🔴 لزوم سه دعا در زندگی
✍مصطفی ملکیان
🔹هميشه بايد از خدا سه چيز خواست:
1️⃣يكي اينكه خدايا چنان مقرر كن كه به هر چيزي كه براي ما تغييرناپذير است، راضي باشيم.
2️⃣ديگر آنكه خدايا چنان مقرر كن كه به نحو مطلوب هر چيزي را كه براي ما تغييرپذير است، تغيير بدهيم .
3️⃣سوم آنكه خدايا، چنان مقرر كن كه تفاوتهاي خود را با ديگران بپذيريم و هضم كنيم.
نگوييم چرا فلاني اينقدر علم دارد و من ندارم. اشكالي ندارد او آنقدر علم داشته باشد و من كمتر. نگوييم چرا فلاني زيباست و من زشتم، بلكه زيبايي او و زشتي خود را هضم كنيم. محبوبيت فلان كس و عدم محبوبيت خودم را هضم كنيم.
🔹اگر ميتوانستيم خود را با ديگران مقايسه نكنيم كه مقايسه نميكرديم، اما ما چنان ساخته شدهايم كه خود را با ديگران مقايسه ميكنيم. حال كه مقايسه ميكنيم، لااقل آن را هضم كنيم. بگوييم، خدايا تو او را آن طور آفريدي و مرا اين طور. من ناراضي نيستم. اين به معناي تكان نخوردن نيست، بلكه همان طور كه در بخش دوم گفتم، بايد از خدا بخواهيم كه هرچه را ميتوانيم تغيير دهيم، آن را به نحو مطلوب تغيير دهيم.
🔹اين سه دعا همه زندگي ما را در بر ميگيرد. ما واقعاً از اينكه كساني مشهورند و ما گمنام، همه چيز خود را از بين ميبريم و براي اينكه به آن شهرت برسيم، همه كار ميكنيم. ما بايد هضم كنيم كه به كساني ويژگيهايي داده شده است كه آن ويژگيها آنها را مشهور ميكند. اگر آن ويژگيها فروختن روحشان است و با فروش روحشان مشهور شدهاند كه ما آن را نميخواهيم، و اگر فروش روحشان هم نيست، بلكه يك خصلتهاي جبلي دارند كه به خاطر آنها مشهور شدهاند، ما بپذيريم كه خدا به آنها آن خصلتها را داده است و به ما نداده است.
🔹در هر موردي همينطور است ثروتي كه يكي به دست ميآورد، اگر از راه فروش روحش آن را به دست آورده باشد كه من نميتوانم كار او را بكنم، و اگر آن را از راه فروش روحش هم به دست نياورده باشد، بلكه آن را بدون فروش روحش به دست آورده باشد، بايد بپذيرم كه خدا اين تفاوتها را در ما ايجاد كرده است.
➖درسگفتار پاسخ به یک سؤال ، دهه ۷۰
🌐 @mostafamalekian
🆔 @sayehsokhan
✍مصطفی ملکیان
🔹هميشه بايد از خدا سه چيز خواست:
1️⃣يكي اينكه خدايا چنان مقرر كن كه به هر چيزي كه براي ما تغييرناپذير است، راضي باشيم.
2️⃣ديگر آنكه خدايا چنان مقرر كن كه به نحو مطلوب هر چيزي را كه براي ما تغييرپذير است، تغيير بدهيم .
3️⃣سوم آنكه خدايا، چنان مقرر كن كه تفاوتهاي خود را با ديگران بپذيريم و هضم كنيم.
نگوييم چرا فلاني اينقدر علم دارد و من ندارم. اشكالي ندارد او آنقدر علم داشته باشد و من كمتر. نگوييم چرا فلاني زيباست و من زشتم، بلكه زيبايي او و زشتي خود را هضم كنيم. محبوبيت فلان كس و عدم محبوبيت خودم را هضم كنيم.
🔹اگر ميتوانستيم خود را با ديگران مقايسه نكنيم كه مقايسه نميكرديم، اما ما چنان ساخته شدهايم كه خود را با ديگران مقايسه ميكنيم. حال كه مقايسه ميكنيم، لااقل آن را هضم كنيم. بگوييم، خدايا تو او را آن طور آفريدي و مرا اين طور. من ناراضي نيستم. اين به معناي تكان نخوردن نيست، بلكه همان طور كه در بخش دوم گفتم، بايد از خدا بخواهيم كه هرچه را ميتوانيم تغيير دهيم، آن را به نحو مطلوب تغيير دهيم.
🔹اين سه دعا همه زندگي ما را در بر ميگيرد. ما واقعاً از اينكه كساني مشهورند و ما گمنام، همه چيز خود را از بين ميبريم و براي اينكه به آن شهرت برسيم، همه كار ميكنيم. ما بايد هضم كنيم كه به كساني ويژگيهايي داده شده است كه آن ويژگيها آنها را مشهور ميكند. اگر آن ويژگيها فروختن روحشان است و با فروش روحشان مشهور شدهاند كه ما آن را نميخواهيم، و اگر فروش روحشان هم نيست، بلكه يك خصلتهاي جبلي دارند كه به خاطر آنها مشهور شدهاند، ما بپذيريم كه خدا به آنها آن خصلتها را داده است و به ما نداده است.
🔹در هر موردي همينطور است ثروتي كه يكي به دست ميآورد، اگر از راه فروش روحش آن را به دست آورده باشد كه من نميتوانم كار او را بكنم، و اگر آن را از راه فروش روحش هم به دست نياورده باشد، بلكه آن را بدون فروش روحش به دست آورده باشد، بايد بپذيرم كه خدا اين تفاوتها را در ما ايجاد كرده است.
➖درسگفتار پاسخ به یک سؤال ، دهه ۷۰
🌐 @mostafamalekian
🆔 @sayehsokhan
👏7❤4👍4
شناورشدن واژههای زبان و رابطۀ آن با دموکراسی و استبداد:
دکتر شفیعی کدکنی
اگر به محیط زندگی مردم جامعه و رسانههای کشور انگلستان دقت کنید مُحال است کسی را که «دکتر» نیست در خطاب -خواه کتباً و خواه شفاهاً- «دکتر» بخوانند یا کسی را که «مهندس» نیست، مهندس بنامند.
غرض یادآوری این نکته است که در جامعۀ برخوردار از دموکراسی، کلمات را بهراحتی نمیتوان شناور کرد.
کلمات مانند انسانها حیثیتِ خاص خود را دارند و کلً جامعه است که میتواند در باب سرنوشتِ مفهومی کلمات تصمیم بگیرد.
بنابراین اگر کسی «کشیش» است شما در چنان جامعهای نمیتوانید بهراحتی او را «اسقُفِ اعظم» یا بالاتر خطاب کنید. هم او ناراحت میشود و هم جامعه شما را از بابتِ تجاوُز به حدود کلمات، مورد شماتت قرار خواهد داد.
بر همین قیاس کلماتی از نوع «استاد» و «دانشمند» و «فیلسوف» و امثال آن؛ امّا در جامعۀ استبدادی مسائل برعکس جریان دارد.
شما جای هر کلمه را با همسایههای آن و با مدارجِ بالای آن ، بهراحتی میتوانید عوض کنید. نه مخاطب شما از این بابت احساس شرمساری خواهد کرد و نه جامعه شما را مورد انتقاد قرار خواهد داد که این کسی را که تو مثلاً فلان عنوان را به او دادهای، او دارای چنین مقامی نیست.
تجاوز در حریمِ کلمات، در جامعۀ استبدادی چنان راحت انجام میشود که خیلی بهآسانی میتوان کلمۀ «پاپ» را -که مفهومی منحصر به فرد و هیچگاه در تاریخ دو تا نبوده است- اندکاندک بر هر دربان و کشیشی، اطلاق کرد و این تجاوز به حدود کلمات را تا آنجا گسترش داد که در هر روستایی چندین پاپ در عرض هم وجود داشته باشند.
همانطور که در جامعۀ استبدادی میتوان به حقوق افراد تجاوز کرد، به حدود کلمات هم میتوان تجاوز کرد، و همانطور که در جامعۀ برخوردار از آزادی و قانون، به حقوق افراد نمیتوان تجاوز کرد، به حدود کلمات هم نمیتوان تجاوز کرد.
از این روی زبان قلمروی است که از مطالعۀ در آن میتوان به حدود رعایت حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی موجود در آن جامعه پی بُرد.
اکنون به یاد ندارم که در کجا خواندهام ولی یقین دارم گفتار یکی از حکیمان بزرگ چین است که گفته است: «روزی اگر زمامِ اصلاح جامعه را به من بسپارند، نخست زبانِ ایشان را اصلاح میکنم.»
گویا مقصود او نشان دادن همین رابطۀ استبداد اجتماعی و شناورشدن زبان است ...
هرقدر جوامع برخوردار از اندیشۀ دمکراسی باشند، زبانشان از شناوریهای تند بر کنار است
و هرقدر استبدادی باشند، به همان میزان، زبانهاشان شناور است.
هرکس با شعر فارسی کوچکترین آشنایی داشته باشد و مدایحِ رودکی را با مدایح فرّخی و مدایح فرّخی را با مدایح انوری سنجیده باشد، شناورشدن کلمات را از حوزۀ قاموسی آنها در مسیر این سه دورۀ تاریخی آشکارا مشاهده خواهد کرد:
در شعر رودکی تجاوز به حدودِ کلمات بسیار اندک است؛ زیرا جامعۀ سامانی جامعهای است تا حدِّ زیادی برخوردار از قانون و آزادی... .
در تاریخ اجتماعی ایران، عصر سامانی و به ویژه در قلمروِ فرمانروایی سامانیان کمتر نشانهای از زورگوییهای اجتماعی دورۀ غزنوی وجود دارد و با همۀ استبداد غزنویان، استبداد مذهبی سلاجقه بسی بیرحمانهتر از استبداد غزنویان است ... .
میتوان با آمار نشان داد که شناوریِ کلمات در فاصلۀ عصر سامانی تا سلجوقی به اوج خود میرسد.
شناوربودن زبان هیچ ربطی به زایندگی زبان ندارد، شک نیست که زبان انگلیسی در عصر حاضر - به دلیل هزار عامل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی- زایندهترین زبان جهان است، ولی ممکن است به اعتبار عارضۀ «شناور بودن» با زبان فلان کشور عقبماندۀ نیمهمُرده در زنجیر استبداد در اعماق قارۀ سیاه ، قابل مقایسه نباشد؛
یعنی زبان آن کشور از زبان انگلیسی شناورتر باشد.
شناور شدن زبان اصلاً شاید یکی از دلایل نازایی زبان باشد.
زیرا زایایی، از خواص رشد اجتماعی و فرهنگی است و شناور شدن، از لوازم عقبگرد و فروماندگی.
وقتی زبانی، حرفی برای گفتن ندارد، با شناور کردنِ کلمات خود، خودش را گول میزند که من حرف تازهای دارم میزنم؛ در صورتی که هیچ حرف تازهای ندارد.
شناورشدن، نشانۀ فقدانِ اندیشههای فلسفی و عقلانی در زیربنای جامعه است و جامعهای که در آن اندیشۀ حکیمان و فرزانگان، نقشی نداشته باشد، بهناگزیر بازیچۀ خودکامگان و عوامفریبان است.
مُفلس کیمیا فروش
محمدرضا شفیعی کدکنی
🆔 @sayehsokhan
دکتر شفیعی کدکنی
اگر به محیط زندگی مردم جامعه و رسانههای کشور انگلستان دقت کنید مُحال است کسی را که «دکتر» نیست در خطاب -خواه کتباً و خواه شفاهاً- «دکتر» بخوانند یا کسی را که «مهندس» نیست، مهندس بنامند.
غرض یادآوری این نکته است که در جامعۀ برخوردار از دموکراسی، کلمات را بهراحتی نمیتوان شناور کرد.
کلمات مانند انسانها حیثیتِ خاص خود را دارند و کلً جامعه است که میتواند در باب سرنوشتِ مفهومی کلمات تصمیم بگیرد.
بنابراین اگر کسی «کشیش» است شما در چنان جامعهای نمیتوانید بهراحتی او را «اسقُفِ اعظم» یا بالاتر خطاب کنید. هم او ناراحت میشود و هم جامعه شما را از بابتِ تجاوُز به حدود کلمات، مورد شماتت قرار خواهد داد.
بر همین قیاس کلماتی از نوع «استاد» و «دانشمند» و «فیلسوف» و امثال آن؛ امّا در جامعۀ استبدادی مسائل برعکس جریان دارد.
شما جای هر کلمه را با همسایههای آن و با مدارجِ بالای آن ، بهراحتی میتوانید عوض کنید. نه مخاطب شما از این بابت احساس شرمساری خواهد کرد و نه جامعه شما را مورد انتقاد قرار خواهد داد که این کسی را که تو مثلاً فلان عنوان را به او دادهای، او دارای چنین مقامی نیست.
تجاوز در حریمِ کلمات، در جامعۀ استبدادی چنان راحت انجام میشود که خیلی بهآسانی میتوان کلمۀ «پاپ» را -که مفهومی منحصر به فرد و هیچگاه در تاریخ دو تا نبوده است- اندکاندک بر هر دربان و کشیشی، اطلاق کرد و این تجاوز به حدود کلمات را تا آنجا گسترش داد که در هر روستایی چندین پاپ در عرض هم وجود داشته باشند.
همانطور که در جامعۀ استبدادی میتوان به حقوق افراد تجاوز کرد، به حدود کلمات هم میتوان تجاوز کرد، و همانطور که در جامعۀ برخوردار از آزادی و قانون، به حقوق افراد نمیتوان تجاوز کرد، به حدود کلمات هم نمیتوان تجاوز کرد.
از این روی زبان قلمروی است که از مطالعۀ در آن میتوان به حدود رعایت حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی موجود در آن جامعه پی بُرد.
اکنون به یاد ندارم که در کجا خواندهام ولی یقین دارم گفتار یکی از حکیمان بزرگ چین است که گفته است: «روزی اگر زمامِ اصلاح جامعه را به من بسپارند، نخست زبانِ ایشان را اصلاح میکنم.»
گویا مقصود او نشان دادن همین رابطۀ استبداد اجتماعی و شناورشدن زبان است ...
هرقدر جوامع برخوردار از اندیشۀ دمکراسی باشند، زبانشان از شناوریهای تند بر کنار است
و هرقدر استبدادی باشند، به همان میزان، زبانهاشان شناور است.
هرکس با شعر فارسی کوچکترین آشنایی داشته باشد و مدایحِ رودکی را با مدایح فرّخی و مدایح فرّخی را با مدایح انوری سنجیده باشد، شناورشدن کلمات را از حوزۀ قاموسی آنها در مسیر این سه دورۀ تاریخی آشکارا مشاهده خواهد کرد:
در شعر رودکی تجاوز به حدودِ کلمات بسیار اندک است؛ زیرا جامعۀ سامانی جامعهای است تا حدِّ زیادی برخوردار از قانون و آزادی... .
در تاریخ اجتماعی ایران، عصر سامانی و به ویژه در قلمروِ فرمانروایی سامانیان کمتر نشانهای از زورگوییهای اجتماعی دورۀ غزنوی وجود دارد و با همۀ استبداد غزنویان، استبداد مذهبی سلاجقه بسی بیرحمانهتر از استبداد غزنویان است ... .
میتوان با آمار نشان داد که شناوریِ کلمات در فاصلۀ عصر سامانی تا سلجوقی به اوج خود میرسد.
شناوربودن زبان هیچ ربطی به زایندگی زبان ندارد، شک نیست که زبان انگلیسی در عصر حاضر - به دلیل هزار عامل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی- زایندهترین زبان جهان است، ولی ممکن است به اعتبار عارضۀ «شناور بودن» با زبان فلان کشور عقبماندۀ نیمهمُرده در زنجیر استبداد در اعماق قارۀ سیاه ، قابل مقایسه نباشد؛
یعنی زبان آن کشور از زبان انگلیسی شناورتر باشد.
شناور شدن زبان اصلاً شاید یکی از دلایل نازایی زبان باشد.
زیرا زایایی، از خواص رشد اجتماعی و فرهنگی است و شناور شدن، از لوازم عقبگرد و فروماندگی.
وقتی زبانی، حرفی برای گفتن ندارد، با شناور کردنِ کلمات خود، خودش را گول میزند که من حرف تازهای دارم میزنم؛ در صورتی که هیچ حرف تازهای ندارد.
شناورشدن، نشانۀ فقدانِ اندیشههای فلسفی و عقلانی در زیربنای جامعه است و جامعهای که در آن اندیشۀ حکیمان و فرزانگان، نقشی نداشته باشد، بهناگزیر بازیچۀ خودکامگان و عوامفریبان است.
مُفلس کیمیا فروش
محمدرضا شفیعی کدکنی
🆔 @sayehsokhan
👍9❤7👏1
نشر سایه سخن
📣 توجه توجه 📣 محل برگزاری جلسۀ رونمایی از کتابِ #گردونه_خودباوری تغییر کرد. 📌 آدرس جدید: تهران، دانشگاه تهران، کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، تالار ایرج افشار 🔸زمان: سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۶ 👤با حضور: #استاد_مصطفی_ملکیان #دکتر_آذرخش_مکری…
📸 #گزارش_تصویری از نشست رونمایی از کتابِ #گردونه_خودباوری
👤با حضور:
#استاد_مصطفی_ملکیان
#دکتر_آذرخش_مکری
#آقای_بصیر_مقدسیان
🆔 @sayehsokhan
👤با حضور:
#استاد_مصطفی_ملکیان
#دکتر_آذرخش_مکری
#آقای_بصیر_مقدسیان
🆔 @sayehsokhan
❤5👏5
#اطلاعیه
کلینک توانبخشی شناختی و مغز دانشگاه شهید بهشتی و قطب عصب روانشناختی برگزار میکند:
"کارگاه نوروفیدبک فرکانس بسیار پایین ILF"
🔸کسب اطلاعات بیشتر: اطلاعات پوستر لطفا مشاهده شود.
🆔 @sayehsokhan
کلینک توانبخشی شناختی و مغز دانشگاه شهید بهشتی و قطب عصب روانشناختی برگزار میکند:
"کارگاه نوروفیدبک فرکانس بسیار پایین ILF"
🔸کسب اطلاعات بیشتر: اطلاعات پوستر لطفا مشاهده شود.
🆔 @sayehsokhan
قصه زندگیِ من - بخش دوم
@MalekianMedia
🎙 «قصّهی زندگیِ من» (بخش دوم)
گفتوگو با #استاد_مصطفی_ملکیان
بخش اول ⬅️ اینجا
🌐 @MalekianMedia
🆔 @sayehsokhan
گفتوگو با #استاد_مصطفی_ملکیان
بخش اول ⬅️ اینجا
🌐 @MalekianMedia
🆔 @sayehsokhan
👍4