Telegram Web
در ناخودآگاه چگونه با ما صحبت می‌کند از فرد بوش می‌خوانیم:

هدف درمانی ما تغییر اجتناب‌ناپذیری کنش است به امکان تفکر از طریق بازنمایی آنچه قبلا غیرقابل‌ بازنمایی بود و در نتیجه تنها از طریق کنش زبانی بیان می‌شد. این بنیاد بصیرت است. یعنی اینکه افزایش آزادی ذهن است که منجر به بصیرت می‌شود و نه انتقال دانش از قبل فرمول‌بندی‌شده تحلیلگر و یا الهام ناگهانی روشنگرانه.

روش‌های ما تلاش می‌کنند تا سطح بالاتری از عملکردهای ایگو را درگیر کار با پس‌رونده‌ترین بخش‌های شخصیت کنند. به زبانی دیگر در دوره‌های کنش زبانی، متفکر تفکر (thinker thinking) وجود ندارد و تلاش ما بیدار کردن همان متفکر است. ما این کار را با به کنش در آوردن واژگان و ساختن بازنمایی‌ها انجام می‌دهیم.

🌸
یکی از مهم‌ترین گام‌های روان‌درمانی این است که به افراد کمک شود مسئولیت مخمصه‌ی کنونی زندگی‌شان را بپذیرند، چون وقتی متوجه شوند که می‌توانند (و باید) زندگی خودشان را بسازند، آن‌وقت آزادند که تغییر ایجاد کنند. البته اغلب مردم این اعتقاد را دارند که عمده‌ی مشکلاتشان وابسته به موقعیت و شرایط است، عواملی که می‌توان گفت بیرونی‌اند. و اگر مشکلات را عوامل و افرادی غیر از خود ما، چیزهایی در آن بیرون، ایجاد کنند، چرا آدم‌ها زحمت تغییر را به خود بدهند؟ حتی اگر تصمیم بگیرند کارها را به شیوه‌ای متفاوت انجام دهند، مگر بقیه‌ی دنیا بدون تغییر باقی نمی‌ماند؟ این بحثی منطقی است. اما دنیا این‌طوری کار نمی‌کند.

🌱
🟧هرچه فرد بیشتر جویای خوشی باشد، شادی بیشتر از او می‌گریزد.
این دید باعث شد فرانکل بگوید: «نمی‌توان در پی شادی رفت، شادی از پی انسان می‌آید.» اَلِن واتس می‌گوید: «درست همان زمان که در جستجویش هستی، از دستش می‌دهی.» پس لذت هدف نهایی نیست بلکه پیامد جستجوی فرد برای معناست.
🌸🌿🌸🌿🌸
…هرچه بیشتر در پیِ لذت باشیم، بیشتر از ما می‌گریزد.
فرانکل می‌گوید لذت محصول معناست و جستجوی فرد باید به سمت معنا هدایت شود.

من معتقدم جستجوی معنا نیز به همین اندازه ضد و نقیض است: هرچه بیشتر با منطق و استدلال در جستجوی آن باشیم، کمتر می‌یابیمش، پرسش‌هایی که فرد در برابر معنا مطرح می‌کند، همواره از پاسخ‌ها بیشتر عمر می‌کنند.
ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ.

ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﻨﯿﺪ.  

ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻫﻤﻪ ﯼ کاﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ کاﺭﯼ ﺣﺘﯽ کوچک ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﺪ.

شما ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﺮﮒ کسی ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ، اﻣﺎ می توانید ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﯿﺎﺗﺶ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻬﺮ ﺑﻮﺭزید.

ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﺮﺳﻨﮕﺎﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ کنید، ﺍﻣﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﻪ یکی ﺍﻧﮕﯿﺰۀ ﺯﯾﺴﺘﻦ ﺑﺪﻫﯿﺪ.

ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺩﺭﺱ ﺑﺪﻫﯿﺪ، ﺍﻣﺎ می توانید ﺍﺯ ﺗﺠﺎﺭﺏ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺱ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ.
 
📚
من اگر روزی شود
نقاش اين دنيا شوم
اين جهان را عاری از
هر غصه وغم میکشم
بهر دلها مهربانی
بی قراری ، يکدلی
هر دلی را در کنار
شاخه ای گل میکشم

📚
🟧 6ستون عزت نفس:

زندگی آگاهانه:
آگاه بودن در زندگی بسیار مهمه خودتو بشناس،اطرافتو خوب ببین چشمتو رو حقایق نبند!

خودپذیری :
باید یاد بگیری با خودت مهربان باشی، واقعیت های بیرونیت مثل ظاهر بپذیر واقیت های درونیت مثه احساساتی که در موقعیتهای مختلف تجربه میکنی بپذیر (غم، ترس،...)!

مسئولیت در قبال خود:
باید بدونی کسی قرار نیست تورو نجات بده جز خودت کسی نمیاد مسائلتو حل کنه!

ابزار وجود:
یاد بگیر نیازها و عقاید تو راحت بگی، وقتی بهت بی احترامی میشه وقتی ارزش هات نادیده گرفته میشه عزت نفستوخدشه دار میکنی!

زندگی هدفمند:
برای خودت مشخص کن برای خوشبختی خودت چه برنامه هایی داری؟
چقدر برای رسیدن بهش دست به کار شدی؟

یکپارچگی:
حرف و عملت باید یکی باشه اگر یکی نباشه اعتبارمون پیش خودمون از بین میره!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یادت باشه وقتی امید را انتخاب میکنی، همه چیز ممکن میشه...

صبح بخیر 🌱

☀️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
طبق قوانین فیزیک قرار دادن یک آهن در میدان مغناطیسی، پس از مدت کوتاهی آنرا به "آهنرُبا" تبدیل می‌کند، حال قراردادن یک ذهن در میدان مغناطیسی بدبختی، میشود بدبختی رُبا!

و قرار دادن در میدان مغناطیسی خوشبختی، می‌شود خوشبختی رُبا. هرچه را که می‌بینید،
هرآنچه را که می‌شنوید، و هر حرفی که می‌زنید،
همه دارای انرژی مغناطیسی هستند و ذهن شما را همانرُبا می‌کنند!

به قول «حضرت مولانا» :

تا درطلب گوهر کانی، کانی
تا در هوس لقمه نانی، نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی، دانی
هرچیز که در جستن آنی، آنی

📚
ممکن است برای شما هم پیش آمده باشد شروع به خواندن کتابی می‌کنید و مستاصل از جملات اول آن می‌شوید. دیر زمانی بگذرد و باری دیگر کتاب را در دست بگیرید و مسحور کلمات آن شوید. تنها به دلیل که بار اول زمان مناسبی را برای شروع انتخاب نکردید یا همانی نبودید که حالا هستید. کلماتی که در پیش می‌آیند برگرفته کتاب لبه تیغ نوشته ویلیام سامرست موام هستند. هر انسانی ترکیبی است از بخشی که در آن به جهان گشوده، خانه شهری یا کلبه روستایی‌ای که در آن راه رفتن آموخته، بازی‌هایی که به کودکی کرده، افسانه‌هایی که از دیگران بازشنیده، غذایی که خورده، مدرسه‌ای که به آن رفته، ورزش‌هایی که دنبال کرده، شاعرانی که شعر آنان را خوانده و خدایی که در او ایمان نهاده است. این‌ها نه چیزی است که انسان از راه شنیدن، به هستی و کیفیت آن پی تواند برد. این‌ها را تنها هنگامی درک می‌توانم کرد خود، جزءجزء آن را به تجربه زندگی دیده و آمیغی از آن شده باشیم.

🎆
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
موفقيت يعني : از مخروبه هاي شکست ، کاخ
پيروزي ساختن
موفقيت يعني : خنديدن به آنچه ديگران مشکلش ميپندارند
موفقيت يعني:ازتجارب انسانهاي موفق درس گرفتن
موفقيت يعني : خسته نشدن از مبارزه با دشواريها
موفقيت يعني : هميشه جانب حق را نگاه داشتن
موفقيت يعني :اشتباه را پذيرفتن و تکرار نکردن آن
موفقيت يعني: باشرايط مختلف خود را وفق دادن
موفقيت يعني : حفظ خونسردي در شرايط دشوار
موفقيت يعني : از ناممکن ها ، ممکن ساختن
موفقيت يعني : نا کامي ها را جدي نگرفتن
موفقيت يعني : تکيه گاه بودن براي ديگران
موفقيت يعني : توانايي دوست داشتن
موفقيت يعني : عاشق زندگي بودن
موفقيت يعني : با آرامش زيستن
موفقيت يعني : قدردان بودن
موفقيت يعني : صبور بودن

📚
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چشمِ بیدار بر این تلخی ایام ببند
خواب‌هایی شکرین بهر تو دیده‌ست بهار!❤️

👤فریدون مشیری

صبح بخیر

🌸
ترسِ بی‌نصیب ماندن یا جا ماندن از بقیه، نگرانی از اینکه ممکن است اتفاقی مهیج یا جالب در جایی دیگر در حال وقوع باشد، احساسی که اغلب از طریق مشاهده مطالب ارسال‌شده در رسانه‌های اجتماعی به وجود می‌آید.

برخی از افراد وقتی به هر دلیلی نتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند دچار اضطراب و افسردگی شدید و افکار وسواس‌گونه می‌شوند... ارتباط آشکاری با تنهایی و آن دسته از احساساتی دارد که ناشی از نبود حس تعلق، هویت اجتماعی و تایید دیگران است.

با در نظر گرفتن این نکته که در رسانه‌های اجتماعی افراد معمولا بهترین چهره از خودشان را به نمایش می‌گذارند، یکی از مشکلاتی که حضور مداوم در این رسانه‌ها به وجود می‌آورد این است که گاه زندگی دیگران بهتر و زیباتر از زندگی ما به نظر می‌رسد.

فی آلبرتی
از کتاب سرگذشت تنهایی
ترجمه اکرم رضایی

🌱
یه ضرب‌المثل معروف چینی هست که می‌گه:

"بهترین زمان برای کاشتن یه درخت ۲۰ سال پیش بود، دومین زمان بهترش، همین الآنه!"

معنیش چی میشه؟
میگه اگه ۲۰ سال پیش یه دونه کاشته بودی، الآن یه درخت گنده داشتی.
ولی دومین زمان طلایی برای کاشتنش همین امروزه.

مثلاً فکر کن به یاد گرفتن یه ساز، یا یه ورزش جدید، یا حتی سرمایه‌گذاری.
همیشه پیش خودت می‌گی:
“اگه از بچگی شروع کرده بودم، الآن استاد شده بودم!”

حتی تو بحث شبکه‌های اجتماعی هم همینه:
"کاش زودتر شروع کرده بودم، الآن کلی فالوئر داشتم!"
ولی این جمله بهم یادآوری می‌کنه که:
هیچ‌وقت برای شروع یه چیز مهم دیر نیست.

ما نمی‌تونیم گذشته رو تغییر بدیم،
ولی می‌تونیم تمرکزمونو بذاریم روی چیزی که الآن می‌تونیم انجامش بدیم.

پس سوال اینه:
می‌خوای فقط حسرت فرصت‌های از دست‌رفته رو بخوری، یا از فرصت‌هایی که همین الآن جلوت هست استفاده کنی؟

📚
اگر می‌توانستیم از نگاه یک روانکاو روابط ابژه به پایان درمان فکر کنیم، این تجربه چگونه دیده می‌شد. پی این پرسش را می‌توان از کتاب عشق و فقدان لیندا شِربی دنبال کرد.

در بهترین شرایط، بیماران اغلب پایان درمان را تجربه‌ای شبیه به فارغ‌التحصیلی می‌دانند. احساس می‌کنند که فصل مهمی از زندگی‌شان پایان می‌یابد، محیطی امن و حفاظت‌شده را ترک می‌کنند و احساس می‌کنند دارند به دنیا قدم می‌گذارند. این زمانِ دیدن امیدها و امکانات است؛ زمان تغییر تمرکز فرد و دیدن آنچه در پیش است.

اما هم برای بیمار و هم برای روانکاو زمان فقدان و سوگواری نیز هست. اگر درمان موفقیت‌آمیز باشد و هر دو طرف برای پایان درمان موافق باشند، هر دو با پایان رابطه‌ای مواجه می‌شوند که به طرق مختلف و درجات متفاوت موجب رشد و رضایت آنها شده است.

بیمار رابطه منحصربه‌فردی را از دست خواهد داد که در آن می‌توانست هر چیزی را که به ذهنش می‌آید بدون ترس از قضاوت یا انتقاد روانکاو بگوید، رابطه‌ای که در آن احساس کرد بیشتر از آنچه فکرش را می‌کرد درک و حمایت‌شده و همچنین آزاد بود خودش را کشف کند و روانکاو به‌دقت به تک‌تک کلمات او گوش می‌داد.

رها کردن چنین محیط لذت‌بخشی واقعا دشوار است. بخشی از پایان درمان، مانند تمام سوگواری‌ها، رها کردن است؛ جدایی از روانکاو از رابطه و از فضای منحصربه‌فردی که بین آنها شکل گرفته است. اما بخش دیگرِ آن جذب کردن است، یعنی بیمار خودِ روانکاو و تجاربی را که با روانکاو داشته درونی می‌کند و ظرفیتی در او ایجاد می‌شود که گینز به آن می‌گوید «حفظ تداوم».

🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌به نقد امروز را خوش دار صائب
مبادا در غم آینده باشی

👤صائب تبریزی

صبح بخیر

🌸
من معتقدم که هیچیک از ما نباید کسی را برای وضعیتی که در آن زندگی میکنیم ٬ مقصر بدانیم. ثابت شده است که اغلب ما در هفت سالگی به سن عقل می رسیم.
منظورم این است که در این سن کاملا تفاوت بین درست و خلاف و خوب و بد را تشخیص می دهیم. البته نقش محیط هم نقش مهمی در زندگی ما بازی می کند کما اینکه صومعه ای که من در آن زندگی کردم در من خیلی تأثیر گذاشته است و من از این تأثیر خیلی خوشوقتم...!

📚 به خونسردی
👤 ترومن کاپوت


🌹
Keep your dreams alive. Understand to achieve anything requires faith and belief in yourself, vision, hard work, determination, and dedication. Remember all things are possible for those who believe.

"رویاهای خودتو زنده نگه دار.
درک برای رسیدن به هر چیزی نیازمند ایمان و باور به خودت، بینش، تلاش، عزم و ارادست.
به یاد داشته باش که همه چیز برای کسایی که ایمان دارن ممکنه."
- گیل دیورز

🌸
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
به نظر من برای تحقق امر درمان، درمانگر باید از لحاظ رابطه‌اش با مراجع، فردی یکپارچه یا وحدت‌یافته یا هماهنگ باشد. منظور من این است که درمانگر باید در فرایند رابطه‌اش با مراجع دقیقا همانی که هست باشد. نه اینکه نقش بازی کند، یا تظاهر نماید و یا نقابی بر چهره داشته باشد.

من از واژه توافق برای اشاره به هماهنگی دقیق میان تجربه نفسانی و آگاهی، استفاده می‌کنم. می‌توان گفت که وقتی درمانگر از آنچه در هر لحظه از رابطه‌اش با مراجع تجربه می‌کند، به طور کامل و دقیق آگاهی داشته باشد، به هماهنگی کامل با خویشتن دست یافته است. بنابراین باید گفت که یادگیری معنادار پدید نخواهد آمد مگر اینکه درمانگر تا حد قابل ملاحظه‌ای به این توافق درمانی و یا هماهنگی با خویشتن نائل شده باشد.

مفهوم و وضع توافق یا هماهنگی، در واقع مفهوم پیچیده‌ای است که معتقدم همه ما آن را به طریقی شهودی و با شعوری متعارف، در افرادی که با آنها سر و کار داریم، درک و احساس کرده‌ایم. چنان که گاهی احساس می‌کنیم فردی، نه تنها آنچه را احساس می‌کند بر زبان می‌آورد، بلکه عمیق‌ترین احساسات او نیز با آنچه بیان می‌کند، توافق دارد یا به اصطلاح می‌خواند.

بنابراین اعم از اینکه در زمانی خشمگین یا مهربان، شرمنده و یا برانگیخته باشد احساس می‌کنیم که در همه سطوح و لایه‌های روانی خود، در سطوح آگاهی و هشیاری‌اش در کلمات و سخنانش و نیز در تفهیم و تفاهمش همان رفتاری را بارز می‌کند که از خلال واکنش‌های جامع جسمانی او به ظهور می‌رسد و مختصر آنکه تمامی اجزای زیستی او به طور متوافق و مورد هماهنگی، واکنش‌های مشابه را ظاهر می‌سازند.

از آن گذشته این را نیز به وضوح می‌بینم که چنین فردی تمامی احساسات آنی و بی‌واسطه خود را به وضوح می‌پذیرد و از نمایان ساختن آنها هراسی ندارد. چیزی که در چنین شخصی می‌توانیم بگوییم این است که: «می‌دانیم دقیقا چه می‌گوید و چه می‌خواهد.» و بر این مبنا در فرایند ارتباطمان با او احساس راحتی و ایمنی می‌کنیم.

حال آنکه در مواجهه با شخص دیگری که واجد این توافق و هماهنگی نفسانی نیست، در می‌یابیم که آنچه می‌گوید تقریبا بی‌تردید ساختگی و کاذب است. و نمی‌دانیم که در نهان چهره ساختگی او واقعا چه احساسی وجود دارد و چه چیزی را تجربه می‌کند. حتی این را نیز نمی‌دانیم که چنین کسی آیا خود به احساسات خویش وقوف دارد یا نه؟

و چه بسا که در می‌یابیم چنین شخصی از احساسی که واقعا در هر زمان در حال تجربه کردن آن است، ناآگاه و بی‌خبر است. در مواجهه با چنین شخصی همواره جانب احتیاط را نگاه می‌داریم و محتاطانه عمل می‌کنیم، البته چنین رابطه‌ای از آن‌گونه روابطی نیست که فاقد حالات دفاعی باشد. در نتیجه، در فرایند چنین رابطه‌ای تغییر و یادگیری معنادار در او هرگز وقوع نمی‌یابد.

بنابراین شرط دوم درمان آن است که درمانگر در مضمون رابطه‌اش از توافق و هماهنگی نفسانی چشمگیری با خویشتن خود برخوردار باشد. درمانگر باید با وقوف و احاطه کامل به احساسات و واکنش‌های خود که پدید می‌آید و تغییر می‌کند، به طور کامل و دقیق و صمیمانه‌ای عبارت از خویشتن واقعی خویش باشد و هیچ لحظه‌ای از فرایند این رابطه را از دست ننهد.

کارل راجرز
🎆
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
2025/07/13 22:32:08
Back to Top
HTML Embed Code: