Telegram Web
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوست‌داشتن
فروغ فرخزاد

امشب از آسمان دیده‌ی تو،
روی شعرم ستاره می‌بارد؛
در زمستانِ دشت کاغذها،
پنجه‌هایم جرقه می‌کارد.

شعر دیوانه‌ی تب‌آلودم،
شرمگین از شیار خواهش‌ها؛
پیکرش را دوباره می‌سوزد،
عطش جاودانِ آتش‌ها.

آری، آغاز دوست داشتن است،
گرچه پایان راه، ناپیداست.
من به پایان دگر نیندیشم،
که همین دوست داشتن زیباست.

آه بگذار گم شوم در تو!
کس نیابد دگر نشانه‌ی من؛
روح سوزان و آه مرطوبت،
بِوزد بر تنِ ترانه من.

آه بگذار زین دریچه‌ی باز،
خفته بر بالِ گرم رؤیاها،
همره روزها سفر گیرم،
بگریزم ز مرز دنیاها.

دانی از زندگی چه می‌خواهم؟
من تو باشم.. تو.. پای تا سر تو.
زندگی گر هزار باره بُوَد،
بار دیگر تو.. بار دیگر تو!

بس که لبریزم از تو، می‌خواهم،
بروم در میان صحراها؛
سر بسایم به سنگ کوهستان،
تن بکوبم به موج دریاها.

بس که لبریزم از تو، می‌خواهم،
چون غباری ز خود فرو ریزم.
زیر پای تو، سر نهم آرام،
به سبک‌سایه‌ی تو آویزم.

آری آغاز دوست داشتن است،
گرچه پایان راه، نا پیداست.
من به پایان دگر نیندیشم،
که همین دوست داشتن زیباست.

https://www.tgoop.com/ezzatiparvar
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#از_شما

🔴 وقتی درد جمعی همه‌گیر می‌شود...

وقتی دوباره بحرانی دیگر بر زندگی ما ایرانیان سایه می‌افکند، طبیعی‌ست که حال‌ و هوای درون‌مان آشفته باشد.

گاهی در خودمان ترکیبی عجیب از ترس، خشم، امید، سردرگمی و حتی آرامش موقتی را تجربه می‌کنیم—احساساتی که شاید نتوانیم برایشان دلیل روشنی پیدا کنیم.
اما در چنین زمان‌هایی، قرار نیست احساسات‌مان «درست» یا «نادرست» باشند.

شاید همزمان دل‌مان خنک شود از خبری، نگران آینده‌ی وطن‌مان شویم، بترسیم برای امنیت خانواده‌مان، یا امیدوار شویم به رسیدن روزی بهتر.

این تناقض‌ها، نشانه‌ی ضعف نیست؛ بلکه نشانه‌ی انسان بودن ماست.

در بحران، ما نیاز به داوری نداریم—نه برای خود، نه برای دیگران.
آنچه واقعاً به آن احتیاج داریم، پناهی امن برای شنیدن و شنیده شدن است.

در این روزهای سخت، نه بحث فایده‌ای دارد، نه نصیحت، نه تحلیل‌های بی‌پایان.

تنها چیزی که جان‌مان را آرام می‌کند، همدلی بی‌قید و بی‌قضاوت است.
بیایید با خود و با هم مهربان‌تر باشیم.
امروز، بیش از هر زمان، ما به با هم بودن نیاز داریم.

با سپاس از همراه نازنینمان در رشت

🆔 @Sayehsokhan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ایران من ایران من
ای داغدیده بازگو، بلخ و سمرقندت چه شد
صدها جفا ای مادرم دیدی و مهرت کم نشد...

«ایرانِ من» - کنسرت #همایون_شجریان با ارکستر‌ سمفونیک پسیفیک شهر اورنج کانتی کالیفرنیا ؛ 4 فروردین1398

🆔 @Sayehsokhan
#دستنوشته_های_مدیر_سایه_سخن_۳۷

در این دنیا هر کس باید یک بار، با شجاعت تمام، از خودش عبور کند.

ویژگی انسان معنوی از نگاه مولانا آشتی با خویشتن و زندگی کردن از درون است.

🌀 انسان معنوی با خویش مهربان است، نه از سر ساده‌دلی، بلکه از سر آگاهی.
🌀 او به‌جای فرار از خود، دست در دست خویش می‌گذارد و با خودش قدم می‌زند.
🌀 او می‌داند کسی که با خود قهر است، در تمام روابطش جنگ خواهد داشت.
کسی که با خویش آشتی کند، با جهان هم آشتی خواهد بود.

#نیچه می‌گوید:
«هر که چرایی برای زندگی‌اش داشته باشد، با هر چگونه‌ای خواهد ساخت.»
انسان معنوی چرای درونش را پیدا کرده. هر روز، بی‌هیاهو، خودش را بازخوانی می‌کند؛ بی‌آن‌که دنبال مقصر بیرونی باشد، نسخه‌ای برای درون خودش می‌پیچد.
چو خود را یافتی، یافتی همه را
ز خود بی‌خبری، غربتت بینوا
در جهانی که همه به دنبال تایید دیگران‌اند، او به تایید دل خودش قناعت می‌کند.

👌 امام علی (ع) فرمود:
«هر کس ارزش خود را بداند، خود را به تباهی نمی‌کشد.»
انسان معنوی در طوفان‌ها خودش را گم نمی‌کند. ستون خودش است.
نه خودشیفته است، نه خودباخته؛ خودش را به رسمیت می‌شناسد.
با آینه آشتی کرده، حتی اگر آنچه می‌بیند خوشایندش نباشد.

تو را در آینه دیدم، خودم را یادم آمد
خودم را در تو دیدم، دلم آرام شد
وقتی کسی با خودش سرِ صلح دارد، با همهٔ جهان به مهر می‌نگرد.
من با خود صلح خواهم کرد، بی‌آن‌که بجنگم با کسی
که جنگ اول از درون است، اگر صلحی شود بیرون

🌀 مارکوس اورلیوس، امپراتور فیلسوف، در دفتر تأملاتش بارها نوشت که:
«درون خود را همانند یک قلعه‌ی مستحکم بساز، که هیچ تندبادی آن را ویران نکند.»
انسان معنوی، پیش از آن‌که جهانی بسازد، به آبادانی درونش می‌پردازد.
او اهل تمرکز است، نه حواس‌پرتی؛ اهل عمق است، نه سطح؛
و با خویش چنان خلوتی دارد که آشفتگی روزگار به آن راه نمی‌یابد.

آن‌که قلعهٔ درونش را ساخته باشد، از هیچ هجومی نمی‌هراسد.
🌀 اپیکتتوس، برده‌ای که فیلسوف شد، گفته است:
«کسی که بر خود مسلط نیست، پادشاهی‌اش خیال است.»
انسان معنوی، پادشاه قلمرو خودش است.
او باور دارد که آزادی، نه در نبودِ قیدهای بیرونی، بلکه در مهار تمایلات بی‌مهار درونی است.
در سکوت و مراقبه، زنجیرهای بی‌صدا را می‌بیند و می‌گسلد.
رهایی، از همین نقطه آغاز می‌شود!

شاد و در لحظه باشید
ارادتمند
حسن ملکیان

🆔 @.Sayehsokhan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برنامه‌ای پخش شده از تلویزیون ملی ایران در سال هزار و سیصد و چهل و هفت با حضور #یدالله_رویایی و #احمد_شاملو درباره‌ی شعر ایران.

@satevarahianshearemrooz
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زندگیِ تو، رنگ آدمایی رو می‌گیره که با اونا معاشرت می‌کنی و این یه واقعیتیه که خیلی وقتا دیر می‌فهمیمش. آدما مثل رنگ هستن، بعضیا روشنت می‌کنن، بعضیا کِدرت می‌کنن، بعضیا هم یه‌جوری رنگت می‌زنن که دیگه خودتم نمی‌شناسی. نشستن پای آدمای اشتباهی، مثل نوشیدنِ آب شور موقع تشنگیه، هم بیشتر تشنه‌ت می‌کنه، هم در درازمدت از پا درمیارت.
بعضی دورهمی‌ها باید زودتر تموم بشن، نه چون بد بودن، چون عمرت بزرگ‌تر از اوناست، و نباید تو قاب‌های کوچیک تلف بشه.

از خودت، بپرس دورِ کی می‌شینی؟
و مهم‌تر از اون، تو داری چه رنگی به بقیه می‌دی؟


@Philip_Kotler
🆔 @Sayehsokhan
همراهان عزیز کانال درمانگاه رابطه سلام. امیدوارم خودتون و عزیزانتون در پی این جنگ چند روزه سلامت و تندرست باشید. متاسفم که به دلیل مشکلات شخصی( آواره شدن از منزل و پیامدهای آن) و ضعیف بودن اینترنت و وصل نشدن فیلترشکن نتونستم در این روزهای غم‌بار و پراضطراب در کنارتون باشم😔😔

🔸 همه ما روزهای بسیار سختی را گذراندیم. روزهایی پر از تشویش و اضطراب و غم و احساس ناامنی، بی‌پناهی و درماندگی.
اغلب ما مجبور شدیم به طور ناگهانی و در چند ساعت تصمیم بگیریم که هر آنچه داشتیم را بگذاریم و ترک منزل کنیم و جان به در ببریم. بعضی از ما خانه‌هامان خراب شد، برخی زیر آوار ماندیم و عده‌ای عزیزانمان را از دست دادیم. 
🔸در این شرایط آنچه برایمان تسکین‌بخش بود حضور در کنار انسان‌هایی بود که پناهمان دادند، درک‌مان کردند‌، پای درددل‌هایمان نشستند و اشک‌هایمان را پاک کردند. انسان‌هایی که گاه غریبه بودند اما با لبخندی دلنشین، جمله‌ای تسلی‌بخش و نگاهی مهربانانه به ما فهماندند که تنها نیستیم.
این روزها با تمام وجود دریافتیم وقتی جانمان در خطر باشد، دارایی‌های زندگی هیچ ارزشی ندارد و می‌تواند در لحظه‌ای نابود شود. دریافتیم تنها چیزی که نجات‌دهنده ماست توانایی روانی خودمان و روابط ارزشمندی است که با اطرافیان داشته‌ایم. کسانی که اگر نبودند و پناهمان نمی‌دادند، به نگرانی‌هایمان گوش نمی‌کردند و مهربانی را خالصانه نثارمان نمی‌کردند نمی‌توانسیم این روزهای پرخطر و اضطراب‌زا را تحمل کنیم.
قدر این روابط را بدانیم، آن را ایجاد و تقویت کنیم، مراقب همدیگر باشیم و در سختی‌ها به دیگران پناه دهیم.
🔸 واقعیت این است که در دنیای ناعادلانه‌ای زندگی می‌کنیم که جان انسان‌ها کمترین ارزش‌ها را برای قدرت‌طلبان دارد و ما کنترلی بر آنچه پیرامونمان می‌گذرد، نداریم و نمی‌دانیم چه پیش خواهد آمد.
ما روزهایی را گذراندیم که نمی‌دانستیم فردا صبح نفس می‌کشیم و نور خورشید را خواهیم دید یا نه، ما نمی‌دانستیم در ساعتی بعد چه بر سرمان خواهد آمد. وقتی خانه‌هامان را ترک کردیم نمی‌دانستیم به آن برمی‌گردیم یا نه، حتی مطمئن نبودیم در مسیر ترک منزل تا رسیدن به جای امن زنده خواهیم ماند یا نه. ما بیشترین حد ابهام و زندگی در عدم قطعیت را تجربه کردیم، ترسیدیم، وحشت کردیم و مضطرب شدیم.

شاید حالا وقت آن باشد که در خود جستجو کنیم که در زندگی معمول روزمره کجاها دنبال اطمینان و قطعیت می‌گردیم: قبول شدن در یک آزمون، پذیرفته شدن در شغل موردنظر، موفق شدن در فعالیت مورد علاقه، ازدواج کردن یا موفق شدن در آن، مورد دستبرد قرار نگرفتن، خاموش بودن شیر اجاق گاز، پول کافی درآوردن، دوام داشتن رابطه با پارتنر و .......
هر یک از این موارد به نوعی باعث اضطراب ما می‌شوند چون حالتی از ابهام را دارند و ما در جستجوی اطمینان هستیم. در حالی که اضطراب تاوان عدم تحمل ابهام و طلب قطعیت است.
حال که در این چند روز بالاترین شرایط عدم قطعیت را تجربه کرده و جان سالم به در برده‌ایم، بد نیست در زندگی روزمره خود جستجو کنیم که در چه مواردی نمی‌توانیم ابهام را تحمل کنیم و به شکل‌های مختلفی به دنبال اطمینان و قطعیت هستیم مثل اطمینان‌جویی در گفتگو و پرسش از دیگران، وارسی کردن‌های مکرر احتمال خطر، اجتناب از حضور در موقعیت‌های نامطمئن( البته نامطمئن فقط از دید خودمان) و ...   سعی کنیم به صورت تدریجی در موقعیت‌های اجتنابی حضور یابیم، وارسی کردن‌ها را کاهش دهیم و توانایی خود را در تجربه و تحمل ابهام زیاد کنیم تا در نتیجه آن اضطرابمان کاهش یابد و در حد توان آرامش را برای خود و اطرافیان فراهم کنیم.
آرزو می‌کنم هیچ‌گاه شاهد چنین روزهای دلهره‌اوری برای هم‌وطنان و ایران عزیزمان نباشیم و صلح و آرامش بر این سرزمین سایه افکند.
دکتر رباب حامدی

@dr_robab_hamedi
🆔 @Sayehsokhan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️در محضرِ استادِ عَلّامِ فَهّام جناب شفیعی کدکنی

_قرائت غزلی از حافظ درحضورشان

اجرا: #سعید_الیف


#شفیعی_کدکنی
#حافظ
@rahi_be_rahaei
Her Şey Fani
Sezen Aksu
Her Şey Fani

هرچیزی فانی‌ست

Aşk öyle bitmez ki, bizi yakma...

عشق که اینطوری تموم نمی‌شه،
نسوزان ما را!

از: #سزن_آکسو

#sezena_Aksu


🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چرا سعدی؟

◾️هيچ كس در اين ترديدى ندارد كه خداوند در سرشت سعدى جوهر شاعرى را در حدّ نهايى آن به وديعه نهاده بوده است. و هيچ كس در اين ترديدى ندارد كه سعدى در جانب اكتسابىِ هنرِ شعر نيز بر مجموعهٔ ميراثِ بزرگان ادب فارسى و عربى اشرافى شگرف داشته است. هيچ‌كس در اين امر نيز نمى‌تواند ترديد كند كه سعدى بر تمام معارف اسلامى از فقه و كلام و حديث و تفسير و تصوّف و تاريخ و ديگر شاخه‌هاى فرهنگ وقوف كامل داشته است. با اين همه اگر محبوبيّت و سلطنتِ هنرى او را در طول اين هشت قرن حاصل اين امتيازات او بدانيم، به تمامى حقيقت اشاره نكرده‌ايم؛ زيرا يك نكتهٔ برجسته را از ياد برده‌ايم و آن اين است كه در هنر سعدى چيزى وجود دارد كه ديگر بزرگان ما از آن كمتر بهره داشته‌اند و آن

آزمونگرى و تجربه‌گرايى سعدى است در آفاق پهناور حيات و ساحتهای مختلف زندگى اجتماعى و فردى؛ همان چيزى كه او خود از آن به «معاملت داشتن » تعبير مى‌كند.

و من می‌خواهم به يكى از گوشه‌هاى پوشيده ماندهٔ تجارب و معاملات گوناگون او در آفاق حيات اشاره كنم. به ابياتی از اين دست بنگريد:

جوانمرد اگر راست خواهى ولى‌ست
كرم پيشهٔ شاه مردان على‌ست

يا

جوانمردىّ و لطف است آدميّت
همين نقش هيولايى مپندار

يا

علم آدميّت است و جوانمردى و ادب
ورنى ددى به صورت انسان مصوّرى


كه بالاترين حدّ انسانيت را در اين گونه ابيات به جوانمردان نسبت مى‌دهد و خود تصريح دارد كه آخرين حدِّ سير روحانى‌اش، پس از آن همه تحصيل در مدارس علوم اسلامى از قبيل نظاميّهٔ بغداد، پيوستن به جوانمردان بوده است:

نشستم با جوانمردان قلّاش
بشُستم هرچه خواندم بر اديبان

و بهترين قهرمانان داستانهاى او، از نوع جوانمردان‌اند، چنان كه در داستان آن جوانمرد تبريزى مى‌بينيم كه دزدى را از راه ديوار به سراى خويش مى‌برد و دستار و رختِ خود را بدو مى‌دهد تا در دزدى ناكام نباشد و در پايان مى‌گويد:

عجب نايد از سيرتِ بخردان
كه نيكى كنند از كرم با بدان

در چشم‌انداز نخست چنين به نظر مى‌رسد كه ستايش جوانمردى امرى است طبيعى و هر كسى به فضايل اخلاقى اشارتى داشته باشد همين حرفها را مى‌زند؛ امّا چنين نيست.
براي آنكه مساله قدرى ملموس‌تر و روشن‌تر شود، از هم‌شهرى بزرگ و بى‌همتاى سعدى، خواجهٔ شيراز ياد مى‌کنيم كه در سراسر ديوانش حتى يك بار هم از كلماتى مانند « جوانمرد» و «جوانمردى» و «فتوّت» ياد نكرده است. آيا اين يك امر تصادفى‌ست يا مى‌تواند ريشه هايى در روانشناسى فردى و شخصى سعدى داشته باشد؟ به گفتهٔ خودش:

دگرى همين حكايت بكند كه من وليكن
چو معاملت ندارد سخن آشنا نباشد

بى‌گمان او در اين قلمرو نيز معاملت و تجربه داشته است.



محمد‌رضا شفيعى كدكنى
قلندريّه در تاريخ
صص ۵۲۸–۵۲۷

#سعدى

https://www.instagram.com/shafiei_kadkani/
🆔 @Sayehsokhan
.
"من نمی‌خواهم"
من نمی‌خواهم
بوسه را بفروشند،
خون را بفروشند،
و نسیم خریداری شود
و باد را به اجاره دهند.
من نمی‌خواهم
که در خانه‌ها سرما باشد،
در کوچه‌ها ترس
و در چشم‌ها خشم.
من نمی‌خواهم
که در میان لب‌ها حقیقت دربند باشد،
در گاوصندوق‌ها میلیون‌ها ثروت
و در زندان‌ها، آزادگان گرفتار باشند.
من نمی‌خواهم
که روستایی بدون آب کار کند،
در کارخانه از نشاط خبری نباشد،
و در معادن، سپیده‌دم در نگاه ننشیند
و در مدرسه معلم نخندد.
من نمی‌خواهم
که مادرها بی عطر باشند،
دخترها بی‌عشق بمانند
و پدران بی توتون.
من نمی‌خواهم
سرزمین‌ها را از فراز سر مردم
تقسیم کنند،
در دریاها امپراتوری تشکیل دهند
و در آسمان‌ها پرچم‌ها برافروزند
و بر لباس‌ها، نشان بدوزند.
من نمی‌خواهم
پسرم رژه برود،
و پسران دیگر مادرها
رژه بروند
و تفنگ و مرگ را به‌دوش بکشند.
من نمی‌خواهم
کسی گلوله‌ای شلیک کند،
و تفنگی ساخته شود.
من نمی‌خواهم
نهانی دوست بدارم،
نهانی بگریم
و در خفا آواز سر دهم.
من نمی‌خواهم تا دهانم را ببندند،
آن زمانی که می‌گویم:
«من نمی‌خواهم»

«فیگونه امرریچ»شاعر اسپانیایی

@womanandequality
🆔 @Sayehsokhan
📺 مبارزه برای آزادی

🎙#محمدمهدی_اردبیلی

▪️مقدمه و موضع‌گیری در قبال جنگ ایران و اسرائیل: دکتر اردبیلی موضع متفاوت خود را در قبال جنگ ایران و اسرائیل در مقایسه با دیدگاه‌های رایج مطرح می‌کند. او به همدلی بخش‌هایی از جامعه با مفهوم "ایران" و "وطن" در تقابل با اسرائیل اشاره می‌کند، همچنین دیدگاه گروهی که جمهوری اسلامی را شر بزرگ‌تری از اسرائیل می‌دانند و از حمله اسرائیل استقبال می‌کنند، و گروه سومی که هر دو طرف را محکوم می‌کنند، را معرفی می‌کند.

▪️پیوند مسئله فلسطین و جنبش زن، زندگی، آزادی: او مسئله فلسطین را با جنبش "زن، زندگی، آزادی" در ایران پیوند می‌زند و از مردم غزه و مسئله فلسطین به عنوان ظلمی آشکار و تعدی به انسانیت دفاع می‌کند. همچنین، مطالبات جامعه ایرانی در جنبش "زن، زندگی، آزادی" را به حق می‌داند و سرکوب آن را نقد می‌کند.

▪️تحلیل دوقطبی‌های سیاسی و راه سوم: دکتر اردبیلی دوقطبی‌سازی خطرناک بین طرفداران و مخالفان جمهوری اسلامی را نقد می‌کند و بر دفاع از "ایده‌ها" به جای طرفداری از جناح‌ها تأکید دارد. او ایده "راه سوم" را مطرح می‌کند که رادیکال و احیاکننده ایده‌های قابل دفاع در هر دو طرف است.

▪️ایران و اسرائیل: فراتر از دوقطبی جمهوری اسلامی-اسرائیل: او توضیح می‌دهد که در شرایط فعلی جنگ، مسئله فراتر از دوقطبی جمهوری اسلامی و اسرائیل است و به "ایران و اسرائیل" تبدیل شده است. او اشاره می‌کند که بخشی از مردم ایران متوجه شده‌اند که اسرائیل به دنبال منافع خود است و هدفش آزادی ایران نیست.

▪️نقد رویکردهای ضد جنگ و اهمیت اتحاد ملی: دکتر اردبیلی بیانیه‌هایی را که هر دو طرف جنگ (ایران و اسرائیل) را به یک اندازه محکوم می‌کنند، نقد می‌کند و بر اهمیت اتحاد ملی پویا، درون‌نقاد و گشوده به عنوان بزرگترین سلاح مردم تأکید دارد.

▪️عاملیت سیاسی فردی و مفهوم سرزمین: او بحث می‌کند که دفاع از ایران در شرایط فعلی به دلیل ماهیت اسرائیل و تهدید آن است، نه از روی عرق ملی متعصبانه. ایران به عنوان تنها کشوری که در منطقه جلوی اسرائیل ایستاده است، کارکردی فرامنطقه‌ای پیدا کرده است.

▪️نقد برچسب‌زنی‌های هویتی: او توضیح می‌دهد که برچسب‌زنی‌هایی مانند "چپ" مانع از شنیدن سخن تازه و تحلیل دقیق می‌شود و تأکید می‌کند که مسئله فلسطین یک مسئله انسانی فراتر از دسته‌بندی‌های چپ و راست است.

▪️مسئله آزادی و نقش عواطف کور: آزادی را به معنای رهایی از شر عواطف کوری مانند کینه و نفرت تعریف می‌کند. او بیان می‌کند که اسرائیل به دنبال ایران آزاد نیست و اهداف استراتژیک خود را دنبال می‌کند که شامل ایران ضعیف و تجزیه شده است.

▪️نقد همزمان حاکمیت، مردم و اپوزیسیون: او بر ضرورت نقد همزمان حکومت، مردم و اپوزیسیون و پرهیز از ساده‌سازی‌ها تأکید می‌کند و بحث در مورد مسئولیت تاریخی مردم در قبال انقلاب و نتایج آن را مطرح می‌سازد.

▪️ترس و جهل: عوامل فاجعه‌ساز: او ترکیب ترس و جهل را به عنوان عامل ایجاد فاجعه، به‌ویژه در شرایط جنگی، معرفی می‌کند و بر ضرورت آرام کردن ترس و جهل با آگاهی تأکید دارد.

▪️ماهیت خاص اسرائیل و بحران مشروعیت آن: اسرائیل را به عنوان یک کشور خاص با بحران مشروعیت، متفاوت از سایر کشورهای استبدادی توصیف می‌کند. او اسرائیل را "دولت غاصب" می‌داند و از سکوت یا حمایت کشورهای غربی از اسرائیل با وجود جنایات آن انتقاد می‌کند.

▪️چگونگی تبدیل شدن اسرائیل به بدیل مطلوب برای بخشی از جامعه ایران: او این پدیده را نتیجه هم‌دستی رفتار حاکمیت (از دست دادن سرمایه اجتماعی) و تبلیغات دشمنان می‌داند که منجر به ایده "هر کی غیر از اینا" می‌شود.

▪️فعالیت‌های اردبیلی در تهران در روزهای جنگ: او تصمیم به ماندن در تهران در طول جنگ را به عنوان یک کنش و عدم فرار بیان می‌کند و بر اهمیت درس گرفتن از اتفاقات جاری تأکید دارد.

🆔 @Sayehsokhan
2025/07/01 00:42:27
Back to Top
HTML Embed Code: