Telegram Web
9👍7👏3
چرا سعدی؟

◾️هيچ كس در اين ترديدى ندارد كه خداوند در سرشت سعدى جوهر شاعرى را در حدّ نهايى آن به وديعه نهاده بوده است. و هيچ كس در اين ترديدى ندارد كه سعدى در جانب اكتسابىِ هنرِ شعر نيز بر مجموعهٔ ميراثِ بزرگان ادب فارسى و عربى اشرافى شگرف داشته است. هيچ‌كس در اين امر نيز نمى‌تواند ترديد كند كه سعدى بر تمام معارف اسلامى از فقه و كلام و حديث و تفسير و تصوّف و تاريخ و ديگر شاخه‌هاى فرهنگ وقوف كامل داشته است. با اين همه اگر محبوبيّت و سلطنتِ هنرى او را در طول اين هشت قرن حاصل اين امتيازات او بدانيم، به تمامى حقيقت اشاره نكرده‌ايم؛ زيرا يك نكتهٔ برجسته را از ياد برده‌ايم و آن اين است كه در هنر سعدى چيزى وجود دارد كه ديگر بزرگان ما از آن كمتر بهره داشته‌اند و آن

آزمونگرى و تجربه‌گرايى سعدى است در آفاق پهناور حيات و ساحتهای مختلف زندگى اجتماعى و فردى؛ همان چيزى كه او خود از آن به «معاملت داشتن » تعبير مى‌كند.

و من می‌خواهم به يكى از گوشه‌هاى پوشيده ماندهٔ تجارب و معاملات گوناگون او در آفاق حيات اشاره كنم. به ابياتی از اين دست بنگريد:

جوانمرد اگر راست خواهى ولى‌ست
كرم پيشهٔ شاه مردان على‌ست

يا

جوانمردىّ و لطف است آدميّت
همين نقش هيولايى مپندار

يا

علم آدميّت است و جوانمردى و ادب
ورنى ددى به صورت انسان مصوّرى


كه بالاترين حدّ انسانيت را در اين گونه ابيات به جوانمردان نسبت مى‌دهد و خود تصريح دارد كه آخرين حدِّ سير روحانى‌اش، پس از آن همه تحصيل در مدارس علوم اسلامى از قبيل نظاميّهٔ بغداد، پيوستن به جوانمردان بوده است:

نشستم با جوانمردان قلّاش
بشُستم هرچه خواندم بر اديبان

و بهترين قهرمانان داستانهاى او، از نوع جوانمردان‌اند، چنان كه در داستان آن جوانمرد تبريزى مى‌بينيم كه دزدى را از راه ديوار به سراى خويش مى‌برد و دستار و رختِ خود را بدو مى‌دهد تا در دزدى ناكام نباشد و در پايان مى‌گويد:

عجب نايد از سيرتِ بخردان
كه نيكى كنند از كرم با بدان

در چشم‌انداز نخست چنين به نظر مى‌رسد كه ستايش جوانمردى امرى است طبيعى و هر كسى به فضايل اخلاقى اشارتى داشته باشد همين حرفها را مى‌زند؛ امّا چنين نيست.
براي آنكه مساله قدرى ملموس‌تر و روشن‌تر شود، از هم‌شهرى بزرگ و بى‌همتاى سعدى، خواجهٔ شيراز ياد مى‌کنيم كه در سراسر ديوانش حتى يك بار هم از كلماتى مانند « جوانمرد» و «جوانمردى» و «فتوّت» ياد نكرده است. آيا اين يك امر تصادفى‌ست يا مى‌تواند ريشه هايى در روانشناسى فردى و شخصى سعدى داشته باشد؟ به گفتهٔ خودش:

دگرى همين حكايت بكند كه من وليكن
چو معاملت ندارد سخن آشنا نباشد

بى‌گمان او در اين قلمرو نيز معاملت و تجربه داشته است.



محمد‌رضا شفيعى كدكنى
قلندريّه در تاريخ
صص ۵۲۸–۵۲۷

#سعدى

https://www.instagram.com/shafiei_kadkani/
🆔 @Sayehsokhan
👏109
.
"من نمی‌خواهم"
من نمی‌خواهم
بوسه را بفروشند،
خون را بفروشند،
و نسیم خریداری شود
و باد را به اجاره دهند.
من نمی‌خواهم
که در خانه‌ها سرما باشد،
در کوچه‌ها ترس
و در چشم‌ها خشم.
من نمی‌خواهم
که در میان لب‌ها حقیقت دربند باشد،
در گاوصندوق‌ها میلیون‌ها ثروت
و در زندان‌ها، آزادگان گرفتار باشند.
من نمی‌خواهم
که روستایی بدون آب کار کند،
در کارخانه از نشاط خبری نباشد،
و در معادن، سپیده‌دم در نگاه ننشیند
و در مدرسه معلم نخندد.
من نمی‌خواهم
که مادرها بی عطر باشند،
دخترها بی‌عشق بمانند
و پدران بی توتون.
من نمی‌خواهم
سرزمین‌ها را از فراز سر مردم
تقسیم کنند،
در دریاها امپراتوری تشکیل دهند
و در آسمان‌ها پرچم‌ها برافروزند
و بر لباس‌ها، نشان بدوزند.
من نمی‌خواهم
پسرم رژه برود،
و پسران دیگر مادرها
رژه بروند
و تفنگ و مرگ را به‌دوش بکشند.
من نمی‌خواهم
کسی گلوله‌ای شلیک کند،
و تفنگی ساخته شود.
من نمی‌خواهم
نهانی دوست بدارم،
نهانی بگریم
و در خفا آواز سر دهم.
من نمی‌خواهم تا دهانم را ببندند،
آن زمانی که می‌گویم:
«من نمی‌خواهم»

«فیگونه امرریچ»شاعر اسپانیایی

@womanandequality
🆔 @Sayehsokhan
👏107
📺 مبارزه برای آزادی

🎙#محمدمهدی_اردبیلی

▪️مقدمه و موضع‌گیری در قبال جنگ ایران و اسرائیل: دکتر اردبیلی موضع متفاوت خود را در قبال جنگ ایران و اسرائیل در مقایسه با دیدگاه‌های رایج مطرح می‌کند. او به همدلی بخش‌هایی از جامعه با مفهوم "ایران" و "وطن" در تقابل با اسرائیل اشاره می‌کند، همچنین دیدگاه گروهی که جمهوری اسلامی را شر بزرگ‌تری از اسرائیل می‌دانند و از حمله اسرائیل استقبال می‌کنند، و گروه سومی که هر دو طرف را محکوم می‌کنند، را معرفی می‌کند.

▪️پیوند مسئله فلسطین و جنبش زن، زندگی، آزادی: او مسئله فلسطین را با جنبش "زن، زندگی، آزادی" در ایران پیوند می‌زند و از مردم غزه و مسئله فلسطین به عنوان ظلمی آشکار و تعدی به انسانیت دفاع می‌کند. همچنین، مطالبات جامعه ایرانی در جنبش "زن، زندگی، آزادی" را به حق می‌داند و سرکوب آن را نقد می‌کند.

▪️تحلیل دوقطبی‌های سیاسی و راه سوم: دکتر اردبیلی دوقطبی‌سازی خطرناک بین طرفداران و مخالفان جمهوری اسلامی را نقد می‌کند و بر دفاع از "ایده‌ها" به جای طرفداری از جناح‌ها تأکید دارد. او ایده "راه سوم" را مطرح می‌کند که رادیکال و احیاکننده ایده‌های قابل دفاع در هر دو طرف است.

▪️ایران و اسرائیل: فراتر از دوقطبی جمهوری اسلامی-اسرائیل: او توضیح می‌دهد که در شرایط فعلی جنگ، مسئله فراتر از دوقطبی جمهوری اسلامی و اسرائیل است و به "ایران و اسرائیل" تبدیل شده است. او اشاره می‌کند که بخشی از مردم ایران متوجه شده‌اند که اسرائیل به دنبال منافع خود است و هدفش آزادی ایران نیست.

▪️نقد رویکردهای ضد جنگ و اهمیت اتحاد ملی: دکتر اردبیلی بیانیه‌هایی را که هر دو طرف جنگ (ایران و اسرائیل) را به یک اندازه محکوم می‌کنند، نقد می‌کند و بر اهمیت اتحاد ملی پویا، درون‌نقاد و گشوده به عنوان بزرگترین سلاح مردم تأکید دارد.

▪️عاملیت سیاسی فردی و مفهوم سرزمین: او بحث می‌کند که دفاع از ایران در شرایط فعلی به دلیل ماهیت اسرائیل و تهدید آن است، نه از روی عرق ملی متعصبانه. ایران به عنوان تنها کشوری که در منطقه جلوی اسرائیل ایستاده است، کارکردی فرامنطقه‌ای پیدا کرده است.

▪️نقد برچسب‌زنی‌های هویتی: او توضیح می‌دهد که برچسب‌زنی‌هایی مانند "چپ" مانع از شنیدن سخن تازه و تحلیل دقیق می‌شود و تأکید می‌کند که مسئله فلسطین یک مسئله انسانی فراتر از دسته‌بندی‌های چپ و راست است.

▪️مسئله آزادی و نقش عواطف کور: آزادی را به معنای رهایی از شر عواطف کوری مانند کینه و نفرت تعریف می‌کند. او بیان می‌کند که اسرائیل به دنبال ایران آزاد نیست و اهداف استراتژیک خود را دنبال می‌کند که شامل ایران ضعیف و تجزیه شده است.

▪️نقد همزمان حاکمیت، مردم و اپوزیسیون: او بر ضرورت نقد همزمان حکومت، مردم و اپوزیسیون و پرهیز از ساده‌سازی‌ها تأکید می‌کند و بحث در مورد مسئولیت تاریخی مردم در قبال انقلاب و نتایج آن را مطرح می‌سازد.

▪️ترس و جهل: عوامل فاجعه‌ساز: او ترکیب ترس و جهل را به عنوان عامل ایجاد فاجعه، به‌ویژه در شرایط جنگی، معرفی می‌کند و بر ضرورت آرام کردن ترس و جهل با آگاهی تأکید دارد.

▪️ماهیت خاص اسرائیل و بحران مشروعیت آن: اسرائیل را به عنوان یک کشور خاص با بحران مشروعیت، متفاوت از سایر کشورهای استبدادی توصیف می‌کند. او اسرائیل را "دولت غاصب" می‌داند و از سکوت یا حمایت کشورهای غربی از اسرائیل با وجود جنایات آن انتقاد می‌کند.

▪️چگونگی تبدیل شدن اسرائیل به بدیل مطلوب برای بخشی از جامعه ایران: او این پدیده را نتیجه هم‌دستی رفتار حاکمیت (از دست دادن سرمایه اجتماعی) و تبلیغات دشمنان می‌داند که منجر به ایده "هر کی غیر از اینا" می‌شود.

▪️فعالیت‌های اردبیلی در تهران در روزهای جنگ: او تصمیم به ماندن در تهران در طول جنگ را به عنوان یک کنش و عدم فرار بیان می‌کند و بر اهمیت درس گرفتن از اتفاقات جاری تأکید دارد.

🆔 @Sayehsokhan
👍92👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
20👍4
زبان زندگی

وقتی گلوله‌ها خاموش شدند، کلمات هنوز شلیک می‌کردند...

آتش‌بس اعلام شد.
صدای انفجارها خوابید.
اما در دلِ خانه‌ها، سکوتی سنگین نشست؛
سکوتی پر از خشم،
پر از «نگفته‌ها»،
پر از زخم‌هایی که زبان نداشتند.
هر کسی، زبانی برای ادامه داشت؛
یکی زبانِ طعنه،
یکی زبانِ گلایه،
یکی زبانِ فرار.
و بعضی‌ها...
دنبال زبانی تازه بودند.

زبانی که نه برای دفاع بود، نه برای حمله.
زبانی برای فهمیدن. برای پیوند. برای محبت.
آن‌هایی که دل‌شان جرأت کرد سکوت را بشکند،
آرام گفتند:
«می‌ترسیدم…
دلم امنیت می‌خواست…
دلم کسی را می‌خواست که فقط بشنودم
و درست همان‌جا،
وقتی یکی شنید،
نه برای پاسخ دادن،
نه برای قضاوت کردن،
فقط برای دیدن انسان پشت کلمه‌ها —
آن‌جا بود که محبت، دوباره ممکن شد.
این همان زبانی‌ست که مارشال روزنبرگ آن را «زبان زندگی» نامید.

زبانی که به‌جای خشونت،
به‌جای برنده شدن،
به زنده ماندن رابطه فکر می‌کند.
#ارتباط_بدون_خشونت
#زبان_زندگی

🆔 @Sayehsokhan
👏145👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یادش بخیر
عمو زنجیر باف


🆔 @Sayehsokhan
21👍1
⚫️ من این آش را نمی‌خورم

قرن‌هاست که سرم را در دستانم گرفته‌ام و می‌دوم، از خورشخانه ضحاک گریخته‌ام.
هرگز نخواستم که ماران، مغز سرم را بخورند، هرگز نخواستم که از تنم، از جان و روح و اندیشه‌ام، شوربای شوربختی بپزند؛ اما نمی‌شود از هر طرف که می‌روم دیگی بَر بار است، هیزم جهل زیر آن روشن است؛ آشپزانی خبیث ملاقه‌هایی بلند دارند به درازنای تاریخ. سرنوشت ما آشی است خونین که مدام آن را هم می‌زنند، ما را به زور می‌گیرند و در دیگ می‌اندازند.

من هرگز آش جنگ را نمی‌خورم، آش هیچ جنگی را.

آش جنگ را هر کجا که بپزند و هر اسمی داشته باشد، مزه خون می‌دهد. مذاق هیچ خردمندی به آش آدم و جگر انسان خوش نمی‌شود.

آتش جهل را نمی‌توانم که خاموش کنم، آشپزان بد طینت را نمی‌توانم که مهربان کنم؛ گوشت تن آدم‌ها و استخوان‌های کشتگان را نمی‌توانم که از دیگ بیرون بکشم و زنده‌شان کنم.

سهم من اما از همه توانستن‌ها فقط یک «نه» است.

نه به آشپزان جنگ و هیزم کِشان و آتش افروزان.
نه به خورندگان و کاسه لیسان.
نه به همه آنهایی که از سرانگشتشان خون می‌چکد و از دهانشان نفرت.

این «نه» را بر این آش خونین بپاشید،
این تنها دارایی مرا…

✍️#عرفان_نظرآهاری

#من_از_جنگ_بیزارم_شما_را_نمی_دانم
#تدبیر_به_جای_جنگ

🆔 @Sayehsokhan
19👍12👎1
🌀 برخورد با اخبار
(از وبینار "مدیریت خویش در بحران")

یکی از دغدغه‌های مهمی که این روزها با آن درگیریم، مسئله اخبار است. این روزها ما توسط اخبار، بمباران می‌شویم و به‌خصوص در شرایط فعلی، خبرهای متعددی از کشته شدن، آسیب دیدن و ظلم و ستم به آدم‌ها را می‌شنویم.
در چنین شرایطی، سوال این است که با این اخبار چه کنیم؟ این اخبار ممکن است به ما آسیب بزند و گاه ما را به شدت تحت تاثیر قرار دهد.

🔹 جواب این است که باید با اخبار هم مانند سایر مسائل، به شکل درست و هدفمند برخورد کرد. وقتی برای خواندن یا شنیدن اخبار، سراغ رسانه ها می‌روید، اول روشن کنید که با چه هدفی این کار را انجام می‌دهید؟ به دنبال چه اطلاعات خاصی هستید و می‌خواهید با این دانسته‌ها چه کنید؟

🔹 اینکه خود را در معرض همه‌جور اخبار مختلف در همه حیطه‌ها قرار بدهیم، یک رفتار غلط و آسیب‌رسان است؛ نوعی خودآزاری و خودتخریبی است، چه در شرایط فعلی، چه در هر زمانی.
خیلی از ما متاسفانه عادت کرده‌ایم که از صبح، رسانه‌های مختلف را باز کنیم، تلویزیون یا رادیو را روشن کنیم و دائم بدون هدف و اینکه حتی خودمان بدانیم که دنبال چه چیزی هستیم، خود را در معرض خبرهای جوراجور قرار بدهیم و با دیدن یا شنیدن هر کدام از آن‌ها دچار احساسات و حالات مختلفی بشویم.

🔹سه سطح مواجهه با اخبار
بطور کلی میتوان گفت ما سه سطح برخورد با اخبار داریم: سطح اول، مشاهده صفحه اول یا تیتر یک خبر است که کلیت خبر را اعلام می‌کند، مثل اینکه در فلان مرکز، اعتصاب شده، یا در فلان جا حمله اتفاق افتاده یا کسی دستگیر شده است.
سطح دوم، بررسی جزئیات این خبر است. مثلا نشان داده می‌شود که در فلان‌محل، تیراندازی شده و ما فیلم را می‌بینیم و تمام جزئیات آن واقعه را مشاهده می‌کنیم.
خیلی وقت‌ها تحلیلی هم برای آن خبر گذاشته می‌شود یا افرادی دعوت می‌شوند و آن خبر را مورد شرح و بررسی قرار می‌دهند، که این سطح دیگری از درگیر شدن با اخبار است، یعنی سطح سوم.
اکنون سوالی که باید از خود بپرسیم این است که: من به چند سطحی از این خبرها واقعا نیاز دارم؟ فرض کنید من متوجه شدم که در فلان‌جا تیراندازی شد. آیا لازم است که همه جزئیات واقعه را بدانم؟ اگر لازم نیست، چرا باید وارد درگیری فکری و احساسی‌ بشوم؟

🔹 هدفمندی
ملاک دیگر هدفمندی است. سوال این است که هدف من از دریافت این اخبار چیست؟ می‌خواهم با این اطلاعات چه کنم؟ مثلا آیا می‌خواهم در مورد آن واقعه، مقاله‌ای بنویسیم؟ یا گزارشی تهیه کنم؟ یا در مورد آن، فیلم بسازم یا قرار است جزئیات اتفاق را با دقت، به کسی منتقل کنم؟ و چه مقدار دریافت جزییات برای هدف من ضروری است؟‌

🔹 توجه به ظرفیت‌های روحی
معیار مهم دیگر، ظرفیت‌های عاطفی و روانی است. باید توجه داشت که ذهن و روان ما یک ارگانیسم و یک سیستم است و مثل هر سیستم دیگری، باید با آن، به شکل درست رفتار کرد. باید ظرفیت آن را شناخت و به‌اندازه بر او بار کرد و از آن در حد ظرفیت‌هایش انتظار داشت. قبل از مواجهه با اخبار، از خود بپرسیم: آیا این کار، در حدود ظرفیت روانی من هست؟ آیا می‌توانم آن را تاب بیاورم؟ آیا در معرض این جزییات قرار گرفتن به روان من آسیب نخواهد رساند؟

🔹 توجه به این اصول یعنی نگرش فعال، هدفمندی و رعایت ظرفیت روانی خود، ضرورتی بسیار مهم است. اگر آن اطلاعات برای ما لازم و قابل تحمل است، به سراغ آن برویم و وقت و انرژی‌ای را که می‌تواند صرف کارهای مفیدتری شود برای فعالیت‌های غیرضروری هدر ندهیم. و این کاری است که باید بطور کلی در زندگی و در هر ارتباطی انجام بدهیم.

(فایل کامل وبینار را در اینجا بشنوید.)

www.tgoop.com/sasanhabibvand
👍81
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
14👍5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای ایران؛ ای مرز پرگهر


🆔 @Sayehsokhan
9
#از_شما

روزی از دنیا همه غمگین شدم
از جهان و خلق دل چرکین شدم
ذکر لعن کودک و پیر و جوان
پشت هم بر این زبان میشد روان
از خدا شاکی شدم از خلقتش
از زمین و از زمان و حکمتش
گفتمش یارب مگر من دشمنم
که کمر بستی چنین بر کُشتنم
لحظه لحظه حال من بد میکنی
زین پیامدها که بر خط میکنی
من همه حالم نَزار از جمله خلق
مردمان تیزنیش و تیزحلق
گشتم‌ام محزون ازین رفتارها
حال و روزم بد ازین کردارها
ناگهان آمد به جانم این ندا
بس نما ای دائمُ‌الشکوه به ما
اختیار و انتخابت دست توست
هوشیاری و خوابت دست توست
با تو باشد حال خوب و حال زشت
انتخابش کن تو ای نیکو سرشت
حال خوبت از تو میگیرد خروش
دم به دم از بهر خوشنودی بجوش
کسب خشنودی به حالت بس بجاست
لیک کسبش از به غیرِ خود خطاست
خیز و بر درکِ غلط آتش بپاش
همچو ققنوس تازه‌تر، پیکر تراش
این همه حال بد از ادراک توست
حال، خوش باشد ز ادراک درست
از درون، خود را دوباره پِی بریز
از فِسردن نیست راهی جزگریز
گاه باید چون طبیبی چیره دست
بر همه درک غلط اندیشه بست
تا که زخم و جرح آن ادراکها
نشکند ما را دراین پیکارها
چاره دردت همه در جان توست
درک تو هم درد و هم درمان توست
هر زمان از درک بد گشتی رها
نه گله از خلق داری نَز خدا
خیز و بهر حال خوش آغاز کن
آنگه در آرامشت پرواز کن

با سپاس از سرکار خانم ملیحه رسولی دانش‌آموخته‌ی تئوری انتخاب و واقعیت درمانی از استان مازندران

🆔 @Sayehsokhan
12👏4
#زندگی

سیاست و زندگی

سه روز مهمانِ خویشاوندانِ همسرم بودم. از لطفِ چهارخانواده بهره‌مند شدم. اما وضعیتی که مرا رنج داد این بود که دیدم پس از سال‌ها دوری، به جای حرف‌زدن با من، بیشترِ زمان، به تماشای کانال‌های سیاسیِ ماهواره‌ای گذشت و از این که چه خواهد شد و چه نخواهد شد؟ پرسیدم: پس شما کی زندگی می‌کنید؟ شکایت زنانِ خانواده بلندشد که: واقعاً اعصابمان به هم ریخته‌است بس که صحنه‌های دلخراش می‌بینیم و خبرهای بَد می‌شنویم.
از من خواستند برایشان غزل حافظ بخوانم. گفتم: اول تلویزیون را خاموش کنید. چنین کردند. یکی دوساعتی با هم به فرهنگ و ادب پرداختیم. برداشت من این بود که همه لذّت بردند. حسابی حرف زدند. گفتند: خیلی وقت بود حرف نزده‌بودیم. از زندگی سخن به میان آمد. از شادی و خاطره‌ها و خیال‌های آرامش‌بخش.
به گمانم جامعه‌ی سیاست‌زده، بیمار و ناخوش است. باید برای آدمیان، خوشی فراهم‌کرد.
تا آنجا که به یاد می‌آورم، از نوجوانی به سیاست علاقه نداشتم و آن را مانعِ احساس زیبایی و اِدراکِ حقیقت می‌پنداشتم. درحالی که ‏همواره تشنه‌ی دیدنِ زیبایی و چشیدنِ دانایی بوده‌ام. بزرگ‌تر که شدم، دریافتم گروه‌های سیاسی، که همگی عقیده و باورِ خود را اصلِ ‏جهان و اساسِ زندگی می‌دانستند، به هنر و زیبایی و انسان و طبیعت و خدا ارزشی قائل نیستند و بسیار ساده، این‌همه را برای سودِ سیاسی، ‏زیرِ پا می‌گذارند و جز سودای سیاست و کسبِ قدرت، در سر چیزی ندارند. سرشان را تُهی یافتم.
برای من، سَر، جای سِرِّ خدایی و ‏دقیقه‌ی زیبایی است. از همان آغاز جوانی، گروه‌هایی چون«مجاهدین خلق» و «چریک‌های فدایی خلق» و همانندانِ آن‌ها را شرّی دیدم که ‏شعارِ خیر می‌دهند و آموزه‌هایشان، دیوارهای احساس و ادراکم را می‌خراشند. پس، از حریمِ حس و فهمِ خویش راندمشان و فاتحه‌ای ‏برای تمامشان خواندم.

از منتقدانی که با عینکِ سیاست و معیار«تعهّد و مسؤولیت» آثارِ هنری و ادبی دیگران را اندازه می‌گرفتند ‏و بزرگانی چون«سهراب سپهری» را به گناهِ دست نیالودن به سیاست، قربانی می‌کردند و از ذهن و جانِ جوانان می‌راندند، نَفور بودم. به ‏یک اصلِ اساسی باور داشتم:
هیچ‌کس، حقِ حکومت بر ذهنِ دیگری و شایستگی تعیین تکلیف برای دیگر نویسندگان و شاعران و ‏هنرمندان را ندارد.‏

جهانِ هرکس، خانه‌ی اوست. ورودِ ناخواسته به آن، بسیار ناگوار است. من سیاست را دوست ندارم و به بانگِ بلند می‌گویم و ازگفته‌ی ‏خود دلشادم. اگر کسی جز این برای من بخواهد و مرا بدان وادار سازد، از او می‌پرسم: چنین حقّی را از کجا به دست آورده‌است؟ آیا به من ‏نیز همین حق را می‌دهد که بخواهم به زور و تحمیل و تحقیر، او را به رنگِ خویش درآوَرَم؟ اگرنه، پس به من توضیح دهد او از کجا ‏صاحبِ صلاحیتِ سَروَری و ساختنِ جهانِ ذهن و زبان و جانم شده‌است؟

من دوستدارِ زیبایی‌ام. ستایشگرِ دانایی‌ام. برای همین ، بینش و بینایی برایم ارجمندترین موهبتِ الهی است.‏
چشم را فایده آن است که دلبر بیند
وَر نبیند، چه بُود فایده بینایی را؟
بنده با اجازه از سعدی فقط با کمی تغییر در شعرش فریاد می‌زنم:‏
چشم را فایده آن است که«زیبا» بیند. زیبایی‌ها را بجوییم. چندان درنگمان نخواهند داد که بیشتر بمانیم و پشیمانی خوریم که: چرا زیبایی را ‏ندیدیم؟

https://www.tgoop.com/ezzatiparvar
🆔 @Sayehsokhan
20👏4👍1
Forwarded from فیلم در ایران
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🟩⬜️🟥 @film_in_Iran


🟩⬜️🟥 #فیلم #مستند

نسخه کامل مستند و کنسرت صدای ایران: محمدرضا شجریان
7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👏91👍1
2025/07/12 11:04:02
Back to Top
HTML Embed Code: