاد مانند فناوریهای فضایی (اسپیساکس) و مخابرات (استارلینک) به دولت آمریکا اجازه داده تا از ظرفیتهای او برای حفظ هژمونی خود استفاده کند اما مشخص نیست این معادله تا کی در حالت توازن بماند اما در هرحال این همکاری ممکن است نقش شرکتهای خصوصی در تعیین سیاست خارجی آمریکا را بیشتر یا کلا از آن خود کند.
🔸جوزف نای، نظریهپرداز علوم سیاسی، مفهوم «قدرت نرم» را به عنوان توانایی جذب و اقناع دیگران بدون استفاده از زور معرفی میکند. نقشآفرینی چهرههایی مانند ایلان ماسک در سیاست جهانی نشاندهنده تغییراتی در ساختار قدرت و تأثیرگذاری در عصر جهانیشدن است، تغییراتی که شاید، شکل و شمایل روابط بینالمللی را که طبق نظریه رئالیسم دولتها بازیگران اصلی آن بودند، از اساس تغییر دهد.
@sahandiranmehr