Telegram Web
« اگر مادری در آوار، جنازه‌ی نوزادش را با دستِ خالی بیرون می‌کشد، و هنوز تسلیم نمی‌شود، ما چطور در راحتیِ نسبی، بی‌تفاوت مانده‌ایم؟ »

دوزخیان روی زمین در صحنه و آزمونی دیگر از انسانیت ؟

محمد راعی/ معلم



* در سال ۱۹۶۱، فرانتس فانون، جامعه شناس انقلابی ، در کتاب دوزخیان روی زمین نوشت:

«استعمار، زمین را نمی‌گیرد؛ روح انسان را می‌دزدد. و استعمار شده، پیش از آن‌ که برای نان بجنگد، باید برای بازیابی انسانیتش بجنگد.»

شاید این جمله‌ها درباره‌ی الجزایر نوشته شده باشند، اما امروز با هر بمب که بر غزه می‌بارد، با هر کودک که بی‌چهره از زیر آوار بیرون کشیده می‌شود، دوباره زنده می‌شوند. غزه، تکه‌ای از زمین نیست. دوزخی‌ست روی زمین.

دوزخی که مردمانش نه محکوم به مرگ، بلکه محکوم به مردن‌های مکررند.

ما در ایران ؛ با گرانی، تحریم، و هزار درد دیگر دست‌ و پنجه نرم می‌کنیم. گاهی پیش خود می‌گوییم: «غزه با ما چه؟ مگر ما خودمان کم رنج داریم؟»

اما حقیقت تلخ این‌جاست: اگر دردِ یک انسانِ دیگر را حس نکنیم، کم‌کم انسان بودن را از یاد می‌بریم.

غزه، آزمون وجدان ماست.

اگر مردمانی با آن‌ همه زخم هنوز ایستاده‌اند ؛ ما چطور نشسته‌ایم؟


* استعمار، همان‌طور که فانون گفت، با بی‌ چهره‌ کردن انسان‌ها آغاز می‌شود.

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25517-/دوزخیان-روی-زمین-در-صحنه-و-آزمونی-دیگر-از-انسانیت-؟

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« تبعيض مضاعف بين فرهنگيان و ديگر کارکنان دولت نه تنها برطرف نشده است بلکه به تبعيض سه گانه نسبت به ديگر کارکنان هم جهش يافته است ! »

در حاشیه ثبت رسمی ششمين اساسنامه موسسه کاملا خصوصی صندوق ذحیره فرهنگیان ( 1 )

سعید شهسوارزاده/ عضو شورای نویسندگان صدای معلم


* پنجمين تغييرات اساسنامه صندوق ذخيره فرهنگيان ( سند حمايت از اموال يک ميليون و هشتصد هزار عضو اين موسسه
کاملأ خصوصي ) در اداره ثبت شرکت ها ثبت و در روزنامه رسمي کشور درج می شود و بدین ترتیب می توان گفت :

ششمين اساسنامه اين موسسه کاملا خصوصي مراحل قانوني بند ث ماده 88 قانون برنامه هفتم توسعه را طي کرد.

اين اساسنامه نواقص بسيار دارد از جمله آن که رکن مجمع عمومي در ارکان صندوق نهفته نيست و منتخبين اعضا ( صاحبان اصلي سرمايه ) در آن از اکثريت به اقليت کاهش يافته است و مديريت ناتوان و مشکل زاي دولتي نه تنها حذف نشده است بلکه به رسميت شناخته شده است .

بر رسانه ها، تشکل ها، مطالبه گران و کنش گراني مدني از جمله نگارنده واجب است با تحليل حقوقي ، اجتماعي، اقتصادي تمامي مواد و تبصره هاي اساسنامه جديد را بررسي و نقد نمايند .

نقاط قوت آن را برجسته نمايند و مراقب باشند تا از ناحيه نقاط ضعف اساسنامه جديد لطمه اي به اموال و مطالبات به حق يک ميليون و هشتصد هزار ذينفع صندوق وارد نشود .

نقش آفريني در تدوين آئين نامه انتخاب هيات امناء نيز در دستور عاجل قرار دارد.



* صداي معلم شنبه دهم اسفند 1397 نوشت :

بدون تغيير ساختار صندوق ذخيره فرهنگيان ، بروز مجدد تخلفات گريز ناپذير است .

تنها راه جلوگیری از بروز مجدد تخلفات در صندوق ذخیره فرهنگیان تأسيس بانک فرهنگيان نيست. زيرا اگر در آينده ، بانک فرهنگيان ( همچون بانک سرمايه ) تخلف کند ، کدام موسسه را بايد تأسيس کنيم تا از بروز تخلفات در بانک فرهنگيان جلوگيري شود ؟

محدود شدن به يک راه حل ، خطاي استراتژيک است ولي اگر بخواهيم به مهمترين راه حل ها اشاره کنيم ، مي توان گفت که مهمترين راه حل جلوگيري از بروز مجدد تخلفات صندوق ذخیره فرهنگیان تابيدن نور به همه زواياي اين شرکت تو در تو مي باشد .

صندوق سرمايه گذاري ، نهاد مالي است که منابع خرد از تعدادي سرمايه گذار را اخذ کرده سپس تحت يک مديريت واحد ، اقدام به سرمايه گذاري مي کند . سود حاصل از فعاليت هاي مدير صندوق بين تمام سرمايه گذاران به نسبت سرمايه هر فرد تقسيم مي شود .

ممکن است 900 هزار معلم وارد يک صندوق سرمايه گذاري شوند ؛ اين افراد معمولأ افرادي هستند که به دلايل مختلف از جمله عدم وجود وقت و فرصت لازم و يا بنا به دلايل ديگر امکان مديريت مستقل سرمايه خود را ندارند .


* از نظر ساختار ، بين سيستم هاي مدرن مثل صندوق هاي قابل معامله در بازارهاي مالی با سيستم هاي کهن مثل تعاوني ها و صندوق ذخيره فرهنگيان تفاوت بسيار ماهوي وجود دارد .


* « از نظر قانون گذار ، بين ژن فرهنگيان با ژن ديگر کارکنان دولت ، تفاوت بسيار است ! ظاهرأ ديگر کارکنان دولت فرزند پدر هستند و فرهنگيان فرزند زن ِ بابا مي باشند .

وقتي اين تبعيض فاحش و آشکار شده برطرف مي شود که تبصره 63 قانون برنامه توسعه دوم از قانون موقت به قانون دائمي يا بلند مدت تبديل شود ! ( هم چون قانون تشکيل حساب پس انداز کارکنان دولت )"

پرسش :

آيا نمايندگان محترم مجلس از سال 1397 تاکنون این تبعيض فاحش را برطرف کردند؟


متاسفانه تا به امروز (1404 ) نمايندگان محترم مجلس نه تنها تبعيض آشکار را بر طرف نکرده اند بلکه با تصويب بند کاف تبصره 12 قانون بودجه 1400 تبعيض فاحش بيشتري را اعمال کرده اند.

https://sedayemoallem.ir/اقتصاد/item/25518-/در-حاشیه-ثبت-رسمی-ششمين-اساسنامه-موسسه-کاملا-خصوصی-صندوق-ذحیره-فرهنگیان-1

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« برای اقدام به هر کار جدیدی، ابتدا باید نوع و مسیر نگاه افراد را تغییر داد »

نگاهی به پارتیشن های شیشه ای ادارات و مساله شفافیت سازمانی ؟

مینو امامی


* همه ما از گذشته دور و نزدیک و در زمان حال، به اداراتی مراجعه کرده ایم که ساختمانی قدیمی و یا تازه ساخت داشته اند. قبل از انقلاب بیشتر ساختمان های اداری، بانک ها و مدارس از نوع کهنه ساخت، گاه مخروبه و یا استیجاری بود هر چند امروز بیشتر ادارات نوساخت و مستقل هستند ولی با همان هویت ساختاری قدیم ساخته شده اند. یعنی دارای طبقات و اتاق های بسیارند که بزرگ ترین آنها برای اتاق جلسات و کنفرانس ها اختصاص می یابد.

اصولا اتاق مدیران و معاونان نیز مستقل و نسبتا بزرگ است. اما در مابقی اتاق ها و در طبقات مختلف ساختمان، بسته به اندازه اتاق و نوع تخصص کارکنان سه تا چهار نفر کنار هم با میزهایی که درهم فرو رفته اند و در اتاق فضایی برای تردد هم به سختی مانده است، افراد مشغول فعالیت هستند.

این که چند درصد ادارات ما با دیوار بلند اتاق ها از هم منفک می شوند و چند درصد آن ها پارتیشن شیشه ای پیشرفته، شیک و با کلاس دارند و یا در سطح نازل هستند، نمی دانم. اما حداقل در آموزش و پرورش دیوار نیروهای ستادی هنوز بلند بلند است که اساس آن از بی اعتمادی به خود و میل به انجام نحوه خاصی از کار در ادارات آموزش و پرورش بنا شده است.

شاید روی همین اصل هم قصد نصب دوربین مداربسته در کلاس های درسی مدارس را دارند. نسبت به دیگر سازمان ها، تنها اداره ای که میل شدید و بیشتری به کنترل دارد.

کارکنان بانک ها، ادارات ثبت و احوال، بیمه ها، پلیس 110 و... به صورت جمع کارکنان در یک سالن کوچک یا بزرگ فعالیت می کنند؛ اما چون از استاندارد کیفی و کمی مناسبی برخوردار نیستند پس جذاب هم نیستند و در آن ها کمتر می توان به اهداف شفافیت سازمانی دست یافت.


* علاوه بر این موارد، رضایت شغلی نیز تقویت می شود. در چنین شرایط شفافی، دیگر کسی احساس کنترل شدن نمی کند لذا نیازی به پنهان کاری وجود ندارد و غیبت از همکاران نیز برچیده می شود. احترام و اعتماد متقابل باعث نشاط و شادی بیشتر در چنین شرایط کاری می شود و شور و نشاط در آن موج می زند که خود این امر بر افزایش کارآیی کارکنان و کارمندان اثر مثبت می گذارد. افراد در ساعت اداری خسته می شوند اما در کنار آن از انجام کار مفید، ارزنده و اثرگذار خود لذت می برند.


* برای داشتن نگاه و دید مناسب یا درست، باید به سراغ آموزش برویم و برای آموزش نیز باید سراغ مدرسه، کتب درسی و کودکان برویم و برای طی همه این مسیرها؛ باید سراغ کار فرهنگی برویم.



* کارهای ما کمتر فرهنگی و بیشتر نظارتی - کنترلی است لذا نه اعتمادی وجود دارد و نه اراده ای برای نواندیشی به کار گرفته می شود.

راستی اگر روزی کلاس های درسی ولو بر فرض محال، بر محور پارتیشن های شیشه ای طراحی شود می توان به شفافیت کارکردی رسید؟ معایب و مزایای آن چه خواهد بود؟

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25532-/نگاهی-به-پارتیشن-های-شیشه-ای-ادارات-و-مساله-شفافیت-سازمانی-؟

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
یکشنبه 26 تیر 1395 ؛ عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی : اگر جمعیت کشور را 75 میلیون نفر بدانیم، با این وضعیت گویا 70 میلیون نفر تامین کننده مخارج زندگی برای 5 میلیون نفر هستند !

افزایش حقوق بر اساس حق عائله‌مندی و اولاد دیگر چه صیغه ای است ؟

صدای معلم گزارش می کند ؛



* بر اساس این مصوبه، حقوق کارمندان از 20 تا 42 درصد افزایش پیدا می‌کند. حق عائله مندی و اولاد، مهم‌ترین متغیر تاثیرگذار در تفاوت درصدهای مذکور است .

مشخص نیست این مصوبه بر چه اساسی صادر شده است و این در حالی است که هر گونه اختلاف تا این میزان باید بر اساس ارزیابی واقعی عملکرد هر کارمند و بر اساس معیارهای علمی و شایستگی های کارکردی باشد .


* اگر سیاست جمهوری اسلامی بر اساس تشویق فرزندآوری و افزایش جمعیت است ؛ علم ، منطق و عقلانیت ایجاب می کند تا سیاست های تشویقی جداگانه و در همان کانال مرتبط صورت گیرد تا این که بخواهند اشل حقوقی و فرمول افزایش حقوق را بر اساس دو عامل ذکر شده یعنی عائله مندی و اولاد قرار دهند ( فرموله کنند ).

( هر چند ذکر این نکته ی راهبردی بسیار مهم است که تنها افزایش « جمعیت با کیفیت » می تواند کمکی به این کشور بحران زده و ناامید کند و آن را در ریل توسعه قرار دهد و البته این نیازمند تحول اساسی و پایدار در الگوهای حکمرانی است که با شعار و روزمرگی به دست نمی آید . در غیر این صورت و در میانه ی « اقلیت با کیفیت » فقط مشکلات و چالش ها بیشتر و بیشتر خواهند شد . این مساله بارها و بارها در گزارش ها و یادداشت های « صدای معلم » مورد تصریح و تاکید قرار گرفته است )



* این مساله نشان می دهد که متاسفانه تصمیم گیرندگان و سیاست گذاران در کشور تا چه میزان با مدیریت علمی و مفاهیم مرتبط با آن مانند کارایی و بهره وری بیگانه اند و واقعا طرح و برنامه ای برای آینده ندارند .

و همه را معطل ناکارآمدی و بی کفایتی خود کرده اند .


* و اما مساله مهم تر همانا اشاره به مساله کهنه ی « تبعیض » میان کارمندان دولت است .


* یکشنبه 26 تیر 1395 ؛ عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی اعلام می کند :

« ضعف فرهنگ کار در کشور ایجاب می‌کند تا کاهش تعطیلات و افزایش بهره‌وری ساعت کار به عنوان دو اصل مهم برای بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور در دستور کار دولت و مجلس قرار گیرد.

بهره‌وری در کشور بسیار پایین است .

متاسفانه بیشترین بیکاری در دستگاه‌های اجرایی وجود دارد، در برخی نهادها کارمندان تنها نیم ساعت کار مفید انجام می‌دهند .

دستگاه‌های ستادی در پایتخت مملو از کارکنانی است که هیچ بهره‌وری ندارند، واقعیت آن است که در حالی که کشور با بن‌ بست مالی روبه‌رو شده باید در سیستم‌های اداری بازنگری شود.


اگر جمعیت کشور را 75 میلیون نفر بدانیم، با این وضعیت گویا 70 میلیون نفر تامین کننده مخارج زندگی برای 5 میلیون نفر هستند » .


* وقتی وضعیت این چنین بوده و در حال حاضر بدتر هم شده است ؛ چرا و بر اساس کدامین منطق باید برخی کارمندان حقوق های بالا و نجومی داشته باشند ؟

باید این فرهنگ در ایران جا بیفتد که :

هر کسی کار بیشتر و کیفی تری ارائه بدهد باید حقوقش اضافه شود.



متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه فرمایید :

https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/25534-/افزایش-حقوق-بر-اساس-حق-عائله‌مندی-و-اولاد-دیگر-چه-صیغه-ای-است-؟

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
به روایت آمار و نظرسنجی ؛

میزان توجه و اهتمام وزرای پیشین آموزش و پرورش در مثلث " منزلت، معیشت و معرفت "

گزارشگر : رضا قاسم پور / خبرنگار صدای معلم




* رجب کریمی (دبیر اسبق ستاد بزرگداشت مقام معلم وزارت آموزش و پرورش) در یک اقدام پژوهی در سال ۴۰۳ با علاقه مندی و تحمل صعوبت کار علی‌رغم کسالت جسمی با هزینه شخصی در خصوص چرایی، چگونگی و میزان توجه و اهتمام وزرای سابق آموزش و پرورش به مثلث « منزلت، معیشت و معرفت » فرهنگیان اقدام به نظرسنجی از ۴۰۴ نفر از همکاران بالای ۲۰ سال سابقه کرده‌اند.

گستره جغرافیایی نظرسنجی شامل استان‌های تهران، مازندران، آذربایجان غربی، کردستان، فارس و زنجان می‌باشد‌ .

تجزیه و تحلیل این نظر سنجی کاری تخصصی بوده و البته حوصله‌ای فراخ می‌طلبد.


* دبیر اسبق ستاد بزرگداشت مقام معلم وزارت آموزش و پرورش در گفت و گو با خبرنگار « صدای معلم » می‌افزاید:

« من این یادگاری را فقط و فقط برای ارتقای جایگاه، حرمت و منزلت معلمان کشورم به جا می گذارم تا مسوولان آموزش و پرورش از آنان غافل نباشند و برای ارتقای جایگاه علم و دانش از هیچ کوششی دریغ نکنند.

https://sedayemoallem.ir/خبر/item/25535-/میزان-توجه-و-اهتمام-وزرای-پیشین-آموزش-و-پرورش-در-مثلث-منزلت،-معیشت-و-معرفت

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« شاید هوش مصنوعی بتواند پاسخ‌ها را بدهد، اما تنها یک معلم انسان است که می‌تواند به یک نوجوان کمک کند تا پرسش‌هایش را کشف کند »

هوش مصنوعی ؛ شعله معنا و معلمان آینده ؟

محمد راعی/ معلم


* چندی پیش، بیل گیتس در گفت‌وگویی هشدار داد که در ده سال آینده، هوش مصنوعی می‌تواند جای معلمان را بگیرد. این جمله شاید در نگاه اول جذاب و نویدبخش پیشرفت باشد، اما اگر با دقت بیشتری به آن نگاه کنیم، بیش از آن‌که نوید باشد، زنگ خطری است برای چیزی عمیق‌تر از تکنولوژی:

مسئله فراموشی انسان است.


در دنیایی که ماشین‌ها می‌توانند مسئله حل کنند، زبان جدید بیاموزند و حتی تدریس کنند، سؤال مهمی مطرح می‌شود:

آیا تدریس، فقط انتقال دانش است؟ آیا معلم، فقط یک منبع اطلاعات است که می‌توان آن را با یک الگوریتم جایگزین کرد؟


* هوش مصنوعی شاید بتواند «تحصیل» بدهد، اما هیچ‌گاه نمی‌تواند «فهمیده شدن» را جایگزین کند.


* نلسون ماندلا گفته بود : «آموزش قدرتمندترین سلاحی‌ است که می‌توان با آن دنیا را تغییر داد.» اما این سلاح، در دستان انسانی روشن می‌شود که می‌ بیند، می‌شنود، و درک می‌کند.



* اگر قرار است با این پیشرفت فن آورانه مواجه شویم، سیاست ما نباید انکار یا وحشت باشد، بلکه باید باز تعریف نقش معلم باشد. ما باید انسان‌محورتر شویم، نه ماشین‌محورتر.


* باید به دانش‌آموزان یاد بدهیم که چگونه انسان بمانند، در جهانی که هر روز کمتر انسانی به‌نظر می‌رسد.

اگر قرار است ماشین‌ها جای ما را بگیرند، چه چیزی از انسان بودن را با خود خواهند برد؟ و ما، تا آن روز، چقدر از انسانیت را منتقل کرده‌ایم؟


* در جهانی که معنا هر روز نایاب‌تر می‌شود، و ماشین‌ها هر روز کامل‌تر، ما معلمان باید حامل شعله‌ای باشیم که فقط انسان می‌تواند آن را روشن نگه دارد:

شعله‌ی معنا.


https://sedayemoallem.ir/آموزش-نوین/item/25537-/هوش-مصنوعی-؛-شعله-معنا-و-معلمان-آینده-؟

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
او قرار بود در مدرسه‌ آمریکایی «مموریال» تاریخ عمومی تدریس کند اما راهی را انتخاب کرد که خود بخشی از تاریخِ مردمِ رنج دیده ایرانی گردید

۳۰ فروردین : به یاد معلم آمریکایی " هوارد باسکرویل " که جانش را فدای مشروطه ایرانی کرد

علی مرادی مراغه ای



* اما در فروردین ماه، من همیشه به یاد و خاطره ی یک آمریکایی می افتم یک آمریکایی دوست داشتنی و محبوب که در روزهای سیاه و دردناک این مرز و بوم در کنار ایرانیان قرار گرفت و جانش را فدای مشروطه ایرانی کرد:

یعنی هوارد باسکرویل که در ۳۰ فروردین در کنار مشروطه خواهان تبریز قرار گرفت و کشته شد.


* وقتی از نام ها، لباس ها و حتی از زبان و مذهب می گذرم و به عمق و معنا می روم می بینم همه اینها که در این قبرستانِ ساکت در کنار هم دراز کشیده اند چقدر به همدیگر شبیه اند چرا که همگی آنان برای آزادی ملت ایران از بند استبداد تا ابد اینجا دراز کشیده اند .

از فراز هزاران کیلومتر مرزهای جغرافیایی و تفاوت های بی شمار زبانی، فرهنگی، نژادی و حتی دینی، پیوندی عمیق آنان را به هم وصل داده و در کنار هم قرار داده و این پیوند همانا عشق به تبار انسانیت، آزادی و برابریست ؛ این پیوند همانا دشمنی و نفرت آنها از حکومت استبدادی محمدعلی شاه، دشمنان آزادی و هر آنچه موافق با اسارت انسانها است بوده...

خود باسکرویل در وقت پیوستن اش به اردوی آزادیخواهان تبریز در مقابل هشدارهای کنسول آمریکا که بر طبق ملاحظات شغلی اش، سعی می کرده او را منصرف کند به بهترین نحو به این پیوند عمیق انسانی اشاره کرده:

«تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است و این فرق بزرگی نیست».


* او قرار بود در مدرسه‌ آمریکایی «مموریال» تاریخ عمومی تدریس کند اما راهی را انتخاب کرد که خود بخشی از تاریخِ مردمِ رنج دیده ایرانی گردید ؛ بخشی از تاریخ یک ملتی که قریب به ۱۲۰ سال پیش می خواستند زنجیرهای استبداد کهن را بگسلند و آزاد زندگی کنند اما ملتی که ناکام مانده و چیزی نصیب شان نشده است!

باسکرویل، پس از ورود به ایران، تصمیم گرفت به‌جای تدریس تاریخ، به مجاهدین تبریز پیوسته و خود قدم به تاریخ بگذارد و این درست زمانی بود که مجلس مشروطه در تهران به توپ بسته شده، برخی سرداران بر سرِ دار شده و قیام تبریز آغاز شده و مردم تبریز در محاصره غذایی کارد به استخوان شان رسیده و با آمدن بهار برای سدجوع و مبارزه با ابلیس گرسنگی و مرگ، به رُستنی های طبیعت پناه آورده بودند!


* هیچ آزادی بدون پرداختِ بهایی مشخص، نمی‌تواند به دست بیاید .


* با خودم می گویم:

اینان که اکنون این چنین خاموش در کنار هم دراز کشیده اند همان کودک بی گناه، رنج دیده و محبوس شهر املاس هستند که به خاطر آزادی ما تا ابد اینجا در کنار هم خفته اند.

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25538-۳۰-/فروردین-به-یاد-معلم-آمریکایی-هوارد-باسکرویل-که-جانش-را-فدای-مشروطه-ایرانی-کرد

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« کارنامه هیات های ممیزی نیازی به تعریف ندارد ! رتبه های اعطا شده به فرهنگیان علمی ، واقعی و قابل استناد نیستند »

دولت پزشکیان پایه و مسیر غلط دولت رئیسی در موضوع "رتبه بندی معلمان" را استمرار ندهد !

صدای معلم گزارش می کند ؛



* دوشنبه 25 فروردین وزیر آموزش و پرورش با هیأت ممیزه رتبه بندی نشستی برگزار کرده است .

هیچ گونه خبر و یا گزارشی از محتوای این نشست و گفت و گوهای صورت پذیرفته در پرتال وزارت آموزش و پرورش منتشر نشده و فقط به انتشار تعدادی عکس محدود شده است .


* نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که آیا این افراد که نام « هیات ممیزه » را یدک می کشند خودشان توانایی اداره یک کلاس را در حد استاندارد و یا حتی « عادی » دارند ؟


* آیا هیات های ممیزه خودشان درک درست ، واقعی و علمی از فرآیند رتبه بندی دارند ؟

آیا پس از دو سال از اجرای رتبه بندی ، پژوهش و یا سندی در دست است که این ساز و کار چه تاثیری در افزایش « کیفیت آموزش » داشته است ؟

آیا رتبه هایی که در واقع به « فرهنگیان » اعطا شده از اعتبار علمی لازم برخوردارند و می توان بر اساس آن عملکرد یک معلم را سنجید و به آن استناد کرد ؟


آیا عملکرد یک « معلم » در « میدان تدریس » و در عرصه عمل مورد مشاهده ی دقیق و مستمر قرار گرفته است و یا آن که صرفا بر اساس تعدادی کاغذ که معلوم نیست اعتبار آن تا چه حد درست و واقعی باشد ؛ در مورد شایستگی های حرفه ای و صلاحیت های فنی معلمی تصمیم گیری و داوری شده است ؟

آیا رتبه بندی تاثیری در آن چه در کلاس رخ می دهد داشته و یا آن که فقط به نارضایتی بیشتر و تبعیض های درون سازمانی افزون تر انجامیده است ؟


* « احمد عابدینی » معاون پیشین شورای عالی آموزش و پرورش در گفت و شنود با « صدای معلم » در این باره به نکات مهم و قابل تاملی اشاره می کند :

« یک کارشناسی که ده سال در ادارات و سازمان ها به او کار دادند و خیلی از جاها کارشناسی ها را تجمیع کردند اکنون آمده اند و کار مهمی مانند رتبه بندی را به دست او داده اند و به او می گویند شما در کنار سایر کارها ، معلمان را هم رتبه بندی کنید !

مشخص است که سرانجام و کیفیت چنین کار بزرگ و مهمی به این شکل در می آید !

الآن کسانی که مسئولیت گرفته اند از آن ها سوال کنید : تعریف تان از رتبه بندی چیست ؟

واقعا این ارزیاب ها مفهوم و معنی رتبه بندی و یا تفاوت آن را با ارزیابی و یا درجه بندی های پیشین می دانند ؟

وضعیت همین می شود که شده و کیفیت معنا پیدا نمی کند و تغییر در جهش های آموزشی معلمان به وجود نمی آید که ما انتظارش را داشتیم.

حرف ما این است کسی که دارد رتبه بندی می کند کجا آموزش دیده است ؟

آیا اصلا خودش صلاحیت دارد ؟

آیا خودش می تواند رتبه اول را بگیرد که دارد دیگران را رتبه بندی می کند ؟!

ما پیش بینی کرده بودیم هر موقع حکم تان صادر شد از تاریخ صدور حکم اجرا می شود و اگر یک سال هم تاخیر افتاد مشکلی پیش نمی آید و طلب را می گیرید اما به هیئت های ممیز و هیئت های کارشناسی فرصت می دهیم که با دقت شاخص ها را بسنجند ؛ سر کلاس معلم بروند ؛ مشاهده کنند ؛ ارزیابی کنند ؛ نظرخواهی کنند و در یک کلام معلمی اش را بسنجند .... » .


* تاکنون هیچ فرد و یا مقامی در مورد گزارش ها ، یادداشت ها و نقدهای مطروحه در « صدای معلم » که از حدود یک دهه و بیش از آن منتشر شده ، پاسخ گو نبوده است و این نشان می دهد که احتمالا پاسخی ندارند که بدهند .

برگزاری چنین نشست هایی بدون پاسخ گویی به رسانه های مستقل و منتقد نشان می دهد که چیزی تغییر نکرده و در بر همان پاشنه قبلی می چرخد .


* واقعیت آن است که دولت ابراهیم رئیسی بیشتر به دنبال ثبت موفقیت و رزومه خود در آموزش و پرورش بود تا آن که بخواهد واقعا تحولی کیفی و ماندگار در این دستگاه فرهنگ ساز و محور توسعه پایدار ایجاد کند .

* حرف هایی هم که پزشکیان می زند با آن چه که اکنون در اتمسفر آموزش و پرورش جریان دارد تفاوت و حتی تضاد بسیار است .

از همه مهم تر ؛ اراده ای هم برای تغییر این مدیریت ها و مدیرهای ایدئولوژیک مشاهده نمی شود .



* برای سنجش صلاحیت های حرفه ای معلمان چاره ای جز تشکیل « سازمان نظام معلمی » به عنوان یک سازمان حرفه ای و مدنی فراگیر با ساز و کار انتخابات نداریم .

* کارنامه ی هیات های ممیزی در وضعیت فعلی آموزش و کیفیت کار معلمان به وضوح قابل مشاهده است .

* بدون تردید ؛ مدیران و مقاماتی که خود و عملکردشان موجد چنین وضعیت نامطلوب ، ناکارآمد و خلاقیت کشی بوده اند نمی توانند و نباید که حامل و عامل چنین ماموریت مهم و استراتژیکی باشند .


متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه فرمایید :

https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/25549-/دولت-پزشکیان-پایه-و-مسیر-غلط-دولت-رئیسی-در-موضوع-رتبه-بندی-معلمان-را-استمرار-ندهد

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« پیشگیری از جرم با پذیرش جامعه بدون حضور فیزیکی پلیس، به فعل فرهنگی مستمر و عظیمی در سطح کشور نیاز دارد که نقش مدرسه، معلم، کتب درسی و رسانه های جمعی خصوصا تلویزیون و فضای مجازی، بیش از سایرین است »

پلیس هوشمند یا نامحسوسی که دیگر نه هوشمند است و نه کسی او را جدی می گیرد ؟!

مینو امامی



* شاید شما هم ملاحظه کرده باشید ؛ دو سه سالی است که شهرداری ها صرفا به دلیل دریافت پول از کاسبان به آنان اجازه می دهد تا در داخل کوچه ها و در محل زندگی مردم، یک طبقه از ساختمان مسکونی را کافه یا کافه شاپ نمایند و جوانان با خودوهای جوروارجور گران قیمت خود برای تفریح و گذران وقت با همجنس و یا با جنس مخالف بگویند و بخندند و قهوه یا هر نوشیدنی دیگر را از روی سیری بر روی زمین یا زیر درختان بریزند.

چون وظیفه عده ای ناسپاس، ریختن زباله و به گند کشیدن محیط زیست و وظیفه پاکبانان تمیز کردن هر روزه کثافت کاری جوانان بی خیال در محلات شهرهاست.

برخی از کافه ها و کافی شاپ ها تبدیل به کانون دوست یابی خارج از حد متعارف شده اند که وقتی در کوچه و طبقه اول منزل مسکونی قرار دارد این صحنه ها در معرض دید کودکان و نوجوانان قرار می گیرد که قدر مسلم در بلندمدت، در مسیر انتخاب آنان اثرات سویی خواهد گذاشت.


* بهتر است از افراط و تفریط بپرهیزیم. نه آن قدر زیاد باشند که حس امنیتی شدید به رهگذران بدهند و نه آنقدر کم که قانون مداران برای نبود پلیس در کوی و برزن شهرها دلتنگ شوند البته برای اعمال عامل بازدارندگی جرم.

لابد قانون گریزان، قانون شکنان و قانون ستیزان نیز از نبود آنان خرسند و راضی هستند.

باید به خاطر بسپاریم که همه افراد جامعه بسترهای سالمی برای جامعه پذیری و تکامل شخصیت فردی یا اجتماعی خود نداشته اند، یا همه افراد جامعه به طور یکسان از وجدانی بیدار فردی یا اجتماعی بهره مند نیستند که فقط با پلیس هوشمند یا نامحسوس، به کنترل و نظارت روابط اجتماعی بپردازیم.


* پلیس با قدرت بازدارندگی ، مهارت حرفه ای و آمادگی جسمانی خود می تواند سریع تر عمل کند اما مردم عادی خیر. برای نیروهای پلیس مواجه بیشتر با وقایع مجرمانه، به تجربه تبدیل شده است آنان مجبورند خونسردی خود را حفظ کنند تا در عملیات دستگیری مجرمان و بزهکاران موفق شوند. اما مردم عادی که درگیر ذهنی و روحی دغدغه های روزمره زندگی هستند، غافلگیر شده قدرت اقدام سریع را ندارند پس در حملات مجرمان آسیب می بینند.

لازم است اشاره کنم که از عواقب ناخوشایند هوشمند شدن پلیس، نشستن طولانی مدت و چاق شدن بیشتر آنان است که با مخاطرات آن آشنائیم.


* متأسفانه نظارت اجتماعی و حساسیت مردم در جامعه کنونی ما کمتر شده است و برای حفظ امنیت خود و خانواده، کمتر درگیر مسایل پیرامون زندگی می شویم. در گذشته هر حرکتی در کوچه ها و محلات زیر نظر ساکنین آن بود تا در حفظ خوش نامی محل زندگی خود بکوشند. اما امروز دیوار خانه ها در بی تعهدی بالاست، چشم ها نمی بیند، گوش ها نمی شنود وجدان نیز خاموش است.


* هر یک از افراد جامعه در هر نقش اجتماعی که برعهده دارند باید بکوشند تا روابط اجتماعی شفاف و سالمی با دیگران برقرار کنند. به کودکان خود یاد دهیم که به مفهوم مالکیت فردی یا خصوصی احترام بگذارند، مهارت کنترل خشم و جست و جوی علل خشم، هنر دوست داشتن خود و دیگران، مهارت گفت و گو و مهربانی و دوست داشتن حیوانات، محیط زیست و فضای سبز را به کودکان خود آموزش دهیم.

همه این مفاهیم باید از متون غنی ادبیات فارسی به صفحات کتب درسی فرو ریزد تا اثرگذاری مناسب و مثبت را از همین سنین آغاز نماییم.

مدرسه باید جذابیت لازم در خنثی سازی مشکلات خانوادگی را داشته باشد تا یک کودک و نوجوان در خانه دوم خود احساس امنیت کند.

پیشگیری از جرم با پذیرش جامعه بدون حضور فیزیکی پلیس، به فعل فرهنگی مستمر و عظیمی در سطح کشور نیاز دارد که نقش مدرسه، معلم، کتب درسی و رسانه های جمعی خصوصا تلویزیون و فضای مجازی، بیش از سایرین است.

وظیفه اصلی معلمان واقعی را به آنان برگردانید تا جامعه زیباتر گردد. آخر هر بحث به توسعه پایدار آموزش و فرهنگ، متصل می شود چون در شرایط کنونی، از وضعیت مطلوبی برخوردار نیستند.

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25550-/پلیس-هوشمند-یا-نامحسوسی-که-دیگر-نه-هوشمند-است-و-نه-کسی-او-را-جدی-می-گیرد-؟

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« نه استعاره‌ای در کار بود، واقعیت محض بود »

حسن امیدزاده ؛ معلمی از جنس " متفاوت " ، از تبار فانوس‌ های راه

طهماسب کاوسی



* آن روز، باد چنگ می‌انداخت به پنجره‌های لرزان مدرسه. بخاری نفتی، قصه کهنه کلاس‌های روستایی، ناگهان شعله کشید. نه شرمگینانه، که با فریادی سرخ، زبانه کشید و در لحظه‌ای، جان پناه‌گاه کودکان را نشانه رفت. ۳۰ جفت چشم کوچک، وحشت‌زده، به دیوارهای در حال سوختن خیره شدند.

راه فرار؟ مسدود بود. دود می‌پیچید، غلیظ و سیاه‌چال.


* در این میان، زندگی ادامه داشت. خبرها آمدند و رفتند. قهرمانان جدیدی بر صدر اخبار نشستند و قهرمانان قدیمی در غبار زمان گم شدند. نام حسن امیدزاده، شاید گاهی در لابه‌لای کتاب‌های درسی ورق خورد، شاید یادی کوتاهی از او شد، اما درد او، رنج خانواده‌اش و سنگینی سکوتی که بر زندگی‌اش حاکم بود، کمتر دیده شد.

و سرانجام، در آرامش بیمارستانی در فومن، مردی که پانزده سال با آتش زیسته بود، پروانه شد. بی‌هیاهو، بی‌خبر. گویی قهرمانی‌اش در همان شعله‌ها خلاصه شده بود و تحمل سال‌ها رنج، داستانی نبود که نیازی به روایت داشته باشد.

اما بیجار سر، هنوز نفس می‌کشد و خاطره آن روز را از یاد نبرده است. دیوارهای مدرسه شاید دوباره بنا شدند، اما پژواک فریادهای آن روز و تصویر معلمی که خود را به آتش زد، در حافظه جمعی این خاک حک شده است.


* نامی که در آتش نسوخت

در دل شعله‌ها
او ایستاد،
دست‌هایش به خواب آتش سوخت
اما هر کودک
از لب‌هایش زندگی گرفت.
چشمانش همیشه به راهی نیکو دوخته بود
و در هر دردی
لبخند یک فردای روشن را می‌دید.
او رفت،
اما راهش هنوز در دلمان می‌سوزد.
یادش در دست‌های هر معلم فداکار جاری‌ست
و در هر نسل که شعله‌های علم
با امید به چشم‌هایمان می‌رقصند.
یادش همیشه زنده است
و نامش
در تاریخ نمی‌میرد.

https://sedayemoallem.ir/چهره‌های-ماندگار/item/25552-/حسن-امیدزاده-؛-معلمی-از-جنس-متفاوت-،-از-تبار-فانوس‌-های-راه

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
آیا این مسئولان پشت میز نشین می دانند که انباشت و تراکم این وضعیت و فرهنگ سازمانی مدرسه ؛ « معلمان اندیشه گر ، حساس و مسئولیت پذیر » را به « نقطه صفر ناامیدی » رسانده و بزرگ ترین مطالبه و آرزویشان ، کنده شدن از این لوپ معیوب و ویرانگر است ؟

جناب علامتی ؛ مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ! هوش مصنوعی پیش کش .... ساده ترین مهارت های زندگی را بلد نیستند !

صدای معلم گزارش می کند ؛



« به جرات می‌گوییم : کانون پرورش فکری در حوزه ترویج علم، حرف اول را در کشور می‌زند که در این زمینه مفتخر به دریافت جایزه‌ای شده‌ایم » .


* تب « هوش مصنوعی » همه جا را فرا گرفته است .

هر کسی هم برای آن که از قافله عقب نمانده باشد ، حرفی بزند و خود را « همگام » با تحولات روز نشان دهد سعی می کند ناخنکی به این مبحث بزند .

درست مانند زمانی که « کامپیوتر ( رایانه ) » برای نخستین بار وارد مدارس کشور شده بود و بسیاری از این تجهیزات در ابتدا برای « دکور » خریداری شده بود .


* نخستین پرسش « صدای معلم » از مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که سازمان متبوعش مزین به « فکر و پرورش آن » است این که :

آیا واقعا مدارس ما جایگاه پرورش فکر و اندیشه هستند ؟



* زمانی تب « مدارس هوشمند » جامعه و نظام آموزشی را فرا گرفته بود .

مدارس برای تفاخر مسابقه گذاشته بودند و ابزارهایی مانند تخته هوشمند و ویدئو پروژکتور و... به سرعت برای مدارس خریداری می شدند .

اما آیا تاکنون امثال آقای علامتی و سایر مسئولان سری به مدارس زده اند و خبر دارند که در چند درصد مدارس این ابزارها وجود دارند و در صورت قابل استفاده بودن توسط « معلمان » در کلاس درس مورد بهره برداری قرار می گیرند ؟ و به آن اهمیت می دهند ؟


* جایگاه پرورش ابتدایی ترین مهارت های زندگی در مدارس دقیقا در کدامین جغرافیای نظام آموزشی ایران قرار دارد ؟

1- آیا دانش آموزان نحوه ی نشستن بر روی میز و صندلی فرا گرفته اند ؟

2- آیا طریقه ی اجازه گرفتن ، نحوه ی سوال پرسیدن در حین تدریس یا پایان تدریس را می دانند ؟

3- آیا حرمت و احترام بزرگ ترها ، فحاشی نکردن به دوستان و هم کلاسی ها در کلاس و در حضور معلم در ذهن دانش آموزان درونی شده است ؟

4-آیا یاد گرفته اند که در صحبت های دیگران نپرند و دقیق گوش کنند ؟ آیا مهارت گوش دادن در ارکان آموزش نهادینه شده است ؟

5- آیا یاد گرفته اند که در کلاس قایمکی خوراکی نخورند و اولیای همیشه متوقع آنان پیش از راهی کردن فرزندان شان به مدرسه به او صبحانه خورانده باشند ؟

6- آیا چگونگی و زمان استفاده از توالت ها ( سرویس بهداستی ) را فرا گرفته اند و این که در زنگ تفریح زمان را مدیریت کنند و فضای کلاس را با اجازه گرفتن های متوالی لوث نکنند ؟

7- آیا فهمیدن این موضوع ساده سخت است که جای زباله در سطل زباله است و نه زیر میز و نیمکت و لا به لای شوفاژ و داخل باغچه مدرسه و... ؟

8- آیا نحوه ی آزمون دادن و ورود به جلسه آزمون و طرز نشستن روی صندلی را می دانند و این که تقلب نکردن هنر و زرنگی نیست و نوعی دزدی و تمرین تبهکاری است ؟


9- آیا قوانین و آیین نامه های مرتبط با مدرسه را مطالعه کرده اند و این که وقتی از آن اطلاعی ندارند نباید طلبکار باشند و اگر کسی « قانون » را زیر پا گذاشت از طریق مجاری قانونی مطالبه گر باشند و به شیوه قبیله ای و عشیره ای مدرسه و حریم آن را مورد تهاجم قرار ندهند ؟

10- آیا « مهارت عذرخواهی » کردن را می دانند و این که عذرخواهی نه پذیرش نقص و کمبود و ضعف بلکه مرحله ای از مراحل پختگی و رشد فکری و بلوغ روانی و عاطفی است ؟

و بسیاری از بسیار چالش ها و مسائل ریز و درشت که نوشتن آن ها در حوصله این گزارش نمی گنجد .


* این نا به هنجاری ها را کسی می بیند و حس می کند که درگیر تدریس و معلمی باشد نه کسانی که از پشت میزهایشان برای دیگران نسخه می پیچند و رویا پردازی می کنند .


* آیا هوش مصنوعی می تواند این چالش ها و بحران های رو به تزاید را حل کند و چاره ای برای آن بیندیشد ؟


روا و منطقی است تا مدیر عامل کانون مطابق با اساسنامه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان توضیح دهد که در موارد زیر چه کرده است :


متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه فرمایید :

https://sedayemoallem.ir/دانش-آموز/item/25553-/جناب-علامتی-؛-مدیرعامل-کانون-پرورش-فکری-کودکان-و-نوجوانان-هوش-مصنوعی-پیش-کش-ساده-ترین-مهارت-های-زندگی-را-بلد-نیستند

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« بیانیه‌ای است درباره‌ی ضرورتِ زیستنِ متن توسط خالقش پیش از آن که به دست مخاطب برسد »

پژواکِ دل در کلمه: تأملی بر گفته‌ی رابرت فراست

طهماسب کاوسی



* نقل است از رابرت فراست، شاعر سترگ آمریکایی که گفت: « اگر نویسنده اشک نریزد، خواننده نیز اشک نخواهد ریخت. اگر نویسنده شگفت‌زده نشود، خواننده نیز شگفت‌زده نخواهد شد » .

این جمله‌ی کوتاه، چکیده‌ای عمیق از ماهیت پر رمز و راز آفرینش ادبی و ارتباط حیاتی میان نویسنده و خواننده را در خود نهفته دارد. این نه تنها یک توصیه، بلکه بیانیه‌ای است درباره‌ی ضرورتِ زیستنِ متن توسط خالقش پیش از آن که به دست مخاطب برسد.


* اگر نویسنده‌ای تنها به توصیفِ سطحیِ اندوه بپردازد، بی‌آن که بارِ عاطفی آن را در وجود خود حس کرده باشد، نوشته‌اش همچون کالبدی بی‌جان خواهد بود. خواننده، ناخودآگاه، خلأ این اتصالِ عاطفی را حس می‌کند و متن از تأثیرگذاری عمیق باز می‌ماند.

اشکِ نویسنده بر صفحه، خواه به معنای واقعی کلمه هنگام نوشتن صحنه‌ای اندوه‌بار، خواه به معنای استعاریِ غرق شدن در احساسات شخصیت‌ها و موقعیت‌ها، همان جوهری است که به کلمات حیات می‌بخشد و پلی از دل نویسنده به دل خواننده می‌سازد.


* نویسنده‌ی واقعی در حین نوشتن، در حالِ کشف است؛ کشفِ ابعاد جدید شخصیت‌هایش، گره‌های داستانی پیش‌بینی نشده، یا ارتباطاتِ تازه‌ای میان ایده‌ها. این عنصرِ کشف و ناگهانی، همان چیزی است که نوشتن را از یک عمل مکانیکی فراتر برده و آن را به یک ماجراجویی تبدیل می‌کند.

اگر نویسنده خود از آنچه بر صفحه نقش می‌بندد، غافلگیر نشود، اگر پایان داستان یا تحول شخصیت برایش کاملاً قابل پیش‌بینی و عاری از هر گونه تازگی باشد، چگونه می‌تواند انتظار داشته باشد که خواننده‌اش را شگفت‌زده کند؟


* اگر نویسنده خود را در معرض احساسات قرار ندهد، اگر اجازه ندهد که مسیر نگارش او را به سرزمین‌های ناشناخته ببرد و شگفت‌زده‌اش کند، اثرش فاقد آن نیروی حیاتی خواهد بود که بتواند قلب و ذهن خواننده را تسخیر کند.

بنابراین، اشک ریختن و شگفت‌زده شدن، نه ضعف ؛ بلکه بخشی اساسی از فرآیند نگارشِ اصیل و تأثیرگذار است؛ همان چیزی که متن را از سطحِ کلمات فراتر برده و آن را به تجربه‌ای مشترک میان خالق و مخاطب تبدیل می‌کند.


https://sedayemoallem.ir/آموزش-نوین/item/25555-/پژواکِ-دل-در-کلمه-تأملی-بر-گفته‌ی-رابرت-فراست

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« اگر پلیس، نیروهای امنیتی و یگان های ویژه مانع مخربان این سرزمین شوند، نه تنها کسی معترض نمی شود که باعث کسب آبرو برای این نیروها هم می شود »

ای کاش از ظرفیت پلیس برای حفظ " حجاب کوه ها " هم استفاده کنند‌ !

حسین آخانی/ کنش گر محیط زیست و استاد دانشگاه تهران


* طبق قانون بهره برداری از محصولات فرعی جنگل ها و‌مراتع ممنوع بوده و به مجوز نیاز دارد. ولی متاسفانه فرهنگ نادرست، اقتصاد از هم پاشیده و عدم اجرای قانون باعث شده که هر سال به خصوص در فصل بهار تیم های سازماندهی شده و یا افراد سود جو به جان طبیعت کشور بیفتند. آنها هر گیاهی که بتوان به شکلی فروخت و یا استفاده کرد را می کنند و‌ در بازارهای محلی می فروشند. برخی از گیاهان مانند انواع والک و سیرها (Allium)، ریواس، کنگر، آنقوزه و باریجه، کرفس کوهی، گلهای زینتی مانند لاله سرنگون، ثعلب ها (گونه های ارکیده)، آویشن و پونه طرفدارهای زیادی دارند. این گونه ها از ارزشمندترین گیاهان کوه های زاگرس و البرز اند.

جمعیت آنها در اثر برداشت بی رویه به شدت کم شده است و بسیاری از آنها در مسیر نابودی و انقراض اند.


* بخش بزرگی از جماعت آفرود باز از بی فرهنگان و پولدارانی هستند که وقتی به کوه و بیابان می روند در کنار انواع منکرات، به مثابه اشغال گرانی هستند که مانند تانک به جان این آب و خاک می افتند.


* امسال سال خشکی است، شاید هم سال پر حادثه ای باشد .

بیاییم در این سال مانع تنش های بیشتر بر طبیعت ایران و مانع از غارت سرمایه های ژنتیکی کشور شویم.


***
کندن لاله های واژگون کمیاب از ریشه توسط عده ای تخریب‌گر محیط زیست در دشت لاله های واژگون استان فارس :


https://sedayemoallem.ir/محیط-زیست/item/25556-ای-کاش-از-ظرفیت-پلیس-برای-حفظ-حجاب-کوه-ها-هم-استفاده-کنند‌/

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« من هر جا دوست داشته باشم پارک می کنم . به هیچ کس مربوط نیست ! »

فرمانده کل نیروی انتظامی کشور .... تعارف بس است ! به جای انداختن توپ در زمین دیگران در مورد عملکرد خود و مجموعه تان پاسخ گو باشید

علی پورسلیمان/ روزنامه نگار و مدیر صدای معلم



« انسانی که توان اندیشیدن و عمل کردن ندارد قادر به تولید محصول نیست؛ محصولی نباشد دارایی و ثروتی هم متصور نخواهد بود. این چنین انسانِ مفلوکی چشم به بیرون از خود دارد تا برایش دارایی و ثروتی فراهم شود.

جوامع هم همین‌گونه ‌اند؛ جامعه ای که از اندیشه و عمل بی بهره است در فقر دست و پا خواهد زد. در چنین جامعه ی مفلوکی است که مردمش نگاه به بیرون دارند که بتوانند برای خود آبرویی کسب کنند.

اولین راه چاره این است که از گذشتگانشان کمک بگیرند و به تولیدات آنان افتخار کنند. مثل پسرِ بی مایه و تنِ لشی که به دنبال میراث اجدادی می‌گردد.چنین پسری، فرومایگی خود را ذیل هر چه مربوط به اجدادش باشد پنهان می‌کند » .

ایمان سلیمانی امیری


* موسم نوروز که می شود و تعطیلات بی قرینه و بی مشابه آن در جهان به یک تراژدی و بهتر بگوییم به یک جوک تبدیل می شود یک عارضه ی مهم و غیر قابل اغماض دارد :

نزدیک به هزار کشته و هزاران نفر مصدوم و مجروح در بازه زمانی چند هفته .


* واقعا در کجای جهان می توان نمونه ای چون کشور ما را یافت که به علت یک مناسبت ملی ، کل کشور به مدت حدود یک ماه به حالت « کما » می رود و طبیعی است وقتی تعطیلات تا این حد طولانی باشد راه و چاره ای برای عموم جز به جاده زدن و ترافیک های طولانی و وحشتناک نمی ماند به ویژه در جامعه ای که اکثریت آن حتی اهل فرهنگ و علم یعنی معلمان و دانش آموزان و دانشجویان و اساتید و... هم چندان اهل مطالعه و اندیشیدن نیستند .

طبیعی است که مقامات مسئول باید برای این وضعیت توضیحی داشته باشند اما پیشینه و تجربه نشان داده که معمولا توپ را در زمین یکدیگر « پاسکاری » می کنند تا زمانی که آب ها از آسیاب بیفتد و این مساله از افکار عمومی و مشغله ی آن کنار برود .


در این میان ؛ اظهارات سردار رادان فرمانده کل نیروی انتظامی کشور در این حوزه قابل خوانش و بررسی است .



* مشکل ما آن جاست که در نشست های خبری این مسئولان ؛ جای رسانه های مستقل و منتقد خالی و یا کم رنگ است و کم تر نقدی از عملکرد نیروی انتظامی در چنین نشست هایی مطرح و برجسته می شوند .


* در شبکه های اجتماعی به کرات عکس و کلیپ هایی از خودروهای خارجی به اشتراک گذاشته می شوند و دائما قیمت آنان با داخل مقایسه می شوند اما کسی این موضوع را نمی پرسد و یا وارد چالش نمی شود که بخواهد در کنار مقایسه قیمت ، مقایسه ای هم در مورد « فرهنگ رانندگی " ایرانیان با سایر ملل جهان داشته باشد .


چرا ؟


* وضعیت به گونه ای شده است که تخلف و تخلفات در جامعه ی ایرانی به یک « امر کاملا عادی » از فرط عمومیت آن تبدیل شده است و معلوم نیست نقش نهادهای نظارتی و کنترل مانند پلیس در این میان کجاست ؟

وضعیت به گونه ای شده است که کم تر کسی پلیس را جدی می گیرد و یا از قدرت و نقش آن ترسی دارد . ( البته در این جا منظور قدرت برخاسته از قانون و در جهت حفظ منافع ملی است ).


* نخست آن که ساختار پلیس در حاکمیت جمهوری اسلامی به گونه ای با مسائل ایدئولوژیک و حاشیه ای تنیده شده است که فضا برای پرداختن به موضوعات اصلی و مادر به فراموشی سپرده شده است .


* چرا برای صدور گواهی نامه رانندگی در کشوری که بنا بر آمار رسمی مراجع ذی ربط حدود ۶۰ درصد مردم دارای افسردگی، اضطراب، وسواس و یکی از اختلالات روانی هستند تست غربال گری روانی انجام نمی شود ؟

چرا مقامات و تصمیم گیرندگان و صاحبان و شریکان قدرت در این مسائل « حساس » نیستند و از کنار آن به راحتی عبور می کنند ؟

چرا مثل کشورهای غربی و توسعه یافته که این مقامات آن ها را هر روزه در تریبون ها لعن و نفرین می کنند و آن ها را مسبب بدبختی ملت ایران معرفی می کنند در حالی که دغدغه آن حاکمان آرامش و آسایش مردمانش هست ؛ برای هر فرد شناسنامه اجتماعی ( Social credit ) صادر نمی کنند تا حساب اجتماعی هر فردی شفاف باشد و به خاطر کسب امتیازات منفی و یا پر خطر از مزایا و حقوق اجتماعی محروم شوند ؟


* اگر راننده ای بداند و به این برسد که ارتکاب تخلف برای او « هزینه » دارد و ممکن است حتی به ممنوع الخروجی او و یا بستن حساب و... منجر شود ؛ آیا باز هم جرات تکرار تخلف را به خود می دهد و به سادگی و راحتی به حقوق شهروندی دیگران تجاوز می کند ؟


متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25558-/فرمانده-کل-نیروی-انتظامی-کشور-تعارف-بس-است-به-جای-انداختن-توپ-در-زمین-دیگران-در-مورد-عملکرد-خود-و-مجموعه-تان-پاسخ-گو-باشید

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
بیانیه ی انجمن اسلامی معلمان شهرستان شهریار ؛

توافق نامه وزارت آموزش و پرورش و فرماندهی انتظامی به خطر انداختن استقلال نهاد مدرسه است

صدای معلم منتشر می کند ؛



گروه تشکل ها/

« تفاهم ‌نامه همکاری مشترک بین فرماندهی انتظامی و وزارت آموزش و پرورش » موجی از انتقادها و اعتراض ها را در جامعه فرهنگیان کشور برانگیخته است .

در این راستا ؛ انجمن اسلامی معلمان شهرستان شهریار با صدور بیانیه ای به این توافق نامه اعتراض کرده است .

متن کامل این بیانیه که در اختیار « صدای معلم » قرار گرفته به شرح زیر است .



* در روزهای اخیر توافق نامه ای میان وزیر آموزش و پرورش و فرمانده انتظامی کشور به انجام رسید که بازخوردهای منفی زیادی را به همراه داشت. از سوی دیگر معاون سازمان بهزیستی کشور نیز ورود اورژانس اجتماعی بدون حکم قضایی به مدرسه را بلامانع دانست .

توافق نامه آموزش و پرورش و فرماندهی انتظامی حاوی نکاتی بود که می‌تواند زمینه‌ساز رویدادهای ناپسندی در آینده شود.


* بند 2 تعهدات وزارت در توافق فوق بر همکاری‌ آموزش و پرورش در اجرای‌ طرح های‌ پلیس‌های‌ تخصصی‌ ( پلیس‌ فتا، مبارزه با مواد مخدر، راهور، پیش گیری‌، آگاهی‌ و سازمان اطلاعات)، همیاران پلیس‌ و غیره بـه‌ منظـور فرهنگ‌ سازی‌ بـرای‌ کارکنان اداری‌ و آموزشی‌، دانش‌آموزان و اولیای‌ آنان تاکید دارد که می تواند زمینه ورود انواع پلیس به مدرسه باشد .

مشخص نیست که چرا مسئولان وزارت آموزش و پرورش آینده پذیرش چنین تعهداتی را مورد ارزیابی و تامل قرار نداده‌اند ؟



* ورود نهاد های غیر مرتبط به مدرسه به هیچ عنوان توجیه ندارد .آموزش و پرورش ساختارهای نظارتی و مشاوره‌ای داخلی دارد که می توانند در مورد هر نوع اجحاف به حقوق دانش آموزان برابر مقررات اقدام لازم را انجام دهند و دخالت نهادهای غیر مرتبط به تشدید بحران های موجود دامن خواهد زد .

این تصور که مدرسه نیازمند دخالت نهادهای بیرونی است غلط و فاقد مبنا است. فرهنگ سازی در مدرسه هم باید با رعایت مناسبات درونی آن و با پرهیز از ایجاد تنش و دخالت‌های غیرکارشناسی انجام شود.

متاسفانه در روزهای اخیر شاهد رویدادهایی هستیم که نشان دهنده فقدان نگرش کارشناسی و کارآمد به نهاد مدرسه است.


* تمایل نهادهای مختلف جهت حضور در مدرسه باید وزارت آموزش و پرورش را نگران نماید و علت این همه سستی در برابر نهاد های غیر مرتبط را در خود بیابد.


متن کامل بیانیه را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :

https://sedayemoallem.ir/خبر/item/25570-/توافق-نامه-وزارت-آموزش-و-پرورش-و-فرماندهی-انتظامی-به-خطر-انداختن-استقلال-نهاد-مدرسه-است

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
بیانیه ی جمعی از پرسش گران و کنش گران آموزش و پرورش ( 13 )

نیازی به دخالت نیروی انتظامی در آموزش و پرورش نداریم... لطفا آموزش و بهسازی را از خودتان آغاز کنید!

صدای معلم منتشر می کند ؛


* سخنان وزیر آموزش و پرورش در برابر فرمانده نیروی انتظامی کشور، موجی از انتقاد و اعتراض را در میان فرهنگیان و جامعه برانگیخته است.

از نظر ما، و فارغ از محتوای آن‌چه بیان شده و نیز تفاهم‌نامه‌ای که میان این دو نهاد به امضای بالاترین مقام آن‌ها رسیده است؛ این حجم از نارضایتی به عملکرد ناقص، مبهم و پراشکال نیروی انتظامی برمی‌گردد؛ این‌که جامعه از عملکرد نیروی انتظامی به‌عنوان نهاد حافظ نظم و امنیت، رضایت ندارد.


* علیرضا کاظمی، به‌عنوان وزیر آموزش و پرورش، به صراحت و در برابر رسانه‌ها، خود را سرباز فرمانده نیروی انتظامی خطاب می‌کند.

پرسش ما این است که در کدام قانون و آیین و کشور ؛ وزیر آموزش و پرورش، خودش را باید سرباز بخش دیگری، آن هم نیروی نظامی معرفی کند؟


* این‌گونه اظهارنظرهای تعارف‌آمیز که شاکله اصلی فرهنگ غلط و استبدادی ما را تشکیل می‌دهد، حتی در حد شوخی هم پذیرفته نیست و معلمان، به‌عنوان «گروه مرجع جامعه» و «قشر فرهنگ‌ساز»، از این دیدگاه وزیر آموزش و پرورش‌شان به‌شدت ناراحت و عصبانی هستند و آن را توهین به خود تلقی کرده‌اند.



* شایسته است که وزارت آموزش و پرورش دولت پاسخ‌گوی مسعود پزشکیان، به‌جای «سکوت و یا توجیه» یک کار و سخن غلط، در اسرع وقت عذرخواهی کرده و نظر خود را تصحیح کند.



* همکاری آموزش و پرورش با پلیس، به بهانه‌ی «افزایش امنیت»، نوعی اعتراف تلخ به ناتوانی سیستم آموزشی در ایجاد امنیت روانی و اجتماعی در مدارس است؛ گویی به‌جای درمان، به سرکوب روی آورده‌ایم.

این نوع گفتمان و تعامل، نه تنها موجب «حل مسأله» نمی‌شود بلکه بیشتر منجر به تضعیف جایگاه مدرسه و معلم می‌گردد. و تا زمانی که نگاه و رویکرد وزیر آموزش و پرورش، به‌عنوان بالاترین مقام مسئول در جریان تعلیم و تربیت این باشد، نباید انتظار معجزه را داشت.


* ما، به‌عنوان معلمانی که بی‌واسطه با دانش‌آموزان، محیط مدرسه و کلاس عجین هستیم و از آن‌چه که در مدارس می‌گذرد دل پُری داریم.

ما می‌بینیم که در آموزش و پرورش، ارزش‌ها و اخلاق تا چه حد بی‌اعتبار و مختل شده است.

ما با پوست و استخوان خود حس می‌کنیم که محتوای آموزشی ایدئولوژیک، چه بر سر هویت ملی کودک و نوجوان ایرانی آورده که جلای وطن را به ارزشی آرمانی بدل کرده است.

ما بسیار عمیق‌تر از پشت‌میزنشینانی که در ستاد مستقر هستند، از گرفتار شدن همکاران‌مان به روزمرگی در رنج هستیم.

ما از مرجعیت یافتن فضای مجازی در میان دانش‌آموزان آگاهیم و می‌بینیم که محتوای فضای مجازی چگونه رفتارهای پرخطر را در میان دانش‌آموزان ایرانی ترویج می‌کند.

ما به‌شدت از شیوع آسیب‌های اجتماعی نوپدید در فضای مدارس نگران هستیم.

اما چاره‌ی کار و درمان را باز کردن پای نیروی انتظامی به مدارس حتی در قالب‌های زیبا، نمی‌دانیم. آموزش و پرورش نهادی نرم‌افزاری است و مشی مدیریتی مؤثر بر آن از جنس ارزش‌ها، فرهنگ و هنر و همدلی و ابزار حل مسأله گفت‌و‌شنود است، در حالی‌که نهادی که وزیر آموزش و پرورش افتخار سربازی فرمانده آن را می‌کنید، جنسی سخت دارد و در آن آمرانگی سکه و گفتمان رایج است.


* پیشنهاد می‌کنیم پلیس جمهوری اسلامی، قبل از پرداختن به وظایف برون‌دستگاهی، ابتدا به آموزش و بهسازی کارکنان و پرسنل خود، به‌عنوان نیروی مهم و بی‌بدیل «حافظ و نگهبان نظم و قانون» در جامعه توجه داشته و آن را در اولویت برنامه‌ریزی خود قرار دهد.


* رفتار «قانون‌مند» و «مسئولیت‌پذیرانه»ی این عزیزان، در سطوح و در بخش‌های مختلف، می‌تواند بهترین تضمین و الگو برای تصحیح رفتارهای غلط سایر بخش‌ها و افراد در جامعه‌ی ایران، به‌ویژه نسل جوان باشد.


*قرارداد اخیر وزیر آموزش و پرورش با نیروی انتظامی، به‌جای تکیه بر نهادهای فرهنگی و تربیتی، بار دیگر نگاه امنیتی به مسائل دانش‌آموزان را پررنگ کرده است.

جای پرسش و تأمل بسیار دارد که چرا آموزش و پرورش به‌جای همکاری با نهادهایی چون کتابخانه‌ها، سازمان محیط زیست یا مراکز علمی و فرهنگی و مهم‌تر از همه، بهره‌گرفتن از ظرفیت معلمان توان‌مند و فکور در درون آموزش و پرورش، تمرکز خود را بر نهادهای نظامی و امنیتی گذاشته است؟


در حالی‌که دانش‌آموز امروز به‌جای نگاه قهری و پادگانی بیش از هر چیز به آموزش مهارت‌های زندگی، درک محیط زیست، فرهنگ مطالعه و اخلاق اجتماعی نیاز دارد.


متن کامل بیانیه را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :

https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/25571-/نیازی-به-دخالت-نیروی-انتظامی-در-آموزش-و-پرورش-نداریم-لطفا-آموزش-و-بهسازی-را-از-خودتان-آغاز-کنید

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« تعداد کمی از افراد جامعه آن چنان از استقلال رأی و مقاومت فرهنگی و اخلاقی برخوردارند که توان مقاومت در مقابل مُدهای اجتماعی را دارا می‌باشند و پیرو مد اجتماعی نمی‌شوند »

ایران جامعه‌ای دچار " جنون سیگار " !

بهروز مرادی/ جامعه شناس



* آن چنان دود سیگار بر سراسر این جامعه مسلط شده که می‌توان از ایران به عنوان جامعه‌ای دچار جنون سیگار نام برد. این جنون البته در برخی شهرها همچون تهران وخیم‌تر و شدیدتر است.

در خیابان کمتر جایی است که بوی سیگار مشام انسانی که در جست و جوی زندگی سالم است را نیازارد. فضای اجتماعی آن چنان در تصرف دود و بوی زننده‌ی سیگار است که به‌راحتی و در کمال امنیت خاطر نمی‌توان مسیری را برای پیاده‌روی یافت که در آن، بو و دود سیگار نفر جلویی یا پشت‌سری تو را آرام بگذارد.

دیگر همه، همه‌جا سیگار می‌کشند: کودک و پیر، زن و مرد، دختربچه و پسربچه سیگار می‌کشند.

در پارک نه تنها تقریباً هیچ صندلی را نمی‌توان یافت که نشستن بر آن تو را از دود و بوی سیگار در امان بدارد، بلکه فضای پارک‌ها و گاه خیابان‌ها مملو از بوی ناخوشایند حشیش و گُل و سایر علف‌های مخدرِ بدبو هستند.

کار به‌جایی رسیده که در مطب دندانپزشکی، آقای دندانپزشک در میانه‌ی کار به اتاق آشپزخانه می‌رود و با دستان لرزانش سیگار می‌کشد و دوداندود و بوآلود به مطب بازمی‌گردد!


* وقتی که یک‌بار دعوت به سخنرانی شدم تا در مدرسه‌ای در جنوب تهران در خصوص خطرات کشیدن سیگار صحبت کنم و به بچه‌های دوره‌ی متوسطه ی اول گفتم که با کشیدن هر یک نخ سیگار، ٢٠ دقیقه از عمرشان کوتاه‌تر می‌شود، پچ‌پچ کنان در مقام عدم پذیرش سخن من پاسخ دادند که ‌: « ٢٠ دقیقه که زیاد نیست! ».


* وقتی‌که همکار جامعه‌شناس در اتاق اساتید سیگار می‌کشد و سر کلاس کنار پنجره چنان به سیگار پُک می‌زند که دانشجویان به کشیدن سیگار تحریک و راغب می‌شوند، آن گاه باید نتیجه گرفت که این جامعه به طرز بی‌سابقه‌ای دچار جنون سیگارکشی شده است.



* از نظر جامعه‌شناسی؛ افراد جامعه با تقلید از آنچه دیگران انجام می‌دهند، بر حس انزوای اجتماعی خود غلبه می‌کنند و احساس به‌ روز بودن و هم نوایی با دیگران را در خود زنده نگه می‌دارند.

با پیروی از مُد اجتماعی، بسیاری از مردمِ فاقدِ استقلال شخصیتی از حس منزوی‌ بودن و احساس عقب‌مانده‌ بودن از جامعه نجات پیدا می‌کنند. تعداد کمی از افراد جامعه آن چنان از استقلال رأی و مقاومت فرهنگی و اخلاقی برخوردارند که توان مقاومت در مقابل مُدهای اجتماعی را دارا می‌باشند و پیرو مد اجتماعی نمی‌شوند.


* زیر پوست این جنون نوعی تمایل به آسیب‌رساندن آگاهانه به خود و به دیگران وجود دارد، نوعی بی‌تفاوتی و بی‌مسئولیتی نسبت به سلامت خود و حتی ضدیت با سالم بودن خود و دیگران، نوعی دهن‌کجی به زندگی سالم، نوعی بی‌ارزش تلقی‌کردنِ خود و خود را سوژه‌ی تخریب و نابودی تعریف کردن، بوی ناخوشاینددادن و از تبدیل خود به منبع بوی بد لذت بردن. نوعی ناشکری و نارضایتی از بودن و وجود داشتن و به طبع آن؛ نوعی رغبت به تمام کردن خود، درست همچون همان سیگاری که می‌کشند و تمامش می‌کنند تا آن را کُشته باشند.

https://sedayemoallem.ir/محیط-زیست/item/25579-/ایران-جامعه‌ای-دچار-جنون-سیگار

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« مدرسه آیینه یِ بزرگی از نوع آیینه یِ کوچک خانواده است و روان ساز و جریان انداز »

تدریسِ اندیشمندانه در خدمتِ مقدّسِ سربازی

ودود فتحعلی زاده/ دبیر زبان و ادبیات پارسی



* در محفل اُنسی با تعدادی از دبیران بازنشسته گرمِ صحبت بودیم .

مجلس بسیار گرم و دوستانه ای بود با یک رنگیِ مثال زدنی .

درست ده نفر بودیم که هر یک پس از سی سال خدمت باز نشسته شده بودند و مدتی نیز که نمی خواستند از محیط تعلیم و تربیت کنار بروند ، بدون آن که نیاز مادّی داشته باشند و یا حرصِ مال دنیا را بِخورند ، سال ها با عنوان دبیر حق التدریس هم به تعلیم و تربیت مشغول بوده اند .

https://sedayemoallem.ir/بازنشستگان/item/25580-/تدریسِ-اندیشمندانه-در-خدمتِ-مقدّسِ-سربازی

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« شاید درد ما همین باشد: ایستادن در زمانی که همه چیز در حال فروپاشی است، با این امید که در دل این خرابی‌ها، هنوز جایی برای ساختن هست »

معلمی در میان طوفان: وقتی اعتماد شکست

محمد راعی/ معلم



* معلمی، زمانی شغل مورد احترام بود ؛ اما حالا گویی برای برخی رسانه‌ها تبدیل به سوژه‌ای شده که هر لحظه باید در معرض قضاوت قرار بگیریم. کافی است یکی از ما خطا کند، یا اشتباهی حتی کوچک، تا بلافاصله تیتر اول اخبار شویم.

در این هیاهوی رسانه‌ای، صداهای بی‌گناه، معلمانی که با عشق و دلسوزی هنوز در کلاس‌هایشان ایستاده‌اند، گم می‌شود.

رسانه‌ها به‌جای بررسی ریشه‌های این بحران‌ها، بیشتر به دنبال ایجاد حواشی و ایجاد ترس هستند؛ انگار که هدفشان تنها جلب توجه است، نه اصلاح. آن‌ها بیشتر به دنبال پیچاندن داستان به نفع خودشان هستند تا تحلیل آنچه که واقعا در دل این فاجعه‌ها می‌گذرد.


* زمانی معلم شدن، آرزویی بزرگ و پرشکوه بود. اما حالا، وقتی به اخبار نگاه می‌کنم و شنیده‌ها را می‌خوانم، احساس می‌کنم گویی همه ما را به یک دروازه‌ی قضاوت کشانده‌اند و هر لحظه ممکن است محکوم شویم. البته همه‌چیز بر اساس اشتباهات چند نفر نیست؛ بلکه مشکل عمیق‌تر است. این، تنها نتیجه‌ی بحران‌های فرهنگی، اجتماعی و حتی ساختاری است که در دل آموزش و پرورش شکل گرفته است.


* آیا رسانه‌ها می‌توانند این موضوع را درک کنند؟ یا صرفاً به دنبال سوییچ شدن به تیترهایی هستند که توجه بیشتری جلب کند؟ آیا هیچ‌کسی برای درک عمق این بحران از ریشه، وقت می‌گذارد؟ یا فقط به دنبال ایجاد احساسات منفی و هیجانات زودگذر است؟ واقعیت این است که رسانه‌ها در این میان نقش بزرگی ایفا می‌کنند، اما نقش‌شان باید نقد سازنده و منصفانه باشد، نه تبدیل کردن این بحران به یک بازی رسانه‌ای که همه از آن بهره‌برداری کنند.


* امروز، بیشتر از هر زمان دیگری، به این نتیجه می‌رسم که شاید باید جایی برای بازسازی این اعتماد، این روابط، این دنیای فراموش‌شده‌ی تربیت پیدا کنیم. شاید باید نگاهی نو به سیستم آموزشی، به نقش معلم و دانش‌آموز، و به دنیای رسانه‌ها و خانواده‌ها بیندازیم. اما تا آن روز برسد، معلم‌ها باید همچنان ایستاده باشند.

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25581-/معلمی-در-میان-طوفان-وقتی-اعتماد-شکست

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« کاظمی باید تا زمان صدور کارت پایان خدمتش صبر کند! »

وزیر آموزش و پرورش سرباز جبهه مبارزه با جهل و نادانی باشد و نه فرمانده نیروی انتظامی !

علی افشار سمیرمی



* خود آقای وزیر که البته تا الان بابت این حرف از جامعه فرهنگیان پوزش نخواسته است، با این حرف باورش شده که در جایی هست که نباید باشد و حالا هم که هست الزاما سرباز فرهنگیان نیست چون اگر بود این همه مشکلات ریز و درشت در نظام آموزشی نبود و لذا سرباز سردار رادان که سهل است، سرباز دیگران هم می تواند باشد. ولی نباید فراموش کند که معلم، سرباز کسی نیست و تنها سرباز جبهه مبارزه با جهل و نادانی است، ضمن این که مجیزگویی دیگری نیز اندازه ای دارد.


* آقای وزیر فکر می کند حالا که نظام آموزشی به اندازه انتظامی و امنیتی شده ، سرباز شدنش هم به تکمیل این روند کمک خواهد کرد. گویی سرهنگی کردن بخش فرهنگی کشور،همه امید و آرزوی برخی ناشی و نابلد دست اندر کار امور اجرایی است.

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25582-/وزیر-آموزش-و-پرورش-سرباز-جبهه-مبارزه-با-جهل-و-نادانی-باشد-و-نه-فرمانده-نیروی-انتظامی

https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
2025/07/14 12:45:41
Back to Top
HTML Embed Code: