هفت پیکر
نظامی این منظومه را، که بهرامنامه و هفت گنبد نیز نامیدهاندش، در سالهای میان نظم شرفنامه و اقبالنامه سروده و در سال ۵۹۳ق به پایان رسانده و آن را به نام امیر مراغه علاءالدّین کرپارسلان آقسنقری کرده است. شاعر بُنمایۀ بخش آغازین و تاریخی این داستان را از شاهنامۀ فردوسی و آثار دیگر گرفته، ولی ما از مأخذ بخش میانی و اصلی آن، یعنی هفت گنبد، آگاهی چندانی نداریم. البته محتمل است که شاعر بُنمایۀ برخی از حکایتهای این بخش را نیز از مآخذ دیگر یا از قصههای جاری گرفته و آنها را به روش همیشگی خود پرورانیده باشد. چکیدۀ بخش میانی داستان چنین است: روزی که در بزم بهرام گور از هر دری سخن میرود، مردی شیده نام که هم ستارهشناس است و هم معمار و در ساختنِ کاخِ خوَرنَق شاگردیِ سِمنار را کرده بود، به بهرام پیشنهاد میکند که برای او هفت گنبد بسازد، هر گنبدی برابر با مزاج یکی از اختران و به رنگی دیگر، تا پادشاه هریک از هفت بانوی خود را، که هریک دختر پادشاه یکی از هفت اقلیم است، در یکی از هفت گنبد نشاند و خود در هر روز هفته به گنبدی که با اختر آن روز مناسبت دارد برود و جامهای به رنگ همان گنبد بپوشد و با بانوی آن گنبد به بزم نشیند. به باور شیده تا زمانی که بهرام در آن گنبدها به سر میبرد، از آسیب آسمانی در امان خواهد بود. بهرام چند روزی دراینباره میاندیشد و سرانجام موافقت میکند و هزینۀ کار را در اختیار شیده میگذارد و شیده نیز در ظرف دو سال ساخت هفت گنبد را به پایان میبرد. هفت گنبد عبارتاند از:
۱. گنبد سیاه منسوب به کیوان (زحل)، جای شاهدخت هند، برای بزم شنبه؛
۲. گنبد زرد منسوب به خورشید، جای شاهدخت روم، برای بزم یکشنبه؛
۳. گنبد سبز منسوب به ماه، جای شاهدخت اقلیم سوم، برای بزم دوشنبه؛
۴. گنبد سرخ منسوب به مریخ (بهرام)، جای شاهدخت سَقلاب (روس)، برای بزم سهشنبه؛
۵. گنبد پیروزه منسوب به عطارد (تیر)، جای شاهدخت اقلیم چهارم، برای بزم چهارشنبه؛
۶. گنبد صندلی منسوب به مشتری (هرمزد)، جای شاهدخت چین، برای بزم پنجشنبه؛
۷. گنبد سپید منسوب به زهره (ناهید)، جای شاهدخت اقلیم هفتم، برای بزم آدینه.
شاعر نام اقلیمهای سوم و پنجم و هفتم را تعیین نکرده است که باید ایران و عرب و ترک باشد. ضمناً در تعیین هفت اقلیم و رنگ سیّارات میان قدما اتفاق نظر نیست. باری، بهرام هر روز هفته جامهای به رنگ گنبد آن روز میپوشد و به آن گنبد رفته و با شاهبانوی آن گنبد به بزم مینشیند و سپس با رسیدن شب، بانوی آن گنبد برای بهرام حکایتی نقل میکند و چون حکایت پایان میگیرد، بهرام بانو را در آغوش میکشد، شاعر چند بیتی در توصیف رنگ آن گنبد میسراید و بدین ترتیب داستان آن روز به پایان میرسد.
نظامی گنجهای - جلال خالقی مطلق
🆔 @Sayehsokhan
نظامی این منظومه را، که بهرامنامه و هفت گنبد نیز نامیدهاندش، در سالهای میان نظم شرفنامه و اقبالنامه سروده و در سال ۵۹۳ق به پایان رسانده و آن را به نام امیر مراغه علاءالدّین کرپارسلان آقسنقری کرده است. شاعر بُنمایۀ بخش آغازین و تاریخی این داستان را از شاهنامۀ فردوسی و آثار دیگر گرفته، ولی ما از مأخذ بخش میانی و اصلی آن، یعنی هفت گنبد، آگاهی چندانی نداریم. البته محتمل است که شاعر بُنمایۀ برخی از حکایتهای این بخش را نیز از مآخذ دیگر یا از قصههای جاری گرفته و آنها را به روش همیشگی خود پرورانیده باشد. چکیدۀ بخش میانی داستان چنین است: روزی که در بزم بهرام گور از هر دری سخن میرود، مردی شیده نام که هم ستارهشناس است و هم معمار و در ساختنِ کاخِ خوَرنَق شاگردیِ سِمنار را کرده بود، به بهرام پیشنهاد میکند که برای او هفت گنبد بسازد، هر گنبدی برابر با مزاج یکی از اختران و به رنگی دیگر، تا پادشاه هریک از هفت بانوی خود را، که هریک دختر پادشاه یکی از هفت اقلیم است، در یکی از هفت گنبد نشاند و خود در هر روز هفته به گنبدی که با اختر آن روز مناسبت دارد برود و جامهای به رنگ همان گنبد بپوشد و با بانوی آن گنبد به بزم نشیند. به باور شیده تا زمانی که بهرام در آن گنبدها به سر میبرد، از آسیب آسمانی در امان خواهد بود. بهرام چند روزی دراینباره میاندیشد و سرانجام موافقت میکند و هزینۀ کار را در اختیار شیده میگذارد و شیده نیز در ظرف دو سال ساخت هفت گنبد را به پایان میبرد. هفت گنبد عبارتاند از:
۱. گنبد سیاه منسوب به کیوان (زحل)، جای شاهدخت هند، برای بزم شنبه؛
۲. گنبد زرد منسوب به خورشید، جای شاهدخت روم، برای بزم یکشنبه؛
۳. گنبد سبز منسوب به ماه، جای شاهدخت اقلیم سوم، برای بزم دوشنبه؛
۴. گنبد سرخ منسوب به مریخ (بهرام)، جای شاهدخت سَقلاب (روس)، برای بزم سهشنبه؛
۵. گنبد پیروزه منسوب به عطارد (تیر)، جای شاهدخت اقلیم چهارم، برای بزم چهارشنبه؛
۶. گنبد صندلی منسوب به مشتری (هرمزد)، جای شاهدخت چین، برای بزم پنجشنبه؛
۷. گنبد سپید منسوب به زهره (ناهید)، جای شاهدخت اقلیم هفتم، برای بزم آدینه.
شاعر نام اقلیمهای سوم و پنجم و هفتم را تعیین نکرده است که باید ایران و عرب و ترک باشد. ضمناً در تعیین هفت اقلیم و رنگ سیّارات میان قدما اتفاق نظر نیست. باری، بهرام هر روز هفته جامهای به رنگ گنبد آن روز میپوشد و به آن گنبد رفته و با شاهبانوی آن گنبد به بزم مینشیند و سپس با رسیدن شب، بانوی آن گنبد برای بهرام حکایتی نقل میکند و چون حکایت پایان میگیرد، بهرام بانو را در آغوش میکشد، شاعر چند بیتی در توصیف رنگ آن گنبد میسراید و بدین ترتیب داستان آن روز به پایان میرسد.
نظامی گنجهای - جلال خالقی مطلق
🆔 @Sayehsokhan
❤6👍2
Forwarded from The School of Happiness
🎥 ۳ اصل اول برای ساختن یک ازدواج موفق | از زبان جان گاتمن
همهی ما دوست داریم یه رابطهی آروم، عاشقانه و بادوام داشته باشیم—
اما واقعیت اینه که هیچ رابطهای بدون چالش نیست.
توی این اپیزود از «مدرسهی شادمانی»، بر اساس پژوهشهای جان گاتمن، با سه اصل اول ازدواج موفق آشنا میشیم:
💡 چطور نقشهی عشق بسازیم و همسرمون رو واقعاً بشناسیم
💡 چرا علاقه و تحسین توی روزمرهها از دعواهای بزرگ جلوگیری میکنه
💡 و چطور لحظههای سادهی روزمره میتونن رابطهمون رو نجات بدن
اگه توی رابطهای هستی—چه تازه، چه چندساله—شنیدن این اپیزود میتونه نگاهت رو به خیلی چیزا تغییر بده.
و خبر خوب اینکه این فقط قسمت اوله!
توی اپیزود بعدی، چهار اصل دیگه رو مرور میکنیم؛ از مقابله با تعارضها تا ساختن معنای مشترک.
✨ هیچکدام از اسامیای که توی اپیزود عنوان شدن، به دلیل حفظ حریم شخصی افراد، اسامی واقعی نیستن.
🎧 بشنوید، فکر کنید، و اگه دوست داشتین، با کسی که براتون مهمه به اشتراک بذارین.
https://youtu.be/dntU0vPmdWs
همهی ما دوست داریم یه رابطهی آروم، عاشقانه و بادوام داشته باشیم—
اما واقعیت اینه که هیچ رابطهای بدون چالش نیست.
توی این اپیزود از «مدرسهی شادمانی»، بر اساس پژوهشهای جان گاتمن، با سه اصل اول ازدواج موفق آشنا میشیم:
💡 چطور نقشهی عشق بسازیم و همسرمون رو واقعاً بشناسیم
💡 چرا علاقه و تحسین توی روزمرهها از دعواهای بزرگ جلوگیری میکنه
💡 و چطور لحظههای سادهی روزمره میتونن رابطهمون رو نجات بدن
اگه توی رابطهای هستی—چه تازه، چه چندساله—شنیدن این اپیزود میتونه نگاهت رو به خیلی چیزا تغییر بده.
و خبر خوب اینکه این فقط قسمت اوله!
توی اپیزود بعدی، چهار اصل دیگه رو مرور میکنیم؛ از مقابله با تعارضها تا ساختن معنای مشترک.
✨ هیچکدام از اسامیای که توی اپیزود عنوان شدن، به دلیل حفظ حریم شخصی افراد، اسامی واقعی نیستن.
🎧 بشنوید، فکر کنید، و اگه دوست داشتین، با کسی که براتون مهمه به اشتراک بذارین.
https://youtu.be/dntU0vPmdWs
YouTube
۳ اصل اول برای ساختن یک ازدواج موفق | از زبان جان گاتمن
همهی ما دوست داریم یه رابطهی آروم، عاشقانه و بادوام داشته باشیم—
اما واقعیت اینه که هیچ رابطهای بدون چالش نیست.
توی این اپیزود از «مدرسهی شادمانی»، بر اساس پژوهشهای جان گاتمن، با سه اصل اول ازدواج موفق آشنا میشیم:
💡 چطور نقشهی عشق بسازیم و همسرمون…
اما واقعیت اینه که هیچ رابطهای بدون چالش نیست.
توی این اپیزود از «مدرسهی شادمانی»، بر اساس پژوهشهای جان گاتمن، با سه اصل اول ازدواج موفق آشنا میشیم:
💡 چطور نقشهی عشق بسازیم و همسرمون…
❤12
آدم گاهی دلش میخواهد بنشیند و با یکی در مورد کتابی که خواندهاست حرف بزند، درست انگار دارد دورهاش میکند. اما کو تا یکی اینطور و آنهمه اخت پیدا بشود؟
خواهید گفت پیدا میشوند. بله، میدانم. من هم داشتم، یکی دو تا. آنقدر با هم اخت بودیم که اگر یکی نمیآمد، سر وقت به پاتوقمان نمیرسید دلشوره میگرفتیم. بعدش، خب، معلوم است، یکی زن میگیرد، یکی سفر میرود، یکی میرود مذهبی میشود، یکی هم غیبش میزند، خودکشی میکند، دست آخر وقتی خوب زیر و بالای کار را ببینی، متوجه میشوی که آدمها بیشترشان، نمیتوانند تا آخر خط تاب بیاورند.
🆔 @Sayehsokhan
خواهید گفت پیدا میشوند. بله، میدانم. من هم داشتم، یکی دو تا. آنقدر با هم اخت بودیم که اگر یکی نمیآمد، سر وقت به پاتوقمان نمیرسید دلشوره میگرفتیم. بعدش، خب، معلوم است، یکی زن میگیرد، یکی سفر میرود، یکی میرود مذهبی میشود، یکی هم غیبش میزند، خودکشی میکند، دست آخر وقتی خوب زیر و بالای کار را ببینی، متوجه میشوی که آدمها بیشترشان، نمیتوانند تا آخر خط تاب بیاورند.
بره گمشدهی راعی | هوشنگ گلشیری
🆔 @Sayehsokhan
👍25❤10
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پرونده ای برای #استاد_شهرام_ناظری
نوشتهی #نسیم_قاضی_زاده
بخش 4⃣
وقتی بزرگ شدیم..
اواخر دانشگاه رفتنمان بود.نوار VHS یکی از کنسرتهای #ناظری تازه آمده بود و دست به دست میگشت.گل این کنسرت #آتش_در_نیستان بود که در پی آوازی میآمد و بعد هم چند غزل دیگر از #دیوان_شمس #حافظ یا #خیام که همه حال و هوایی عاشقانه داشتند. اما شروع طوفانی و ناگهانی ((یک شب آتش در نیستانی فتاد)) با آن تاکید ابتداییاش روی واژهی ((یک شب)) کار را به تمامی از بقیهی قطعات جدا میکرد.آنهایی که موسیقی را کمی جدیتر دنبال میکنند،میدانند که آلبوم #آتشی_در_نیستان درواقع ادامهی منطقی #گل_صد_برگ است و باز هم همکاری مرحوم #ذوالفنون و گروه #سه_تار هایش و #استاد_ناظری.شاعر کمتر شناخته شدهی این اثر #مجذوب_علیشاه_تبریزی با این #تصنیف بیش از پیش شناخته شد.
🎷 @seday_e_sokhan_e_eshgh 🎷
🆔 @Sayehsokhan
نوشتهی #نسیم_قاضی_زاده
بخش 4⃣
وقتی بزرگ شدیم..
اواخر دانشگاه رفتنمان بود.نوار VHS یکی از کنسرتهای #ناظری تازه آمده بود و دست به دست میگشت.گل این کنسرت #آتش_در_نیستان بود که در پی آوازی میآمد و بعد هم چند غزل دیگر از #دیوان_شمس #حافظ یا #خیام که همه حال و هوایی عاشقانه داشتند. اما شروع طوفانی و ناگهانی ((یک شب آتش در نیستانی فتاد)) با آن تاکید ابتداییاش روی واژهی ((یک شب)) کار را به تمامی از بقیهی قطعات جدا میکرد.آنهایی که موسیقی را کمی جدیتر دنبال میکنند،میدانند که آلبوم #آتشی_در_نیستان درواقع ادامهی منطقی #گل_صد_برگ است و باز هم همکاری مرحوم #ذوالفنون و گروه #سه_تار هایش و #استاد_ناظری.شاعر کمتر شناخته شدهی این اثر #مجذوب_علیشاه_تبریزی با این #تصنیف بیش از پیش شناخته شد.
🎷 @seday_e_sokhan_e_eshgh 🎷
🆔 @Sayehsokhan
❤10👍2
📕 زندگی با کتاب
پیادهروی با افلاطون(یک گردش فلسفی در طول جزیره بریتانیا)
نویسنده: گری هیدن
مترجم: عمادالدین قاسمیپناه
نشر: خزه
ماجرای این کتاب پیادهروی گری و وندی یک زن و شوهر میانسال از شمال شرق اسکاتلند به جنوب غرب انگلستان در مسیری به طول ۱۹۰۰ کیلومتر است یعنی حدود دو و نیم میلیون قدم که سه ماه طول میکشد. آنها روزها و روزها از مسیرهای روستایی دوردست، ییلاقهای زیبا، کوههای سخت و در میان پرندگان، گاوها و گوسفندها و زیر باران نمنم و شدید با رنجها و سختیهای زیاد و نیز لذتهای بیشمار عبور میکنند و زندگی، حیات و طبیعت را با تمام وجود تجربه و به بینشی جدید میرسند. خواندن جزئیات فراز و نشیبهای این سفر نه تنها جذاب است بلکه جابهجا بنا به تناسب، گفتارهایی از افلاطون، برتراند راسل، ژانژاک روسو و اپیکور مطرح میشود و بر زیبایی چشماندازهای این سفر میافزاید.
#پیادهروی_با_افلاطون
#نشر_خزه
🆔 @Sayehsokhan
پیادهروی با افلاطون(یک گردش فلسفی در طول جزیره بریتانیا)
نویسنده: گری هیدن
مترجم: عمادالدین قاسمیپناه
نشر: خزه
ماجرای این کتاب پیادهروی گری و وندی یک زن و شوهر میانسال از شمال شرق اسکاتلند به جنوب غرب انگلستان در مسیری به طول ۱۹۰۰ کیلومتر است یعنی حدود دو و نیم میلیون قدم که سه ماه طول میکشد. آنها روزها و روزها از مسیرهای روستایی دوردست، ییلاقهای زیبا، کوههای سخت و در میان پرندگان، گاوها و گوسفندها و زیر باران نمنم و شدید با رنجها و سختیهای زیاد و نیز لذتهای بیشمار عبور میکنند و زندگی، حیات و طبیعت را با تمام وجود تجربه و به بینشی جدید میرسند. خواندن جزئیات فراز و نشیبهای این سفر نه تنها جذاب است بلکه جابهجا بنا به تناسب، گفتارهایی از افلاطون، برتراند راسل، ژانژاک روسو و اپیکور مطرح میشود و بر زیبایی چشماندازهای این سفر میافزاید.
#پیادهروی_با_افلاطون
#نشر_خزه
🆔 @Sayehsokhan
❤12
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
استاد زرین کوب نویسنده کتاب دو قرن سکوت:
«من وقتی در باب گذشتۀ ایران تأمل می کنم، از اینکه ایرانیها دنیا را به نام دین یا به نام آزادی به آتش و خون نکشیدهاند، از اینکه مردم سرزمینهای فتح شده را قتل عام نکردهاند و دشمنان خود را گروه گروه به اسارت نبردهاند، از اینکه در روزگار قدیم یونانیهای مطرود را پناه دادهاند؛ ارامنه را در داخل خانۀ خویش پذیرفتهاند؛ جهودان را از اسارت بابل نجات دادهاند؛ از اینکه در قرنهای گذشته جنگ صلیبی بر ضد دنیا راه نینداختهاند و محکمۀ تفتیش عقاید درست نکردهاند؛ از اینکه با گیوتین سر مخالفان را درو نکردهاند؛ از اینکه جنگ گلادیاتورها و بازیهای خونین با گاو خشمآگین را وسیلۀ تفریح نشمردهاند؛ از اینکه سرخ پوستها را ریشه کن نکردهاند و بوئرها را به مرز نابودی نکشانیدهاند؛ از اینکه برای آزار مخالفان ماشینهای شیطانی شکنجه اختراع نکردهاند و اگر هم بعضی عقوبتهای هولناک در بین مجازاتها و... بوده، آن را همواره به چشم یک پدیدۀ اهریمنی نگریستهاند، و از اینکه روی هم رفته ایرانیها به اندازۀ سایر اقوام کهنسال دنیا، نقطه ضعف اخلاقی نشان ندادهاند، احساس آرامش و غرور میکنم»
🌷
«من وقتی در باب گذشتۀ ایران تأمل می کنم، از اینکه ایرانیها دنیا را به نام دین یا به نام آزادی به آتش و خون نکشیدهاند، از اینکه مردم سرزمینهای فتح شده را قتل عام نکردهاند و دشمنان خود را گروه گروه به اسارت نبردهاند، از اینکه در روزگار قدیم یونانیهای مطرود را پناه دادهاند؛ ارامنه را در داخل خانۀ خویش پذیرفتهاند؛ جهودان را از اسارت بابل نجات دادهاند؛ از اینکه در قرنهای گذشته جنگ صلیبی بر ضد دنیا راه نینداختهاند و محکمۀ تفتیش عقاید درست نکردهاند؛ از اینکه با گیوتین سر مخالفان را درو نکردهاند؛ از اینکه جنگ گلادیاتورها و بازیهای خونین با گاو خشمآگین را وسیلۀ تفریح نشمردهاند؛ از اینکه سرخ پوستها را ریشه کن نکردهاند و بوئرها را به مرز نابودی نکشانیدهاند؛ از اینکه برای آزار مخالفان ماشینهای شیطانی شکنجه اختراع نکردهاند و اگر هم بعضی عقوبتهای هولناک در بین مجازاتها و... بوده، آن را همواره به چشم یک پدیدۀ اهریمنی نگریستهاند، و از اینکه روی هم رفته ایرانیها به اندازۀ سایر اقوام کهنسال دنیا، نقطه ضعف اخلاقی نشان ندادهاند، احساس آرامش و غرور میکنم»
🌷
❤49
🎯 پنج عامل خوشبختی پایدار از نگاه #دکتر_مارتین_سلیگمن
دکتر سلیگمن، پدر روانشناسی مثبتنگر، بعد از سالها تحقیق، پنج مؤلفهی اساسی را معرفی کرد که انسان را بهجای فقط "شاد بودن"، به سوی "بالندگی واقعی" میبرد:
🔹 P – احساس مثبت (Positive Emotion)
یاد بگیر از لحظات خوب لذت ببری: لبخند، امید، قدردانی، آرامش...
🔹 E – درگیر شدن (Engagement)
وقتی کاری رو با دلوجان انجام میدی، زمان رو فراموش میکنی. این یعنی غرق شدن واقعی در تجربه.
🔹 R – روابط مثبت (Relationships)
بدون روابط معنادار، خوشبختی ناپایدار خواهد بود. دوستداشتن و دوستداشتهشدن، پایهی زندگی باکیفیته.
🔹 M – معنا (Meaning)
وقتی به چیزی بزرگتر از خودت وصل میشی، زندگیت معنا پیدا میکنه؛ مثل خانواده، جامعه، ایمان یا یک هدف والا.
🔹 A – دستاورد (Accomplishment)
موفقیت و پیشرفت شخصی هم بخشی از خوشبختیاند. حتی قدمهای کوچک هم مهماند.
✨ این پنج عامل، با هم مدل PERMA رو میسازند؛ نقشهای برای شکوفایی انسان.
دکتر مارتین سلیگمن در کتاب "#از_شادکامی_تا_بالندگی" به شرح و تفسیر بیشتر آن پرداخته است.
➖➖➖➖
نکتهی بالا چطور بود؟ اینها فقط اشارهای مختصر بود از این کتاب ارزشمند
پیشنهاد میکنم
🎁 لذت مطالعهی این کتاب رو به خودت هدیه بدی
🆔 @Sayehsokhan
دکتر سلیگمن، پدر روانشناسی مثبتنگر، بعد از سالها تحقیق، پنج مؤلفهی اساسی را معرفی کرد که انسان را بهجای فقط "شاد بودن"، به سوی "بالندگی واقعی" میبرد:
🔹 P – احساس مثبت (Positive Emotion)
یاد بگیر از لحظات خوب لذت ببری: لبخند، امید، قدردانی، آرامش...
🔹 E – درگیر شدن (Engagement)
وقتی کاری رو با دلوجان انجام میدی، زمان رو فراموش میکنی. این یعنی غرق شدن واقعی در تجربه.
🔹 R – روابط مثبت (Relationships)
بدون روابط معنادار، خوشبختی ناپایدار خواهد بود. دوستداشتن و دوستداشتهشدن، پایهی زندگی باکیفیته.
🔹 M – معنا (Meaning)
وقتی به چیزی بزرگتر از خودت وصل میشی، زندگیت معنا پیدا میکنه؛ مثل خانواده، جامعه، ایمان یا یک هدف والا.
🔹 A – دستاورد (Accomplishment)
موفقیت و پیشرفت شخصی هم بخشی از خوشبختیاند. حتی قدمهای کوچک هم مهماند.
✨ این پنج عامل، با هم مدل PERMA رو میسازند؛ نقشهای برای شکوفایی انسان.
دکتر مارتین سلیگمن در کتاب "#از_شادکامی_تا_بالندگی" به شرح و تفسیر بیشتر آن پرداخته است.
➖➖➖➖
نکتهی بالا چطور بود؟ اینها فقط اشارهای مختصر بود از این کتاب ارزشمند
پیشنهاد میکنم
🎁 لذت مطالعهی این کتاب رو به خودت هدیه بدی
🆔 @Sayehsokhan
نشر سایه سخن
از شادکامی تا بالندگی - نشر سایه سخن
هدف جدید و تکمیلی روانشناسی عبارت است از: بررسی و کشف عواملی که زندگی را ارزشمند میکند و ایجاد شرایطی در زندگی که ارزش زیستن دارد.
❤9👍6👏2
Forwarded from دکتر آذرخش مکری
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سلامت روان در شرایط پر استرس بخش اول
❤5
Forwarded from موسیقی سنتی ایران (Nima Shafiee)
این ویدئو به تنهایی شاید اندازه یک مقاله تاریخی - اجتماعی حرف برای گفتن داشته باشد.
این ویدئو در واقع بخشی از یک اجرای خصوصی مربوط به اواخر دهه 60 است که روی اینترنت پیدایش کرده ام .
این اجراها فرصتی بود تا هنرمندان خانه نشین و دورمانده از حرفه شان دورهم جمع شوند و ساز و آوازشان را در یک محیط بسته و با امکاناتی حداقلی اجرا کنند. اغلب مردان این جمع کراوات زده و به سبک پوشش متعارف خودشان ( نه فضای دهه 60) حضور پیدا کرده اند وشکل یک کنسرت رسمی در این جمع حاضر شده اند . نوازنده این اجرا استاد #همایون_خرم است که مشهورترین کارهایش را برای مرضیه ، دلکش ، مهستی ، سیمین غانم ساخته ، اما در فضای بسته آن دهه ، نه تنها صدای زنان ممنوع است بلکه حضورشان هم در چنین فضایی می توانست پیامدهای خطرناکی داشته باشد.
با غیبت اجباری زنان، تصنیف های مرضیه و دلکش را هنرمندان مرد حاضر در جمع می خوانند .
این اجرا که با ویولن نوازی همایون خرم و ضرب #جهانگیر_ملک همراه است ، آوازهای انتخابی حال و هوای غمگینی دارند و اشعار انتخابی خوانندگان با فضای آن سال ها کم و بیش منطبق است . برای من اج این مراسم ، قطعه رقص #نصرت_کریمی است که با چشمان بسته بر روی ناله های ویولن همایون خرم بدنش را پیچ و تاب می دهد . اجرای رقص نصرت کریمی شبیه نمایشی کوتاه از تاب آوری اجتماعی و فرهنگی ایرانیان بعد از یک دهه انقلاب و جنگ و ممنوعیت و خانه نشینی است .
دیدن این کلیپ با همه تلخی اش نشان از قدرت تاب آوری ملتی دارد که در طول سده ها توانسته از پس غارت ها و تندبادهای سیاسی اجتماعی جان به در ببرد و در آینده هم جان به در خواهد برد./ احمدرضا ک
◉━━━━━━
کانال بزرگ موسیقی سنتی
این ویدئو در واقع بخشی از یک اجرای خصوصی مربوط به اواخر دهه 60 است که روی اینترنت پیدایش کرده ام .
این اجراها فرصتی بود تا هنرمندان خانه نشین و دورمانده از حرفه شان دورهم جمع شوند و ساز و آوازشان را در یک محیط بسته و با امکاناتی حداقلی اجرا کنند. اغلب مردان این جمع کراوات زده و به سبک پوشش متعارف خودشان ( نه فضای دهه 60) حضور پیدا کرده اند وشکل یک کنسرت رسمی در این جمع حاضر شده اند . نوازنده این اجرا استاد #همایون_خرم است که مشهورترین کارهایش را برای مرضیه ، دلکش ، مهستی ، سیمین غانم ساخته ، اما در فضای بسته آن دهه ، نه تنها صدای زنان ممنوع است بلکه حضورشان هم در چنین فضایی می توانست پیامدهای خطرناکی داشته باشد.
با غیبت اجباری زنان، تصنیف های مرضیه و دلکش را هنرمندان مرد حاضر در جمع می خوانند .
این اجرا که با ویولن نوازی همایون خرم و ضرب #جهانگیر_ملک همراه است ، آوازهای انتخابی حال و هوای غمگینی دارند و اشعار انتخابی خوانندگان با فضای آن سال ها کم و بیش منطبق است . برای من اج این مراسم ، قطعه رقص #نصرت_کریمی است که با چشمان بسته بر روی ناله های ویولن همایون خرم بدنش را پیچ و تاب می دهد . اجرای رقص نصرت کریمی شبیه نمایشی کوتاه از تاب آوری اجتماعی و فرهنگی ایرانیان بعد از یک دهه انقلاب و جنگ و ممنوعیت و خانه نشینی است .
دیدن این کلیپ با همه تلخی اش نشان از قدرت تاب آوری ملتی دارد که در طول سده ها توانسته از پس غارت ها و تندبادهای سیاسی اجتماعی جان به در ببرد و در آینده هم جان به در خواهد برد./ احمدرضا ک
◉━━━━━━
کانال بزرگ موسیقی سنتی
Telegram
attach 📎
❤19
.
▫️گفتگوهایی برای هضم کردن
گاهی مسئله اصلی پردازشِ احساسات هضمنشده است و نه جستجوی راه حل. پس باید گفت و شنید و چندان در پیِ راهحل نبود. خیلی از ما به گفتگوهای راهحل محور عادت کردهایم. یعنی وقتی با کسی حرف میزنیم از او راهحل میخواهیم یا اگر کسی با ما حرف میزند، مدام ذهنمان میرود پی اینکه چطور میتوانیم مشکل او را حل کنیم. امّا خیلی وقتها نیاز خودمان یا دیگری، راهحل نیست. تلاش برای حل مسئله و دادن راهحل در این شرایط اصلاً میشود مشکل گفتگو؛ مکث میاندازد، متوقف میکند و برای طرف مقابل اینطور ترجمه میشود که: جا ندارم، نمیتوانم بشنوم، حوصلهام سر رفت، برایم بیمعنی است، تو را نمی فهمم، اضطرابهای خودم بالا آمد و خلاصه نگو. باید پذیرفت که گاهی گفتگو صرفاً تلاشی است برای هضم کردن و با دیگری و به کمک دیگری مواجه شدن.
در این حالت، باید شنید، سوال خوب پرسید، به گوینده برای تجربه احساساتش فضا داد، احساساتش را جدی گرفت، باید با او در جهان عاطفیاش قدم زد و به خود او برای حل مسئله اعتماد کرد. او نیازی به راهحل ما ندارد. باید قدم به قدم پیش برود و آرامآرام هیجاناتش را تجربه کند، هضم کند و بفهمد. آنوقت خودش میتواند مسئله را حل کند و اگر راهحلی وجود داشته باشد به آن برسد.
خیلی وقتها که این روزها و احوالِ پیچیده ما هم یکی از آن هاست باید صبور باشیم و اگر جا داریم و میتوانیم چنین گفتگوهایی را پیش ببریم؛ گفتگوهایی که در آنها گوینده و شنونده وقتی به پایان حرفهایشان رسید، نگران نباشند که چرا راهحلی بهدست نیامده. راهحل خودِ همان گفتگوست.
@TheWorldasISee
🆔 @Sayehsokhan
▫️گفتگوهایی برای هضم کردن
گاهی مسئله اصلی پردازشِ احساسات هضمنشده است و نه جستجوی راه حل. پس باید گفت و شنید و چندان در پیِ راهحل نبود. خیلی از ما به گفتگوهای راهحل محور عادت کردهایم. یعنی وقتی با کسی حرف میزنیم از او راهحل میخواهیم یا اگر کسی با ما حرف میزند، مدام ذهنمان میرود پی اینکه چطور میتوانیم مشکل او را حل کنیم. امّا خیلی وقتها نیاز خودمان یا دیگری، راهحل نیست. تلاش برای حل مسئله و دادن راهحل در این شرایط اصلاً میشود مشکل گفتگو؛ مکث میاندازد، متوقف میکند و برای طرف مقابل اینطور ترجمه میشود که: جا ندارم، نمیتوانم بشنوم، حوصلهام سر رفت، برایم بیمعنی است، تو را نمی فهمم، اضطرابهای خودم بالا آمد و خلاصه نگو. باید پذیرفت که گاهی گفتگو صرفاً تلاشی است برای هضم کردن و با دیگری و به کمک دیگری مواجه شدن.
در این حالت، باید شنید، سوال خوب پرسید، به گوینده برای تجربه احساساتش فضا داد، احساساتش را جدی گرفت، باید با او در جهان عاطفیاش قدم زد و به خود او برای حل مسئله اعتماد کرد. او نیازی به راهحل ما ندارد. باید قدم به قدم پیش برود و آرامآرام هیجاناتش را تجربه کند، هضم کند و بفهمد. آنوقت خودش میتواند مسئله را حل کند و اگر راهحلی وجود داشته باشد به آن برسد.
خیلی وقتها که این روزها و احوالِ پیچیده ما هم یکی از آن هاست باید صبور باشیم و اگر جا داریم و میتوانیم چنین گفتگوهایی را پیش ببریم؛ گفتگوهایی که در آنها گوینده و شنونده وقتی به پایان حرفهایشان رسید، نگران نباشند که چرا راهحلی بهدست نیامده. راهحل خودِ همان گفتگوست.
@TheWorldasISee
🆔 @Sayehsokhan
👏7❤5👍1
جنگ پرهیزی حکیم فردوسی در شاهنامه
مرا آشتی بهتر آید که جنگ
نباید گرفتن چنین کار تنگ
هم از آشتی کام مردم رواست
که نابود باد آنکه او جنگ خواست
مسازید جنگ و مریزید خون
مباشید کس را به بد رهنمون
وگر جنگ جوید کسی با سپاه
دل کینه دارش نیاید به راه
ز خون ریختن دل بباید کشید
سر بیگناهان نباید برید
نه مردی بود ، شیر آشوفتن
به زیر اندر آورده را کوفتن
که هر کو به بیداد جوید نبرد
جگر خسته باز آید و روی زرد
گر از دشمنت بد رسد ور ز دوست
بد و نیک را داد دادن نکوست...
🆔 @Sayehsokhan
مرا آشتی بهتر آید که جنگ
نباید گرفتن چنین کار تنگ
هم از آشتی کام مردم رواست
که نابود باد آنکه او جنگ خواست
مسازید جنگ و مریزید خون
مباشید کس را به بد رهنمون
وگر جنگ جوید کسی با سپاه
دل کینه دارش نیاید به راه
ز خون ریختن دل بباید کشید
سر بیگناهان نباید برید
نه مردی بود ، شیر آشوفتن
به زیر اندر آورده را کوفتن
که هر کو به بیداد جوید نبرد
جگر خسته باز آید و روی زرد
گر از دشمنت بد رسد ور ز دوست
بد و نیک را داد دادن نکوست...
🆔 @Sayehsokhan
👍15👏3❤1👎1