🌀 «برخورد با اخبار»
یکی از دغدغههای مهم این روزهای ما با مسئله اخبار است.
این روزها ما توسط انواع اخبار ناگوار، بمباران میشویم، خبر جنگ، حمله، انفجار و وقایع هولناک.
این اخبار ممکن است به ما آسیب بزند و گاه ما را به شدت تحت تاثیر قرار دهد.
در چنین شرایطی، سوال این است که با این اخبار چه کنیم؟
چند اصل مهم درباره مواجهه با اخبار را در اینجا ببینید.
👇👇
https://youtu.be/YWB7DHFDl5g?si=j3qu4MouQBJrdLAM
یکی از دغدغههای مهم این روزهای ما با مسئله اخبار است.
این روزها ما توسط انواع اخبار ناگوار، بمباران میشویم، خبر جنگ، حمله، انفجار و وقایع هولناک.
این اخبار ممکن است به ما آسیب بزند و گاه ما را به شدت تحت تاثیر قرار دهد.
در چنین شرایطی، سوال این است که با این اخبار چه کنیم؟
چند اصل مهم درباره مواجهه با اخبار را در اینجا ببینید.
👇👇
https://youtu.be/YWB7DHFDl5g?si=j3qu4MouQBJrdLAM
YouTube
برخورد با اخبار: بخشی از وبینار "مدیریت خویش در بحران" ساسان حبیبوند #جنگ #خبر #اضطراب
#استرس #حمله_ایران #حمله_اسرائیل
📌 برخورد با اخبار
از وبینار "مدیریت خویش در بحران"
(بازنشر)
یکی از دغدغههای مهمی که این روزها با آن درگیریم، مسئله اخبار است. این روزها ما توسط اخبار، بمباران میشویم و بهخصوص در شرایط فعلی، خبرهای متعددی از کشته شدن،…
📌 برخورد با اخبار
از وبینار "مدیریت خویش در بحران"
(بازنشر)
یکی از دغدغههای مهمی که این روزها با آن درگیریم، مسئله اخبار است. این روزها ما توسط اخبار، بمباران میشویم و بهخصوص در شرایط فعلی، خبرهای متعددی از کشته شدن،…
دانه و پیمانه
محسن محمد- ساسان حبیب وند
🌀 «دانه و پیمانه»
درنگی در شیوه داستانپردازی مولانا
همراه با شرح چند حکایت از مثنوی
(برنامهای به شادباش ولادت جلالالدین محمد بلخی)
محسن محمد - ساسان حبیبوند
ای برادر، قصه چون پیمانهایست
معنی اندر وی مثال دانهایست
دانهی معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
🔹 سرفصلهای این گفتگو:
- چرا مولانا رساله و درسنامه ننوشت؟
- چرا از ابزار تمثیل و حکایت استفاده کرد؟
- ویژگیهای سمبل و تمثیل چیست؟
- آیا همه داستانها از خود مولوی است؟
- اگر نه، مآخذ حکایات او کدام است؟
🔹 همراه با تفسیر و تحلیل سه حکایت:
- حکایت «بقال و طوطی» (دفتر اول)
- حکایت «اسب واپسرو» (دفتر ششم)
- حکایت «خاریدن روستایی شیر را در آخور» (دفتر دوم)
- نقد مولوی به "پندار کمال" ما
www.tgoop.com/sasanhabibvand
درنگی در شیوه داستانپردازی مولانا
همراه با شرح چند حکایت از مثنوی
(برنامهای به شادباش ولادت جلالالدین محمد بلخی)
محسن محمد - ساسان حبیبوند
ای برادر، قصه چون پیمانهایست
معنی اندر وی مثال دانهایست
دانهی معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
🔹 سرفصلهای این گفتگو:
- چرا مولانا رساله و درسنامه ننوشت؟
- چرا از ابزار تمثیل و حکایت استفاده کرد؟
- ویژگیهای سمبل و تمثیل چیست؟
- آیا همه داستانها از خود مولوی است؟
- اگر نه، مآخذ حکایات او کدام است؟
🔹 همراه با تفسیر و تحلیل سه حکایت:
- حکایت «بقال و طوطی» (دفتر اول)
- حکایت «اسب واپسرو» (دفتر ششم)
- حکایت «خاریدن روستایی شیر را در آخور» (دفتر دوم)
- نقد مولوی به "پندار کمال" ما
www.tgoop.com/sasanhabibvand
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌀 لایههای پنهان معنا
در داستانهای مولوی
(بخشی از لایو «دانه و پیمانه»)
فایل کامل صوتی را در اینجا بشنوید.
www.tgoop.com/sasanhabibvand
در داستانهای مولوی
(بخشی از لایو «دانه و پیمانه»)
فایل کامل صوتی را در اینجا بشنوید.
www.tgoop.com/sasanhabibvand
ساسان حبیبوند
🌀 «محبوب و تنها» (بخش اول) این نوشته را در دو بخش تقدیم میکنم. این دو بخش، هم مستقلاند و هم مکمل یکدیگر. شما آنها را به هر شکلی که دوست داشتید بخوانید... 🔹 چرا خیلی از آدمهای مشهور خودکشی میکنند؟ چرا بسیاری از ثروتمندان، سلبریتیها و هنرمندان بزرگ، داروی…
🌀 «محبوب و تنها»
(بخش دوم)
🔹 تنهایی، به معنای درک نشدن و عزلت درونی، از بزرگترین رنجهای افراد مشهور و سلبریتیهاست. این همان رنج بیهمدلی و بیهمزبانی است که مولوی در همان آغاز مثنوی به تصویر میکشد. آخر مولوی هم یک سلبریتی بود؛ مشهور، محبوب، الگو، مورد ستایش و در عین حال، تنها.
هر که او از همزبانی شد جدا
بیزبان شد گرچه دارد صد نوا
🔹 درست است که سخن مولانا بعد عمیق معنوی و عرفانی دارد. اما چه کسی گفته است که عرفان، یک مفهوم انتزاعی و غیرشخصی است؟ عارفی که رنج را از عمق جان خود حس نکرده باشد، چگونه میتواند ابیاتی چنان آشنا و ماندگار بسازد؟ از قضا این تصور، از جمله همان سوءتفاهمهای ما درباره بزرگان است.
🔹 اساساً همین احساس تنهایی درونی است که عارف را عارف میکند و او را بیقرار وصل میسازد. در این حال، همصحبتی کسانی که با این اندوه آشنا هستند، میتواند مرهمی دلپذیر بر این رنج مشترک باشد.
🔹 بی دلیل نیست که مولانا به حضور شمس آنهمه وابسته شد. آنچه او را به شمس پیوند میداد، فقط جاذبه یا نیکویی شمس نبود؛ بلکه غم سنگین تنهایی بود. اگر موضوع، فقط جذابیت معنوی یا عرفانی شمس بود، مولانا پس از او همچنان به دنبال همدم نمیگشت. اما پس از فقدان شمس، مولانا بهسرعت به صلاحالدین زرکوب روی آورد و پس از او، حسامالدین را جایگزین کرد. مولانا نمیتوانست بدون یار و مصاحب بماند و پس از آنکه کسی را درخور همنشینی مییافت، عمیقاً به او دل میبست. این نشانهای است از رنج تنهایی و نیاز او به دوستی و همراهی.
🔹 بسیاری تصور میکنند شمس به مولانا علم و دانش آموخت. در حالی که مولوی به مراتب درسخواندهتر و تحصیلکردهتر از شمس بود. او سالها در درخشانترین مراکز علمی زمانه تحصیل کرده بود و بر عمده علوم زمانه خود تسلط داشت.
🔹 برخی دیگر معتقدند شمس به مولانا علوم باطنی و رموز سیر و سلوک آموخت. اما آندو بیشتر، رابطه تبادل نظر و همفکری داشتند تا تعلیم و تعلم. این امری است که سخنان شمس در «مقالات» بهخوبی روشن میکند. اما حتی اگر چنین بوده باشد، علوم باطنی برای مولانا چیز تازهای نبود. او در خانوادهای اهل عرفان بزرگ شده بود. پدرش، صوفی بنام و صاحب اثر عرفانی «معارف بهاولد» بود. مولانا از کودکی علاوه بر حضور در مجالس وعظ پدر تحت تعالیم برهانالدین ترمذی، که شاگرد پدر بود، آموزش دید. برهانالدینی که خود، صاحب اثر ماندگار «معارف برهانالدین» است که از لطیفترین مواریث ادبی و عرفانی به شمار میرود.
پخته گرد و از تغیر دور شو
رو چو برهان محقق نور شو
🔹 بنابراین، موضوع علم و عرفان نبود، یا حداقل همه ماجرا این نبود. چنانکه در سراسر سخنان و سرودههایش میبینیم، مولانا اندیشهای خلاق و نگاهی متفاوت داشت. او به انسان، زندگی، دین و دنیا به شکلی مینگریست که برای بسیاری از مردم غریب و حتی هضمناکردنی بود. اساسأ همین نگاه منحصربهفرد است که مولوی را به آنچه هست، تبدیل کرده است.
🔹 مولوی حرفهای ناگفتهٔ بسیار داشت، اما کسی را نمیجست که ظرفیت همراز شدن با او را داشته باشد. این تنهایی، به روح بیقرار و بلندپرواز وی، ناشنیدگی و ناشکفتگی عمیقی را تحمیل میکرد. در این هنگام، شمس از راه رسید، در اوج ازدحام بیرونی و عزلت درونی.
🔹 شمس هم، مانند مولوی، عمیقاً تنها بود. شاید از همین رو بود که میتوانست جنس تنهایی مولانا را به خوبی درک کند. با این تفاوت که شمس، جسور و صریحالهجه بود. او پردههای واهمه و خودسانسوری را از ذهن و دل مولوی برداشت، سخن او را درک کرد و همدلی بیسابقهای نشان داد.
🔹 گویی ورود شمس همان جرقهای بود که خرمن جان مولوی انتظارش را داشت تا شعله عظیمی از حسرت و عشق و احساس، فوران کند. از این همراهی، مرغ جان مولوی به پرواز و آواز درآمد و دلنوازترین ترانههای عاشقانه را سرود. او خود در وصف این زیر و زبرشدگی میگوید:
در دست همیشه مصحفم بود
وز عشق گرفتهام چغانه
اندر دهنی که بود تسبیح
شعر است و دوبیتی و ترانه
شمس رفت، اما مولوی که اکنون درونش آزاد شده بود، با افرادی آشنا شد که مثل او، در میان هزاران، تنها و بیکس بودند.
🔹 حسامالدین که سالها رهبر گروهی به نام «فتیان» (جوانمردان) بود چرا آنهمه پیروان را رها کرد و به یاران مولوی پیوست؟ چرا پیش از این چنین نکرده بود؟ زیرا حسام هم مانند مولانا، انسانی تنها بود و پس از سالها همدلی را یافته بود که میتوانست او را از تنهایی بهدرآورد.
این بار مصاحبت حسام بود که مثنوی معنوی را بیتبهبیت و دفتربهدفتر از عمق سینه مولوی بیرون کشید و بر سینه کاغذ ریخت:
ای ضیاءالحق حسامالدین توی
که گذشت از مه به نورت مثنوی
گردن این مثنوی را بستهای
میکشی آن سوی که دانستهای
مثنوی را چون تو مبدا بودهای
گر فزون گردد، توش افزودهای
www.tgoop.com/sasanhabibvand
(بخش دوم)
🔹 تنهایی، به معنای درک نشدن و عزلت درونی، از بزرگترین رنجهای افراد مشهور و سلبریتیهاست. این همان رنج بیهمدلی و بیهمزبانی است که مولوی در همان آغاز مثنوی به تصویر میکشد. آخر مولوی هم یک سلبریتی بود؛ مشهور، محبوب، الگو، مورد ستایش و در عین حال، تنها.
هر که او از همزبانی شد جدا
بیزبان شد گرچه دارد صد نوا
🔹 درست است که سخن مولانا بعد عمیق معنوی و عرفانی دارد. اما چه کسی گفته است که عرفان، یک مفهوم انتزاعی و غیرشخصی است؟ عارفی که رنج را از عمق جان خود حس نکرده باشد، چگونه میتواند ابیاتی چنان آشنا و ماندگار بسازد؟ از قضا این تصور، از جمله همان سوءتفاهمهای ما درباره بزرگان است.
🔹 اساساً همین احساس تنهایی درونی است که عارف را عارف میکند و او را بیقرار وصل میسازد. در این حال، همصحبتی کسانی که با این اندوه آشنا هستند، میتواند مرهمی دلپذیر بر این رنج مشترک باشد.
🔹 بی دلیل نیست که مولانا به حضور شمس آنهمه وابسته شد. آنچه او را به شمس پیوند میداد، فقط جاذبه یا نیکویی شمس نبود؛ بلکه غم سنگین تنهایی بود. اگر موضوع، فقط جذابیت معنوی یا عرفانی شمس بود، مولانا پس از او همچنان به دنبال همدم نمیگشت. اما پس از فقدان شمس، مولانا بهسرعت به صلاحالدین زرکوب روی آورد و پس از او، حسامالدین را جایگزین کرد. مولانا نمیتوانست بدون یار و مصاحب بماند و پس از آنکه کسی را درخور همنشینی مییافت، عمیقاً به او دل میبست. این نشانهای است از رنج تنهایی و نیاز او به دوستی و همراهی.
🔹 بسیاری تصور میکنند شمس به مولانا علم و دانش آموخت. در حالی که مولوی به مراتب درسخواندهتر و تحصیلکردهتر از شمس بود. او سالها در درخشانترین مراکز علمی زمانه تحصیل کرده بود و بر عمده علوم زمانه خود تسلط داشت.
🔹 برخی دیگر معتقدند شمس به مولانا علوم باطنی و رموز سیر و سلوک آموخت. اما آندو بیشتر، رابطه تبادل نظر و همفکری داشتند تا تعلیم و تعلم. این امری است که سخنان شمس در «مقالات» بهخوبی روشن میکند. اما حتی اگر چنین بوده باشد، علوم باطنی برای مولانا چیز تازهای نبود. او در خانوادهای اهل عرفان بزرگ شده بود. پدرش، صوفی بنام و صاحب اثر عرفانی «معارف بهاولد» بود. مولانا از کودکی علاوه بر حضور در مجالس وعظ پدر تحت تعالیم برهانالدین ترمذی، که شاگرد پدر بود، آموزش دید. برهانالدینی که خود، صاحب اثر ماندگار «معارف برهانالدین» است که از لطیفترین مواریث ادبی و عرفانی به شمار میرود.
پخته گرد و از تغیر دور شو
رو چو برهان محقق نور شو
🔹 بنابراین، موضوع علم و عرفان نبود، یا حداقل همه ماجرا این نبود. چنانکه در سراسر سخنان و سرودههایش میبینیم، مولانا اندیشهای خلاق و نگاهی متفاوت داشت. او به انسان، زندگی، دین و دنیا به شکلی مینگریست که برای بسیاری از مردم غریب و حتی هضمناکردنی بود. اساسأ همین نگاه منحصربهفرد است که مولوی را به آنچه هست، تبدیل کرده است.
🔹 مولوی حرفهای ناگفتهٔ بسیار داشت، اما کسی را نمیجست که ظرفیت همراز شدن با او را داشته باشد. این تنهایی، به روح بیقرار و بلندپرواز وی، ناشنیدگی و ناشکفتگی عمیقی را تحمیل میکرد. در این هنگام، شمس از راه رسید، در اوج ازدحام بیرونی و عزلت درونی.
🔹 شمس هم، مانند مولوی، عمیقاً تنها بود. شاید از همین رو بود که میتوانست جنس تنهایی مولانا را به خوبی درک کند. با این تفاوت که شمس، جسور و صریحالهجه بود. او پردههای واهمه و خودسانسوری را از ذهن و دل مولوی برداشت، سخن او را درک کرد و همدلی بیسابقهای نشان داد.
🔹 گویی ورود شمس همان جرقهای بود که خرمن جان مولوی انتظارش را داشت تا شعله عظیمی از حسرت و عشق و احساس، فوران کند. از این همراهی، مرغ جان مولوی به پرواز و آواز درآمد و دلنوازترین ترانههای عاشقانه را سرود. او خود در وصف این زیر و زبرشدگی میگوید:
در دست همیشه مصحفم بود
وز عشق گرفتهام چغانه
اندر دهنی که بود تسبیح
شعر است و دوبیتی و ترانه
شمس رفت، اما مولوی که اکنون درونش آزاد شده بود، با افرادی آشنا شد که مثل او، در میان هزاران، تنها و بیکس بودند.
🔹 حسامالدین که سالها رهبر گروهی به نام «فتیان» (جوانمردان) بود چرا آنهمه پیروان را رها کرد و به یاران مولوی پیوست؟ چرا پیش از این چنین نکرده بود؟ زیرا حسام هم مانند مولانا، انسانی تنها بود و پس از سالها همدلی را یافته بود که میتوانست او را از تنهایی بهدرآورد.
این بار مصاحبت حسام بود که مثنوی معنوی را بیتبهبیت و دفتربهدفتر از عمق سینه مولوی بیرون کشید و بر سینه کاغذ ریخت:
ای ضیاءالحق حسامالدین توی
که گذشت از مه به نورت مثنوی
گردن این مثنوی را بستهای
میکشی آن سوی که دانستهای
مثنوی را چون تو مبدا بودهای
گر فزون گردد، توش افزودهای
www.tgoop.com/sasanhabibvand
♦️مراحل رشد اخلاقی
در گفتوگو درباره رمان "بندباز"
از استاد عزیز ساسان حبیبوند
۸ شهریور ۱۴۰۳
https://www.youtube.com/watch?v=UmWMAiLNkjU
#بندباز
#رشد_اخلاقی
#ساسان_حبیبوند
@NewHasanMohaddesi
در گفتوگو درباره رمان "بندباز"
از استاد عزیز ساسان حبیبوند
۸ شهریور ۱۴۰۳
https://www.youtube.com/watch?v=UmWMAiLNkjU
#بندباز
#رشد_اخلاقی
#ساسان_حبیبوند
@NewHasanMohaddesi
YouTube
مراحل رشد اخلاقی در بحث از رمان بندباز اثر برادر عزیز آقای ساسان حبیبوند
از رسانههای شخصی ام بازدید کنید
@drmohaddesi
@NewHasanMohaddesi
@drmohaddesi
@NewHasanMohaddesi
🌀 «علم بهتر است یا امنیت؟»
خطای اساسی نظام آموزشی ما
در سلسله مراتب نیازهای انسان، و هر موجود زندهای، نیاز به امنیت و نبود خطر، جزو نیازهای حیاتی است.
از سوی دیگر، کنجکاوی و میل به آموختن، نسبت به امنیت، در درجه دوم قرار میگیرد.
از منظر روانشناختی، اشکال نظام آموزشی ما عدم توجه به این خصوصیت اساسی انسان است.
ساختار آموزشی ما قصد دارد با تهدید آرامش و امنیت فرد- اعم از امنیت فیزیکی، روانی و عاطفی- او را وادار به آموختن علم و دانش کند.
همین، رمز بزرگ شکست نظام آموزشی ماست.
www.tgoop.com/sasanhabibvand
خطای اساسی نظام آموزشی ما
در سلسله مراتب نیازهای انسان، و هر موجود زندهای، نیاز به امنیت و نبود خطر، جزو نیازهای حیاتی است.
از سوی دیگر، کنجکاوی و میل به آموختن، نسبت به امنیت، در درجه دوم قرار میگیرد.
از منظر روانشناختی، اشکال نظام آموزشی ما عدم توجه به این خصوصیت اساسی انسان است.
ساختار آموزشی ما قصد دارد با تهدید آرامش و امنیت فرد- اعم از امنیت فیزیکی، روانی و عاطفی- او را وادار به آموختن علم و دانش کند.
همین، رمز بزرگ شکست نظام آموزشی ماست.
www.tgoop.com/sasanhabibvand
🌀 در پس خشم آدمها چه چیز وجود دارد؟
در کانال یوتیوب ما عضو شوید و دهها ویدیو با موضوعات روانشناسی، فلسفی و عرفانی را ببینید👇👇
https://youtube.com/shorts/mkf_gNzNUzY?si=6J7DklHshE2Gg3LT
در کانال یوتیوب ما عضو شوید و دهها ویدیو با موضوعات روانشناسی، فلسفی و عرفانی را ببینید👇👇
https://youtube.com/shorts/mkf_gNzNUzY?si=6J7DklHshE2Gg3LT
YouTube
قضاوتهای ما در پس احساس #خشم: از کارگاه آنلاین "رابطه شکوفا" #خانواده #ورکشاپ
#کنترل_خشم #کنترل #افکار_مثبت گزیدهای از کارگاه رابطهی شکوفا📝 کارگاه آنلاین «رابطهی شکوفا» برمبنای تحلیل سریال:《پدر سالار و در انتهای شب》👤 دکتر ساسان حب...
🌀 «چرا ما اشرف مخلوقات نیستیم؟»
دوست عزیزی میگفت: نمیدانم چرا به انسان اشرف مخلوقات گفتهاند؟
این تعبیر باعث شده انسان خودش را برتر از همه موجودات تصور کند و خود را محق بداند که هر رفتاری مایل بود با طبیعت، گیاهان و حیوانات انجام دهد.
پرسید: به نظر تو بشر واقعاً اشرف مخلوقات است؟
🔹 گفتم به نظر من کلمات و تعابیر نباید ما را گمراه کنند. موضوع، شرافت و برتری یا ارزشمندی نیست، بلکه مزیت و امکانات است. واقعیت آن است که انسان از یک مزیت بزرگ برخوردار است به اسم تعقل و تفکر، البته در حدی پیچیدهتر و قویتر از دیگر موجودات.
🔹 داشتن امکانات به خودی خود نه ارزشی دارد و نه چیزی را ثابت میکند مهم این است که از امکانات خود چگونه استفاده کنیم، در جهت ساختن و شکوفانیدن یا پژمردن و ویران کردن.
🔹 امکانات برای تفاخر و خودبرتربینی نیست، برای استفاده و بهرهگیری است. برخورداری از امکانات بیشتر، مسئولیت ما را حساستر میکند، ما اگر عقل و فکر و شناخت بهتری داریم، باید مهربانتر، هوشیارتر و اخلاقیتر باشیم.
وبسایت ما👇👇
www.sasanhabibvand.com
دوست عزیزی میگفت: نمیدانم چرا به انسان اشرف مخلوقات گفتهاند؟
این تعبیر باعث شده انسان خودش را برتر از همه موجودات تصور کند و خود را محق بداند که هر رفتاری مایل بود با طبیعت، گیاهان و حیوانات انجام دهد.
پرسید: به نظر تو بشر واقعاً اشرف مخلوقات است؟
🔹 گفتم به نظر من کلمات و تعابیر نباید ما را گمراه کنند. موضوع، شرافت و برتری یا ارزشمندی نیست، بلکه مزیت و امکانات است. واقعیت آن است که انسان از یک مزیت بزرگ برخوردار است به اسم تعقل و تفکر، البته در حدی پیچیدهتر و قویتر از دیگر موجودات.
🔹 داشتن امکانات به خودی خود نه ارزشی دارد و نه چیزی را ثابت میکند مهم این است که از امکانات خود چگونه استفاده کنیم، در جهت ساختن و شکوفانیدن یا پژمردن و ویران کردن.
🔹 امکانات برای تفاخر و خودبرتربینی نیست، برای استفاده و بهرهگیری است. برخورداری از امکانات بیشتر، مسئولیت ما را حساستر میکند، ما اگر عقل و فکر و شناخت بهتری داریم، باید مهربانتر، هوشیارتر و اخلاقیتر باشیم.
وبسایت ما👇👇
www.sasanhabibvand.com
علتهای شکلگیری الگوهای ارتباطی ناکارآمد، بخشی از کارگاه آنلاین…
ساسان حبیبوند
🌀 سببشناسی رفتار ناسالم
- ریشه رفتارهای ناسالم ارتباطی چیست؟
ـ چرا بعضی افراد به خشونت، سلطهگری و فریب متوسل میشوند؟
- چهار علت عمده اختلالات رفتاری چیست؟
📌 برای تهیه فایل کامل کارگاه «رابطه شکوفا» (صوتی و تصویری) لطفاً پیام بگذارید 👇👇
@toAkademi
www.tgoop.com/sasanhabibvand
- ریشه رفتارهای ناسالم ارتباطی چیست؟
ـ چرا بعضی افراد به خشونت، سلطهگری و فریب متوسل میشوند؟
- چهار علت عمده اختلالات رفتاری چیست؟
📌 برای تهیه فایل کامل کارگاه «رابطه شکوفا» (صوتی و تصویری) لطفاً پیام بگذارید 👇👇
@toAkademi
www.tgoop.com/sasanhabibvand
نامه_سرگشاده_به_رئیس_شورای_اروپا_اکتبر_۲۰۲۴.pdf
2.9 MB
📌 نامه اعتراضی به رئیس شورای اروپا
در خصوص خلیج فارس و جزایر سهگانه
دوست و همکار عزیزم جناب پروفسور محمود مسائلی استاد حقوق و روابط بینالملل دانشگاه اتاوا، نامه سرگشادهای را خطاب به چارلز میشل، رئیس شورای اروپا در اعتراض به بیانیه اخیر اتحادیه اروپا درخصوص خلیج فارس و جزایر سهگانه ایران تنظیم کردهاند.
رونوشت این نامه در دو نسخه فارسی و انگلیسی تقدیم میشود.
لطفاً جهت آگاهیرسانی، تا حد امکان منتشر بفرمایید.
با مهر و امتنان،
ساسان حبیبوند
www.tgoop.com/sasanhabibvand
در خصوص خلیج فارس و جزایر سهگانه
دوست و همکار عزیزم جناب پروفسور محمود مسائلی استاد حقوق و روابط بینالملل دانشگاه اتاوا، نامه سرگشادهای را خطاب به چارلز میشل، رئیس شورای اروپا در اعتراض به بیانیه اخیر اتحادیه اروپا درخصوص خلیج فارس و جزایر سهگانه ایران تنظیم کردهاند.
رونوشت این نامه در دو نسخه فارسی و انگلیسی تقدیم میشود.
لطفاً جهت آگاهیرسانی، تا حد امکان منتشر بفرمایید.
با مهر و امتنان،
ساسان حبیبوند
www.tgoop.com/sasanhabibvand
Open_letter_to_Charles_Michel_President_of_the_European_Council.pdf
3.7 MB
📌 نامه اعتراضی به رئیس شورای اروپا
در خصوص خلیج فارس و جزایر سهگانه
دوست و همکار عزیزم جناب پروفسور محمود مسائلی استاد حقوق و روابط بینالملل دانشگاه اتاوا، نامه سرگشادهای را خطاب به چارلز میشل، رئیس شورای اروپا در اعتراض به بیانیه اخیر اتحادیه اروپا درخصوص خلیج فارس و جزایر سهگانه ایران تنظیم کردهاند.
رونوشت این نامه در دو نسخه فارسی و انگلیسی تقدیم میشود.
لطفاً جهت آگاهیرسانی، تا حد امکان منتشر بفرمایید.
با مهر و امتنان،
ساسان حبیبوند
www.tgoop.com/sasanhabibvand
در خصوص خلیج فارس و جزایر سهگانه
دوست و همکار عزیزم جناب پروفسور محمود مسائلی استاد حقوق و روابط بینالملل دانشگاه اتاوا، نامه سرگشادهای را خطاب به چارلز میشل، رئیس شورای اروپا در اعتراض به بیانیه اخیر اتحادیه اروپا درخصوص خلیج فارس و جزایر سهگانه ایران تنظیم کردهاند.
رونوشت این نامه در دو نسخه فارسی و انگلیسی تقدیم میشود.
لطفاً جهت آگاهیرسانی، تا حد امکان منتشر بفرمایید.
با مهر و امتنان،
ساسان حبیبوند
www.tgoop.com/sasanhabibvand
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌀 «کوه خشم»
(شناخت، ریشهیابی و مدیریت خشم)
از کارگاه رابطه شکوفا
شهریور و مهر ۱۴۰۳
📌 برای تهیه فایل کامل کارگاه «رابطه شکوفا» (صوتی و تصویری) لطفاً پیام بگذارید 👇👇
@toAkademi
www.tgoop.com/sasanhabibvand
(شناخت، ریشهیابی و مدیریت خشم)
از کارگاه رابطه شکوفا
شهریور و مهر ۱۴۰۳
📌 برای تهیه فایل کامل کارگاه «رابطه شکوفا» (صوتی و تصویری) لطفاً پیام بگذارید 👇👇
@toAkademi
www.tgoop.com/sasanhabibvand
🌀 ما و ظلم ناگزیر
🔹 در مناطق جنگلی و مرطوب، گیاهان و جانوران مختلفی از قبیل علفهای هرز، حشرات و جوندگان، در سقف و اطراف خانهها می رویند و لانهسازی میکنند. بعضی از این موجودات، سمی و خطرناکاند و برخی دیگر باعث آسیب به خانهها و گسترش بیماری میشوند. از همین رو خانه ما هم مثل دیگران هر سال توسط متخصصان دفع آفات با استفاده از سموم و تلهها پاکسازی میشود.
🔹 مدتی است به این فکر میکنم که این موجودات بینوایی که ما میکشیم، چه تقصیری دارند؟ آنها نمیدانند که حضور یا فعالیتشان ممکن است به ما لطمه بزند یا اذیتمان کند. آنها صرفاً به شیوهای که طبیعت برایشان مقرر کرده، زندگی و رفتار میکنند؛ زندگیای که در انتخاب یا نوع آن هیچ نقشی ندارند. اینکه موجودی بیگناه را بهخاطر حیاتی که حق طبیعی اوست، از بین ببریم مصداق روشن ظلم است.
🔹 از خود میپرسم: آخر ما به چه حقی اینها را نابود میکنیم؟ ما چرا برای بقای خود به اینها ظلم میکنیم؟ به همین اصطلاح «گیاه هرز» یا «جانور موذی» فکر کنید. این ها آشکارا القابی خودمحورانه و خودبینانه هستند. این علفها و آن جانوران از نظر منافع ما هرز و موذیاند. آنها برای خودشان نه هرزاند و نه موذی- آن بچهموش کوچولو برای پدر و مادرش عزیزترین موجود دنیاست!
🔹 آنها اگر هم مزاحمتی برای ما دارند، تعمدی و دانسته نیست. ما آم ها هم مزاحمت بسیار برای دیگر موجودات داریم و البته اغلب، تعمدی و دانسته. اما مسأله مهمتری وجود دارد.
🔹 اگر اصطلاحاً لنز دوربینتان را کاملا عقب ببرید و از بالا به کلیت جهان هستی نگاه کنید میبینید که گویی در این جهان نمیتوان بهطور مطلق از ظلم اجتناب کرد. گویی ظلم و زور، بخشی لاینفک از سازوکار این دنیاست.
🔹 در سالهای اخیر موج مبارزه با گوشتخواری و کشتن حیوانات در جهان شدت گرفته و افراد بیشتری به گیاهخواری روی میآورند. بهنظر من هم این اتفاقی بسیار نیکوست، اما مسئله فراتر از اینهاست. زندگی ما در هر لحظه بهمعنای مرگ صدها و هزاران موجود دیگر است - بدیهی است که زندگی آنها هم همینطور. ما علفهای به اصطلاح هرز را ریشهکن میکنیم، سبزیجات را میخوریم و مصرف میکنیم. هنگام شستن دستهایمان، هربار هزاران موجود میکروسکوپی را نابود میکنیم. حتی فعالیتهای طبیعی بدن ما، مانند گوارش، تنفس و سیستم ایمنی، مستلزم نابودی هزاران میکروارگانیسم است که همگی زندهاند و حق حیات دارند.
🔹 مرگ و زندگی بهشکل یک دوگانهی جداییناپذیر در کل چرخهی حیات مستتر است. موجودات گونهگون خواهناخواه قربانی حیات و بقای یکدیگر میشوند. همین که طبیعت، من و شما را بهگونهای ساخته است که بهتدریج ارگانیسممان ضعیف میشود و رو به مرگ و زوال میگذاریم، نقشهی کلی جهان را برای مرگ عدهای بهمنظور آمدن عدهای دیگر آشکار میسازد.
🔹 این مسئله برای من که معیار عمل درست را شکوفایی و معیار عمل نادرست را ظلم میدانم چالشی کلان و اساسی پیش میآورد. اما اگر حذف ظلم بهطور کامل ممکن نباشد، شاید نتوانیم قانون اخلاقی قطعی و همیشگی وضع کنیم. شاید اخلاق را باید بهعنوان یک روند پویا و منعطف ببینیم که هدف آن حرکت بهسوی شکوفایی و کاهش رنج است، با معیارهایی کلی که بسته به شرایط و موضوعات مختلف باید تفسیر و تطبیق داده شود.
🔹 هر چه هست، یک نکته مسلم است، اینکه در دنیایی که این همه ظلم و رنج ناخواسته وجود دارد، باید تا جایی که میتوانیم از ظلم و آزار خودساخته جلوگیری کنیم. اتفاقا وجود رنجهای ناخواسته، ضرورت شفقت و مهرورزی را دوچندان میکند.
www.tgoop.com/sasanhabibvand
🔹 در مناطق جنگلی و مرطوب، گیاهان و جانوران مختلفی از قبیل علفهای هرز، حشرات و جوندگان، در سقف و اطراف خانهها می رویند و لانهسازی میکنند. بعضی از این موجودات، سمی و خطرناکاند و برخی دیگر باعث آسیب به خانهها و گسترش بیماری میشوند. از همین رو خانه ما هم مثل دیگران هر سال توسط متخصصان دفع آفات با استفاده از سموم و تلهها پاکسازی میشود.
🔹 مدتی است به این فکر میکنم که این موجودات بینوایی که ما میکشیم، چه تقصیری دارند؟ آنها نمیدانند که حضور یا فعالیتشان ممکن است به ما لطمه بزند یا اذیتمان کند. آنها صرفاً به شیوهای که طبیعت برایشان مقرر کرده، زندگی و رفتار میکنند؛ زندگیای که در انتخاب یا نوع آن هیچ نقشی ندارند. اینکه موجودی بیگناه را بهخاطر حیاتی که حق طبیعی اوست، از بین ببریم مصداق روشن ظلم است.
🔹 از خود میپرسم: آخر ما به چه حقی اینها را نابود میکنیم؟ ما چرا برای بقای خود به اینها ظلم میکنیم؟ به همین اصطلاح «گیاه هرز» یا «جانور موذی» فکر کنید. این ها آشکارا القابی خودمحورانه و خودبینانه هستند. این علفها و آن جانوران از نظر منافع ما هرز و موذیاند. آنها برای خودشان نه هرزاند و نه موذی- آن بچهموش کوچولو برای پدر و مادرش عزیزترین موجود دنیاست!
🔹 آنها اگر هم مزاحمتی برای ما دارند، تعمدی و دانسته نیست. ما آم ها هم مزاحمت بسیار برای دیگر موجودات داریم و البته اغلب، تعمدی و دانسته. اما مسأله مهمتری وجود دارد.
🔹 اگر اصطلاحاً لنز دوربینتان را کاملا عقب ببرید و از بالا به کلیت جهان هستی نگاه کنید میبینید که گویی در این جهان نمیتوان بهطور مطلق از ظلم اجتناب کرد. گویی ظلم و زور، بخشی لاینفک از سازوکار این دنیاست.
🔹 در سالهای اخیر موج مبارزه با گوشتخواری و کشتن حیوانات در جهان شدت گرفته و افراد بیشتری به گیاهخواری روی میآورند. بهنظر من هم این اتفاقی بسیار نیکوست، اما مسئله فراتر از اینهاست. زندگی ما در هر لحظه بهمعنای مرگ صدها و هزاران موجود دیگر است - بدیهی است که زندگی آنها هم همینطور. ما علفهای به اصطلاح هرز را ریشهکن میکنیم، سبزیجات را میخوریم و مصرف میکنیم. هنگام شستن دستهایمان، هربار هزاران موجود میکروسکوپی را نابود میکنیم. حتی فعالیتهای طبیعی بدن ما، مانند گوارش، تنفس و سیستم ایمنی، مستلزم نابودی هزاران میکروارگانیسم است که همگی زندهاند و حق حیات دارند.
🔹 مرگ و زندگی بهشکل یک دوگانهی جداییناپذیر در کل چرخهی حیات مستتر است. موجودات گونهگون خواهناخواه قربانی حیات و بقای یکدیگر میشوند. همین که طبیعت، من و شما را بهگونهای ساخته است که بهتدریج ارگانیسممان ضعیف میشود و رو به مرگ و زوال میگذاریم، نقشهی کلی جهان را برای مرگ عدهای بهمنظور آمدن عدهای دیگر آشکار میسازد.
🔹 این مسئله برای من که معیار عمل درست را شکوفایی و معیار عمل نادرست را ظلم میدانم چالشی کلان و اساسی پیش میآورد. اما اگر حذف ظلم بهطور کامل ممکن نباشد، شاید نتوانیم قانون اخلاقی قطعی و همیشگی وضع کنیم. شاید اخلاق را باید بهعنوان یک روند پویا و منعطف ببینیم که هدف آن حرکت بهسوی شکوفایی و کاهش رنج است، با معیارهایی کلی که بسته به شرایط و موضوعات مختلف باید تفسیر و تطبیق داده شود.
🔹 هر چه هست، یک نکته مسلم است، اینکه در دنیایی که این همه ظلم و رنج ناخواسته وجود دارد، باید تا جایی که میتوانیم از ظلم و آزار خودساخته جلوگیری کنیم. اتفاقا وجود رنجهای ناخواسته، ضرورت شفقت و مهرورزی را دوچندان میکند.
www.tgoop.com/sasanhabibvand
🌀 فلسفه، جزوی از زندگی
در کانال یوتیوب ما عضو شوید و دهها ویدیو با موضوعات روانشناسی، فلسفی و عرفانی را ببینید.
👇👇
https://youtube.com/shorts/BXG6pmcT364?si=NYO64WXF2RuLSR85
در کانال یوتیوب ما عضو شوید و دهها ویدیو با موضوعات روانشناسی، فلسفی و عرفانی را ببینید.
👇👇
https://youtube.com/shorts/BXG6pmcT364?si=NYO64WXF2RuLSR85
YouTube
فایده خواندن فلسفه چیست؟ ساسان حبیبوند، درسگفتار "دنیای فلسفه" #مطالعه #فلسفه #تفکر
#فیلسوف #فلسفة_ومنطق #تفکر برخی افراد میپرسند: فلسفه به چه دردی میخورد؟این سوال، نشان میدهد، این افراد، شناخت درستی از مفهوم فلسفه ندارند. انسان بدون فلسف...
#پیام_شما
آقای حبیب وند عزیز سلام و عرض احترام.
از ته دلم از شما تشکر میکنم بابت ترویج آگاهی.
بنده ۳۲سالمه. کارشناسی بیولوژی دارم و خیلی علاقمند به روانشناسی بودم. از دوران راهنمایی کتابهای غیر درسی میخوندم.
بنده متاسفانه هم در تحصیل هم در کار ناموفق بودم تا به الان. خیل مطالعه داشتم اما پراکنده و نامنظم. به دنبال دین و عرفان از ابتدایی بودم. پیش خیلی ها رفتم ولی هیچوقت عقلم رضایت نمیداد. احساس میکردم همه ش نمایشه.
پارسال دچار افسردگی شدید شدم ومتاسفانه اقدام به خودکشی کردم. ولی خوشبختانه به بیماستان رسوندنم و نجات پیدا کردم.
خیلی دوران سختی رو میگذروندم که ما کی هستیم، چی هستیم، آخرش چی میشیم و هدف زندگی چیه.
خیلی سوالات تو ذهنم بود و هست اما کسی رو پیدا نکردم بپرسم. ذهنم بشدت سوال سازه. دوره های دکتر صاحبی رو دنبال کردم و استاد ملکیان و....
چون اهل مطالعه بودم خسته نمیشدم از یادگیری ولی یک چیزی خیلی به دلم نشست و اون فایل صوتی شما درباره معنای زندگی بود و اینکه گفتید معنای زندگی شادی و خودشکوفایی هست و اون پست تون با عنوان آیا خدایی هست؟
کتاب #بندباز رو هم مطالعه کردم. واقعا رمان پرمحتوایی بود و چنان با استدلال برای خودم اثبات کردم که جان گرفتم و زندگی جور دیگریه برام.
واقعا ممنونم از لطفتون.
آرزومند زندگی خوب و خوش و سعادتمند در لحظه لحظه عمر هستم براتون♥️♥️♥️♥️♥️
لطفاً پیام یا پرسش خود را از طریق زیر با من در میان بگذارید
👇👇
@sasan_habibvand
آقای حبیب وند عزیز سلام و عرض احترام.
از ته دلم از شما تشکر میکنم بابت ترویج آگاهی.
بنده ۳۲سالمه. کارشناسی بیولوژی دارم و خیلی علاقمند به روانشناسی بودم. از دوران راهنمایی کتابهای غیر درسی میخوندم.
بنده متاسفانه هم در تحصیل هم در کار ناموفق بودم تا به الان. خیل مطالعه داشتم اما پراکنده و نامنظم. به دنبال دین و عرفان از ابتدایی بودم. پیش خیلی ها رفتم ولی هیچوقت عقلم رضایت نمیداد. احساس میکردم همه ش نمایشه.
پارسال دچار افسردگی شدید شدم ومتاسفانه اقدام به خودکشی کردم. ولی خوشبختانه به بیماستان رسوندنم و نجات پیدا کردم.
خیلی دوران سختی رو میگذروندم که ما کی هستیم، چی هستیم، آخرش چی میشیم و هدف زندگی چیه.
خیلی سوالات تو ذهنم بود و هست اما کسی رو پیدا نکردم بپرسم. ذهنم بشدت سوال سازه. دوره های دکتر صاحبی رو دنبال کردم و استاد ملکیان و....
چون اهل مطالعه بودم خسته نمیشدم از یادگیری ولی یک چیزی خیلی به دلم نشست و اون فایل صوتی شما درباره معنای زندگی بود و اینکه گفتید معنای زندگی شادی و خودشکوفایی هست و اون پست تون با عنوان آیا خدایی هست؟
کتاب #بندباز رو هم مطالعه کردم. واقعا رمان پرمحتوایی بود و چنان با استدلال برای خودم اثبات کردم که جان گرفتم و زندگی جور دیگریه برام.
واقعا ممنونم از لطفتون.
آرزومند زندگی خوب و خوش و سعادتمند در لحظه لحظه عمر هستم براتون♥️♥️♥️♥️♥️
لطفاً پیام یا پرسش خود را از طریق زیر با من در میان بگذارید
👇👇
@sasan_habibvand
🌀 «خلیج فارس»
در سند هویت آقای شیخ زاید بن سلطان بن زاید، بنیانگذار امارات متحده عربی، در سال ۱۹۵۱، عبارت
"Persian Gulf"
یا «خلیج فارس» دو بار ذکر شده است.
این سند، یکبار محل جغرافیایی شیخنشین ابوظبی را منطقه «خلیج فارس» اعلام کرده و بار دوم، عنوان مأمور سیاسی بریتانیا را مسوول ناظر بر تردد در «خلیج فارس» نامیده است.
منبع: ویکیمدیا
In the identity document of Sheikh Zayed bin Sultan bin Zayed, the founder of the United Arab Emirates, issued in 1951, the term "Persian Gulf" or "Khalij-e Fars" is mentioned twice.
This document refers to the geographical region of the Abu Dhabi Sheikhdom as the "Persian Gulf" in one instance and identifies the title of the British political officer as the supervisor responsible for the "Persian Gulf" in another.
Source: Wikimedia
www.tgoop.com/sasanhabibvand
در سند هویت آقای شیخ زاید بن سلطان بن زاید، بنیانگذار امارات متحده عربی، در سال ۱۹۵۱، عبارت
"Persian Gulf"
یا «خلیج فارس» دو بار ذکر شده است.
این سند، یکبار محل جغرافیایی شیخنشین ابوظبی را منطقه «خلیج فارس» اعلام کرده و بار دوم، عنوان مأمور سیاسی بریتانیا را مسوول ناظر بر تردد در «خلیج فارس» نامیده است.
منبع: ویکیمدیا
In the identity document of Sheikh Zayed bin Sultan bin Zayed, the founder of the United Arab Emirates, issued in 1951, the term "Persian Gulf" or "Khalij-e Fars" is mentioned twice.
This document refers to the geographical region of the Abu Dhabi Sheikhdom as the "Persian Gulf" in one instance and identifies the title of the British political officer as the supervisor responsible for the "Persian Gulf" in another.
Source: Wikimedia
www.tgoop.com/sasanhabibvand
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تعیین مرز با دیگران
www.tgoop.com/sasanhabibvand
www.tgoop.com/sasanhabibvand
🌀 دیدگاه یکی از عزیزان
درباره کارگاه اخیر «رابطه شکوفا»
عرض سلام و ادب خدمت دکتر حبیبوند گرامی و همهی دوستان همراه
کلاس بسیار عالی بود و نکات بسیار ارزشمندی طرح شد.
بر اساس تجربههای زیستهی خودم بر این نظر هستم اغلب ما ایرانیها به شدت از حیث سواد و دانش رابطه فقیر و بیبضاعت هستیم.
نظام تعلیم و تربیت استبدادزده، دیکتاتور مآب و منولوگ از ما انسانهایی ساخته که اغلبمان دچار مشکلات عدیدهای در برقراری رابطهی سالم هستیم. حتی متاسفانه افراد تحصیلکرده در سطح عالی. در گروههای مجازی بهکرات شاهد روابط ناسالم ارتباطی هستیم که نمونهای در دسترس و قابل مطالعه است تا ببینیم چگونه تخالف در رای و نظر، سریعا به حمله و تخریب شخصیت طرف مقابل میانجامد و در عمل رابطه قطع میشود.
یکی از مشکلات عدم شکلگیری گفت و گو در گروههای مجازی، یا در سطوح کلان فکری و اندیشهگی بیش از آن که مربوط به عقاید و باورهایِ افراد باشد مربوط به شخصیت افراد و عدم مهارت آنها در برقراری یک ارتباط سالم و سازنده است.
تصور میکنم کل جامعهی ما نیازمند دانش ارتباطی است و نیز نیازمند حداقل شناختدرمانی. من شخصاً متاسف شدم این کارگاه بسیار مفید و آگاهیبخش و کاربردی استقبال گستردهای نداشت.
بسیاری از ما خود را بینیاز از این دانش میدانیم و به سبب عادتزدهگی به خوی و خصال استبدادزده چنین دانشی را بیاهمیت تلقی میکنیم و همچنان بر ادامهی شیوههای ناسالم ارتباط چه در سطح خانواده چه در سطح روابط اجتماعی اصرار میورزیم.
شاید بسیاری از مشکلات ما در روابط بروکراتیک، سازمانی، و نهادی از همین مشکلات فردی و تربیت استبداد زده و شخصیت آسیبدیدهی ما نشات گرفته است که متاسفانه در ساختارهای بیمار و معیوب همچنان تقویت میشود.
خواستم عرض کنم جامعهی ما بسیار نیازمند دانش روابط سالم و تعالیبخش است و ای کاش این دانش در ایران فراگیر شود و به فرهنگسازی از نوع روابط سالم سوق پیدا کند!
صمیمانه از زحمات دکتر حبیبوند گرامی در جهت بسط این دانش مفید و کاربردی تشکر میکنم. همچنین از آقای پارسا و همکاران برای برگزاری این کارگاه.
با آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون برای دکتر گرامی و عزیز 🙏🌹
www.tgoop.com/sasanhabibvand
درباره کارگاه اخیر «رابطه شکوفا»
عرض سلام و ادب خدمت دکتر حبیبوند گرامی و همهی دوستان همراه
کلاس بسیار عالی بود و نکات بسیار ارزشمندی طرح شد.
بر اساس تجربههای زیستهی خودم بر این نظر هستم اغلب ما ایرانیها به شدت از حیث سواد و دانش رابطه فقیر و بیبضاعت هستیم.
نظام تعلیم و تربیت استبدادزده، دیکتاتور مآب و منولوگ از ما انسانهایی ساخته که اغلبمان دچار مشکلات عدیدهای در برقراری رابطهی سالم هستیم. حتی متاسفانه افراد تحصیلکرده در سطح عالی. در گروههای مجازی بهکرات شاهد روابط ناسالم ارتباطی هستیم که نمونهای در دسترس و قابل مطالعه است تا ببینیم چگونه تخالف در رای و نظر، سریعا به حمله و تخریب شخصیت طرف مقابل میانجامد و در عمل رابطه قطع میشود.
یکی از مشکلات عدم شکلگیری گفت و گو در گروههای مجازی، یا در سطوح کلان فکری و اندیشهگی بیش از آن که مربوط به عقاید و باورهایِ افراد باشد مربوط به شخصیت افراد و عدم مهارت آنها در برقراری یک ارتباط سالم و سازنده است.
تصور میکنم کل جامعهی ما نیازمند دانش ارتباطی است و نیز نیازمند حداقل شناختدرمانی. من شخصاً متاسف شدم این کارگاه بسیار مفید و آگاهیبخش و کاربردی استقبال گستردهای نداشت.
بسیاری از ما خود را بینیاز از این دانش میدانیم و به سبب عادتزدهگی به خوی و خصال استبدادزده چنین دانشی را بیاهمیت تلقی میکنیم و همچنان بر ادامهی شیوههای ناسالم ارتباط چه در سطح خانواده چه در سطح روابط اجتماعی اصرار میورزیم.
شاید بسیاری از مشکلات ما در روابط بروکراتیک، سازمانی، و نهادی از همین مشکلات فردی و تربیت استبداد زده و شخصیت آسیبدیدهی ما نشات گرفته است که متاسفانه در ساختارهای بیمار و معیوب همچنان تقویت میشود.
خواستم عرض کنم جامعهی ما بسیار نیازمند دانش روابط سالم و تعالیبخش است و ای کاش این دانش در ایران فراگیر شود و به فرهنگسازی از نوع روابط سالم سوق پیدا کند!
صمیمانه از زحمات دکتر حبیبوند گرامی در جهت بسط این دانش مفید و کاربردی تشکر میکنم. همچنین از آقای پارسا و همکاران برای برگزاری این کارگاه.
با آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون برای دکتر گرامی و عزیز 🙏🌹
www.tgoop.com/sasanhabibvand
پنج گنج مولانا
ساسان حبیب وند
🌀 «پنج گنج مولوی»
سخنرانی در مجموعه فرهنگی ایرانیان ساکرامنتو، کالیفرنیا
۸ نوامبر ۲۰۲۴
(آواز آغاز و پایان گفتار: خانمها فروغ و ژیلا)
www.tgoop.com/sasanhabibvand
سخنرانی در مجموعه فرهنگی ایرانیان ساکرامنتو، کالیفرنیا
۸ نوامبر ۲۰۲۴
(آواز آغاز و پایان گفتار: خانمها فروغ و ژیلا)
www.tgoop.com/sasanhabibvand